لطفا منتظر باشید

جلسه سوم شنبه (31-1-1398)

(تهران مسجد فاطمیه)
شعبان1440 ه.ق - فروردین1398 ه.ش
10.16 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

در کتاب خدا دو کلمه به کار گرفته شده یکی کلمه «رجا» و یکی هم «أمل». «عمل» یعنی کار و کوشش و فعالیت؛ «أمل» یعنی امید بی‌پشتوانه، امید باطل، امید بیهوده؛ کلمه «رجا» به معنای امید مثبت است، امیدی که پشتوانه دارد، امیدی که دلیل دارد، امیدی که متکی به سرمایه است.

 

مهاجر در روایت پیامبر

«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّه»(بقره، 218) کلمه «رجا» در این آیۀ شریفه به‌صورت فعل مضارع به کار گرفته شده است، آن مردم، مردان و زنانی که خداباور هستند، قیامت باور هستند، نبوت باور هستند، امامت باور هستند، قرآن باور هستند؛ «هاجَرُوا» خصلت دیگرشان این است که اهل هجرت هستند.

هجرت در روایت ما و قرآن به دو معنا آمده است:

1ـ یک معنی این است که آدم در یک محلی زندگی می‌کند از نظر دینی، ارتباط با پروردگار و کار خیر مشکل دارد، نمی‌تواند آنچه را که خدا از انسان خواسته انجام بدهد؛ از آن محل محدود سخت و پرمضیقه حرکت می‌کند و می‌رود در یک منطقه دیگری که گشایش دارد، آرامش دارد، می‌تواند خدا را عبادت کند، می‌تواند کار خیر بکند، می‌تواند به مردم یاری بدهد. این یک هجرت است.

2ـ هجرت دیگر که خیلی مهمتر از این هجرت است و در مهمترین کتاب‌های روایتی ما آمده است.

رسول خدا در منبر از مردم سؤال کرد: «من المهاجر؟» مهاجر به چه کسی می‌گویند؟ گفتند: «الله و رسوله اعلم» خدا و پیغمبر می‌داند مهاجر کیست. چقدر زیبا معنا کرد، حضرت فرمود: «المهاجر من هجر السیئات» مهاجر به کسی گفته می‌شود که با تمام گناهان قهر باشد و هر گناهی می‌آید به او بگوید من نیت اراده و بنای آشتی با تو را ندارم. این مهاجر است. زلف من که بندۀ خدا هستم و مأموم امام زمان هستم به زلف گناه گره نمی‌خورد، این مهاجر است.

 

مسلمان در روایت پیامبر

رسول خدا بار دیگر در منبر از مردم سؤال کرد «من المسلم؟» به نظر شما مردمی که پای منبر من هستید مسلمان کیست؟ جواب دادند: «الله و رسوله اعلم» پروردگار و پیغمبرش مسلمان را می‌شناسد و می‌داند کیست، خودتان جواب بدهید.

رسول خدا جوابشان سنگین است، از نظر اجرایی واقعاً سنگین است، فرمودند: «المسلم من سلم المسلمون من یده و لسانه» در دین و آئین من، در فرهنگ خدا، مسلمان کسی است که همۀ مسلمان‌ها از زیان‌های دست و از زیان‌های زبانش سالم باشند. دستش علیه مسلمان‌ها کاری نکند، امضایی ندهد، سندی را ننویسد، تقلب در جنس مردم نکند، تقلب در مال مردم نکند، با زبانش هم دروغ نگوید، غیبت نکند، تهمت نزند، آبروی مردم را نبرد؛ این مسلمان است.

چنین مسلمانی که تمام مسلمان‌ها از زیان‌های دست و زبان او در سلامت هستند، خیلی موجود با‌ارزشی است که دربارۀ چنین انسانی امیرالمؤمنین(ع) در «نهج‌البلاغه» می‌فرماید: «فَضَّلَ حُرمهَ المُسلم علَی الحُرمِ کلُهَا» هر چه در این عالم دارای احترام است، خدا احترام مسلمان را از همۀ احترام‌داران برتر قرار داده است. این جمله ملکوتی و عرشی است.

 

ائمه جنگ‌طلب بودند یا صلح‌طلب

روز ظهور وجود مبارک امام عصر هیچ دستی در هیچ زمینه‌ای وارد خیانت نمی‌شود، هیچ زبانی در هیچ برنامه و مسئله‌ای وارد خیانت نمی‌شود؛ یعنی نور و حقیقت او با توجه به خواست و تشنگی خود مردم، عدالت را در دل و دست و زبان و چشم و حال مردم جریان می‌دهد. عدالت فقط در عمل نیست، عدالتی که انتقال می‌دهد هم عدالت حال است، هم عدالت قلب است، هم عدالت چشم است، هم عدالت دست است، هم عدالت زبان است.

یک نمونه برایتان بگویم، چقدر این نمونه مهم است و شما با شنیدن این نمونه ببینید دنیای ما ـ کرۀ زمین ـ الان چقدر خلأش در معنویت سنگین است. امام باقر(ع) می‌فرماید: روزی که ظهور بکند و آرامش برقرار بشود... روز ظهور حضرت یک مدت اندکی جنگ اتفاق می‌افتد که خود حضرت مایل به جنگ نیست. انبیا مایل به جنگ نبودند، ائمه مایل به جنگ نبودند، ارادۀ آنها اصلاح امت بود.

وقتی حضرت سیدالشهدا ازمدینه خواستند به مکه بروند و از مکه بروند کربلا، با دست مبارک خودشان یک نامه نوشتند به‌عنوان وصیت‌نامه و این خط مبارک را دادند به محمد حنفیه که پیش او بماند؛ هر کسی آمد سؤال کرد چرا رفت، ایشان نشان بدهد. یک جمله‌اش این بود: «إنما خرجت أطلب الصلاح فی أمة جدی محمد أريد أسير بسيرة جدی و سيرة أبی علی بن أبی‌طالب» من اگر سفر می‌کنم، اگر هجرت می‌کنم برای خاطر این است که تمام مفاسد این امت را اصلاح بکنم و یک امت پاک و سالمی را بسازم، روشم هم روش پیغمبر و روش امیرالمؤمنین(ع) است. تمام انبیا همین را می‌خواستند.

شما ده شب در شب‌های اول ماه ذی‌الحجه می‌خوانید در دو رکعت نماز «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخِيهِ هارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ» این شعار همه انبیا بود «وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِين»(اعراف، 142) برادر ابداً مسیر اهل فساد را پیروی نکن، کارت در غیبت من ـ در آن چهل شبی که موسی نبود ـ فقط اصلاح‌گری باشد.

 

گروه‌های محارب امام عصر

امام عصر هیچ علاقه‌ای به جنگ ندارد، تمام عشقش به اصلاح کار است؛ ولی در روایات ما وارد شده وقتی ظهور می‌کند اولین گروهی که با او به جنگ برمی‌خیزند وهابیت است، یعنی اهل مکه و مدینه.

خیلی عجیب است، در بحار نقل می‌کند: یک نفر به امام ششم می‌گوید من می‌خواهم از منطقه و مملکت خودمان کوچ کنم بروم مکه زندگی کنم. امام فرمودند: مکه نرو، مردم مکه شرّ هستند. گفت: پس بیایم مدینه کنار شما زندگی کنم؟ فرمود: یک روز هم مدینه نیا که اینها از مکه‌ای‌ها بدتر هستند، اینها اولین گروهی هستند که با امام عصر جنگ می‌کنند و البته شکست می‌خورند و تار و مار می‌شوند و به جهنم می‌روند، کسی از آنها نمی‌ماند.

دومین گروهی که با امام زمان جنگ می‌کنند به خیال اینکه به حضرت پیروز بشوند یهود هستند. منظور از یهود در این روایت همین صهیونیسم بین‌المللی است که بچه‌های حرامزاده‌اش در اسرائیل زندگی می‌کنند. باقیماندۀ اینها با امام عصر می‌جنگند.

گروه سوم که در روایات نام می‌برند که من از این گروه با لغتی که در روایت آمده تعبیر می‌کنم به آدم‌های زبان نفهم و احمق که هر چه حق را روشن و نورانی و واضح به ایشان بگوییم سر تکان می‌دهند و نمی‌فهمند. چرا با اینها می‌جنگد؟ با اینها نمی‌تواند حرف بزند، می‌گوید که زبان نفهم هستند و نمی‌خواهند امام زمان حرکتش ادامه پیدا بکند.

 

313 یار ایرانی امام عصر

همۀ اینها شکست می‌خورند و حکومت به پایتختی کوفه تشکیل می‌شود. یارانی که این سه طایفه را شکست می‌دهند چه کسانی هستند؟ یک عده مؤمن واقعی در آن منطقه و گروه قوی که حضرت را یاری می‌دهند، ائمۀ ما می‌گویند از جنوب ایران از خوزستان شیعیان مؤمن به سرعت حرکت می‌کنند و خودشان را بین راه مکه و مدینه به امام عصر می‌رسانند و با یاری اینها امام بر هر سه دشمن پیروزی کامل پیدا می‌کند.

در روایاتمان دارد آن سیصد و سیزده نفر تمامشان از ایران هستند، یک دانه خارج از ایران وجود ندارد. ائمۀ ما دلشان به شما خیلی خوش بوده، ائمه شما را خیلی دوست داشتند. وقتی این آیه شد که پروردگار عالم در آن می‌فرماید: «مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ» یعنی شما اعراب، اگر از دین خدا رو برگردانید بی‌دین بشوید «فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرِينَ يُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم»(مائده، 54).

دور و بری‌های پیغمبر خیره شدند و گفتند: یا رسول‌الله! این قومی که خدا در این آیه می‌گوید «فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ» منِ خدا می‌آورم نه اینکه خودشان بیایند، اینها چه قومی هستند؟ من در تفاسیر سنی هم ذیل این آیه همین‌طور دیدم، یعنی آنها هم نقل کردند، شیعه هم که نقل کرده است. رسول خدا آرام دستش را گذاشت روی شانۀ سلمان و فرمود: همشهری‌های این هستند. آنهایی که خدا در این آیه می‌گوید ایرانی‌ها هستند.

یک آیه دیگر هم خدا در حق شما ایرانی‌های مؤمن فرستاده است. ما در ایران هم آدم عوضی و بدکار و عرق‌خور و شراب‌خور و رباخور و ... داریم که ائمۀ ما فرمودند: «والله لیسوا بشیعتنا» آنها شیعۀ ما نیستند، آنها هرزه هستند، شیعیان ما آراستگی به ایمان، عمل صالح و اخلاق دارند. آیۀ «وَ آخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِم»(جمعه، 3) که آمد دوباره از پیغمبر پرسیدند: این ملحق‌شوندگان چه کسانی هستند؟ فرمود: جامعه‌ای از منطقه فارس، یعنی ایران.

شما ایرانی‌ها به امام کمک می‌دهید، اگر ما نباشیم بچه‌هایمان کمک می‌دهند. ما که الان زنده هستیم او را نمی‌بینیم، این‌طور کمک می‌دهیم: برای او جشن می‌گیریم، پول خرج می‌کنیم، ندبه برایش می‌خوانیم، جلسه برایش می‌گیریم، اقتدا به او می‌کنیم، اقتدا به پدرانش می‌کنیم. ما هم یقیناً جزو یاران امام زمان هستیم، شک نداشته باشید. اگر بودیم و آمد ظاهراً هم او را یاری می‌کنیم. اگر از دنیا رفتیم با این نیت که می‌خواستیم تو را یاری کنیم و مردیم به‌طور قطع خدا ما را جزو یاران امام زمان ثبت می‌کند، نبودیم بچه‌هایمان او را یاری می‌کنند.

 

امنیت در حکومت امام زمان

وقتی که آرامش برقرار شد و حکومت پا گرفت، امام باقر(ع) می‌فرماید: در زمان او اگر از بازار بغداد یک دختر هفده هجده ساله زیبا و آراسته، یک شتری را نصف طلا بار کند و نصف نقره بار بکند، و این دختر زیباچهرۀ جوان مهار این شتر را بگیرد پیاده از بازار بغداد تا بازار شام برود؛ نه یک چشمی به چهرۀ او بد نگاه می‌کند و نه دستی به بارش دست می‌زند. یک چنین امنیت عظیمی نه تنها این مناطق را بلکه سراسر جهان را خواهد گرفت. در روایت هم شنیدید و خواندید: «یمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا» ارض یعنی کل کرۀ زمین، «بَعْدَ مَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً».

 

مؤمن در روایت پیامبر

مسلمان کیست؟ کسی که مسلمان‌ها از زبان او و از زیان دست او سالم و راحت باشند، چنین مسلمانی را حضرت می‌فرماید: «فَضَّلَ حُرمهَ المُسلم علَی الحُرمِ کلُهَا» سؤالشان را ادامه دادند «من المؤمن؟» به نظر شما مؤمن کیست؟ دوباره مردم جواب دادند: «الله و رسوله اعلم» خدا می‌داند مؤمن واقعی کیست، چون از باطن‌ها او و شما خبر دارید، شما می‌دانید خودتان بگویید. فرمود: «المؤمن مَنِ ائتَمَنَهُ المُؤمِنونَ عَلى أنفُسِهِم و أموالِهِم».

مؤمن در دین من کسی است که تمام مردم او را در مال و وجود خودشان امین بدانند؛ یعنی بدانند و یقین داشته باشند این آدم کوچکترین خیانتی به مالشان نمی‌کند. اگر کلید انبار طلا و نقره را بدهند دست مؤمن و ده سال دیگر انبار طلا و نقره را تحویل بگیرند اصلاً به دلش نمی‌گذرد که من بروم ده مثقال از این طلاها بردارم، بعد که آمد بگذارم رویش، این کار را هم نمی‌کند. مؤمن نسبت به مال مردم امین است.

 

صحبت مسیح با مرده‌ای در قبرستان

من این مطلب را در یک کتاب قرن ششم خواندم، الان قرن پانزدهم است، یعنی کتاب هشتصد نهصد سال پیش. عیسی بن مریم از یک قبرستان کهنه عبور کرد و به پروردگار عرض کرد یکی از مرده‌های این قبرستان را برای من زنده کن تا من با او صحبت کنم. می‌دانید که در قرآن خدا می‌فرماید عیسی مرده زنده می‌کرد باذن الله، این باذن الله را برداریم هیچ‌کس هیچ کاری از دستش برنمی‌آید.

عیسی یک قبری را نگاه کرد گفت: بلند شو با من حرف بزن. یک پیرمرد محاسن سفید گرد و غبار رویش را تکاند و در قبر ایستاد و گفت: یا روح الله سلام. جواب سلامش را داد و به او گفت: چه زمانی مردی؟ گفت: هفتصد سال قبل. گفت: از برزخت به من خبر بده. گفت: همه چیز پروندۀ من را امضا کردند: عملم، ایمانم، اخلاقم، همه را قبول کردند، یک دانه گیر دارم کسی بعد از مردنم نفهمید، ندانست، خبر نداشت که این گیر من را برطرف کند، چه کار کنم مسیح؟ از وقتی که مردم هفتصد سال است گاهی به من سرزنش می‌کنند و می‌گویند یک دانق (من نمی‌دانم چه پولی است یک شاهی یا نیم شاهی) از مال یک یتیم پیشت مانده بود، چرا نبردی پس بدهی؟ من در برزخ ناراحتم.

یک ده شاهی نه چهارده هزار میلیارد، نه سه هزار میلیارد، نه بیست هزار میلیارد. ده شاهی یعنی یک دانه «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه»(زلزله، 8) اینها را امام زمان از ما می‌خواهد آلوده‌اش نشویم.

 

وسایل حمل و نقل زمان ظهور

زمان خودش همه مؤمن هستند، زمان خودش وقتی یک باری از یک جا به یک جایی انتقال پیدا می‌کند، من نمی‌دانم زمان ایشان چگونه است امام هشتم می‌فرماید وسائل و انتقال‌دهنده‌ها فوق وسائل وقت ظهورش است، یعنی وقتی ظهور می‌کند وسائل انتقال‌دهنده قطار هست، ماشین هست، هواپیما هست، موتور است. امام هشتم می‌فرماید زمان او وسایل انتقال‌دهنده فوق این وسایل هست که با آن وسایل خودش چند دقیقه از شرق عالم تا غرب عالم می‌رود و از غرب عالم تا شرق عالم می‌آید، نمی‌دانیم چیست، حضرت توضیح ندادند و نفرمودند چیست.

آن زمان همه مؤمن هستند. اگر یک گونی نقره از وسائل انتقال‌دهنده افتاد و راننده نفهمید، یک بار پارچه قیمتی افتاد و راننده به سرعت می‌رود، آنچه که از وسائل آن زمان می‌افتد یک نفر دست نمی‌زند تا خود صاحبش بیاید و وسایلش را بردارد. کجای جهان الان چنین امنیتی هست؟ جاده‌ها را که رها بکنید، ما شب‌ها می‌خواهیم بخوابیم قبل از اینکه بیاییم خانه، مغازه را سه چهار تا قفل می‌زنیم، وسایل الکترونیکی می‌گذاریم، دوربین می‌گذاریم، وسیله صدادار می‌گذاریم و به کلانتری وصل می‌کنیم که اگر کسی آمد دست خیانت دراز بکند ما را خبر بکنند. گاهی هم مردم شب‌ها در خانه‌شان خوابند می‌آیند جمع می‌کنند و می‌برند.

 

چک سی میلیونی به جای سه میلیونی در دستان استاد انصاریان

مؤمن کیست؟ کسی است که امین اموال مردم و امین وجود مردم باشد، یعنی مردم در کنار مؤمن راحت زندگی می‌کنند. یک اتفاق کوچکی برای من افتاد خیلی جالب است.

حدود بیست و پنج سال پیش رفتم پیش یکی از رفقایم به ایشان گفتم: من یکی از کتاب‌های مهمم را می‌خواهم چاپ بکنم، آن وقت هفت هشت ده تا کتاب نوشته بودم، حالا با لطف خدا صد و سی جلد کتاب شده است. گفتم: من یکی از کتاب‌هایم را می‌خواهم چاپ بکنم، الان پول ندارم، کاغذ می‌خواهم بخرم، پول جلد و چاپخانه بدهم. گفت: چقدر می‌شود؟ گفتم: دو سه میلیون. گفت: مشکلی نیست، هفتاد هشتاد تا چک از صندوقش درآورد، یک چک تضمینی بانکی کشید و به من داد.

گفتم: بنویسیم شما این‌قدر پول به من دادی و من این‌قدر به شما مدیون هستم. گفت: نه نمی‌نویسم، اگر داشتی بیاور بده و اگر نداشتی حلال است. گفتم: نه، می‌آورم می‌دهم. من آمدم یک بانکی که حساب داشتم، برای کارهای کتاب‌هایم حساب دیگری نداشتم، به رئیس بانک که از پامنبری‌هایم بود گفتم این چک را بگذار به حساب سه میلیون است تا پولش آمد به من خبر بده، من بروم کاغذ بخرم.

زمانی که آمدم خانه رئیس بانک زنگ زد، گفت: آقا این سه میلیون نیست، سی میلیون است، مگر درست نخواندی؟ گفتم: نه من درست نخواندم، صاحب چک گفت سه میلیون است. من رفتم بانک گفتم این تلفن صاحب چک است، به او زنگ بزن. گوشی را من گرفتم و گفتم: چقدر به من چک دادید؟ گفت: سه میلیون. گفتم: شماره چک را رئیس بانک می‌خواند، دفترتان را ببینید چقدر به من پرداختید؟ گوشی را نگه داشت و دفترش را نگاه کرد و گفت: گوشی را بده به حاج آقا، گوشی را گرفتم و گفت پول من جایی نمی‌رود چون دست توست. مؤمن باید امین مردم باشد.

گفت: پول من جایی نمی‌رود چون دست توست. به او گفتم: من در بانک می‌نشینم، شماره حسابت را بده بیست و هفت میلیون به تو برگردانم. سی میلیون می‌دانید سی سال پیش یعنی چه؟ می‌شد سی میلیون را من ببرم در خیابان میرداماد دو سه تا مغازه بخرم، ببرم شمال یک ویلای پنج هزار متری بخرم، تهران هم چند قطعه زمین بخرم، الان هم دیگر منبر نروم سیصد چهارصد میلیارد پول داشته باشم؛ اما مؤمن دزد است؟ مؤمن مال مردم‌خور است؟

شخصی که می‌گوید امام من امام زمان است، یعنی امامش نور است، چطور مؤمن تاریک است؟ ظلمانی است؟ ما در زیارتش می‌خوانیم «السلام علیک یا نور الله الذی یهتدی به المهتدون» منی که وصل به وجود مقدس او هستم به‌عنوان مأموم و او را امام انتخاب کردم و قبول کردم، من می‌توانم دزد باشم؟ می‌توانم اهل اختلاس باشم؟ می‌توانم اهل خیانت باشم؟

من گفتم: شماره حسابتان را بدهید، رئیس بانک بیست و هفت میلیون برگرداند. گفت: نمی‌دهم، برو کارهایت را انجام بده، یکی دو سال دیگر کم‌کم پول من را بده. گفتم: به خدا من از بانک بیرون نمی‌روم. گفت: من راضی به آزار شما نیستم، شماره حسابش را داد، بیست و هفت میلیون برگشت.

شب رئیس بانک من را دید و گفت: دو سه تا از کارمندهایم گفتند این مشتری تو بی‌عقل است یا دیوانه است سی میلیون مفت برای چه پس داد؟ گفتم: فرق آن رفیق من با شما در یک کلمه است، او دین دارد و شما دین ندارید.

چقدر دین خوب است، دین نمی‌گذارد انسان ظالم به خود، به زن و بچه و به مردم بشود. دین نمی‌گذارد قیامت راه آدم به جهنم بیفتد.

 

شعور هستی

سه حقیقت: مسلمانی، مؤمنی و مهاجرت؛ زمان وجود مقدس او در اوج است، مثل می‌زنند خیلی جالب است، در روایات هست که سر یک چشمه که آب می‌جوشد گوسفند می‌آید آب بخورد، گرگ تشنه هم می‌آید و اصلاً نگاه به گوسفند نمی‌کند، آبش را می‌خورد و گوسفند هم آب را می‌خورد. گوسفند فرار نمی‌کند چون می‌داند روزگار عدالت است.

حیوان‌ها مگر شعور دارند؟ قرآن می‌گوید همه شعور دارند، آسمان‌ها و زمین را قرآن می‌گوید شعور دارند، تمام سنگریزه‌ها را خدا می‌گوید شعور دارند، «وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ»(اسرا، 44) این یکی از آیات دلیل شعور تمام موجودات عالم است.

عجب کتابی است، کتاب بسیار قوی «کامل الزیارات» که تمام علمای شیعه قبول دارند، حدود دو سوم این کتاب دربارۀ زیارت و گریه بر ابی‌عبدالله(ع) است، یک سوم هم دربارۀ بقیه ائمه است. روایتی در آنجاست که امیرالمؤمنین(ع) هر وقت چشمش به ابی‌عبدالله(ع) می‌افتاد می‌گفت: پدرم به قربان تو، پدرم فدای تو که حیوانات بیابان سر می‌کشند به‌طرف کربلای تو و برایت گریه می‌کنند.

 

امام مهربانی

روز ظهور روز نور است، روز ظهور روز نابودی ظلمت است، روز ظهور روز امنیت کامل است، روز ظهور روز دین است، روز ایمان است، روز اسلام است، روز نابودی ستم و ستمگران است. کسانی که می‌گویند حضرت می‌آید جوی خون راه میاندازد، نه او اصلاً علاقه به جنگ ندارد. با او جنگ می‌کنند که او دفاع می‌کند، نه اینکه عاشق جنگ است. حضرت نمی‌خواهد یک نفر خونش ریخته بشود.

ما در دعای کمیل ـ امشب شبش است ـ می‌خوانیم که امیرالمؤمنین(ع) به حضرت حق عرض می‌کند:
«فَبِالْیَقِینِ أَقْطَعُ لَوْ لاَ مَا حَکَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِیبِ جَاحِدِیکَ وَ قَضَیْتَ بِهِ مِنْ إِخْلاَدِ مُعَانِدِیکَ» خیلی عجیب است این جملات، حبیب من! اگر در این جامعۀ بشری از زمان آدم تا آخرین نفر تو منکر پیدا نمی‌کردی که تو را انکار بکنند، معاند پیدا نمی‌کردی «لَجَعَلْتَ النَّارَ کُلَّهَا بَرْداً وَ سَلاَماً» هفت طبقۀ جهنم هم جزو سرزمین بهشت بود. این جهنم را این جنس دوپا ساخته، کار تو نیست. خدا خدای عذاب نیست، امام زمان امام ریختن خون نیست، دشمن خودش را در معرض خونریزی قرار می‌دهد.

 

دعای آخر

الهی به حقیقت امام عصر ما را شیعه واقعی و اقتداکننده واقعی او و پدرانش قراربده.

خدایا! نیت پاک امید به ظهور او را در ما که امید مثبت است قوی کن.

خدایا! اگر مصلحت می‌دانید چشم ما را هم به جمال او روشن کن.

خدایا! تمام گذشتگان ما را امشب عیدی بده و ببخش.

خدایا! حیات و مرگ ما را حیات و مرگ محمد و آل محمد قرار بده.

خدایا! به حقیقت صدیقه کبری که امام زمان می‌گوید مادرم فاطمه سرمشق من است؛ الان رقم نابود شدن دشمنان اسلام و مسلمان‌ها به خصوص آمریکا و اسرائیل را امضا کن.

خدایا! شوق ما را به عبادت کامل کن، نفرت ما را از گناه کامل کن.

 

تهران/ مسجد فاطمیه / دهۀ دوم شعبان/ بهار1398ه‍.ش./ سخنرانی سوم

برچسب ها :