لطفا منتظر باشید

شبب دهم چهار شنبه (18-10-1398)

(تهران مسجد حسین شهید)
جمادی الاول1441 ه.ق - دی1398 ه.ش
25.39 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

دشمنان انسان در عرصۀ زندگی

از ابتدای شروع زندگی انسان در کرهٔ زمین که ارادهٔ پروردگار بر این بود، دو دشمن در برابر انسان قد عَلَم کرده‌اند که هر دوی آنها کانون شرّ، خسارت و زیان بودند. پروردگار به اهل دین، اهل دل، اهل عبادت و اهل تقوا، دو جهاد پیشنهاد داد و مطرح کرد، پاداش عظیمی هم برای هر دو قرار داد. 

 

الف) دشمن بیرونی، دشمنی بی‌رحم و پلید

یک دشمن، دشمن بیرونی است که دشمنی بی‌رحم، آلوده‌باطن و پلید است. این دشمن، غارت کردن جان و مال، سرزمین و کشور و آبروی مردم را بر خود حلال می‌داند، دندان طمع او به‌شدت تیز است و معدهٔ شهواتش هم سیری ندارد. مردم مؤمن در زمان انبیا به جهاد و جنگ با چنین دشمنی مأمور بودند. در سورهٔ آل‌عمران این معنا را می‌بینیم: «وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ»(سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 146) چه بسیار پیغمبرانی که اهل دین، اهل خدا و تربیت‌شدگان همراه آنان به جنگ با دشمن رفته‌اند. 

 

-پاداش عظیم خداوند برای جهاد

این جنگ هم شکست ندارد، چنان‌که در سورهٔ توبه می‌خوانیم: «فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ»(سورهٔ توبه، آیهٔ 111) دشمن را می‌کشند و عده‌ای از اهل ایمان هم در این جنگ به شهادت می‌رسند. شهادت سعادتی ابدی است و جنگ با این گرگ‌ها و سگ‌های هار، پاداش عظیمی دارد. در قرآن می‌خوانیم: «وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا»(سورهٔ نساء، آیهٔ 95). 

 

ب) دشمن درونی، مجموعۀ خواسته‌های نامشروع

این جنگ با دشمن بیرونی بود، اما قرآن جنگی را هم مطرح می‌کند که جنگ با دشمن درونی است. دشمن درونی همان مجموعه خواسته‌های نامشروع بی‌محاسبه است که در باطن انسان میدان‌دار است. آیات شریفی در قرآن مجید و روایاتی در مکتب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) دربارهٔ این جهاد دوم وارد شده است. 

 

ملاک قرآنی جهاد با دشمن بیرونی

جهاد با دشمن بیرونی از زمان انبیا تا زمان پیغمبر(ص)، ملاک شرعی و دینی داشته است. انسان با تکیه بر این ملاک‌های شرعی و دینی، با اطمینان وارد این جنگ می‌شود و از اینکه دشمن را نابود کند، خونش را بریزد و اموالش را به غنیمت ببرد، دغدغه‌ای وجود ندارد. در حقیقت، اهل ایمان با اطمینان و آرامش، براساس همین ملاک‌های قرآنی وارد جنگ می‌شوند. 

 

یک نمونه‌اش را دیدید که سپاه توانمند و قدرتمند انقلاب اسلامی، نیمه‌های شب در همان ساعتی که باارزش‌ترین سردار مؤمن این کشور و اسلام، حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید، در همان ساعت و لحظهٔ دفن او و سپردنش به خدا (نه به خاک)، تعدادی موشک دقیق به‌طرف دشمن پرتاب کردند و جایی را که آمریکا، این شیطان بزرگ، چندین میلیون دلار برای برپا کردنش خرج کرده بود و چندین میلیون دلار وسایل در آنجا برای کشتن مردم بی‌گناه و دخالت در کشور اسلامی قرار داده بود، تخریب کردند، به آتش کشیدند و خاکستر کردند. بعد هم اعلام کردند که اگر دوباره غلطی بکنی، خیلی قوی‌تر و پرقدرت‌تر از این کار با تو درگیر می‌شویم. ملاک سپاه هم این آیات بود: 

 

-نابودکردن دشمن خائن

«فَاقْتُلُوا اَلْمُشْرِکینَ حَیثُ وَجَدْتُمُوهُمْ»(سورهٔ توبه، آیهٔ 5) این بت‌پرستان خائن بت جدیدی را در زمان ما عَلَم کرده‌اند که آن بت هم، فلزی و چوبی و سنگی نیست، بلکه دلار است. اگر در سرتاسر غرب از هر کدام بپرسید که معبود شما کیست، می‌گویند: «لَا إلٰهَ إلّا الدُّلار». این شعار دینی غرب است! قرآن می‌فرماید: این بت‌پرستان خائن را بکُشید که بزرگ‌ترین سردار و مؤمن‌ترین‌ شما را با یارانش کشته‌اند. کجا بکُشیم؟ آیا باید صبر کنید تا در مملکت و سرزمین خودتان بیایند؟ نه، این ملاک بیرون زدن دشمن است؛ هر کجا آنها را پیدا کردید، بکُشید. عراق، لبنان، سوریه، یمن یا و دیگر مناطق اسلامی، فرقی نمی‌کند. این ملاک پروردگار است که می‌فرماید: «حَیثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» هر کجا آنها را یافتید، بزنید و نابودشان کنید. این یک ملاک سپاه باعظمت، مؤمن، ازجان‌گذشته، خدمتگزار، شجاع و نترس این ممکلت است.

 

-ورود به جنگ با دشمن

خدا در قرآن می‌فرماید:‌ «قٰاتِلُوهُمْ یعَذِّبْهُمُ اَللّٰه بِأَیدِیکمْ وَ يُخْزِهِمْ»(سورهٔ توبه، آیهٔ 14) آنها را بکشید و با آنها وارد جنگ بشوید تا خدا آنها را به دست شما به عذاب موشک، اسلحه، زخم‌خوردن و کشته‌شدن دچار بکند. آیه خیلی عجیب است؛ علنی می‌گوید: شما که این کار را کردید، دست خدا هستید تا علاوه‌بر کشتن به دست شما، خدا آبرویشان را ببرد و ذلیل و خوارشان کند. شما می‌بینید که در این چند روز، چه ذلت و خواری‌ای باران‌وار روی دولت آمریکا ریخته می‌شود. این‌قدر بی‌آبرو شده‌اند که رئیس یکی از بخش‌های هالیوود (آلوده‌ترین سینمای جهان)، ترامپ را در توییترش سکهٔ یک پول کرده است! در خود کشور آمریکا می‌گویند که او و پیروانش دیوانه، روانی، دمدمی‌مزاج، پَست، خلافکار و خائن است. این حرف قرآن است که می‌فرماید: هم خدا آنها را به دست شما بکُشد و هم خوارشان کند، «وَ يَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ» و پروردگار عالم شما را بر آنها پیروزی بدهد.

 

شما ملت ایران به دست سپاه که طبق این آیه، دست خداست، چنان پیروز شده‌اید که دشمن ساعت‌هاست گیج و متحیر است، جرئت هم ندارد که به ما حمله کند‍! برای اینکه به او پیغام داده‌اند اگر یک‌بار دیگر غلطی بکنی، شیشهٔ عمر خودت را می‌شکنیم و نقشهٔ معشوقت اسرائیل را از روی کرهٔ زمین حذف می‌کنیم؛ یقیناً هم حذف می‌کنند. این وعدهٔ پروردگار در ابتدای سورهٔ إسراء است که می‌گوید: بندگان پرقدرت من به شما حمله خواهند کرد (نه حمله کرده‌اند)، وارد اسرائیل هم می‌شوند و خانه به خانه به‌دنبالتان می‌گردند تا شما را بیرون بکشند و نابودتان کنند. این کار طبق وعدهٔ خدا، شدنی است و این بندگان پرقدرت که پروردگار می‌فرماید، از یک‌طرف، حزب‌الله لبنان به سرپرستی یک عالم از اولاد پیغمبر، انسانی بسیار شجاع و فهمیده، دشمن‌شناس است؛ از طرفی، نیروی شما مردم ایران و دست خدا در بین شما که سپاه پاسداران است. «وَ يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ» و من وقتی دشمن را با دست شما بکشم، آبرویش را ببرم و یاری‌تان بکنم، دل‌های داغ‌دیدهٔ مردم مؤمن را با دست شما خنک و درمان می‌کنم. این هم یک ملاک برای سپاه و شما، همچنین برای جنگ با این دشمن بی‌نظیر تاریخ است.

شرح حال دشمنان خدا در قرآن بیان شده است و ما در قرآن را می‌بینیم؛ این چهره‌ای که او دارد، از فرعون، نمرود، ابولهب، ابوجهل، معاویه، مروان حکم، هارون، مأمون و متوکل بدتر است! در حقیقت، اگر ترامپ را در یک کفهٔ ترازو و تمام ستمگران تاریخ را (با دلیل می‌گویم) در کفهٔ دیگر بگذارند، کفهٔ ترامپ و یارانش سنگین‌تر است.

 

-کشتن سران کفر

پروردگار می‌فرماید: «فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ» سران کفر را بکشید، چون آنها عقرب‌هایی هستند که اگر زنده بمانند، دائم می‌گزند. آنها به هیچ مسئلهٔ مثبتی تعهد ندارند! علت اینکه رهبری در این چند سال می‌گوید مذاکره با آمریکا نمی‌شود و من اجازه نمی‌دهم، طبق همین آیه است که پروردگار می‌فرماید: آنها به هیچ‌چیزی متعهد نیستند؛ نه به قولشان و نه به قراردادشان. مگر یکی از اینها به نمایندگی از آمریکا چندین ماه برای مذاکرهٔ برجام نیامد و مذاکره را از طرف دولت آمریکا امضا کرد؛ بعد هم امضایش را به باد داد و گفت: من قبول ندارم! معلوم بود که تو قبول نمی‌کنی، این خبر قرآن مجید است که می‌فرماید: «إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ». این هم یک ملاک سپاه است؛ بنابراین این جنگ فعلی که نیروی دشمن را در عراق زمین‌گیر کرده، جنگی براساس قرآن کریم است؛ شک و تردیدی در آن نیست، بلکه امری یقینی، الهی و آسمانی است. 

 

بندگان شایستۀ پروردگار، وارثان زمین

این یک دشمن بود؛ شما در قرآن مجید می‌خوانید آیه‌ای که فعل آن مضارع است، آیه از آینده خبر می‌دهد و کاری به گذشته ندارد. «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»(سورهٔ انبیاء، ٱیهٔ 105) کرهٔ زمین در آینده به دست بندگان شایستهٔ من خواهد افتاد و دیگر در آن روز از آمریکا، اروپا، انگلیس و این سگ‌های ولگرد، عقرب‌ها و گرگ‌ها در کرهٔ زمین خبری نخواهد بود. آن روزی که زمین به دست بندگان شایستهٔ خدا بیفتد که طبق آیه هم می‌افتد، ائمهٔ ما خبر داده‌اند که اولین نیرو برای کمک به امام عصر(عج) از ایران حرکت می‌کند. این نیروی مؤمن، شجاع، متحور، غیور، الهی و ملکوتی از جنوب ایران هم می‌روند؛ چون سه طایفه با وجود مبارک امام عصر(عج) وارد جنگ می‌شوند و در این سه جنگ، امام زمان(عج) با کمک مردم ایران پیروز می‌شود. 

 

-جنگ سه طایفه با امام زمان(عج)

در درجهٔ اول، جنگی از طرف وهابیت است، بعد هم، یک جنگ از طرف لائیک و یک جنگ از طرف یهود است. ما الآن فقط یک یهود داریم و مسیحی در عالم نداریم؛ چون مسیحیت فعلی، یهودیت «پولس» است و این یهودیتِ جهانی است. پولس تمام برنامه‌های مسیح(ع) را تحریف کرد و آیین مسیح(ع) را به رنگ یهودیت درآورد. مطالعهٔ من دراین‌زمینه خیلی گسترده است و برای من یقینی است که دنیا مسیحی ندارد، همه یهودی هستند. شاید در تلویزیون ایران دیده باشید (من دیده‌ام، اگر در سایت‌ها بگردید، شاید ببینید)؛ این پاپ فعلی که مقرّ حکومتش ایتالیاست، سه‌چهار سال پیش به اسرائیل آمد. وقتی در فرودگاه تلاویو پیاده شد و حاخام اسرائیل به دیدنش آمد، اولین کار پاپ این بود که خم شد و دست حاخام یهود را بوسید. این یعنی تسلیم بودن من قطعی است، یک‌وقت علیه ما حرف نزنی! ما برده و بندهٔ تو هستیم، ما کارمند تو در واتیکان هستیم. 

 

این سه طایفه وارد جنگ می‌شوند: وهابیت عربستان که بدترین نوع شرک در این عالم است، یهودیت و لائیک؛ امام زمان(عج) تازه ظهور کرده‌اند که این جنگها‌ اتفاق می‌افتد. ما در روایات داریم که حضرت چندنفر را مأمور می‌کنند و می‌فرمایند به‌سرعت به ایران بروید و به یاران من بگویید که برای کمک بیایند. مردم ایران دسته‌دسته از جنوب به‌طرف عربستان می‌روند و دشمن را بین مدینه و مکه شکست می‌دهند. 

 

خواسته‌های نامشروع، رودرروی خواسته‌های پروردگار

جنگ دوم، جنگ با هوای نفس است. هوا بنا به توضیح حکما، مجموعه‌ای از خواسته‌های نامشروع است که خودش را در باطن نشان می‌دهد و رودرروی خواسته‌های پروردگار است. پروردگار می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا»(سورهٔ بقره، آیهٔ 168) کسب شما باید مشروع باشد؛ یعنی ربا نخور، غصب، اختلاس و دزدی نکن. من به‌اندازه‌ای که شکم‌ شما سیر بشود، مواد حلال در کرهٔ زمین قرار داده‌ام؛ گوشت حلال، سبزیجات، صیفی‌جات، میوه‌جات و دانه‌های نباتی. شما به حرام نیازی ندارید! 

 

اما درون می‌گوید: من بی‌قیدوشرط می‌خواهم! پول می‌خواهم، حالا این پول از هر کجا که باشد؛ من ارضای غریزهٔ جنسی می‌خواهم، از هر کجا که باشد. این خواسته‌های بی‌محاسبهٔ نفس است؛ اما مؤمن که خردورز است، سروکار اعتقادی و عملی با انبیا، ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) و قرآن دارد، در مقابل این خواسته‌های بی‌محاسبه ایستادگی می‌کند و می‌گوید نه! هرچه درون می‌خواهد، مؤمن می‌گوید: نه، من پاسخت را نمی‌دهم! وقتی این مقاومت مقداری طول بکشد، هوای نفس ضعیف می‌شود و اگر بیشتر طول بکشد، ضعیف‌تر می‌شود؛ حتی بیشتر که طول بکشد، دیگر صدایش نمی‌آید و آدم در این زمان خالص شده است. چراکه به‌هیچ‌عنوان صدای خواسته‌های بی‌محاسبه و دعوت خلاف از باطن را نمی‌شنود.

 

هوای نفس، دشمن‌ترین دشمنان انسان

پیغمبر(ص) جمله‌ای دربارهٔ این هوای نفس دارند که بیشتر کتاب‌ها نقل کرده‌اند؛ در کتاب «وسائل‌الشیعه»، «اصول کافی»، «بحارالأنوار» و کتاب‌های دیگرمان هم هست. حضرت می‌فرمایند: ای انسان! تو یک دشمن درونی داری که از نظر دشمنی با دشمن بیرونی قابل‌مقایسه نیست. دشمن بیرونی جان و مال تو را می‌زند، موشک می‌فرستد و خانه‌ات را خراب می‌کند؛ اما دشمن باطنی دین، اخلاق، توحید و ایمانت را می‌زند. لذا پیغمبر(ص) می‌فرمایند: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» این دشمن‌ترینِ دشمنان توست. دشمن‌ترینِ دشمنان تو، بین دو پهلویت لانه دارد: شکم و غریزهٔ جنسی. 

 

هرچه به این دشمن بدهی، نمی‌گوید سیر شدم و تا وقتی انسان زنده است، می‌گوید باز هم بریز، باز هم لقمه بده، باز هم پول بده، باز هم ربا بده، باز هم اختلاس بده؛ وگرنه یک آدم چقدر خانه، لباس و خوراک می‌خواهد که ده‌هزار، ده‌میلیون یا ده‌میلیارد از مال این ملت مظلوم را در روز روشن می‌دزدد؟! وقتی انسان تسلیم این دشمن بشود، سیر نمی‌شود. این آیه از قرآن را حتماً خوانده‌اید، مخصوصاً در ماه رمضان که به خواندن قرآن عادت دارید. 

 

معدۀ هوای نفس، بسان معدۀ دوزخ

امیرالمؤمنین(ع) وقتی دوزخ را در روایتی توضیح می‌دهند، می‌فرمایند که هفت طبقه روی هم و روی همین زمین است؛ اما بهشت هشت مرحله در سدرة‌المنتهی و در سطحی صاف است. در حقیقت، دو بهشت روی هم نیستند و طبقات ندارد، ولی جهنم طبقات دارد. خدا کلمهٔ کثیر برای بهشت ندارد و فقط در قرآن می‌گوید: اهل ایمان و عمل صالح اهل بهشت هستند؛ اما برای جهنم می‌گوید: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 179). حالا این «کثیر» چند میلیارد است، هیچ‌کس نمی‌داند! خدا هفت طبقه را پُرمتراکم می‌کند؛ امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: اگر کسی یک جای پا برای ایستادن در این هفت طبقه پیدا کند، خیلی به او لطف شده است. حالا هفت طبقهٔ جهنم کاملاً پر است، با توجه به اینکه قرآن دربارهٔ آخرت می‌گوید: «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ»(سورهٔ عنکبوت، آیهٔ 64) تمام آخرت زنده است؛ یعنی جهنم شعور، فهم و زبان دارد. پروردگار رو به جهنم کرده و چنان‌که در قرآن هست، خودش یک سؤال از دوزخ می‌کند: «هَلِ امْتَلَأْتِ»(سورهٔ ق، آیهٔ 30) آیا سیر و پر شدی؟ بس است؟! جهنم به پروردگار می‌گوید: «هَلْ مِنْ مَزِيدٍ» اگر باز هم داری، به من برسان! 

 

هوای نفس معده‌ای شبیه دوزخ دارد که اگر آدم کنترل دینی و تقوایی نداشته باشد، هرچه به آن بدهد، سیر نمی‌شود. دوهزارتا زنا به او می‌دهد، سیر نمی‌شود؛ میلیاردها پول دزدی به او می‌دهد، سیر نمی‌شود؛ هزاران آدم را می‌کشد، سیر نمی‌شود! آمریکا چه زمان سیر شده است؟! یک‌میلیون نفر را در عراق کشت، بیش از یک‌میلیون نفر را در افغانستان کشته و هزاران انسان بی‌گناه را در آمریکای جنوبی کشته است؛ ولی ضراب‌خانه‌اش باز هم کار می‌کند و بمب، موشک و اسلحه درست می‌کند و می‌گوید من سیر نشدم! چند سال پیش هم چیزی را به‌اسم «نظم نوین جهانی» عَلَم کرد تا تمام کشورهای دنیا در پنج قاره به یک کشور به‌نام آمریکا تبدیل بشوند و یک رئیس هم داشته باشند که رئیس‌جمهور آمریکاست. حالا اگر این کار هم شده بود، باز هم سیر نبود و به صنعتگرانش می‌گفت که من را سوار سفینه کنید و به فضا مریخ، زهره و عطارد ببرید، ببینیم آنجا هم می‌توانیم زمین، طلا و نقره به نام خودمان کنیم؟!

 

جهاد با هوای نفس، جهادی اکبر و والا

ای بشر، هوای نفس دشمن‌ترینِ دشمنانت است! مردم مؤمن تا وقتی زنده هستند، در جهاد با هوای نفس هستند. پیغمبر(ص) اسم این جهاد را «جهاد اکبر» گذاشته و اسم جهاد دو سه شب پیش را «جهاد اصغر» گذاشته است. پیغمبر(ص) از جنگی برمی‌گردند، همین‌طوری که روی مرکب نشسته بودند، فرمودند: «رَجَعْنٰا مِنَ الْجَهادِ الْأصْغَر» ما از جهاد کوچک برگشتیم و به مدینه می‌رویم، «وَ بَقِىَ عَلَینا الجِهادَ الأكبَر» اما جهاد اکبر برعهدهٔ ما مانده است. صحابه به حضرت گفتند: «يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ» جهاد اکبر چیست؟ ایشان فرمودند: «جِهادُ النَّفْس» جهاد اکبر جنگ با خواسته‌های نامشروع است. پاداش این جهاد چیست؟ 

 

-پاداش جهادگران با هوای نفس

خدا پاداش سپاه را در این جنگ معلوم کرده است و می‌فرماید: «وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا»(سورهٔ نساء، آیهٔ 95) نه اجر تنها، بلکه اجری عظیم! اما پاداش جنگ با این خواسته‌های نامشروع چیست؟ در قرآن می‌خوانیم: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى»(سورهٔ نازعات، آیهٔ 40)‌ کسی که روز قیامت از ایستادن در پیشگاه خدا، ترس و واهمه و دغدغه دارد و به‌خاطر واهمه و دغدغه‌اش، در برابر هوای نفس و این خواسته‌های نامشروع می‌ایستد، «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى»(سورهٔ نازعات، آیهٔ 41)‌. من این قطعه از آیه را نمی‌فهمم! برای اینکه خدا در بیشتر سوره‌های قرآن می‌فرماید: «جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ» و «جنة» به‌صورت جمع است؛ اما در این آیه می‌گوید: «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى». این جنت کدام جنت است، من نمی‌دانم و درکش هم نکرده‌ام؛ با اینکه خیلی هم در دقایق، لطائف، حقایق، اشارات و کلمات قرآن کار کرده‌ام. این تفسیری که در چهل جلد، هر جلدی هشتصد صفحه نوشته‌ام، سیزده سال تمام، بدون تعطیلی؛ حتی در سفرهای خارج هم ادامه داشت. با این حال، من نفهمیدم که «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى» چه بهشتی است! این بهشت مزد کسانی است که در جهاد با هوای نفس وارد شده‌اند. عجب آیه‌ای است: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى × فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى».

 

کلام آخر؛ وداع با فاطمۀ زهرا(س)، سخت‌ترین لحظه

شما اهل مطالعه هستید و از جوانی‌تان هم اهل منبر بوده‌اید، این مطلب را تا حالا شنیده‌اید که می‌خواهم بگویم؟ آیا در کتاب‌ها و مطالعات‌ خودتان سراغ دارید و سابقه دارد که یک بدن را سه امام معصوم با هم غسل بدهند؟ قبل از پیغمبر(ص) تا زمان آدم(ع) که سابقه نداشته و بعد از پیغمبر(ص) هم تا حالا سابقه نداشته است. 

حضرت به اتاق آمدند، بدن را به‌تنهایی بلند کردند و در حیاط آوردند. بدن سنگین نبود! در روایاتمان داریم که فاطمهٔ زهرا(س) هم‌هیکل پیغمبر(ص) بود، امیرالمؤمنین(ع) چطور به این راحتی زیر بدن دست بردند، بدن را خیلی راحت بلند کردند و در حیاط آوردند؟ امام صادق(ع) می‌فرمایند: چیزی غیر از پوست و استخوان از بدن مادرم نمانده بود؛ وصیت هم کرده بود که مرا از زیر لباس غسل بدهید. ایشان نمی‌خواست که علی و بچه‌هایش آزردگی‌های بدنش را ببینند؛ نمی‌خواست ببینند که بین در و دیوار چه‌ برای این بدن پیش آمده است؛ نمی‌خواست جای غلاف شمشیر، پهلوی شکسته و جای میخ در را روی سینهٔ زهرا ببینند. 

 

امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: حسن جان، حسین جان! شما آب بیاورید و روی بدن بریزید تا من بدن مادرتان را غسل بدهم؛ وسط غسل بود که غسل را رها کردند، سرشان را به دیوار گذاشتند و با اینکه به بچه‌ها گفته بودند بلندبلند گریه نکنید، خودشان بلندبلند گریه کردند. کنیز صدیقهٔ کبری(س) به حضرت گفت: آقا چرا این‌جوری گریه می‌کنید؟ فرمودند: زیر لباس دستم به بازویش رسید! 

 

بدن را کفن کردند و صدا زدند: حسن جان، حسین جان، زینبم، کلثومم! این آخرین باری است که مادر را می‌بینید، همگی بیایید. امام مجتبی(ع) صورت روی صورت مادر، دو دختر هم صورت در دو طرف بدن و ابی‌عبدالله(ع) صورت بر کف پای مادر گذاشتند؛ امام دیدند که بچه‌ها بی‌طاقت می‌شوند، نمی‌توانست چهار نفر آنها را با هم بلند کند! اول امام مجتبی(ع) را کنار برد، وقتی آمدند که ابی‌عبدالله(ع) را بلند کنند، امام مجتبی(ع) دوید و دوباره صورت روی صورت مادر گذاشت. بچه‌ها بدن را رها نمی‌کردند، نمی‌دانم چطوری بچه‌ها را جدا کردند! 

امیرالمؤمنین(ع) هر کدام از بچه‌ها را که جدا کردند، با کمال مهربانی جدا کرد؛ ولی در کربلا وقتی سکینه صورت روی بدن بابا گذاشته بود، دوسه بار به او اعلام کردند که بدن را رها کن، قافله می‌خواهد برود! وقتی بدن را رها نکرد، «فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ» عده‌ای با تازیانه و کعب نی در گودال ریختند و شروع به زدن بچه کردند.

برچسب ها :