جلسه چهاردهم شنبه (31-1-1398)
(تهران حسینیه هدایت)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
نعمتهای بیشمار خداوند
از حقایقی که قرآن مجید میفرماید دارای آثار است و آثارش هم در دو مرحله ظهور میکند؛ یکی آثار مادی است، به فرمودۀ قرآن اگر کسی بخواهد این آثار مادی را که میوۀ آن حقیقت است بشمارد، شمرده نمیشود، نه اینکه بینهایت باشد، با این که دارای نهایت است از کثرت و بسیاری شمرده نمیشود.
یک نوع آثار آن حقیقت در قرآن است که میفرماید: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»(نحل، 18). در آیۀ شریفه دو مسئلۀ مهم مطرح است، یکی اتصال کلمه «نِعْمَةَ» به «الله» است. نعمت الله یعنی چه؟ از نظر ادبیات عرب نعمت اضافه به الله شده، یعنی این نعمت هر چه در وجود خودش دارد از خدا گرفته و کسی در آن دخالت نداشته است.
این نعمت الله سر سفرۀ زندگی شما قرار دارد، شما هستید که باید مواظب باشید این نعمت الله را کجا و چگونه هزینه میکنید. اگر به این صورت قیامت بخواهند پایمان حساب بکنند تقریباً همه کم میآورند، در این زمینه یک روایتی را بزرگان از علما نقل کردند که پیغمبر اکرم فرمود: هر کسی در قیامت اهل نجات باشد، اهل بهشت باشد، به رحمت الله اهل نجات است و به رحمت الله اهل بهشت است؛ چون اگر بخواهند با نعمت محاسبه بکنند میماند.
از زمانی که در رحم مادر بودیم تا زمان از دنیا رفتن چقدر نعمت در اختیارمان بوده؟ ترکیب این نعمتها را هم مردم بخواهند حساب بکنند، چقدر میشود؟ مثلاً یک عدد گندم که در قرن هفتم یک کسی در حد علم آن روز محاسبه کرده یک دانه گندم را ـ البته در به وجود آمدنش محاسبه کرده نه در ترکیبات ذاتی یک عدد گندم ـ که چه نوع ویتامینها و انرژی در این یک دانه است؟
محاسبۀ او به این صورت است که میگوید بنشین فکر کن، چند میلیون چرخ در این عالم گشته و چه تعداد نعمت دست به دست هم داده تا یک دانه گندم به وجود آمده؟ اینطور اگر بخواهند قیامت پای ما حساب بکنند که فکر میکنم یک عمر هفتاد ساله پر از عبادت فقط اگر با نعمت چشم محاسبه بشود، چشم میبرد.
نعمت چشم در برابر عبادت یک عمر
یک کسی به پروردگار عالم بگوید من این همه عبادت کردم حالا به علت عبادتم باید من را ببری بهشت، پروردگار هم بگوید من هم این همه نعمت به تو دادم بیا در ترازوی قیامت نعمتها را با عبادتهایت میسنجیم، اگر عبادتهایت از نعمتهای من اضافه آورد برو بهشت، کم آورد برو جهنم.
این مطلب در یک متن زیبایی در کتابهایمان نقل شده که پروردگار میگوید عیبی ندارد یک نعمت من را در کنار این مدعی که من هفتاد سال عبادت دارم با عبادتم باید بروم بهشت، ارزیابی کنید. نعمت چشم را با کل عبادات میسنجند، این نعمت سنگینتر میآید. به او میگویند تو که همۀ وجودت بدهکار ماند، برو جهنم، چیز دیگری نداری، تمام عبادات تو برای این چشمت کم است، تازه کم هم آوردی.
حضرت میفرماید سرش را میاندازد پایین تا برود جهنم، مدام برمیگردد پشت سرش را نگاه میکند و میبیند خبری میشود، کسی صدایش میزند، کسی شفاعتش میکند؟ پروردگار به او میگوید: چقدر پشت سرت را نگاه میکنی؟ چه شده؟ چه میخواهی؟ میگوید: من در دنیا تو را به گذشت میشناختم، حالا نمیشود از من گذشت کنی؟ خطاب میرسد: چرا نمیشود؟ برگرد برو بهطرف بهشت. دفعه قبل وقتی خدا به او فرمود برو بهشت گفت: «ادخل جنتک بعبادتی» اما حالا که برگرداندند تا برود در بهشت مدام ذکر میگفت: «ادخل جنتک برحمتک».
رحمت یا عدالت
رسول خدا میفرماید: کل آنهایی که اهل بهشت میشوند به رحمت الله اهل بهشت میشود. یک کسی از پای منبر گفت: خودتان هم همینطور؟ فرمود: بله، خودم هم همینطور.
بهتر این است کنار پروردگار یک کلمه از خودمان حرف نزنیم؛ این نمازم است، این روزۀ من است، این صدقاتم است، این زکاتم است، این علمم است، این منبرم است، این مرجعیتم است، این صندلیم است، همه را بریز دور، آدم کم میآورد.
«إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ» این نعمت الله یک لطیفه است، یعنی همۀ نعمتهایی که در عالم است و همۀ نعمتهایی که در اختیار شما گذاشتم، همه چیزش را از من گرفته است. لطیفۀ دوم آیه هم این است که «لا تُحْصُوها» در مقام شمردن برنیامد، شمرده نمیشود. چه چیز را میخواهید بشمارید؟
سلولهای انسان
دانشمندان علوم بدنشناس نوشتند، با آن ابزارهایی که آنها دارند راحت هم میشود حساب کرد، نوشتند مجموع بدن هر انسانی مرکب از سلولهاست. سلول یعنی یک جزء کوچک زنده. گوش ما، چشم ما، پوست ما، امعا و احشای ما همه ترکیبی از سلولهای خاص خودشان است. اینها میفرمایند اگر کسی بخواهد سلولهای بدن خودش را بشمارد، نه بدن بچههایش را که نعمت خدا به آنهاست، فقط برای بدن خودش را شروع کند دانهدانه بشمارد، غیر از شمردن هم هیچ کاری نکند، شمردنش هم پیوسته باشد یعنی نخوابد بیدار بنشیند و بشمارد، سه هزار سال شمردنش طول میکشد.
این سیبی که میخوریم این هم پر از سلول است، زردآلو هم پر از سلول است، گوچه و خیار هم پر از سلول است، حبوبات هم پر از سلول است؛ این شصت هفتاد سال که ما نعمت خدا را مصرف کردیم چطور بشماریم؟ در این آیه که کل آیه هم نیست، نصف آیه است، دو تا مسئله مهم مطرح است؛ یکی نعمت الله یعنی بندۀ من هر نعمتی که در اختیارت است دائم این را از من ببین، بعد هم در مقام شمردنش برنیا، قابل شمردن نیست.
آسمانهای هفتگانه
این نعمتها که دست ماست قابل شمردن نیست، چه برسد به آسمانهای هفتگانه که هیچکس خبر ندارد. این علوم پیشرفتۀ آسمانی فقط در رابطه با آسمان اول است یا یک مقدار از آسمان اول، معلوم نیست. میلیاردها کهکشان در عالم بالا وجود دارد خود کهکشانها میلیاردهاست، هر کهکشانی هم میلیاردی ستاره و منظومه شمسی دارد، اینها را چطور میشود شمرد؟
در قرآن مجید میگوید: «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِراشا» زمین را برای شما محل زندگی قرار دادم، «وَ السَّماءَ بِناء»(بقره، 22) یعنی اگر این عالم بالا هم بالای سرتان نساخته بودم شما پوچ و هیچ بودید. به قول سعدی (ابر و باد مه و خورشید و فلک در کارند/ تا تو نانی به کف آری و به غفلت مخوری) این مجموعه که پروردگار عالم در عددش را به روی ما بسته است «لا تُحْصُوها» نمیتوانید بشمارید؛ این مجموعه از آثار رحمت الله، از آثار همین یک حقیقت است.
نعمتهای معنوی
برویم سراغ نعمتهای معنوی، چون ما دو نوع نعمت داریم؛ «أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة»(لقمان، 20) یک نعمت من نعمت آشکار است، یک نعمت من نعمت معنوی است.
یک نعمت معنوی انبیای او هستند که هر کدامشان برای استقرار توحید و ایمان به قیامت رنج کامل بردند، زحمت کامل کشیدند، کم نگذاشتند. یک نعمتش ائمۀ طاهرین هستند، اینها هم حقایق وجودیشان قابل شمردن نیست، بهعنوان یک شیعه این حرف را نمیزنم. گاهی آدم یک حرفی میزند به گوش افراد میرسد میگویند مهم نیست چون شیعه است این حرفها را میزند، یعنی حرفش حساب ندارد. من بهعنوان یک شیعه این حرف را نمیزنم، در مهمترین کتابهای اهل سنت این روایت آمده که پیغمبر به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: اگر دریاهای عالم...، نگفته دریاهای زمین، ما چه میدانیم کجا دریا دارد؟ از قدیم میگفتند خدا هجده هزار عالم دارد، یک عالم این هفت آسمان و زمین است.
امام صادق(ع) یک تعبیر دیگر در روایات دارند. ایشان نمیگویند هجده هزار عالم، آن چشم داشته میدید چه خبر است، بهتر است که حرف او را قبول بکنیم. حضرت میفرماید: خدا هجده هزار قندیل ساخته که تمام هفت آسمان و زمین ما در یک قندیل است، این بقیه هجده هزار را نمیدانیم چه خبر است. ما چقدر کوچک هستیم مقابل این جهان، و این کوچکهای ندیدنی چه سینههایی سپر میکنند! چه عربدههایی میکشند! چه اسلحههایی میکشند! چه قمههایی میکشند! چه فریادهایی میکشند! چه یاوههایی میگویند!
ارزشهای بیشمار امیرالمؤمنین(ع)
پیامبر فرمود: علی جان! اگر دریاها مرکب بشود و اشجار قلم بشود...، نمیگوید درختهای زمین، اشجار یعنی هر چه درخت هست. من در یک سخنرانی با دلیل ثابت کردم، یک ساعت دربارۀ درختان قلم بشوند حرف زدم، نویسندگان یعنی هر موجودی در این عالم بلد است بنویسد، نوک این قلمها را بگذارند در این مرکبها و ارزشهای وجودی تو را بنویسند... .
خیلی راحت باور کردنی است، وقتی در جنگ خندق پیغمبر در حالی که امیرالمؤمنین(ع) بیست و سه سالش است یک ضربت میزند، یعنی یک بار دستش رفته بالا و آمده پایین دشمن را کشته، دو تا ضربت هم نزده، این را هم اهل تسنن نقل کردند «ضربت علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین» همین را بنشینید حساب بکنید، یعنی اول باید عبادت کل جن و انس را از نظر کمیت و کیفیت حساب بکنیم و بشماریم؛ چند رکعت نماز، چه تعداد روزه، چه تعداد خوبیها؟ این کمیت است، اینها چقدر پاداش دارد؟ آن کیفیت است.
ضربت علی یک دانه بوده و از کل عبادات جن و انس وزنش سنگینتر و بالاتر است، این برای یک حرکت دستش است. اگر این جن و انس قلمها را به این مرکبها بزنند و بخواهند ارزشهای وجود تو را بنویسند عمر همه که تمام میشود و قلمهایشان هم به آخر میرسد و مرکب دریاها هم تمام میشود، ارزشهای تو به نوشته درنمیآید.
سخن امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ امام عصر
یک شعر عربی برایتان بخوانم خیلی شعر زیبایی است. (فکن رجلا رجله فی الثّری/ و هامة همّته فی الثّریا) یک انسانی باش که میتوانی، این که میگوید باش یعنی میتوانی، (رجله فی الثّری) که پایش روی زمین است، (و هامة همّته فی الثّریا) ولی شخصیتش از همۀ این عالم وجود بالاتر رفته است. امیرالمؤمنین(ع) یک نعمت خداست. توجه بفرمایید امروز داستان به جاهای خیلی باریک رسید. امیرالمؤمنین(ع) یک نعمت الله است.
آن وقت این امیرالمؤمنین(ع) در نامههایش، خطبههایش، کلمات قصارش که یازده هزار کلمه قصار دارد، اندازۀ ده برابر «نهجالبلاغه» چاپ شده، خطبه دارد، سخنرانی و نامه دارد؛ امیرالمؤمنین(ع) با آن همه ارزش وجودی بارها به تکرار به مردم نوید میدهد که تمام ستمها و ظلمها و فسادها با آمدن قائم ما از عالم جمع میشود. این علی است.
وارثان زمین از منظر قرآن
من کاری به حدود شش هزار روایتی که دربارۀ امام عصر از پیغمبر تا امام عسکری(ع) آمده ندارم، یعنی ممکن است یک امامی دربارۀ یک موضوعی سخنی نداشته باشد، اما بیاستثنا از قرآن کریم آیاتی مثل آیات «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون»(انبیا، 105) داریم. «یرث» فعل مضارع است یعنی دلالت بر آینده دارد، «أنَّ» یعنی بندگان من اگر به من ایمان دارید و مؤمن هستید، شک نکنید این کرۀ زمین در آینده بهدست بندگان شایستۀ من خواهد افتاد.
ائمه وقتی روایت و آیه را توضیح میدهند، تفسیر میکنند، میگویند این عباد شایسته که زمین به دستشان میافتد با رهبری دوازدهمی ماست. هنوز که نیفتاده و آیه هنوز تحقق پیدا نکرده است. الف و لام «الارض» الف و لام استغراق است در این آیه، یعنی کل زمین ـ پنج قاره ـ در اختیار عباد صالح من قرار میگیرد.
این عباد صالح من را مهدی کارگردانی میکند، او به آنها دستورالعمل میدهد که هر کجا میفرستم برای حکومت چه کار بکنید. تمام فرستادگان امام عصر(ع) آنچه انجام میدهند در پنج قاره به عدالت انجام میدهند. یعنی تحتتأثیر هیچ چیزی غیر از عدالت قرار نمیگیرند.
نظر اهل سنت دربارۀ امام مهدی(ع)
من به این شش هزار روایت کاری ندارم. من به آن کتاب بسیار باارزشی که اسم فارسی آن «مهدی از دیدگاه اهل سنت» است هم کار ندارم که سیصد چهارصد روایت خالص از بزرگترین علمای اهل سنت در این کتاب نقل شده است. من به استدلالات قوی ابنعربی هم در کتاب «فتوحات» کار ندارم، ما شیعه همۀ حرفهای «فتوحات» را قبول نداریم، اما حرفهای خیلی با ارزشش را قبول داریم. من به استدلالات آن کتاب هم کار ندارم که خیلی زیبا مسائل را تحقیق میکند و ثابت میکند که آخرش این زمین دست کسی میافتد که پدرش اسمش حسن است و از اولاد فاطمه زهراست، کسی دیگر را به جای او معرفی نکنید، دروغ است؛ به آن هم کار ندارم.
شما بیایید منهای آن شش هزار روایت، آن کتاب «مهدی از دیدگاه اهل سنت»، استدلالات ابنعربی، نه ده جلد خطبهها و نامههای امیرالمؤمنین(ع) به همین «نهجالبلاغه» که در اختیارمان است، به همین اطمینان بکنید؛ یعنی به کلام کسی که پیغمبر میگوید ارزشهایت را قلمها و جن و انس و مرکبها نمیتوانند بنویسند.
خبر از آینده توسط امیرالمؤمنین(ع)
یکی از ارزشهای وجود امیرالمؤمنین(ع) خبر دادن از آینده است. شما همین «نهجالبلاغه» را بخوانید، هفتصد سال بعد از امیرالمؤمنین(ع) مغول به تمام این منطقۀ وسیع خاورمیانه حمله کرد، امیرالمؤمنین(ع) از شکل و قیافه و چشمهایشان حملات و وحشیگریشان را روی منبر کوفه خبر داد.
هفتصد سال پیش از هجوم مغول امیرالمؤمنین(ع) یک روز با ابنعباس کنار همین فرات در کوفه راه میرفت. امام به ابنعباس فرمود: «لو شئت لجعلت لكم من الماء نوراً» اگر بخواهم یک کشوری را از این آب روشنایی بدهم میتوانم. امام از تأسیسات سد و توربین و تولید برق در یک جمله به ابنعباس خبر داده است.
وقتی امام به ما میگوید منتظر باشید فساد جمع میشود، ظلم جمع میشود، بیعدالتی جمع میشود و همه هم به دست فرزند دلبند من و فاطمه جمع میشود؛ باور بکنید.
برادران و خواهران! کسانی که از صدا و سیما این مطالب را میشنوید! عزیزانم! اگر حرف امیرالمؤمنین(ع) را قبول نکنیم حرف چه کسی را باید قبول بکنیم؟ اگر حرف علی را قبول نکنیم دیگر حرفی نمیماند که ما قبول بکنیم.
دو شاهد برای نبوت پیامبر
این هم خیلی عجیب است که خداوند متعال امیرالمؤمنین(ع) را شاهد نبوت پیغمبر قرار داده است. میدانید آن وقتی که آیه شاهد بودنش نازل شده چند سالش بوده؟ شانزده هفده سال. «وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً» تمام این کافران نبوت تو را منکر هستند و میگویند تو پیغمبر نیستی، به آنان بگو «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»(رعد، 43) من دو تا شاهد دارم که راست میگویم پیغمبر هستم؛ یک شاهدم شخص خداست، یک شاهدم هم شخص علی است.
خیلی این آیه عجیب است، خیلی این آیه حرفش سنگین است که پروردگار میگوید منِ خدا که وجود بینهایت و ذات مستجمع جمیع صفات کمال هستم با این نوجوان شانزده ساله که هر چه علم است اکنون پیشش است «وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» دو شاهد هستیم. در مسائل دو شاهد بس است، هیچ جا نگفتند سه شاهد، در موضوعات یک شاهد کافی است، در اثبات مسائل دو شاهد بیشتر که نمیخواهد.
این متن آیه است میگوید منِ خدا و این جوان شانزده هفده ساله دوتایی شهادت میدهیم که این شخص پیغمبر است. این امیرالمؤمنین(ع) است، امیرالمؤمنین(ع) رحمت الله است، از آثار رحمت خداست. این رحمت خدا به ما نوید میدهد که رحمت خدا در آینده با دست فرزند من در همۀ عالم بهصورت عدالت همگانی گسترده میشود؛ یعنی مهدی هم رحمت الله است.
دعای آخر
خدایا به حقیقت امیرالمؤمنین(ع) که پیغمبر هر وقت گرفتار میشد تو را به علی قسم میداد، این را هم سنیها نقل کردند، خدایا به حقیقت امیرالمؤمنین(ع) ما را در درست بهره بردن از نعمتهای مادیات که از کجا درآوریم و چگونه مصرف کنیم توفیق کامل عنایت کن.
خدایا درست است امام عصر بهقول معروف پس پردۀ غیبت است، مگر وقتی تهران ابر میگیرد کل آسمان هوا تاریک میشود؟ مگر گیاهان و باغها و گلها از انرژی آفتاب جدا میشوند؟ آفتاب از پس ابر همان کاری را برای کرۀ زمین میکند که وقتی ابر نیست؛ امام زمان در غیبت به واسطههای مختلف همان کار را برای ما انجام میدهد که پدرانش زمان بودنشان انجام دادند. خودش میگوید: من بریده از شما نیستم، من شما را فراموش نمیکنم، من به شما دعا میکنم، من مواظب شما هستم. اگر مواظب ما نبود که ما هم الان در مشروب و زنا و ورق و عرق بودیم.
خدایا ما را در بهرهگیری از نعمتهای معنوی مانند انبیا، ائمه، قرآن و به ویژه امام عصر توفیق کامل عنایت بفرما.
خدایا این کار که برای تو خیلی خوب میسر است، الان همین لحظه وجود مبارک امام زمان را دعاگوی ما و زن و بچه و نسل ما برای تأمین سعادت دنیا و آخرت ما قرار بده.
تهران/ حسینیۀ هدایت/ دهۀ دوم شعبان/ بهار1398ه.ش./ سخنرانی چهاردهم