صحیفه ی سجادیه گنجینه ای است بسیار ارزشمند حاوی برخی از دعاهای امام سجاد(ع) که از زبان مبارک آن حضرت بر امام محمد باقر املا شده و آن بزرگوار به خطبه ی مبارک خود نوشته و امام صادق (ع) نیز شاهد این املا بوده است.
بزرگان علم و ادب و فرزانگان دین و معرفت اذعان دارند که صحیفه ی سجادیه از نظر ارزشی پس از قرآن کریم در نهج البلاغه قرار داردهمین دلیل آن را اخت القرآن لقب داده اند چنان چه نهج البلاغه را اخ القرآن نامیده اند.
صحیفه ی سجادیه کتابی است که در زمینه های متعدد از جمله در بلاغت و معانی ارزشمند به شهرت رسیده است و زیبایی آن را در صنعت استعاره به اوج خود رسیده است به طوری که کمتر جمله ای در صحیفه سجادیه یافت می شود که صنعت استعاره نداشته باشد.
نگارنده در این مقاله کوشش دارد به صنعت استعاره که زیبایی خاصی به صحیفه ی سجادیه بخشیده است بپردازد و تا آن جا که امکان دارد اختلاف نظرهای علمای بلاغی در زمینه ی استعاره را بیان نماید.
تعریف استعاره:
استعاره در لغت از ریشه ی ( استعارالمال) گرفته شده است یعنی از او خواست که مال را به او به امانت دهد و در اصطلاح یعنی به کار بردن لفظ در غیر معنای حقیقی خود، به خاطر علاقه ی مشابهتی که بین معنای حقیقی و معنای مجازی وجود دارد، البته باید دارای قرینه ای باشد که از اراده ی معنای حقیقی جلوگیری نماید.
در واقع استعاره چیزی جز یک تشبیه مختصر نیست ولی از تشبیه رساتر می باشد مثل( رایت اسدا فی المدرسه) که اصل این استعاره بدین شکل بوده است ( رایت فی المدرسه رجلاً کالاسد فی الشجاعة) که لفظ( رجلا) یعنی مشبه و لفظ ( ک) یعنی ادات تشبیه و لفظ ( الشجاعة ) یعنی وجه شبه حذف شده و قرینه ی (فی المدرسه) را در این جله آورده ای تا بیان کنی که منظور تو از ( اسد) مرد شجاع است نه حیوان مفترس.
در استعاره واجب است که وجه شبه و ادات تشبیه ذکر شود و لازم است که تشبیه به فراموشی سپرده شود و ادعا شود که مشبه، عین مشبه به یا فردی از افراد مشبه به کلی است در حالی که وجه شبه در مشبه به قوی تر است.
وجه شبه در تشبیه نیز مثل استعاره، در مشبه به قویتر است و اگر گفته شود تشبیه در سخن امام سجاد(ع) ( صل علی محمد و آله کما صلیت علی ملائکتک)بر محمد و آل محمد درود فرست همان طور که بر فرشتگانت درود فرستادی).
خلاف سخن بلغاء است، برای این که وجه شبه در مشبه قوی تر است. در جواب گفته می شود که این تشبیه از حیث اصل درود فرستادن است نه از حیث شخصی که درود فرستاده می شود برای این که پیغمبر اکرم (ص) از همه ی فرشتگان و غیر فرشتگان برتر است پس معنایش به این شکل است : ( بر محمد و آل محمد به مقدار شرف و فضل آن ها درود فرستادی .
البته در قرآن کریم نیز نمونه های متعددی وجود دارد که وجه شبه در مشبه قویتر است مثل« فاذکروالله کذکرکم آبائکم» « خداوند را ذکر کنید همان طور که پدرانتان را ذکر می کنید» یعنی خداوند را به خاطر احسانش به شما و فرو فرستادن نعمت هایش به سوی شما یاد کنید، همان طور که از پدرانتان به خاطر کارهایشان یاد می کنید و تشبیه یک چیز به چیز دیگر از یک جهت صورت گرفته اگر چه از همه ی وجوه به هم تشبیه نشده اند و مثل« ان ممثل عیسی عندالله کمثل آدم» یعنی مثل عیسی نزد خداوند، مثل آدم است از یک جهت و آن خلق حضرت عیسی (ع) بدون پدر است.
اگر ما نگاهی به قسمت سوم صحیفه ی سجادیه یعنی از دعای 44 تا 54 بیندازیم می بینیم که صنعت استعاره بیشتر از صنعت تشبیه است چون اولاً استعاره بلیغ تر از تشبیه است و در آن تشبیه به فراموشی سپرده می شود و ثانیاً به وسیله ی استعاره مبالغه ایجاد می شود زیرا که در آن حکم به اتحاد بین مشبه و مشبه به می شود و مشبه یکی از افراد مشبه به دانسته می شود و این مساله در جدول شماره ی 1 مشهود است.
جدول شماره ی 1
نوع تعداد درصد
استعاره 125 33/83
تشبیه 25 67/16
استعاره ی مصرحه:
تعریف: استعاره مصرحه آن است كه در کلام فقط مشبه به ذکر شودو مشبه حذف شود.
مثال1) اسلخ عنا تبعاتنا مع انسلاخ ایامه: تو ما را از گناهانمان بیرون بیاور با بیرون رفتن ایام ماه مبارک رمضان .
توضیح: در این کلام« انسلاخ» استعاره ی مصرحه است و گذشتن ایام به کندن پوست از بدن شده است برای این که روزها با گذشتنش از انسان دور می شود همان طور که پوست با کنده شدنش از جسم حیوان دور می شود. مثل این استعاره سخن شاعر است که گفته است:
« اذا ما سلخت الشهر اهلت مثله
کفی قاتلاً سلخی الشهور و اهلالی»
« هر گاه ماه را گذراندم مثل آن هلال ماه را در آسمان دیدم و این که من بگویم ماه ها را گذرانده ام و ماه ها را رویت کرده ام برای من کافی است».
در این بیت« سلخت» به معنی پوست کندن استعاره ی مصرحه از گذراندن ماه است و گذراندن ماه تشبیه به کندن پوست از بدن شده است.
مثال2) ترید ربحهم فی متاجرتهم لک: تو در تجارت آن ها با خود سود آنها را می خواهی.
توضیح: در این کلام «متاجرة» استعاره ی مصرحهاز انجام کارهای پسندیده است و انجام کارهای پسندیده به تجارت با خداوند تشبیه شده است.
مثال3) ان رفعتنی فمن ذاالذی یرفعنی: اگر مرا بالا بردی پس چه کسی است که شان مرا پایین آورد.
توضیح: در این کلام« رفعت» استعاره ی مصرحه است چون رفعت و سربلندی انسان تشبیه به رفتن انسان به جای بلند شده است و مشبه حذف شده است.
استعاره مکنیه:
تعریف: استعاره ی مکنیه ان است که در کلام فقط مشبه ذکر شود و مشبه به حذف شود.
مثال 1 ) لم تنم عنی عین حراسته: چشم نگهبانی کننده اش به خاطر من به خواب نرفت.
توضیح: کلمه ی «حراسته» استعاره مکنیه است و اضافه ی «عین» به «حراسة» مثل اضافه ی «ید» به «شمال» در سخن لبید « اذا اصبحت بید الشمال زمامها» است یا منظور از چشم «عین» جاسوس است و اضافه ی «عین» به «حراسة» بیانیه است پس در کدام استعاره ای وجود ندارد.
زیبایی استعاره در این کلام تشخیص است برای این که اسم معنی« حراسة» حرکت و زندگی بخشیده شده است و بلاغیون استعاره ی مکنیه را از زیباترین صورت های بیانی به شمار می آورند زیرا که به جمادات و اسم های معنی حرکت و زندگی می بخشدجایی که عبد القاهر جرجانی یکی از بزرگ ترین بلاغیون می گوید: « استعاره ی مکنیه از استعاره ی مصرحه قوی تر است به خاطر فصاحت و زیبایی هایی که استعاره ی مکنیه آن را آشکارمی سازد و به خاطر حیات و زندگی که برای معانی و جمادات به وجود می آورد».
مثال 2) نورد من ابواب الطاعة لک: از درهای طاعت برای تو وارد می شویم.
توضیح: «الطاعة» استعاره ی مکنیه از اتاق است چون طاعت به اتاق تشبیه شده است و مشبه به حذف شده است.
مثال3) کم من خیر افیض بک علینا:چه بسیار خیری که به وسیله ی تو بر ما سرازیر شد.
توضیح: «خیر» استعاره مکنیه از سیل است چون خیریه سیل تشبیه شده و مشبه به حذف شده است.
مثال4) من انتجح فضلک: کسی که فضل تو را بخواهد.
توضیح: «فضل» استعاره ی مکنیه از آب و علوفه است چون فضل خداوند تشبیه به آب و علوفه شده است و مشبه به حذف شده است.
مثال5) تقطعنی من رکوب محارمک: مرا از مرتکب شدن حرام های خود جدا کن.
توضیح: «محارم» استعاره ی مکنیه از پشت حیوان است.
مثال6) اذقتی طعم الفراغ: طعم فراق و ناراحتی را به من بچشان.
توضیح: «الفراغ» استعاره ی مکنیه از غذای لذیذ است و فراق و راحتی به غذایی لذیذ تشبیه شده است.
بعضی از بلاغیون مثل سکاکی مجاز عقلی را استعاره ی مکنیه به شمارآورده است مثل« نفس و عقل» در « تحمدک نفسی و عقلی»« نفسم و عقلم تو را می ستاید». برای این که منظور از عقل و نفس انسان است و قرینه ی آن دو نسبت حمد به آن دو است ولی این کلام سکاکی خالی از اشکال نیست برای این که:
اولاً : استعاره در موقعی صورت می گیرد که یکی از دو طرف تشبیه(مشبه یا مشبه به) حذف شده باشد لی در این جا دو طرف تشبیه، مشبه(نفس و عقل) و مشبه به( ضمیر متکلم وحده که منظور انسان است )وجود دارد.
ثانیاً : اگر نفس و عقل استعاره ی مکنیهاز انسان در نظر گرفته شود اضافه ی نفس و عقل به ضمیر متکلم وحده ی یاء صحیح نیست چون یک چیز خودش اضافه شه و از نظر نحویون و بلاغیون اضافه ی یک چیز به خودش منع شده است.
استعاره ی تحقیقیه:
تعریف: استعاره ی تحقیقیه آن است که مشبه امری محسوس باشد به گونه ای که بتوان به طور محسوس به آن اشاره نمود یا مشبه امری معقول باشد به گونه ای که بتوان به طور معقول و به صراحت عقلی به آن اشاره نمود.
مثال1) اشتمل علینا عدوک الشیطان : دشمن تو شیطان مثل لباس اطراف ما را احاطه کرد.
توضیح:عدو به معنای دشمن تشبیه به لباسی شده که جسم انسان را احاطه می کند و چون مشبه یعنی «عدو» حسی است پس استعاره تحقیقیه است.
مثال2) انزلت فیه من القرآن و النور: در این ماه قرآن و نور فرود آوردی.
توضیح: «النور» استعاره ی مصرحه از قرآن است و قرآن تشبیه به نور شده است و چون مشبه یعنی قرآن حسی و قابل دیدن است پس استعاره تحقیقیه است.
مثال3) اتیتک من الابواب التی امرت ان تؤتی منها: به سوی تو از طریق درهایی که دستور دادی از آن وارد شویم آمدم.
توضیح: «الابواب» استعاره ی مصرحه از توبه است و توبه به در تشبیه شده است و چون مشبه یعنی توبه عقلی است پس استعاره تحقیقیه است.
مثال4) سبیلک جدد: راه تو راست است.
توضیح: «سبیل» استعاره ی مصرحه از دین است و دین خداوند تشبیه به راه شده است و چون مشبه یعنی دین یک چیز عقلی است پس استعاره تحقیقیه است.
استعاره ی تخیلیه:
تعریف: استعاره ی تخیلیه آن است که مشبه نه محسوس باشد و نه معقول بلکه فرضی و خیالی باشد.
قرینه ی استعاره ی مکنیه یک استعاره تخیلیه است مثل «اوجدنی برد عفوک» « برای من خنکی عفو ر ایجاد کن» «عفو» استعاره مکنیه است و «یرد» که قرینه ی آن است یک استعاره ی تخیلیه است.
اگر گفته شود چرا قرینه ی استعاره ی مکنیه یعنی«باباً» در سخن امام سجاد(ع) «انت فتحت لعبادک باباً الی عفوک» «تو برای بندگانت دری را به سوی عفوت باز کردی» یک استعاره ی تحقیقیه است در صورتی که واجب است استعاره ی تخیلیه باشد مثل« برد» در «برد عفوک» و « اظفار» در سخن شاعر « و اذا المنیة انشبت اظفارها»« هر گاه مرگ ناخ هایش را فرو آورد». چون مکنیه و تخیلیه دو چیز ملازم یکدیگرند و یکی از آن دو بدون دیگری یافت نمی شود و استعاره ی تخیلیه باید قرینه ای برای استعاره ی مکینیه باشد و استعاره ی مکنیه هم باید قرینه ای برای استعاره ی تخیلیه باشد ؟ در جواب گفته می شود این که قرینه ی استعاره ی مکنیه همیشه یک استعاره ی تخیلیه است نظر خطیب قزوینی است و درست نظر صاحب کشاف است که گفته است:استعاره ی مکنیه گاهی بدون تخیلیه می باشد و قرینه ی آن گاهی حقیقیه می باشد کثل سخن خداوند « و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه» « کسانی که عهد خداوند را پس از بستن آن می شکنند و پاره می کنند». «عهد» استعاره ی مکنیه از ریسمان است و « ینقضون »به معنی پاره کردن که قرینه ی استعاره ی مکنیه است یک استعاره ی تحقیقیه است و علامه تفتازانی نیز گفته است:« قرینه ی استعاره ی مکنیه واجب نیست استعاره تخیلیه باشد بلکه گاهی تحقیقیه می باشد».
مثال1) زین اوقاته بطاعتنا: اوقاتش را با طاعت ما بیارای.
توضیح: «زین» استعاره ی تخیلیه است، چون« اوقات» استعاره ی مکنیه از انسان است و «زین» که قرینه ی آن است یک استعاره ی تخیلیه است و تزیین تخیلی شبیه به تزیین حقیقی شده است.
مثال2) جداول رحمة نشرتها: چه بسیار جوی های رحمتی که آن را پخش کردی.
توضیح: «جداول» استعاره ی تخیلیه است، چون «رحمة» استعاره ی مکنیه از آب است و «جداول» که قرینه ی آن است یک استعاره ی تخیلیه است و جوی تخیلی تشبیه به جوی حقیقی شده است.
مثال3) البستنی عافیتک: به من عافیتت را پوشاندی.
توضیح: «البست» استعاره ی تخیلیه است، چون «عافیه» استعاره ی مکنیه از لباس است و «البست» که قرینه ی آن است یک استعاره ی تخیلیه است.
استعاره ی اصلیه:
تعریف: استعاره ی اصلیه ان است که لفظ مستعار، اسم جامد ذات یا اسم جامد معنی باشد.
مثال1) اشتمل علینا عدوک الشیطان: دشمن تو، شیطان مثل لباس اطراف ما را احاطه کرد.
توضیح: «عدو» استعاره از لباس است و چون یک اسم جامد ذات است پس استعاره ی اصلیه است.
مثال2) نورهم یسعی بین ایدیهم و بایمانهم : نورشان در مقابلشان و در سمت راستشان حرکت می کند.
توضیح: «نور» استعاره مکنیه از انسان است و چون یک اسم جامد ذات است پس استعاره اصلیه است .
مثال3) جنینا العمی عن سبیلک: ما را از گمراهی در راهت دور کن.
توضیح: «العمی» به معنای کوری استعاره ی مصرحه از گمراهی در راه حق است و چون یک اسم جامد معنی است پس استعاره ی اصلیه است.
مثال4) لک من قلوبنا عقد الندم: از دل های ما برای تو بستن پشیمانی است.
توضیح: عقد به معنای بستن استعاره ی مصرحه از محکم کردن است و چون یک اسم جامد معنی است پس استعاره ی اصلیه است.
استعاره ی تبعیه:
تعریف: استعاره ی تبعیه ان است که لفظ مستعار، فعل یا اسم فعل یا اسم مشتق یا اسم مبهم یا حرف باشد.
مثال1) طهرتهم من الرجس و الدنس: ان ها را از پلیدی و چرک و کثافت پاک کردی.
توضیح: « طهرت» به معنای پاک کردی استعاره ی مصرحه از خالی کردن است و چون لفظ مستعار یعنی «طهرت» فعل است پس استعره ی تبعیه است. البته جایز است که استعاره ی مکنیه در « الرجس و الدنس» جاری شود چون هر استعاره ی تبعیه ای قرینه ی آن یک استعاره مکنیه است ولی جایز نیست استعاره در هر دو جریان پیدا کند و فقط در یکی از آن دو استعاره ی تبعیه یا مکنیه جریان پیدا می کند .
مثال2) تستنظرهم باتاتک الی الانابه: با عقاب نکردنت به آن ها مهلت می دهی تا توبه کنند.
توضیح: « تستنظر» به معنی منتظر هستی استعاره ی مصرحه است و توجه خداوند برای این که خلق به طاعت او برگردند تشبیه به انتظار انسان برای قومی شده است که بازگشتشان را آرزو می کند و چون لفظ مستعار یعنی« تستنظر» یک فعل است پس استعاره تبعیه است.
مثال3) الن جانبه لاولیائک: جانب او را برای اولیائت نرم کن.
توضیح: «الن» به معی نرم کن استعاره ی مصرحه است و مهربان بودن تشبیه به نرم بودن یک جسم شده است و چون لفظ مستعار یعنی« الن» فعل است پس استعاره ی تبعیه است.
مثال4) یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم: ای بندگان من که گناهان کبیره را انجام دادید.
توضیح: «اسرفوا» به معنای اسراف ورزید استعاره ی مصرحه است و جنایت در ارتکاب معاصی تشبیه به اسراف شده چون در هر دو غلو وجود دارد و چون لفظ مستعار یعنی لاسرفوا» فعل است پس استعاره تبعیه است.
مثال5) تثنینی بالکثیر من کرامتک برحمتک : به خاطر رحمتت مرا به سوی بسیاری از کرامتت خم می کنی.
توضیح: «تثنی» به معنی خم می کنی استعاره ی مصرحه است و دور شدن انسان از گناه و بلا و مصیبت به وسیله ی خداوند تشبیهخم شدن چوب توسط انسان شده است و چون لفظ مستعار یعنی « تثنی» یک فعل است پس استعاره تبعیه است.
مثال6) ظلمنا فیه انفسنا: در این ماه به خودمان ظلم کردیم.
توضیح: لفظ«فی» استعاره ی تبعیه است چون حرف است و کلمه ی «فی» که برای ظرفیت حقیقی است برای ظرفیت مجازی استعاره واقع شده است.
البته باید توجه داشت که ضمائر و اسم های اشاره را می توان جزء استعاره ی تبعیدیه دانست برای این که هر گاه استعاره در مرجعمشارالیه آمد در ضمیر و اسم اشاره نیز استعاره به تبع از مرجع و مشارالیه جریان پیدا می کند، مثلا هر گاه در وصف کتاب هایت گفتی« لنا جلساء لانمل حدیثهم او لنا جلساء لا نمل حدیث هولاء» برای ما همنشینانی وجود دارد که از سخن آن ها خسته نمی شویم. ضمیر«هم» و اسم اشاره «هولاء» به تبع از مرجع و مشارالیه (جلساء) استعاره شده است و این تبعیه با تبعیه ای که قبلاً ذکر شد فرق می کند. بنابراین «ها» در سخن امام سجاد(ع)« لا تحیط حسناتی بما یشو بها من معصیتک» « حسناتم را با معصیت کردنکه که با حسناتم مخلوط و آمیخته می شود نابود نکن». می تواند استعاره ی تبعیه باشد.
استعاره ی مرشحه:
تعریف: استعاره ی مرشحه استعاره ای است که یکی از ملائمات مشبه به در آن ذکر شده باشد و به وسیله ی آن جانب استعاره گرفته شود و از استعاره طرفداری شود و به دنبال استعاره آورده شود آن چه با استعاره موافق است. استعاره ی مرشحه بلیغ ر از استعاره ی مجرده و مطلقه است چون ترشیح مشتمل بر تقویت مبالغه است زیرا مبالغه به وسیله استعاره ایجاد می شود که در آن حکم به اتحاد بین مشبه و مشبه به شده و مشبه فردی از افراد مشبه به دانسته شده و تقویت مبالغه به وسیله ی ترشیح که ذکر یکیلوازم مشبه به است ایجاد می شود و مبنای ترشیح ابراز تناسی تشبیه و ادعای یکسان بودن مستعار منه با مستعار له است.
ترشیح تنها مختص استعاره نیست بلکه در تشبیه نیز وجود دارد و آن وقتی است که یکی از ملائمات مشبه به در تشبیه آورده شود مثل قول ابوالعلا معری در رثاء پدرش:
« کأ ن دعء الموت باسمک نکرة
فرت جسدی و السم ینفت فی أذنی »
« گویی فراخواندن مرگ به اسم نوع ماری نیش زننده است که جسم مرا می شکافد یا سمی است که در گوشم ریخته می شود».
فراخواندن مرگ به اسم خداوند تشبیه به ما نیش زننده و سم شده است و چون« فرت جسدی» و « ینفث» از لوازم مشبه به «نکرة» یا « السم» است تشبیه ترشیحیه است.
مثال1) غسلت عنا دنس الخطیئات : چرکی و کثافت گناهان را از ما پاک کردی.
توضیح: « الخطیئات» استعاره ی مکنیه از لباس کثیف است و چون یکی از لوازم مشبه به یعنی «غسلت» ذکر شده است استعاره مرشحه است.
مثال2) یا من یثمر الحسنة حتی ینمیها: ای که نیکی را بارور می سازی تا زیادش کنی.
توضیح: «الحسنة» استعاره ی مکنیه از میوه است و چون یکی از لوازم شبه به یعنی «ینمی» ذکر شده است استعاره ی مرشحه است.
مثال3) نورد من ابواب الطاعة لک: از درهای طاعت به پیشگاه تو وارد می شویم.
توضیح: «الطاعه» استعاره ی مکنیه از اتاق است و چون یکی از لوازم مشبه به یعنی «نورد» ذکر شده است، استعاره ی مرشحه است.
مثال4) فللت لی حده: تیزی او را ( نیروی او را ) برای من کند کردی.
توضیح: «حد» به معنی تیزی استعاره ی مصرحه از نیرو و قوت است و نیرو و قوت تشبیه به تیزی شمشیر شده است و چون یکی از لوازم مشبه به یعنی «فللت» ذکر شده است، استعاره مرشحه است.
استعاره ی مطلقه:
تعریف: استعاره ی مطلقه استعاره ای است که هیچ یک از ملائمات مشبه و مشبه به، به همراه نداشته باشد یا ملائمات مشبه و مشبه به با هم داشته باشد و این استعاره برتر از استعاره ی مجرده است.
مثال1) یا کهفی: ای پناهگاه من.
توضیح: « کهف» به معنای غار، استعاره ی مصرحه از پناهگاهی است که انسان در موقع گرفتاری به آن جا روی می آورد و چون در جمله هیچ یکی از ملائمات مشبه و مشبه به ذکر نشده است پس استعاره ی مطلقه است.
مثال2) کم من حاسد قد شرق بی بغصته و شجی منی بغیظه: چه بسیار حسودی که به خاطر من غصه مثل آب در گلویش گیر کرده و خشم مثل استخوان درگلویش گیر کرده است.
توضیح: «غصة» استعاره ی مکنیه از آب است و چون در کلام، یکی از ملائمات مشبه «غیظ» و مشبه به«شجی» ذکر شده است استعاره مطلقه است.
مثال3) غمرهم بالطول و المن: آن ها را غرق در نعمت کرد.
توضیح: المن و الطول استعاره ی مکنیه از باران است و نعمت به باران در کثرت تشبیه شده است وچون در کلام، هیچ یک از ملائمات مشبه و مشبه به ذکر نشده استعاره مطلقه است.
استعاره ی مجرده:
تعریف: استعاره ی مجرده استعاره ای است که در آن یکی از ملائمات مشبه آمده باشد.
استعاره ی مجرده به این نام خوانده شد چون وقتی گفته می شود : »رایت اسدا یجدل الابطال و یشک الفرسان یرمحهب «شیری را دیدم که قهرمانان را به زمین می زند وسوارکاران را با نیزه می زند» «اسداً » از شیر بودن و خصایص شیر بودن خارج و تجرید شده زیرا شیر نمی تواند قهرمانان را با نیزه اش بزند.
استعاره ی مجرده ضعیف تر از استعاره ی مرشحه و مطلقه است چون در این استعاره اتحاد بین مشبه و مشبه به ضعیف است.
مثال1) نطهرها باخراج الزکوات: آن اموال را با دادن زکات ها می بخشیم.
توضیح: «نطهر» به معنای پاک کردن استعاره ی مصرحه از بخشیدن است و چون یکی از لوازم مشبه یعنی «اخراج الزکوات» ذکر شده است، استعاره مجرده است.
مثال2) لک من قلوبنا عقد الندم: پشیمانی از قلب هایمان برای توست.
توضیح: «عقد» به معنای بستن استعاره مصرحه از محکم کردن است و محکم کردن پشیمانی و صورت گرفتن آن تشبیه به بستن ریسمان شده است و چون یکی از لوازم مشبه یعنی قلوب» ذکر شده، استعاره مجرده است.
مثال3) حجتک قائمة لا تدحض: حجت تو مثل انسان ایستاده و پابرجاست و نابود و باطل نمی شود.
توضیح:« حجة» استعاره مکنیه از انسان است و چون یکی از لوزام مشبه یعنی «لا تدحض» ذکر شده استعاره مجرده است.
اگر ما نگاهی به قسمت سوم صحیفه ی سجادیه یعنی دعای 44 تا 54 کنیم می بینیم که بیش از نیمی از استعارات مرشحه است و استعاره ی مطلقه در رتبه ی دوم و استعاره ی مجرده در رتبه ی سوم قرار دارد و چنان چه در جدول شماره 2 مشهود است این نشان دهنده ی آن است که بلاغت صحیفه ی سجادیه به خاطر کثرت استعارات مرشحه بیشتر است.
انواع استعاره از لحاظ ملائمات مشبه و مشبه به تعداد درصد
استعاره ی مرشحه 54 95/50
استعاره ی مطلقه 34 07/32
استعاره ی مجرده 18 98/16
استعاره عامیه:
تعریف: استعاره ی عامیه استعاره ی قریب و مبتذل است که بر سر زبان ها جاری است و نیازی به بحث و تفتیش ندارد مثل « رایت اسداً یرمی» و این نوع استعاره در صحیفه ی سجادیه به ندرت یافت می شود.
گاهی در استعاره ی عامیه تصرف می شود و آن را به سوی استعاره ی غریب می برد و تصرف آن است که مجاز دیگری مه مطابق با مقتضای حال و مقام است بر آن اضافه کنند تا از ابتذال خارج شود مثل سخن امام سجاد(ع) « اشحنه بعبادتنا ایاک» « ماه مبارک رمضان را پر از عبادت ما کن».
« اشحن» به معنای بار زدن استعاره ی مصرحه از پر کردن است و پر شدن ماه مبارک رمضان از عبادت به وسیله ی خداوند تشبیه به بار زدن و پر شدن کشتی از وسایل و بار به وسیله ی انسان شده است و وجه شبه کثرت و زیادت است و ایناستعاره عامیه است چون وجه شبه فوراً در ذهن انسان آشکار می شود ولی در این استعاره ی عامیه غرابت حاصل شده به خاطر استعمال دومجاز عقلی:
1) ضمیر«ه» ماه مبارک رمضان )جاز عقلی است و علاقه اش زمانیه است چون خداوند ماه مبارک رمضان را پر از عبادت نمی کند بلکه خداوند درماه مبارک رمضان پر از عبادت می کند .
2- مجاز عقلی دیگر، اسناد پر کردن به خداوند است از باب اسناد به سبب چون انسان ماه مبارک رمضان را پر از عبادت می کند و خداوند تبارک و تعالی سبب است نه انجام دهنده.
نظیر این استعاره در سخن کثیر عزه است: « و سالت باعناق المطی الاباطح» « رودخانه با گردن های شتران موج می زد». شاعر جماعت حاجیان را که سوار بر شتران بادی بودند و به سرعت فراوان در رودخانه حرکت می کردند تشبیه به سیل که آن نیز در رودخانه حرکت می کند نموده و سپس مشبه به «سالت» را آورده و اراده ی مشبه «سارت» کرده تا این جا استعاره ی عامیه است زیرا مردم عامی نیز نظیر این استعاره را می آوردند و می گویند « سیل ملخ آمد» ولی با افزودن دو مجاز عقلی به این استعاره آن را از ابتذال خارج کرده :
1) مجاز اول این که فعل« سالت» را به مکان یعنی «اباطح » نسبت داده یا آن که می بایست به مطی اسناد می داد و این از این باب اسناد حال به محل است .
2- مجاز دوم اين كه فعل (رسالت) را به طور ضمني اسناد به سبب يعني (اعناق)داده با ان كه مي بايست اسناد به مطي مي داد زيرا سيلان فعل(مطي) است نه اعناق . اين اسناد از آن جهت ضمني است كه باء ملابسه مي فهماند سيلان اباطح به همراه اعناق بودهاين جهت سبب است كه سير حقيقتاَ مربوط به (مطي) است ولي جون سرعت و كندي سير از گردن شتران فهميده مي شود اعناق سبب سير و سيلان است.
استعاره ی خاصیه:
تعریف: استعاره ی خاصیه استعاره ای است که وجه شب آن پیچیده و غامض بوده و جز خواص و صاحب نظران آن را نمی فهمند.
مثال1) خلصنی من لهوات البلوی : مرا از دهان های بلا و مصیبت رهایی بده.
توضیح: ( البلوی) استعاره ی مکنیه از خورنده ی غذا است برای این که بلا و مصیبت انسان را از هر طرف احاطه می کند و انسان را می بلعد همان طور که انسان غذا را می بلعد و چون جامع در این جا پیچیده است پس استعاره خاصیه است.
مثال2) من یقرض الله قرضاً حسناً: چه کسی به خداوند قرض نیکو می دهد.
توضیح: (یقرض) به معنای قرض دادن استعاره ی مصرحه از تقدیم عمل صالح است و تقدیم عمل صالح توسط انسان تشبیه به قرض دادن چیزی توسط انسان شده چون همان طور که شخصی اگر عمل صالح را انجام دهد خداوند پاداش آن عمل صالح را در روز قیامت خواهد داد، انسانی که چیزی را به کسی قرض دهد آن شخص قرض گیرنده بالاخره قرض خود را روزی پس خواهد داد و چون وجه شبه به سختی در ذهن انسان آشکار می شود استعاره ی خاصیه است.
مثال3) لا تذرنی فی غمرتی: مرا در گرداب جهالتم رها مکن.
توضیح: ( غمرة) به معنای گرداب آب استعاره مصرحه از جهالت است و جهالتی که قلب صاحبش را می پوشاند به آب و گردابی تشبیه شده که قامت انسن را می پوشاند و چون وجه شبه جهالت و گرداب آب به سختی در ذهن انسان آشکار می شود استعاره ی خاصیه است.
مثال4) غواشی کربات کشفتها: چه بسیار مصیبت هایی که آن را از بین بردی.
توضیح: (کربات) به معنی مصیبت ها استعاره ی مکنیه از پوشش زین است و مصیبت شدید که قلب را می پوشاند به پوشش زین تشبیه شده است و چون وجه شبه که احاطه یک چیز به صورت کامل است به سختی در ذهن انسان آشکار می شود استعاره خاصیه است.
اگر ما نگاهی به قسمت سوم صحیفه ی سجادیه یعنی از دعای 44 تا 54 کنیم می بینیم که تمام استعارات خاصیه هستند و استعاره ی عامیه وجود ندارد و چانا چه در جدول شماره ی 3 مشهود است این نشان دهنده ی آن است که اولاً استعاره ی خاصیه زیباتر از استعاره ی عامیه است و ثانیاً بلاغت صحیفه ی سجادیه بالاست.
جول شماره 3
انواع استعاره به اعتبار جامع تعداد درصد
عامیه 0 ٪0
خاصیه 109 ٪100
استعاره ی وفاقیه:
تعریف: استعاره ی وفاقیه استعاره ای است که طرفین استعاره به جهت عدم منافات با یکدیگر قابل اجتماع در یک زمان و مکان باشد.
مثال1) سبحانک باهرالایات: تو ای خدا پاک ومنزه هستی و ظاهر کننده ی نشانه ها هستی.
توضیح: (الایات) استعاره ی مکنیه از نور خورشید است و چون در یک زمان ما هم می توانیم نور خورشید را ببینیم و هم می توانیم آیات خدا را گوش دهیم استعاره ی وفاقیه است.
مثال2) ان خزائنک لا تنقص بل تفیض: گنجینه های تو کم نمی شود بلکه مثل سیل جاری می شود.
توضیح: (خزائن) استعراه ی مکنیه از سیل است و چون جمع شدن سیل و گنجینه های خداوند و در یک زمان ممکن است استعاره وفاقیه است.
استعاره عنادیه:
تعریف: استعاره عنادیه، استعاره ای ست که از طرفین استعاره به جهت منافاتی که با یکدیگر دارند قابل جمع در یک زمان و مکان نباشند.
مثال1) تبهنی من رقده الغافلین و سنة المسرفین و نعسة المخذولین: مرا از خواب غافلان و چرت اسرافکاران و خوارشدگان بیدار کن.
توضیح: (سنة) و (رقدة) و (نسة) استعاره های مصرحه از اظهار بی توجهی به احکام خداوند هستند و استعاره های عنادیه هستند چون جمع شدن خواب یا چرت و اظهار بی توجهی به احکام خداوند در یک زمان محال است و انسان در حال خواب و چرت کاملاً خوابیده و در او هوشیاری وجود ندارد، به همین دلیل نمی تواند در حالت خواب نیست به ایاتی که برایش تلاوت می شود، اظهار بی توجهی کند.
مثال2) لم تنم عنی عین حراسته: چشم نگهبانی کننده اش به خاطر من نخوابید و این چشم مواظب من بود.
توضیح: (حراسه) به معنی نگهبانی کردن استعاره مصرحه از ضرر رساندن است و این استعاره استعاره ی عنادیه ی تهکمیه می باشد چون اولاً اجتماع نگهبانی کردن وضرر رساندن در یک زمان ومکان محال است و ثانیاً لفظی که دلالت بر وصف نیکی می کند، بر ضد و نقیض آن وصف اطلاق شده به خاطر تحکم و مسخره کردن.
اگر ما نگاهی به قسمت سوم صحیفه ی سجادیه یعنی دعای 44 تا 54 بیندازیم می بینیم که استعاره وفاقیه بیشتر از استعاره ی عنادیه است و چون از نظر بلاغیون استعاره ی وفاقیه زیباتر از استعاره ی عنادیه است پس بلاغت صحیفه ی سجادیه به خاطر کثرت استعاره ی وفاقیه زیاد است که این مساله در جدول شماره ی 4 مشهود است.
تقسیم استعاره به اعتبار طرفین به عنادیه و وفاقیه تعداد درصد
استعاره وفاقیه 104 41/94
استعاره عنادیه 5 59/4
موارد ذووجهین( استعاره یا تشبیه بلیغ)
یکی دیگر از زیبایی هایی که در صحیفه ی سجادیه به چشم می خورد این است که مواردی در صحیفه وجود دارد که اگر از یک گوشهآن نگاه کنیم استعاره است و اگر از یک گوشه ی دیگر به آن نگاه کنیم تشبیه بلیغ است و زیبایی آن به این شکل است که انسان در ابتدا متوجه وجه نزدیک می شود و اندک زمانی نمی گذرد که وجه دور نیز به ذهن می آید.
موراد ذووجهین در دو جایگاه وجود دارد:
الف) موارد ذووجهین گاهی در بعضی از تشابه بلیغ وجود دارد.
مثال1) امتلات اوعیة الطلبات: ظرف های خواسته ها پر شد.
توضیح: (اوعیه الطلبات) تشبیه بلیغ می باشد و طلب به ظرفی تشبیه شده که خداوند آن را از وجود فراوانش پر می کند و از این بابوجه نزدیک آن اشاره شده است یا کلمه ی ( الطلبات) استعاره ی مکنیه از غذا است و از این باب به وجه دور آن اشاره شده است یا این که هر دو وجه استعاره و تشبیه بلیغ در کلام موجود می باشد و از یک سو ( اوعیة الطلبات) تشبیه بلیغ می باشد و از سوی دیگر (الطلبات)استعاره ی مکنیه از غذاست ولی تشبیه بلیغ بهتر است و از این باب هم به وجه نزدیک اشاره شده و هم به وجه دور اشاره است و وجه اول چون زودتر به ذهن انسان می رسد بهتر دانسته شده است.
مثال2) هب لی التطهیر من دنس العصیان: به من پاکیزگی از چرکی و کثافت عصیان ببخش.
توضیح: در این کلام مورد ذووجهین موجود می باشد چون از یک طرف می توان ( العصیان) را استعاره ی مکنیه از لباس کثیف دانست و از سوی دیگر می توان ( انس العصیان) را تشبیه بلیغ در نظ گرفت و عصیان را به چرکی و کثافت تشبیه کرد ولی تشبیه بلیغ بهتر است.
مثال3) اوجدنی برد عفوک: برای من سرمای عفوت را ایجاد کن .
توضیح: در کلام مورد ذووجهین می باشد چون از یک سو می توان عفو را استعاره ی مکنیه از آب و هوای سرد و خنک دانست و از سوی دیگر می توان ( برد عفوک) را تشبیه بلیغ در نظر گرفت و عفو را به سرما تشبیه کرد برای این که عرب ها هر چه از آن لذت می برند به سرما تشبیه می کنند.
مثال4) اوجدنی حلاوة رحمتک: برای من شیرینی رحمتت را ایجاد کن.
توضیح: در کلام مورد ذووجهین موجود می باشد چون از یک سو می توان (رحمة) را استعاره ی مکنیه از عسل دانست و از سوی دیگر می توان ( حلاوة رحمتک) را تشبیه بلیغ در نظر گرفت و حمت را به شیرینی تشبیه کرد ولی تشبیه بلیغ بهتر است.
مثال5) اقمته علماً لعبادک و مناراً فی بلادک: تو دینت را پرچمی برای بندگانت و وسیله ی روشنایی در بلادت قرار دادی که به وسیله ی این دو، بندگانت هدایت شوند.
توضیح: بنابر عقیده ی جمهور در کلام تشبیه بلیغ وجود دارد و امام سجاد(ع) تشبیه به علم و منار شده است که مردم را به راه حق هدایت می کند نه استعاره برای این که:
اولاً : مشبه یعنی امام (ع) ذکر شده و استعاره در صورتی می باشد که مشبه حذف شود.
ثانیاً : اگر در این جمله استعاره وجود داشته باشد، دو لفظ ( علماً و مناراً) که استعاره واقع شده اصلش خیر بوده در صورتی که استعاره به شکل خبر یا به شکلی که اصلش خیر باشد واقع نمی شود.
ثالثاً: در کلام تشبیه بلیغ وجود دارد به خاطر این که اگر بین مشبه و مشبه به حرف کاف تشبیه گذاشته شود خللی به معنا وارد نمی کند و معنا صحیح است.
بنابر عقیده ی گروهی دیگر از بلاغیون از جمله صاحب عروس الافراح در کلام استعاره است و در آن تشبیهی وجود ندارد و ادات تشبیه در تقدیر گرفته نمی شود و در کلام قرینه ای دلالت کننده بر آن حذف وجود ندارد و علم و منار برای شخصی که همان امام (ع) است استعاره واقع شده است و ذکر(ه) که منظور امام(ع) است قرینه ی استعاره است. قائلین به استعاره به وجوهی استدلال کرده اند:
اول این که مقصود کلام، اظهار مبالغه ی منار و علم برای وجود امام سجاد(ع) است و برای اظهار مبالغه باید منار و علم را استعاره گرفت، چون اگر آن دو را مشبه به و ضمیر (ه)را مشبه در نظر بگیریم علم ومنار برای وجود امام سجاد (ع) اثبات شده و مقصود کلام که مبالغه است از بین رفته است.
دوم این که اگر ما به جای مشبه به، مشبه مقدر قرار دهیم در کلام خللی وارد نمی شود پس به جای ( اقمته علماً لعبادک و مناراً فی بلادک) می توان جمله ( اقمته انساناً هادیاً کعلم لعبادک و منار فی بلادک) را گفت.
از نظر من می تواند علاوه بر تشبیه بلیغ در کلام استعره نیز وجود داشته باشد و این جمله از موارد ذووجهین باشد، برای این که ذکر دو طرف تشبیه به گونه ای که دال بر تشبیه نباشد ضرری به استعاره ندارد مثل این بیت شاعر :
( لا تعجبوا من بلی غلالته قد زر ازراره علی القمر)
( از پاره بودن زیر پوش او تعجب و شگفت نداشته باشید، دکمه های زیرپوش او برماه بسته شده است).
در این بیت استعاره وجود دارد و لفظ ( القمر) استعاره ی مصرحه از محبوب و ممدوح شاعر است، با وجود این که مشبه ضمیر( ازراره)مشبه به ( القمر) هر دو در بیت ذکر شده است.
مثال6) انا المنقطع بی: من امام سجاد(ع) مثل مسافری هستم که توشه اش تمام شده و در راه مانده است.
توضیح: در کدام مورد ذووجهین موجود می باشد چون از یک سو جایز است جمله ی ( انا المنقطع بی ) تشبیه بلیغ باشد و در این صورت (انا) یعنی امام سجاد (ع) به شخصی تشبیه شده که توشه اش تمام شده و در راه مانده است و از سوی دیگر جایز است (المنقطع بی ) یعنی مسافری که توشه اش تمام شده و در راه مانده است استعاره ی مصرحه از شخصی باشد که به آرزوهایش نرسیده و بین او و آرزوهایش یک حائل و مانع ایجاد شده است.
ب) گاهی موارد ذووجهین یعنی استعاره و تشبیه بلیغ در یک معنی خاص جریان دارد.
مثال9) کم من اعین احداث طمستها: چه بسیار چشمه های مصیبتی که آن را نابود کردی.
توضیح: اگر ( اعین) به معنای چشم ها و ( احداث) به معنای مصیبت های روزگار باشد، ( احداث) استعاره ی مکنیه از انسان است و چنان چه ( اعین) به معنای چشم ها و ( احداث) به معنای جوانان باشد، در کلام نه استعاره و نه تشبیه وجود دارد و چنان چه ( اعین)معنای منبع و سرچشمه های آب و ( احداث) به معنای مصیبت های روگار باشد در کلام مورد ذووجهین موجود می باشد چون از یک سو می توان ( اعین احداث) را تشبیه به بلیغ دانست بنابراین که مصیبت های روزگار به چشمه های آب تشبیه شده و از سوی دیگر می توان ( احداث) را استعاره ی مکنیه از آب های روان دانست.
اگر ما نگاهی به دعاهای 44 تا 54 صحیفه ی سجادیه بیندازیم می بینیم که جملاتی که در آن تشبیه و استعاره با هم وجود دارد بیشتر از جملاتی است که در آن تنها تشبیه بلیغ وجود دارد و چنان چه در جدول شماره 5 مشهود است این نشان دهنده ی آن است که اولاً جمله ای که در آن هم تشبیه بلیغ و هم استعاره وجود دارد زیباتر از جمله ای است که تنها در آن تشبیه وجود دارد و ثانیاً بلاغت صحیفه ی سجادیه به خاطر کثرت جملات دارای هم استعاره و هم تشبیه بالاست.
جدول شماره 5
نوع تعداد درصد
جملات دارای تشبیه بلیغ و استعاره 12 15/63
جملات دارای تشبیه بلیغ 7 85/36
استعاره تمثیلیه :
تعریف: استعاره ی تمثیلیه ترکیبی است که در غیر معنای اصلی خودش و با علاقه ی مشابهت به کار برده شود و باید قرینه ای داشته باشد که از اراده ی حقیقی جلوگیری نماید و باید وجه شبه در آن از متعدد انتزاع شده باشد .
مثال1) لولا سترک عورتی لکنت من المفضوحین: اگر تو ای خدا عوره ی مرا نپوشانده بودی من از رسوا شدگان بودم.
توضیح: در کلام استعاره ی تمثیلیه است چون خداوندی که اعمال بد انسان را می پوشاند تا آن انسان از رسوایی در امان بماند به انسانی تشبیه شده که عوره ی خود را می پوشاند سپس جمله ی مشبه به باقی مانده و جمله ی مشبه حذف شده است.
مثال2) لا یضطهد من آوی الی ظل کنفک: کسی که به سایه ی جوار تو پناه ببرد مورد ظلم واقع نمی شود.
توضیح: در کلام استعاره ی تمثیلیه است چون حال کسی که به خدا روی می آورد و در امان است تشبیه به کسی شده است که به پادشاهی بزرگ روی می آورد و ذلیل و خوار نمی شود سپس جمله ی مشبه حذف شده و جمله ی مشبه به باقی مانده است. اگر گفته شود در مفردات استعاره ی تمثیلیه مجاز نمی باشد ولی این جا ( ظل) مجاز از عزت و قدرت است پس چگونه این جمله استعاره ی تمثیلیه است؟ در جواب گفته می شود که هیچ کس شرط نکرده که مفردات استعاره ی تمثیلیه در معنای حقیقیشان به کار می روند، بلکه شرط کرده اند که مجاز در مجموع لفظ می باشد نه در مفردات آن ها، پس با این تفسیر استعاره ی تمثیلیه مخالف این نیست که(ظل) استعاره از عزت و قدرت و کنف استعاره از حراست و حمایت گرفته شود.
مثل: تعريف: مثل، استعاره ي تمثيليه اي است كه كثرت استعمال داشته باشد و عوام و خواص آن را شناخته و به كار ببرند.
شرط مثل أن است كه بدون كوچك ترين تغيير و به همان نحوي كه اولين بار گفته شده استعمال گردد زيرا اگرجمل مثل تصرف و تغييري حاصل شود مشبه به نخواهد بود و چون مشبه به نيست پس استعاره نيست و در نتيجه مثل نيست و به همان دليل است كه اهل هر زبان مثل هاي دائر بین خودشان را جمع أوري كرده و در كتاب ها نوشته و ضبط نموده تا از انحراف تغيير و نسيان مصون بماند.
نسبت بين استعاره ي تمثيليه و مثل عموم و خصوص مطلق است و دومي اخص از اولي است زيرا هر مثلي استعاره ي تمثيليه است و هر استعاره ي تمثيليه اي مثل نيست.
پیامبران و امامان و خداوند در قرآن کریم در مورد فوائد مثل سخن گفته اند.
پیامبر اکرم فرموده است: « قرآن به پنج وجه آمده است پس شما از امثال آن پند بگیرید».
امام جعفر صادق (ع) نیر فرموده است « درامثال قرآن فواید زیادی است پس با دقت در آن نگاه کنید و در معانی آن تفکر کنید و از آن بی تفاوت نگذرید».
خداوند در قران نیز فرموده است:« تلک الامثال نضربها للناس لعلهم یتفکرون». یعنی آن ضرب المثل هایی است که برای مردم بیان می کنیم شاید تفکر کنند.
فایده ی استعمال امثال بیشتر از آن است که بتوان در این جا پرده از تمام آن برداشت. زبان خاص مثل از ستگی و تلخی پند و اندرز صریح می کاهد، خاطر را لذت و طبع را مسرت می بخشد، در الفاظ قلیل معنای کثیر و در سخنان کوتاه اندیشه های ژرف احمل می نماید، در پرده ی اشارت که رساتر از تصریح است مطالب عالی و حکمت های متعالی را تعلیم می دهد.
اغلب امثال در لباس استعاره یا کنایه و یا در قالب کلامی موزون و دلنشین بیان شده است وحاوی اندیشه های عمیق و سودمند یا انتقادی شدید و طنزآمیز از رفتار و گفتار آدمیان و نابسامانی اخلاقی و اوضاع غلط یا صحیح جامعه است. مثل ارتباط خاصی با اوضاع تاریخی دارد و اوضاع تاریخ دوره ای را مشخص می کند چنان چه می بینیم در دوران امام سجاد (ع) چون کمان و تیر وجود داشته و مثل زمان کنونی ما سلاح های پیشرفته مثل تفنگ وجود نداشته است، امام سجاد(ع) دردعای 47 فرموده است « اغرق نزعاً فی توفیته» یعنی کمان را زیاد کشید.
مثال1) ارکسته راسه فی زبیته : او را با مغز سر در حفره ی خودش سرنگون نمودی.
توضیح: حال کسی که تلاش می کند که انسان را مصیبت زده کند ولی آن مصیبت به خودش برمی گردد تشبیه به حال کسی شده است که چاهی را حفر می کند و خودش در آن می افتد سپس جمله ی مشبه حذف شده و جمله ی مشبه به باقی مانده است و از باب این که عاوم و خواص آن را به کار می برند مثل است و شبیه مضمون این مثل جمله ی « من حفر حفیراً لاخیه کان حتفه فیه» است.
مثال2) اغرق نزعاً فی توفیته: کمان را زیاد کشید.
توضیح: حال کسی که درچیزی مبالغه می کند به حال کسی تشبیه شده است که در کشیدن کمان مبالغه می کند سپس جمله ی مشبه حذف و جمله ی مشبه به باقی مانده است و از باب این که عوام و خواص این جمله را به کار می برند مثل است.
مثال3) بابک مفتوح للراغبین: در تو برای کسانی که می خواهند وارد آن در شوند باز است.
توضیح: حال کسی که امید به بخشش خداوند دارد و خداوند او را از دعا و درخواست منع نمی کند تشبیه به حال کسی شده است که می خاوهد به خانه ای وارد شود که همیشه درش باز است سپس جمله ی مشبه حذف و جمله ی مشبه به باقی مانده است و از باب این که عوام وخواص این جمله را به کار می برند و می گوین « خدا درش برای همه باز است » مثل است.
اگر ما نگاهی به قسمت سوم صحیفه ی سجادیه یعنی دعاهای 44 تا 54 بیندازیم می بینیم که امام سجاد(ع) مثل را بیشتر از استعاره ی تمثیلیه به کار برده است و چنان چه در جدول شماره ی 6 مشهود است این نشان دهنده ی آن است که اولاً مثل از باب این که خاص است و احتمال تغییر و تصرف در آن وجود ندارد زیباتر از استعاره ی تمثیلیه است و ثانیاً بلاغت صحیفه ی سجادیه به خاطر کثرت مثل در حد بالایی قرار دارد.
جدول شماره ی 6
نوع تعداد درصد
مثل 7 85/53
استعاره ی تمثیلیه 6 15/46
نتیجه گیری :
مقاله ی حاضر بررسی یکی از زیبایی های بلاغی صحیفه ی سجادیه یعنی استعاره است و نتایج گویای این است که صحیفه ی سجادیه از نظر بلاغی در سطح بالایی قرار دارد به طوری که می توان آن را از نظر ارزش بلاغی پس از قرآن و نهج البلاغه قرار دارد و اگر ما اشاره ای گذرا به صحیفه ی سجادیه داشته باشیم می بینیم:
1- امام سجاد در صحیفه ی سجادیه صنعت استعاره را بیشتر از صنعت تشبیه به کار برده است چون اولاً استعاره بلیغ تر از تشبیه است و در آن تشبیه به فراموشی سپرده می شود و ثانیاً به وسیله ی استعاره مبالغه ایجاد می شود زیرا که در آن حکم به اتحاد بین مشبه و مشبه به می شود و مشبه یکی از افراد مشبه به دانسته می شود.
2- امام سجاد(ع) در صحیفه ی سجادیه استعاره ای که از لحاظ بلاغی بالاتر است بیشتر از استعاره ای به کار برده که از لحاظ بلاغی در سطح پایین تری قرار دارد مثلاً استعاره ی مرشحه از نظر تعداد در رتبه ی اول و استعاره ی مطلقه در رتبه ی دوم و استعاره ی مجرده در رتبه ی سوم قرار دارد.
3- امام سجاد (ع) در صحیفه ی سجادیه سعی داشته است استعاره ای را به کار ببرد که بیشتر مورد توجه علمای بلاغت است مثلاً استعاره ی وفاقیه بیشتر از عنادیه و استعاره ی خاصیه بیشتر از عامیه به کار برده است.
4-اسلوب امام سجاد(ع) در صحیفه ی سجادیه سهل و ممتنع است به طوری که به کارگیری صنعت استعاره و هر صنعت دیگری باعث نشده که کلام امام سجاد (ع) سخت جلوه دهد.
منابع:
1 – قرآن کریم
2- ابن اثیر، المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر،تحقیق محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، المکتبه العصریه، 1420 ه.ق.
3- ابن منظور ، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405ه.ق.
4- تفتازانی، سعد الدین، شرح المختصر فی المعانی و البیان و البدیع، قم، دارالحکمة،1378ه.ش.
5- جارم علی و امین مصطفی، البلاغه الواضحه، تهران، موسسه الصادق، 1420 ه.ق.
6- جرجانی، عبدالقاهر، تصحیح السید محمد رشید رضا، دلائل الاعجاز، تهران ، مطبعه المنار، 1366ه.ش.
7- جزایری،نعمه الله، نورالانوار فی شرح الصحیفه السجادیه، دارالمحجه البیضاء 2000م .
8- حسینی شیرازی، محمد، شرح الصحیفه السجادیه، قم، دارالانصار 1424ه.ق.
9- حلبی، شهاب ادین محمود، حسن التوسل الی صناعة الترسل، تحقیق دکتر اکرم عثمان یوسف، بغداد، 1400ه.ق.
10- دارابی، محمدبن محمد، ریاض العارفین، تهران، دارالاسوة للطباعة و النشر، 1379ه.ش.
11- رازی، فخرالدین محمد عمر، نهایة الایجاز فی درایة الاعجاز، تحقیق و دراسه د. بکری شیخ امین، بیروت، دارالعلم للملایین، 1985م.
12- زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، قم،مکتبه الاعلام الاسلامی،1414ه.ق.
13- سبکی، بهاءالدین، عروس لافراح، قم، منشورات مکتبة الداوری، 1409ه.ق.
14- شریعتمداری، شرح ریاض العارفین، تهران، دارالاسوه للطباعة و النشر، 1379ه.ش.
15- شیخو، مجانی الادب، المجانی الحدیثه، قم، انتشارات ذوی القربی، 1381ه.ش.
16- صاحبی، هادی، مثل های رایج در زبان عربی، تهران، انتشارات مدرسه، 1386ه.ش.
17- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن الکریم، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1365ه.ش.
18- عکاوی، انعام فوال، المعجم المفصل فی علوم البلاغه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1992م.
19- علوی، یحیی بن حمزه، الطراز المتضمن لاسرار البلاغه و علوم حقائق الاعجاز، قاهره، 1984م.
20- فاضلی، محمد، دراسه و نقد فی مسایل بلاغه هامه، مشهد،دانشگاه مشهد، 1365ه.ش.
21- قزوینی، خطیب، الایضاح فی علوم البلاغه، لبنان، بیروت، دار و مکتبه الهلال2000م.
22- مدرسه امام مهدی، تفسیر المنسوب الی الامام العسکری، قم، 1383ه.ش.
23- مدنی شیرازی، سید علی خان، ریاض السالکین، قم، موسسة نشر اسلامی، 1415، ه.ق.
24- مطلوب، احمد، معجم المصطلحات البلاغیه و تطورها، بیروت، مکتبه لبنان، 1996م.
25- مظلومی، رجب علی، گامی در مسیر تربیت اسلامی( از کودکی تا بلوغ) تهران، 1381ه.ش.
26- معری، ابوالعلاء، سقط الزند، لبنان، بیروت، 1998م.
27- معلوف، لویس، المنجد فی اللغة، قم ، نشر بلاغت، 1376ه.ش.
28- موسوی حسینی شیرازی، میرزا محمد باقر، لوامع الانوار العرشیه، اصفهان، موسسة الزهراء التقافیه الدراسیه،1383ه.ش.
29- هاشمی، احمد، جواهر البلاغه، تهران، نشرفیض، 1380ه.ش.