فارسی
يكشنبه 02 دى 1403 - الاحد 19 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 6
100% این مطلب را پسندیده اند

نقش تلقین در تربیت فرزند

اگر پدر و مادر، داخل خانه به يكديگر دروغ بگويند يا به ديگران دروغ بگويند، به فرزند قول بدهند و به آن وفا نكنند، خلف وعده كنند، كودك هم دروغگو تربيت خواهد شد و به وعده هايش بى توجه بود.
نقش تلقین در تربیت فرزند

يكى از روشهاى آموزشى ، القا و تلقين است . در مقابل نهى از تلقين زشتى و دروغ ، به تلقين خوبى ها و خيرات توصيه شده است . امام باقر عليه السلام مى فرمايند:
اتَّقُوا الكَذِبَ الصَّغير منه و الكبير فى كُلّ جِد و هزل (504).
((بپرهيزيد از دروغ كوچك و بزرگ ، شوخى يا جدى - چرا كه انس به دروغ كوچك جرات به دروغ هاى بزرگ را همراه دارد -)).
والدين ، معلم هاى نخست فرزند هستند و محيط خانه و منزل اولين مدرسه و آموزشگاه او است . طفل هم در آماده ترين دوران يادگيرى و تعليم است ، اما گاهى پدر و مادر در محيط خانه از تاثير رفتار خود بر فرزندان غفلت مى كنند.
سيره عملى والدين در زندگى خانوادگى ، اگر صحيح و سنجيده و بر اساس معيارها و موازين درست تربيتى باشد، در فرزند هم تاثير تربيتى صحيح دارد.
برعكس اگر در سلوك با يكديگر يا با ديگر اعضاى خانواده ، يا در رفتار با كودك خود، روش نامطلوبى را پيش گيرند، اثرات منفى آن در روح و روان كودك ماندگار خواهد بود؛ مثلا اگر كسى در بزند و پدر براى آسايش خود، مهمان را نپذيرد و به دروغ به فرزند بگويد بگو كه پدرم خانه نيست ؛ اين رفتار از همان آغاز بر روح مستعد كودك اثر منفى مى گذارد.
امام عليه السلام مى فرمايند: اگر مى خواهيم فرزندانمان را درست كنيم ، ابتدا بايد خود را اصلاح كنيم و اين قاعده استثنا ندارد.
مَن نَصَبَ نفسه للنَّاس اءِمَاما فَليَبدَاء بِتَعليم نفسِهِ قبل تعليم غيره وَليَكُن تَاءديبُهُ بِسيرَتِهِ قَبلَ تَاءديبِهِ بِلسانِهِ و مُعَلِّمُ نَفسِهِ و مُؤَدِّبُهَا اءَحَقُّ بِالاِجلال من مُعَلِّمِ النَّاس و مؤ دِّبِهم (505).
((كسى كه خود را در مقام پيشوايى و امام مردم قرار مى دهد بايد پيش از آن كه به تعليم ديگران بپردازد به تعليم خويش ‍ پردازد؛ و بايد از تاديب كردن او به عملش پيش از تاديب كردن به زبانش باشد. كسى كه معلم و ادب كننده خويشتن است ؛ به احترام سزاوارتر از كسى است كه معلم و مربى مردم است )).
قابل قبول نيست كه پدرى در خانه دروغگويى ، بى ادبى ، عهدشكنى ، و ظلم و تعدى را سيره خود قرار دهد، اما از فرزندش توقع داشته باشد به او دروغ نگويد.
اگر پدر و مادر، داخل خانه به يكديگر دروغ بگويند يا به ديگران دروغ بگويند، به فرزند قول بدهند و به آن وفا نكنند، خلف وعده كنند، كودك هم دروغگو تربيت خواهد شد و به وعده هايش بى توجه بود.
اگر پدر و مادر به يكديگر يا به كودك خود ستم كنند، كودك هم با ستم خو خواهد گرفت و ظلم مدار تربيت خواهد شد. بنابراين ، عبارت بعدى رسول اكرم صلَّى اللَّه عليه و آله و سلم در روايت قبل ، اين است كه مى فرمايند: و لا يخرق به ؛ خرق ، در لغت معانى مختلفى دارد، آن معنايى كه با فرمايش امام عليه السلام تناسب دارد، عملى است كه حالت وحشت و دهشتى براى فرزند به وجود آورد كه هميشه در محيط خانه ، مرعوب و وحشت زده باشد. اين رفتار باعث مى شود كودك ، خجول و شرمسار تربيت شود. چنين كودكى هميشه در حال حيا، خجلت و ترس خواهد بود.
خلاصه كلام امام عليه السلام اين است كه اگر كودكى ترسو، خجالتى و منزوى تربيت شود، گناهش به گردن پدر است . پدر و مادر بايد براى فرزند محيطى به وجود آورند كه او از نظر روحى ، در ترس ، خوف يا خجلت و شرمسارى قرار نگيرد. بايد محيط رشد و پرورش كودك را، فارغ از هرگونه هراس ، وحشت و انفعال روحى فراهم كنند.
بعضى از والدين ، به خصوص پدران ، چون خود را متولى و مدير خانواده مى دانند، تصور مى كنند كه بايد با به وجود آوردن يك محيط ارعاب و ترس و توسل به ابزار خوف و وحشت ، سلامت زندگى را تامين كنند و هرگز براى وصل به هدف بسيار ارزشمند تعليم و تربيت زحمت آموختن و يادگيرى مديريت در خانه و تربيت فرزند را به خود نداده اند.
عجيب تر اين است كه بدون اين كه به كودك خود بياموزند كه كار خوب و بد كدام است ، از او توق دارند كه خلاف نكند. آنچه مسلم است كودك بايد ابتدا زشتى و نيكى را بشناسد، تا مرتكب بدى ها نشود و به خوبى ها عمل كند. اين پدران بدون توجه به كوتاهى خود، به محض اين كه فرزندشان مرتكب خلافى شد، بدون تفكر در انتخاب بهترين روش ‍ تاديب ، به تاديب جسمى و ضرب و جرح مى پردازند؛ در حالى كه در معارف ما اين روش مطلقا ممنوع است . در روايتى آمده است :
قال : شَكَوتُ الَى اءَبى الحسن موسى عليه السلام اءِبنا لى ، فقال : لا تَضرِبهُ و اهجُرهُ و لا تَطُل (506).
((خدمت امام كاظم عليه السلام شرفياب شدم و از فرزند خود نزد آن حضرت شكايت كردم . حضرت فرمودند: مبادا فرزندت را كتك بزنى . براى ادب كردن او مى توانى با او قهر كنى ؛ اما مراقب باش دوران قهر تو به طول نينجامد)).
در بعضى از روايات وارد شده است كه فقط سه روز مى توانى قهر كنى (507).
البته اين بستگى به سن كودك هم دارد؛ گاهى كودكى در سنين پايين و نوباوه است و شايد تحمل يك ساعت قهر كردن پدر را ندارد، اما همين مقدار قهر كردن او را متنبه مى كند و متوجه مى شود كه عمل او، ناپسند بوده كه موجب رنجش ‍ پدر شده است . در روايت ديگرى از اميرالمؤ منين عليه السلام وارد شده است كه فرمودند:
فانَّ العاقلَ يَتَّعِظُ بِالآداب و البَهائِمَ لا تَتَّعِظُ الا بالضَّرب (508).
((حيوان است كه موعظه در او اثر ندارد و فقط با كتك مى شود به كارى وادارش ساخت . اما انسان عاقل كه خداوند به او نيروى عقل عنايت كرده ، هرگز نياز به تنبيه ، زور و خشونت ندارد)).
نيروى عقل ، ملكه اى در انسان كه بايد آن را با آداب صحيح شكوفا كرد. حال اگر پدرى به جاى توسه به روش هاى صحيح ، به زدن فرزند اقدام كند، در اصل به تحقير و خوار كردن او همت گماشته است . اين كار، ايذا و حرام است و اگر به حد ديه برسد بايد ديه را به كودك بپردازد. رعب و وحشت براى كودك دو عارضه در پى دارد:
الف ) موجب طغيان و تجرى كودك مى شود و به محض اين كه رشد كرد و پا از محيط خانه بيرون گذاشت ، در اجتماع و در برابر خطاهاى ديگران ، همان روش پدر را به كار خواهد گرفت . يعنى او در مقابل خلاف همبازى اش ، دست به كتك دراز خواهد كرد، اما اگر پدر او در محيط خانه و به هنگام خطا با لبخند، نصيحت و ارشاد و يا در نهايت با قهر كردن با او مواجه شد، وى هم در مواجهه با خطاهاى ديگران همين كار را خواهد كرد و اين طبيعى است كه جامعه پذيراى خشونت نيست و اگر فردى به چنين روش هايى روى آورد، او را عنصر نامطلوبى شناخته كه به مرور زمان اجتماع او را تربيت خواهد كرد.
ب ) يا اين كه اساسا كودكى كه پدر و مادر با او اين گونه برخورد كرده اند و در مقابل هر خطايى او را تحقير كرده ، كتك زده و يا با او قهر مى كرده اند و او را مورد بى مهرى و بى اعتنايى قرار داده اند، عنصرى جبون و ترسو تربيت خواهد شد كه با هر خطايى ، ترس و جبن سراسر وجودش را فرا خواهد گرفت . حتى اگر كار خوب هم انجام دهد، جرات اظهار كردن آن را نخواهد داشت كه اين دو عارضه مذموم است و همين عوامل است كه موجب عقوق والدين مى شود.
امام صادق عليه السلام مى فرمايند:
انَّ اللَّه لَيُفلِحُ بفَلاح الرَّجل المؤ من ولَدَهُ و ولدَهُ ولدِهِ(509).
((خداوند با رستگارى و سعادت يك مؤ من ، رستگارى و سعادت فرزند او و فرزندان فرزند او را هم تاءمين مى كند)).
فقط راز رستگارى و سعادت در اين جا رستگارى و سعادت تكوينى نيست . اين طور نيست كه اگر پدرى خوب بود، بچه هايش هم به طور تكوينى همه خوب مى شوند. معنى فرمايش امام عليه السلام اين است كه روش و شيوه تربيتى يك پدر خوب ، سعادتمند و صالح باعث رستگارى فرزندان بلاواسطه يا باواسطه او خواهد شد.
در اين باره امام باقر عليه السلام فرموده اند:
يُحفَظُ الاطفال بصلاح آبائهم (510).
((مصونيت فرزندان از لغزش ، خطا و اشتباه ، با صالح بودن پدران تاءمين مى شود)).
مصونيت فرزندان از خطرات و محفوظ ماندن آنها از آفات ، در گرو اصلاح پدران است . اگر پدران داراى صلاحيت اخلاقى و رستگارى باشند، تاثير مستقيمى در تربيت فرزند داشته ، آنها را از سقوط در ورطه مهالك اخلاقى حفظ مى كند.
پدران با به كارگيرى روش ها و شيوه هاى صحيح و كارساز تربيتى ، فرزندان را با آداب و تعليمات اخلاقى مانوس كرده ، مصونيت مى بخشند. از جمله اين روش ها، فراهم كردن محيطى سالم و خالى از رعب و وحشت است تا بتواند در اين محيط، به فرزند بقبولاند كه او هم انسانى است داراى قدرت و استعداد كه با شكوفايى و فعليت يافتن اين استعدادها، مى تواند از همان دوران كودكى استقلال خود را به دست آورد و بدون وابستگى ، طفيلى بودن و تملق ، در سايه تلاش و كوشش شخصى خود، نيازها و احتياجاتش را تامين كند.
تجربه نشان داده است فرزندانى كه پدرانى سختگير و خشن دارند و محيط خانواده همراه با خشونت است و به جاى طنين صداى مهربانى و وقار پدر، ترس و وحشت حاكم است ، در بزرگسالى افرادى ترسو، جبون ، خجالتى و گريزان از مواجهه و رويارويى با مشكلات خواهند بود.
اميرالمؤ منين عليه السلام در نامه معروف خود به مالك اشتر، او را از مشورت با سه گروه نهى مى كنند: يكى افراد بخيل ؛ ديگرى افراد حريص و سوم ، افراد جبون و ترسو كه براى هر يك از آنها نيز علتى ذكر كرده اند كه در حقّ رعيت مفصل از آن سخن گفتيم . براى عدم مشورت با جبون ، امام عليه السلام چنين دليل آورده اند:
و لا جُبَانا يُضعِفُكَ عنِ الاُمور... فانَّ البُخل و الجُبن و الحِرص غرائز شتَّى يَجمَعُهَا سوءُ الظَّنِّ باللَّه (511).
((با انسان ترسو مشاورت نكن كه باعث مى شود به قدرت و توانمندى هاى خود، شك و ترديد كنى و تو را ناتوان و در انجام وظايفت تضعيف مى كند - بعد اميرالمؤ منين عليه السلام منشا همه اين سيئات اخلاقى را در يك كلام خلاصه مى كنند و مى فرمايند: - جبن و بخل و حرص غرائز مختلفى اند كه علتى مشترك دارند. علت همه اين سيئات اخلاقى ، سوءظن به خداست )).
افرادى كه داراى سوءظن و بدگمانى هستند، از سايه خود گريزانند. با احتمالات و گمانه زنى هاى دور از ذهن از ورود در امور مهم زندگى بازمى مانند و به همه عالم بدبين مى شوند. از اجتماع و مردم مى گريزند و در سايه همين خصوصيات اخلاقى سوءظن تلخ كامى و شكست را براى خود به ارمغان مى آورند. در بعضى از تعبيرات اميرالمؤ منين عليه السلام ، اين مسائل روانى ، بسيار زيبا بيان شده است . حضرت مى فرمايند:
المُرِيبُ اءَبدا عليل (512).
((انسان شكاك ، هميشه ناتوان است )).
انسانى كه هميشه دچار شك و ترديد و سوءظن است ، آدمى مريض ، عليل و ناتوان است كه قادر بر تصميم گيرى نيست . وقتى انسان عليل بود و قدرت تصميم گيرى نداشت ، در خود احساس ناتوانى و ضعف مى كند و در امور مهم زندگى وارد نمى شود. يا تعبيرى ديگر از اميرالمؤ منين عليه السلام نقل شده است كه مى فرمايند:
الخائف لا عيش له (513).
((انسان ترسو و جبون هيچ گاه از زندگى لذت نمى برد)).
اين انسان ها، در نتيجه به مرض انزوا، گوشه گيرى ، شرم و حياى منفى كه همه ناشى از همان بدگمانى و ترس از ديگران است و ارتباط تنگاتنگ با آن دارد مبتلا مى شوند.

  • دروغ
  • تربیت فرزند
  • والدین
  • 0
    100% (نفر 6)
     
    نظر شما در مورد این مطلب ؟
     
    امتیاز شما به این مطلب ؟
    اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

    آخرین مطالب

    شرایط صدقه دادن
    تفاوت سامری امت حضرت موسی با سامری امت پیامبر
    حقّ مادر از نگاه امام سجاد(ع)
    تخریب بقیع به روایت اسناد
    مصادیق كسب حرام
    شجاعت امام سجاد علیه السلام
    امام سجاد از نگاه رهبر انقلاب
    كیفر راهزن گستاخ
    دفع بلا و سختیها
    مادر امام سجاد (ع)

    بیشترین بازدید این مجموعه

    تخریب بقیع به روایت اسناد
    شجاعت امام سجاد علیه السلام
    مصادیق كسب حرام
    شرایط صدقه دادن
    حقّ مادر از نگاه امام سجاد(ع)
    تفاوت سامری امت حضرت موسی با سامری امت پیامبر

     
    نظرات کاربر

    پر بازدید ترین مطالب سال
    پر بازدید ترین مطالب ماه
    پر بازدید ترین مطالب روز



    گزارش خطا  

    ^