جلسه هفدهم یکشنبه (5-3-1398)
(تهران مسجد امیر)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- امامت، جایگاهی عظیم از سوی خداوند
- -جایگاه امامت، دور از دسترس عقول
- -اجازهٔ تعیین امام، مختص پروردگار
- -انسان، جاهل به ارزشهای درونی افراد
- -جانشین پیامبر، جامع همهٔ کمالات و فاقد همهٔ نواقص
- حفاظت خداوند از رسولش در اعلام جانشینی امیرالمؤمنین(ع)
- امیرالمؤمنین(ع)، خلیفهٔ امت تا روز قیامت
- -امیرالمؤمنین(ع)، نعمت بینظیر خداوند
- مقام اهلبیت(علیهمالسلام) در مهمترین کتاب اهلسنت
- الف) روایت نخست
- -دوزخ، در انتظار کینهورزان به اهلبیت(علیهمالسلام)
- -پنجتن، برگزیدهٔ خداوند بین موجودات عالم
- -توسل به پنجتن، بهترین مشکلگشا
- -اهلبیت(علیهمالسلام)، کشتی نجات امت
- -خلقت امیرالمؤمنین(ع) بهصورت شبحی از نور
- -طلب مغفرت هفتادهزار فرشته برای عاشقان امیرالمؤمنین(ع)
- کلام آخر؛ آخرین وصیتهای امیرالمؤمنین(ع) و وداع با فرزندان
- -وصیت روز نوزدهم
- -وصیت روز بیستویکم
- -زینالعابدین(ع) و پیکر قطعهقطعهٔ پدر
- -دعای پایانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
امامت، جایگاهی عظیم از سوی خداوند
-جایگاه امامت، دور از دسترس عقول
امامت به فرمودهٔ رضا(ع) در یک روایت بینظیر که نزدیک سه صفحه است و در قدیمیترین کتاب باارزش شیعه، یعنی کتاب شریف اصول کافی(جلد اول) نقل شده، یک جایگاه است(امامت، نه امام). این جایگاه یک جایگاه عظیمی است که قرارداده شدهٔ پروردگار است و حضرت میفرمایند: ارزش این جایگاه از دسترس عقول بیرون است. هرچه هم که عقل کسی قوی باشد یا هر چقدر عقلها را روی همدیگر بریزند، درک عظمت و ارزش این جایگاه ممکن نیست؛ «لا تنال الایدی و الافهام» نه دست قدرت روحی کسی به این جایگاه میرسد و نه فهمها قدرت درک ویژگی این جایگاه را دارند. این اصل جایگاه بود.
-اجازهٔ تعیین امام، مختص پروردگار
بعد حضرت به این مسئله وارد میشوند که چه کسی در این عالم لیاقت دارد در این جایگاه قرار بگیرد. آیا کل امت این اجازه را دارند که کسی را بهعنوان امام برای این جایگاه انتخاب کنند؟ براساس آیات قران مجید که حضرت توضیح دادهاند، خداوند اجازهٔ تعیین امام را که جانشین، خلیفه و وصیّ به حق پیغمبر است، به کسی نداده است. چرا خدا اجازه نداده است؟ اجازهٔ خیلی از کارها را به امت داده، این یکی را هم اجازه میداد! علت اینکه به امت اجازه نداده، این است: چون یکنفر، دهنفر، صدمیلیون، دویستمیلیون، یکمیلیارد، قرن به قرن در بین امت نیستند که باطن انسانی را بفهمند، ارزشهای درونی انسانی را درک کنند و به این نتیجه برسند که این شخص که ما انتخابش کردهایم، از نظر منطقی، جامع همهٔ کمالات و فاقد همهٔ نقصهاست؛ هیچکس نمیتواند این را بفهمد. شما خودتان فکر بکنید و ببینید الآن در این هشتمیلیارد جمعیت زمین، میتوانید کسی را به حقیقت بیابید، حس و درک کنید و بفهمید که جامع تمام کمالات لازم و فاقد همهٔ عیوب و نواقص است تا بتوانید روی شانهاش دست بگذارید و بگویید ای امت اسلام! این انسان هیچچیزی از کمالات کم ندارد و از عیبها و نقصها هم یکی در این آدم وجود ندارد. این کار ملت یا کار امت است؟
-انسان، جاهل به ارزشهای درونی افراد
قرآن مجید که صریحاً میگوید: «مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ»(سورهٔ قصص، آیهٔ 68) انتخاب امام مطلقاً برعهدهٔ شما نیست؛ چون شما جاهل و ناآگاه به اشخاص هستید و ارزشهای درون هیچکسی را نمیتوانید از عقل، فطرت، وجدان، اخلاق و نفسش بفهمید. چشم و دید عقل شما در باطن احدی در این عالم نفوذ ندارد؛ پس بعد از پیغمبر(ص) به چه مجوزی امام تعیین بکنید؟ مجوز عقلی که ندارید، مجوز فطری که ندارید، مجوز علمی که ندارید، مجوز اختیار انتخاب را هم که ندارید، چگونه این مسئولیت را قبول میکنید؟
-جانشین پیامبر، جامع همهٔ کمالات و فاقد همهٔ نواقص
خدا باید کسی را در این جایگاه قرار بدهد که عالِم به تمام شئون ظاهر و باطن اوست و این آدم، جامع همهٔ کمالات و فاقد همهٔ نواقص است. خدا باید این را تشخیص بدهد و خداوند متعال میدیده، میبیند و دیده است که کسی که بعد از رسول خدا(ص) در خلق عالم، جامع همهٔ کمالات و فاقد همهٔ نواقص است، علیبنابیطالب(ع) است. خدا به این عالم است و جالب این است که وقتی به پیغمبر(ص) میگوید این انسانِ جامع همهٔ کمالات و فاقد همهٔ نواقص را بهعنوان خلیفه، جانشین و وصیّ بلافصل خودت معرفی کن؛ یعنی بین تو و او واسطه نخورد و در این معرفی کردن هم از مردم نترس! «وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»(سورهٔ مائده، آیهٔ 67).
حفاظت خداوند از رسولش در اعلام جانشینی امیرالمؤمنین(ع)
این اولین و آخرین باری است که پروردگار به پیغمبر(ص) میگوید نترس که اگر او را معرفی بکنی، شعاری علیه تو بلند شود، ملت بههم بریزند و بگویند قبول نداریم. «وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» فقط دربارهٔ امیرالمؤمنین(ع) آمده است. خدا به پیغمبر(ص) نگفت نماز را اعلام کن، «وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»؛ روزه را اعلام کن، «وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»؛ جهاد را اعلام کن، «وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»؛ وجوب امربهمعروف و نهیازمنکر را اعلام کن، «وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ». یکبار در این 23 سال گفت «وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ»، نه «مِنَ الْمؤمِنین»! مؤمن که تسلیم پیغمبر(ص) و خداست، از آیه معلوم میشود ناسی در اطراف پیغمبر(ص) وجود داشتند که دین نداشتهاند و در اوج نفاق بودهاند؛ چون خطر از ناحیهٔ اینها بود، پروردگار فرمود: من تو را در معرفی علی از ناس، یعنی منافقین، بیدینها و بیتقواهایی که در غدیرخم حاضرند، حفظ میکنم که یکنفر آنها تکان نخورد.
برادران و خواهران! از همین نکات قرآنی به مقام الهی امیرالمؤمنین برسید؛ خدا به پیغمبر(ص) نگفت من تو را در ابلاغ تمام واجبات و حلالها و حرامها حفظ میکنم! ملت شرابخور بودند، پیغمبر(ص) به مدینه هم که آمدند، باز هم انگور و خرما میانداختند و شراب میخوردند. هنوز حکم نیامده بود، گاهی با حالت مست به نماز جماعت میآمدند که خدا فرمود: «لاَ تَقْرَبُوا الصَّلاَةَ وَ أَنْتُمْ سُکَارَى»(سورهٔ نساء، آیهٔ 43)، بیتربیتها! چرا با حالت مست به مسجد میروید؟ اصرار به خوردن شراب داشتند، خداوند فرمود حکم هر مسکری را اعلام کن، ولی نگفت «وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ». آمریکا مشروبات الکلی را برای یکسال ممنوع کرد، تمام مناطق آمریکا تظاهرات شد و بعد هم در تابلوها به وکلای کنگره نوشتند: ما شما را به کنگره فرستادهایم، غلط کردید مشروب را ممنوع کردید! کنگره رأی گرفت، کل آنها رأی دادند و مشروب آزاد شود.
اما خدا به پیغمبر(ص) میگوید: اعلام کن مشروبات مستکننده، قمار، ربا و گوشت خوک حرام است؛ معلوم میشود مردم هم غیر از مسیحیها گوشت خوک میخوردند! «حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزیر»(سورهٔ مائده، آیهٔ 3) خوردن گوشت خوک را به شما مسلمانها حرام میکنم؛ ولی پیغمبر اکرم(ص) در هیچکدامش نگرانی نداشتند و خدا هم به ایشان نگفت «وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ».
امیرالمؤمنین(ع)، خلیفهٔ امت تا روز قیامت
اما مسئلهٔ امامت، جایگاهش و مسئله امام که انتخاب شخص خداست؛ رسول خدا(ص) احتمال حتمی خطر شورش، پسزدن، تفرقه، بهجون هم افتادن برای این جایگاه میداد که قبیلهٔ عُدی بگوید امام باید بعد از مرگ تو از قبیلهٔ ما باشد، قبیلهٔ طی بگوید امام باید بعد از مرگ تو از ما باشد و بنیتمیم بگوید امام باید از ما باشد. این خطر وجود داشت، ولی خدا فرمود: «یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ». تو علی را معرفی کن، برعهدهٔ من که همهٔ منافقین، مشرکین و بیدینهایی که در این جمع هستند، میخکوب کنم. من اینجوری یار و یاور علی هستم؛ من علی را برای امت تا قیامت میخواهم.
-امیرالمؤمنین(ع)، نعمت بینظیر خداوند
رسول خدا(ص) هم امیرالمؤمنین(ع) را با کمال آزادی و بدون ترس معرفی کردند؛ به محض اینکه پیغمبر(ص) بعد از معرفی از منبر پایین آمدند(تمام بزرگان و مفسران شیعه و سنی و راویان نوشتهاند)، این آیه آمد: «اَلْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ»(سورهٔ مائده، آیهٔ 3)، دین با علی کامل شد؛ یعنی بدون علی تا حالا و در این 23سال کامل نبود و درخت بیمیوه بود. «وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی»، من نعمتم(نه نعمت) را بر شما تمام کردم. «نِعْمَتی» یعنی علی نعمت بینظیر من است. حالا علی را قبول میکنی، «وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً» از دینت راضی هستم و اگر قبول نمیکنی، دینت را یکشاهی هم قبول ندارم. این قرآن است: «وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً» با وجود علی خواهد بود؛ اگر بخواهی این امام انتخابشدهٔ مرا کنار بگذاری و خودت امامی تعیین کنی یا به سراغ امامی بروی که دیگران تعیین میکنند، من به دینت راضی نیستم؛ یعنی دینت بیدین است!
برادران، خیلی عجیب است! وقتی پروردگار طبق آیهای در سورهٔ بقره، ابراهیم(ع) را میخواهد در جایگاه امامت ناس تا قیامت قرار بدهد که به کل مردم عالم بگوید ایشان سرمشق همهٔ جوانب زندگی، راهبر، راهنما و الگوی شماست؛ اگر زندگیتان با این مرد هماهنگ نشود، من در قیامت به همهٔ عمرتان مُهر باطل میزنم. اما چه موقع او را انتخاب به امامت کرد؟ این آیه: وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 124)، وقتی خدا ابراهیم(ع) را نسبت به همهٔ ارزشها و خالی بودن وجودش از عیوب به آزمایش گذاشت، ابراهیم(ع) همهٔ کمالات را در خودش تجلی داد و جایی برای یک عیب نگذاشت، به اینجا رسید: «قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا». این مقام امام، آنهم مقام امامت است.
مقام اهلبیت(علیهمالسلام) در مهمترین کتاب اهلسنت
حالا به سراغ مهمترین کتب حدیثی و تفسیری اهلسنت بروم و چند روایت تبرکاً(با آدرس) برای نور گرفتن قلبمان، مجلس و دنیا و آخرتمان، تا جایی که وقت اجازه بدهد، برایتان بخوانم. علمای بزرگ اهلسنت کتابی بهنام «فرائد السمطین» حُمَوِینی دارند که فارسی این کتاب، «رشتههای مروارید» میشود؛ اینها عالمان ردهٔ اول هستند! اینها عالم کوچهوبازاری نیستند، بلکه اینها عالمهای درسخواندهاند که عمری در علم دستوپا زدهاند. روایاتی که در این کتاب آمده است، عادی و معمولی نیست، اینها رشتهٔ مروارید معنوی عالم است. در جلد اول، صفحهٔ 36 این کتاب(البته با سند) آمده است:
الف) روایت نخست
-پنج شبح نورانی در عرش الهی
«عن النبی انه قال» پیغمبر(ص) میفرمایند: «لما خلق الله تعالی آدم ابالبشر» روزی که خدا آدم ابوالبشر را خلق کرد، «و نفخ فیه من روحه» و از جانب خودش و با قدرت خودش به او حیات بخشید، «التفت آدم یمنة العرش» آدم یکدفعه متوجه طرف راست عرش شد. ما عالمان شیعه اینها را نساختهایم که به ما بگویند شما عاشق و دیوانهٔ اهلبیت(علیهمالسلام) هستید، دور هم نشستهاید و این حرفها را ساختهاید! اینها برای ما نیست! یکمرتبه در آن نور عرش، طرف راست عرش، پنج شبح دید. در چه حالی دید؟ دید این پنج شبح بهطور مرتب و بدون استراحت، یا در حال سجود یا در حال رکوع هستند. «قال آدم» آدم به پروردگار گفت: «هل خلقت احدا من طین قبلی» پیش از من هم کسانی را از خاک این کرهٔ زمین آفریدهای که مثل من آدم خاکی و اهل زمین باشند و به ملائکه گفتی «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً»(سورهٔ بقره، آیهٔ 30). آیا باز هم آدمهای زمینی غیر از من خلق کردهای؟
-جهان هستی، نمکخور اهلبیت(علیهمالسلام)
در روایت دقت میکنید؟! «قال لا یا آدم» من قبل از تو موجود خاکی از نوع تو خلق نکردهام. آدم(ع) گفت: «فمن هولاء الخمسة اشباح الذین اراهم فی هیئتی و صورتی» پس این پنج شبحی که میبینم و به من نشان میدهی، چطور اینها را در شکل، هیکل و نقش خودم میبینم؟ اینها کجایی هستند؟ اینها برای کدام مملکت و کره هستند؟ اینها برای کجای این عالم هستند؟ خطاب رسید: «هولاء خمسة من ولدک» این پنج تا از نسل تو هستند؛ «لو لا هم ما خلقتک» اگر اینها نبودند، اصلاً تو را خلق نمیکردم! من تو را خلق کردم که این پنج تا از نسل تو بهوجود بیایند و تو بدون اینها کسی نبودی. «شققت لهم خمسة اسماء من اسمائی» آدم! هیچکسی برای این پنج نفر نامی انتخاب نکرده، انتخاب نام این پنجتا با خودم است و نامشان را از پنجتا از نامهای خودم گرفتهام. «لو لا هم ما خلقت الجنه و النار» اگر این پنج تا نبودند، من بهشت را خلق نمیکردم؛ چون به درد نمیخورد و کسی نبود به بهشت برود. جهنم هم خلق نمیکردم، چون کسی بدون اینها جهنمی نبود و همه حیوان بودند. «و لا العرش» عرش را هم نمیآفریدم، «و لا الکرسی و لا السماء و لا الارض و لا الملائکه و الا الانس و لا الجن» آدم! توجه داشته باش که کل آفرینش من از برکت و شعاع این پنجتاست. ای دنیا، ای هشتمیلیارد جمعیت زمین، ای موجودات روی زمین، ای ماهیان دریا، ای پرندگان هوا، ای حیوانات چرنده در مراتع و جنگلها! طبق این روایتی که اهلسنت نقل کردهاند و پیش خودشان هم روایت صحیح است، همهٔ شما سر سفره این پنجتا مهمان هستید و نمک این پنجتا را میخورید.
-گریهٔ کل جهان هستی در رثای امام حسین(ع)
حالا یک روایت از کتب شیعه بخوانم؛ کل جهان نمکخور این پنجتا هستند و به این خاطر، زینالعابدین(ع) روی منبر شام فرمودند: بدانید کسی را کشتید که ملائکه، جن، دوزخیان، بهشتیان، سنگریزهها، درختان، ماهیان دریا، پرندگان هوا، آسمانها و زمین برای او گریه کردند، چون نمکگیر او بودند.
-اسمای پنجتن، برگرفته از نام خداوند
آدم! اسمهایی که برایشان گذاشتهام که همه را از اسم خودم گرفتهام:
«فَاَنا المحمود و هذا محمد» ذات من ستایش مطلق دارد و خدا به شبح اوّل اشاره کرد و گفت: و این محمد(ص) است.
«و انا العالی و هذا علی» من برترین هستم، این هم برترین است.
«و انا الفاطر و هذه فاطمه» من خلقکننده هستم، خیلی دقیق است و آدم ماتش میبرد! من آفرینندهٔ هستی هستم، این هم بهوجودآورنده است؛ بعداً معلوم میشود که زهرا چه به وجود میآورد! البته بهوجود آورد!
«و انا الاحسان و هذا الحسن» ذات من احسان است و این حسن است.
آی فدایت بشوم! «و انا المحسن و هذا الحسین» من نیکوکار هستم و تمام وجود حسین نیکی است.
-دوزخ، در انتظار کینهورزان به اهلبیت(علیهمالسلام)
آدم! «آلیت بعزتی» به قدرت غیرقابلشکستم سوگند خوردهام(این معنی عزت است)، «انه لا یاتینی احد مثقال ذرة من خردل» به عزتم قسم خوردهام فردای قیامت کسی به محشر نیاید که بهاندازهٔ وزن ارزن با یکی از اینها کینه داشته باشد! اگر کسی با کینه داشتن به یکی از این پنجتا، حالا پنجتایی که حساب دیگر دارد، فقط به یکی از آنها بهاندازهٔ وزن ارزن، مثلاً به علی(ع) کینه داشته باشد و آن چهارتا را دوست دارد، به زهرا(س) کینه دارد و به آن چهارتا کینه ندارد، به حسین(ع) کینه دارد و به آن چهارتا کینه ندارد؛ خیلی روایت دقیقی است! «لا یاتینی احد مثقال ذرة من خردل من بُغض احدهم الا ادخله ناری» فقط بهاندازهٔ وزن ارزن به یکی از آنها کینه داشته باشد، به عزتم قسم خوردهام او را در جهنم بیندازم «و لا ابالی» و هیچ باکی هم ندارم این مردک را که در جهنم انداختهام، کیست! پیشنماز مسجدالحرام یا پیشنماز مسجدالنبی یا مُفتی وهابیت است. من باکی ندارم و اگر یکذره کینه از یکی از اینها در قلب هر کسی باشد، به عزتم در جهنم میاندازم؛ چون آشغال است و به درد بهشت نمیخورد. برادران علمای اهلسنت، واقعاً درست گفتید! آدم بیعلی(ع)، بیزهرا(س)، بیپیغمبر(ص) و بدون حسن و حسین(علیهماالسلام) آشغال است. بارکالله! خیلی روایت مهمی را نقل کردهاید.
-پنجتن، برگزیدهٔ خداوند بین موجودات عالم
«یا آدم هولاء صفوتی بهم انجیهم و بهم اهلکهم» این پنجتا برگزیده و انتخابشدهٔ من از بین تمام موجودات هستند که بهوسیلهٔ اینها در قیامت نجات میدهم و اگر هر کسی بدون اینها وارد قیامت بشود، هلاک است. آدم یک سفارش هم به تو بکنم؛ عجب سفارشی است و چقدر برای ما شادیآفرین است، مخصوصاً برای امشب ما! خیلی سفارش زیبایی است؛ یعنی این سفارش صد درصد برای امشب -شب بیستوسوم- است که به احتمال قویتر و بنا به نگاه ائمه، شب قدر است. خدا چه پَستایی(اندوختهای) برای امشب ما گرفته است؛ پس بیدار باشید و حواستان جمع باشد! بعدازظهر تا افطار بخوابید، خوابتان را عبادت مینویسند و امشب بیدار باشید.
-توسل به پنجتن، بهترین مشکلگشا
«فاذا کان لک الی حاجة فبهولاء توسل» اگر به من نیازی داری، حاجت و مشکلی داری، کاری داری، به این پنجتا متوسل بشو و دست به دامن این پنج نفر بزن؛ یعنی پیش من میآیی، بدون اینها نیا! من را به این پنجتا قسم بده تا من مشکلت را سریع حل کنم و کارت را راه بیندازم؛ نمیخواهم بدون اینها پیش من بیایی، قبول نمیکنم!
-اهلبیت(علیهمالسلام)، کشتی نجات امت
بعد پیغمبر(ص) فرمودند(دنبالهٔ روایت است): «نحن سفینة النجاة من تعلق بها نجی و من هاد عنها هلک» همهٔ ما کشتی نجات هستیم؛ کسی که به این کشتی وصل باشد، اهل نجات است و کسی که از این کشتی رویگردان بشود، غرق شدنش قطعی است. «فمن کان له الی الله حاجة فالیسئل بنا اهل البیت» هر کسی حاجتی، مشکلی و گرهی دارد، پس خدا را به ما قسم بدهد، خدا رد نمیکند.
ب) روایت دوم
پنجشش روایت دیگر یادداشت کرده بودم که همه از کتب اهلسنت است؛ این یکی دو خط است، این هم بشنوید و حرفم تمام!
-خلقت امیرالمؤمنین(ع) بهصورت شبحی از نور
در کتاب فرائدالسمطین، صفحهٔ 31، با سند از اَنَس که خادم پیغمبر(ص) بود، نقل میکند؛ وای این روایت چه روایتی است! خدایا! به ما چه لطفی کردهای؛ خدایا! به خودت قسم، ما لایق اینهمه محبت تو نبودهایم. انس میگوید: «قال رسول الله خلق الله تعالی من نور وجه علی ابن ابیطالب» از وقتی که خدا علی را خلق کرده، بهصورت شبح نور بوده؛ تا وقتی از فاطمهبنتاسد بهدنیا آمده، نور بوده است. چشمها این نور را نمیدیدند؛ اما خدا هفتادهزار فرشته از نور صورت علی(ع) آفرید. من این مسئله را در تفسیر آیهٔ «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»(سورهٔ نور، آیهٔ 35)، شاید نزدیک صد صفحه در تفسیرم بحث کردهام و حتی از دقیقترین مسائل علمی روز هم شاهد آوردهام که تمام جهان نور آفریده شده است؛ پس از این روایت تعجب نکنید! تمام جهان نور است: «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» کل جهان نور است.
-طلب مغفرت هفتادهزار فرشته برای عاشقان امیرالمؤمنین(ع)
خدا هفتاد هزار فرشته از نور چهرهٔ علی(ع) آفرید؛ وقتی آفرید، به آنها مسئولیت داد: «یستغفرون له و لمحبیه الی یوم القیامه» شما دائماً -نه فقط در دنیا و نه فقط قیامت- و تا ابد، برای علی و عاشقان علی از من طلب مغفرت کنید تا به قیامت برسید که ببینید آنجا باید چهکار کنید؛ یعنی امشب ما یکنفری میگوییم خدایا ما را بیامرز، هفتادهزار ملائکه هم کنارمان التماس میکنند که خدایا این آدم عاشق علی است، او را بیامرز.
کلام آخر؛ آخرین وصیتهای امیرالمؤمنین(ع) و وداع با فرزندان
امیرالمؤمنین(ع) از روز نوزدهم تا امشب، نیمهشب، سهچهار وصیت دارند؛ همه خیال میکنند وصیتشان همان متن نیمهشب بیستویکم است، اما وصیتشان را از روز نوزدهم شروع کردند.
-وصیت روز نوزدهم
وصیت و سفارش روز نوزدهم ایشان این بود: بچههای من! قاتل من یک ضربت به من زده، شما از نظر الهی حق ندارید بیش از یک ضربت بزنید و ضربت دوم حرام است. عدالتخواهان جهان، عدالتخواهان داخلی، دادگستریها و قاضیها! این عدالت علی است؛ قاضی و دادستان! این عدالت است که مجرم یک ضربت فقط به من زده، شما هم یک ضربت به او بزنید؛ اما اگر خودم زنده ماندم، خودم میدانم! دیگر نگفتند چهکار میکنم، اما ما میدانیم؛ اگر خوب میشدند، ابنملجم را آزاد میکردند.
-وصیت روز بیستویکم
یک وصیت هم امروز کردند؛ یعنی به شب نرسیده، همهٔ بچههایشان را صدازدند و گفتند: روبهرویم بنشینید تا شما را ببینم؛ بعد به امام حسن(ع) رو کردند و فرمودند: حسن جان! مواظب خودتان باشید؛ مواظب خواهرانتان و برادرانتان باشید. حسن جان! محمد حنفیه هم بچهٔ من است، او را با قمربنیهاشم و دیگر برادرهایت فرق نگذارید و همه را به یک چشم نگاه بکنید.
سفارش نسبت به بچهها که تمام شد، فرمودند: حسنم! خودتان مرا غسل بدهید و بدنم را کفن کنید. کار غسل و کفنم که تمام شد، مردم را خبر نکنید، مرا در کوفه هم دفن نکنید. وای بر مردم زمانت! امام میترسید قبرش پیدا باشد، بروند و به قبر بیاحترامی کنند.
حسن جان! بچهها همه در خانه بمانند، من را در یک تابوت بگذار، جلوی تابوت را رها کن و خودت با برادرت حسین، عقب تابوت را روی شانهتان بگذارید، فرشتگان جلوی تابوت را تشییع میکنند میبرند.
حسن جان! نمیخواهد کلنگ ببرید و قبر بکَنید؛ نوح(ع) بعد از طوفان، یک قبر برای من کَنده است. آن نقطهای که تابوتم پایین میآید، همانجا را کنار بزنید، یک قبر آماده هست، مرا در قبر بگذارید. برادران و خواهرانم! من دیگر نمیدانم که این دو برادر میخواهند احکام الهی را عمل کنند؛ باید بند کفن را باز کنند و طرف راست صورت را روی خاک بگذارند. بند کفن را باز کردند، من نمیدانم این فرق شکافته را با چه حالی روی خاک گذاشتند.
-زینالعابدین(ع) و پیکر قطعهقطعهٔ پدر
حسن جان، حسین جان! خیلی به شما سخت گذشت. به شما سختتر گذشت یا به زینالعابدین(ع) که نیمهشب میخواهد دست ببرد زیر بدن دست ببرد، بدن را بردارد و میان قبر سرازیر کند؛ ولی دید نمیشود! چون هر جای بدن را بلند کند، ممکن است یک قطعهٔ دیگر جدا بشود. با این بدن قطعهقطعه چهکار بکند! فرمودند: یک پاره حصیر از خیمههای نیمسوخته بیاورید. خودش آرامآرام حصیر را زیر بدن کشید که بشود بدن را بلند کند؛ در قبر رفت، حصیر را بلند کرد و بدن را خواباند. نمیدانم من چندبار در حرم ابیعبدالله(ع) از بین ضریح که نگاه میکردم، مدام میدیدم زینالعابدین(ع) بدن را سرازیر میکند؛ مرتب میگفتم چه حالی داشتی؟! بدن را رو به قبله خواباند، حالا باید صورت را روی خاک بگذارد، بابا که سر در بدن ندارد، گلوی بریده را روی خاک گذاشت. «ابتاه اما الدنیا فبعدک المظلمه و اما الآخرة فبنور وجهک مشرقه».
-دعای پایانی
خدایا! امشب به عزت ابیعبدالله(ع) و به عزت پنجتن، ما را بپذیر؛ به آبروی این پنجتن، دعاهایمان را مستجاب کن و شرّ اشرار را به خودشان برگردان.
خدایا! آمریکا و اسرائیل را ذلیل و زمینگیر کن.
خدایا! به عزت پنجتن، دین ما و کشور ما را حفظ بفرما؛ این ملت شهیددادهٔ خیّر بزرگ، این محراب و منبر، این محرّم و صفر و ماه رمضان، حوزههای شیعه و مرجعیت و رهبری را از حوادث حفظ بفرما.
تهران/ مسجد امیر(ع)/ ویژهٔ ماه مبارک رمضان/ بهار1398ه.ش./ سخنرانی هفدهم