صحيفه ي کامله ي سجاديه از مهمترين و اصيل ترين منابع و اسناد حديثي است که مسلمين از قرن اول [1] ضمن عنايت و توجه بدان، براي حفظ و نشر و نگارش اين مجموعه ي نفيس بر صفحات قلوب و اوراق دفاتر، تلاشهاي ارزنده اي داشته اند و آن را سينه به سينه و نسل اندر نسل با نهايت دقت در حفظ و ضبط دقيق و اتقاق آن نقل و روايت کرده و براي آيندگان به ارث گذاردند.
صحيفه ي کامله ي سجاديه به انشاء امام علين بن حسين بن علي بن ابي طالب زين العباد و سيد السجاد عليه السلام است که خداوند متعال، چشمه هاي حکمت و حقايق نبودي صلي الله عليه و آله و سلم را بر زبان مبارک ايشان جاري ساخت. لذا اين صحيفه به «انجيل اهل البيت» و «زبور آل محمد» موسوم گشته است. [2] همان گونه که انجيل و زبور، بر زبان عيسي بن مريم و داود عليهماالسلام جريان يافت، اين دعاهاي الهي نيز از دهان شخصيتي صادر گشت که به کثرت سجود و عبادت و بکاء شبانه روزي مشهور بود. [3] .
صحيفه سجاديه فقط مجموعه اي از دعاها نيست، بلکه بحق دايرة المعارفي علمي، عقيدتي، اجتماعي، سياسي... به گونه هاي مختلف است که زبان، ياران بيان و توصيف آن را ندارد. اين مجموعه، اثري است جاوداني که موحدان شيعه و سني را از تدبر در الفاظ و معاني ژرف آن، چاره و گريزي نيست.
علت نگارش اين مقاله
آنچه در اين صفحات تقديم مي شود، نگاهي است اجمالي به نسخه اي نفيس و ارزشمند و منحصر به فرد از صحيفه ي شريفه ي سجاديه، به خط عالم بزرگ و فقيه آل رسول صلي الله عليه و آله و سلم شهيد اول محمد بن مکي عاملي - رضوان الله تعالي عليه. [4] .
انگيزه ي نگارنده در نگارش اين مقاله، متن اين گوهر نفيس است که خود، اصل و اساس صحيفه هاي خطي و چاپي متداول در عصر ما و نيز اساس تعدادي از نسخ و صحيفه هاي خطي مفقود مي باشد که به برخي از آنها اشاره خواهد شد. روشن و واضح است که اکثر طرق روايتي صحيفه - چه به شکل اجازه يا وجاده يا غير آن - به شهيد اول قدس سره مي رسد [5] بنابراين، اين دره ي فاخره، نزديک به سه قرن از ديدگان پنهان بود، با اينکه سزاوارتر بود که در تصحيح و مقابله به آن رجوع شود، زيرا که اين نسخه از ديگر نسخه ها اتقان بيشتري دارد، چرا که آن ها به يک واسطه يا بيشتر با اين نسخه مقابله شده اند.
از همين رو، نگارنده به شناسايي و معرفي اين نسخه پرداخت تا گامي ديگر در جهت صحيح و تحقيق صحيفه ها برداشته شده باشد.
بدين ترتيب، اين نوشتار را در مباحثي چند تقديم مي داريم:
اعتبار صحيفه سجاديه
بحث در اين زمينه چند بخش دارد:
1 - 1. اعتبار صحيفه از جهت شهرت
2 - 1. از جهت متن
3 - 1. از حيث روايت
تفصيل اين مباحث را بايد در جاي ديگري مطرح کرد که در اين زمينه، مقالات متعددي در مجلات و کتب مستقل و مفصل نشر يافته است. لذا تکرار آنها در اينجا ضرورت ندارد. در اين مقاله در حد بضاعت خود، زبده ي آنچه را که در اين باب گفته شده مي آوريم تا ذکرش خالي از فايده نباشد و تا حد امکان مي کوشيم به مطالبي بپردازيم که در اغلب نگارش ها و کتب، چندان مطرح نشده است، بدان اميد که خواننده، از خلال آنچه ديگران نوشته اند و ما بدان خواهيم پرداخت، به نتيجه اي اتم و اکمل برسد.
اعتبار صحيفه، از جهت انتساب به امام سجاد عليه السلام و شهرت بين علما
در اين زمينه، کلام ابن ادريس (م 598 ه) ما را بس است که در مقدمه شرح صحيفه مي گويد: «صحيفه سجاديه، بزرگترين شفا بخشي است که اهل تعبد براي درمان خود از آن کمک مي گيرند.» [6] اين سخن، شهرت صحيفه و اهتمام علما بدان را در آن زمان مي نماياند.
ميرداماد (م 1041 ه) مي گويد: «صحيفه کريمه ي سجاديه مسمي به انجيل اهل بيت و زبور آل رسول، به تواتر نقل شده است، مانند ساير کتابهايي که نسبت آنها به مصنفاتشان متواتر است. در اين ميان، ذکر اسناد فقط براي بيان طريق نقل حديث و اجازه ي روايت آن است که اين قضيه در بين مشايخ اجازات سنت، جريان دارد.» [7] .
سيد علي خان مدني شارح صحيفه سجاديه (م 1120 ه) مي نويسد: «انتساب صحيفه شريفه به امام سجاد عليه السلام آنچنان مستفيض است که تا سر حد تواتر مي رسد.» [8] .
اهتمام و عنايت طبقات مختلف علماي اماميه در همه ي اعصار به نقل و روايت صحيفه سجاديه، همچنين ذکر آن در اجازات عالمان و درج نام و شروح مختلف آن در فهرستهاي شيخ نجاشي (م 450 ه) [9] ، شيخ الطائفه طوسي (م 460 ه) [10] و ابن شهر آشوب سروي مازندراني (م 588 ه) جاي کمترين ترديدي در صحت انتساب اين اثر به امام سجاد عليه السلام باقي نمي گذارد. [11] .
همه ي اين موارد، انتساب قطعي و يقيني اين اثر به امام سجاد عليه السلام و شهرت آن در بلاد اسلامي را نشان مي دهد.
علاوه بر آن، کثرت و فراواني نسخه هاي قديمي موجود است از صحيفه - چنانکه به برخي از آنها اشاره خواهد شد - خود دليل ديگري بر اين مطلب است، به گونه اي که چنين کثرتي در نسخه هاي کتابهاي ديگر کمتر ديده مي شود.
فراواني نسخه هاي صحيفه بطور مطلق و در همه ي قرون، محققان را از استقصاي همه آنها - ولو به اشاره و اجمال ناتوان مي سازد. کافي است بدانيم دشمنان و مغرضان - که براي تشکيک در بسياري از آثار ائمه عليهم السلام مي کوشند - در برابر صحيفه سجاديه به تواضع سر فرود آورده اند.
اعتبار صحيفه از جهت متن
ميرداماد (م 1041 ه) مي گويد: «در انجيل اهل بيت و زبور آل محمد عليهم السلام رموزي آسماني و الفاظي الهي و اسلوبي و حياني و جلوه هاي فرقاني يافت مي شود.» [12] .
سيد علي خان مدني (م 1120 ه) مي نويسد: «صحيفه ي سجاديه، نمادي از علم الهي است و بوي معطر کلام نبوي از آن استشمام مي شود. بايد چنين باشد، چرا که پاره اي از نور مشکات رسالت و نفحه اي از شميم بوستان امامت است. تا آنجا که - از جهت اشتمال بر انوار حقايق معرفت و ميوه هاي باغهاي حکمت - با وحي آسماني و صحف عرشي و ملکوتي مانندش دانسته اند.» [13] .
مولي محمد تقي مجلسي (م 1070 ه) مي گويد: «بي شک صحيفه کامله سجاديه، اثر مولايمان سيد الساجدين است، چرا که محتواي آن و فصاحت و بلاغتش و اشتمالش بر علوم الهي، به گونه اي است که جز معصوم نمي تواند گوينده ي آن باشد. خداي رب العالمين را سپاس و ستايش مي کنيم بر اين نعمت جليل و عظيمي که به ما شيعيان اختصاص يافته است.» [14] .
وي بعد از ذکر طرق روايتي فراوان براي صحيفه مي گويد: «اما صحيفه از حيث عبارت، واضح تر و روشن تر از آن است که به بيان آيد. اين کتاب - همانند قرآن مجيد - در اوج فصاحت است. از جهت مشتمل بودنش بر علوم الهي نيز بر کسي که کمترين اطلاعي از علوم دارد، روشن و واضح است.» [15] .
در اعتبار صحيفه همين بس که محدثان بزرگ و مصنفان حديث، آن را معتبر دانسته و در کتب خود از آن نقل مي کنند؛ شخصيت هايي چون شيخ الطائفه طوسي (م 460 ه) در کتابهاي مصباح المجتهد کبير و صغير خود، شيخ قطب الدين راوندي (م 573 ه) در کتاب سلوة الحزين و تحفة العليل، سيد علي ابن طاوس (م 664) در کتب دعايي خود، شهيد اول محمد بن مکي (م 786 ه) در کتاب المزار، ابراهيم بن علي کفعمي (م 905 ه) در بلد الامين و شخصيتهاي برجسته ي ديگر. اين همه نقل، شاهد صادقي است بر صحت انتساب متن اين اثر به امام عليه السلام از ديد بزرگان و شخصيت هاي شيعه.
اعتبار صحيفه از حيث روايت
راجع به راويان صحيفه که شهيد اول از آنان نقل کرده و کساني که از شهيد روايت کرده اند، بحث خواهد شد.
چنانکه گفتيم، علما و محدثان، نسل اندر نسل و در هر طبقه به روايت و درايت اين صحيفه ي مبارکه اهتمام و عنايت داشتند.
ميرداماد (م 1041 ه) مي گويد: «اسانيد طريق مشايخ و اساتيد فن - رضوان الله تعالي عليهم - که صحيفه را نقل کرده اند، متواتر است و البته شکل هاي نقل ايشان گونه گون مي باشد.» [16] .
افندي (ق 12) اظهار مي دارد: «ما شماري از نسخه هاي صحيفه سجاديه را يافتيم که به طريق غير مشهور روايت شد که به ده طريق مي رسد.» [17] سپس هشت طريق را ذکر مي کند.
مولي محمد تقي مجلسي (م 1070 ه) بعد از ذکر برخي از طريق صحيفه مي نويسد: «آنچه که من اسانيد غير مشهوره صحيفه ديده ام، بيش از آن است که به شماره آيد و بي ترديد اين اثر از آن سيد الساجدين عليه السلام است. اما از جهت اسناد به مانند قرآن مجيد (روشن و قطعي) است و از طريق زيديه نيز به تواتر نقل شده است...» [18] .
در جاي ديگر، مولي محمد تقي مجلسي در مورد شمار اسانيد صحيفه مي نويسد که تعداد آنها به پنجاه هزار سند و 100 اسناد مي رسد [19] .
مخفي نماند که مقصود از اين تعداد، تعداد مشايخ اجازات است و نه راويان اصلي صحيفه؛ چرا که حتي تا امروز - يعني سال 1426 ه - روايات مختلفي در ضمن صحيفه هاي متفاوتي، در کتابخانه ها يا اجازات يافت مي شود که راويان آنها به اين شخصيت ها منتهي مي شوند:
اول: حسين بن اشکيب مروزي از اصحاب امام هادي و امام عسکري عليهماالسلام. [20] .
دوم: علي بن مالک، به روايت از احمد بن عبدالله، از محمد بن صالح [21] .
سوم: علي بن حماد بن علاء. [22] .
چهارم: ابوعيسي عبيدالله بن فضل بن محمد بن هلال نبهاني [23] .
پنجم: ابوالحسن علي بن نعمان اعلم مصري. [24] .
ششم: محمد بن احمد بن مسلم بن مطهر از پدرش احمد مطهر [25] .
اما روايت کنندگان از اين شخصيت ها در اين مقال فراوان اند که مجالي براي ذکر اسامي آنان نيست.
اما فردي که صحيفه را براي اين بزرگان روايت کرده عمير بن متوکل مي باشد که وي نيز از پدرش متوکل عمر بن هارون بلخي روايت کرده است.
متوکل صحيفه را از دو نفر نقل مي کند:
اول از امام جعفر بن محمد صادق عليهم السلام و ايشان نيز از والد ماجد خود امام محمد بن علي باقر عليه السلام؛ دوم يحيي بن زيد و او نيز از پدرش زيد بن علي عليه السلام روايت کرده است.
هر يک از بزرگواران نيز، صحيفه را از پديد آورنده ي آن، امام علي بن حسين صلوات الله عليهما روايت کرده اند.
روايت مشهور و سبب شهرت آن
روايت مشهور و متداول عصر ما از صحيفه به دو روايت اخير - يعني روايت ابن اعلم مصري و محمد بن احمد بن مسلم بن مطهر بازمي گردد [26] چنانکه از مقدمه ي صحيفه ها بر مي آيد، که از جمله نسخه ي اصل و مورد بحث ماست. در همه اين نسخه ها، اين دو طريق در مقدمه ذکر شده است.
نخستين عالمي که اين روايت را بدين شکل و بدين ترتيب رواج داد، شهيد اول (رحمه الله) در قرن هشتم بود. چنانکه خواهد آمد، ايشان صحيفه را دوبار به کتابت آورد و اين نشانگر اهتمام وي بدين امر بوده است. و از اين طريق، نسخه هاي صحيفه توسط شاگردان شهيد در قرن نهم انتشار يافت. [27] بعد از ايشان - در قرن دهم - شهيد ثاني نسخه خود را با نسخه شهيد اول مقابله کرده و آن را انتشار داد. در قرن يازدهم شيخ بهاء الدين محمد عاملي (1030 ه) و مولي محمد تقي مجلسي (1070 ه) و فرزندش علامه محمد باقر مجلسي (1110 ه) در نشر و توزيع آن در بلاد اسلامي بسيار کوشيدند، به گونه اي که اسانيد صحيفه در اين قرون، به چنين شخصيتهاي بزرگي مي رسد.
مجلسي اول - رحمه الله - در شرح مشيخة من لا يحضره الفقيه و در بعضي اجازاتش علت اصلي در سبب انتشار اين نسخه از ميان باقي نسخ را چنين ذکر مي کند:
«من در اوايل در پي جلب رضايت الهي کوشا و ساعي بودم و جز ياد و ذکر خداوند تعالي آرام و قرار نداشتم، تا اينکه بين خواب و بيداري ديدم حضرت صاحب الزمان - صلوات الله عليه - در مسجد جامع قديم اصفهان نزديک باب طيني - که اکنون محل تدريس من است - ايستاده اند. بر ايشان - صلوات الله عليه - سلام کردم و خواستم که بر قدم هاي مبارکشان بوسه زنم، اما آن حضرت نگذاشتند و مرا گرفتند من نيز دستان مبارکشان را بوسيدم در مورد مسايلي که در آنها اشکال داشتم از ايشان پرسيدم...
از جمله اينکه گفتم: مولاي من! نمي توانم هر لحظه خدمت شما برسم. کتابي به من بدهيد که همواره بر اساس آن عمل کنم. حضرت فرمودند: کتابي براي تو، به مولانا محمد تاج مي دهم (من در خواب، او را مي شناختم). سپس فرمود: برو و کتاب را از او بگير.
من، از يک در مسجد که مقابل ايشان به سمت دارالبطيخ - که محله اي در اصفهان است - خارج شدم. هنگامي که به شخص مورد نظر رسيدم و مرا ديد، پرسيد: حضرت صاحب - صلوات الله عليه - تو را به سوي من فرستاده است؟
پاسخ مثبت دادم. او، از گريبان خود کتابي بيرون آورد و آن را گشود و من ديدم که آن کتاب دعا است. آن را بوسيدم و بر ديدگانم نهادم، از وي جدا شدم به سوي حضرت صاحب - صلوات الله عليه - رو آوردم. ناگهان بيدار شدم، اما آن کتاب را نزد خود نيافتم. از اين رو - به خاطر از دست دادن کتاب - تا صبح تضرع مي کردم و اشک حسرت مي ريختم.
زماني که نماز و تعقيبات را به پايان بردم، در ذهن خود آوردم که مولي محمد تا جا همان شيخ بهايي است که به خاطر اشتهارش در بين علماء، به تاج معروف است.
هنگامي که به محل تدريس ايشان واقع در جوار مسجد جامع آمدم، او را مشغول مقابله صحيفه يافتم. قرائت کننده صحيفه، سيد صالح، امير ذوالفقار گلپايگاني بود. لحظه اي نشستم تا آن مقابله را به پايان برد. و ظاهرا وي مشغول قرائت سند صحيفه بود، اما بخاطر حسرتي که در دل داشتم، کلام ايشان را نمي فهميدم. به گريه افتادم و نزد شيخ رفتم و ماجراي رؤياي خود را بازگفتم، در حالي که بخاطر از دست دادن کتاب گريان بودم.
شيخ فرمود: تو را به علوم الهي و معارف يقيني و جميع آنچه که دايم در طلب آن هستي بشارت مي دهم. اما با اين سخنان، آرامش نيافتم. به حالتي گريان و انديشناک، از محضرش خارج شدم و در دلم افتاد که به سمتي بروم که حضرت را در خواب آنجا ديده بود.. وقتي به دار بطيخ رسيدم، مرد صالحي به نام آقا حسن ملقب به تاجا را يافتم و بر او سلام کردم. او به من گفت: تعدادي کتب وقفي نزد من است. طلبه هايي که اين کتابها را در اختيار مي گيرند، به شرايط وقف عمل نمي کنند. اما تو اين شرايط را رعايت مي کني، بيا و اين کتابها را ببين و هر کدام را خواستي بردار. همراه او به کتابخانه اش رفتم، نخستين کتابي که به من داد، همان بود که در رؤيا ديده بودم. به محض ديدن کتاب، به گريه افتادم و گفتم: همين مرا بس. در خاطرم نيست که آيا رؤيايي را که ديده بودم، براي او تعريف کردم يا نه.
نزد شيخ بهاء الدين عاملي آمدم و به مقابله ي اين کتاب با نسخه اي که جد پدري او، از روي نسخه شهيد نوشته بود، پرداختم. شهيد، نسخه اش را از روي نسخه عميد الرؤساء. و ابن سکون نوشته و آن را با نسخه ي ابن ادريس با واسطه يا بدون واسطه مقابله کرده بود. نسخه اي که حضرت صاحب به من عطا فرموده بود نيز، از روي خط شهيد کتابت شده بود و کاملا مطابق با آن نسخه بود، حتي در حواشي.
بعد از فراغت يافتن از کار مقابله، ديگران نيز از روي نسخه ي من مقابله کردند. و به برکت عطيه ي حضرت صاحب الزمان - صلوات الله عليه - صحيفه کامله سجاديه در تمامي بلاد منتشر گشت، به ويژه در اصفهان. در نتيجه بسياري از مردم نسخه هاي متعدد از صحيفه داشتند و اکثر ايشان جزو صلحا و اهل دعا و بسياري نيز مستجاب الدعوه شدند. و اين آثار و برکات، معجزه اي از حضرت صاحب الامر عليه السلام بود. علومي را که خداوند به سبب اين صحيفه به من عنايت فرمود، نمي توانم برشمرم. اين از فضل خداوند بر ما و بر مردم است و الحمد لله رب العالمين. [28] .
فرزندش علامه ي ملجسي در اين باره مي گويد: «پدرم - قدس الله روحه - حدود پنجاه سال براي تحصيل و ترويج و تبيين اسرار و انوار درخشان اين صحيفه کوشيد. و در هر سال بطور مکرر با اين نسخه مدارست و ممارست داشت، تا آنجا که نسخه هاي مصحح و مضبوط از اين صحيفه در جميع بلاد شايع و تکثير شد.» [29] .
از همين رو، مجلسي اول افتخار مي کند به اينکه به لقاي حضرت بقية الله الاعظم - ارواحنا و ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء - مشرف شده و توانسته به شرف مناوله اي که ذکر کرديم و خود وي نيز در اکثر اجازاتش آورده است، برسد.
از جمله در اجازه اي که بعد از اجازه ي شهيد ثاني به فرزندش داده، بدين عبارت نگاشته است:
«به فرزند عزيزم اجازه مي دهم که اين صحيفه را از من به اين اسناد از امام ساجدين و زين العابدين و العارفين علي بن الحسين بن ابي طالب عليهماالسلام روايت کند و نيز اجازه مي دهم اسنادي را که بدون واسطه از صاحب الزمان سلام الله عليه در رويايي که ديدم روايت کند و نيز ساير اسانيدي که به هزار هزار سند مي رسند.» [30] .
ان شاء الله بحث در زمينه ي طرق روايي مشهور صحيفه خواهد آمد.
علل اختلاف روايات
روشن شد که اين صحيفه به روايت عمير بن متوکل و او نيز از پدرش به ما رسيده و بعد از ايشان صحيفه انتشار يافته و عده اي از اعلام و محدثان، آن را از اين دو نفر روايت کرده اند. حال اين مسأله باقي مي ماند که چرا بين اين روايات، اختلاف وجود دارد؟
با نگاهي به نسخه هاي چاپي يا خطي اين صحيفه ها، تفاوتهاي آشکاري بين آنها ديده مي شود. اين تفاوتها، در مقدمه، تعداد دعاها، برخي الفاظ، تقديم و تأخير، تداخل برخي ادعيه با يکديگر، وجود عبارتي در يک نسخه و نبود آن در ديگري - و مانند آن - است. چگونه اين تفاوتها در دعاهاي صحيفه وجود دارد، با آنکه مصدر و منبع و راوي همه يکي است؟!
براي پاسخگويي به اين مطلب و روشن شدن حقيقت، به تحقيقي عميق و مفصل نياز است که در اين مقال، مجالي براي توضيح و بيان آن مباحث نيست، اما به دليل ضرورت بحث، در اينجا به اجمال بدان مي پردازيم؛ باشد که به حل اين اشکال کمک کند.
واضح است که در زمان انشاء دعاهاي صحيفه توسط امام علي بن حسين زين العابدين براي فرزندانش امام محمد بن علي باقر و زيد بن علي عليهم السلام اختلافي در متن ادعيه صحيفه وجود نداشته است. همچنين دانستيم که اين دو بزرگوار، نخستين راويان صحيفه اند و کتابت ونشر آن توسط اين دو فرزند امام صورت گرفته است. طبعا نمي توان تفاوت در روايت و نقل ادعيه از اين دو بزرگوار را فرض کرد؛ مقدمه صحيفه به روشني اين احتمال را منتفي مي سازد. وقتي امام صادق جعفر بن محمد عليهماالسلام به متوکل اجازه مي دهد که نسخه خود را با نسخه جناب زيد مقابله کند، متوکل پس از مقابله مي گويد: «من نگريستم، و هر دو نسخه را کاملا يکسان ديدم، به گونه اي که در هيچ حرفي تفاوتي با هم نداشتند.»
بدين صورت، احتمال وقوع اختلاف در روايت امام محمد باقر و زين بن علي عليهماالسلام منتفي مي گردد.
از آنجا که متوکل، صحيفه ي خود را بر اساس آن دو صحيفه تدوين کرده، احتمال وقوع تفاوت و اختلاف در صحيفه متوکل نيز، از ميان مي رود. پس اين تفاوت از کجا آمده است؟ در پاسخگويي به اين سؤال بايد مواردي چند را به طور اجمال توضيح دهيم:
1 - 3. کمي و زيادي دعاهاي صحيفه، فقدان عبارتي در يک نقل، نقل به معني شدن در کلمات و تقديم و تأخير در برخي دعاها مي تواند ناشي از نسيان يا عوامل ديگري باشد، چرا که در آن زمان، صحيفه از تعدادي ابواب و اوراق گردآوري شده بود. همچنين احتمال مي رود که هر بابي از آن در صحيفه اي مستقل و منفصل از بقيه صحيفه ها بر روي پوست و اشياي ديگر نوشته شده بود و به مرور زمان، برخي از آن صحيفه ها از بين رفته يا در ترتيب و تسلسل آنها تفاوتهايي پديد آمده باشد. در نتيجه، اختلاف و تفاوت بين صحيفه ها از اينجا ناشي مي شود.
شاهد بر اين مدعا، روايت ثقة الاسلام محمد بن يعقوب کليني است که به سند خود روايت مي کند از ابوحمزه ي ثمالي که گفت:
«صحيفه اي خواندم شامل کلامي در باب زهد، از امام علي بن حسين عليهماالسلام، آن صحيفه را نوشتم. سپس به خدمت حضرتش رفتم و آن نوشته را بر آن جناب عرضه کردم. حضرت، کلام را تأييد و تصحيح فرمود.» [31] .
همچنين کلام متوکل بن هارون راوي صحيفه، اين مطلب را تأييد مي کند:
«ابوعبدالله امام صادق عليه السلام ادعيه را بر من املا فرمود که 75 باب بود، که يازده باب از نسخه ي من ساقط شده بود، در نتيجه شصت و چند باب را نگاه داشتم.» [32] .
با اين همه، دعاهاي موجود از صحيفه که از طريق روايت مشهور به ما رسيده، پنجا و چهار دعا است. اين نکته، جاي تأمل دارد.
علت ديگر فقدان برخي از دعاهاي صحيفه به کاتبان يا راويان مربوط مي شود. اين مسأله از نسخه اي از صحيفه به روايت علي بن مالک، که استاد محقق سيد محمد حسين جلالي تحقيق و منتشر کرده بر مي آيد که تعداد ادعيه آن چهل و يک دعاست. [33] .
در مقابل، در چاپ ديگري از صحيفه به روايت همان راوي يعني علي بن مالک که مرحو استاد کاظم مدير شانه چي منتشر کرده، مي بينيم که در آن سي و هشت دعا آمده است و اين به وضوح دلالت بر آن دارد.
2 - 3. حديث شريف، از ابتداي پيدايش تا زمان حکومت عمر بن عبدالعزيز، دستخوش تغييرات متفاوت و مختلف شد، از جمله آنکه در برخي مقاطع تاريخ صدر اسلام، نقل همه ي احاديث يا برخي از آنها ممنوع گرديد. در نتيجه قضاياي عجيب و غريبي بر حديث گذشت، از جمله: سوزاندن، به آب افکندن و در خاک کردن احاديث و غير آن. در خلال اين مدت طولاني، به خاطر ترس و يا اطاعت از حکومت، نقل و رواج احاديث، متروک و مهجور شد. اين عامل در فقدان و ضايع شدن بخشي از احاديث مؤثر بود. علاوه بر آن، در پي عارض شدن فراموشي و نسيان بر حفاظ حديث، به اجمال يا تفصيل، برخي احاديث نقل به معني شد و بطور کلي آثار و تبعات سوئي را بجاي گذاشت... [34] .
ممنوعيت نقل احاديث - بويژه در مورد شيعيان آل محمد عليهم السلام - به شدت اجرا مي شد. هر کس صفحات تاريخ را مطالعه کند، بالعيان آن را مي بيند: کتابهاي شيعه را - به دليل همراهي نکردن با حکومت هاي جور - سوزاندند؛ درباره ي آنها جرم هايي مرتکب شدند که روي تاريخ را سياه کرده و هر ناظر بي طرف را به مظلوميت آنان واقف مي سازد.
در نتيجه ي آن وضعيت دشواري که براي اهل بيت نبوت عليهم السلام پديد آمد، مدتي صحيفه سجاديه در دسترس قرار نگرفت، چنان که از مقدمه ي آن بر مي آيد، به گونه اي که يحيي بن زيد بن علي بن الحسين عليه السلام صحيفه را مخفيانه و پنهاني و با احتياط کامل در اختيار متوکل قرار داد. چرا که از کشته شدن يا نابودي اثر توسط دشمنان آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم در امان نبودند. يحيي صحيفه را به متوکل بلخي سپرد که آن را به پسر عموهايش محمد و ابراهيم فرزندان عبدالله بن حسن در مدينه برساند. اين کار، اندک زماني قبل از کشته شدن و به دار آويخته شدن يحيي بود. در آن حال به او گفت: «نگرانم از آن که اين دانش در اختيار بني اميه قرار گيرد و آن را کتمان کنند و در پستوهاي خويش پنهان دارند. پس آن را بگير و پنهان دار و با تمام توان در نگاهداري آن بکوش.»
امام جعفر صادق عليه السلام نيز در هنگام دادن صحيفه به فرزندان عبدالله بن حسن فرمود: «اين صحيفه را از مدينه بيرون نبريد.»
حضرتش در زمينه ي علت آن فرمود:
«پسر عموي شما، در مورد اين صحيفه، از مطلبي نگران داشت که من نيز نسبت به آن امر، بر شما نگرانم.»
سالها بدين منوال گذشت، تا اين که ظهور و بروز اين گنج پنهان فرارسيد، که با رعايت تمام جوانب دقت و احتياط، اين صحيفه در تمام خانه ها، بلکه در خانه ي دل ها جاي گرفت، تا روح عبوديت را همواره در انسان ها بدمد.
3 - 3. احتمال قوي مي رود که برخي از آن دعاها، از راوي اول يعني متوکل ساقط شده باشد، در نتيجه برخي از آن ادعيه را راويان به دلايل گوناگون نقل نکرده باشند. اين نکته به عقايد راويان بستگي داشته است، چرا که اين ادعيه را عده اي از محدثان شيعه و سني روايت کرده اند.
راويان شيعه برخي از ادعيه را از روي ترس و تقيه تدوين نکرده و انتشار ندادند و تنها در حافظه ها نگاه داشتند؛ زيرا که مضامين برخي از اين دعاها بيان مظلوميت آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم و شکايت از حکام جور در آن زمان بوده، مانند لعن امام سجاد عليه السلام بر اهل شام و بني اميه و لعن دشمنان آل محمد و ستمگران برايشان يا دعاهايي که از ايشان در ذکر آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم و ترغيب مردم به پيروي از ايشان وارد شده و يا دعاهايي که در کتابهاي دعايي و ملحقات صحيفه آمده و خشم امرا و حکام وقت را برمي انگيخته است.
مسلم است که اهل سنت امثال چنين دعاهايي را نقل نمي کنند، چرا که مخالف مباني فکري و اعتقادي آنان - يعني تبعيت از نظر و رأي سلطان - است.
معرفي نسخه ي شهيد يا نسخه اصل، و شرح اجازات و مقابله ها و بيان اصالت آن
نسخه ي مذکور در کتابخانه علامه سيد محمد تقي بن سيد العلماء حسين بن دلدار علي بن محمد معين بن عبدالهادي تقوي رضوي نصير آبادي لکهنوي مشهور به ممتاز العلماء موجود است.
سطوري چند راجع به زندگاني ايشان
شرح حالش در اين کتابها آمده است: اعيان الشيعه 191:9، ريحانة الادب 6:6، الذريعه 518:1 و 203:15 و 194:23، الکرام البرره 211:1، الاعلام 63:6، معجم المؤلفين 128:9، فرهنگ بزرگان: 479.
وي فقيه، متکلم، مفسر، نحوي و از اکابر علماي اماميه بشمار است.
ممتاز العلماء، در لکهنو سال 1234 متولد شد و رشد و نمو يافت و مبادي علوم را آموخت. وي از پدر فقيه خود سيد حسين (1273 ه) و عموي فقيه اش سيد محمد (1284 ه) کسب فيض نمود، آنگاه از اين دو تن و شيخ محمد حسن بن باقر نجفي صاحب جواهر به دريافت اجازه نايل شد.
وي به مرتبه اي عالي از اعلم و دانش رسيد و مسئوليتها و مشاغل ديني را بر عهده داشت و کتابخانه بزرگي تأسيس کرد که در آن بسياري از نفايس مخطوطات نگهداري مي شد و در بلاد هند مشهور گرديد.
وي آثار و تأليفات متعددي دارد، از جمله: ارشاد المبتدئين الي احکام الدين (چاپ شده) [35] ، مرشد المؤمنين في الفقه [36] ظهير الشيعه في احکام الشريعه (چاپ شده)، رسالة في المواريث، مسألة في ذبيحة اهل الکتاب (چاپ شده)، هداية المسترشدين في شرح تبصرة المتعلمين [37] ينابيع الانوار في تفسير کلام الجبار [38] الدعوات الفاخرة في الادعية المأثورة عن العترة الطاهرة [39] و آثاري ديگر.
اين دانشمند بزرگ در ماه رمضان 1289 رحلت کرد. وي فرزندي فقيه به نام سيد محمد ابراهيم (متوفاي 1307 ه) داشته است. [40] .
اما نسخه:
علامه عبدالحسين اميني نجفي (1390 - 1322 ه) صاحب کتاب الغدير اين نسخه را رؤيت کرده و از آن در «صحيفة المکتبة» چاپ مکتبة اميرالمؤمنين عليه السلام نجف به سال 1373 ه خبر داده است. [41] .
اما علامه شيخ آقا بزرگ طهراني نسخه را نديده و در ذريعه گفته است: «نسخه ي صحيفه به خط شهيد اول در کتابخانه سيد محمد نقي بن حسين بن دلدار - بر حسب گفته ي نوه ي وي سيد علي نقي در تراجم المشاهير - وجود دارد.» [42] .
تصويري از اين نسخه را مرحوم سيد مهدي گلپايگاني - رحمه الله - در سفرش به هند بدست آورد که اکنون در کتابخانه آية الله گلپايگاني - رحمه الله - يافت مي شود و مدير کتابخانه استاد محترم ابوالفضل عرب زاده - دامت توفيقاته - در اختيار ما گذاردند.
براي اينکه بر خواننده محترم اصالت اين نسخه و نسخه هاي اساس و اصيل و حال کاتبان آنها و طبقه هر يک از ايشان مشخص شود گفتار را در دو مبحث مي آوريم:
اول: کاتبان هر يک از اين نسخه ها و شرح حال اجمالي هر يک از آنها.
دوم: توصيف نسخه هاي ايشان و نسخه ي اساس که از روي آن استنساخ کرده اند.
نسخه شهيد و شرح حال اجمال وي
امام اعلم اکمل، آية الله في العالمين، صفوة الشهداء، شمس الدين محمد بن مکي الشيخ جمال الدين مکي بن الشيخ شمس الدين محمد حامد بن بن احمد مطلبي عاملي نباطي جزيني معروف به شهيد اول و شهيد مطلق - رضوان الله تعالي عليه و قدس سره الشريف.
اين فقيه والا مقام، مشهورتر از آن است که به وصف آيد و شخصيت والايش غير قابل انکار است.
در جزين (واقع در جنوب لبنان) بعد از سال 724 ه متولد يافت و در دمشق پنجشنبه جمادي الاولي 786 ه به شهادت رسيد.
اولين معلم وي پدرش شيخ جمال الدين است که از علماي جزين بود. شهيد ما بعد از اتمام دروس مقدماتي به شهر حله در سال 751 ه رفت، در حالي که سنش به هفده نمي رسيد. حله در آن زمان از بزرگترين مراکز علمي شيعه محسوب مي شد. علما و فقها و محدثان از آنجا برخاستند، چون فخر المحققين محمد بن حسن يوسف حلي پدر علامه حلي (771 - 682 ه)، سيد عميد الدين عبدالمطلب حسيني حلي، برادرش ضياء الدين عبدالله بن اعرج، تاج الدين محمد بن قاسم بن معية حسني، شيخ حسن بن احمد بن نجيب الدين محمد بن جعفر بن نماي حلي، و شماري ديگر از عالمان.
شهيد اول نزد ايشان به تعلم علوم پرداخت و فقه و اصول و حديث از اساتيد بزرگ فراگرفت تا به عالي ترين درجات علمي و فقهي رسيد و تا سال 757 ه در حله سکونت داشت. سپس به جزين بازگشت و در آنجا با تأسيس مدرسه اي به تدريس علوم پرداخت. وي به برخي از شهرها چون مکه، مدينه، بغداد، دمشق، فلسطين مسافرت کرد و از حدود چهل تن از مشايخ شيعه و سني کسب علم کرد. وي فقيه، اصولي، محدث اديب و شاعري توانمند بود:
و لا يحدب الافکار مثل تعسف
و لا يخصب الافکار مثل التفتح
استاد وي فخر المحققين، در اجازه اي که بدو داده، وي را اين چنين توصيف مي کند: «مولانا الامام العلامه الاعظم، افضل علماء العالم، سيد فضلاء بني آدم، مولانا شمس الحق والدين محمد بن مکي بن حامد ادام الله ايامه...».
شيخ شمس الائمه محمد بن يوسف بن علي کرماني قرشي شافعي نيز در اجازه اي که به وي نوشته است، او را چنين معرفي مي کند: «المولي الاعظم الاعلم، امام الائمه، صاحب الفضلين، مجمع المناقب و الکلمالات الفاخرة، جامع علوم الدنيا و الآخرة...».
شهيد اول از کساني است که آثار ارزشمندي در حديث، فقه و کلام از خود بجاي گذارده و تا به امروز با مؤلفات خويش به فرهنگ شيعه غنا بخشيده است.
نسخه شهيد:
شهيد، صحيفه سجاديه را دو مرتبه نگاشت: يک بار در سال 772 ه و بار ديگر در سال 776 ه، شمس الدين محمد جبعي جد شيخ بهائي، از روي نسخه ي شهيد رونويسي کرد و سپس آن را با نسخه ي دوم مقابله نمود.
مجلسي دوم عين عبارت جبعي را آورده است:
«آن را با نسخه ديگري به خط شيخ محمد بن مکي - نوشته شده در سال 776 - مقابله کردم. نسخه هاي اساس در مورد آن، همان نسخه هاي اساس نسخه ي اول است. و من تمام موارد را عينا از روي نسخه نوشتم، مگر برخي موارد رايج در ميان کاتبان، مانند ترک حرف همزه و آوردن الف در موردي که لام الفعل، واو باشد و مانند آن.»
نسخه اي که اکنون در اختيار داريم همان نسخه ي اولي است که در تاريخ 11 شعبان سال 772 ه يعني 14 سال قبل از شهادت شهيد کتابت شده و خود شهيد در صفحه دوم بدان اشاره کرده است که بيانش خواهد آمد و بر پشت صفحه ي اول آمده است: «دعاء الصحيفة الکاملة عن مولانا زين العابدين علي بن الحسين بن علي بن ابي طالب صلوات الله عليه، انتهي.»
شهيد اين نسخه را به فرزند دانشمندش ضياء الدين علي اهدا کرده و شايد اين اهدا باعث حفظ و ايمني نسخه تاکنون شده باشد، بخصوص آنکه نام ضياء الدين علي در بسياري از طرق روايي صحيفه آمده. در سمت راست اين صفحه، يا نص عبارت به خط شهيد آمده است: «للولد الاعز المعتضد قرة العين ابي القاسم علي بن محمد بن مکي نفعه الله بها و رزقه بما فيها (و استجاب لي؟) دعاه بمحمد و آله صلوات...» [43] .
شهيد در صفحه دوم، درباره نسخه هايي که از روي آنها صحيفه را نقل کرده، مي نويسد:
«نقلت هذه الصحيفة من خط علي بن احمد السديد، و فرغت في حادي عشر شعبان سند اثنتين و سبعين و سبعمائة.»
شهيد، بعد از استنساخ، آن را با اصل نسخه مقابله کرده و در سمت راست بالاي صفحه دوم تصريح کرده است:«عارضتها بأصلها المذکور، و فيها مواضع مهملة التقييد فنقلتها علي ما هي عليه، و الحمدلله و صلواته و سلامه علي سيدنا محمد و آله، و کتب محمد بن مکي».
نسخه سديدي و زندگاني او
شيخ سديد الدين علي بن احمد معروف به سديدي حلي. ميرزا عبدالله افندي اصفهاني درباره اش مي نويسد: «فاضل عالم جليل، از دانشمندان متقدم بر شهيد، که شهيد صحيفه کامله سجاديه را از روي نسخه ي به خط ايشان نقل کرده است و او از خط شخصيت مشهور شيخ علي بن سکون روايت و با آن مقابله کرده... از آثار تأليفي وي اطلاعي ندارم.» [44] .
نسخه سديد [45] .
اين نسخه از روي نسخه ي به خط راوي صحيفه شيخ عالم لغت دان علي بن سکون نحوي استنساخ و کتابت شده که علي بن سکون به نوبه ي خود از بهاء الشرف آن را روايت کرده است.
شيخ سديد در سال 643 بر نسخه ي خود - حسب آنچه که شهيد نقل کرده - نوشته است:
«ثقلت هذه الصحيفه من خط علي بن سکون و تتبع اعرابها عن أقصاه حسب الجهد، الأ ما زاغ عنه النظر و حسر عنه البصر، و ذلک في شهر ذي الحجه سنه ثلاث و اربعين و ستمائة».
شيخ سديد بعد از استنساخ، آن را با نسخه ي ابن سکون مقابله کرده و نگاشته است:
«بلغت مقابلة و تصحيحا بالنسخة المنقول منها، فصححت بحسب الجهد، الا ما زاغ عنه النظر و حسر عنه البصر، و ذلک في شهر ذي الحجة من سنة ثلاث و اربعين و ستمائة و الله الحمد و المنة».
شهيد ثاني زين العابدين بن احمد شامي (965 ه) تصريح کرده است که نص مذکور به خط شيخ سديد الدين علي بن احمد حلي بوده است. [46] .
نسخه ي ابن سکون و شرح حال وي
ابوالحسن علي بن محمد بن محمد بن علي بن محمد بن محمد بن سکون حلي نحوي شاعر، متوفاي حدود 600 ه است. شيخ حر عاملي درباره او تعبير فاضل، صالح، شاعر، اديب را به کار مي برد. [47] .
افندي اصفهاني مي گويد: «فاضل، عالم، عابد، ورع، نحوي، لغوي، شاعري دانشمند، فقيه معروف به ابن سکون، وي از علماي موثق شيعه است.» [48] .
ياقوت حموي درباره اش مي گويد: «علي بن محمد بن علي بن سکون حلي ابوالحسن از حله بني مزيد در سرزمين بابل، آگاه به نحو و لغت، خوش فکر و شيفته و علاقه مند به تصحيح کتب بود... نيکو شعر مي گفت... در حدود 600 از دنيا رفت و تأليفاتي از خود بجا گذاشت.» [49] .
سيوطي به نقل از ابن نجار مي گويد: «وي نحو را از علي بن خشاب و لغت را از ابن عصار آموخت. فقه را بر اساس مذهب شيعه فراگرفت و در آن مبرز شد و به تدريس پرداخت. وي فردي متدين، اهل نماز شب، با سخاوت و با مروت بود. به مدينه مسافرت کرد و در آنجا سکني گزيد و کاتب امير آنجا شد. بعد به شام آمد و در مدح سلطان صلاح الدين اشعاري را ايراد کرد؛ از جمله شعر ذيل:
خذا من لذيذ العيش ما رق أوصفا
و نفسکما عن باعث الهم فاصرفا
ألم تعلما أن الهموم قواتل
و أحجي الوري من کان للنفس منصفا
خليلي ان العيش بيضاء طفلة
اذا رشف الظمآن ريقتها اشتفي [50] .
نسخه ي ابن سکون
در زمينه ي اصالت نسخه ي ابن سکون بايد گفت که وي صحيفه را بدون واسطه از شيخ اجل نجم الدين بهاء الشرف ابوالحسن محد بن حسن بن احمد بن علي بن محمد بن عمر بن يحيي علوي حسيني نقل کرده است. وي هماني است که نامش در اول اسانيد صحيفه ذکر شده، چنانکه در اجازات صحيفه آمده است.
تا اينجا مشخص شد که نسخه شهيد از روي نسخه سديد برگرفته شده و نسخه سديد از روي نسخه ابن سکون کتابت شده، و نيز اصالت نسخه شهيد و نسخه هايي که از آن ها ادعيه نقل شده روشن گرديد.
مقابله ها و اجازات ديگري در نسخه هاي ابن سکون و سديد يافت مي شود که هر يک به عنوان اصل صحيفه شمرده مي شوند. پس ناگزير در مورد آنها نير بايد اطلاعاتي داشته باشيم و حال روات آنا و طبقات هر يک بايد بررسي شود. که هر يک از آنها را به شمار آورده ايم.
قراءت عميد الرؤسا و شرح حال وي
نسخه ي ابن سکون را عميد الرؤسا، هبة الله بن حامد بن احمد بن ايوب قرائت و تصحيح کرده است. وي از کساني که صحيفه را از شيخ اجل نجم الدين بهاء الشريف ابوالحسن محمد بن حسن بن احمد بن علي بن محمد بن عمر بن يحيي علوي حسيني - که نامش در ابتداي اسانيد صحيفه آمده - روايت کرده است.
عميد الرؤسا اجازه و قرائتي مورخ 603 ه براي ابوجعفر قاسم بن معيه [51] نگاشته که عين عبارتش چنين است:
«قرأها علي السيد الاجل النقيب الاوحد العالم جلال الدين عماد الاسلام. ابوجعفر القاسم بن الحسن بن محمد بن الحسن بن معية، ادام الله علوه، قرأت صحيفة مهذبة رويتها له عن الشيخ بهاء الشرف ابي الحسن محمد حسب ما وقفته عليه و حددته له، و کتب: هبة الله بن حامد بن احمد بن ايوب في شهر ربيع الآخر من سنة ثلاث و ستمائة، و الحمدلله الرحمان الرحيم، و صلواته و تسليمه علي رسوله سيدنا محمد المصطفي و علي آله الغر اللهاميم» [52] .
عميد الرؤساء، همان رضي الدين ابومنصور عميد الرؤساهبة الله بن حامد بن احمد بن ايوب بن علي بن ايوب حلي لغوي است که ميرداماد (م 1041 ه) در وصفش مي گويد: «انه من ائمة علماء الادب و من افاخم اصحابنا» [53] .
قفطي (624 ه) درباره او مي نويسد: «وي شخصي اديب و آشنا به ادبيات عرب و لغت، اهل حله مزيديه که از ابومحمد عبدالله بن احمد بن احمد بن خشاب و ابوالحسن علي بن عبدالرحيم رقي معروف به ابن عصار و ديگران تلمذ کرد و به حله بازگشت. عده اي از محضر او کسب فيض کردند و اشعاري نيز دارد.» [54] .
ياقوت حموي (689 ه) در معرفي وي مي گويد: «وي اديبي فاضل نحوي لغوي شاعر و از مشايخ و اساتيد عصر و شهر خود بود که اهل آن شهر از وي ادبيات را فرامي گرفتند. او نيز از ابوالحسن علي بن عبدالرحيم رقي معروف به ابن عصار و ديگران کسب علوم کرد. وي آثاري در نظم و نثر دارد. وي را وجه دويبة لقب داده بودند. مقالات را از ابن نقور روايت کرده در سال 610 در گذشت.» [55] .
شيخ حر عاملي (م 1104 ه) مي نويسد: «وي فاضلي جليل و صاحب تأليفاتي است و از وي، سيد فخار روايت مي کند.» [56] .
ميرزا عبدالله افندي در وصف او گويد: «الامام الفقيه الفاضل الحافل الاديب الکامل الامامي المعروف بعميد الرؤسا.» [57] .
ميرزا عبدالله اصفهاني، به نقل از خط ابن علقمي وزير شيعي - که بر روي برخي از نسخه هاي مصباح شيخ طوسي نگاشته - مي آورد:
«اين نسخه را عميد الرؤساء ابومنصور هبة الله... لغوي حلي نگاشته... که از اخيار و صالحان و متعبدان بود، و از فرزندان مشهور کاتبان به شمار مي آمد. آخرين مجلسي که اين کتاب را بر او قرائت کردم. در سال 609 بود. در همان سال، در سني متجاوز از هشتاد درگذشت.» [58] .
نسخه ابن ادريس و شرح حال وي
سديد بعد از آنکه نسخه خويش را نگاشت و با نسخه ي ابن سکون مقابله کرد، بر نسخه اي به خط ابن ادريس دست يافت و نسخه خود را بار ديگر با خط شيخ فقيه ابي جعفر محمد بن ادريس مقابله کرد. ترجمه ي عبارت سديد در مورد اين مقابله چنين است:
«بار دوم با نسخه اي به خط شيخ سعيد محمد بن ادريس مقابله کرد و لله الحمد در ماه ذوالقعده سال 654. هر آنچه درهامش و بين سطور با علامت «س» و «نسخه» مشخص شده، از خط ابن ادريس است. و آنچه بدون اين علامت است، برخي به خط ابن سکون و بعضي به خط ابن ادريس بوده است. تا آنجا که کوشش ما اجازه داد. و الله الحمد. و اين در ماه ذي القعده سال 654 بود.»
آنگاه سديد عبارت مقابله ابن ادريس را نقل مي کند: «صورة خط ابن ادريس في مقابلته: بلغ العرض بأصل خبر الموجود و بذل فيه الجهد و الطاقة الا ما زاغ عنه النظر و حسر عنه البصر.»
علامه مجلسي اين عبارت را از خط ابن ادريس در صحيفه خويش آورده و اضافه مي کند: «عورض هذا الکتاب بالأصل الذي بخط المصنف رحمه الله في سنة ثلاث و سبعين و خمسمائة و کتبه ابن ادريس.» [59] .
مراد وي از مصنف،، ابوعلي فرزند شيخ الطائفه است که اسناد آن را در حاشيه صفحه ي اول صحيفه از نسخه ي ابن ادريس نقل کرده است.
مولي ابوالمعالي محمد کلباسي (م 1315 ه) از سيد عبدالباقي - امام جمعه ي اصفهان - در اجازه اي که براي سيد نجفي نگاشته، سخني نقل مي کند که مي رساند نسخه ابن ادريس نزد شهيد موجود بوده است. خلاصه ي کلام وي را در اينجا نقل مي کنيم:
«سديدي نسخه مشهور را با نسخه ابن ادريس مقابله کرده و موارد اختلاف را در حواشي اوراق نوشت و براي آن حرف «س» را - که رمز ابن ادريس است - قرار داد. بعد از آن شهيد نيز نسخه ي مشهور را با نسخه ي ابن ادريس مقايسه و مقابله کرد و مشاهده کرد که در غير از چند مورد آن موافق با نسخه سديدي است. وي نيز در حواشي آنها را با علامت س مشخص کرده تا از نسخه ي سديدي متمايز باشد.» [60] .
نگارنده معتقد است که اولا در نسخه شهيد و نيز نسخه هايي که از روي آن با واسطه يا بدون واسطه ادعيه را نقل کرده اند و به دست ما رسيده، چنين مطلبي وجود ندارد، بويژه در بيانات و اجازاتي که علامه مجلسي از نسخه شهيد و نسخه جبعي - که توصيف آن خواهد آمد - نقل کرده و نيز از اجازات پدر بزرگوارش مولي محمد تقي مجلسي چنين مطلبي نقل شده است.
ثانيا قبلا گذشت که سديد، رمز نسخه ابن ادريس را «س» گذارده، اما شهيد چنين کاري نکرده چنانکه در اين نسخه به خط شهيد مشاهده مي شود.
نگاهي به شخصيت ابن ادريس
ابن ادريس، ابوجعفر شمس الدين محمد بن منصور بن احمد بن ادريس بن حسين بن قاسم بن عيسي عجلي متولد 543 ه، متوفاي 18 شوال 598 ه، صاحب کتاب السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي، از علما و فقهاي بزرگ شيعه است.
شهيد ثاني زين الدين بن احمد شامي (965 ه) در يکي از اجازات خويش او را به عبارات «الشيخ الامام العلامة المحقق فخر الدين ابن عبدالله محمد بن ادريس العجلي» توصيف کرده است.
شيخ احمد بن نعمة الله عاملي در اجازه اش به مولي عبدالله تستري از او با کلمات «الشيخ الاجل الاوحد المحقق المنقب» ياد کرده است.
محقق کرکي رحمه الله (940 ه) درباره او مي گويد: «الشيخ الامام السعيد المحقق خير العلماء و الفقهاء، فخر الملة و الحق و الدين....»
نسخه ابن ادريس از صحيفه
نسخه اي از صحيفه در کتابخانه رضوي به شماره ي 6836 وجود دارد، به خط محمد حسين بن کمال الدين علي فسائي به سال 1057 ه که وي آن را با نسخه ادريس و شهيد ثاني رحمهم الله مقابله کرده، چنانکه گذشت.
اين نسخه به خط شريفش تا اوايل قرن 12 نزد علامه مجلسي (1110 ه) بوده است. چنانکه در توصيف نسخه اي که مبناي شرح او (الفرائد الطريفة) است، بيان مي دارد. وي به سديد و مقابله ي نسخه اش با نسخه ابن ادريس اشاره مي کند و مي گويد: «اين نسخه (يعني نسخ ابن ادريس) نيز نزد ما است، به خط خودش، روح الله روحه» [61] .
وي در اجازه اي که براي يکي از شاگردانش در مشهد الرضا عليه السلام نوشته در هنگام ياد کرد طريق روايت مشهور صحيفه از ابن ادريس، بيان مي دارد که نسخه ي ابن ادريس به خط خود وي نزد او بوده است. [62] .
قبل از آن نسخه ابن ادريس نزد مولي محمد تقي مجلسي بوده چنانکه در اجازه سيد عبدالباقي نواده علامه مجلسي به سيد نجفي به اين مطلب اشاره شده است: «مولي تقي مجلسي به صحيفه ي ابن ادريس به خط او دست يافت و صحيفه مشهور را با آن مقابله کرده و برخي تفاوتها را نيز در آن مشاهده کرد و در حواشي ثبت نموده و بين حلقه اي قرار داده است.» [63] .
ابن ادريس شرحي بر صحيفه به صورت تعليقه دارد. [64] .
به هر حال، ابن ادريس صحيفه را از سه تن روايت کرده است.
اول - سيد بهاء الدين الشرف راوي صحيفه مشهور. [65] .
دوم - شيخ مفيد ابوعلي بن شيخ الطائفه ي طوسي رحمه الله بدون واسطه [66] .
اين روايت در حاشيه برخي از صحيفه هاي مشهور آمده، از جمله نسخه اي که ما در صدد معرفي آن هستيم.
سوم - شيخ ابوالقاسم محمد بن ابوالقاسم طبري از ابوعلي حسن بن شيخ الطائفه با واسطه [67] نقل مي کند.
اين اشکال مطرح شده که ابن ادريس که در طي اجازات از ابوعلي با يک ياد واسطه روايت مي کند، چگونه ممکن است از وي بدون واسطه دريافت کند؟ مجلسي اول رحمه الله مي گويد: «مشهور در اسانيد روايت محمد بن ادريس از ابوعلي، بايک يا دو واسطه است.»
سپس خود در جواب اين اشکال مي گويد: «ممکن است سماع صحيفه در سنين پايين وي، و باقي روايات در بزرگسالي بوده باشد، چنانکه اکنون نيز متعارف و معمول است.»
در تأييد اين مطلب مي توانيم بگوييم که ابوعلي دايي ابن ادريس بوده، چنانکه در شرح حالش گذشت. پس روايت از وي بعيد نيست. [68] .
مجلسي دوم رحمه الله به نقل از والد خود رحمه الله در فرائد الطريفه في شرح الصحيفة الشريفه در مورد سندي ک در حاشيه نسخه ها آمده، مي گويد: «اينکه گوينده «حدثنا» در اينجا ابن ادريس باشد و از ابوعلي بن شيخ با يک يا دو واسطه نقل مي کند، ظاهرا با نقل بي واسطه ي او منافاتي ندارد، چرا که ابوعلي مدت طولاني عمر کرده است....» [69] .
اما خود به اين مطلب قانع نشده و در رد آن مي گويد: «اين قضيه بسيار بعيد است، چرا که ابن ادريس از ابوعلي، غالبا - توسط الياس بن ابراهيم حائري و او از حسين بن رطبه از ابوعلي يا؛ از عربي بن مسافر از الياس بن هشام و ابوعلي قاسم بن محمد بن عماد طبري و هر دو از ابوعلي روايت مي کند و نيز از حسين بن رطبه از ابوعلي روايت مي کند و روايت ابن ادريس از ابوعلي بدون واسطه ذکر نشده است.» [70] .
بر کلام علامه مجلسي مي توان افزود که آخرين تاريخي که از زندگاني ابوعلي طوسي به ما رسيده است، در اسانيد روايي عماد طبري است که از او در بشارة المصطفي روايت مي کند و به سال 515 ه بازمي گردد. بنابراين روايت ابن ادريس (تولد: سال 486 ه) از ابوعلي طوسي بدون واسطه بعيد مي نمايد.
بدين لحاظ مجلسي مي گويد: «ظاهرا گوينده ي حدثنا، ابن ادريس نيست. گوينده ي آن يا رطبه يا ابوالقاسم طبري يا ديگري است و کاتب آن، ابن ادريس مي باشد.»
اما با اين حال در يکي از اجازات خود به شاگردانش مي نويسد: «ابن ادريس بدون واسطه از ابوعلي طوسي روايت کرده چنانکه در صحيفه اي که به خط ابن ادريس نزد او موجود مي باشد، آمده است.» [71] .
به اعتقاد نگارنده، روايت ابن ادريس از ابوعلي بدون واسطه در خصوص صحيفه مي تواند به صورت وجادة از روي خط ابوعلي باشد. رابطه ي نسبي او با ابوعلي و قرب راماني با او، مؤيد اين احتمال است.
درباره ي ضبط ابن ادريس
استاد علامه سيد محمد حسين جلالي اظهار مي دارد:
«به گمان من، ابن ادريس در تصحيح هاي خود اجتهاد کرده، چنانکه از مقايسه ي نسخه او با نسخه ي مشهور بر مي آيد. در تأييد اين نسخه مي گوييم که علامه مجلسي نسخه اي از شرح صحيفه ي ابن ادريس را ديده و از مقدمه ي او نقل مي کند: در صحيفه، الفاظ لغوي بود که در حاشيه ي بعضي از آنها نکاتي نوشتم. و اين نکات را با علامت حرف س مشخص کردم.» [72] .
نگارنده در اين سخن تأملي دارد. چرا که قصد ابن ادريس از اين کلام، اغلاط لغوي نيست. بلکه الفاظ مشکل را شرح و توضيح داده است.
تحقيق در مورد گوينده ي حدثنا
قبلا دانستيم که ابن سکون، صحيفه را از بهاء الدين شرف روايت کرد است. چون اين صحيفه به خط ابن سکون بوده و در آن خط عميد الرؤسا نيز ديده مي شود - که قبلا روايت وي از بهاء الشرف گذشت - علماي متأخر در مورد قائل حدثنا که در اوايل صحيفه هاي مشهور ديده مي شود، اختلاف دارند که ابن سکون است يا عميد الرؤسا. شيخ بهاء الدين محمد قائل حدثنا را ابن سکون دانسته و بر آن تأکيد مي ورزد و اين نظريه را که عميد الرؤسا باشد، شديدا منکر است. [73] .
ميرداماد و سيد علي مدني و جمعي از شارحان صحيفه، عميد الرؤسا را قائل آن مي دانند. [74] .
مجلسي اول و افندي معتقدند که بين اين دو منافاتي نيست، چنانکه از اجازات صحيفه معلوم مي شود که اين دو عالم بزرگوار، هر دو از سيد اجل بهاء الدين شرف روايت کرده اند.
با اين حال نهايت آنچه از نسخه شهيد برمي آيد، اين است که نسخه به خط ابن سکون بوده و گوينده اول همين شخص است. بعد عميد الرؤساء بر نسخه ابن سکون اجازه اي براي ابن معيه نگاشته با حق اجازه اي که از طرف سيد بهاء الشرف داشته است. بنابراين گوينده ي حدثنا در نسخه نمي تواند او باشد.
نکته مهم اين است که ثمره اي علمي براي مشخص کردن اين گوينده وجود ندارد، چرا که عميد الرؤساء و ابن سکون هر دو در يک طبقه اند و هر دو از شاگردان ابن عصار نحوي بوده اند. و در اجازات صحيفه که به شهيد منتهي مي شوند، مي بينيم که او به اسناد خود از اين دو و آنان نيز از بهاء الشرف صحيفه را روايت کرده اند. [75] .
تا اينجا بحث ما راجع به نسخه شهيد و شرح اصول آن و معرفي کاتبان آنها به پايان رسد.
از آنجا که سند اين نسخه به بهاء الشرف مي رسد، بحث در اينجا از اصالت و اسناد نسخه به اسناد روايي مي رسد. بنابراين شايسته است که راويان صحيفه مشهور، از قبل از شهيد و بعد از وي تا گوينده ي حدثنا را ذکر کنيم، تا طبقات راويان اين صحيفه براي خوانندگان عزيز روشن گردد.
طريق روايت صحيفه مشهور
کيفيت نسخه صحيفه مشهور و اصولي که از آن روايت شده، روشن شد. اکنون اين نکته باقي مي ماند که اين نسخه چگونه نگاهداري شده و کيفيت تحمل آن از جهت اجازه ي مشايخ چگونه است.
اينک مي گوييم: در نظر دانشمندان شيعه، روش هاي تحمل حديث، هفت شيوه است: سماع، قرائت، اجازه، مناوله، کتابت، اعلام، و جادة.
صحيفه مولانا امام زين العابدين عليه السلام به برخي از طرق هفتگاتنه فوق به دست ما رسيده است:
مناوله - که قضيه ي آن را مجلسي اول - رحمه الله - بيان کرد و گذشت.
اجازه يا وجاده - که طرق آن بسيار است. بايد دانست که - چنانکه شيخ حسن بن شهيد ثاني تصريح کرده - بخش عمده اي از طرق مشايخ با وجود کثرت و گستردگي، پس از شيخ طوسي، به مهمترين دانشمند کوشا در جهت ترويج صحيفه مبارکه و کاتب زنده ياد آن، شيخ شهيد اول مي رسد.
او صحيفه را از جمع زيادي روايت کرده، چنانکه جمع زيادي از او روايت کرده اند. بگذريم از جمع زيادي که به شکل وجاده به نشر و ترويج آن پرداخته اند. جستجو از تمام افراد ياد شده، فرصتي تفصيلي مي طلبد، که بسياري از آنها را مولي محمد تقي مجلسي در اجازات خود و در اثار ديگرش آورده است.
بعلاوه، شيعه ي زيد طرق زيادي براي روايت صحيفه دارند که فعلا قصد پرداختن به آنها را نداريم. پس اکتفا مي کنيم به بيان نام هاي کساني که شهيد اول، صحيفه را از آنها روايت کرده تا به بهاء الشرف، و از آنجا به امام سجاد عليه السلام مي رسد. پس از آن، جمعي ديگر را ياد مي کنيم که به طريق روايت يا وجاده از شهيد اول روايت کرده اند. در اينجا نيز به يک طريق واحد شناخته شده از جانب آنها به علامه مجلسي اکتفا مي شود.
افرادي که شهيد از ايشان صحيفه را نقل کرده است
بعد از کنکاش و جستجو در لابه لاي کتب اجازات و تراجم و فهارس، اسامي آن عده از شخصيتهايي را که صحيفه را براي شيخ شهدا روايت کرده اند به شرح ذيل مي آوريم:
1) ابوطالب محمد فرزند علامه حلي حسن بن يوسف بن علي بن مطهر اسدي مشهور به فخر المحققين [76] (متولد 682 ه حله - متوفي 771 ه). در روز 20 شعبان به خانه خود در حله سال 751 و نيز روز جمعه 3 جمادي الاولي سال 756 ه به شهيد اجازه داده است. علامه مجلسي عين اجازه دوم را از روي خط کسي که وي آن را از خط شريفش که بر روي جزء اول کتاب ايضاح الفوائد في شرح مشکلات القواعد نوشته شده بود نقل کرده است. جزء مذکور به خط شهيد بوده و آن را بر مصنف - رضي الله عنهما - قرائت کرده است. [77] .
2) سيد ابوعبدالله محمد بن قاسم بن حسين بن قاسم بن معيه تاج الدين حسني ديباجي حلي [78] (متوفي 776 ه، حله، مدفون در حرم اميرالمؤمنين عليه السلام) وي در شوال سال 753 ه و 16 شعبان 754 ه به شهيد اجازه داده است. مجلسي از مجموعه جباعي دو اجازه ديگر از ابن معيه را ذکر کرده که تاريخ هر دوشنبه 11 شوال 754 هجري است. [79] .
3) سيد عميد الدين ابوعبدالله عبدالمطلب بن محمد بن علي بن محمد بن اعرج حسيني حلي بغدادي خواهرزاده علامه ي حلي و شاگرد او. [80] شب نيمه شعبان 681 زاده شد و در بغداد از دنيا رفت و جنازه اش در نجف اشرف به خاک سپرده شد. وي در حاير حسيني 19 رمضان 751 به شهيد اجازه داده است.
4) رضي الدين ابوالحسن علي بن احمد بن يحيي مزيدي حلي [81] در غروب عرفه سال 757 ه وفات کرد و در حرم اميرالمؤمنين عليه السلام مدفون گرديد.
5) زين الدين ابوالحسن علي بن احمد بن طرد مطار آبادي حلي [82] در رجب 762 ه از دنيا رفت. وي در حله 6 ربيع الاخر سال 754 به شهيد اجازه داده است.
6) سيد امين الدين ابوطالب احمد بن بدر الدين محمد بن ابي ابراهيم [83] محمد بن علي بن حسن بن زهرة بن حسن بن زهرة کبير بن علي حسيني حلبي نقيب. در حلب سال 717 متولد و در آنجا در صفر 795 ه وفات يافت و براي شهيد در حله سال 755 ه اجازه اي صادر کرد.
7) سيد نجم الدين مهنا بن سنان بن عبدالوهاب بن نميلة بن اعرج حسيني مدني قاضي، [84] متوفاي 754.
8) قطب الدين ابوعبدالله محمد بن محمد رازي که به وي قطب تحتاني [85] نيز گفته شده است. سال 694 ه زاده شد و در ذي القعده 766 وفات يافت. شهيد يادآور شده که در شعبان سال 766 ه در درس او حضور يافته و از وي کسب علم کرده و از او اجازه دريافت داشته است.
9) جمال الدين ابومحمد مکي بن محمد بن حامد بن احمد نبطي عاملي پدر شهيد اول [86] .
10) جلال الدين ابومحمد حسن بن نظام الدين احمد بن نجيب الدين محمد بن جعفر بن ابوالبقاء هبة الله بن نماي حلي. [87] در حله ربيع الاخر 752 ه به شهيد اجازه داده است.
11) شمس الدين محمد بن احمد ابوالمعالي علوي حسيني موسوي. [88] .
راويان صحيفه که از شهيد روايت کرده اند
گروهي از علما صحيفه را از شهيد به دو طريق روايت و نقل کرده اند: اول به طريق اجازه و دوم به طريق وجاده. ابتدا فردي را که به دريافت اجازه نايل آمده اند ذکر کرده و سپس به کساني که به طريق وجاده صحيفه را نقل کرده اند مي پردازيم.
کساني که صحيفه را از شهيد به شکل اجازه نقل کرده اند
1) زين الدين ابوالحسن علين بن حسن بن شمس الدين محمد بن حسن مشهور به ابن خازن حايري متوفاي بعد از 791 ه [89] شهيد در دمشق روز چهارشنبه 12 رمضان المبارک سال 784 ه به وي اجازه داده است و مجلسي آن را در بحار آورده است. [90] .
2) تاج الدين محمد بن عبدالعالي بن نجده مشهور به ابن عبدالعالي [91] متوفاي 880 ه. شهيد در 10 رمضان 770 ه به وي اجازه داده است. [92] [93] .
3) ضياء الدين ابوالقاسم بن محمد بن مکي عاملي جزيني فرزند شهيد [94] متوفاي 856 ه.
شهيد يک بار همراه برادرش ابوطالب محمد - که ذکرش خواهد رفت - و جمال الدين حسن به وي اجازه داده و يک بار همراه با ابوطالب محمد - که مذکور خواهد شد - در حاشيه ي نسخه اي از شاطبيه اجازه داده است. و اين مطلب را صاحب معالم در اجازه ي کبير خود از خط شهيد بدون واسطه نقل کرده است. [95] .
4) رضي الدين ابوطالب محمد بن محمد بن مکي عاملي جزيني فرزند شهيد. [96] .
5) شرف الدين ابوعبدالله مقداد بن عبدالله بن محمد حلي اسدي سيوري مشهور به فاضل مقداد (متوفي روز يکشنبه 22 جمادي الاخر 826 ه.) [97] .
6) عزالدين ابومحمد حسن بن سليمان بن محمد حلي (متوفاي بعد از 802 ه) [98] .
7) سيد عزالدين حسن بن ايوب بن اعرج حسيني مشهور به ابن نجم الدين معروف به اطراوي عاملي [99] .
8) برخي از افاضل از شاگردان شهيد اول. [100] .
کساني که به صورت وجاده از شهيد صحيفه را نقل کرده اند
شماري از نسخ خطي موجود توسط عده اي از علماي بزرگ از روي نسخه شهيد نوشته يا با نسخه ي شهيد بدون واسطه يا با واسطه مقابله شده است. اين طريق يکي از راههاي اخذ حديث شمرده مي شود که نزد محدثان «وجاده» نام دارد. در اينجا به ذکر نسخه هايي که از خط شريف وي به طور مستقيم نوشته شده مي پردازيم و نسخه هايي را که به واسطه ي نسخ ديگر نوشته شده همراه با ذکر وسايط، ياد مي کنيم.
1) نسخه شيخ شمس الدين محمد بن علي بن حسن جبعي عاملي (متوفاي 886 ه) پدر حسين بن عبدالصمد و جد شيخ بهائي (متوفاي 1030 ه) اين نسخه، از روي نسخه شهيد نوشته شده و مجلسي اول آن را با شيخ بهاءالدين محمد عاملي مقابله کرده. [101] نسخه جبعي 851 ه نوشته شده و مجلسي اول آن را ديده و از آن خبر داده است. [102] .
نگارنده گويد: نسخه اي از اين صحيفه در مرکز احياء تراث اسلامي به شماره 1170 موجود است به خط ابوالمعالي خوانساري که نظام الدين قرشي ساوجي آن را با نسخه جبعي مقابله کرده. در نسخه علامتهاي مقابله ديده مي شود و شايد به خط شيخ بهايي باشد. قرشي هر آنچه که در نسخه جبعي بوده به تمامي نقل کرده که آن نسخه نيز مطابق با نسخه شهيد و نسخه اي است که علامه مجلسي از صحيفه جبعي نقل کرده است. [103] .
در کتابخانه مجلس شوراي اسلامي نسخه اي به شماره 8932 جزو مجموعه هايي که جبعي نوشته و به مجموعه جباعي شهرت دارد موجود است. سيد محمد طباطبايي بهبهاني در کتاب «الشريعه الي استدراک الذريعه» در معرفي آن گفته که اين مجموعه، از جهت قدمت نسبت به ساير مجموعه ها ممتاز است، چرا که قديمترين تاريخ موجود در اين مجموعه، ذوالقعده 851 ه است. در اين مجموعه ملحقات صحيفه سجاديه به خط اين عالم جليل وجود دارد. طباطبايي اظهار مي دارد که اين مطالب از روي خط عميد الرؤسا کتابت شده است. [104] .
2) نسخه شهيد ثاني زين الدين علي بن احمد شامي (متوفاي 965 ه) که از روي نسخه شهيد اول نگارش يافته و در آن طرق روايي صحيفه را ذکر کرده است.
نسخه شهيد ثاني در اختيار علامه مجلسي بوده که وي، همه اين طرق و تمامي مطالب موجود در آن و مقابله هاي شهيد اول را که به خط شهيد ثاني بوده ذکر کرده است. از جمله اين مطلب را از آن نسخه آورده است: «اين نسخه، از روي نسخه شيخ و مولايمان ابوعبدالله شهيد محمد بن مکي مقابله و مضبوط گشته است. به دفعات متعدد که اولين بار در سال کتابت، دومين بار سال 44 (يعني 944) و سومين مرتبه سال 954 مي باشد.» [105] .
نسخه اي از صحيفه به خط شهيد ثاني در کتابخانه مدرسه نواب به شماره 13 (ادعيه) موجود است. فهرست نگار در توصيف آن مي گويد: «اين نسخه به خط نسخ معرب به خط به ابن حاجه زين الدين بن علي است که در سال 930 ه نوشته شده.» [106] شهيد نسخه ي خود را سال 930 ه - بر حسب آنچه که مجلسي در بحارالانوار گفته - نگاشته است.
نسخه اي ديگر از آن در کتابخانه آية الله مرعشي بن شماره ي 13140 موجود است که از روي نسخه سديد نوشته شده يا با آن بدون واسطه مقابله شده است و هر آنچه در نسخه شهيد آمده بعينه در آن نيز آمده است. محمد بن فقيه ابراهيم آن را در ربيع الاول 853 ه استنساخ کرده و بار ديگر محمد بن حسن حسيني عيناثي از علماي قرن 11 و صاحب کتاب المواعظ العدديه آن را با نسخه شهيد ثاني مقابله کرده و تمامي مطالب آن نسخه را آورده و کتابت آن به سال 1070 ه مي باشد.
نسخه اي ديگر در کتابخانه آستان مقدس به شماره 13985 از قرن 11 موجود است که با نسخه شهيد ثاني مقابله و تصحيح شده و در حاشيه يکي از صفحات آمده است: «کذا في نسخة الشيخ زين الدين قدس الله سره علقها متبرکا بادائها لنفسه فقير رحمة الله... ين الدين علي الشهيد يابن الحجة فارغا منها... شهر شعبان المعظم قدس سره... ثلاثين و تسعمائة.» [107] .
نسخه ديگري در اين کتابخانه به شماره 6836 موجود است که آن را محمد حسين بن کمال الدين علي فسائي سال 1057 ه نگاشته و با نسخه ابن ادريس و نسخه شهيد ثاني مقابله کرده است.
نسخه اي ديگر در کتابخانه عمومي آية الله حکيم در نجف اشرف به شماره 75 وجود دارد که بر اساس نسخه شهيد ثاني نوشته شده و آن را حسين بن شدقم تصحيح کرده است. شايد اين شخص سيد حسين بن حسن بن علي بن حسن بن شدقم بن ضامن حسيني مدني هندي باشد که از حسين بن عبدالصمد عاملي والد شيخ بهاء الدين (م 984 ه) صاحب اجازه است. [108] .
3) نسخه محمد امين بن محمد علي که آن را در 10 ذي الحجه 1079 ه استنساخ کرده و کيفيت مقابله ي آن را اين چنين توصيف کرده است:
«اين صحيفه کامله ي نوراني منسوب به سيد و مولايمان امام سجاد و زين العباد اما مفترض الطاعه علي بن حسين بن علي بن ابي طالب - صلوات الله و سلامه عليهم - را از روي خط دانشمند علامه شهيد اول شمس الدين محمد بن مکي رحمه الله و رضي عنه نقل نموده ام و تمامي اعراب، نقطه ها و حواشي را لفظ به لفظ حسب توانايي خويش آورده ام، مگر مواردي که از چشم رفته باشد و اين کار در 10 ذي الحجه 1079 انجام پذيرفت توسط بنده نيازمند به عفو پروردگار، ابن علي بن علي، غلام علي مشهور به محمد علي».
نسخه محمد امين اکنون ضمن مخطوطات کتابخانه اهدايي مرحوم سيد محمد مشکوة به دانشگاه تهران به شماره 73 موجود است. [109] .
4) نسخه جعفريه که در قرن 10 نوشته شده و با نسخه شهيد رحمه الله مقابله و تصحيح شده است و در صفحاتش علامت مقابله به خط شيخ بهايي و ميراداماد ديده مي شود. ميرداماد در اول و آخر نسخه اجازه قرائت داده است. در حاشيه مطالبي از علامه ي مجلسي به عنوان «م ح ق دام ظله» آمده و نسخه در کتابخانه مدرسه جعفريه در زهان موجود است. [110] .
5) نسخه مدرسه سپهسالار نگارش شده به سال 1021 ه و با نسخه هاي شهيد مقابله و تصحيح شده. [111] .
6) نسخه ديگري از مدرسه سپهسالار که کاتب از روي نسخه شهيد نوشته، به طوري که قبل از ملحقات صحيفه اظهار داشته است. [112] .
7) نسخه نوشته شده به سال 1087 ه که در کتابخانه براون موجود است. [113] .
8) نسخه ي اصل براي نسخه اي که آن را محي الدين بن محمود بن احمد طريحي نجفي مسلمي عزيزي نگاشته و تصحيح کرده است. شيخ حر عاملي در کتاب امل الآمل درباره او مي گويد: «عالم فاضل محقق عابد صالح اديب شاعر، له رسائل و مراثي للحسين عليه السلام و ديوان شعر من المعاصرين.» [114] .
اين شيخ بزرگوار، نسخه اش را بر اساس نسخه اي کتابت و تصحيح کرده که از روي نسخه شهيد اول کتابت شده و تمامي مقابلات و مطالب موجود در نسخه شهيد را آورده اين نسخه در کتابخانه آستان قدس به شماره 19592 موجود است. [115] .
9) نسخه ي نقل شده که اصل مورد مقابله ي کاظم بن عيس غروي نجفي در سال 996 از آن نقل شده است. وي در پايان صحيفه، قبل از ملحقات آن مي گويد: «اين نسخه مبارک بر نسخه اي مقابله شده که از روي نسخه اي منقول از خط شيخ شهيد نوشته شده است. همان نسخه، خود بر شهيد ثاني خوانده شده و تصحيح و اعراب آن بر طبق نظر او آمده، در حد توان، مگر آنچه ديده از آن خطا مي رود. اين مقابله در چند مجلس انجام شده و در روز پنجشنبه 15 شوال 996 هجري در مکه مشرفه - زادها الله شرفا - پايان يافته است. اين سطور را بنده ي فقير به رحمت خداي بي نياز خود، کاظم بن يس غروي نجفي عفي الله عنهما نگاشت.» [116] .
10) نسخه کتابخانه آية الله مرعشي به شماره 395، مکتوب روز شنبه ذوالحجه 935 در نجف اشرف قبل از ملحقات صحيفه تصريح شده که اين نسخه با نسخه شهيد مقابله شده است. همان مطالب که در ديگر نسخه آمده - از نظر نوع مقابله و ذکر اصول - در اينجا نيز آمده است. [117] .
11) نسخه متعلق به آقا حسن تاج که آن را مجلسي اول به اشاره صاحب العصر و الزمان - عجل الله تعالي فرجه الشريف - دريافت نمود که قبلا بدان اشاره رفت.
12) نسخه معصومه عراق که با ساير نسخه هاي ابن اشناس و ابن سکون و ابن ادريس و شيخ شهيد و شهيد ثاني و ديگران مقابله شده و در نهايت صحت است. از اين رو، به آن معصومه مي گويند، به خاطر آنکه از غلط عاري است، چنانکه ميرزا عبدالله در صحيفه ثالثه نقل کرده است. [118] .
13) نسخه اي که ميرزا عبدالله افندي در اردبيل ديده. وي در رياض العلماء مي گويد: نسخه ديگري از صحيفه کامله در اردبيل ديدم که نسخه ي کهني بود و تصويري از خط شيخ شهيد شمس الدين محمد بن مکي بر آن ديده مي شد. [119] .
14) نسخه امير سيد محمد باقر داماد متوفاي 1041 ه که در مقدمه ي شرح خود بر صحيفه از آن خبر داده است.
اين بود پايان آنچه که با تعجيل، راجع به صحيفه سجاديه مبارکه و نسخه شهيد، قصد ايراد آن را داشتيم. ضمن طلب رضاي الهي، شفاعت پيامبر و اهل بيت عليهم السلام را آرزومنديم، و آخر دعوانا الحمد لله رب العالمين، و الصلاة و السلام علي سيدنا محمد و آله الطيبين الطاهرين.
پي نوشتها:
[1] محمد بن علي بن شهر آشوب (م 588 ه) در مقدمه معالم العلماء در پاسخ به کلام غزالي مي گويد: نخستين کسي که (در اسلام) به کار تصنيف دست زد، مولا علي عليه السلام بود که کتاب خداوند جل جلاله را گرد آورد. بعد از ايشان مي توان به ترتيب زماني، از سلمان فارسي، ابوذر غفاري، اصبغ بن نباته، عبيدالله ابن ابي رافع و صحيفه کامله امام زين العابدين عليه السلام نام برد. (معالم العلماء، ص 38).
[2] ابن شهر آشوب نخستين کسي است که صحيفه را بدين نام ها ناميد چنانکه در معالم العلماء، در شرح حال متوکل بن عمير گويد: صحيفه به «زبور آل محمد عليهم السلام» لقب يافته است. (معالم العلماء ص 160) و در شرح حال يحيي بن علي بن محمد بن حسين رقي، گويد: از امام صادق عليه السلام دعاي معروف به «انجيل اهل البيت عليهم السلام» روايت شده است. (همان، ص 166) .
[3] بنگريد: بحارالانوار، ج 110، ص 61، صورت 41.
[4] درباره ي اين شخصيت والامقام، بنگريد به کتاب «الشهيد الاول، حياته و آثاره» نوشته حجة الاسلام رضا مختاري (قم: بوستان کتاب، 1426).
[5] بنگريد: بحارالانوار ج 110 (کتاب الاجازات) ص 66 - 43، جمعيع طرقي که مولي محمد تقي مجلسي ذکر کرده: به شهيد رحمه الله عليه بازمي گردد.
[6] الذريعه ج 13، ص 358، رقم 1326.
[7] شرح صحيفه، ميرداماد، ص 56.
[8] رياض السالکين، ج 1 ص 58.
[9] رجال النجاشي، ص 426، رقم 1144.
[10] فهرست طوسي، ص 477، رقم 769.
[11] راجع به شروح صحيفه و نسخه هاي آن ها مراجع شود به:
الف: شيخ علامه آقا بزرگ طهراني در «الذريعة الي تصانيف الشيعه»،
ب: علامه استاد سيد محمد حسين حسيني جلالي در کتابش به نام «دراسات حول الصحيفه السجاديه» در اين کتاب، ايشان از شروح صحيفه تحت عنوان «الصحيفه عبر القرون» نام برده است. اين پژوهش همچنين همراه با تحقيق ايشان بر روي نسخه اي از صحيفه به روايت علي بن مالک در قم منتشر شده است.
ج. حسين درگاهي در کتاب «کتابنامه صحيفه سجاديه»،
د. فؤاد سزگين در «تاريخ التراث العربي».
ه. دو مقدمه آية الله مرعشي و سيد مشکاة که يک ابر حدود شصت سال پيشتر و بار ديگر در مقدمه نسخه اي از صحيفه، به تصحيح و چاپ شيخ محمد آخوندي منتشر شده. اين دو مقدمه اخيرا به طور مستقل و در خور شأن آن به اشراف استادمان علامه سيد محمد رضا جلالي - دام توفيقه - در مجله علوم الحديث (عربي) منتشر شده است.
[12] شرح صحيفه سجاديه، ص 55.
[13] رياض السالکين، ج 1 ص 51.
[14] بحارالانوار ج 110، ص 66، وي اين مطلب را در ضمن اجازه اي به تاريخ 1064 ه ايراد کرده است.
[15] بحارالانوار، ج 110، ص 59، صورت 41.
[16] شرح صحيفه سجاديه، ص 56.
[17] صحيفه ثالثه سجاديه، ص 11.
[18] بحارالانوار، ج 110، ص 59، صورت 41.
[19] همان، ص 61.
[20] نسخه اي از آن را که ميرزا عبدالله افندي اصفهاني ديده و در صحيفه ثالثه ص 11 از آن خبر داده، نسخه اي نفيس و کهن، به خط ابن مقله خطاط مشهور عصر عباسي بوده است. علامه محقق سيد محمد علي روضاتي حفظه الله، نسخه اي از اين روايت در اختيار دارد که آن را محمد باقر حسيني سلطاني شوشتري در سال 1123، ه به دستور سلطان حسين صفوي به نگارش در آورده و مرکز تحقيقات کامپيوتري حوزه علميه اصفهان به تحقيق سيد احمد سجادي همراه با تقريظ علامه مذکور به چاپ رسانده است.
[21] نسخه اي از آن در کتابخانه آستان قدس رضوي به شماره ي 12405 موجود است. اين نسخه را حسن بن ابراهيم الزامي در سال 416 ه کتابت کرده که قديمي ترين نسخه ي موجود از صحيفه است. استاد کاظم مدير شانه چي در مشهد مقدس، آن را تحقيق و منتشر کرده است. نسخه ديگري در کتابخانه آية الله مرعشي قم به شماره ي 3685 وجود دارد که آن نيز، نسخه اي قديمي و به نسخ معرب است. در برگه 21 اين نسخه آمده است. «بلغ عند مستجمع العلوم شيخ الاسلام و المسلمين زين الملة والدين مدظله و ايده الله تعالي.» از اين عبارت معلوم مي شود که مراد، شهيد ثاني زين العابدين بن علي عاملي (شهيد به سال 965 ه) است. اين نسخه را علامه سيد محمد حسين حسيني جلالي در قم همراه با تحقيقات و توضيحات لازم و مقدمه اي در خور منتشر کرده است.
[22] علامه مجلسي در اجازات بحارالانوار ج 109، ص 101 و آقا بزرگ تهراني در ذريعه، ج 1، ص 231 از آن ياد کرده اند.
[23] اگر اين گفته صحيح باشد، نسخه اي از آن در کتابخانه اياصوفيا استانبول به شماره ي 2819 موجود است.
[24] نسخه اي از آن در کتابخانه موزه کاخ گلستان تهران به شماره ي 2105 موجود است، به کتابت ياقوت مستعصمي به سال 694 ه. نسخه ديگر در کتابخانه اياصوفيه استانبول به شماره ي 1946 (کتابت سال 697 ه) وجود دارد.
[25] نسخه اي از اين روايت به شماره 3685 در کتابخانه آية الله مرعشي است به خط حسين بن محمد حسيني شيرازي تاريخ کتابت: روز جمعه 11 ربيع الاخر 695 ه. بر اساس توصيف سيد احمد حسيني اشکوري فهرست نگار کتابخانه، اين نسخه چهل و يک دعا دارد که سيزده دعا، از ادعيه نسخه هاي معروف صحيفه کمتر است. سند اين نسخه کوتاه است و مقدمه ي صحيفه هاي معروف را نيز ندارد. (فهرست کتابخانه آية الله مرعشي، ج 10، ص 81) .
[26] يکي از فضلاي معاصر معتقد است که روايت مشهور از دو روايت که با يکديگر ادغام شده اند، شکل گرفته است. در ادامه ي بحث، در مورد ويژگي هاي روايت مشهور، گفتگو خواهد شد.
[27] در ادامه ي گفتار، نام شاگردان شهيد اول که صحيفه را از ايشان روايت کرده اند، خواهد آمد.
[28] شرح من لا يحضره الفقيه، ج 14، ص 418.
[29] الفرائد الطريفة، ص 5.
[30] بحارالانوار، ج 110، ص 50.
[31] الکافي، ج 8، ص 14، ح 2؛ الفهرست،ص 68، رقم 138.
[32] بنگريد به: مقدمه ي صحيفه سجاديه.
[33] در مبحث روايتهاي صحيفه، از نسخه اي که از طريق علي بن مالک روايت شده ذکري به ميان آمد.
[34] البته اين نکات، از ارزش و حجيت و اعتبار حديث نمي کاهد، چرا که حفاظ و محدثان بزرگ اعتقادي به ممنوعيت حديث نداشتند، احاديث را حفظ و نگهداري کرده و محافظت از احاديث را - چه به صورت کتابت يا حفظ در سينه - نصب العين خود قرار داده بودند، بويژه شاگردان مکتب وحي و پيروان اهل بيت عليهم السلام.
[35] الذريعه 1: 2530:518.
[36] الذريعه 20: 3124:308.
[37] الذريعه 25: 227/194.
[38] الذريعه 25: 153/287: شيخ آقا بزرگ مي گويد: اين کتاب تفسيري کبير است... که تا سوره ي آل عمران در دو مجلد ضخيم مفصلا نگاشته شده است. نوه ي او سيد علي تقي بن ابي الحسن بن ابراهيم بن مصنف مي گويد: از اين تفسير، سه جزء در سه مجلد نوشته شد.
[39] الذريعه 8: 803/20.
[40] در الذريعه ج 4، ص 418، کتاب «تکملة ينابيع الانوار» را براي وي نام برده است.
[41] صحيفة المکتبة، رقم 31، ص 2.
[42] الذريعه 19:15.
[43] در اينجا کلمه اي ناخواناست.
[44] رياض العلماء 354:3.
[45] نسخه اي از صحيفه موجود است که آن نيز از روي نسخه سديد نوشته و با آن بدون واسطه مقابله شده و هر آنچه در نسخه شهيد آمده در اين نسخه نيز بعينه وجود دارد. اين نسخه در کتابخانه آية الله مرعشي به شماره 13140 محفوظ است. محمد بن فقيه ابراهيم آن را در ربيع الاخر سال 853 ه استنساخ کرده و بار ديگر در سال 1070 محمد بن حسن حسيني عيناثي از علماي قرن 11 (صاحب کتاب المواعظ العدديه) آن را با نسخه شهيد ثاني مقابله کرده و هر آنچه که در نسخه شهيد ثاني بوده نقل کرده است. همچنين تصويري از صحيفه ي محفوظ در کتابخانه دانشگاه الهيات مشهد به شماره 1009 به دستم رسيد که در 18 ذي قعده 973 ه نگارش يافته و کاتب آن از روي نسخه اي که مقابله ي ابن سکون و ابن ادريس بر آن ديده مي شود، استنساخ کرده و شايد اين نسخه اي که از روي آن رونويسي شده، نسخه سديد باشد. بنگريد: فهرست: دانشکده الهيات مشهد 163:2.
[46] بحارالانوار 134:108.
[47] امل الامل 2: 615/203.
[48] رياض العلماء 241:4.
[49] معجم الادباء 15: 15/75، به وي تهمت نصيريه بودن را مي زنند، در حالي که مبرا از آن است.
[50] بغية الوعاة ج 2، ص 199، رقم 1784.
[51] سيد جلال الدين ابوجعفر قاسم بن حسن بن محمد بن ابومنصور حسن بن احمد بن معية بن سعيد ديباجي حسني. ابن عنبه (828 ه) در عمدة الطالب ص 165 او را به عنوان سيد جلال الدين ابوجعفر بن حسن زکي الثالث توصيف کرده و در مورد وي مي گويد: وي يکي از رجال علويين است. سپس مطالبي راجع به وي و وزير ناصر بن مهدي حسني و ديگران نقل مي کند.
محدث شيخ حر عاملي در امل الآمل: 2: 655/219 عبارت؛ «فاضل صدوق» را در موردش آورده است. افندي در رياض العلماء 395:4 وي را «الفقيه الفاضل العالم الجليل العظيم الشأن» معرفي کرده است. ابن معية جد اعلاي فقيه نسابه تاج الدين محمد بن قاسم بن حسين بن قاسم صاحب ترجمه است نه پدر او، چنانکه حر عاملي و افندي در کتابهايشان يادآور شده اند. تاج الدين محمد که سال 776 ه وفات يافت، از مشايخ شهيد اول است که شهيد، صحيفه را از وي و او با چهار يا سه واسطه آن را روايت کرده، از جمله از جد خود ابن معيه که از طرف عميد الرؤسا و او از بهاء الشرف اجازه داشته اند (رجوع کنيد به بحارالانوار، کتاب الاجازات، مجلد 110) .
[52] نيز علامه مجلسي نيز در بحارالانوار ج 107 ص 26 اين اجازه را از نسخه اي از صحيفه به خط شيخ حسين بن حسن بن حسين بن محمد قصباني آورده که تاريخ کتابتش سال 333 (ظاهرا 833) مي باشد.
[53] شرح صحيفه سجاديه ص 56.
[54] انباء الرواة علي انباه النحاة: 3: 803/357.
[55] معجم الادباء 19: 101/264.
[56] امل الآمل 2: 1053/342.
[57] رياض العلماء 307:5.
[58] همان: 308.
[59] الفرائد الطريقه: 19.
[60] الرسائل الرجاليه 615:2.
[61] الفرائد الطريفه: 9.
[62] بحارالانوار، 162:110.
[63] الرسائل الرجاليه کلباسي 615:2.
[64] الذريعه 13: 1326/358.
[65] روايت از وي در اجازات مولي محمد تقي مجلسي رحمه الله آمده است، بحارالانوار 110: 38/44، همان: 43:65، و مواضع ديگر.
[66] روايت از وي در اجازات مولي محمد تقي مجلسي رحمه الله آمده است، بحارالانوار 110: 41/52 و ص 43/65 و....
[67] روايت از او در اجازات مولي محمد تقي مجلسي رحمه آمده، بحارالانوار 110: 39/46 و ص 65/ 43 و...
[68] ر. ک: لؤلؤة البحرين: 278.
[69] الفرائد الطريفه: 19 - 18.
[70] منبع سابق.
[71] بنگريد: شرح صحيفه ي مجلسي؛ بحارالانوار 162:110.
[72] مقدمه سيد جلالي بر صحيفه به روايت ابن همام اسکافي (332 ه) از علي بن مالک، ص 71 - 70.
[73] ميرزا عبدالله افندي در رياض العلماء 309:5 اين سخن را آورده است.
[74] شرح صحيفه ميرداماد: 56، رياض السالکين 53:1.
[75] ر. ک: الفرائد الطريفه: 16، خاتمه مستدرک الوسائل 52:3، نورالانوار سيد جزايري (که نسخه اش نزد ماست)، الرسائل الرجاليه ابوالمعالي کلباسي 571 - 561: 2.
[76] علامه مجلسي در بحارالانوار 110، ص 39/46، و ص 41/52 و ص 43/64 آورده است.
[77] بحارالانوار 107: 17/177.
[78] بنگر: بحارالانوار 110: ص 39/46، ص 40/48، ص 41/52، ص 43/64 و ص 161.
[79] بحارالانوار 182:107.
[80] بنگر: بحارالانوار 110: 39/46، ص 40/48، ص 41/52، ص 43/64.
[81] بنگر: بحارالانوار 110: 39/47، ص 40/48 و ص 41/ 52 و ص 43/64.
[82] بنگر: بحارالانوار 110: 40/48، و ص 41/52 و ص 43/64.
[83] در بحار: ابراهيم بدون کلمه أبي آمده است و همچنين در طبقات اعلام الشيعه 9:3.
[84] بنگر: بحارالانوار 110: 41/52، ص 43/64.
[85] بنگر: بحارالانوار 110: 41/52، و ص 43/64.
[86] بنگر: بحارالانوار 110: 41/53.
[87] بنگر: بحارالانوار 110: 41/57.
[88] بنگر: بحارالانوار 110: 42/62، و ص 43/65.
[89] بنگر: بحارالانوار 110: 39/46، و ص 41/52، و ص 43/64.
[90] بحارالانوار 107: 21/186.
[91] بنگر: بحارالانوار 110: 41/52.
[92] طبقات اعلام الشيعه 124: 4 (الضياء اللامع في القرن التاسع).
[93] نسخه اين اجازه به خط شهيد در کتابخانه مدرسه نواب مشهد مقدس موجود است.
[94] بنگر: بحارالانوار 110: 40/48.
[95] بحارالانوار 55:109، الذريعه 1: 135/248 و 1306، و طبقات اعلام الشيعه 121/4.
[96] بحارالانوار 110: 52/52.
[97] بحارالانوار 110: 43/64.
[98] بحارالانوار 213:107.
[99] بحارالانوار 110: 39/46، ص 43/64.
[100] بحارالانوار 62:110.
[101] در باب اسباب شهرت روايت مشهور گذشت و بنگر الرسائل الرجاليه 616 - 615: 2.
[102] بحارالانوار 214:107.
[103] المخطوطات العربيه في مرکز احياء التراث الاسلامي 2: 1170/214.
[104] الشريعه الي استدراک الذريعه 251:1، شماره 483.
[105] بحارالانوار 134 - 133: 108.
[106] فهرست مدرسه نواب، ص 553.
[107] فهرست کتابخانه آستان قدس 15: 503/339 (بخش ادعيه).
[108] طبقات اعلام الشيعه 170:5.
[109] فهرست نسخه هاي خطي کتابخانه مرکزي دانشگاه تهران 162:1 (قسم ادعيه).
[110] فهرست نسخه هاي خطي کتابخانه مدرسه جعفريه: 83/86.
[111] فهرست کتابخانه سپهسالار 1: 64/36.
[112] فهرست کتابخانه سپهسالار1: 1053/0.
[113] م/کمبريج: 416.
[114] امل الآمل 2: 971/318 و بنگريد الذريعه 9: 6612/1016.
[115] فهرست کتابخانه آستان قدس 15: 509/342 (قسم ادعيه).
[116] کتابخانه آية الله گلپايگاني به شماره 6 ، 139.
[117] فهرست نسخه هاي خطي مرعشي: 395/412.
[118] ذريعه 21: 4965/265.
[119] رياض العلماء 396:4.
منبع : منبع: مجله سفينه (شماره 7) / سيد حسين موسوي بروجردي - محمود نظري