
دعا براى همسایگان و دوستان
دعا براى همسايگان و دوستان
اين دعا در بردارنده ى حقوق همسايگان و دوستان است و صحنه ى برخورد توحيدى انسان كامل با آنان را به تصوير مى كشد .
اللهم صل على محمد و آله ، و تولنى فى جيرانى و موالى العارفين بحقنا ، و المنابذين لأعدائنا بأفضل ولايتك ؛
خدايا ، بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و مرا درباره ى همسايگان و دوستانم كه حقوق ما را شناخته اند و بدان پاى بند هستند و نيز دشمنان ما را شناخته اند و با آنان به مخالفت برخاسته اند ، به بهترين صورت سرپرستى كن و امور مرا عهده دار شو .
رابطه ى تنگانگ فرد و اجتماع
در نظام اجتماعى انسان ها ، آسايش ، بر اساس كل مجتمع قابل تصور است ؛
يعنى آسايش هر فرد آن چنان به آسايش ديگران پيوند خورده است كه گويى هر فردى ، پاره اى از وجود ديگرى است و آسايش در زندگى فردى با ناديده گرفتن ديگران ، خيالى و غيرقابل تطبيق با خارج است و اگر احيانا در مقطع زمانى خاص بر خلاف اين ديده شود ، اتفاقى و موقتى است و در واقع بى توجهى به گرفتارى هاى ديگران است و در اين صورت ، زندگى انسان به يك زندگى حيوانى و به دور از كرامت هاى انسانى تبديل مى شود و چنين شخصى عمرى از پيله ى حقير زندگى خود ، سرى به فضاى بيرون نكشيده است .
اين پيوند قوى ميان فرد و اجتماع ، درباره ى ياران هم نفس و هم عقيده و نزديكان ، حساس تر و بايسته تر است ، زيرا رابطه ى انسان با آنان تنگاتنگ است . بنابراين ، اگر خللى و گزندى به يكى از آنان وارد شود ، تأثر و تألم ديگران را در پى خواهد داشت . انسان هاى خردمند و هوشيار ، هرگز از اين نكته غفلت نمى كنند ، كه آسايش افراد ، به هم گره خورده است . اگر هر انسانى ، جانب همسايه و نزديكان را نگاه دارد و حريم و احترام آنان را پاس بدارد ، بدان معنا كه نه تنها آنان را گزند نرساند ، بلكه در دفاع و خدمت به آنان آماده باشد ، قطعا چنين برخوردى در حق او نيز صورت خواهد گرفت و وقتى خدمت و احترام ، متقابل شد ، عالى ترين نظام زندگى اجتماعى ، محقق مى شود و هر فردى در مجموعه اى آكنده از همدلى و هماهنگى ، زندگى خواهد كرد و آرامش روحى به دست خواهد آمد .
بر عكس ، اگر ميان بستگان و همسايگان ، مودت و محبت نباشد و از گرفتارى ها و احتياج هاى هم بى خبر باشند و محبت و رابطه ى عاطفى بر آنان حاكم نباشد ، هر خانواده ، اولين ضربه را از همسايه خود مى خورد ، زيرا هر همسايه اى به راحتى مى تواند از تمام ويژگى هاى همسايه ديگر آگاهى يابد ؛
مثلا ساعت ورود و خروج و بلكه راه هاى دستبرد و ... را پيدا كند و آن گاه ضربه ى خود را وارد كند .
دستورهاى اسلام ، در زمينه ى همسايه دارى
آن چه مى تواند از همه ى اين گرفتارى ها جلوگيرى كند ، دستورهايى است كه براى نظام همسايه دارى داده اند . رسول خدا صلى الله عليه و آله فرموده است : «هر كس همسايه اش را بيازارد ، بوى بهشت را نخواهد شنيد و بهشت بر او حرام است و جاى او ، در دوزخ خواهد بود . دوزخ هم بد جايى است !» .
نيز پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود : «از من نيست كه بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد.» سپس اضافه فرمود : «تا چهل خانه ، از هر طرف ، همسايه محسوب مى شود.»
مسلما اگر انسانى مطابق اين دستورها رفتار كند ، در دژى محكم از چهار طرف قرار مى گيرد و مردم ، با عمل به دستورهاى اسلام ، آن چنان ادبى را فرامى گيرند كه نسبت به همسايه ، امين و خدمت گزار و دل سوز مى شوند و زيان و سود او را از آن خودشان مى دانند . اگر هر فرد ، تا چهل خانه را از هر طرف بدين گونه بداند، جامعه اى ساخته مى شود كه همگى ، وابسته به هم و حافظ و نگهدارنده ى محيط زندگى يكديگر هستند .
اين ، سياست الهى – اسلامى است كه افراد را بدين گونه رشد مى دهد و افراد جامعه در سايه ى اين رشد الهى ، به سامان ايده آل مى رسند و با اطمينان كامل ، به شرافت مندانه ترين زندگى مسالمت آميز روى مى آورند .
و وفقهم لاقامة سنتك ، و الأخذ بمحاسن أدبك ، فى ارفاق ضعيفهم ، و سد خلتهم ، و عيادة مريضهم ، و هداية مسترشدهم ، و مناصحة مستشيرهم ، و تعهد قادمهم ، و كتمان أسرارهم ، و ستر عوارتهم ، و نصرة مظلومهم ، و حسن مواساتهم بمالماعون ، و العود عليهم بالجدة و الافضال و اعطاء ما يجب لهم قبل السؤال؛
خدايا ! همسايگان و دوستان مرا موفق گردان كه روش ها و فرمان هاى تو را انجام دهند و به زيباترين آداب زندگى متخلق گردند ؛ به گونه اى كه با ضعيفان جامعه ، مدارا كنند و در رفع حوايج شان بكوشند و از مريض ها عيادت كنند و كسانى را كه طالب نصيحت هستند ، هدايت كنند و مشورت كنندگان را خيرخواهانه و ناصحانه پاسخ دهند و از سفر رسيده ها ديدار نمايند و اسرار آنان را حفظ نموده و در پوشاندن عيب هاى آنان جدى باشند و به مظلومان يارى رسانند و در شرايط سخت زندگى ، از كمك به آنان براى برآوردن حوايج شان دريغ نكنند و با آنان پيوسته با نيكويى و بخشش برخورد كنند و با گشايش دست و كرم و بخشش به آنان سركشى كنند و آن چه را كه مورد حاجت و ضرورى زندگى آنان است ، پيش از آن كه آنان درخواست كنند ، تأمين كنند .
آداب همسايه دارى
امام معصوم عليه السلام در اين بخش ، از خداوند متعال مى خواهد تا همسايگان و دوستان را براى اقامه سنت و اخذ به آداب نيك اسلامى موفق بدارد . سپس در ادامه ، اين ادب هاى نيك را به تفصيل و يكايك برمى شمرد ، در اجراى هر يك از اين دستورها ، رفاه نظام اجتماعى و بهتر زيستن در همين جهان را به خوبى مى يابيم و در اين بخش ، مديريت دقيقى را احساس مى كنيم كه هرگز همانند مديريت هاى سياسى ، به كليات بسنده نمى كند ، بلكه در جزئيات زندگى و ظرايف آن دقت و براى هر موضوع خاص ، حكمى مقرر مى كند .
در ابتدا ، به احوال ضعيف توجه مى كند و از خداوند – تبارك و تعالى – مى خواهد تا مردم را طورى قرار بدهد كه با ضعفا ، به رفق و مدارا رفتار كنند و بى اعتنا نباشند ، بلكه تمام گرفتارى ها و خلأهاى زندگى آنان را پر كنند . اين خود ، سه اصل اساسى را پى مى ريزد :
1. گوارا بودن زندگى عمومى و پيدايش امنيت ؛
2. از بين رفتن فساد از ناحيه ى فقر ؛
3. حل مشكل تهى دستان .
هر يك از اين سه اصل ، از مشكلات فوق العاده ى جوامع است كه مديريت هاى اجتماعى كنونى در حل اين معضل ها وامانده اند و مكتب اسلام ، اين گونه مشكل هاى جامعه را با خود جامعه و با تحريك عواطف و رسيدن به فلاح و رستگارى در نزد خداوند متعال حل مى كند .
دستور ديگر ، عيادت مريض است ؛ عيادت معقول ، خود يك نوع كمك به بهبود بيمار است ، به ويژه اگر مرض طولانى و علاج آن مشكل باشد ، كه اين گونه بيمارها ، طبعا در خانه افتاده اند و به ملاقات ديگران ، مشتاق اند .
يكى از دوستان كه در يكى از كشورهاى اروپايى زندگى مى كرد ، براى رفقاى ما نقل كرده بود ، من مريض شده و در بيمارستان بسترى گشتم . دوستان ايرانى با دسته گل ، مرتب به عيادت من مى آمدند . مريضى كه در نزديك من بسترى بود و حال خوشى هم نداشت ، با كمال تعجب پرسيد : «اين همه آمد و شد در روز ملاقات براى چيست ؟» . گفتم : «اين دستور مذهب ما است.» او به شدت متأثر و چشمان اش اشك آلود شد و گفت : «من ، دو پسر دارم كه پس از مدت ها كه فهميده اند من بيمارم ، به در بيمارستان آمده اند و از پزشك معالج من ، حالم را پرسيده اند.» دكتر گفته است : «اين فرد خوب شدنى نيست.» آنان هم كارتى نوشته اند : «پدر ! متأسفانه ، دكتر تو ، چنين گفت و ما هم ديديم كه ملاقات ما مفيد نيست و موجب اتلاف وقت ما مى شود ، از شما خداحافظى مى كنيم !»
اين بى ادبى و بى مروتى ، در روح حساس پدر ، چه غوغايى بر پا مى كند ! آن پدر پير كه در دم مرگ و از زندگى مأيوس است ، با چه رنج و محنتى از اين بى اعتنايى خواهد مرد !
اين بى تفاوتى ، معلول خلأ تربيتى جامعه اى است كه همه چيز به جز نسل انسانى را مهم تر مى شمرد !
ادب ديگر ، نصيحت مشفقانه و مشاوره ى صحيح است . با مشورت ، عقل افراد درباره ى يك موضوع جمع مى شود و بهترين فكر ، ظهور مى كند .
ادب ديگر اين است كه از مسافر نو رسيده ، بايد ديدن كرد و اگر براى رفع احتياج خود ، ابزارى را طلبيد ، نبايد خوددارى شود ؛ قرآن كريم ، اين صفت را نكوهش كرده است و فرموده : (و يمنعون الماعون) و مفهوم «ماعون» دادن وام ، اثاثيه ى منزل ، رسيدگى به خويشاوندان و هرگونه نيكى نزديكان و ديگران را شامل مى شود .
و اجعلنى اللهم أجزى بالاحسان مسيئهم ، و أعرض بالتجاوز عن ظالمهم ، و أستعمل حسن الظن فى كآفتهم ، و أتولى بالبر عامتهم ، و أغض بصرى عنهم عفة ، و ألين جانبى لهم تواضعا ، و أرق على أهل البلاء منهم رحمة ، و أسر لهم بالغيب مودة ، و أحب بقاء النعمة عندهم نصحا ، و أوجب لهم ما أوجب لحامتى ، و أرعى لهم ما أرعى لخاصتى ؛
خدايا ! مرا آن چنان كن كه به بدى همسايگان و دوستان ، جواب نيك دهم و از ظالم آنان بگذرم و خوش گمانى خود را در بين جمعيت حفظ كنم و در كمال نيكى از همگى سرپرستى كنم و چشم خود را از روى عفت بر آنان بپوشانم و با نرمش و تواضع با آنان برخورد كنم و با نرمى قلب ، گرفتارها را يار باشم و در غياب آنان ، با محبت ، سرشان را بپوشانم و بقاى نعمت را براى آنان دوست بدارم و آن چه را براى نزدكان خود مى خواهم براى آنان نيز بخواهم و هر چه را براى خويشانم رعايت مى كنم ، براى آنان نيز رعايت كنم .
آداب متعالى ديگر درباره ى همسايگان
پس از آن كه امام عليه السلام در فراز پيشين مردم را به حسن ادب و اتباع سنت دعوت فرمود ، در اين بخش آداب متعالى ديگر را از خداوند متعال درخواست مى كند ؛ آدابى كه مربيان و مديران جامعه حتما بايد آنها را رعايت كنند تا بتوانند خدمات خود را شايسته تر به مردمان تقديم دارند ، زيرا تا انسان شخصيت اجتماعى قابل اعتماد پيدا نكند ، پذيرش و فراگيرى مردم ، كم رنگ تر و اثر بخشى آنان ، بى پايه تر خواهد بود .
2. نخستين درخواست امام عليه السلام ، عفو و گذشت است . انسان نبايد با كم ترين ناملايمى از حال طبيعى خارج و عصبانى شود ؛ در قرآن كريم آمده است :
(خذ العفو وأمر بالعرف و أعرض عن الجاهلين)؛
پيامبر ! عفو را شعار خود قرار بده و به امر معروف مبادرت ورز و از جاهلان اعراض كن .
در روايت نيز آمده است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود : «پر كرامت ترين اخلاق انسانى را براى تو آورده ام و آن اين است كه با كسى كه از تو مى برد ، صفا و دوستى داشته باشى و هر كس تو را محروم كرد ، به او عطا كنى ، و هر كس را به تو ستم كرد ، عفو كن.»
2. صفت ديگرى كه امام عليه السلام از خداوند سبحان مى طلبد ، حسن ظن به ديگر برادران دينى است ؛ اميرمؤمنان عليه السلام فرمود :
ضع أمر أخيك على أحسنه حتى يأتيك ما يقلبك منه و لا تظن بكلمة خرجت من أخيك سوءا و أنت تجد لها فى الخير محملا ؛
هميشه كردار و رفتار برادر دينى خود به بهترين احتمالى كه ممكن است ، بنشان و كلامى را كه از او شنيده اى ، تا آن گاه كه مى توان آن كلام را به خير و خوبى حمل كن و هرگز سوءظن را به خود راه مده .
3. از ديگر خصلت هايى كه امام عليه السلام درخواست فرموده است ، عفت چشم است . چشم انسان نبايد ولگرد باشد و هر كجا و هر چيزى را ببيند ، زيرا چشم و دل ، با هم هماهنگ است . اگر چشم ، آزاد گشت ، قلب و دل را آرام نخواهد گذاشت ؛ از اين رو ، باباطاهر گفته است :
ز دست ديده و دل ، هر دو فرياد
هر آن چه ديده بيند ، دل كند ياد
بسازم خنجرى نيشش ز فولاد
زنم بر ديده ، تا دل گردد آزاد
4. صفت ديگر ، نرمش و ملايمت در رفتار با مردم است ؛ خداوند متعال ، به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است :
(و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك)؛
اگر با مردم به خشونت رفتار مى كردى ، حتما از گرد تو پراكنده مى شدند .
كبريايى و تكبر ، اخلاقى فاسد و نوعى بيمارى روانى است كه انسان را در جامعه و ديگران تنها مى كند و همه از فرد متكبر بدخو گريزان هستند .
5 و 6. صفت نيكوى ديگرى كه امام عليه السلام از خداوند متعال درخواست فرموده است ، فاش نكردن اسرار مردم است . نيز حضرت از خداوند خواسته است كه او را آن چنان قرار دهد كه بقاى نعمت را براى مردم بخواهد .
7. در ادامه ى دعا امام عليه السلام جامعه را آن چنان پيكره اى واحد دانسته كه مى فرمايد : «خدايا ! مرا نسبت به همسايگان و نزديكان ، آن چنان قرار بده كه آن چه را براى خود و نزديك ترين خويشانم مى خواهم ، براى همه بخواهم.»
از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه : راوى گفت : «در نزد ما ، شيعه ، فراوان است.» حضرت فرمود : «آيا افراد غنى ، نسبت به مستمندان ، مهربان اند و نيكوكاران از كردار زشت ديگران مى گذرند و با هم برابرى و مساوات را رعايت مى كنند ؟!» راوى مى گويد ، «نه ، چنين نيست.» امام فرمود : «پس آنان شيعه نيستند ! شيعه ، فردى است كه داراى چنين مكارم اخلاقى باشد.»
بنى آدم اعضاى يك ديگرند
كه در آفرينش ز يك گوهرند
چو عضوى به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
سعدى ، مضمون اين دو بيت را از روايات گرفته است . مى گويند اين دو بيت را بر قسمتى از سازمان ملل نوشته اند .
اللهم صل على محمد و آله ، و ارزقنى مثل ذلك منهم ، و اجعل لى أوفى الحظوظ فيما عندهم ، و زدهم بصيرة فى حقى ، و معرفة بفضلى ، حتى يسعدوا بى و أسعد بهم ، آمين رب العالمين ؛
خدايا ! بر حضرت محمد و خاندان او درود فرست و مرا روزى كن كه آن چه را من براى مردم مى خواهم ، آنان نيز براى من بخواهند و بهترين خلق و خو و رعايت محاسن و آدابى را كه به اين امت ، كرامت فرموده اى ، به من ارزانى دارد و به اين امت توفيق ده كه مرا بشناسند و به فضايل و امتيازهاى وجودى و واقعى من معرفت پيدا كنند و به وسيله ى من به نيكبختى برسند و من نيز در اين خدمات به پاداش بزرگ الهى نايل گردم .
شناخت و همراهى با امام عليه السلام
نكته هاى بسيار جالبى در اين فراز به چشم مى خورد. بخشى از آنها عبارت اند از:
1. امام عليه السلام تا اين جا براى مردم و امت دعا كرده است ، ولى در اين بخش از خداوند سبحان مى خواهد كه همه ى آن چه را كه براى امت خواسته ، مردم هم درباره ى حضرت بخواهند و همان نحوه ى سلوك را با ايشان داشته باشند .
اين گونه درخواست به مردم مى فهماند كه حضرت براى مردم بهترين چيزها را خواسته است . اين مطلب ، رابطه ى محبت امام و امت را تقويت مى كند .
2. بايد مردم را بر خود مقدم داشت . اگر انسان طورى تربيت شود كه رفاه و آسايش مردم برايش مهم باشد ، مطمئنا جامعه سالم مى شود و همه در پناه هم گرفتارى ها را حل مى كنند و بدين سان ، جامعه اى مطلوب ايجاد مى شود .
3. به مردم توفيق دهد تا امام خود را بشناسند و فضايل او را درك كنند و بفهمند كه امام كيست تا به كمك امام ، هدايت شوند ، زيرا نخستين شرط هدايت ، شناختا شخصيت شخص هادى است .
امام ، پزشكى است كه جامعه ى بيمار بايد به او مراجعه كند و جامعه ى سالم نيز از او درس پيش گيرى از عواص را ياد بگيرند و پس از شناخت موانع طريق ، در زير سايه ى هدايت امام به سوى كمالات انسانى حركت كنند . بنابراين ، بر امام كه طبيب نفوس امت است ، جايز نيست كه خود را معرفى نكند و از ديد عموم پنهان بماند ، بلكه بايد خود را به مردم شناسانده و مقام علمى و معنوى خود را به مردم معرفى كند ، تا خلأ آگاهى و معنوى مردم پر نشود ، راهى به سوى تكاليف و وظايف آنان گشوده نخواهد شد .
از اين رو ، امام عليه السلام بايد خود را بشناساند تا مردم به كژراهه نروند و در مصداق شخص امام اشتباه نكنند و به جاى «امام هدايت» به سوى «امام ضلالت» نروند و شكار فرصت طلبان نشوند .
در قرآن كريم و روايات به صراحت نام و ويژگى هاى پيامبران و سفيران الهى برده شده است ؛ از جمله در كلمات معصومان عليهم السلام آمده :
نحن – والله – أسماء الله الحسنى ؟ ؛
به خدا سوگند ، ما اسم اعظم خدا هستيم .
نيز اميرمؤمنان عليه السلام مى فرمايد : «به بلنداى معرفت و آگاهى ما هيچ پرنده اى پر نكشد و هر فضل و كرامتى ، از من نشأت گرفته است.»
بنابراين ، حضرت سجاد عليه السلام در اين معرفت ، سعادت و سيادت مردم را در نظر گرفته است ، زيرا رهبرى متين و مبتنى بر بينات و برهان و بدون هيچ گونه تاريكى ، يگانه نعمت عظيمى است كه در برابر راه هاى تاريك و منحرف فراوان ، فرا روى انسانيت نهاده شده است . انسان با كم ترين غفلت و ناسپاسى ، گرفتار سياه چال هاى گمراهى مى شود و چه بسا اميد نجاتى براى او، نمى ماند.