جلسه سوم سه شنبه (17-10-1398)
(تهران حسینیه محبان الزهرا (س))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- فرمان مهم قرآن به اهل ایمان
- شیعه دروغ نمیگوید
- -معنای دروغ و موارد جواز آن
- -دروغگوی واقعی
- پشت گوش انداختن فرمان الهی
- -داعش، حکومتی خودساخته
- -داعش زمان امیرالمؤمنین(ع)
- شرح فرمان الهی به مؤمنان
- مناظره استاد انصاریان در مسجدالحرام
- اصحابالیمین کیاناند؟
- سفارش امیرالمؤمنین(ع) به مؤمنان
- چگونه به امیرالمؤمنین(ع) کمک کنیم؟
- ذکر مصیبت حضرت زهرا(س)
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین، حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابیالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهلبیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.
فرمان مهم قرآن به اهل ایمان
فرمان بسیار مهمی در قرآن کریم آمده که خطاب به همه مسلمانها تا روز قیامت است. بعد از درگذشت پیغمبر(ص) به قول خود قرآن این فرمان را پشتسر انداختند، رها کردند، توجهی به این فرمان ننمودند، راهی غیر از این فرمان را انتخاب کردند که فساد در جامعه اسلامی ظهور کرد و جریان پیدا کرد. دوره به دوره، قرن به قرن، و این فساد گستردهتر شد تا به روزگار ما رسیده. فساد در اعتقاد، اخلاق، خانواده، اقتصاد و جامعه همهجا را فرا گرفت. فرمان این بود: «یٰا أَیهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا»(البقرة، 104) حالا آنهایی که ادعای ایمان دارند، اهل ایمان درجاتی دارند؛ گروهی هستند که ایمانشان ایمانی است در قله که تحت تأثیر هیچ فسادی و هیچ شیطانی قرار نمیگیرد، به قول ما ایرانیها ضد ضربه هستند.
ابنابیالحدید، بیشک یکی از علمای بزرگ اهلسنت است، خیلی عاشق نهجالبلاغه بود، باسواد بود و عالم، که هنر نهجالبلاغه را خوب درک میکرد. هنر ادبیاش، هنر جملهبندیهای نهجالبلاغه، هنر مطالب نهجالبلاغه را میفهمید. به این خاطر، چند قرن قبل نشست و یک شرح نهجالبلاغه نوشت که در زمان ما چاپ شده، بیست جلد سیصد چهارصد صفحهای است، اگر یک وقتی در بین غیرشیعه من این داستان را بگویم، آنها هم بگویند ما قبول نداریم، اینها را شما آخوندهای شیعه ساختید، آن وقت من آدرس نهجالبلاغهٔ ابنابیالحدید را میدهم و میگویم: نه، ما نساختیم، ما دروغساز نیستیم. حالا اگر آخوند دروغگویی هم باشیم دیگر به پیغمبر(ص)، به ائمه(علیهمالسلام) و به خدا دروغ نمیبندیم، به تاریخ واقعی دروغ نمیبندیم. خیلیهایمان هم اصلاً اهل دروغ نیستند، آدمهای خوبی هستند، عادل هستند، پرهیزکار هستند، باتقوا هستند.
شیعه دروغ نمیگوید
-معنای دروغ و موارد جواز آن
البته پیغمبر(ص) به ما اجازه داده سه جا دروغ بگوییم، که خود پیغمبر(ص) هم میفرماید: این سه جا من کار شما را دروغ نمیدانم. حالا چون شما میدانید اینکه دارید میگویید واقعیت ندارد خودتان اسمش را دروغ میگذارید، اما من نمیگویم دروغ، مثلاً اگر جایی مال مسلمانی به خطر افتاد و شما توانستید با زبانتان این خطر را برطرف کنید سادهتر بگویم، دروغ بگویید که مال مسلمان محفوظ بماند، بگویید؛ نه اینکه گناه ندارد، اجر هم دارد. یکی هم آنجایی که جان مسلمانی به خطر بیفتد که بشود با دروغ کار را درست کرد، یک جا هم جایی که آبروی مسلمان در خطر قرار بگیرد و بشود با دروغ حلش کرد اینجا هم عیبی ندارد.
ولی ما به خدا و به پیغمبر(ص) و به ائمه(علیهمالسلام) و به تاریخ دروغ نمیبندیم. بیخود میگویید ما آخوندهای شیعه این حرفها را ساختیم، ما ساخت و ساز غیرواقعی بلد نیستیم، ما به مردممان هم روی منبر راست میگوییم چون برای یک جلسه، آنهم در یک جلسهٔ الهی و روی منبر پیغمبر(ص) اصلاً توان قبول عذاب الهی را نداریم، نیازی هم به دروغ گفتن نیست. برای چه به مردم دروغ بگوییم؟ ما به مردم میگوییم اگر زندگیتان هماهنگ با این واقعیات است-که سخت هم نیست، آسان است- اهل بهشت هستید، اهل نجات هستید، اهل آمرزش هستید. اگر زندگی، هماهنگ با این آلودگیهاست نجات مشکل است مگر توبه کنید. همه حرف ما با مردم همین است، بیخود هم با ما مخالفت میکنند، ما دلسوز مردم هستیم. باید تحقیق کرد که منشأ مشکلات چیست؟ یقیناً هفتاد هشتاد درصد منشأ مشکلات -در درجه اول- این سگ هار، آمریکاست که قرآن مجید میگوید: «کاری با آن داشته باشید لهله میزند، کاری با آن نداشته باشید باز هم لهله میزند».
-دروغگوی واقعی
اصلاً مرگ بر آمریکا نگویید، مرگ بر ترامپ نگویید، آمریکا شیطان اکبر است نگویید، باز هم علیه شما لهله میزند، ندیدید چندبار خودش گفت: من به مردم سوریه کاری ندارم، به دولت سوریه هم کاری ندارم، به کشور سوریه هم کاری ندارم، من نفت اینها را میخواهم، روز روشن بشکهبشکه بدزدم ببرم. یعنی اگر سوریه کاری به آن نداشت باز هم لهله میزد، کاری هم با آن داشته باشید لهله میزند. حالا که قرآن اخلاق این سگ را و توله حرامزادهاش-اسرائیل را، و یکخرده این طرفتر، یک توله حرامزاده دیگرش، آلسعود را- کاری نداشته باشید آن لهلهاش را میزند. آن دوتا هم میزنند، کاری هم داشته باشید میزنند. این روانکاوی قرآن است که یک میلیارد روانکاو و روانشناس هم میآمدند باطن اینها را اینطوری نمیتوانستند بفهمند: «فَمَثَلُهُ کمَثَلِ اَلْکلْبِ»﴿الأعراف، 176﴾ وجود اینها مانند سگ است، کلب لغت عربی است یعنی سگ به فارسی «إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ»﴿الأعراف، 176﴾ اگر کاری به کارش داشته باشی علیه تو لهله میزند، حالا هرچه هم بنشینی و بگویی من اصلاً کاری با تو ندارم، تو چند هزار کیلومتر آن طرفتری، نه میخواهم تلنگر به تو بزنم، نه میخواهم ضربه به تو بزنم، نه میخواهم جلویت را بگیرم. اگر کاری با آن داشته باشی لهله میزند، یعنی دنبال زمینه میگردد که بپرد و گازت بگیرد، مالت را ببرد «أَوْ تَتْرُکهُ»﴿الأعراف، 176﴾ اگر ترکش کنی، رهایش کنی، سند به او بدهی که من هیچ کاری به کارت ندارم. ترک یعنی رها کردن «أَوْ تَتْرُکهُ یلْهَثْ»﴿الأعراف، 176﴾ باز هم لهله میزند که جا باز کند، بدرد، بگزد، شکم پاره کند، گاز بگیرد، جنایت کند. کاش که این آیه را همه میدانستند، مخصوصاً آنهایی که میگویند تقصیر ما بود که کاری به کار این داشتیم، این با ما اینگونه عمل کرد، ما مقصریم، ما نباید علیه او شعار میدادیم، ما نباید ملتهای دیگر را تحریک میکردیم، ما نباید سوریه میرفتیم، ما نباید لبنان میرفتیم، ما نباید عراق میرفتیم، قرآن میگوید: اگر نمیرفتید، اگر کاری هم نمیکردید، اگر شعار هم علیه او نمیدادید باز هم لهله میزد، که شما را بگزد، مالتان را ببرد. یک سگ خیلی پررویی است، تا حالا نمونه نداشته، در سر آلسعود زد، آمد ریاض و چهارصد میلیارد دلار چک گرفت، چک نقد چهارصد میلیارد دلار را اگر بیاورند ایران و کنار هم بچینند از زمین جغرافیایی ما بیشتر میشود. از این جوانِ جلفِ شهوترانِ سگبازِ زنبازِ عرقخوار گرفت و بعد هم پول را آورد آمریکا، در تلویزیون آمریکا گفت: عربستان گاو پرشیر است، شیرده است باید بدوشیم تا تمام شود. و بعد هم در سرشان زد و گفت: اگر من شما را نگه ندارم نابود هستید، پولِ نگهداشتنتان را هم بدهید. این کار سگ، کاری هم به آن نداشته باشند باز هم این کارها را میکند، لهله او را میزند، نفوذ میکند، نوچه درست میکند، جاسوس درست میکند.
پشت گوش انداختن فرمان الهی
-داعش، حکومتی خودساخته
حالا برگردیم به فرمان پروردگار، که این فرمان را بعد از مرگ پیغمبر(ص) تعطیلش کردند: «فَنَبَذُوهُ وَرٰاءَ ظُهُورِهِمْ»﴿آلعمران، 187﴾ پشت گوش انداختند و آمدند یک حکومت خودساخته - یا به تعبیر امروز خودخوانده-درست کردند. یک داعش خطرناک را با یک نخستوزیر داعشی خطرناک را در مسجد پیغمبر(ص) روی منبر گذاشتند و کنار منبر -اگر شما به همین کتابهای غیرشیعه مراجعه کنید برایتان نوشتند که اینها در مدینه چه کارهایی که کردند، الآن اگر بخواهیم هماهنگ با آن کارها را پیدا کنیم داعش است و طالبان است و القاعده- شما در تلویزیون دیدید که اینها حتی سنیها را داخل قفس میگذاشتند، داعشیها درش را قفل میکردند، بعد بنزین میریختند روی آدم زندهزنده میسوزاندند، میایستادند و او را تماشا میکردند.
-داعش زمان امیرالمؤمنین(ع)
شما در کتابهای غیرشیعه بخوانید که نفر اول داعشی مدینه، زندهزنده یک نفر را سوزاند، که وقت مُردنش میگفت: من از سهتا کار خیلی پشیمانم، اما دیگر فایده نداشت و کار اتفاق افتاده بود؛ یکی اینکهای کاش به خانه زهرا حمله نمیکردم، این را دم مُردنش گفته، آنها هم نوشتند. اینها را ما آخوندهای شیعه نساختیم، اینها را ما از کتابهای خودتان درآوردیم، برای مردممان میگوییم. یکی هم گفت: ای کاش آن مرد را زندهزنده نمیسوزاندم، که دیگر سوزانده بودی خاکستر شده بود ورفته بود، با یک کار دیگر. ششتا مطلب را گفت، سهتایش را گفت: به شدت ناراحتم و رنج میبرم، ای کاش انجام نداده بودم، سهتایش را هم گفت: ای کاش انجام داده بودم که ندادم.
شرح فرمان الهی به مؤمنان
حالا آیه را بخوانم و معطلتان نکنم. من گاهی یک مطلبی را شروع میکنم، برای تأیید مطلب یک مرتبه ده روز آن تأیید مطلب را میآورم، خود مطلب میماند که حالا نگذارم بماند: «یٰا أَیهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لاٰ تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اَللّٰهُ عَلَیهِمْ»﴿الممتحنه، 13﴾ مردمی که مورد نفرت و خشم من و نارضایتی من هستند به حکومت انتخاب نکن، این متن صریح آیه. حالا به غیرشیعه میگوییم: اینهایی را که شما انتخاب کردید بعد از مرگ پیغمبر(ص) علنی مورد غضب و خشم و نفرت خدا بودند. آنها از ما میپرسند: از کجا میگویی این حرف را؟ مگر تو کنار خدایی که به این صریحی میگویی خدا بر اینها غضبناک و خشمناک بوده، که شما اینها را به حکومت انتخاب کردی؟ ما میگوییم: که مهمترین کتابتان که دیگر خودتان میگویید مُو لای درزش نمیرود، که البته یک میلیون مُو لای درزش میرود بدهید به ما؛ دادید به ما و ما بررسی کردیم، چاپ هم کردیم، که در این کتاب چقدر مطالب خلاف قرآن و سنت پیغمبر(ص) است، ولی یک مشت حرفهایش هم با سند صددرصد درست است. این یک کتابتان است، نزدیک صدتا کتابتان نوشتهاند که این را که پیغمبر(ص) فرمود «ان الله»، إن در هر آیهای یا روایتی بود معنیش حتماً یاقطعاً است، بیبرو برگرد است. «ان الله یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها» این را شما نوشتید، صدتایتان نوشتید، دویستتایتان نوشتید، با سند هم نوشتید که پروردگار عالم به طور قطع بیبرو برگرد خشم میگیرد به خشم فاطمه. اگر فاطمه از کسی خشمگین باشد، غضبناک باشد، خدا از او غضبناک است. تا اینجا را نوشتید، بعد هم نوشتید ماتت. شما نوشتید در صدتا کتابهایتان: ماتت فاطمه، فاطمه از دنیا رفت در حالی که او -شما نوشتید- بر این دو نفر خشمگین بود. خب وقتی خدا به خشم فاطمه(س) خشم میکند معنیاش این است که با نوشته شما؛ زهرا از دنیا رفت و خشمناک بر این دو نفر بود. قرآن که میگوید: کسی که مورد غضب خداست به حکومت انتخاب نکنید، به چه مجوزی انتخاب کردید؟ پس شما اصل کارتان خلاف قرآن است، خلاف پروردگار است، حکومت بعد از پیغمبر(ص) تا الآن که به چندتا کشور رسیده، یکی عربستان است، یکیاش کجاست؟ یکیاش عمارات است، حکومتهای باطل است، چون اصلتان باطل بوده، این حکومتها مشروعیت ندارند که ریشهاش در آن حکومتی است که کارگردانانش مورد خشم خدا بودند و شما مردم آن روز بر ضد خدا و پیغمبر آمدید اینها را به حکومت انتخاب کردید. هم اربابانتان که مورد خشم خدا هستند دوزخی هستند، هم شما که بیعت کردید دوزخی هستید، دلیل از این بالاتر؟ استدلال از این بالاتر؟ چه جواب ما را میدهند؟ جواب ندارند بدهند.
مناظره استاد انصاریان در مسجدالحرام
من در مسجدالحرام با یک پیراهن بلند نشسته بودم، دیدم که یک آخوند غیرشیعه کنار دستم در صف نماز است. گفتم: روبهروی کعبه با این وارد بحث شوم، سلام کردم و دست دادم و گفتم که: اجازه میدهی به من تا یک مطلبی را بپرسم؟ گفت: بپرس. تا وارد مطلب شدم، تا آخرش را خواند. اولِ حرف من، به من گفت که: بحث سؤال در اسلام حرام است، دیگر هم جواب نداد. هیچ دلیلی بر حقانیت گذشتگانشان ندارند، هیچ دلیلی هم بر حقانیت خودشان ندارند، آن وقت شما نقل کردید که: پیغمبر(ص) کراراً دستش را گذاشته روی شانه امیرالمؤمنین و گفته: «تو برادر منی، تو خلیفه منی، تو وصی منی، عاشق تو عاشق من است، دشمن تو دشمن من است، دشمن من دشمن خداست». اینها را که نوشتید. من این دو سه روزه این مسائلی را که برایتان مطرح کردم، نیتم این بود که اعتقاد شما به اهلبیت(علیهمالسلام)، اعتقاد شما به تشیع بتونآرمه شود. اصلاً شکی در راهتان نداشته باشید که حق است، درست است، صحیح است، اطمینان داشته باشید، آرامش داشته باشید.
اصحابالیمین کیاناند؟
ابنعباس، آنها نوشتهاند پسرعموی پیغمبر بود. این را آنها نوشتهاند: یک بار آمد پیش پیغمبر(ص) داخل مسجد و گفت: این سوره واقعه «إِذٰا وَقَعَتِ اَلْوٰاقِعَةُ * لَیسَ لِوَقْعَتِهٰا کٰاذِبَةٌ»﴿الواقعه، 1-2﴾ یک جایش را من نمیفهمم، خب بارکالله به آدمی که یک حقیقتی را نمیفهمد و بلند میشود و میرود میپرسد. پیغمبر(ص) فرمود: کجایش را نمیفهمی؟ گفت: این آیه را «وَ أَصْحٰابُ اَلْیمِینِ مٰا أَصْحٰابُ اَلْیمِینِ»﴿الواقعة، 27﴾ این را قرآنها ترجمه کردهاند به دست راستیها، این غلط است. یمین از یُمن است، یعنی سعادتمندان و نیکبختان. این را من در ترجمه قرآن خودم آوردهام، چون من این قرآن را که ترجمه میکردم بیش از چهار سال کلمه به کلمهاش را رفته و در لغات عرب گشتم تا معنی واقعیاش را پیدا کردم، به این راحتی نبوده که بنشینم چهارتا ترجمه قرآن را روبهرویم بگذارم و از روی آنها رونویسی کنم. لذا ترجمه من با همه ترجمهها فرق میکند، دو بار هم در کشور ترجمه برتر شناخته شد. گفت: من این آیه را نمیفهمم «وَ أَصْحٰابُ اَلْیمِینِ مٰا أَصْحٰابُ اَلْیمِینِ»﴿الواقعة، 27﴾ سعادتمندان چه سعادتمندانی؟ پیغمبر اکرم(ص) فرمود: من الآن اصحاب یمین را به تو میگویم چه کسانی هستند؛ بنشین، دست مبارکش را، دست راستش را آرام بلند کرد و روی شانه امیرالمؤمنین(ع) گذاشت و گفت: ابنعباس، اصحاب یمین شیعیان این هستند تا قیامت، تا فردای محشر، «وَ أَصْحٰابُ اَلْیمِینِ مٰا أَصْحٰابُ اَلْیمِینِ»﴿الواقعة، 27﴾ پس به خودتان مطمئن باشید، پس دلتان قوی باشد.
سفارش امیرالمؤمنین(ع) به مؤمنان
فقط یک سفارش از خود امیرالمؤمنین(ع) برای شما شیعیان نقل میکنند، این را هم عمل کنید، قیامت دستمان در دست امیرالمؤمنین(ع) است یقیناً. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید -این را هم همه نقل کردهاند که: «اعینونی» من کمک میخواهم، یار میخواهم، کمک مالی هم نمیخواهم که بیایید به من زمین بدهید، پول بدهید، فرش بدهید، اثاث بدهید. نه، علی(ع) بیرون هر وقت خوابش میگرفت روی خاک میخوابید، که پیغمبر(ص) یک بار آمد رد شود، دید علی (ع) روی خاک در کوچه خواب است، آرام نشست بالای سرش، گفت: یا اباتراب، پدر خاک یعنی پدر همه نعمتها، چون همه نعمتهای خوراکی ما از خاک درمیآید و پیغمبر(ص) به او گفت پدر خاک نه خاک. علی(ع) نیاز به کمک مادی ما نداشته، زمان خودش نداشته، ولی میفرماید: من کمک میخواهم «اعینونی به ورع و اجتهاد» با ترک گناه به من کمک کنید، با عمل به دستورات خدا، اجتهاد یعنی کوشش در عبادت، بکوشید با عبادت کردنتان به من کمک کنید. این دوتا را هم انجام بدهید، شیعه هم که هستید، دلتان هم قرص باشد که اهل نجات هستید.
چگونه به امیرالمؤمنین(ع) کمک کنیم؟
خب، «لاٰ تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اَللّٰهُ عَلَیهِمْ»﴿الممتحنه، 13﴾ مردمی را که خدا به آنها غضبناک است به حکومت انتخاب نکنید، خب آنهایی که بعد از مرگ پیغمبر(ص) تشکیل حکومت دادند -که من با دلیل از کتابهای خودشان ثابت کردم که مورد خشم خدا بودند، آن وقت در همین مدینه یک تعداد اندکی بودند که حکومت را قبول نکردند، کمک به آن حکومت ندادند، اداری آن حکومت نشدند، حتی التماسشان کردند که بیایید یک دانه اذان بگویید، گفت نمیگویم نمیگویم، اگر من بیایم اذان بگویم تأیید شماست، قیامت باید برای یک اذان بروم جهنم- حالا عالم بزرگ شما (ابنابیالحدید) نوشته که: این کسی که اول از همه به حکومت انتخابش کردند که مورد خشم خدا هم بود، به این دلایلی که گفتم، یک کارمند حکومتش را صدا زد و به او گفت: من شنیدم آخرهای شهر مدینه یک خانمی است، چندتا بچه قد و نیمقد یتیم دارد، با ما هم مخالف است، گزارش دادند حکومت ما را قبول ندارد، این کیسه پر از پول را -شنیدم خیلی هم فقیر است، گاهی با این یتیمها یکخرده نان خشک میخورد- بردار وببر در خانهاش بده و بیا. ابنابیالحدید میگوید: که این نوکر دولت، پول را برداشت برد در خانه آن خانم، در زد، یک خانم باوقار با حجاب با کرامت آمد و در را باز کرد. گفت: خانم این هدیه اعلیحضرت همایونی است. خانم گفت: این اعلیحضرت همایونی میخواهد ولایت علیبنابیطالب(ع) را از من به هزار دینار بخرد؟ برو به او بگو کل عالم را در دست من بگذاری من دست از علی برنمیدارم، پولت برای خودت. اگر به این آیه عمل شده بود الآن امت اسلام چه امتی بودند؟ ولی نشد؛ حرفم تمام.
ذکر مصیبت حضرت زهرا(س)
بعضی از مصائب صدیقه کبری(س) را واقعاً من تحمل تحلیلش را ندارم، خیلی اذیت میشوم، بدحال میشوم. بعضیهایش را میگویم، چندتا زن از قوموخویشهایش- دیروز بوده امروز بوده- آمدند دیدنش، هفت هشتتا بودند. گفتند: خانم غیر از اینکه برای عیادت و احوالپرسی آمدیم، آمدیم به شما پیشنهاد کنیم هر کاری برای خانه دارید بگویید ما انجام بدهیم. در بستر افتاده بود، زنها هم که آمدند نتوانست بلند شود بنشیند، چه کسانی را به حکومت انتخاب کردید که این یک عارضهاش هست؟ با یک خانم هجده ساله چه درگیری شدید که حالا از بستر، برای احترام به مهمانهایش نمیتواند بلند شود؟ گفت: خانمها من هیچ کاری ندارم، من یکی دو روز دیگر بیشتر زنده نیستم، چون میدانم که یکی دو روز دیگر میمیرم، خودم بلند شدم برای خانه به اندازه هفت هشت روز بعد از مُردن خودم برای علی و بچههایم نان پختم. حالا ما از شما سؤال میکنیم، با کدام دستت خمیر کردی؟ با کدام دستت چانه گرفتی؟ با کدام دستت باز کردی؟ با کدام دستت به تنور زدی؟ گفت: برای بچهها و علی نان پختم، و همه لباسهایشان را هم شستم، با این پهلوی شکسته چطوری لباس شستی؟ با شما هم کاری ندارم. آن وقت شروع کرد به ناله زدن، «ابتا رُفعت قوّتی و شمُتَ بی عدوّی». شما بابایت را صدا زدی، پنجاه سال بعد هم دخترت کنار گودال، پیغمبر را صدا زد: «صلی علیک یا رسول الله ملیک السماء، هذا حُسینک مرمّل بالدّماء، مقطّع الاعضاء، مسلوب العمامه و الرداء».
این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست/ وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
تهران حسینیه محبان الزهرا فاطمیه 98 جلسه سوم