لطفا منتظر باشید

جلسه دوم سخنرانی پنجشنبه (3-5-1398)

(مشهد حسینیه همدانی‌ها)
ذی القعده1440 ه.ق - مرداد1398 ه.ش
10.74 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

معنای عقد

وجود مبارک حضرت رضا(ع) ایمان را مرکب از سه حقیقت می‌داند، بدون این سه حقیقت با توجه به آیات قرآن مخصوصاً آیاتی که در سورۀ مبارکۀ بقره، مؤمنون، مؤمن و معارج است کسی که آراسته به این سه حقیقت نباشد یقیناً مؤمن نیست.

یک عنصر ایمان امام هشتم می‌فرمایند «عقد قلبی» است. «عقد» یعنی «گره»، و آنهایی که قلبشان با ایمان به پروردگار، ایمان به قیامت، ایمان به انبیا، ایمان به کتاب‌های الهی، ایمان به فرشتگان گره خورده است این گره گره‌ای است که باز شدنی نیست و همۀ آثار خیری که در عبادت، کار و اخلاق از انسان سر می‌زند محصول همین ایمانی است که امام هشتم می‌فرماید.

 

اهمیت پرداخت بدهی در اسلام

یک کسی در زمان حضرت صادق(ع) به یک کسی زورگویی کرد، زورگویی هم این بود که گفت طلبی که از تو دارم همین الان باید به من بپردازی. این بدهکار طبق نظر امام ششم مال مردم‌خور نبود، یعنی امام صادق(ع) قبول داشتند که این بدهکار مؤمن است ولی پیشامدهایی شده بود که قدرت پرداخت بدهی‌اش را در آن وقتی که طلبکار مطالبه می‌کرد نداشت.

این فرق می‌کند با کسی که الان قدرت ندارد بپردازد ولی نیتش این است که نپردازد، یا الان قدرت دارد بپردازد نمی‌پردازد، این دو تا با آن بدهکاری که امام صادق(ع) می‌شناختند فرق داشت، آن زمان پول برایش آماده نشده بود ولی نیت واقعی داشت بپردازد، این مؤمن است.

 

مؤمن نمی‌تواند واقعاً خواسته‌های پروردگار عالم را پشت سر بیندازد، اینهایی که خواسته‌های خدا را پشت سر می‌اندازند ـ اصطلاح پشت سر انداختن در قرآن است ـ یعنی عمل نمی‌کنند و نمی‌خواهد عمل بکند. کسی که نمی‌خواهد عمل بکند چه در وقتی که امکان عمل هست چه وقتی نیست این هنوز مؤمن نشده، هنوز اهل باور نشده، یعنی هنوز در حوزۀ توحید قرار نگرفته، هنوز خودش را عبدالله نکرده است.

شخصی که این‌گونه است الان یا بندۀ هوای نفس خودش است شانه بالا می‌اندازد می‌گوید الان که ندارم بدهم اگر هم داشته باشم نمی‌دهم، یا بندۀ شیطان است؛ شیطانی که پیغمبر اکرم(ص) می‌فرماید صددرصد مقابل خدا قرار دارد، یعنی هر چه را خدا می‌خواهد او نمی‌خواهد، هر چه را خدا نمی‌خواهد او می‌خواهد، و پیغمبر می‌فرماید راه سومی هم در عالم وجود ندارد.

 

محور خدا و محور شیطان در زندگی

این روایت را اولین بار من در کتاب واقعاً باارزش «محاسن برقی» دیدم، بیش از هزار و دویست سال پیش این کتاب نوشته شده، خاندان برقی یک خاندان علمی، یک خاندان مؤمن، یک خاندان دلسوز و یک خاندان بزرگواری بودند. آنجا ایشان نقل می‌کند پیغمبر فرمودند: «انما... » کلمه «انما» شما در هر آیۀ قرآن یا در هر روایتی یا در هر جملۀ عربی که دیدید یعنی غیر از این نیست و همین است.

 

«انما هو الله و الشیطان» یا محور شما خداست یا محور شما شیطان است، هوای نفس هم جزو نوکران شیطان است، جزو کارگزاران شیطان است، جزو اداره‌ای‌های شیطان است. آدم حق را که می‌گوید نمی‌خواهم یا نمی‌خواهد قبول بکند یا نمی‌خواهد اجرا بکند می‌گویند این دچار هوای نفس است، یعنی در وجودش یکی از اداره‌ای‌های شیطان دارد کارگردانی می‌کند.

«انما هو الله و الشیطان و الحق و الباطل و النور و الظلمه و العاجل و الآجل» مسئله در زندگی شما یا خداست یا شیطان است، یا حق است یا باطل است، یا نور است یا ظلمت است، یا مادی صرف است یا نه زندگیتان آمیخته با آخرت است، سومی ندارد.

 

دوزخ

به طلبکار گفت من به‌طور یقین نیتم است بدهی شما را بدهم، اما الان پیشامدی در زندگیم شده دستم خالی است و ندارم. گفت: نه حتماً باید بدهی من را بدهید. اینجا چه کار باید کرد؟ اینجا باید ایستاد دعوا سر بگیرد و آتشی روشن بشود؟ نه، اینجا قرآن به ما دستور داده در اختلافات به حکم خدا مراجعه کنید، یا به پیغمبر مراجعه کنید، یا به اولوالامر که ائمۀ طاهرین هستند مراجعه بکنید.

اگر پیغمبر و ائمه بین شما نبودند، دوازدهمی هم غایب بود به عالم ربانی مراجعه بکنید که او حکم خدا را برای شما بگوید و شما هم در برابر حکم پروردگار مواظب باشید لجبازی نکنید که اگر لجبازی بکنید آن وقت قیامت به نوعی به امر خدا فرشتگان الهی با شما لجبازی می‌کنند، اصلاً اهل لجبازی نباشید.

 

من یک روایتی را برایتان بگویم که زمینۀ این روایت را خدا برای هیچ‌کدام از ما نیاورد، هیچ‌کدام حتی برای آنهایی که ایمان ضعیف داریم. این روایات توضیح آیات قرآن است که کنار این روایت یک دانه آیه قرآن است که در آیه می‌فرماید دوزخیان هر وقت بخواهند از جهنم دربیایند «اعِيدُوا فِيهَا»(حج، 22) آنها را برمی‌گردانند. روایت توضیح می‌دهد که دوزخی ناله می‌کند، توسل پیدا می‌کند به پروردگار که من را از اینجا نجات بده.

در هیچ جای عالم در ظاهر و باطن عالم سخت‌تر از دوزخ نیست، شما امشب خانه‌تان یا در مسافرخانه اگر اجاق گاز دارد بگذارید روی شعلۀ کم و از هفت هشت ده سانتی انگشت خود را بگیرید روی حرارت آن شعله، ببینید طاقتش را می‌آورید؟

 

عظمت آسمان‌ها و کهکشان‌ها

امیرالمؤمنین(ع) امشب در دعای کمیل می‌گوید آسمان‌ها و زمین تحمل آتش دوزخ را ندارند، می‌دانید آسمان‌ها یعنی چه؟ آسمان‌ها یعنی میلیاردها کهکشان، هر کهکشانی میلیاردها ستاره، گاهی بعضی از این ستاره‌ها چند میلیون برابر خورشید است، خورشیدی که یک میلیون و سیصد هزار برابر کرۀ زمین است. بعضی از این ستاره‌ها که شعله‌ور هم هستند چند میلیون برابر خورشید هستند، حالا شاید کمی سخت باشد باور بکنید بعضی از عوالم بالا یک ستاره‌اش چند میلیارد برابر خورشید است.

 

من در این مجلات علمی خواندم که یک ستاره‌ای جدید ـ پنجاه شصت سال است بیشتر نیست ـ پیدا کردند، خود یابندگان این ستاره اسمش را گذاشتند «ستاره ولگا» این همسایه ماست یعنی همسایۀ منظومۀ شمسی است دیوار به دیوار منظومه است، اگر کسی بخواهد از کنار این منظومۀ شمسی برود درون این ستاره ولگا یک گشتی بزند و برگردد یک گشت رفت و برگشتش چند میلیارد سال نوری طول می‌کشد، یعنی ثانیه‌ای سیصد هزار کیلومتر بخواهد برود چهار میلیون سال نوری طول می‌کشد برود یعنی مرکبش هر ثانیه سیصد هزار کیلومتر برود، همان مقدار هم می‌کشد برگردد، فقط خدا می‌داند آسمان‌ها چه عوالمی هستند.

 

این چند تا کتابی که اسم می‌برم پیدا بکنید بخرید و بخوانید: «پیدایش و مرگ خورشید از جهان‌های دور»، «هیئت یعنی نظام خلقت در اسلام»، جلد «سماء و عالم بحار الانوار»، «جهان‌های بی‌نهایت دور»، اینها یک مقدار قدیمی است، اینهایی که جدید کشف شده و نوشته که اصلاً عقل آدم را ایست می‌دهد و نمی‌تواند آدم بفهمد چه خبر است.

 

تفاوت طبقات بهشت و جهنم

بین تمام این آسمان‌ها و یک اتم در یک گوشۀ کرۀ زمین که چند هزار برابر بکنند با میکروسکوپ دیده نمی‌شود، اینها همه با هم در یک نظم حرکت می‌کنند، این چه آتشی است و چه شعله‌ای است که امیرالمؤمنین(ع) می‌گوید: «ما لا تقوم له السماوات و الارض» تمام آسمان‌ها و زمین قدرت مقابله در برابر این آتش را ندارند. این هفتاد هشتاد کیلو پوست و گوشت و استخوان در جهنم درجا خاکستر نمی‌شود؟

 

قرآن مجید می‌گوید من وقتی دوزخی‌ها را فرستادم دوزخ مرگ را ازشان برمی‌دارم، مردنی در کار نیست، یعنی باید با همین پوست و گوشت و استخوان دوزخ را لمس بکنند و مرگی هم در کار نیست. جهنمی التماس می‌کند پروردگار هم می‌گوید به او بگویید بیا بالا، چون جهنم امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید هفت طبقه روی هم است ولی بهشت در یک سطح گسترده است و طبقه‌طبقه نیست، درجاتش فرق می‌کند، اما روی همدیگر نیست، یک ساختمان هشت طبقه نیست.

 

نتیجۀ لجبازی در برابر خدا

خداوند به این جهنمی می‌گوید: بیا بالا. پیغمبر می‌فرماید: این جهنمی آنجایی که هست نزدیک به بیرون است، هزار سال طول می‌کشد تا خودش را برساند لب آن طبقه که بیاید بیرون، ملائکه با مشت می‌زنند در سینه‌اش با کله دوباره برمی‌گردد، سر هزار سال قبل، یک بار، دو بار، سه بار، چهار بار، پنج بار، هشت بار، آخرش بار آخری که می‌زنند در سرش و برمی‌گردانند می‌گوید خدایا من را مسخره کردی؟ با من لجبازی داری؟ می‌گوید: نه لجبازی‌های خودت است که حالا تبدیل به این وضع شده است

 

خداوند به او می‌گوید: مگر تودر مقابل دین من، احکام من، حلال و حرام من، قرآن من، اهل‌بیت من، انبیای من لجبازی نمی‌کردی؟ نماز بخوان، چه کسی گفته؟ حالا هر کسی هم که گفته نمی‌خواهم بخوانم، این لجبازی است. حرام نخور می‌خواهم بخورم، چه کسی گفته حرام نخور، حالا هر کسی هم گفته می‌خورم یا مسائل دیگر، خیلی از مردم نسبت به حرام‌های الهی در مرحلۀ لجبازی هستند.

 

فرشتگان در صف زیارت ابی‌عبدالله(ع)

میلیاردها فرشته، البته خدا عدد فرشتگان را هم اصلاً نفرموده، انبیا هم نفرمودند، ائمه هم نفرمودند، اما در این عوالم وجود تعداد فرشتگان آن‌قدر زیاد است که در این کتاب «کامل الزیارات» است که مهمترین کتاب و اصلی‌ترین کتاب دربارۀ گریه بر ابی‌عبدالله(ع) و زیارت ایشان است.

کتاب را من ترجمه کردم حدود هفتصد صفحه است، شاید صد و پنجاه صفحه برای دیگر ائمه باشد ولی پانصد و پنجاه صفحه‌اش فقط مربوط به روایات گریه بر ابی‌عبدالله(ع) و زیارت است، در این کتاب که هزار و دویست سال پیش نوشته شده قبر صاحبش ابن قولویه با قبر موسی بن جعفر(ع) چهار قدم فاصله دارد، با شیخ مفید، این دو تا کنار هم هستند و شما از قبر این دو نفر تا قبر موسی بن جعفر(ع) بخواهید بروید چهار قدم است.

 

از امام صادق(ع) نقل می‌کند با ذکر سند، که وقتی امام شهید شد ملائکه درخواست زیارت کردند، خداوند اجازه داد هفتاد هزار فرشته آمدند زیارت که فکر می‌کنم قبل از دفن حضرت زیارت شروع شد. امام ششم می‌فرماید: هر شب هفتاد هزار فرشته می‌آیند زیارت تا قیامت بشود و دیگر نوبت بار دوم به اینها نمی‌رسد، یعنی اینقدر فرشته زیاد است که هر هفتاد هزار نفری تا روز قیامت یک بار می‌توانند بیایند.

خدا این در را به روی شما باز کرده و این خیلی قابل شکر است، به شما نگفتند یک بار می‌روی زیارت دیگر نوبتت نیست، شما هر هفته هم می‌توانی بروی، هر شب جمعه می‌توانی زیارت بروی.

 

سجده ملائک و نافرمانی ابلیس

این فرشتگان الهی که تعدادشان را کسی نمی‌داند، شما هر عددی هم که در ذهنتان بیاورید آن نیست بگویید میلیارد در میلیارد در میلیارد و برو بالاتر. یک بار این را دقت بفرمایید، خیلی مهم است، یک بار ما برای این که نماز بخوانیم حدود صد آیه در قرآن درباره نماز نازل شده، ولی پروردگار یک بار آن هم نه نماز کامل نه به کل ملائکه امر کرد یک بار «اسجدوا» سجده کنید، شما هیچ جای قرآن نمی‌توانید ببینید که فرمان سجده بر آدم دو بار صادر شده باشد، یک دفعه است، به میلیاردها فرشته امر کرد «اسجدوا لادم» یعنی کل فرشتگان با همین یک دانه فرمان سجده کردند، فقط ابلیس سجده نکرد.

 

تو داری با چشمت می‌بینی میلیاردها میلیارد فرشته حرف را گوش دادند، سجده کردند، برای چه لجبازی کردی، «ابا» برای روحیه لجبازی است یعنی امتناع، امتناع کرد نمی‌خواهم سجده کنم، «و استکبر» غیر از این روح لجبازی روح تکبر هم در این یک دانه بود، سجده نکرد یک بار، خدا امر کرد ایشان هم امر را اطاعت نکرد و لجبازی کرد، خطاب رسید از این مقام معنوی که داری برو بیرون، این لجبازی است.

 

یک روایتی را مرحوم فیض نقل می‌کند ببینید روح لجبازی و روح تکبر در برابر پروردگار چه روح پلیدی است. فیض می‌فرماید: ابلیس همانی که سجده نکرد که اسم خاص است، یعنی در تمام شیاطین عالم یکی اسمش ابلیس است و بقیه اسم‌های مختلفی دارند، یک اسم عامی دارند «شیطان» یک اسم شناسنامه‌ای هم دارند مثل ترامپ، یزید، شمر، انگلیس اینها اسم شناسنامه‌ای آنان است، ولی همه زیر حیطه آن اسم عام هستند، شیطان یعنی موجود خبیث، آلوده، متکبر، لجباز، این شیطان است.

 

آبرودارهای عالم

این دعایی که مرحوم محدث قمی نقل کرده در مفاتیح معروف به دعای توسل است که از پیغمبر شروع می‌شود تا امام عصر، شما در هر یک بندش خطاب می‌کنید به آن معصوم «یا وجیها عندالله» یعنی ای پیغمبری که پیش خدا آبرو داری، ای امیرالمؤمنینی که پیش خدا آبرو داری، ای صدیقه کبری که پیش خدا آبرو داری.

این آبروداری در قرآن هم آمده است. «اذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّـهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ»(آل‌عمران، 145) مریم این پسری که خدا به تو مژده می‌دهد، این آبرودار دنیا و آخرت است. چه کار بکنیم آبرودار بشویم؟ لجبازی نکنیم، تکبر نکنیم، رو برنگردانیم از مسائل الهی، آدم ضعیفی در عبادت و در اخلاق نباشیم، حلال خدا را واقعاً با اعتقاد قلبی حلال بدانیم، حرام خدا را هم حرام بدانیم، لجباز نباشیم.

 

انار با نیمی حلال و نیمی حرام

عجب روحیاتی داشتند بعضی‌ها، آمد زیارت حضرت صادق(ع)، امام خانه بودند. نشست روبه‌روی امام ششم چند تا دیگر قبل از ایشان هم آمده بودند، خیلی آدم فوق‌العاده‌ای است. من شرح حال ایشان را اولین بار در کتاب «رجال کشی» دیدم که هزار و دویست سال پیش نوشته شده است.

 

یک بشقاب گلی با یک دانه انار در بشقاب کنار امام ششم بود، وقتی ایشان نشست جلوی آنها امام صادق(ع) به او فرمود: تا چه اندازه حرف ما را گوش می‌دهی؟ ببینید تواضع در مقابل حق را، فروتنی در مقابل حق را. فرمودند: عبدالله بن یعفور تا چه اندازه حرف ما را گوش می‌دهید؟ من توضیح حرفش را بگویم، خیلی جالب است گفت: یابن رسول‌الله این انار برای چند تا باغ است؟ معلوم است برای یک باغ است. برای چند تا درخت است؟ معلوم است برای یک درخت است. برای چند تا مالک است؟ معلوم است برای یک مالک است. چند جور آب پای این درخت می‌آید؟ یک جور آب یا آب چاه است یا آب چشمه و رودخانه.

عبدالله بن یعفور گفت: یابن رسول‌الله با دست مبارک خودتان این انار را نصف کنید و دو طرفش بشقاب بگذارید، به من بگویید نصف این انار حرام است و نصفش حلال است، من نمی‌پرسم چرا حلال است روی چشمم، حرام است روی چشمم، من نمی‌پرسم. این روحیه تواضع است این روحیه فروتنی است.

 

سجده به قبر حضرت آدم

ابلیس می‌دانست موسی بن عمران کلیم الله است، و در این پیشگاه آبروی فوق‌العاده‌ای دارد و خوش به حال آنهایی که پیش خدا آبرو دارند. می‌داند موسی بن عمران «وجیها عندالله» آبرودار پیش خداست، یعنی چه؟ یعنی خدا به این آدم احترام دارد، دوستش دارد، محبوب خداست، دعایش را مستجاب می‌کند، حرفش را گوش می‌دهد، «وجیها عندالله» یعنی همه واقعیات در همین یک کلمه «وجیها عندالله» است.

ابلیس به موسی گفت: یک درخواست از تو دارم. انبیا اخلاق خدا را داشتند، اهل رد کردن درخواست نبودند. شما ببینید همین ابلیس وقتی خدا به او گفت: برو ملعون هستی، برو رجیم هستی، برو لعنت من تا قیامت بر تو باد، برو من جهنم را از تو و مریدهایت پر می‌کنم، همین ابلیس گفت: خدایا من یک درخواست از تو دارم، خطاب رسید: بگو. گفت: من را تا روز قیامت زنده بدار. خطاب رسید: دعایت مستجاب است زنده هستی. خدا اخلاقش این است که حتی ابلیس را رد نمی‌کند.

 

ابلیس آمد پیش موسی که «وجیها عندالله» است و گفت: موسی یک خواهش دارم، تو که مستقیم با پروردگار حرف می‌زنی از خدا درخواست کن خدا من را بیامرزد، من را ببخشد. موسی بن عمران هم به پروردگار عرض کرد: خدایا تقاضایش را که شنیدی؟ خطاب رسید: به او بگو ـ الله اکبر از رحمت پروردگار ـ حاضر هستم تمام گذشته‌ات را ببخشم برو به قبر آدم سجده کن.

موسی به ابلیس فرمود: خداوند می‌فرماید حاضرم ببخشم ولی خدا می‌گوید به شرط اینکه بروی به قبر آدم یک سجده بکنی که جای آن سجده‌ای که نکردی پر بشود. ابلیس به موسی گفت: من آن وقتی که این بابا زنده بود سجده نکردم، حالا بروم به قبرش سجده کنم؟ نمی‌خواهم من را بیامرزد. این لجبازی است، این اباست، این استکبار است.

 

ایمان از منظر امام رضا(ع)

برگردم به کلام امام هشتم که ایمان مرکب از سه حقیقت است؛ گره خوردن دل به پروردگار، به قیامت، به انبیا، به ملائکه، به قرآن اما گرهی که باز نمی‌شود؛ یک گره‌هایی آدم می‌زند شل کن سفت کن است، اما قرآن آیه‌اش را فردا برایتان می‌خوانم صریحاً می‌گوید کسی که با معرفت، با شناخت، قلبش به خدا گره می‌خورد این گره دیگر تا قیامت باز نمی‌شود. گره می‌خورد، یک ترکیب ایمان گره دل است، یکی عمل به چشم و به گوش و دست و شکم و به پا و به زبان است، یکی هم اقرار به زبان است که من در «اقرار باللسان» یک نظر خاصی دارم این را برایتان فردا عرض می‌کنم.

 

سوگواره

چه شبی است و کجا هستیم، هم من هم شما ـ رودربایستی هم ندارد آدم باید تواضع کند ـ خیال نکنید من منبری هستم و کمی درس خواندم و آیه و روایت بلد هستم، خیر، هم من و هم شما در دلمان همین الان از پروردگار بپرسیم ما چه لیاقتی داشتیم که ما را آوردی پیش حضرت رضا؟ کم جایی آورده؟ اینجا بیست و چهار ساعته ملائکه نازل می‌شوند و برمی‌گردند.

یک چیزی برایتان بگویم که تا حالا نشنیدید، یکی از علمای حقیقی الهی از آنهایی که چشمش باز بود برای من نقل کرده ـ خدا رحمت کند کسی که برای من نقل کرد ـ گفت: شب جمعه خودش را کاملا آماده کرد برود زیارت حضرت رضا(ع) شب جمعه، حضرت به او فرمود: حالا به چه وسیله‌ای آن بزرگوار نگفت، در عالم مکاشفه مثلاً فرمودند می‌خواهی بیایی حرم زیارت من این ساعت بیا چون من تا این ساعت نیستم و کربلا هستم.

 

نه تنها حضرت رضا(ع) در همان کتاب «کامل الزیارات» است که همین وقت‌ها یعنی نزدیک غروب آفتاب خدا به ارواح صد و بیست و چهار هزار پیغمبر، ارواح ائمه، فرشتگان و ارواح مؤمنین دستور می‌دهد همه بروید کربلا.

حسین جان با خدا چه کار کردی؟ من می‌خواهم یک سؤال از همۀ ملائکه، از ارواح انبیا، از ارواح ائمه غیر از حضرت باقر(ع) از همه اینها می‌خواهم بپرسم زیارت شما با زیارت زینب کبری یکی است؟ شما می‌روید حرم گنبد طلاکاری و صحن و ساختمان اما دختر امیرالمؤمنین(ع) چیزی که تماشا کرد بدن قطعه‌قطعه بود، بدن بی‌سر بود، انگشت بریده بود، خواهر قبل از اینکه ابی‌عبدالله(ع) را دفن کنند دید دشمن ابی‌عبدالله را دفن کرده ولی زیر نیزه و شمشیر، اگر امام باقر(ع) نفرموده بود من نمی‌گفتم، نه تنها بدن زیر خنجر و شمشیر و نیزه امام باقر(ع) می‌فرماید با سنگ و چوب اینقدر به این بدن زدند.

 

 

مشهد/ حسینیۀ همدانی‌ها / ذی‌القعده/ تابستان1398ه‍.ش./ سخنرانی دوم

 

برچسب ها :