
ترجمه صحیفه سجادیه

عناوین این مقاله
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- دعاي اوّل
- دعاي دوّم
- دعاي سوّم
- دعاي چهارم
- دعاي پنجم
- دعاي ششم
- دعاي هفتم
- دعاي هشتم
- دعاي نهم
- دعاي دهم
- دعاي يازدهم
- دعاي دوازدهم
- دعاي سيزدهم
- دعاي چهاردهم
- دعاي پانزدهم
- دعاي شانزدهم
- دعاي هفدهم
- دعاي هجدهم
- دعاي نوزدهم
- دعاي بيستم
- دعاي بيست و يکم
- دعاي بيست و دوّم
- دعاي بيست و سوّم
- دعاي بيست و چهارم
- دعاي بيست و پنجم
- دعاي بيست و ششم
- دعاي بيست و هفتم
- دعاي بيست و هشتم
- دعاي بيست و نهم
- دعاي سي ام
- دعاي سي و يکم
- دعاي سي و دوّم
- دعاي سي و سوّم
- دعاي سي و چهارم
- دعاي سي و پنجم
- دعاي سي و ششم
- دعاي سي و هفتم
- دعاي سي و هشتم
- دعاي سي و نهم
- دعاي چهلم
- دعاي چهل و يکم
- دعاي چهل و دوّم
- دعاي چهل و سوّم
- دعاي چهل و چهارم
- دعاي چهل و پنجم
- دعاي چهل و ششم
- دعاي چهل و هفتم
- دعاي چهل و هشتم
- دعاي چهل و نهم
- دعاي پنجاهم
- دعاي پنجاه و يکم
- دعاي پنجاه و دوّم
- دعاي پنجاه و سوّم
- دعاي پنجاه و چهارم
- كيفيت دعاىآن حضرت اين بودكه پيش ازآغازهردعاشروع مىكردبه ستايش خداى عزوجل وثناىبر او ومىگفت
2- نيايش پس از ستايش خدا در طلب رحمت بر رسول خدا صلى الله عليه و آله
3- نيايش در طلب رحمت بر حمله عرش و بر هر فرشته مقرب
4- نيايش در طلب رحمت بر پيروان پيمبران و مصدقين ايشان.
5- نيايش در باره خود و دوستانش
6- نيايش هنگام صبح و شام
7- دعاى حضرت هنگامى كه مهمى برايش رخ مىداد، يا حادثه اى بر او نازل مىشد و در هنگام اندوه
8- نيايش در پناه جستن به خدا از ناملائمات و اخلاق ناستوده و كردارهاى ناپسنديده
9- نيايش در اشتياق به طلب آمرزش از خداى تعالى
10- نيايش در مقام التجاء به خداى تعالى
11- نيايش در طلب فرجام نيك
12- نيايش در مقام اعتراف و طلب توبه
13- نيايش در طلب حاجتها از خداى تعالى
14- نيايش هنگامى كه ستمى به او مىرسيد يا از ستمگران كارى كه خوش نمىداشت مىديد
15- نيايش هنگامى كه بيمار مىشد يا اندوه يا گرفتارئى بر او وارد مىگشت
16-نيايش، هنگامى كه از گناهان خود طلب گذشت مىكرد،يادر طلب عفو از عيوب خود زارىمىنمود
17- نيايش، هنگامى كه شيطان را بياد مىآورد و از او و دشمنى و مكر او، به خدا پناه مىبرد
18- نيايش، هنگامى كه خطرى از او مىگذشت، يا مطلبى كه داشت بزودى بر آورده مىشد
19- نيايش، هنگام طلب باران پس از قحطى و خشكسالى
20- نيايش، در طلب اخلاق ستوده و افعال پسنديده
21- نيايش او، چون كارى او را اندوهگين مىساخت و خطاها او را پريشان مىكرد
22- نيايش، هنگام سختى و مشقت و فرو بستگى كارها:
23- نيايش، هنگامى كه عافيت و شكر بر آن را از خدا طلب مىكرد
24- نيايش، درباره پدر و مادرش كه درود بر ايشان باد
25- نيايش، درباره فرزندانش عليهمالسلام.
26- نيايش، در باره همسايگان و دوستانش هنگامى كه از ايشان ياد مىكرد
27- نيايش، در باره مرزداران
28- در اظهار ترس از خدا
29- نيايش، هنگامى كه روزى بر او تنگ مىشد
30- نيايش، در طلب كمك بر پرداختن قرض
31- نيايش در ذكر توبه و طلب آن از خداى تعالى
32- نيايش، در باره خود پس از انجام نماز شب، در مقام اعتراف به گناه
33- نيايش، در طلب خير
34- نيايش وى هرگاه گرفتار مىشد يا كسى را به رسوائى گناه گرفتار مىديد
35- نيايش، در مقام رضا در آن هنگام كه به دنياداران مىنگريست
36- نيايش، هنگامى كه به ابر و برق مىنگريست و بانگ رعد را مىشنيد
37- نيايش، هنگامى كه به تقصير از اداء شكر اعتراف مىنمود
38- نيايش، در اعتذار از تبعات بندگان و از تقصير در حقوقشان و در طلب آزادى از آتش دوزخ
39- نيايش، در طلب عفو و رحمت
40- نيايش، هنگامى كه خبر مرگ كسى را مىشنيد يا از مرگ ياد مىكرد
41- نيايش، در طلب پرده پوشى و نگهدارى
42- نيايش، هنگام ختم قرآن
43- نيايش، هنگام نگاه كردن به ماه نو
44- نيايش، هنگامى كه ماه رمضان فرا مىرسيد
45- نيايش، در وداع ماه مبارك رمضان
46- نيايش، در روز عيد فطر و جمعه
47- نيايش، در روز عرفه
48- نيايش، در عيد اضحى و جمعه
49- نيايش در دفع مكر دشمنان و رد قهر و غلبه ايشان
50 - نيايش، در مقام خوف و خشيت
51 - نيايش، در تضرع و زارى
52 - نيايش، در مقام اصرار به طلب از خداى تعالى
53 - نيايش، در تذلل ب پيشگاه خداى عز و جل
54 - نيايش، در طلب گشايش اندوهها
دعاي اوّل
سپاس خدائى را كه اول است بى آنكه پيش از او اولى باشد، و آخر است بى آنكه پس از او آخرى باشد خدائى كه ديدههاى بينندگان از ديدنش فرو مانده و انديشههاى توصيف كنندگان از وصفش عاجز شدهاند. آفريدگان را به قدرت خود پديده آورده، و ايشان را بر وفق خواست خود اختراع فرموده، آنگاه در طريق اراده خود روان ساخته و در راه محبت خود برانگيخته، در حالى كه از حدى كه بر ايشان تعيين نموده قدمى پيش و پس نتوانند نهاد، و براى هر يك از ايشان روزى معلوم مقسومى قرار داده: هر كه را فزونى داده، كاهندهاى را نيروى كاستن آن نه. و هر كه را كه را كاستى داده افزايندهاى را قدرت افزون بر آن نيست سپس براى او در زندگى مدت معلومى تعيين كرده و پايان معينى قرار داده كه با روزهاى عمر خود بسوى آن گام بر مىدارد و با سالهاى زندگيش به آن نزديك مىشود، تا چون به پايان مدتش رسيد و پيمانه عمرش را پر كرد او را به طرف ثواب سرشار يا عقاب وحشتبار خود فرا كشد، و به آئين عدالت كسانى را كه بدى كردهاند به عمل خود و آنان را كه نيكوئى كردهاند به نيكى جزا دهد.
منزه است نامهاى او و پياپى است نعمتهاى او، از كرده خود مسئول نيست و ديگران مسئولند.
و سپاس خدائى را كه اگر بندگانش را از شناختن آئين سپاسگزاريش بر عطاياى متواترى كه به ايشان داده و نعمتهاى پيوستهاى كه بر ايشان كامل ساخته محروم مىساخت، در نعمتهايش تصرف مىكردند و سپاس نمىگزاردند و در روزيش دست مىگشودند و شكر نمىكردند، و اگر چنين مىبودند از حدود انسانيت به مرز بهيميت مىرفتند، و چنان مىبودند كه در كتاب محكم خود وصف كرده است «ايشان جز مانند چار پايان نيستند بلكه خود گمراهترند».
و سپاس خداى را بر آنچه از خدائى خود بما شناسانده، و بر آنچه از شكر خود به ما الهام كرده، و بر آن درها كه از علم ربوبيتش بر ما گشوده و بر اخلاص در توحيدش كه ما را به آن رهبرى كرده و ما را از كجروى و شك در كار خودش دور ساخته، چنان سپاسى كه به آن در زمره سپاسگزاران خلقش زندگى كنيم، و بر هر كه به خشنودى و عفوش پيشى جسته سبقت گيريم.
سپاسى كه تاريكىهاى برزخ در پرتوش بر ما روشن شود و راه رستاخيز را بر ما هموار سازد و منازل ما را در پيشگاه گواهان از فرشتگان و پيغمبران و امامان بلند گرداند. در آن روزى كه هر كسى به سزاى عمل خود مىرسد، و به مردم ستم نمىشود. روزى كه به هيچ وجه دوستى به كار دوستى نمىخورد و كسى ايشان را يارى نمىكند.
سپاسى كه در نامه نوشته شدهاى كه مقربين آن را مشاهده مىكنند از جانب ما با على عليين بالا رود.
سپاسى كه چون از هول رستاخيز چشمها خيره شود ديدههاى ما به آن روشن گردد و چون روىها سياه شود چهرههاى ما به آن سفيد گردد. سپاسى كه در پرتوش از آتش دردناك خدا آزاد شويم و به جوار كرمش در آئيم.
سپاسى كه به يمن تأييد آن شانه بر شانه فرشتگان مقرب او زنيم، و در اقامتگاه جاودانى و سراى عزت سرمديش در سلك پيغمبران مرسل در آئيم.
سپاس خدائى را كه زيبائي هاى آفرينش را براى ما برگزيد و روزي هاى پاكيزه را بر ما روان ساخت، و ما را به تسلط بر همه آفريدگان برترى داد و از اين جهت همه مخلوقاتش ما را به قدرت او فرمانبردار، و به نيرويش از اطاعت ما ناچارند و سپاس خدائى را كه در احتياج ما را از غير خود فرو بست. پس در برابر اين همه نعمت چگونه بر سپاس او طاقت داريم؟ يا كى توانيم شكرش را بجا آريم؟ چنين كار محال است، نه جاى استفهام و سؤال است! سپاس خدائى را كه براى قبض و بسط اعضاء آلات و عضلاتى در بدن ما تركيب كرد، و ما را از آسايش هاى زندگى بهرهمند گردانيد، و اعضائى براى كار در پيكر ما برقرار كرد و ما را از روزىهاى پاكيزه اطعام فرمود، و به فضل خود توانگر ساخت، و به نعمت خود سرمايه بخشيد، سپس ما را به پيروى اوامر خود فرمان داد تا طاعتمان را بسنجد، و از ارتكاب نواهى خود نهى فرمود تا شكرمان را بيازمايد، پس از راه امرش منحرف شديم و بر مركب نهيش برآمديم با اين حال به عقوبت ما شتاب نكرد، و در انتقام ما تعجيل نفرمود، بلكه به رحمت خود از روى كرم با ما مدارا كرد، و به مهربانى خويش از روى حلم بازگشتن ما را انتظار كشيد و سپاس خدائى را كه ما را به توبه رهبرى كرد و آن را جز از فضل او نيافتهايم. پس اگر جز اين يك نعمت از فضل او را به شمار نياوريم هر آينه عطاى او در حق ما بزرگ و احسانش درباره ما جليل و فضلش بر ما عظيم خواهد بود. زيرا سنت او در باب توبه نسبت به اقوام قبل از ما چنين نبود او به حقيقت آنچه را كه تاب تحمل آن را نداشتيم از ذمه ما برداشته و بيرون از حد طاقتمان تكليف نفرموده و جز به كار آسانمان نگماشته و براى هيچ يك از ما حجتى و عذرى باقى نگذاشته .
پس بدبخت از ميان ما كسى است كه بر خلاف رضاى خدا خود را به هلاك افكند، و نيكبخت كسى است كه روى دل بسوى او آورد.
سپاس خداى را بهر آن آئين كه نزديكترين فرشتگان به او و گرامىترين آفريدگان او و پسنديدهترين ستايش كنندگان در پيشگاه او وى را سپاس گذاردهاند، سپاسى كه از ديگر سپاس ها برتر باشد مانند برترى پروردگار ما بر همه آفريدگانش .
سپس حمد او را بجاى هر نعمتى كه بر ذمه ما و همه بندگان گذشته و بازمانده خود دارد، به شماره هر چيزى كه از همگى آنها علم او بر آن احاطه كرده و بجاى هر يك از آنها چندين برابر آن هميشه و جاويد تا روز رستاخيز.
سپاسى كه كشش آن پايان نپذيرد و شمارهاش به احصا در نيايد، و به نهايتش دسترسى و براى مدتش انقطاعى نباشد.
سپاسى كه موجب رسيدن به طاعت و عفو او، و سبب خشنودى، و وسيله آمرزش، و راه بسوى بهشت، و پناه از انتقام، و ايمنى از خشم، و پشتيبان طاعت، و مانع از نافرمانى، و مددكار بر اداء حق و وظائف او باشد. سپاسى كه به آن در ميان نيكبختان از دوستانش نيكبخت شويم و بوسيله آن در سلك شهيدان شمشيرهاى دشمنانش درآئيم. همانا كه خدا يارى دهنده و ستوده است.
دعاي دوّم
سپاس خدائى را كه نعمت وجود محمد صلى الله عليه و آله را بما ارزانى داشت، نه بر امم گذشته و قرون در نوشته؛ به آن قدرت خود كه از هيچ چيز به هر بزرگى كه باشد فرو نمىماند، و چيزى به هر خردى كه باشد از آن فوت نمىگردد. پس ما را خاتم همه آفريدگان از امم قرار داد، و بر منكران گواه گرفت، و در پرتو لطف خود، بر اممى كه از جهت شماره و ثروت و قدرت اندك بودند، فزونى بخشيد. خدايا، پس رحمت فرست بر محمد: امين تو بر وحيت، و برگزيدهات از آفريدگانت، و پسنديدهات از بندگانت، امام رحمت و قافله سالار خير و بركت، همچنانكه او براى اجراى فرمان تو جان خويش را به مشقت انداخت، و در راه تو بدن خود را آماج تيرهاى آزار ساخت، و در دعوت بسوى تو با خويشان خود در افتاد و براى خشنودى تو با قبيله خود كارزار نمود و در راه احياى دين تو رشته خويشاوندى خود را بگسيخت و نزديكترين بستگانش رابه علت اصرار بر انكار تو از خويش دور كرد و دورترين مردم را به جهت پذيرفتن دين تو به خود نزديك ساخت، و براى تو با دورترين مردم دوستى گزيد و با نزديكترين آنها دشمنى ورزيد،و جان خود را در رساندن پيام تو فرو خست و به سبب دعوت به شريعت تو به رنج افكند و به نصيحت پذيرندگان دعوتت مشغول داشت و به سرزمين غربت و محل دورى از جايگاه اهل و عشيرت و منشأ و مولد و آرامگاه جانش هجرت كرد، به قصد آنكه دين ترا عزيز سازد و بر كافران بتو غلبه كند تا تصميمش در باره دشمنان تو راست و استوار آمد، و تدبيرش در باره دوستانت به كمال پيوست، پس در حالى كه از تو يارى مىجست و در ناتوانى از تو نيرو مىگرفت؛ به جنگ دشمنان برخاست تا به كنج خانههاشان لشگر كشيد، و در ميان آرامگاهشان بر ايشان هجوم برد، تا فرمان تو آشكار و كلمهات بلند گرديد؛ اگر چه مشركين كراهت مىداشتند.
خدايا پس به سبب زحمتى كه براى تو كشيده؛ او را به بالاترين درجات بهشت برآورد، تا كسى در منزلت با او برابر نباشد و در مرتبت با او همسر نگردد و هيچ فرشته مقرب و پيغمبر مرسل نزد تو با او به موازات بر نيايد. و قبول شفاعتش را در ميان اهل بيت طاهرين و مؤمنان از امتش بيش از آنچه وعده دادهاى به او اعلام فرماى، اى كسى كه وعدهات نافذ است. اى كسى كه بديها را به چندين برابرش از خوبيها تبديل مىكنى! زيرا كه تو صاحب فضل عظيمى!
دعاي سوّم
خدايا و اما، حمله عرشت كه از تسبيح تو سست نمىشوند، و از تقديست ملول نمىگردند و از عبادتت وا نمىمانند، و در مقام امر تو كوتاهى را بر كوشش نمىگزينند و از شدت اشتياق به قرب تو غافل نمىشوند و اسرافيل صاحب صور كه «چشم بر حكم و گوش بر فرمان» در انتظار صدور دستور و حلول امر تو است تا به دميدن در صور در افتادگان به زندان قبور را از خواب مرگ بيدار كند و ميكائيل كه نزد تو صاحب جاه و از طاعت تو بلند جايگاه است و جبرئيل امين وحيت كه فرمانروا در ميان اهل آسمانهاست و صاحب منزلت در پيشگاهت و مقرب درگاهت و بر آن روح كه بر فرشتگان پردهدار حرم كبريايت گمارده است. آن روح كه از عالم امر تو است، پس بر همگى ايشان رحمت فرست، همچنين بر فرشتگانى كه پائينتر از ايشانند از ساكنان آسمانهايت، و اهل امانت بر پيامهايت و آن فرشتگان كه از كوشش ملول نمىشوند، و از هيچ تعبى واماندگى و سستى نمىگيرند، و هوسها ايشان را از تسبيح تو باز نمىدارد و سهوى كه ناشى از غفلتها است، رشته تعظيمشان را در پيشگاه تو نمىگسلد، چشم خشوع فرو بستگانى كه تمناى نگريستن به نور جمال تو در ضميرشان نمىگذرد و سر تعظيم بزير افكندگانى كه آتش شوقشان به كمال معرفت و زلال محبت نمىافسرد، آنان كه سودازدگان ياد عطاياى تو اند و خاضع و راكع در برابر عظمت شكوه كبرياى تو اند و بر آن فرشتگان كه چون دوزخ را بر گنهكاران خروشان بينند همى گويند: «منزهى تو (اى خدا) ما ترا چنانكه سزاوار عبادت تو است عبادت نكرديم».
پس رحمت فرست بر ايشان و رحمتگستران از فرشتگانت، و اهل قرب و منزلت در پيشگاهت و حاملين پيام غيب بسوى پيغمبرانت، و امناء بر وحيت، و بر آن قبائل از فرشتگان كه ايشان را به خود اختصاص بخشيدهاى و بوسيله تسبيح و تقديس خود از خوردنى و آشاميدنى بىنياز كردهاى و در اندرون طبقات آسمانهايت جاى دادهاى، و بر آن فرشتگان كه چون فرمان به انجام وعدهات به قيام رستاخيز صادر شود بر اطراف آسمانها گماشته شوند و بر خزانه داران باران و رانندگان ابر و بر آن فرشتهاى كه از صداى زجرش بانگ رعدها شنيده شود، و چون ابر خروشان بوسيله او به شنا در آيد شعلههاى برقها بدرخشد، و بر فرشتگانى كه دانههاى برف تگرگ را بدرقه مىكنند، و فرشتگانى با قطرههاى باران فرود مىآيند، و فرشتگانى كه وكيلند بر خزانه باد و فرشتگانى كه بر كوهها گماشته شدهاند تا از جاى در نروند، و فرشتگانى كه مقدار وزن آبها وكيل بارانهاى سخت و رگبارهاى متراكم را به ايشان شناساندهاى و فرستادگان از فرشتگانت كه با محنت بلاى ناگوار يا نعمت دلپسند سرشار به اهل زمين فرود مىآيند و بر سفيران بزرگوار نيكوكار، از فرشتگان پروردگار و پاسداران عاليقدر و نويسندگان اعمال ابرار و فجار و بر فرشته مرگ و يارانش و بر منكر و نكير و بر «رومان» آزمايش كننده اهل قبور و بر طواف كنندگان بيت المعمور و بر مالك و خازنان دوزخ، و بر رضوان و كليد داران بهشت، و بر فرشتگانى كه مأمور آتشند و خدا را در آنچه به ايشان فرمان دهد نافرمانى نمىكنند، و مأموريت خود را انجام مىدهند و بر فرشتگانى كه به اهل بهشت مىگويند: «درود بر شما باد در برابر آنكه صبر كرديد پس اينك بهشت نيكو سرانجامى است» و بر فرشتگان پاسبانى كه چون به ايشان گفته شود كه: «او را بگيريد و در غل كشيد و به دوزخ در افكنيد» شتابان بسوى دوزخ رو مىآورند و گنهكار را مهلت نمىدهند و بر هر فرشتهاى كه نام او را از شمار انداختيم، و منزلت و مقامش را نزد تو و مأموريتى را كه به او محول فرمودهاى ندانستيم. و بر فرشتگان ساكن هوا و زمين و آب. و بر هر فرشتهاى كه بر خلق گماشتهاى پس بر همگى ايشان رحمت فرست آن روز كه هر كسى در حالتى به عرصه قيامت مىآيد كه رانندهاى و گواهى با او است. و رحمت فرست بر ايشان كه كرامتى بر كرامت و پاكيزگى بر پاكيزگيشان بيفزايد.
خدايا و چون بر فرشتگان و فرستادگانت رحمت فرستى و درود ما را به ايشان رسانى پس به سبب آنكه ما را به ذكر خير ايشان توفيق دادهاى بر ما نيز رحمت فرست. زيرا كه تو بخشايشگر و كريمى.
دعاي چهارم
خدايا، و اما پيرو پيمبران و مصدقين ايشان به غيب از اهل زمين به هنگام حضور پيمبران ك معاندينشان با سلاح تكذيب به معارضه ايشان برخاسته بودند، و به هنگام فترت و غيبت پيمبران كه مؤمنان در پرتو حقائق ايمان در شوق ديدارشان بسر مىبردند: در هر عصر و زمان راهنمائى بپا داشتهاى: از زمان آدم تا روزگار محمد خاتم صلى الله عليه و آله از پيشوايان هدايت و قائدين اهل تقوى (كه بر همگى ايشان درود باد) پس خدايا ايشان را از لطف و كرم خود به غفرانى و رضوانى ياد و شاد فرماى .
خدايا، و به خصوص اصحاب محمد صلى الله عليه و آله به خصوص همان كسان كه شرط صحبت آن حضرت را به خوبى رعايت كردند و آنانكه در ياريش از عهده امتحان پايدارى بخوبى بر آمدند و با او مددكارى كردند، و به تصديق رسالتش شتافتند و به پذيرفتن دعوتش سبقت گرفتند. و چون حجت رسالتهاى خود را به گوش ايشان فرو خواندند او را اجابت و در راه پيروز ساختن رسالتش از همسران و فرزندان مفارقت گزيدند و براى تثبيت نبوتش با پدران و پسران خود كارزار كردند و به بركت او پيروزى يافتند، و آنان كه محبت او را در جان و دل مىپروردند و در دوستيش اميد تجارتى ايمن از زيان و كساد مىداشتند و آنانكه چون به عروه دين آن حضرت چنگ در زدند قبائلشان از ايشان دورى كردند، و چون در سايه خويشاوندى او مسكن گزيدند خويشان از ايشان بيگانه گشتند. پس خدايا گذشتى را كه براى تو و در راه تو انجام دادند از نظر دور مدار، و به سبب آن فداكاريها و در برابر آنكه خلق را بر تو گرد آوردند و با پيغمبرت از جمله داعيان بسوى تو بودند، ايشان را از خشنودى خود خشنود ساز. و سعى ايشان را به پاس آنكه در راه تو از شهر و ديار قوم خود هجرت كردند و خويش را از فراخى زندگى به سختى و تنگى در افكندند، مشكور دار و (همچنين) آنان را كه براى اعزاز دينت ستمزدگانشان را فراوان ساختى خشنود فرماى خدايا، بهترين پاداش خود را به پيروان اصحاب در راه ايمان و عمل صالح برسان: آنانكه مىگويند: پروردگارا، ما و آن برادرانمان را كه به ايمان بر ما سبقت گرفتهاند، بيامرز، همان پيروانى كه آهنگ طريقه صحابه كردند، و وجهه ايشان را سلوك كردند، در حالى كه هيچ شبههاى آنان را از عقيده خود برنگرداند و در پيروى آثار و اقتداء به علامات هدايت صحابه هيچ شكى خاطرشان را پريشان نساخت: معاونين و مساعدين صحابهاند چنانكه در دين پيرو ايشان و در اخلاق پوياى راه آنانند در تعظيم شأن صحابه اتفاق مىورزند و در اخبار و احكامى كه از پيغمبر ابلاغ مىكنند متهمشان نمىدارند.
خدايا از امروز تا روز جزا بر تابعين صحابه و بر همسران و اولادشان و بر هر كدامشان كه ترا اطاعت كردهاند رحمت فرست، چنان رحمتى كه بوسيله آن ايشان را از نافرمانى خود نگاهدارى، و در باغهاى بهشت در وسعت و رفاه قرار دهى، و آنان را به يمن آن از مكر شيطان باز دارى، و در هر كار خير كه از تو مدد خواهند اعانت كنى، و از حوادث شب و روز مگر پيش آمدى كه مژده خير دهد نگاه دارى. و به نيروى آن ايشان را بر عقيده حسن رجاء به تو، و بر طمع در آنچه نزد تو است و بر متهم نساختن تو به بى عدالتى در آنچه در دست بندگان است، بر انگيرى، تا ايشان ر ابه رغبت بسوى خود و ترس از خود بازگردانى و در توسعه زندگى دنيا بىرغبت كنى، و عمل براى آخرت و ساختن توشه مراحل بعد از مرگ را در نظرشان خوشايند سازى و هر اندوه را كه روز بر آمدن جانها از بدنهاشان رخ دهد برايشان آسان نمائى و از خطرهائى كه امتحان آن را بوجود مىآورد و از شدت آتش و در ازناى خلود در آن عافيت بخشى، و بسر منزل امنى از آسايشگاه پرهيزگاران منتقل سازى.
دعاي پنجم
اى كسى كه شگفتىهاى عظمتت پايان نمىپذيرد بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را از جدال در عظمت بازدار. و اى كسى كه مدت پادشاهيت به آخر نمىرسد، بر محمد و آلش رحمت فرست. و گردنهاى ما را از بند عقاب خود آزاد ساز. و اى كسى كه خزانههاى رحمتت فنا نمىپذيرد بر محمد و آلش رحمت فرست و براى ما در رحمت خود بهرهاى بر قرار كن. و اى كسى كه ديدگان از ديدنت فرو مىمانند، بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را به ساحت قرب خود نزديك ساز. و اى كسى كه در برابر قدر و منزلتت قدرها و منزلتها خوار و بىمقدار است، بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را نزد خود گرامى دار. و اى كسى كه اسرار اخبار در نظرت آشكار است، بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را نزد خود رسوا مساز.
خدايا به بركت بخشش خود ما را از بخشش بخشندگان بىنياز فرما، و با پيوستن خود ما را از وحشت كسانى كه از ما مىبرند نگهدار. تا با وجود بخشش تو به در ديگرى روى نياوريم و با وجود احسان تو از احدى نهراسيم.
خدايا پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و به نفع ما تدبير فرماى و بر ضرر ما تدبير منماى، و مكر خود را در باره دشمنان ما قرار داده و متوجه ما مساز و ما را پيروزى ده و ديگران را بر ما پيروز مگردان.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از خشم خود نگاهدار و به لطف خود حفظ كن و بسوى خود رهبرى نما و از خود دور مگردان. زيرا هر كه را كه تو نگاه دارى سالم مىماند، و هر كه را كه تو هدايت كنى دانا مىشود و هر كه را تو مقرب سازى غنيمت مىبرد.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از تندى و سختى مصائب روزگار و شر دامهاى شيطان و تلخى قهر سلطان نگاه دار.
خدايا همانا كه بىنيازان به فضل قوت تو بىنياز مىشوند، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را بىنياز كن، و همانا كه عطا كنندگان از مازاد عطاى تو مىبخشند، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و دست عطإ؛ّّ به جانب ما بگشاى. و همانا كه راه يافتگان در پرتو نور ذات تو راه مىيابند، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را رهبرى نماى .
خدايا هر كه را تو يارى دهى خوار ساختن خوار كنندگان به او زيان نرساند و هر كه را تو عطا كنى امساك ممسكان از او نكاهد. و هر كه را تو هدايت كنى گمراه ساختن گمراه كنندگان از راه نبرد. پس بر محمد و آلش رحمت فرست. و ما را به قوت خود از شر بندگانت بازدار، و به عطاى خويش از غير خود بىنياز فرماى و در پرتو ارشاد خود به راه حق رهسپار ساز.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و سلامت دلهاى ما را در يادكردن عظمت خود و آسايش بدنهامان را در شكر نعمت خود و چر بز بانيمان را در توصيف عطاى خود قرار ده.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از دعوت كنندگانت كه بسوى تو دلالت مىكنند و از خاصانت كه نزد تو اختصاص يافتهاند قرار ده، اى مهربانترين مهربانان.
دعاي ششم
سپاس خداى را كه شب و روز را به نيروى خود بيافريد و ميان آن در به قدرت خود امتياز بر قرار كرد و براى هر يك از آن دو حدى محدود و مدتى ممدود قرار داد خدائى كه بنابر سنت مقدر خود براى بندگان در تأمين وسائل تغذيه و پرورش ايشان هر يك از شب و روز را جاى گزين آن ديگر مىسازد و هر يك از آن دو را بدون ديگرى مىبرد و بر مىآورد و مىافزايد و مىكاهد براى تأمين روزى بندگان و نشو و نماى ايشان شب و روز را جاى گزين يكديگر مىسازد پس شب را براى ايشان بيافريده تا در آن از حركات خسته كننده و فعاليتهاى آزار دهنده بياسايند و آن را جامهاى ساخته كه از به هر آسودن و غنودنش بپوشند تا موجب رفع خستگى و تجديد نيرو و نشاطشان باشد و به آن وسيله به كام دل خود برسند و روز را براى ايشان بينائى بخش و روشنگر بيافريده تا در پرتو آن به تحصيل فضل و احسانش بكوشند و اسباب دست يافتن به روزيش را فراهم سازند و در طلب آنچه رسيدن به نعمت عاجل دنياشان و درك سعادت آخرتشان در گرو آن است در عرصه زمين خدا روان گردند او به همه اين تدبيرها كار ايشان را به سامان مىآورد و اعمالشان را مىآزمايد، و چگونگى احوال ايشان را در اوقات طاعتش و در منازل واجباتش و موارد احكامش همى نگرد. تا آن را كه بد كردهاند به كيفر عمل خود برساند و آنان را كه كار نيك كردهاند پاداش نيك دهد.
خدايا پس سپاس ترا بر آنكه پرده تاريكى شب را به نور صبح شكافتى و ما را از روشنى روز بهرهمند ساختى، و به منافع روزيها بينا فرمودى، و از پيش آمدهاى آفات نگاه داشتى. صبح كرديم و همه اشياء يكسره صبح كردند در حالى كه همگى ملك توايم: از آسمان گرفته تا زمينش و هر چه در هر يك از آن دو پراكنده ساختهاى ساكن و جنبندهاش، ثابت و سيارش و آنچه در هوا برآمده، و آنچه در زير خاك پنهان شده.
صبح كرديم در قبضه قدرت تو، در حالى كه پادشاهى و سلطهات ما را فرا مىگيرد و مشيت ما را به هم مىپيوندد، و به فرمان تو در كارها تصرف مىنمائيم، و در محيط تدبير تو در انقلاب و تحوليم از امور جز آنچه تو فرمان دادهاى و از خير جز آنچه تو بخشيدهاى در اختيار ما نيست، و اين، روزى نوين و تازه است و او بر ما گواهى آماده است، اگر نيكى كنيم ما را با سپاس به درود مىكند، و اگر بدى كنيم از ما. به نكوهش جدا مىشود.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و حسن مصاحبت اين روز را روزى ما ساز و از سوء مفارقتش به سبب ارتكاب نافرمانى يا اكتساب گناه كوچك يا بزرگى نگاهدار. و بهره ما را از نيكيها در آن سرشار كن، و ما را در اين روز از بديها به پيراى و از آغاز تا انجام آن را براى ما از ستايش و سپاس و مزد و اندوخته و فضل و احسان پر ساز.
خدايا زحمت ما رابه سبب خود داريمان از گناه بر فرشتگان كرام الكاتبين كم و آسان ساز، و نامههاى اعمالمان را از حسناتمان پر كن و ما را نزد آن فرشتگان به كردارهاى بدمان رسوا مساز.
خدايا در هر ساعت از ساعات روز بهرهاى از اعمال بندگانت و نصيبى از شكرت و گواه صدقى از فرشتگانت را براى ما مقرر دار.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را از پيش رو و پشت سر و از جهات راست و چپمان، و از همه جوانبمان نگاهدار: نگاه داشتنى كه از نافرمانى تو باز دارنده، و به پيرويت راهنما، و در راه محبتت به كار برده شده باشد.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را در اين روزمان و اين شبمان و در همه روزهامان موفق دار،براى كار بستن خير، و دورى از شر، و شكر نعمتها، و پيروى سنتها، و اجتناب از بدعتها و امر به معروف، و نهى از منكر، و طرفدارى اسلام، و نكوهش باطل، و خوار ساختن آن، و يارى حق و گرامى داشتن آن، و ارشاد گمراه، و معاونت ناتوان، و فريادرسى مظلوم.
خداوندا بر محمد و آلش رحمت فرست، و اين روز را مباركترين روزى قرار ده كه در يافتهايم، و كاملترين رفيقى كه با او همراه شدهايم، و بهترين وقتى كه در آن بسر بردهايم. و ما را از خشنودترين كسانى از جمله خلق خود قرار ده، كه شب و روز برايشان گذشته است: شاكرترين ايشان در برابر نعمتهائى كه به او ارزانى داشتهاى. و پايدارترين ايشان به شريعتهايت كه پديد آوردهاى. و خود دارترين ايشان از نواهئى كه از آن بر حذر ساختهاى.
خدايا همانا كه من ترا گواه مىگيرم، و تو از گواه ديگر بىنياز كنندهاى، و آسمان تو و زمين تو و آن فرشتگانت را كه در آن دو مسكن دادهاى و ساير آفريدگانت را در اين روز خود و اين ساعت خود و اين شب خود و اين مكان خود گواه مىگيرم كه من شهادت مىدهم كه تو به حقيقت آن خدائى هستى كه معبودى جز تو نيست كه بپا دارنده انصاف و عادل در حكم و مهربان و بندگان، و مالك ملك و رحيم به خلقى. و شهادت مىدهم كه محمد بنده تو و فرستاده تو و برگزيده تو از خلق تو است. بار رسالت خود را به دوش او نهادى پس آن را ابلاغ كرد. و او را به پند دادن امتش فرمان دادى پس ايشان را پند داد.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست بيش از آنچه بر كسى از خلق خود رحمت فرستادهاى، و از جانب ما كاملترين و بهترين پاداشى را كه به كسى از بندگانت يا يكى از پيغمبرانت از جانب امتش دادهاى به او پاداش ده. زيرا كه توئى بسيار بخشنده نعمت بزرگ و آمرزنده گناه سترك. و تو از هر مهربانى مهربانترى. پس رحمت فرست بر محمد و آل او كه پاكيزگان و پاكان و نيكوكاران و سرآمد گزيدگانند.
دعاي هفتم
دعاي هشتم
خدايا، من به تو پناه مىبرم از طغيان حرص، و تندى خشم، و غلبه حسد. و ضعف نيروى صبر، و كمى قناعت، و سوء خلق، و افراط شهوت، و غلبه عصبيت، و پيروى هوس، و مخالف هدايت، و از خواب غفلت، و اقدام بر تكلف، و گزيدن باطل بر حق، و پافشارى بر گناه، و خرد شمردن معصيت، و بزرگ شمردن طاعت، و تفاخر توانگران، و تحقير نسبت به درويشان، و كوتاهى در حق زيردستان. و ناسپاسى نسبت به كسى كه بر ما حقى داشته باشد. و از آنكه به ستمكارى كمك دهيم. يا ستمزدهاى را خوار گذاريم. يا آنچه را كه حق ما نيست بخواهيم. يا در علم از روى بىاطلاعاعى و بر خلاف عقيده سخنى گوئيم. و پناه مىبريم به تو از آنكه قصد خيانت با كسى داشته باشيم. و از آنكه در اعمالمان خود پسندى كنيم، و آرزوهاى خود را دراز سازيم و پناه مىبريم به تو از بدى باطن، و كوچك شمردن گناه خرد، و از آنكه شيطان بر ما چيره گردد، يا روزگار ما را واژگون بخت سازد، يا سلطان در بازه ما ستم كند. و پناه مىبريم به تو از دست آلودن به اسراف، و از نايافتن رزق كفاف و پناه مىبريم به تو از شماتت دشمنان و احتياج به همگنان، و زيستن در سختى، و مرگ بدون آمادگى، و پناه مىبريم به تو از عظيمترين حسرت و بزرگترين مصيبت و بدترين بدبختى، كه حسرت قيامت و مصيبت در دين و دخول به دوزخ است و از بدى عاقبت، و نوميدى از ثواب و نزول عقاب.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا و همه مؤمنين و مؤمنات را از همه اين شرور پناه ده، اى مهربانترين مهربانان.
دعاي نهم
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را بسر منزل آن توبهاى كه پسند تو است رهسپار ساز، و از اصرار بر آنچه ناپسند تو است دور گردان.
خدايا و هر زمان كه از ما تقصيرى سر زند كه مستوجب خسران در دين يا زيان در دنيا شويم، پس آن خسران را در آن يك كه زود گذرتر است (يعنى دنيا) قرار ده و عفو از عقوبتت را در آنچه دوامش طولانىتر است (يعنى دين) بر قرار ساز و چون آهنگ دو كار كنيم كه يكى از آنها ترا از ما خشنود كند و آن ديگر ترا بر ما خشمگين سازد.، پس به آنچه ترا از ما خشنود كند متمايلمان ساز، و از قدرتمان بر آنچه موجب خشم تو بر ما است بكاه، و در اين مرحله نفس ما را در اختيار خود آزاد مگذار، زيرا كه نفس ما را در اختيار خود آزاد مگذار، زيرا كه نفس جز در آنجا كه توأش توفيق دهى گزيننده باطل است، و جز در آن مورد كه توأش رحم كنى بكار بد فرمان دهنده است. خدايا تو ما را از ضعف آفريدهاى، و بر سستى بنياد كردهاى و آفرينشمان را از آبى بىارزش آغاز نمودهاى، پس ما را هيچگونه جنبشى نيست، مگر به نيروى تو. و هيچ نيروئى، مگر به يارى تو. پس ما را به توفيق خود تأييد فرماى. و بار شاد به راه راست استوار ساز. و چشمهاى دلمان را از آنچه بر خلاف محبت تو است، بر بند، و هيچ يك از اعضاى ما را در نافرمانى خود پيشرفت مده.
خدايا پس بر محمد و آلش رحمت فرست و رازهاى دلها، و حركات اعضاء و نگاههاى دزديده چشمها و سخنان زبانهاى ما را در امورى قرار ده كه موجب ثواب تو باشد، تا كار نيكى كه به وسيله آن سزاوار پاداش تو شويم و از ما فوت نگردد، و كار بدى كه در اثر آن مستوجب عقابت گرديم براى ما باقى نماند.
دعاي دهم
خدايا اگر خواهى كه از ما در گذرى، پس به سبب تفضل تو است. و اگر خواهى كه ما را عذاب كنى پس به موجب عدل تو است، پس به آئين انعام خود عفو خويش را بىدريغ بما ارزانى دار، و به سنت گذشت خود ما را از عذاب خويش ايمن ساز. زيرا كه ما تاب تحمل عدل ترا نداريم، و بىمدد عفوت براى احدى از ما نجاتى نيست اى بى نياز بى نيازان، اينك ما بندگان توئيم در پيشگاه تو، و من از همه محتاجان بتو محتاج ترم. پس به توانگرى خود فقر ما را جبران كن و رشته اميد ما را با تيغ دريغ مبُر كه اگر چنين كنى كسى را كه از رحمت تو نيكبختى طلبيده بدبخت ساختهاى، و آن را كه از فضل تو اعانت خواسته نوميد كردهاى، پس در اين صورت بازگشت ما از طرف تو بسوى كه خواهد بود؟ و از در خانه تو به كجا خواهيم رفت؟ منزهى تو اى خدا، از آنكه ما را از درگاه خود برانى مائيم آن درماندگان كه اجابتشان را واجب ساختهاى، و مائيم آن گرفتاران رنج كه رفع گرفتارى را به ايشان وعده دادهاى. و مناسبترين چيزها به مقتضاى مشيت تو، و سزاوارترين كارها براى تو در آئين عظمتت، رحمت آوردن بر كسى است كه از تو طلب رحمت كند، و فرياد رسى كه از تو فرياد رسى خواهد پس بر زارى ما نزد خود رحمت آور. و براى آنكه خود را در پيشگاه به خاك افكندهايم از گرفتارى نجاتمان بخش.
خدايا شيطان كه از او پيروى كرديم ما را شماتت كرد پس بر محمد و آلش رحمت فرست. و اكنون كه او را براى تو ترك كرديم و از طرف او بسوى تو متوجه شديم او را بر ما مجال شماتت مده.
دعاي يازدهم
دعاي دوازدهم
خدايا سه خصلت مرا از مسئلت تو باز مىدارد و يك خصلت مرا بر آن برمىانگيزد:
باز مىدارد مرا امرى كه صادر كردهاى و من از امتثال آن كندى كردهام و نهيى كه فرمودهاى و من به مخالفتش شتافتهام، و نعمتى كه آن را به من بخشيدهاى و من در شكرش كوتاهى نمودهام.
و بر مىانگيزد مرا، به مسئلت تو، تفضلت بر هر كه رو به تو آورد، و از راه نيكبختى به درگاه تو آيد، زيرا كه همه احسانهاى تو از روى تفضل است و همه نعمتهايت بىمقدمه و بدون سابقه استحقاق است. پس اكنون اين منم اى خداى من كه بر در خانه عزتت مانند منقادى ذليل ايستادهام و در عين شرمندگى به مانند سائل محتاجى عيالبار در پيشگاه تو معترفم كه به هنگام احسانت جز به خوددارى از عصيانت گردن ننهادم و از همگى وظايفى كه در برابر تو داشتم تنها به همين خوددارى اكتفا كردم و با اين همه در همگى احوال از انعام تو بىبهره نبودهام، پس اى خداى من آيا اقرارم به بدى كردارم به نزد تو، مرا سود مىدهد؟ و آيا اعترافم به زشتى رفتارم مرا از عذاب رهائى مىبخشد؟ يا در اين مقام و موقعيتم تيغ خشم خود رابر من آختهاى و در همين هنگام كه ترا همى خوانم غضب خود را ملازم من ساختهاى؟ منزهى تو اى خدا از تو نوميد نمىشوم زيرا تو خود در توبه را به روى من گشودهاى بلكه همچون آن بنده ذليل به سخن مىپردازم كه در باره خود ستمكار ونسبت به حرمت پروردگار خود سهل انگار شده. آن بنده كه شمار گناهانش عظيم گشته تا خطرناك شده، و ايام عمرش روى برتافته تا سپرى گشته، تا چون بنگريسته كه وقتكار بگذشته و دوران عمر به پايان رسيده، و يقين كرده كه از عذاب تو پناهى و از انتقام تو گريزگاهى نيست، به قصد انابه بسوى تو روى آورده، و توبهاش را براى تو خالص ساخته، پس با دلى پاك و پاكيزه بسوى تو برخاسته و آنگاه ترا با نالهاى محزون و آهسته بخوانده، در حالى كه از شدت فروتنى در برابر تو خم شده، و در اثر سرافكندگى چنبر گشته، و ترس هر دو پايش رابلرزه افكنده، و سيل اشك گونههايش را فرا گرفته، و در آن حال كه تو را همى خواند كه: اى مهربانترين مهربانان، و اى رحيمتر كسى كه طالبان رحمت شب و روز آهنگ او كنند، و اى مهربانتر كسى كه آمرزش طلبان گرد او گردند، و اى كسى كه عفوت از انتقامت فزون است. و اى كسى كه خشنوديت از خشمت بيشتر است. و اى كسى كه بوسيله حسن تجاوز بر خلق خود منت نهادهاى، و اى كسى كه بندگانت را به پذيرفتن توبه عادت دادهاى و اى كسى كه اصلاح امور فاسدشان را بوسيله توبه خواستهاى. و اى كسى كه از عمل ايشان به مقدار اندك خشنود شدهاى و اى كسى كه اندك ايشان را پاداش فراوان دادهاى. و اى كسى كه اجابت دعا را بر ايشان ضمانت كردهاى و اى كسى كه به آيين تفضل، پاداش نيك را بر عهده خود به ايشان وعده دادهاى من گناهكارترين گناهكارى نيستم كه تو او را آمرزيده باشى و نكوهيدهترين كسى نيستم كه عذر به درگاه تو آورده و تو عذرش را پذيرفته باشى، و ستمكارترين كسى نيستم كه نزد تو توبه كرده و تو باز با او احسان كرده باشى باز مىگردم بسوى تو در چنين حال، بازگشتن كسى كه از كرده پيشين خود پشيمان، و از آنچه بر او گرد آمده نگران است و از ورطهاى كه در آن افتاده از روى خلوص شرمسار است، و مىداند كه عفو از معصيت عظيم در نظر تو بزرگ نمىنمايد و در گذشتن از گناه بزرگ بر تو دشوار نيست، و تحمل جرمهاى بيرون از حد بر تو گران نمىآيد و محبوبترين بندگانت نزد تو كسى است كه سركشى بر تو را فرو گذارد. و از اصرار بر گناه، اجتناب كند، و طلب آمرزش را ادامه دهد. و من نزد تو بيزارى مىجويم از آنكه سركشى كنم، و به تو پناه مىبرم از آنكه در گناه اصرار ورزم، و براى آنچه در آن كوتاهى كردهام، از تو آمرزش مىطلبم، و براى هر عملى كه از انجامش فرو ماندهام از تو يارى مىجويم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و حقوقى را كه بر ذمه من دارى بر من ببخش، و از آنچه مستوجب آنم معافمدار و از آنچه بدكاران از آن هراسانند، پناهم ده، زيرا كه تو بر عفوت كمال قدرت دارى، و براى آمرزش، مورد اميدوارى هستى و به درگذشتن از گناه معروفى، حاجتم را جز در خانه تو محل طلبيدنى، و گناهم را غير از تو آمرزندهاى نيست. حاشا كه چنين نباشى! و من جز از تو بر خود بيم ندارم. زيرا كه توئى سزاوار پرهيزكارى، و اهل آمرزش .
بر محمد و آلش رحمت فرست، و حاجتم را روا كن. و مطلبم را برآور و گناهم رابيامرز. و دلم را از ترس ايمن ساز، زيرا كه تو بر هر چيز قدرت كامل دارى. و آن كار بر تو آسان است. دعايم را مستجاب فرماى، اى پروردگار جهانيان.
دعاي سيزدهم
خدايا اى آخرين مقصد آرزوها و اى كسى كه درگاه او جاى دست يافتن به خواستهها است و اى كسى كه نعمتهايش را به بها نمىدهد[ و به بهانه مىدهد،] و اى كسى كه عطاهايش را به كدورت منت نمىآلايد. و اى كسى كه به او بىنياز توان شد، و از او بىنياز نتوان گشت، و اى كسى كه روى به او توان آورد، و از او روى بر نتوان تافت، و اى كسى كه مسئلتها گنجهايش را فانى نمىسازد، و اى كسى كه توسل به وسيلهها حكمتش را تغيير نمىدهد، و اى كسى كه رشته احتياج محتاجان از او بريده نمىشود، و اى كسى كه دعاى خوانندگان او را خسته نمىسازد، تو خود را به بىنيازى از آفريدگانت ستودهاى، و تو به بىنيازى از ايشان شايستهاى و ايشان را به فقر نسبت دادهاى، و ايشان سزاوار احتياج به تواند. از اين رو هر كه جبران احتياج خود را از جانب تو طلب كند و برگرداندن فقر را از خود بوسيله تو بخواهد، پس حقا كه او حاجتش را در جايگاه خود طلبيده، و در پى مطلب خود از راهش بر آمده. و هر كه حاجت خود را به يكى از آفريدگان تو متوجه سازد يا او را بجاى تو وسيله بر آمدن آن حاجت قرار دهد، پس حقا كه خود را در معرض نوميدى گذاشته. و از جانب تو سزاوار حرمان از احسان شده است.
خدايا مرا بسوى تو حاجتى است كه براى رسيدن به آن طاقتم طاق شده، و رشته چاره جوئىهايم در برابر آن گسسته، و نفس من بردن آن را پيش كسى كه حاجتش رانزد تو مىآورد، و در مطالب خود از تو بىنياز نيست، در نظرم بياراست، و اين لغزشى از لغزشهاى خطاكاران، و درافتادنى از درافتادنهاى گناهكاران است. پس به سبب يادآورى تو از غفلت خود متنبه شدم و به توفيق تو از لغزش خود، بپاخاستم، و به سبب آنكه تو خود مرااستوار ساختى از در افتادن برگشتم. و بازپس رفتم، و گفتم: منزه است پروردگار من، چگونه محتاجى از محتاجى مسئلت مىكند؟ و كجا فقيرى دست تضرع بسوى فقير ديگر مىگشايد؟ آنگاه از روى رغبت اى خداى من، آهنگ تو كردم. و اميدم را از روى اعتماد به تو بسوى تو آوردم، و دانستم كه مسئلتهاى بسيار من، در جنب توانگرى تو كم است. و خواهشهاى عظيم من در برابر وسعت رحمت تو كوچك است. و دائره كرم تو از مسئلت احدى تنگ نمىگردد. و دست تو در بخششها از هر دستى بالاتر است .
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا به كرم خويش بر مركب تفضل برآور و به عدل خود بر توسن استحقاق منشان زيرا كه من نخستين آرزومندى نيستم كه روى نياز به تو آورده، و در صورتى كه سزاوار منع بوده، به او عطا كردهاى. و اولين سائلى نيستم كه از تومسئلت كرده، و با آنكه مستحق حرمان بوده. بر او تفضل فرمودهاى .
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و دعاى مرا پذيرنده، و به ندايم التفات كننده و به زاريم رحم آورنده، و صوتم را شنونده باش. و رشته اميد مرا از خود مگسل. و پيوند توسلم را از خويش قطع منماى، و در اين حالت و حاجات ديگرم به غير خود حواله مكن، و بوسيله آسان ساختن مشكلم به حسن تقدير خود در بارهام در همه امورم، به برآمدن مطلب و روا شدن حاجت و رسيدن به مسئلتم پيش از آنكه از اينجا بروم ياريم فرماى، و بر محمد و آلش رحمتى پايدار و روزافزون فرست كه روزگارش را انقطاعى و مدتش را پايانى نباشد. و آن را براى من پشتيبانى و براى برآمدن مطلبم وسيلهاى قرار ده. زيرا كه توئى صاحب رحمت پهناور و كرم سرشار. (سپس حاجتهاى خود را عرضه مىدارى و آنگاه سجده مىگزارى و در حال سجود مىگوئى:) فضل تو آسوده خاطرم ساخته، و احسانت بسوى تو رهبريم كرده. از اين رو ترا به حق خودت و به محمد و آلش «صلواتك عليهم» مىخوانم كه مرا نوميد برنگردانى.
دعاي چهاردهم
اى كسى كه اخبار شاكيان بر او پوشيده نيست. و اى كسى كه در شناخت حقيقت اخبار ايشان به گواهىهاى گواهان احتياج ندارد. و اى كسى كه: ياريش به ستمزدگان نزديك است و اى كسى كه مددكاريش از ستمگران دور است .
تو خود دانستهاى اى معبود من آنچه را كه فلان فرزند فلان در اثر غرور و بىاعتنائى به عذاب و كيفرى كه تو مقرر داشتهاى از من هتك كرده، از آنگونه امور كه تو او را از آن منع فرمودهاى .
خدايا پس بر محمد و آلش رحمت فرست و ستم كننده بر من و دشمن مرا، با نيروى خود از اجراى ستم در باره من باز دار، و با قدرت خود تندى تيغ دشمنى او را از من فرو كاه و او را در كار خود مشغول دار، و در برابر آنكه با او معارضه مىكند ناتوان ساز.
خدايا، بر محمد و آلش رحمت، و ستمكار را به ستم در باره من رخصت مده و مرا در برابرش نيكو يارى كن و از ارتكاب نظير كارهاى او نگاهدار. و در حالى مانند حال او قرار مده .
خدايا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا در مقابل دشمنم نصرت عاجلى ببخش كه شعله خشمى را كه از او در دل دارم بنشاند، و داد دلم را از او بستاند.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و عفو خود را در برابر ستم او به من عطا كن، و در مقابل بدرفتاريش با من، رحمتت را به من پاداش ده، زيرا هر ناملايم در برابر قهر تو اندك است. و هر مصيبتى پيش خشم تو سهل است.
خدايا من به هيچ كس جز تو شكايت نمىكنم و از هيچ حاكمى غير از تو يارى نمىجويم. حاشا كه چنين كنم! پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و دعايم را به اجابت پيوسته ساز. و شكايتم را با تغيير دادن وضع موجود مقرون فرماى .
خدايا مرا به نوميدى از عدل خود ميازماى، و دشمن را به ايمنى از عقوبت خود امتحان مفرماى تا بر ظلم من اصرار ورزد و بر حقم مستولى شود و بزودى عذابى را كه به ستمگران وعده دادهاى، به او و اجابتى را كه به بيچارگان وعده دادهاى به من بنماى .
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا به قبول هر سود و زيانى كه در بارهام تقدير كردهاى موفقدار، و به آنچه به نفع من از ديگران و به نفع ديگران از من گرفتهاى خشنودم ساز، به آن راهى كه راستتر است رهبريم كن و به كارى كه سالمتر و بىزيانتر است بگمار.
خدايا اگر خير مرا در آن بدانى كه گرفتن حق من به تأخير افتد و انتقام از كسى كه بر من ستم كرده تا روز فصل خصومتها و محل اجتماع متخاصمين متروك ماند، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا از جانب خود به نيت صادق و صبر دائم تأييد فرما و از خواهش بد و آزمندى اهل حرص پناه ده، و تصويرى از ثواب خود كه براى من ذخيره كردهاى، و از جزاء و عقاب خود كه براى دشمنم فراهم ساختهاى در دلم مصور ساز، و آن را وسيله خرسندى من به قضاى خود و اطمينانم به آنچه اختيار كردهاى، قرار ده. اى پروردگار جهانيان، دعاى مرا اجابت كن، زيرا تو صاحب فضل عظيم و بر هر چيز بىنهايت قادرى.
دعاي پانزدهم
خدايا سپاس ترا بر آن نعمت تندرستى كه پيوسته در فضاى آن مىگشتم. و سپاس ترا بر علتى كه اكنون در بدنم پديد آوردهاى. زيرا نمىدانم اى معبود من كه كدام يك از اين دو حال براى شكر تو سزاوارتر است، و كدام يك از اين دو وقت به ستايش تو اولى است! زمان تندرستى كه روزيهاى پاكيزهات را بر من گوارا ساخته بودى، و مرا براى طلب خشنودى و فضل خود نشاط بخشيده بودى. و بوسيله آن، بر طاعتى كه به انجامش موفقم مىداشتى، نيرو بخشيده بودى؟ يا در زمان بيمارئى كه مرا به آن آزمودهاى، و نعمت دردهائى كه به من تحفه فرستادهاى تا گناهانى را كه از آن گرانبار شدهام تخفيف بخشى، و مرا از بديهائى كه در آن فرو رفتهام پاك سازى، و به فرا گرفتن توبه متنبهم كنى. و بوسيله تذكر نعمت سلامت پيشين گناه بزرگم را محو نمائى. و حال آنكه در خلال اين احوال اعمال پاكيزهاى وجود دارد كه دو فرشته كاتب اعمال برايم نوشتهاند: اعمالى كه فكر آن به خاطرى نگذشته، و زبانى به آن گويا نشده، و هيچ كدام از اعضاء در انجامش رنج نبرده است. بلكه از روى تفضل تو بر من و احسانت در باره من نوشته شده است.
خدايا پس بر محمد و آلش رحمت فرست و هر چه را كه برايم پسنديدهاى در نظرم محبوب ساز. و تحمل آنچه را كه بر من وارد ساختهاى آسان فرماى و مرا از آلودگى اعمال پيشينم پاك ساز و از شر افعال ناستودهاى كه از اين پيش مرتكب شدهام بپيراى. و از لذت عافيت كاميابم كن،و گوارائى سلامت را به من بچشان، و بيرون شدنم از اين بيمارى را بسوى عفو و انتقالم از اين در افتادن را بسر منزل گذشت، و بيرون شدنم از اين اندوه را بسوى رحمت، و نجات يافتنم از اين شدت را بسوى گشايش خودت قرار ده، زيرا توئى كه بىشرط استحقاق، احسان مىكنى. و بدون سابقه، نعمت عظيم مىبخشى. و توئى بخشايشگر كريم. و صاحب عظمت و تكريم.
دعاي شانزدهم
خدايا اى كسى كه گنهكاران بوسيله رحمتش طلب فرياد رسى مىكنند، و اى كسى كه بيچارگان به ياد احسانش پناه مىبرند. و اى كسى كه دل وحشت زدگان از وطن دور گشته، و اى غمگسار غم ديدگان دل شكسته. و اى فريادرس هر تنهاى درمانده، و اى مددكار هر محتاج عقب رانده. توئى كه همه چيز را به علم و رحمتت فرا گرفتهاى، و توئى كه براى هر آفريده در نعمتهايت بهرهاى برقرار كردهاى. و توئى كه عفوت بر عقابت غالب است، و توئى كه رحمتت بر غضبت سابق است و توئى كه عطايت از منعت فزون است، و توئى كه آفريدگان همگى در محيط توانگريت گنجيدهاند. و توئى كه از هر كه به او نعمت بخشى توقع پاداش ندارى، و توئى كه در عقاب عاصيان افراط نمىكنى.
و من اى معبود من، آن بنده توأم كه چون او را به دعا فرمان دادى، گفت: لبيك؛ و سعديك اينك منم اى پروردگار من كه در پيشگاهت به خاك افتادهام، منم كه بار خطاها پشتم را گران كرده، و منم كه گناهان عمر مرا بسر برده، و منم كه از سر نادانى ترا عصيان كردهام، در صورتى كه تو از طرف من سزاوار عصيان نبودهاى.
آيا تو اى معبود من بر هر كه ترا بخواند رحم كنندهاى تا در دعا بكوشم؟ يا هر كه را پيشت بگريد آمرزندهاى، تا در گريه شتاب كنم؟ يا از هر كه برسم تذلل روى خويش را در پيشگاهت به خاك سايد، در گذرندهاى؟ يا هر كه را از سر توكل از فقر خود به تو شكايت كند بىنياز كنندهاى؟
خداوندا آنكه را جز تو دهندهاى نمىيابد، نوميد مگردان. و كسى را كه از تو به غير تو بىنياز نمىشود وا مگذار اى معبود من! پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و اكنون كه از روى حقيقت به تو رو آوردهام، روى از من مگردان، و در صورتى كه روى دل را به تو متوجه ساختهام محرومم مكن. و در اين حال كه در پيشگاهت ايستادهام، دست رد بر سينهام مگذار توئى كه خود را به رحمت توصيف كردهاى. پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و بر من رحمت آور. و توئى كه خود را خطابخش ناميدهاى پس از من در گذر. تو اى معبود من هم اكنون اشك مرا از خوف خود و پريشانى دلم را از ترس خويش، و لرزيدن اعضايم را از هيبت خود، مىبينى. همه اينها در اثر شرمندگيم از سوء رفتار خويش است. و به اين جهت از شدت زارى به درگاه تو صدايم گرفته و زبانم از راز و نياز با تو كند شده. پس سپاس ترا اى معبود من چه بسا، عيبها كه بر من مستور ساختهاى و مرا از افشاى آن رسوا نكردهاى! و چه بسا گناه كه بر من پوشيدهاى و مرا به آن شهره نساختهاى و چه بسا آلودگيها و زشتيها كه بجا آوردهام و پرده آن را بر من ندريدهاى! و طوق آزار ننگ آن را بر گردنم نيفكندهاى. و زشتيهايش را بر همسايگان عيبجو و حسودان نعمتى كه به من بخشيدهاى آشكار نساختهاى! آنگاه اين همه مرحمتها مرا از تعقيب بديهائى كه از من سراغ دارى باز نداشته است پس كيست كه از من اى معبود من به خير و صلاح خود نادانتر، و از بهره خود غافلتر، و از اصلاح و تهذيب نفس خود دورتر باشد؟ در صورتى كه رزقى را كه بر من روان ساختهاى در معصيتهائى كه مرا از آن نهى كردهاى صرف مىكنم! و كيست كه بيش از من به قعر باطل فرو رفته و بر اقدام به بدى جرأت ورزيده باشد. در آن هنگام كه بر سر دو راه دعوت تو و دعوت شيطان مىايستم پس دعوت شيطان را با چشم باز و حواس جمع مىپذيرم. در صورتى كه يقين دارم كه دعوت تو به بهشت و دعوت او بسوى جهنم منتهى مىشود.
منزهى تو كه از جانب من سزاوار چنين رفتار باشى چه شگفتانگيز است آنچه من در باره خويش به آن گواهى مىدهم، و آن كارهاى پنهانيم كه خود آن را بر مىشمارم. و عجبتر از آن بردبارى تو از من و درنگ كردنت از مؤاخذه سريع من است! و اين نه از جهت گرامى بودن من پيش تو است. بلكه از جهت مداراى تو با من و تفضلت بر من است: تا از نافرمانى خشمانگيز تو باز ايستم، و خود را از گناهان فرساينده خويش باز دارم. و از جهت آن است كه عفو تو از من در نظرت از عقوبتم خوشايندتر است. بلكه من اى معبود من گناهم بيشتر، و آثارم زشتتر، و كردارم بدتر، و تهورم در باطل سختتر، و تنبهم در مقام اطاعت تو ضعيفتر و آگاهى و مراقبتم نسبت به تهديد تو كمتر از آن است كه عيوب خود را براى تو بشمارم. يا بر ياد كردن گناهانم قادر باشم و منظورم از اين اعتراف جز آن نيست كه از روى طمع در مهربانى تو كه صلاح كار گنهكاران در آن است كه آزادى گردنهاى خطاكاران به آن است خويش را سرزنش كنم.
خدايا و اين گردن من است كه طوق و بند گناهان آن را باريك كرده. پس بر محمد و آلش رحمت فرست. و به عفو خود آن را آزاد ساز. و اين پشت من است كه باز خطاها آن را سنگين ساخته، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و به انعام خود آن را سبك ساز. اى معبود من، اگر چندان در برابر تو بگريم كه پلكهاى هر دو چشمم بيفتد، و اگر چندان صدا به گريه بلند كنم كه صوتم قطع شود، و اگر چندان برايت بپا ايستم كه هر دو پايم آماس كند، و آنقدر برايت ركوع كنم كه استخوانهاى پشتم از هم بپاشد. و آنقدر ترا سجده كنم كه چشمهايم از كاسه به درد آيد، و در دوره عمر خود خاك زمين بخورم و تا پايان زندگى آب خاكستر آلود بنوشم، و در اثناى اين احوال آنقدر ذكر ترا بگويم كه زبانم از كار فروماند، سپس از روى شرمندگى از تو چشمم را به آفاق آسمان نگشايم، با اين همه سزاوار محو يكى از گناهانم نخواهم بود. و اگر در آن هنگام كه مستوجب آمرزشت شوم مرا بيامرزى. و در آن زمان كه مستحق عفو تو گردم از من درگذرى، پس همانا كه آن آمرزش و عفو در حق من از جهت استحقاق من لازم نيامده، و من از روى سزاوارى شايسته آن نشدهام، زيرا جزاى من در اولين بار كه ترا عصيان كردهام جهنم بوده و به اين جهت اگر مرا عذاب فرمائى در باره من ستمكا نخواهى بود!
پس اكنون كه مرا به ستارى خود مستور داشتهاى، و رسوا نكردهاى، و به كرم خود با من مدارا كردهاى و در عقابم شتاب ننمودهاى، و به تفضل خود در بارهام حكم كردهاى، و نعمتت را از من نگرداندهاى، و احسانت را نسبت به من تيره و آلوده نساختهاى پس بر طول تضرع و شدت مسكنت و بدى حالم رحمت آورد. خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا از گناهان نگاهدار و به فرمانبردارى وادار و حسن انابت را روزيم كن، و به توبه پاكم ساز، و با نگهدارى خود تأييدم كن، و به عافيت روبراهم نماى، و شيرينى آمرزش را به من بچشان، و مرا رها شده عفو و آزاد گشته رحمت خود قرار ده، و برات ايمنى از خشم خود برايم بنويس، و مرا هم اكنون نه در آينده به آن ايمنى و نشانهاى در آن به من معرفى كن كه به آسانى آن را دريابم، زيرا كه اين كار براى تو در جنب قوتت دشوار نيست. و ترا در قدرتت دچار مشكلى نمىسازد، و تو بر هر چيز به منتهى درجه قدرت دارى.
دعاي هفدهم
خدايا ما بتو پناه مىبريم از وسوسههاى شيطان رجيم، و مكرهاى او، و از اعتماد به هوسهاى باطلش كه در دل ما مىافكند و وعدههايش و فريب و دامهايش و از آنكه در گمراه كردن ما از طريق طاعت تو و استخدام ما در معصيت تو، خود را به طمع اندازد، و يا چيزى كه او پيش ما زيبا جلوه داده در نظرمان زيبا آيد و يا چيزى را كه بما ناپسند نشان داده بر ما گران آيد.
خدايا او را بوسيله عبادتت از ما بران، و به سبب سعى ما در راه محبتت به خاك ذلت بسر در افكن، و ميان ما و او حجابى قرار ده، كه آن را ندرد، و سد نيرومندى كه آن را نشكافد خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و شيطان را بوسيله سرگرمى با بعضى از دشمنانت از ما منصرف ساز، و ما را به حسن رعايت خود، از او نگاهدار، و مكرش را از ما دفع كن، و او را از برابر ما به هزيمت بران و نقش پايش را از حدود ما بزداى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از هدايتى كه در ثبات و دوام مانند ضلالت او باشد، بهرهمند ساز، و در مقابل گمراهى او از تقوى توشه ده، و در مسير عفت و پرهيز، براهى مخالف راه مهلكهانگيز او روان ساز. خدايا، براى او در دلهاى ما مدخلى قرار مده و در محيط زندگى ما منزلى فراهم مساز. خدايا، و هر باطلى را كه در نظر ما بيارايد، پس آن را بما بشناسان، و چون آن را بما بشناساندى، پس ما را از آن نگاهدار، و ما را براه و رسم فريب دادن شيطان بينا ساز، و به آنچه براى مبارزه با او لازم است ملهم نماى و از خواب غفلتى كه از تمايل و اعتماد به او رخ دهد بيدار كن، و بوسيله توفيق خود ما را در مخالفت او نيكو يارى ده.
خدايا و انكار كار او را در دلهاى ما بياميز و مراد ما را در گسستن گرههاى نيرنگش آسان برآور.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و تسلط شيطان را از ما بگردان، و اميدش را از ما قطع كن، و او را از حرص به گمراه كردن ما دفع نماى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و پدران و مادران و فرزندان و عشيره و خويشان و نزديكان و همسايگان ما را از مردان مؤمن و زنان مؤمنه از شر او در سنگرى محكم و قلعهاى رفيع و پناهگاهى منيع قرار ده، و ايشان را براى رفع شر او در زرههاى نگاهدارندهاى بپوشان و براى مبارزه او سلاحهائى بران عطا فرماى.
خدايا و اين خواهش مرا تعميم ده در باره هر كس كه به پروردگاريت گواهى دهد، و به يگانگيت اخلاص ورزد، و از روى حقيقت عبوديت براى تو با شيطان دشمنى كند، و در معرفت علوم ربانى از جانب تو بر ضد او يارى جويد.
خدايا هر گرهى را كه شيطان بزند بگسل و آنچه را كه فرو بندد بگشاى، و هر تدبيرى را كه بينديشد در هم شكن، و چون عزيمتى كند او را بازدار، و آنچه را كه محكم كند نقض فرماى.
خدايا سپاهش راشكست ده، و مكرش را باطل ساز، و پناهگاهش را ويران كن و بينيش را به خاك بساى.
خدايا ما را در سلك دشمنان او قرار ده، و از شمار دوستانش بر كنار كن، تا چون آهنگ فريب ما كند فرمانش رانبريم و چون ما را بخواند اجابتش نكنيم: هر كه را از ما اطاعت كند به دشمنى شيطان فرمان دهيم، و هر كه را از نهى و منع ما پيروى كند از متابعتش منع كنيم.
خدايا بر محمد خاتم پيغمبران و سرور رسولان، و بر اهل بيت پاكان و پاكيزگانش رحمت فرست، و ما را و همه مؤمنين و مؤمنات را از ذمائمى كه از شر آن بتو پناه جستيم پناه ده. و از مخاطرى كه از بيم آن از تو زنهار خواستيم زنهار بخش. و آنچه را كه بوسيله دعا خواستيم بپذير، و آنچه را از ذكرش غفلت كرديم بما عطا فرماى، و آنچه را فراموش كرديم براى ما محفوظدار، و ما را به اين وسيله به درجات صالحين و مراتب مؤمنين انتقال ده، دعاى ما را اجابت فرماى، اى پروردگار جهانيان.
دعاي هجدهم
دعاي نوزدهم
خدايا، ما را بوسيله باران سيراب ساز، و رحمتت را به باران فراوانت از ابرى كه براى رويانيدن گياه زيبا و بهجتانگيز در همه آفاق زمينت روان گشته بر ما بگستران و با شكوفا ساختن و مايه بستن شكوفه، سرزمينهاى خود را حياتى تازه بخش، و فرشتگان نويسنده اخبار و آثار را شاهد و ناظر بر سقايت نافعى ساز از لطف خود كه مايه بخشندگيش برقرار و فيض بارندگيش دامنهدار باشد، تند بارانى كه آنچه را كه فرو مرده به فيضش زنده كنى، و آنچه را كه از دست رفته است باز آرى، و هر آن نعمت را كه از مخزن كرمت آمدنى است به خان احسانت بر آرى و در دسترس خلق خود بگذارى و روزها را بوسيله آن بيفزائى، و از آسمان لطفت ابرى را چشم همى داريم كه انبوه و فشرده و بىخطر و بىضرر و فراگيرنده و خروشنده باشد و بارانش خسته كننده و برقش فريب دهنده نباشد.
خدايا ما را از بارانى فريادرس ئ قحط زدا و روياننده گل و گياه خرمى بخش صحرا و چمن سرسبز كننده دشت و دمن پهناور و دامنهدار و سرشار و مايهدار سيراب ساز كه بوسيله آن گياه بپا خاسته را از پژمردگى به خرمى بازارى، و فيض آن را موميائى شكستگى گياهان شكسته قرار دهى.
خدايا ما را چنان سقايت كن كه از بركت آن آب در تل و تپهها به راه اندازى و چاهها را پر آب سازى و نهرها را روان كنى، و درختان را خلعت سبز بپوشانى، و نرخها را در همه شهرها ارزان نمائى و چهارپايان و خلايق را سرزنده سازى و روزىهاى پاكيزه را براى ما كامل گردانى و كشت و زرعمان را برويانى و پستانها را پر شير كنى و نيروئى بر نيروى ما بيفزائى.
خدايا سايه آن ابر را بر ما سموم مساز، و سرديش را بر ما شوم مگردان، و بارانش را بر ما عذاب قرار مده و آبش را در كام ما تلخ و شور مگردان.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و بركات آسمانها و زمين را روزى ما ساز. زيرا كه تو بر هر چيز كمال قدرت دارى
دعاي بيستم
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ايمان مرا به كاملترين مراتب ايمان برسان، و يقينم را فاضلترين درجات يقين ساز، و نيتم را به بهترين نيتها و عملم رابه بهترين اعمال ترفيع ده.
خدايا به لطف خود نيتم را كامل و خالص ساز. و يقينم راثابت و پا برجاى دار و به قدرت خود آنچه را كه از من تباه شده اصلاح فرماى.
خداوندا بر محمد و آلش رحمت فرست و مهماتم را كه باعث دل مشغولى من است، كفايت كن و مرا به كارى كه فردا از آن مورد سؤال قرار مىدهى بگمار، و روزگارم را در آنچه براى آنم آفريدهاى مصروف دار و از غير خود بىنياز ساز و روزيت را بر من بگستر و به نگاه كردن به حسرت در مال و منال و جاه و جلال توانگرانم دچار مكن و عزيزم گردان و گرفتار كبرم مساز و بر بندگى خود رامم كن و عبادتم را به سبب خود پسندى تباه منماى. و خير را براى مردم به دستم روان كن. و كار نيكم را به منت نهادن باطل مگردان و اخلاق عاليه را به من مرحمت فرماى. و مرا از تفاخر و مباهات نگاهدار.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا در ميان مردم به درجهاى ترفيع مده مگر آنكه به همان اندازه پيش نفس خويشم پست گردانى، و عزتى آشكارا برايم بوجود مياور مگر آنكه به همان نسبت پيش نفس خويشم خوار سازى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت، و از هدايتى پر سود و گراينده به مقصود برخوردارم ساز كه روشى ديگر بجاى آن نگزينم و از طريقت حقى كه از آن منحرف نگردم و از نيت صوابى كه در آن شك نكنم و مرا تا آنگاه كه عمرم جامه خدمت در راه طاعت تو باشد زنده بدار پس هر زمان كه بيم آن رود كه مزرع عمرم چراگاه شيطان گردد پيش از آنكه شدت غضبت بسوى من بشتابد يا خشمت بر من مستحكم گردد، مرا بسوى خود فرا گير.
خدايا هيچ خوئى كه بر من عيب شمرده شود باقى مگذار جز آنكه آن را اصلاح كنى و هيچ صفت نكوهيدهاى را بجاى منه مگر آنكه آن را نكو سازى.
و هيچ خصلت كريمه ناقصى بر جاى مگذار، جز آنكه آن را كامل كنى.
بر محمد و آل محمد رحمت فرست و شدت كينه كينه توزان را در باره من به محبت، و حسد متعديان را به مودت، و بدگمانى اهل صلاح را به اعتماد، و دشمنى نزديكان را به دوستى، و بدرفتارى خويشان را به نيكوئى و بىاعتنائى اقربا را به نصرت، و دوستى مجامله كاران را به دوستى حقيقى و اهانت مصاحبان را به حسن عشرت، و تلخى ترس از ستمكاران را به شيرينى امنيت مبدل ساز. خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست: و مرا بر كسى كه در بارهام ستم كند دستى و بر آنكه با من مخاصمه كند زبانى، و بر آنكه عناد ورزد پيروىئى قرار ده. و در برابر آنكه با من مكر كند مكرى و بر آنكه مرا مقهور خواهد قدرتى، و بر آنكه مرا عيب كند و دشنام گويد تكذيبى، و از كسى كه مرا تهديد كند سلامتى بخش و به اطاعت كسى كه مرا براه صواب آرد و پيروى كسى كه مرا ارشاد كند، موفقدار. خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرإ؛ااّّ توفيق ده تا با آن كس كه با من غش و دغلى كند به نصيحت و اخلاص مقابله كنم، و آن را كه از من دورى گزيند به نيكوئى پاداش دهم.و به آنكه مرا محروم سازد به بخشش عوض دهم، و آن را كه از من ببرد با پيوستن مكافات كنم، و با كسى كه از من غيبت كند، بوسيله ذكر خيرش مخالفت نمايم. و در برابر نيكى سپاسگزارى نمايم. و از بدى چشم بپوشم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا به زيور صالحين بياراى، در گستردن داد و فرو خوردن خشم، و خاموش كردن آتش فتنه و خصومت و جمع آورى پراكندگان و اصلاح ميان مردمان و فاش كردن نيكيهاى اهل ايمان و پوشاندن عيب ايشان و نرم خوئى و فروتنى و خوش رفتارى و سنگينى و وقار و حسن معاشرت و سبقت جستن به فضيلت و برگزيدن انعام و تفضل و فرو گذاشتن سرزنش و خردهگيرى و ترك احسان درباره نااهل و گفتن حق هر چند دشوار آيد و اندك شمردن خير در گفتار و كردارم گر چه بسيار باشد و بسيار ديدن شر در گفتار و كردار خويش گر چه اندك باشد مرا در همگى اين صفات به خلعت زيباى پرهيزگاران بپوش.
و اين صفات را وسيله ادامه اطاعت و التزام جماعت و فروگذاشتن اهل بدعت، و بكار برنده رأى خودت در آور و كامل ساز.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و وسيعترين روزىهايت را بر من در هنگام پير شدنم و قوىترين نيروهايت را در من به هنگام خستگيم قرار ده و مرا به كاهلى در عبادتت، و كورى در تشخيص طريقتت و ارتكاب خلاف دوستيت، و پيوستن با كسى كه از تو جدا شود و جدا شدن از كسى كه با تو بپيوندد مبتلا مساز. خدايا مرا مرا چنان كن كه هنگام ضرورت با سلاح يارى تو حملهور شوم و هنگام حاجت از تو مسئلت كنم و هنگام مسكنت پيش تو به تضرع و زارى آيم و مرا چون بيچاره شوم به كمك خواستن از غير خودت و چون فقير شوم به فروتنى براى مسئلت از غير خود، و چون بترسم، به تضرع پيش غير خود گرفتار مكن كه به آن سبب سزاوار خوارى و منع و بىاعتنائى تو گردم. اى مهربانترين مهربانان.
خدايا آنچه را از آرزومندى و گمان گرائى و حسد ورزى كه شيطان در دل من همى افكند بياد عظمتت و تفكر در قدرتت و تدبير بر ضد دشمنت مبدل ساز.
و آن كلمه زشت يا سخن ناستوده يا دشنام عرضى يا شهادت باطل يا غيبت مؤمن غائب، يا بد گفتن به شخص حاضر و مانند اينها را كه شيطان بر زبان من جارى كند. به سخن حمد، و مبالغه در ثنا، و سعى و دقت در تمجيد، و شكر نعمت، و اعتراف به احسان و شمردن نعمتهاى خودت، بدل فرماى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و چنان كن كه ستمزده نشوم و حال آنكه تو بر دفاع از من قادرى، و ستم نكنم و حال آنكه تو بر جلوگيرى من توانائى و گمراه نشوم در صورتى كه هدايت من براى تو ممكن است، و فقير نگردم با اينكه گشايش زندگيم از جانب تو است. و سركشى نكنم با اينكه توانگريم از ناحيه تو است.
خدايا بسوى آمرزش تو كوچ كردهام. و بسوى عفو تو آهنگ نمودهام و به گذشت تو مشتاق شدهام. و به فضل تو اعتماد كردهام. در صورتى كه موجبات مغفرت تو نزد من نيست و چيزى كه بوسيله آن سزاوار عفو تو گردم در كردار من نيست. و پس از اين حكم، كه من خود در باره خويش راندم جز فضل و احسان تو سرمايه اميدى ندارم. پس بر محمد و آلش رحمت فرست و بر من تفضل فرماى.
خدايا مرا به منطق هدايت گويا ساز، و به آئين تقوى ملهم نماى و به خوى و خصلتى كه پاكيزهتر است موفقدار و به كارى كه پسنديدهتر است بگمار. خدايا مرا به بهترين راه روان ساز و چنان كن كه بر آئين تو بميرم و هم بر آن آئين زندگى از سر گيرم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا در مجارى اعمال و مجالى احوال از نعمت اعتدال برخوردار ساز و در اقوال و افعال از اهل صواب و سداد و از ادله هدايت و رشاد و از زمره صالحين عباد قرار ده و رستگارى در معاد و سلامت از كمينگاه عذاب را نصيبم فرماى. خدايا براى خودت از نيروهاى نفس من آنچه را كه باعث آزادى و پيراستگيش گردد بستان و آنچه را كه وسيله تأمين حوائج و اصلاح كار نفس من شود به آن باز گذار، زيرا نفس من در معرض هلاك است مگر آنكه توأش نگاه دارى. خدايا اگر عم بسوى من لشگر انگيزد ساز و سلاح من توئى و اگر از همه جا و همه كس محروم شوم هدف اميدم توئى و اگر حوادث و شدائد بر من هجوم آورد استغاثهام بتو است و هر چه از دست برود عوضش، و هر چه تباه شود اصلاحش نزد تو، و هر چه را ناپسند دارى تغييرش به دست تو است. پس پيش از بلا عافيت، و پيش از طلب توانگرى، و پيش از گمراه شدن هدايت را بر من انعام كن، و مرا از رنج عيب جوئى بندگان محفوظ دار، و ايمنى از عذاب روز بازپسينم ارزانى دار، و از رهبرى كاملم برخوردار ساز.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و بديها را به لطف خود از من بر طرف كن، و مرا به نعمت خود بپروران و به كرم خود اصلاح فرماى، و به احسان خود مداوا كن. و در سايه رحمتت جاى ده. و در خلعت خشنوديت بپوشان. و چون كارها بر من دشوار و درهم شود، به صواب ترين آنها و چون كردارها مشتبه گردد به پاكيزهترين و نافعترين آنها؛ و چون مذاهب متناقض شود و پسنديدهترين آنها موفق ساز.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و تاركم را به تاج بىنيازى بياراى، و مرا به حسن تدبير در امور بگمار، و دوام هدايت ارزانى دار، و به توسعه دستگاه آشفته مساز، و زندگى ساده و آرام عطا فرماى، و زندگانيم را به مشقت دائم و رنج روزافزون مبدل منماى و دعايم را بسويم بر مگردان، زيرا كه من براى تو معارضى نمىشناسم و با تو مثل و مانندى نمىپرستم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا از اسراف بازدار. و رزقم را از تلف حفظ كن،و دارائيم را بوسيله بركت دادنش افزون ساز، و مرا در انفاق از آن در امور خير به راه صواب رهبرى كن.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا از رنج بسيار كسب و تحصيل روزى بىنياز ساز، و رزق بىدريغ روزى كن تا از عبادت تو به طلب رزق مشغول نگردم. و سنگينى وبال كسب روزى را بر دوش نكشم.
خدايا و آنچه را كه مىطلبم به قدرت خود برآور، و از آنچه مىترسم مرا به جوار عزت خود پناه ده.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و آبرويم را به توانگرى نگاهدار، و منزلتم را به تنگدستى پست مكن، كه از روزى خوارانت روزى طلبم، و از اشرار خلقت خواهش عطا كنم. تا به ستايش آنكه به من عطاكند، و به نكوهش آنكه منع كند مبتلا گردم. در صورتى كه متصدى حقيقى عطا توئى. نه ايشان.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا تندرستيى در عبادت و آسايشى در پارسائى و علمى توأم با عمل، و پارسائيى مقرون با رفق و اقتصاد روزى ساز.
خدايا مدت عمر مرا با عفو خود به پايان بر، و آرزويم را در اميد رحمتت به تحقيق رسان.و راههايم را براى رسيدن بسر منزل خشنوديت هموار ساز، و عملم را در همه احوالم نيكو گردان.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و مرا در اوقات غفلت براى يادكردن خود، متنبه كن. و در روزگار مهلت در اطاعت خود بكار دار، و راهى هموار بسوى محبت خود برايم آشكار ساز، و بوسيله آن خير دنيا و آخرت را برايم كامل فرماى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. مانند بهترين رحمتى كه پيش از او بر كسى از خلق خود فرستادهاى، و بعد از او بر كسى خواهى فرستاد. و ما را در دنيا بهرهاى نيكو و در آخرت نيز عطائى نيكو ببخش. و مرا به رحمت خود از عذاب دوزخ نگاه دار.
دعاي بيست و يکم
خدايا اى بىنياز كننده بنده تنها مانده ناتوان و اى نگاه دارنده از پيش آمد سهمگين و گزند حوادث زمان، خطاها مرا به بىكسى كشيده، پس يار و ياورى ندارم و از تحمل خشم تو فرو ماندهام، پس نيرو دهندهاى نمىيابم و به خوف برخورد يادآورى تو مشرف شدهام، پس تسكين دهندهاى براى وحشتم نمىبينم و كدام كس مرا از تو ايمن مىسازد، در صورتى كه تو مرا ترسانده باشى و كدام كس به يارى من مىپردازد، در حالى كه تو تنهايم گذاشته باشى؟ و كدامين كس مرا نيرو مىبخشد، آنجا كه تو ناتوانم كرده باشى زنهار نمىتواند داد اى معبود من پروردهاى را مگر پروردگارش، و امان نمىتواند بخشيد مغلوبى را مگر غالبش، و يارى نمىتواند داد فرارى مورد تعقيبى را مگر تعقيب كننده مقتدرش، تنها پناهگاه حمايت تو گشوده است. پس بر محمد و آلش رحمت فرست و فرارم را زنهار بخش و مطلبم را برآر.
خدايا تو اگر روى نيكويت را از من بگردانى. يا فضل عظيمت را از من دريغ دارى، يا روزيت را از من بازگيرى، يا رشته رحمتت را از من بگسلى، غير از تو وسيلهاى براى هيچ يك از آزروهايم نخواهم داشت. و بر آنچه نزد تو است به كمك غير تو دست نخواهم يافت. زيرا كه من بنده تو و مسخر و مقهور توأم. با فرمانت مرا فرمانى نيست، حكمت درباره من روان و قضايت در حق من به آئين عدل است. و بيرون رفتن از قلمرو سلطنت تو نمىتوانم و بر تجاوز از قدرتت توانائى ندارم، و به جلب محبتت، قادر نيستم. و به خشنوديت نمىرسم و به خزانههاى رحمتت دست نمىيابم مگر به مدد اطاعت تو و رحمت سرشار تو. خدايا شب را به صبح آوردم و روز را به شام بردم، در حالى كه بنده ذليلى از آن توأم كه جز به مدد تو بر جلب نفعى و دفع ضررى قادر نيستم. من در باره خود به اين ذلت و مسكنت گواهى مىدهم. و به ضعف نيرو و بيچارگى خود اعتراف مىكنم. پس به آنچه مرا وعده دادهاى وفا كن. و آنچه را كه عطا كردهاى كامل ساز. زيرا كه من بنده بينواى زار ناتوان، و مستمند بىسامان و خوار بىمقدار فقير ترسان و زينهار خواه توأم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و مرا از ياد عطاياى خود دچار فراموشى مكن. و از احسانت در آنچه بخشيدهاى غافل مساز. و از اجابت دعايم. اگر چه به تأخير افتد نااميدم منماى: در خوشى باشم يا در ناخوشى، در سختى يا در رفاه، در سلامت يا بلاء، در شدت حاجت يا در آغوش نعمت، در توانگرى يا درويشى، در فقر يا در غنى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا، در همه حال به ثناء و مدح و سپاس خود مشغول دار، تا به بهرهاى كه از دنيا به من دادهاى خوشحال نشوم و بر آنچه مرا از آن باز داشتهاى، غمگين نگردم. و دلم را به خلعت تقوى بپوشان، و بدنم را در آنچه از من مقبول تو است بگمار، و نفسم را بطاعت خود از انديشهها و خاطراتى كه بر من وارد مىشود بازدار، تإ؛پپّّ چيزى را كه تو دشمن دارى دوست ندارم. و آنچه را كه موجب خشنودى تو است، دشمن ندارم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و دلم را براى محبت خود فارغ و بياد خويش مشغول ساز. و به ترس و هراس خود از درافتادن به پرتگاه هوى نگاه دار، و به رغبت بسوى خود نيرومند كن، و به فرمانبرداريت متمايل نماى. و آن را در خوشايندترين راهها در نظر خود روان كن، و سراسر ايام زندگيم به رغبت در رحمتهاى خود رام ساز. و تقوايت را از دنيا توشهام گردان و سفر مرا به جانب رحمتت و ورود مرا بسر منزل خشنوديت قرار ده و مسكنم را در بهشت خود مقرر دار و مرا نيروئى بخش كه بوسيله آن همه بار رضاى ترا بر دوش كشم و فرارم را بسوى تو و رغبتم را در آنچه نزد تو است قرار ده، و دلم را در جامه رميدگى از اشرار خلق خود بپوشان، و الفت و انس با خود و دوستان و اهل طاعتت را به من ارزانى دار. و از فاجرى و كافرى منتى بر من قرار مده. و براى آنان درباره من نعمتى و مرا بسوى ايشان حاجتى مگذار. بلكه آسايش دل و آرامش جان و بىنيازى و كفايت كار مرا به عهده لطف خود و گزيدگان خلق خود گير.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا با ايشان همنشين و يار ساز، و به شوق بسوى تو و به انجام آنچه دوست دارى و بپسندى بر من منت بگذار. زيرا تو بر هر چيز قدرت بىپايان دارى، و اين كار براى تو آسان است.
دعاي بيست و دوّم
خدايا تو درباره اصلاح و تهذيب نفس من مرا به كارى مكلف ساختهاى كه خود بر انجام آن از من تواناترى. و قدرت تو بر آن كار و بر خود من غالبتر از قدرت من است، پس از نيروهاى نفس من آنچه را كه موجب خشنودى تو از من شود به من عطا كن، و براى نفس خود آنچه را كه خوش دارد از نيروهاى نفس من با حفظ عافيت و در حد طاقت بستان.
خدايا مرا بر مشقت طاقت، و بر بلا صبر و بر فقر قدرت نيست، پس روزيم را باز مدار، و مرا به خلق خود وا مگذار. بلكه تو خود به تنهائى حاجتم را بر آور، و كار مرا بعهده گير، و مرا منظور نظر خود ساز، و در همه كارهايم با چشم لطف بنگر. زيرا اگر مرا به نفس خود وا گذارى از اداره آن فرو مانم، و آنچه را كه صلاح نفس من در آن است بر پا ندارم، و اگر مرا به خلق خود وا گذارى روى بر من ترش كنند و اگر بر عهده خويشانم موكول كنى محرومم سازند. و اگر عطا كنند عطائى كم و بىبركت دهنده و منتى فراوان نهند. و نكوهشى بسيار كنند.
خدايا پس به فضل خود بىنيازم كن، و بدست عظمتت زير بازويم را بگير، و بر پايمدار و به توانگرى خود دستم را گشاده ساز. و به رحمتت بىنيازم كن.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا از حسد برهان و از گناهان بازدار، و از كارهاى حرام توفيق پرهيز بخش و بر ارتكاب معاصى دليرم مكن و مرغ دلم را در شاخسار لطف و رحمت خود به پرواز دار و به هر شهد و شرنگ كه از جام تقدير تو به كامم در آيد شادم ساز و روزى و بخشش و انعامت را بر من بيفزاى. و مرا در همه احوالم محفوظ و محروس و مستور و در پناه و در عصمت و در زينهار خود بدار.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا به انجام هر گونه طاعتى كه براى خود يا يكى از خلق خود بر من لازم و واجب كردهاى موفق دار، اگر چه بدنم از انجامش ناتوان باشد، و نيرويم از آن سستى گيرد، و قدرتم به آن نرسد. و مال و سرمايه من گنجايش آن را نداشته باشد، خواه آن طاعت را بياد داشته باشم يا فراموش كرده باشم. زيرا آن طاعت از تكاليفى است كه تو اى پروردگار من آن را به حساب من گذاشتهاى، و من آن را از ياد خود بردهام. پس آن را به عطاى عظيم و رحمت فراوانت از جانب من بجاى آر زيرا كه تو توانگرى كريمى، تا چيزى از آن بر ذمه من نماند كه بخواهى اى پروردگار من در روز لقاى خود، در مقابل آن از حسناتم بكاهى، يا به سبب آن بر سيئاتم بيفزائى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا رغبت آن بخش كه كار ترا براى آخرتم بجا آورم. تا آنجا كه صدق اين معنى را در دل خود احساس كنم، و بىرغبتى در دنيا بر من غالب شود، و كارهاى نيك را از روى شوق بجا آورم و از كارهاى بد به علت بيم از عقاب آن ايمن باشم و نورى به من ببخش كه در پرتوش در ميان مردم سلوك كنم و در تاريكىها راه بيابم. و با فروغش از ظلمت شك و شبهات برهم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و بيم اندوه عذاب و شوق وعده ثواب را روزيم ساز، تا لذت چيزى كه ترا براى آن مىخوانم، و اندوه چيزى را كه از آن به تو پناه مىبرم، دريابم.
خدايا تو موجبات صلاح كار دنيا و آخرت مرا مىدانى پس در قضاء حوائجم عنايت فرماى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و چون در انجام وظيفه شكر نعمتهايت در حال آسايش و سختى و تندرستى و بيمارى كوتاهى كنم، اعتراف به حق خودت را روزيم ساز، تا به هنگام ترس و ايمنى، و خشم و رضا، و سود و زيان. مسرت خاطر و آرامش دل خود را در انجام وظيفهام نسبت به تو بيابم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و دلم را از حسد پاك ساز، تا بر احدى از آفريدگانت به علت چيزى از فضل و احسانت حسد نبرم، و تا آنكه نعمتى از نعمتهايت را، در دين يا دنيا، يا عافيت يا تقوى، يا سعه رزق يا آسايش، بر احدى از خلق تو نبينم، مگر آنكه بهتر از آن را به لطف تو و از جانب تو اى خداى يگانه بىشريك براى خود آرزو كنم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و تحفظ از خطاها و پاسدارى از لغزشها را در دنيا و آخرت و در حال خشنودى و غضب، روزيم كن. كه در پذيرفتن موجبات خشنودى و علل خشم يكسان و به طاعت تو عامل باشم، و درباره دوستان و دشمنانت طاعت و رضاى ترا بر غير آن ترجيح دهم، تا دشمنم از ظلم و جورم ايمن، و دوستم از آنكه از حق منحرف و به هواى نفس او متمايل شوم نااميد گردد. و مرا از كسانى قرار ده كه در حال رفاه ترا با همان اخلاص مخلصان مضطر مىخوانند. زيرا كه تو ستوده و بخشنده و كريمى.
دعاي بيست و سوّم
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و خلعت عافيتت را بر من بپوشان، و مرا به عافيتت فرا گير، و به عافيتت محفوظ دار، و به عافيتت گرامى ساز، و به عافيتت بىنياز كن، و عافيتت را بر من صدقه كن، و عافيتت را به من ببخش، و عافيتت را برايم بگستران، و عافيتت را بر من شايسته ساز و ميان من عافيتت در دنيا و آخرت جدائى ميفكن.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و مرا عافيتى بىنياز كننده و شفا دهنده ببخش كه از دسترس بيماريها و علتها بالاتر و در كشاكش عمر رو به فزونى باشد، عافيتى كه در بدنم توليد عافيت كند: عافيت در دنيا و آخرت. و انعام فرماى بر من به تندرستى، و امنيت، و سلامت دين و بدن، و بصيرت قلب، و پيشرفت در كار، و بيم و هراس از تو، و قدرت بر انجام طاعتى كه مرا به آن فرمان دادهاى، و اجتناب از معصيتى كه مرا از آن نهى فرمودهاى.
خدايا انعام فرماى بر من به حج و عمره و زيارت قبر پيمبرت كه صلوات و رحمت و بركات تو بر او و بر آل او باد و زيارت قبول آل پيمبرت (كه جاودانه بر ايشان سلام باد) مادامى كه مرا باقى دارى در اين سال و در هر سال ديگر و آن عبادات را پذيرفته و پسنديده و منظور نظر و ذخيره نزد خود قرار ده، و زبان مرا به حمد و شكر و ذكر و ثناى جميل بر خودت گويا كن، و دلم را براى پذيرفتن مقاصد دين خود منشرح و گشاده ساز، و مرا و فرزندان مرا از شر شيطان رجيم پناه بخش و از شر حشرات گزنده و جانوران زهرناك كشنده و غوغاى عوام و چشم زخم لئام و از شر هر شيطان سركش جبار و شر سلطان ستمكار و از شر هر ناتوان و هر توانا و از شر هر بلندپايه و فرومايه و از شر هر خرد و بزرگ و از شر هر نزديك و دور و از شر هر كسى از جن و انس كه به جنگ پيمبر تو و اهل بيتش برخاسته، و از شر هر جنبندهاى كه مسخر قدرت تو گشته پناه ده. زيرا كه تو در سلطنتت پوياى راه حق و عدلى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و هر كه را درباره من انديشه بدى كند از من بگردان، و مكرش را از من بران و شرش را از من دور ساز و تير نيرنگش به گلوگاهش باز گردان. و سدى در برابرش بگذار كه چشمش را از ديدن من كور و گوشش را از شنيدن ذكر من كر سازى، و دلش را هنگام خطور ياد من قفل بر نهى، و زبانش را از گفتگو درباره من لال كنى، و سرش را بكوبى، و عزتش را به ذلت مبدل سازى، و جبروتش را در هم شكنى، و طوق خوارى بر گردنش نهى، و دستگاه كبريائش را بر هم زنى، و مرا از همه ضرر و شر و طعن و غيبت و عيبجوئى و حسد و دشمنى و بندها و دامها و پيادگان و سواران او ايمن نمائى. زيرا كه تو غالب و بىنهايت قادرى.
دعاي بيست و چهارم
خدايا رحمت فرست بر محمد، بنده و پيغمبرت، و بر خاندان پاكش، و ايشان را به بهترين صلوات و رحمت و بركات و سلام خود امتياز بخش، و پدر و مادرم را.
خدايا به كرامت نزد خود، و رحمت از جانب خود اختصاص ده، اى مهربانترين مهربانان.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و علم آنچه را كه درباره ايشان بر من واجب است به من الهام نما، و آموختن همگى آن واجبات را بىكم و كاست برايم فراهم ساز، و آنگاه مرا خود بر آن دار كه هر چه به من الهام نمودهاى بكار بندم، و توفيق ده تا در آنچه بصيرت مىدهى غور كنم، تا به كار بستن چيزى از آنچه به من آموختهاى از من فوت نگردد، و اعظايم از انجام خدمتى كه مرا به آنان ملهم ساختهاى سنگينى نگيرد.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، همچنان كه ما را با انتساب به او شرف بخشيدى، و بر محمد و آلش رحمت فرست، همچنان كه به سبب او حق ما را بر خلق واجب ساختى.
خدايا مرا چنان كن كه از والدينم همچون از پادشاه ستمكار بترسم، و همچون مادر مهربان درباره ايشان خوش رفتارى كنم. فرمانبردارى و نيكوكارى درباره ايشان را در نظرم از لذت خواب در چشم خواب آلوده لذيذتر، و در كام دلم از شربت گوارا در مذاق تشنه گواراتر ساز. تا آرزوى ايشان را بر آرزوى خود ترجيح دهم و خشنودىشان را بر خوشنودى خود بگزينم، و نيكوئى ايشان را درباره خود هر چند كم باشد افزون بينم و نيكوئى خويش را درباره ايشان گر چه بسيار باشد كم شمارم.
خدايا بانگم را در گوششان ملايم گردان، و سخنم را بر ايشان خوشايند كن، و خويم را براى ايشان نرم ساز و دلم را بر ايشان مهربان نما و مرا نسبت به آن دو سازگار و مشفق گردان.
خدايا ايشان را در براير پرورش من جزاى نيكو ده و در مقابل گرامى داشتنم، مأجور دار، و آنچه را كه در كودكيم منظور داشتهاند بر ايشان منظور فرماى.
خدايا هر آزار كه از من به ايشان رسيده يا هر مكروه كه از من به ايشان پيوسته، يا هر حقى كه در مقام ايشان از طرف من تضييع شده، پس آن را وسيله ريختن از گناهان و بلندى درجات و فزونى حسنات ايشان قرار ده.
اى كسى كه بديها را به چندين برابرش از خوبيها تبديل مىكنى.
خدايا هر تندروى كه در گفتار با من كردهاند، يا هر زياده روى كه درباره من روا داشتهاند، يا هر حق كه از من فرو گذاشتهاند، يا هر وظيفه كه در انجامش درباره من كوتاهى كردهاند، پس من آن را به ايشان بخشيدم، و آن را وسيله احسان درباره ايشان ساختم، و از تو مىخواهم كه بار وبال آن را از دوش ايشان فرو گذارى، زيرا كه من نسبت به خود گمان بد به ايشان نمىبرم، و ايشان را در مهربانى نسبت به خود مسامحه كار نمىدانم، و از آنچه دربارهام انجام دادهاند ناراضى نيستم اى پروردگار من زيرا كه رعايت حق ايشان بر من واجبتر، و احسانشان به من قديمتر، و نعمتشان نزد من بزرگتر از آن است كه ايشان را در گرو عدالت كشم، يا نسبت به ايشان معارضه به مثل كنم و گر نه اى خداى من طول اشتغال ايشان به پرورش من، و شدت رنجشان در پاس داشتنم چه خواهد شد؟ و تنگى و عسرتى كه در راه رفاه من تحمل كردهاند كجا بشمار خواهد آمد؟ هيهات! ايشان نمىتوانند حق خود را از من استيفاء كنند و من نمىتوانم حقوقى را كه بر ذمه من دارند تدارك كنم، و وظيفه خدمت ايشان را بجا آورم پس بر محمد و آل او رحمت فرست، و مرا اعانت كن، اى بهترين كسى كه از او مدد طلبيده مىشود، و مرا توفيق ده، اى راهنمايندهتر كسى كه به او روى آورده مىشود، و در آن روز كه همه نفوس را بدون آن كه ستم كرده شوند جزا مىدهى، مرا در زمره كسانى كه پدران و مادران خود را خوار مىدارند قرار مده.
خدايا بر محمد و آل و نسل و تبار او رحمت فرست، و پدر و مادر مرا به بهترين امتيازى كه به پدران و مادران بندگان مؤمنت بخشيدهاى اختصاص ده، اى مهربانترين مهربانان.
خدايا در پى نمازها و در قسمتى از اوقات شب و در ساعتى از ساعات روزم ذكر ايشان را از يادم مبر.
خدايا بر محمد و آل او رحمت فرست، و مرا بوسيله دعايم درباره ايشان و ايشان را به سبب مهربانىشان درباره من مشمول آمرزش حتمى قرار ده، و بوسيله شفاعت من به طور قطع از ايشان خشنود شو و ايشان را با اكرام به سر منزلهاى سلامت برسان.
خدايا اگر ايشان را پيش از من آمرزيدهاى پس ايشان را شفيع من ساز و اگر مرا پيش از ايشان مورد آمرزش قرار دادهاى پس مرا شفيع ايشان كن، تا در پرتو مهربانى تو در سراى كرامت و محل مغفرت و رحمتت گرد آئيم، زيرا كه تو صاحب فضل عظيم و نعمت قديمى، و تو مهربانتر مهربانانى.
دعاي بيست و پنجم
خدايا بر من منت گذار به باقى گذاشتن فرزندانم. و به شايسته ساختن ايشان براى من و به بهرهمند كردن من از ايشان.
خدايا عمرشان را براى من بركت بخش و مدت زندگانىشان را طولانى ساز، و خردسالشان را برايم پرورش ده، و ضعيفشان را نيرومند كن، و بدنها و دينها و اخلاقشان را به صحت بدار، ايشان را در جانها و اعضايشان و هر چيز از كارشان كه مورد اهتمام من است مشمول عافيت قرار ده و روزيهاشان را براى من و بدست من افزون ساز، و ايشان را نيكوكار و پرهيزكار و روشن دل و حق نيوش و فرمانبردار خودت، و دوستدار و نصيحت گزار دوستانت، و معاند و كينهتوز همه دشمنانت قرار ده. آمين.
خدايا بازويم را بوسيله ايشان سخت گردان. و اختلال حالم را به ايشان اصلاح كن، و جمعيت مرا به ايشان فزونى ده، و محضر مرا به وجودشان بياراى، و نامم را به وسيله ايشان زنده بدار، و ايشان را در غيابم جانشين من ساز، و به وسيله آنان مرا بر قضاء حاجتم يارى ده، و ايشان را دوستدار من و مهربان بر من و متوجه به من و در نيكى بر من مستقيم و در برابر فرمان من مطيع قرار ده، كه نسبت به من نافرمانى و بدى و مخالفت و خطا نكنند و مرا در تربيت و تأديب و نيكى درباره ايشان يارى ده، و از جانب خود علاوه بر ايشان اولاد ذكورى به من ببخش. و آن بخشش را به صلاح و خير من قرار ده. و ايشان را در آنچه از تو خواستهام ياورم ساز، و مرا و فرزندانم را از شيطان رجيم حفظ كن. زيرا تو ما را آفريدى، و امر و نهى كردى. و در مزد اطاعت از امر خود تشويق و از عقاب ارتكاب نهى خود تهديد فرمودى. و تو براى ما دشمنى قرار دادى كه با ما مكر مىكند و او را بر ما تسلطى دادى، كه ما را بدان پايه بر او تسلط نيست: او را در دلهاى ما منزل دادى و در مجارى خون ما روان ساختى. اگر ما غافل شويم او غافل نمىشود، و اگر ما فراموش كنيم او فراموش نمىكند. ما را از عقاب تو ايمن مىسازد، و از غير تو مىترساند. چون به كار زشت و رسوائى همت گماريم تشجيعمان مىكند، و چون به كار شايستهاى رو آوريم ما را از آن باز مىدارد. ما را به گناهان و شهوات آلوده مىخواهد، و به پيروى از شبهات اشاره مىكند. اگر ما را وعدهاى دهد دروغ مىگويد، و اگر به آرزوها سرگرممان سازد، خلف مىكند، و اگر مكرش را از ما نگردانى ما را گمراه مىسازد، و اگر از فساد او نگاهمان ندارى ما را مىلغزاند.
خدايا پس به سلطنت خود او را از تسلط بر ما مقهور ساز، تا بوسيله كثرت دعايمان او را از ما بازدارى و سر انجلام به مدد لطف تو در زمره معصومين از نيرنگ او در آئيم.
خدايا همه مسئلت هايم را عطا كن، و حوائجم را بر آور، و مرا از اجابت دعا ممنوع مساز و حال آنكه خود آن را برايم ضمانت كردهاى و ميان خود و دعاى من حجاب قرار مده و حال آن كه تو خود مرا به آن فرمان دادهاى. هر چه را كه در دنيا و آخرت باعث اصلاح حال من شود به من انعام فرماى. ياد كرده باشم يا فراموش، ظاهر كرده باشم يا پنهان، آشكارا خواسته باشم يا در پنهان، و مرا در همه اين احوال، بوسيله مسئلتم از تو از جمله مصلحان، و به طلبيدن از تو در عداد كاميابان، و به توكل بر تو از نامحرمان قرار ده. و در زمره كسانى در آور كه به پناه بردن بر تو عادت كرده، و در سوداگرى با تو سود برده، و در پناه عزت تو قرار گرفته، و در پرتو جود و كرمت، از خوان فضل پهناورت روزى حلال بر ايشان توسعه يافته، و با مدد لطفت از ذلت به عزت رسيده و در كنف عدلت از ظلم پناه جسته، و به رحمتت از بلا عافيت يافته، و به بركت بىنيازيت از درويشى توانگر شده، و به نگهداريت از گناهان و لغزشها و خطاها معصوم مانده، و به يمن طاعتت به پوييدن راه خير و هدايت و صواب موفق شدهاند، و به قدرتت ميان ايشان و گناهان حائلى و حاجبى پديد آمده است، و هر گونه نافرمانى ترا فرو گذاشته، و در جوار تو سكونت جستهاند.
خدايا همه آن مراتب را به توفيق و رحمتت بما عطا فرماى، و ما را از عذاب جهنم پناه ده و به همه مسلمين و مسلمات و مؤمنين و مؤمنات مانند آنچه من از تو براى خود و فرزندانم خواسته در عاجل دنيا و در آجل آخرت عطا فرماى، زيرا كه تو نزديك و اجابت كننده و شنوا و دانا و عفو كننده و آمرزنده مهربان و بخشندهاى. و ما را در دنيا حسنهاى و در آخرت حسنهاى عطا فرماى و از عذاب جهنم نگاهدار.
دعاي بيست و ششم
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا به بهترين وجهى در رعايت حق همسايگان و دوستانم كه به حق ما عارف و با دشمنان ما مخالفند اعانت كن، و ايشان را در اصلاح خودشان براى برپاداشتن سنت و فرا گرفتن آداب پسنديده خودت در ارفاق به ضعيف، و جبران فقر، و عيادت بيمار، و راهنمائى هدايت جوى، و نصيحت مشورت كننده، و ديدن كردن از تازه وارد، و پنهان داشتن اسرار و پوشاندن عيبها، و يارى مظلوم، و حسن مواسات در مايحتاج و ابزار خانه و نفع رساندن بوسيله عطيه و بخشش فراوان، و بخشيدن ضروريات زندگى به يكديگر پيش از سؤال، موفق دار. و مرا نيز.
خدايا بر آن دار كه بدكردارشان را به نيكى پاداش دهم، و از ستمكارشان به عفو و اغماض در گذرم، و خوش بينى را در باره همه ايشان بكار بندم. و دست مهر و شفقت بالاى سرشان بگشايم و ديدهام را به آئين عفت از ايشان فرو پوشم، و از سر فروتنى با ايشان سازش و نرمش كنم، و بر مبتلايانشان از سر مهر دلسوزى كنم و در غيابشان دوستى خود را ظاهر سازم، و از روى اخلاص بقاء نعمت رانزد ايشان دوست بدارم، و هر چه در باره خويشان خود مقرر مىدارم در باره ايشان نيز برقرار سازم، و آنچه در باره خواص خود منظور مىكنم نسبت به ايشان نيز منظور دارم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا نيز از جانب ايشان رفتارى از اين گونه نصيب فرماى، و كاملترين بهرهها را در آنچه نزد ايشان است برايم مقرر ساز و بصيرتشان را در حق من و معرفتشان را به فضل من بيفزاى، تا ايشان بوسيله من سعادتمند شوند و من بوسيله ايشان نيكبخت گردم دعايم را مستجاب فرماى اى پروردگار جهانيان.
دعاي بيست و هفتم
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرزهاى مسلمانان را به عزت و به قدرت خود محكم گردان، و محافظين مرزها رابه نيروى خود تقويت فرماى و عطاياى ايشان را از توانگرى خود سرشار ساز.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و عده ايشان را افزون ساز، و اسلحه ايشان را برا كن، و حوزه ايشان را حراست نماى، و نقاط حساس جبههشان را محكم كن، و جمعيتشان را الفت بخش و كارشان را به وجه شايسته رو براه كن، و آذوقهشان را پياپى برسان، و مشكلاتشان را خود به تنهائى كفايت نماى، و ايشان را به نصرت خود تقويت كن، و به صبر مدد رسان، و چاره جوئيهاى دقيق بياموز.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و آن دقايق جنگى را كه به آن جاهلند به ايشان بشناسان، و آنچه را كه نمىدانند تعليمشان كن، و آنچه را كه نمىبينند به ايشان بنماى .
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و هنگام برخورد با دشمن فكر دنياى فريبنده گول زننده را از يادشان ببر، و انديشههاى مال گمراه كننده را از دلهاشان بزداى. و بهشت را نصب العينشان ساز، و آنچه را كه در بهشت فراهم ساختهاى: از مسكنهاى جاويد، و منزلهاى عزت، و حوريان زيبا، و نهرهائى كه به انواع آشاميدنىها روان شده، و درختانى كه زير بار ميوهها خم گشته، پيش چشمشان جلوهگر ساز، تا هيچ يك از ايشان آهنگ روى برگرداندن از دشمنى نكند و به خيال فرار از برابر هماوردى مانند خود نيفتد.
خدايا به اين وسيله دشمنانشان را در هم شكن و چنگ قدرت دشمنان را از ايشان كوتاه گردان و ميان دشمنان و سلاحهاشان جدائى افكن، و روحيه دشمنانشان را ضعيف كن، و ميان آنان و زاد و توشه ايشان فاصله بيفكن، و در راهها سرگردانشان ساز، و از مقصد آواره و گمراهشان كن، و كمك را از ايشان ببر و از شمارشان بكاه، و دلهاشان را از ترس پر ساز، و دستهاشان را از گشودن بازدار، و زبانهاشان را از گفتار فرو بند، و با هزيمت پيشتازانشان قلب لشگرشان را پراكنده كن و شكست ايشان رإ؛ححّّ باعث روى بر تافتن ساقه ساز، و به خوار ساختن ايشان اميدهاى قواى ذخيره را كه دنبال ايشانند قطع كن.
خدايا رحمهاى مادرانشان را از حمل و ولادت عقيم ساز، و اصلاب پدرانشان را خشك گردان، و نسل اسبها و شتر و گاو و گوسفندشان را قطع كن، و آسمانشان را باريدن و زمينشان را روئيدن مفرماى .
خدايا از اين راه تدبير اهل اسلام رانيرومند، و شهرهاشان را محكم، واموالشان را افزون ساز و خاطرشان را از جنگ با دشمنان براى عبادتت بپرداز و از مبارزه با ايشان براى خلوت گزيدن با تو آسوده ساز. تا در سراسر زمين غير از تو پرستيده نشود، و جز در پيشگاه تو براى احدى پيشانيئى به خاك سوده نگردد.
خدايا هر يك از صفوف مسلمانان را بر صفهاى مشركانى كه با ايشان بر سر جنگند غالب ساز، و ايشان را به صفوف پياپى از فرشتگانت مدد فرست، تا دشمنان را تا آخرين نقاط خاك در زمين تو به قتل و اسارت منهزم سازند. مگر آنكه اقرار كنند كه توئى آن خدائى كه جز او معبودى نيست، و تنها و بىشريكى.
خدايا و اين سرنوشت را بر همه دشمنانت در اقطار كشورها تعميم ده: از هند، روم، تركستان، كرانههاى خزر، حبشه، نوبه، زنگبار. سرزمين سقالبه، ديالمه و ساير طوايف مشركينى كه نام و نشانشان پوشيده است، و تو خود ايشان را مىشناسى و به قدرت خود بر ايشان مشرفى .
خدايا مشركان را از دستبرد به مرزهاى مسلمين با اختلاف داخلى مشغول و به كاهش يكديگرشان از كاستن مسلمانان بازدار، و رشته اتحادشان را از صف آرائى در برابر مسلمين بگسل.
خدايا دلهاشان را از ايمنى، و بدنهاشان را از توانائى تهى كن. و افكارشان را از چاره جوئى غافل ساز، و مقاومتشان را در مبارزه با پيادگان اسلام سست كن، و ايشان را از زد و خورد با قهرمانان سپاه اسلام بترسان، و مانند روز بدر لشگرى از فرشتگانت را با عذابى از عذابهايت بر ايشان برانگيز كه بوسيله آن ريشه ايشان را قطع كنى، و شوكتشان را بدروى وعده ايشان را پراكنده سازى.
خدايا آبهاشان را به وباء و خوراكشان را به امراض بياميز، و شهرهاشان را به زمين فرو بر، و بلاهاى پياپى بر سرزمينشان ببار. و خشكسالى و قحط را بر سرشان بكوب، و آذوقههاشان را در بى بركتترين و دورترين نقاط زمين خود قرار ده، و سنگرهاى زمين را از پناه دادن ايشان بازدار: آنان را به گرسنگى دائم، و بيمارى دردناك دچار كن.
خدايا هر جنگ آورى از اهل دين تو كه با ايشان بجنگد، يا هر مجاهدى از پيروان طريقت تو كه با ايشان جهاد كند. تا دين تو برتر و حزب تو قويتر، و نصيب تو كاملتر گردد، پس آسانى را در امر او فراز آور و كار را برايش روبراه ساز، و پيروزيش را خود بر عهده گير، و ياران را برايش برگزين، و پشتش را قوى ساز. و درآمدش را سرشار كن، و او را از خرمى كامياب ساز، و آتش اشتياق ديدار وطن را در دلش سرد كن. و او را از غم تنهائى برهان، و ياد خويشان و فرزندان را فراموشش ساز، و حسن نيت را برايش برگزين، و عافيتش را به عهده خود گير، و سلامت را رفيق راهش ساز، و او را از جبن محفوظ دار، و جرأت را در دلش بيفكن و نيرومندى را روزيش كن و او را به يارى خود تأييد فرماى، و طريقهها و سنتهاى حق را به او بياموز و در حكومت، او را راه صواب بنما، و رياكارى را از او برطرف كن، و او را از دلبستگى به اسم و آوازه برهان، و فكر و ذكر و رفتن و ايستادنش را در راه خود و براى خودت قرار ده، پس چون با دشمن خود و دشمن تو روبرو شود ايشان را در نظرش اندك بنماى، و مقاومتشان را در دلش كوچك ساز، و او را بر ايشان غلبه ده، و ايشان را بر او چيره مساز. پس اگر عمرش را به نيكبختى پايان دهى و شهادت را روزيش سازى، شهادتش را بعد از آن قرار ده كه ريشه دشمنانت را بركند، و اهل و عيالشان را اسير كند، بعد از آنكه آرامش در مرزهاى مسلمانان برقرار شده باشد. و دشمنانت پشت به ميدان جنگ كرده باشند.
خدايا هر مسلمانى كه امور خانه جنگجوئى يا مرزدارى را اداره كند، يا در غيبت او خانوادهاش راكفالت كند، يا او را به قسمتى از مال خود اعانت نمايد، يا او را به ساز و برگى مدد دهد، يا بر جهاد وا دارد، يا دعاى خيرى، به طرف مقصدى كه پيش گرفته، روانه سازد، يا در غياب او احترام و آبرويش را رعايت كند، پس او را سنگ به سنگ و مثل به مثل، برابر اجر آن مجاهد، اجر ده، و در مقابل كارش مزد نقدى عطا كن كه در دنيا نفع آنچه را پيش از اين انجام داده و شادى كارى را كه بجا آورده دريابد. تا آنگاه كه كاروان زمان او را در آخرت به فضل و احسانى كه برايش جارى ساختهاى و كرامت و عزتى كه برايش مهيا كردهاى برساند.
خدايا هر مسلمانى كه كار و فكر اسلام او را دل مشغول سازد، و اجتماع اهل شرك در برابر مسلمين او را غمگين كند، تا آنجا كه نيت جنگ و آهنگ جهاد كند، پس ضعف او را فرو نشاند، يا فقر، كارش را به تعويق اندازد، يا پيش آمدى او را از اجراى قصد خود به تأخير افكند، يا مانعى در برابر ارادهاش پيش آيد، پس نامش را در دفتر عبادت كنندگان ثبت كن، و ثواب مجاهدين را به او ارزانى دار، او را در زمره شهيدان و صالحان محسوب كن.
خدايا رحمت فرست بر محمد، بنده و فرستاده خود و بر آل محمد، رحمتى بلندتر و برتر از همه رحمتها، و بر فراز كنگره كاخ درودها؛ رحمتى كه مدتش پايان نپذيرد، و شمارهاش قطع نشود: از كاملترين نمونه رحمتهائى كه بر يكى از دوستانت گذشته است. زيرا كه توئى عطابخش ستوده آغاز كننده باز گرداننده بجا آورنده هر چه بخواهى.
دعاي بيست و هشتم
دعاي بيست و نهم
دعاي سي ام
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا رهائى بخش از قرضى كه خفت آن آبرويم را ببرد و ذهنم را متشتت و پريشان كند، و فكرم براى آن پراكنده شود، و كارم در علاج آن به طول انجامد. و بتو پناه مىبرم اى پروردگار من از غصه قرض و نديشهاش و از كار وام و بىخوابيش. پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا از آن پناه ده. و زنهار مىطلبم از تو - اى پروردگار من از ذلت قرض در زندگى و از وبال آن پس از مرگ. پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا به توانگرى سرشار، يا زندگى كفاف تا پايان كار از آن رهائى بخش.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا از اسراف و زياده روى باز دار، و به انفاق و ميانه روى تعديل فرماى، و نيك اندازه گرفتن خرج را به من بياموز، و مرا به لطف خود از چنگ تبذير بازگير، و ارزاقم را از رهگذر حلال روان ساز، و انفاقم را متوجه ابواب خير گردان و آن مال را كه براى من تكبر پديد آورد، يا منجر به ارتكاب ظلم گردد، يا در اثر آن گرفتار سركشى شوم از من باز ستان.
خدايا همنشينى فقيران را برايم دلپسند ساز، و مرا به نيروى صبر بر همنشينى ايشان مدد ده، و آنچه را از متاع دنياى فانى از من باز گرفتى پس در خزانههاى باقى خود برايم ذخيره كن، و آنچه را از حطام دنيا كه به من ارزانى داشتهاى و هر متاعى از آن را كه اكنون به من عطا كردهاى وسيله رسيدن به جوار خود و پيوستن به مقام قرب خود و وسيله ورود به بهشت خود قرار ده. زيرا كه تو صاحب فضل عظيم و بخشنده كريمى.
دعاي سي و يکم
خدايا اى كسى كه توصيف واصفان از وصفت فرو ماند، و اى كسى كه اميد اميدواران از تو درنگذرد، و اى كسى كه اجر نكوكاران نزد تو ضايع نشود، و اى كسى كه خوف عبادت كنندگان به تو پايان پذيرد، و اى كسى كه بيم پرهيزكاران به تو منتهى گردد، اين مقام كسى است كه گناهان او را دست بدست گردانده، و شيطان بر او غالب گشته است، و از اين جهت در برابر امر تو از روى بىمبالاتى كوتاهى كرده. و از سر غرور به نواهى تو گرائيده است. مانند كسى كه به قدرت تو بر خود جاهل، يا فضل و احسان ترا در باره خويش منكر باشد. تا چون چشم هدايتش گشوده گشته و ابرهاى كورى از برابرش پراكنده شده، ظلمهاى خود را در باره نفس خويش برشمرده، و در موارد مخالفت خود با پروردگارش فكر كرده، تا گناه بزرگش را بزرگ و مخالفت عظيمش را عظيم ديده، پس در حالى كه بتو اميدوار و از تو شرمسار بوده بسوى تو رو آورده، و از سر اعتماد روى دلش را به جانب تو متوجه ساخته. پس از فرط اطمينان و يقين با بار طمعش آهنگ تو كرده، و از سر اخلاص با توشه ترسش قصد درگاه تو نموده، در حالى كه به هيچ كس جز تو طمع نداشته، و از هيچ چيز غير از تو نمىترسيده، پس در حضور تو با حال تضرع ايستاده، و ديدهاش را از روى خضوع به زمين دوخته، و در برابر عزتت با تذلل و خوارى سر بزير افكنده، و از سر فروتنى راز درونى خود را كه تو بهتر از او مىدانى براى تو آشكار ساخته، و به آئين خشوع گناهانش را كه تو حساب آن را بهتر دارى برشمرده، و از مهلكه عظيمى كه در عالم علم تو بر او وارد شده و از كار زشتى كه او را در دادگاه حكومت تو رسوا ساخته بتو استغاثه كرده، همان گناهان كه لذتهايش روى برتافته تا سپرى شده و وبالش همچنان بر جاى مانده، تا مزمن گشته است. اكنون من، در پيشگاه تو مانند چنين بندهاى هستم كه با اين اوصاف در حالى پيش تو ايستاده، كه اگر عقوبتش كنى منكر عدل تو نشود، و اگر از او درگذرى و بر او رحمت آورى عفو ترا عجيب و عظيم نشمارد. زيرا كه تو آن پروردگار كريمى هستى كه آمرزش گناه بزرگ در نظرت بزرگ نمىنمايد.
خدايا پس اينك منم كه در حال اطاعت فرمان تو در دعائى كه به آن امر كردهاى، و در حال طلب وفاى به وعدهات در اجابتى كه وعده دادهاى به درگاه تو آمدهام. آنجا كه فرمودهاى «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم».
خدايا پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و با آمرزش خود با من برخورد كن، همچنانكه من با اعتراف خود با تو برخورد كردم، و مرا از افتادنگاههاى گناهان بردار، همچنانكه خود را براى تو پست ساختهام، و مرا در پرده ستاريت بپوشان، همچنانكه در انتقامم درنگ كردى .
خدايا و نيتم را در طاعت خود ثابت ساز، و بصيرتم را در عبادتت قوى گردان، و مرا به اعمالى موفق دار كه بوسيله آن چرك گناهان را از من بشوئى، و هنگام وفات مرا به ملت خود و ملت پيغمبرت: محمد عليهالسلام بميران.
خدايا من در اين مقام خود بسوى تو باز مىگردم. از گناهان كبيره و صغيرهام، و از معصيتهاى پوشيده و آشكارم، و از لغزشهاى ديرينه و تازهام، مانند باز گشتن تائبى كه خيال گناه در دلش نگذرد و فكر برگشتن به خطائى را به ضمير راه ندهد، و تو خود فرمودهاى - اى پروردگار من - در كتاب محكمت، كه توبه را از بندگانت مىپذيرى، و از گناهان درمىگذرى، و توبه كنندگان را دوست مىدارى. پس به مقتضاى وعده خود توبهام را بپذير، و بر حسب ضمانت خود از گناهم درگذر و چنانكه شرط كردهاى، محبتت را بر من لازم گردان، و شرط من با تو - اى پرورگار من - آن است كه به آنچه ناپسند تو است باز نگردم، و ضمانتم آنكه بكارى كه پيش تو نكوهيده است رجوع نكنم، و پيمانم اين است كه از همه معاصى تو دورى گزينم.
خدايا تو به آنچه من كردهام داناترى پس بيامرز براى من آنچه را كه مىدانى و بازگردان مرا به قدرت خود به آنچه دوست دارى.
خدايا، بر ذمه من غرامتها و مسئوليتهائى است كه آنها را بياد دارم و غرامتها و مسئوليتهائى هست كه فراموش كردهام، و همه آنها برابر چشم تو است كه به خواب نمىرود و پيش علم تو است كه فراموش نمىكند. پس در برابر آنها به صاحبانش عوض بده، و وزرش را از دوش من بينداز، و سنگينيش را از من تخفيف ده و مرا از ارتكاب مانند آنها بازدار.
خدايا، و من ياراى انجام توبه ندارم مگر به نگهدارى تو و از گناهها خوددارى نمىتوانم، مگر به قوت تو. پس مرا به نيروئى كافى و عصمتى مانع از گناه تعهد فرماى .
خدايا هر بنده كه بسوى تو باز گردد و حال آنكه در علم غيب تو شكننده توبه و بازگردنده به گناه و خطاى خويش باشد. پس من بتو پناه مىبرم از آنكه مانند او باشم. پس توبه مرا چنان توبهاى قرار ده كه پس از آن به توبهاى محتاج نباشم: توبهاى كه موجب محو گناهان گذشته و سلامت از گناه در بقيه ايام عمر باشد.
خدايا من از نادانى خود به درگاه تو عذر مىطلبم، و بخشش بدى كردارم را از تو مىخواهم. پس از روى احسان مرا به كنف رحمت خود در آور و از راه تفضل در جامه عافيت بپوشان.
خدايا من از آن خاطرات دل و نگاههاى چشم و گفتگوهاى زبانم كه مخالف اراده تو يا بيرون از حد محبت تو باشد، پيش تو چنان توبه مىكنم كه هر يك از اعضايم - جداگانه - از عقوبتهاى تو سالم بماند، و از قهر و انتقام شديد و دردناكت كه بيدادگران از آن مىهراسند ايمن گردد.
خدايا پس بر تنهائيم در برابر تو، و بر طپيدن دلم از ترس تو، و لرزه اعضايم از هيبت تو، رحمت آور زيرا گناهانم اى پروردگار من در ساحت تو مرا در مقام رسوائى بپا داشته. پس اگر ساكت شوم، احدى در بارهام سخن نمىگويد و اگر وسيلهاى يا كفيلى طلبم، سزاوار شفاعت نيستم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و كرمت را در خطاهايم شفيع ساز، و به آئين مهربانى گناهانم را ببخش، و مرا به آنچه سزاوار آنم عقوبت مفرماى. و دامن احسانت را بر من بگستر، و مرا در پرده عفوت بپوشان، و با من معامله شخص مقتدرى كن كه بندهاى ذليل با تضرع و خضوع به درگاه او رفته، پس آن مقتدر بر او رحمت آورده. يا توانگرى كه بندهاى فقير نزد او آمده، پس آن توانگر او را از خاك برداشته.
خدايا مرا از تو پناه دهندهاى نيست، پس بايد كه قدرتت مرا پناه دهد، و مرا شفيعى بسوى تو نيست، پس بايد فضل تو شفيعم شود، و گناهم مرا به هراس افكنده، پس بايد عفو تو مرا ايمن سازد. پس با اين حال آنچه بر زبان راندم، از جهت جهل به كردار زشت و در اثر فراموشى كارهاى نكوهيده پيشينم نيست. بلكه براى آن است كه آسمان تو و هر كه در آن ساكن است، و زمين تو و هر كه بر روى آن است ندامتى را كه آشكار كردم و توبهاى را كه در آن بتو پناه بردم، بشنوند تا مگر يكى از ايشان - به رحمت تو - بر پريشان حاليم رحم آورد. يا براى آشفتگيم بر من رقت كند. پس از جانب او دعائى بمن رسد كه از دعاى من نزد تو به اجابت نزديكتر باشد. يا شفاعتى دست دهد كه نزد تو از شفاعت من استوارتر باشد كه نجات من از خشم تو، و دست يافتنم به خشنودى تو در طى آن باشد.
خدايا اگر پشيمانى پيش تو توبه است، پس من پشيمانترين پشيمانهايم و اگر ترك گناهت انابه است پس من اولين انابت كنندگانم، و اگر استغفار سبب ريختن گناهان است پس من پيش تو از مستغفرانم .
خدايا پس همچنانكه به توبه فرمان دادى و قبول آن را ضمانت كردى، و بر دعا تحريص و ترغيب كردى و وعده اجابت دادى، بر محمد و آلش رحمت فرست، و توبه مرا قبول كن، و به نااميدى از رحمتت بازم مگردان، زيرا توئى پذيرنده توبه گناهكاران و بخشنده بر خطاپيشگان بازگرايندگان.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، همچنانكه بوسيله او ما را هدايت كردى، و بر محمد و آلش رحمت فرست همچنانكه به سبب او ما را رهائى دادى، و بر محمد و آلش رحمت فرست، چنان رحمتى كه ما را در روز رستاخيز و در روز احتياج بتو شفاعت كند. زيرا كه تو بر هر چيز قدرت بىپايان دارى. و آن براى تو آسان است.
دعاي سي و دوّم
خدايا اى صاحب پادشاهيئى كه جاودانه دائم است، و سلطنتى كه خود بدون سپاه و پشتيبانها نيرومند است، و عزتى كه بر مرور دهور و سالهاى گذشته و زمانهاى در نوشته باقى است. سلطنتت چنان غالب است كه محدود به آغاز و انجام نيست. و پادشاهيت چنان بلند پايه است كه همه چيز از رسيدن به كنه آن فرو مانده است. و منتهاى توصيف واصفان، به نازلترين مرتبه از آن رفعت كه به خود تخصيص دادهاى نمىرسد. كاروان اوصاف در بيان عظمتت به گمراهى افتاده و رشته نعتها در پيشگاه تو از هم بگسيخته، و لطائف تصورات در مقام كبريائيت سرگردان شدهاند تو اى خداى ازلى - در ازليتت چنان بودهاى، و تو - اى خداى جاودان بىزوال بر همين منوال خواهى بود. و من آن بنده كم كار پرآرزويم كه اسباب وصول به سعادت از كفم بيرون رفته، جز آن سبب كه رحمت تو آن را در پيوسته و رشتههاى اميد از جانم بگسيخته جز آن رشته عفو تو كه بدان در آويختهام، مرا از طاعت چيزى كه به حساب آرم اندك، و از معصيت آنچه بر دوش دارم بسيار است و در گذشتن از بندهات بر تو دشوار نيست اگر چه بد كرده باشد پس از من در گذر.
خدايا علم تو بر كارهاى نهانى مشرف است، و هر پوشيدهاى در برابر آگاهى تو آشكار است، و دقايق امور از نظرت مكتوم نيست، و رازهاى نهانى از تو پنهان نمىماند و تو عالم و ناظرى كه آن دشمن ديرينهات كه براى گمراه كردن من از تو مهلت طلبيد و تو او را مهلت دادى، و براى منحرف كردن من تا روز قيامت از تو فرصت خواست و تو او را فرصت دادى، بر من چيره گشت، و در همان حال كه از گناهان خرد هلاك كننده، و معصيتهاى بزرگ كشنده بسوى تو همى گريختم، مرا بر زمين زد و از وصول به پناهگاه عصمت و سنگر حفظ و حراست تو باز داشت، تا چون به معصيت تو آلوده شدم و به سوء عمل خود مستوجب خشم تو گشتم، عنان حيله خود را از من برتافت، و انكار خود را در مقابل رفتار من اعلام كرد، و از من بيزارى جست، و پشت به من كرده به راه افتاد. پس مرا در بيابان گمراهى در معرض غضب تو تنها گذاشت، و به ساحت انتقام تو به حالتى در آورد كه نه شفيعى نزد تو از من شفاعت مىكند، و نه پناه دهندهاى مرا در برابر تو ايمن مىسازد، و نه قلعهاى مرا از تو مانع مىشود، و نه پناهگاهى هست كه از تو به آن پناه برم. پس اكنون مقام من در پيشگاه تو مقام پناه آورنده به تو و محل معترف به گناه در پيشگاه تو است. پس مبادا كه كنف فضل تو از من تنگى گيرد، و جامه عفوت از من كوتاهى نمايد. و من بىنصيبترين بندگان تائب تو و نااميدترين واردين اميدوار تو گردم. و مرا بيامرز زيرا كه تو بهترين آمرزندگانى .
خدايا تو مرا فرمان دادى، پس من امر ترا فرو گذاشتم، و مرا نهى كردى، پس مناهى ترا مرتكب شدم، و انديشه بد، گناه را در نظرم بياراست، پس در اجتناب آن تقصير كردم. و هيچ روز را به روزه بسر نبردهام كه آن را گواه خود سازم، و هيچ شب را به تهجد نگذاشتهام كه آن را وسيله زينهار خود قرار دهم، و هيچ سنت را احياء نكردهام كه از جانب آن مورد ستايش واقع شوم، جز فرائضى كه هر كه آن را ترك كند هلاك شود، و هيچ نافلهاى در خور اعتبار و قابل شمار ندارم كه آن را و سيله تقرب خود قرار دهم. با آنكه بسيارى از آداب و شروط فرائض تو را به غفلت سپردهام و از بسيارى پايگاههاى حدود تو تجاوز كردهام، و به هتك حرمتها و ارتكاب گناهان بزرگى پيوستهام كه تنها عافيت تو در برابر رسوائىهايش حافظ و ساتر من بوده است و اين مقام من مقام كسى است كه به علت شرمسارى از تو، نفس خود را از كارهاى ناشايسته باز داشته و بر نفس خود خشم گرفته و از مشيت و قضاء تو خشنود شده تا با دلى خاشع و گردنى خاضع و پشتى از خطاها گرانبار به پيشواز كرم تو آمده، در حالى كه ميان بيم و اميد به پا ايستاده و تو شايستهتر كسى هستى كه به او اميد ورزد و سزاوارتر كسى هستى كه از او بترسد و بپرهيزد. پس اى پروردگار من، آنچه را به آن اميدوارم بمن عطا كن. و از آنچه بيم دارم مرا ايمن ساز، وصله رحمتت را بمن تفضل فرماى زيرا كه تو كريمترين مسئولينى .
خدايا اكنون كه مرا به پرده عفوت مستور ساختى، و در سراى فنا در حضور امثال و اقران به خلعت فضل خود پوشيدى، پس مرا از رسوايىهاى سراى بقاء در توققگاههاى حضار و تماشائيان: از فرشتگان مقرب، و پيغمبران مكرم و از همسايهاى كه بدىهايم را از او مىپوشيدم، و از خويشاوندى كه در كارهاى پنهانى خود از او شرم مىداشتم، پناه ده.
پروردگارا، من به رازپوشى ايشان اطمينان نكردم، و بتو - اى پروردگار من - در آمرزش خود اعتماد كردم، و تو سزاوارتر كسى هستى كه به او اعتماد كنند و بخشندهتر كسى هستى كه به او رو آورند. و مهربانتر كسى هستى كه از او مهربانى جويند، پس بر من رحمت آور.
خدايا تو مرا در صورت آبى بىمقدار از صلبى داراى استخوانهاى بهم پيوسته و درهم فشرده و راههائى باريك و تنگ به تنگناى رحمى كه آن را به پردهها پوشيدهاى، سرازير كردى - در حالى كه مرا از حالى به حال ديگر مىگرداندى، تا آنگاه كه به كمال صورت رساندى. و در نقشى كامل بياراستى و شبكه اعضاء را در پيكر من برقرار كردى، و چنانكه در كتاب خود توصيف كردهاى: در آغاز به صورت نطفه، سپس علقه و آنگاه مضغه و بعد از آن به صورت استخوان آفريدى، سپس استخوانها را به گوشت پوشانيدى، و آنگاه مرا چنانكه خود خواستى به مرحله ديگرى از آفرينش در آوردى. تا در آن دوران كه به رزق تو نيازمند شدم، و از فرياد رسى و دستگيرى فضيلت بىنياز نبودم، از مازاد خوردنى و آشاميدنى كنيز خود كه مرا در اندرون او مسكن دادى، و در نهاد رحمش وديعت نهادى قوتى برايم تعيين كردى. و اگر مرا - اى پروردگار من - در اين احوال به تدبير خودم وا مىگذاشتى، و به نيروى خويشتنم ملجأ مىساختى، هر آينه تدبير از من بركنار و نيرو از من دور مىبود. پس مرا به فضل خود همچون مهربانى با لطف، غذا دادى، و آن همه لطف را - از روى تفضل - تا اين پايه كه رسيدهام همچنان در بارهام بجا مىآورى: رشته خير و صلهات از من نمىگسلد، و حسن انعامت در بارهام به تعويق نمىافتد. ولى با وجود اين، اعتمادم بر تو محكم نمىشود، تا كوشش خود را در كارى كه نزد تو برايم مفيد است مصروف دارم چندانكه شيطان عنان مرا در وادى سوء ظن و ضعف يقين بدست گرفته است. از اين رو من از بد همسايگى او نسبت به خود، و از پيروى نفسم از او به نزد تو شكايت مىكنم، و از تسلط او در دامن امن تو مىآويزم، و در گرداندن مكر او از خويش بسوى تو تضرع و زارى مىكنم، و از تو مىخواهم كه براى تحصيل روزيم راهى آسان فراهم سازى. پس سپاس ترا بر آنكه نعمتهاى بزرگ را در باره من آغاز كردى، و شكر احسان و انعام را بمن الهام فرمودى. پس بر محمد و آلش رحمت فرست و روزيم را بر من سهل و آسان ساز. و از تو مىخواهم كه مرا به حد و اندازهاى كه خود برايم تعيين كردهاى خرسند سازى، و به سهم خودم در آنچه برايم قسمت فرمودهاى، خشنود گردانى، و آنچه را از نيروى بدن و ايام عمرم صرف شده در راه طاعت خود محسوب دارى، زيرا كه تو بهترين روزى دهندگانى.
خدايا من بتو پناه مىبرم از آتشى كه آن را وسيله سختگيرى بر گنهكاران ساختهاى و منحرفين از شاهراه رضاى خود را بوسيله آن تهديد كردهاى. و بتو پناه مىبرم از آتشى كه روشنيش تاريكى، و ملايمش دردناك و دورش نزديك است و از آتشى كه قسمتى از آن قسمت ديگر را مىخورد و پارهاى از آن بر پاره ديگر حمله مىبرد. و از آتشى كه استخوانها را مىپوساند و ساكنين خود را از آب جوشان سيراب مىسازد، و از آتشى كه بر زارى كنندگانش ابقاء نمىكند، و بر مهرجويانش رحم نمىآورد، و بر تخفيف از كسى كه برايش خضوع كند و در برابرش تسليم شود، قادر نيست. آتشى كه ساكنين خود را با سوزندهترين عقاب دردناك خود و با مصيبت سخت استقبال مىكند. و بتو پناه مىبرم از كژدمهاى كام گشوده و مارهاى نيش زنندهاش و از آشاميدنيش كه امعاء و احشاء ساكنينش را پاره پاره مىكند، و دلهاشان را از جاى بر مىكند. و از تو هدايت مىطلبم به آنچه مرا از آن دور سازد، و باز پس دارد، خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا به فضل رحمت خود از آن آتش پناه ده، و به حسن عفو خود از لغزشهايم در گذر، و مرا خوار مساز. اى بهترين پناه دهندگان. زيرا، تو بندگان را از مكروه نگاه مىدارى و خوبى را عطا مىكنى و هر چه بخواهى بجا مىآورى، و تو بر هر كار قدرت بىپايان دارى .
خدايا هر زمان كه نيكان ياد كرده شوند، بر محمد و آلش رحمت فرست، و تا شب و روز از پس هم درآيند بر محمد و آلش چنان رحمتى فرست كه دنبالهاش قطع نشود، و شمارهاش به احصاء در نيايد، چنان رحمتى كه هوا را پر كند، و زمين و آسمان را بياگند. خداى بر او رحمت فرستد تا آن زمان كه او از تواتر رحمت راضى شود، و پس از راضى شدنش همچنان فيض رحمت را بر او گسترده دارد. چنان رحمتى كه حد و پايان برايش نباشد. اى بخشندهتر بخشندگان.
دعاي سي و سوّم
دعاي سي و چهارم
خدايا سپاس ترا بر پرده پوشيت پس از علمت، و بر عافيت بخشيدنت پس از آگاهيت. زيرا هر يك از ما، در كسب عيب كوشيده است و تو او را مشهور نكردهاى و مرتكب كار زشت شده و تو او را رسوا نساختهاى، و در پرده استتار خود را به نقائص و عيوب بيالوده وتو كسى را به راز او رهبرى نكردهاى. و چه بسا نهى تو كه ما آن را مرتكب شدهايم! و چه بسا امر تو كه ما را بر آن واقف ساختهاى و ما از آن تجاوز و تعدى كردهايم! و چه بسا گناهان كه در كسب آن كوشيدهايم و چه بسا خطاها كه آن را مرتكب شدهايم! در صورتى كه تو بر آن مطلع بودهاى، نه ناظر آن، و تو بر افشاء آن قادر بودهاى بيشتر از قادران و در همگى اين موارد و احوال عافيت تو در برابر چشمهاى ايشان براى ما حجابى و در مقابل گوشهاشان سدى بوده. پس اين پردهدارى و عيبپوشى را براى ما واعظ و زاجر از ارتكاب گناه و وسيله پيمودن راه توبه معصيتزداى و پوييدن طريقه پسنديده قرار ده، و وقت پيمودن اين راه را نزديك ساز، و ما را به غفلت از خود گرفتار مكن. زيرا كه ما بسوى تو راغب و از گناهان تائبيم.
خدايا رحمت فرست به برگزيدهات از خلقت: محمد و عترتش كه از آفريدگانت ممتاز و پاكيزه و پاكند. و ما را بر آنگونه كه خود فرمودهاى، در برابر ايشان نيوشنده و فرمانبردار ساز.
دعاي سي و پنجم
سپاس خداى را به عنوان خشنودى به قضاى خدا شهادت مىدهم كه خدا معيشتهاى بندگانش را به آئين عدل قسمت كرده، و با همه آفريدگانش راه تفضل و احسان پيش گرفته است.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و مرا به سبب آنچه به مردم عطا كردهاى آشفته مساز و ايشان را به سبب آنچه از من باز داشتهاى گرفتار مكن كه بر خلق تو حسد برم و حكمت را خوار شمارم .
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا به قضاى خود دلخوش ساز، و دلم را در موارد حكم خود باز و مسرور كن، و روح اعتماد بمن ببخش تا سبب آن اقرار كنم كه قضاى تو جز به بهترين وجوه روان نشده و شكر مرا بر آنچه از من باز داشتهاى، از شكرم بر آنچه بمن بخشيدهاى فزونتر ساز، و مرا از آن نگهدار كه تهيدستى را به چشم خوارى بنگرم، يا در باره ثروتمندى گمان برترى برم. زيرا شريف كسى است كه طاعت تو او را شرف تو او را عزت داده باشد. پس بر محمد و آلش رحمت فرست. و ما را از ثروتى فناناپذير برخوردار كن، و به عزتى بىزوال تأييد فرماى، و در ملك جاودانيت روان و كامران ساز. زيرا توئى آن يكتاى يگانه بىنيازى كه فرزند نياوردهاى و فرزند كسى نبودهاى و كفو و همسرى نداشتهاى.
دعاي سي و ششم
خدايا اين ابر و برق، دو نشان از نشانههاى تو، و دو خدمتگزار از خدمتگزاران تواند، كه در مقام فرمانبرداريت به آوردن رحمتى سود بخش يا عقوبتى زيان بار مىشتابند پس به آن دو باران عذاب بر ما مبار، و لباس محنت بر ما مپوشان.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و منفعت و بركت اين ابرها را بر ما نازل كن، و آزار و ضررش را از ما بگردان، و ما را در آن آفتى مرسان و بليهاى بر معيشتهامان مگمار،
خدايا، اگر اين ابر را براى عقوبت برانگيختهاى، و از راه خشم فرستادهاى پس ما از غضب تو هم بتو پناه مىبريم و براى طلب عفوت زارى مىكنيم پس غضبت را متوجه مشركين ساز و آسياى عقوبتت را بر حقناپرستان به گردش آور.
خدايا خشكى سرزمينهاى ما را به سقايت خود برطرف ساز، و وسوسههاى دلهامان را به افزودن رزق خود بزداى و ما را از خود به غير سرگرم منما، و ماده احسانت را، از همه ما مبر، زيرا بىنياز آن است كه تو او را بىنياز كنى، و سالم كسى است كه تو او را از بلا نگاه دارى. زيرا چون از تو بگذرد حمايت و دفاعى و از سطوت و حشمت تو نزد ديگرى پناهى نيست، تو هر چه بخواهى و در باره هر كه بخواهى حكم مىرانى، و به آنچه اراده كنى در باره هر كه اراده كنى، فرمان مىدهى پس ترا سپاس بر آنكه ما را از بلا نگاه داشتى، و ترا شكر، بر آن نعمتها كه بما عطا كردى: چنان سپاسى كه سپاس سپاسگزاران راپشت سر گذارد، و چنان سپاسى كه آسمان و زمين خدا را پر سازد زيرا كه توئى منعم مواهب جسيم، و بخشايشگر نعمتهاى عظيم، و پذيرنده سپاس مختصر و شكر اندك و توئى نيكوكار و خوشرفتار و صاحب نعمت، هيچ معبودى: جز تو نيست. بازگشت بسوى تو است.
دعاي سي و هفتم
دعاي سي و هشتم
خدايا من در پيشگاه تو عذر مىخواهم از مظلومى كه در حضور من به او ستم رسيده و من او را يارى نكرده باشم، و از احسانى كه در باره من انجام گرفته و شكر آن را بجا نياورده باشم، و از بدكردارى كه از من عذر خواسته باشد و من عذرش را نپذيرفته باشم، و از فقيرى كه از من خواهشى كرده باشد، و من او را به برآوردن حاجتش بر خويشتن ترجيح نداده باشم و از حق حقدار مؤمنى كه بر ذمهام مانده باشد و آن را نپرداخته باشم، و از عيب مؤمنى كه بر من پديد شده باشد و آن را نپوشانده باشم و از هر گناهى كه برايم پيش آمده باشد و از آن دورى نكرده باشم.
خدايا از همه آنها ونظائر آنها از تو عذر مىخواهم، عذر ندامتى كه مرا در برابر پيشآمدهاى نظير آن، واعظى باشد. پس بر محمد و آلش رحمت فرست و پشيمانيم را از لغزشهائى كه به آن دچار شدهام، و تصميمم را بر ترك گناهانى كه برايم پيش آيد توبهاى قرار ده، كه براى من موجب محبت تو گردد. اى دوستدار توابان.
دعاي سي و نهم
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و شهوتم را از هر حرامى بشكن، و حرصم را از هر گناهى بگردان،. و مرا از آوردن هر مؤمن و مؤمنه و مسلم و مسلمه باز دار.
خدايا و هر آن بنده كه به حقى از حقوق و حدى از حدود من كه توأش از آن نهى فرمودهاى تجاوز كرده باشد و پرده حرمتى از حرمات مرا كه توأش از هتك آن منع كردهاى دريده باشد و ظلامه و حقى را از من با خود به گور برده باشد، يا در حال حيات بر ذمهاش مانده باشد، پس او را در ظلمى كه بمن روا داشته است بيامرز، و در حقى كه از من برده است، عفو كن، و در باره آنچه با من كرده است سرزنش مفرماى، و به سبب آزردن من رسوا مساز و اين گذشت را كه در عفو ايشان بكار بردهام، و اين تبرعى را كه در كرم نسبت به ايشان معمول داشتهام، پاكيزهترين صدقات صدقه دهندگان و بالاترين عطاياى تقرب جويان قرار ده. و مرا در برابر عفو ايشان به رحمت خود پاداش ده، تا هر يك از ما به سبب فضل تو نيكبخت گردد، و هر كدام از ما در پرتو احسان تو نجات يابد.
خدايا هر بندهاى از بندگانت كه از من عقوبتى ديده، و يا از جانب من آزارى به او رسيده. تا حقش را ضايع كرده باشم، يا مظلمهاش را از ميان برده باشم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست. و او را به توانگرى خود از من خشنود گردان، و حقش را از جانب خود بپرداز، و آنگاه مرا از عقوبتى كه مستوجب آن شدهام نگاه دار، و از قبضه حكم عدل خود رهائى بخش، زيرا كه نيروى من با انتقام تو بر نمىآيد، و طاقتم با غضب تو برابرى نمىتواند، پس اگر تو مرا به حق مكافات كنى هلاكم خواهى كرد، و اگر در رحمت خويشم نپوشانى به مهلكه خواهى افكند.
خدايا بخشش چيزى را اى معبود من از تو مىخواهم كه بذل آن چيزى از تو نمىكاهد، و برداشتن بارى را از دوش خويش مىخواهم كه برداشتن آن ترا گرانبار نمىسازد، بخشش نفس خويش را از تو مىخواهم كه آن را براى اين نيافريدهاى تا از بيم زيانى به آن پناهنده شوى، يا بوسيله آن به منفعتى راه جوئى، بلكه تا وسيله اثبات قدرت خود بر آفريدن مثل آن و حجت توانائى خود بر خلقت نظير آن قرار دهى، و برداشتن بار گناهانم را از تو مىخواهم كه حمل آن مرا گرانبار ساخته است و از تو مدد مىطلبم بر آنچه سنگينيش مرا به زانو درآورده است پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و نفس مرا با وجود ستم كردنش در باره خود ببخش، و آزاد كن، و رحمتت را به تحمل بار گران من بگمار. زيرا چه بسا كه عفو تو ستمكاران را فرا گرفته است. پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و پيشواى كسانى ساز كه به عفو خود از افتادنگاههاى خطاكاران بپا داشتهاى، و به توفيق خود از مهلكههاى مجرمان خلاص كردهاى، تا به مدد عفوت از اسارت خشمت رها شده، و بدست احسانت از بند عدلت آزاد گشته. تو اگر چنين كنى - اى معبود من - اين لطف را در باره كسى كردهاى كه استحقاق خود را به عقوبتت انكار نمىكند و نفس خويش را از سزاوارى عقابت تبرئه نمىنمايد.
اين معامله را - اى معبود من - نسبت به كسى مىكنى كه ترسش از تو از طمعش به تو افزون است، و نااميديش از نجات از اميدش به خلاص استوارتر است. نه از جهت آنكه نااميديش به علت يأس از رحمت تو يا طمعش از باب غره شدن به مغفرت تو باشد، بلكه نااميديش از جهت آن است كه اعمال نيكش در ميان اعمال بد اندك، و حجتها و عذرهايش در برابر همگى مسئوليتهايش ضعيف است و تو - اى معبود من - پس سزاوارى كه صديقان بتو مغرور نشوند، و گنهكاران از تو نااميد نگردند. زيرا كه تو آن پروردگار عظيمى هستى كه فضل خود را از هيچ كس باز نمىدارى، و در گرفتن حق خود بر كسى سخت نمىگيرى. ياد تو از يادشدگان برتر است، و نامهايت از ناميده شدن مردمان منزه است و نعمتت در همه آفريدگان پراكند است. پس ترا سپاس بر اين بزرگوارى اى پروردگار جهانيان.
دعاي چهلم
دعاي چهل و يکم
دعاي چهل و دوّم
خدايا، تو مرا بر ختم كتاب خود يارى فرمودى: همان كتابى كه آن را به صورت نور فرو فرستادهاى، و آن را بر هر كتاب كه نازل كردهاى گواه ساختهاى و بر هر حديث كه سرودهاى تفضيل دادهاى، و آن را فرقانى ساختهاى كه حلال و حرامت را بوسيله آن جدا كردهاى، و قرآنى كه شرايع احكام خود را به آن آشكار ساختهاى: كتابى كه آن را براى بندگانت تفضيل و تشريح فرمودهاى، و وحيى كه بر پيغمبرت: محمد (صلواتك عليه و اله) فرو فرستادهاى. و آن را نورى قرار دادهاى كه در پرتوش از تاريكىهاى گمراهى و نادانى راه مىيابيم. و شفائى براى هر كس كه از سر تصديق به آن به شنيدنش گوش فرا دهد، و ترازوى عدلى كه زبانهاش از حق نگردد. و نور هدايتى كه پرتو برهانش از برابر ناظرين خاموش نشود و نشانه رستگاريئى كه هر كس آهنگ طريقت آن كند گمراه نگردد و هر كه به دستاويز عصمتش در آويزد دستهاى مهالك به او نرسد، خدايا پس اكنون كه ما را بر تلاوتش مدد بخشيدى، و به حسن تعبيرش عقدههاى زبان ما را گشودى، پس ما را از كسانى قرار ده كه آن را چنانه شايسته نگهدارى است نگاه مىدارند، و به بندگى و اطاعت مىكنند، و خود را از اقرار به متشابهات و محكمات آياتش ناچار مىبينند.
خدايا تو كتاب خود را مجمل و سربسته بر پيغمبرت: محمد (صلى الله عليه و آله) نازل كردهاى، و آنگاه او را به علم تفصيلى شگفتىهايش ملهم ساختهاى و علم آن را با تفسير و توضيح بما ميراث دادهاى، و ما را بر آن كسى كه نسبت به علم قرآن جاهل بود برترى بخشيدهاى، و بر فهم حقايق و عمل به مقتضاى آن نيرو دادهاى، تا با اين افتخار ما را از آن كس كه تاب قيام به حق آن را نداشت برتر نهى.
خدايا، پس همچنانكه دلهاى ما را حامل قرآن ساختى، و شرف و فضل آن را به رحمتت بما شناساندى، پس رحمت فرست بر محمد: كه خطيب منبر قرآن است، و بر خاندانش كه خزانه داران جواهر آنند و ما را از كسانى قرار ده كه اعتراف دادند كه آن از جانب تو است، تا در تصديقش شك به ما رخ ندهد، و انحراف از راه مستقيمش در خاطرمان نيايد.
خدايا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از كسانى قرار ده كه به ريسمان عهد و پيمان قرآن چنگ در مىزنند و از امور متشابه به پناهگاه محكمش التجا مىكنند، و در سايه پر و بالش مىآسايند و به روشنى صبحش راه مىيابند و به اشراق روشنگريش راه مىجويند، و از چراغش چراغ مىافروزند و از غير آن هدايت نمىطلبند.
خدايا، همچنانكه به كتاب خود محمد را براى دلالت بر خويش نشانه ساختى و به آل محمد راههاى رضاى خود را آشكار كردى پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و قرآن را براى ما وسيله رسيدن به شرف منازل عزت، و نردبان بر آمدن به محل سلامت، و سبب نجات يافتن در عرصه قيامت، و وسيله ورود به نعمتهاى سراى اقامت قرار ده.
خدايا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و بوسيله قرآن گرانى گناهان را از دوش ما بردار و خوشخوئى نيكو كاران را بما ارزانى دار، و ما را به نشان كسى ببر كه در دل شب و صبح و شام قرآن را در پيشگاه تو بپا داشتند. تا بوسيله نطهير آن ما را از هر آلودگى پاك سازى. و در پى كسانى ببرى كه به نور قرآن روشنى جستهاند. و هوس، ايشان را از كار غافل نساخته، كه به فريب نيرنگهايش آنان را به مهلكه اندازد.
خدايا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و قرآن را در تاريكىهاى شب مونس ما و از فسادهاى شيطان و خطرات وسوسهها نگهبان، و براى گامهاى ما از رفتن بسوى معاصى نگهدارنده، و براى زبانهامان از فرو رفتن به باطل - نه به علت ابتلاء به مرضى - لال كننده، و براى اعضايمان از ارتكاب گناهان منع كننده، و براى تحقيق و مطالعه طومار عبرت - كه دست غفلت آن را در هم پيچيده - گستراننده ساز. تا فهم عجايب و نصايح و مثلهاى آن را - كه كوههاى استوار، با وجود استحكام خود، از حمل آن عاجز گشتهاند - به دلهاى ما برسانى.
خدايا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و بوسيله قرآن آراستگى برون ما را ادامه ده و خاطرات وساوس را از دست يافتن به سلامت درونهامان بازدار و زنگ دلها و آلودگيهاى گناهانمان را به آب لطف آن بشوى، و كارهاى شوريده ما را با مدد آن به سامان آر و در صف محشر سوز تشنگى ما را از حرارت انفعال، به آب رحمت قرآن فرو نشان، و در روز ترس بزرگ، هنگام برانگيختن ما از قبور جامههاى امان را بوسيله آن بر ما بپوشان.
خدايا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و بوسيله قرآن فقر ما را جبران فرماى، و فراخى زندگانى و رفاه سعه ارزاق را بوسيله آن بسوى ما بران، و ما را از خويهاى نكوهيده و اخلاق ناپسنديده دور ساز. و از دره عميق كفر و موجبات نفاق نگاهدار. تا در قيامت قرآن ما را بسوى خشنودى و بهشت تو سوق دهد. و در دنيا از خشم تو و تجاوز از حدود تو باز دارد. و براى ما به حلال شمردن حلال و حرام دانستن حرامش نزد تو گواه باشد.
خدايا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و از بركت قرآن. به هنگام مرگ اندوه جان دادن و مشقت ناله كردن و به شمار افتادن نفسهاى آخرين را بر ما آسان ساز، زمانى كه جانها به چنبرهاى گردن رسد و به علت درماندگى از افسونگران براى چاره جوئى سراغ گرفته شود و فرشته مرگ براى گرفتن جان از پردههاى غيب پديد آيد.
و تيرهاى وحشت فراق را از كمانهاى مرگ پرتاب كند، و از مرگ سريع جامى زهر مذاق، براى كام جانها آماده سازد و رخت بستن و روان شدن ما به جهان ديگر نزديك شود، و اعمال در گردنها به صورت طوقها در آيد، و تا موعد روز ديدار در قيامت آرامگاه گورها باشد.
خدايا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و وارد شدن ما را به خانه فرسودگى، و طول زيستن ما را در ميان طبقات خاك بر ما مبارك ساز و پس از مفارقت دنيا قبرهامان را بهترين منازل ما قرار ده، و به رحمت خود تنگى لحدهامان را گشاده ساز، و در ميان حاضران رستاخيز به گناههاى هلاك كنندهمان رسوا منماى، و به بركت قرآن در مقام صف بستن در پيشگاهت بر ذلت و خوارى وضع ما رحمت آور، و هنگام لرزيدن جسر دوزخ در روز عبور از آن گامهاى ما را از لغزش استوار بدار، و به بركت قرآن از هر اندوه روز رستاخيز و هولهاى سخت روز «طامه» نجات بخش، و در آن روز كه روى ستمگران سياه شود: در روز پشيمانى و حسرت چهرههاى ما را سفيد گردان، و براى ما در دلهاى مؤمنان مودتى بيفكن، و زندگى را بر ما دشوار مساز.
خدايا بر محمد، بنده و پيامبر خود رحمت فرست، همچنانكه او پيام ترا ابلاغ كرد، و امر ترا آشكار ساخت، و بندگانت را پند داد.
خدايا در روز رستاخيز پيغمبر ما را، (كه رحمت تو بر او و بر آلش باد) از حيث مكانت مقربترين پيغمبران به خود، و از جهت شفاعت برترين، و از جهت قدر برزگترين، و از جهت منزلت آبرومندترين ايشان نزد خود قرار ده.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و كاخ دين و شرفش را افراخته ساز، و حجتش را قاهر و كفه ميزانش را سنگين گردان، و شفاعتش را بپذير، و توسلش را قبول كن، و روسفيدش نماى، و نورش را كامل ساز، و درجهاش را بالا بر، و ما را بر طريقت او زنده بدار. و بر دين او بميران و در شاهراهش پويا دار. و در مسلك او پيش بر و از پيروان او قرار ده. و در زمره او گرد آور و به حوض او وارد كن، و از جامش سيراب نما. و رحمت فرست - بار خدايا - بر محمد و آلش، چنان رحمتى كه بوسيله آن او را به بهترين چيزى كه از نيكى و فضل و عزتت چشم دارد برسانى. زيرا كه تو صاحب رحمت پهناور و احسان بزرگى.
خدايا به پاداش ابلاغ پيامهايت و رساندن آياتت، و پند دادن بندگانت، و كارزار در راهت، بهترين مزدى را كه به يكى از فرشتگان مقرب خود و پيغمبران مرسل برگزيده خود دادهاى به او عطا فرماى. و سلام و رحمت خدا و بركاتش بر او و بر آل او باد كه پاكيزگان و پاكانند.
دعاي چهل و سوّم
اى آفريده فرمانبردار، و اى پوينده گرم رفتار، و اى آمد و شد كننده در منازل تقدير، و اى متصرف در چرخ تدبير، ايمان آوردم به آن كس كه تاريكيها را بوسيله تو روشن كرد، و مبهمات را در پرتوت آشكار ساخت، و ترا نشانى از نشانهاى جهاندارى و علامتى از علامات پادشاهى خود قرار داد. و در چنبر فزونى و كاستى و طلوع و غروب، و تابندگى و گرفتگى مسخر ساخت. در همه اين احوال، تو او را مطيع فرمان، و بسوى ارادهاش شتابانى. منزه است او! چه شگفت انگيز است تدبيرى كه در باره تو بكار برده! و چه دقيق است آنچه در باره تو انجام داده: ترا كليد ماهى نو، براى كارى نو ساخته است.
پس از خدائى كه پروردگار من و تو، و آفريننده من و تو، و مهندس من و تو، و صورتگر من و تو است، مسئلت مىكنم كه بر محمد و آلش رحمت فرستد، و ترا هلال بركتى قرار دهد كه گردش ايام آن را در محاق نيفكند، و پاكيئى كه لوث گناهان آن را نيالايد: هلال ايمنى از آفتها، و سلامت از بديها: هلال سعدى كه نحس در آن نباشد. هلال بركتى كه عسرت ضميمه آن نگردد، و آسانيى كه دشوارى با آن نياميزد، و خيرى كه شائبه شرى در آن نباشد: هلال ايمنى و ايمان، و نعمت و احسان، و سلامت و اسلام.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از خشنودترين كسانى قرار ده كه اين هلال بر ايشان طلوع كرده، و پاكيزهترين كسانى كه به آن نگريستهاند و نيكبختترين كسانى كه در اين ماه به عبادت تو كوشيدهاند. و ما را در اين ماه به توبه موفق دار، و از گناه نگاه دار، و از ارتكاب نافرمانيت حفظ كن، و به شكر نعمتت ملهم ساز، و در جامههاى عافيتت بپوشان، و بوسيله انجام دادن طاعتت در اين ماه نعمت را بر ما تمام كن. زيرا كه تو بخشنده نعمتهاى بزرگى و تو ستودهاى، و خداى رحمت فرستد بر محمد و آل او كه پاكيزگان و پاكانند.
دعاي چهل و چهارم
سپاس خدائى را كه ما را به سپاس خود رهبرى فرمود. و از اهل سپاس قرار داد، تا در برابر احسانش از شاكران باشيم، و ما را بر اين كار مزد نيكوكاران بخشد. و سپاس خدائى را كه دينش را بما عطا فرمود، و ما را به آئينش اختصاص داد، و در راههاى احسان خود پويا ساخت، تا به سبب نعمتش بسوى سرمنزل خشنوديش بپوئيم: چنان سپاسى كه آن را از ما بپذيرد، و بوسيله آن از ما خشنود شود، و سپاس خدائى را كه ماه خود يعنى ماه رمضان، ماه روزه، و ماه اسلام، و ماه پاكيزگى، و ماه آزمايش و تصفيه و ماه بپاخاستن براى نماز را يكى از اين راههاى احسان قرار داد: چنان ماهى كه قرآن در آن نازل شده، در حالى كه براى مردم چراغ رهبرى به حق، و نشانههاى آشكارى از هدايت و تفريق ميان حق و باطل است. پس برترى آن را بر ساير ماهها - به سبب احترامهاى فراوان و فضايل نمايان كه برايش قرار داد - آشكار ساخت. از اين رو در آن ماه، براى بزرگ داشتن آن، چيزى را كه در ماههاى ديگر حلال كرده، حرام كرد، و براى گرامى داشتن آن، خوردنيها و آشاميدنيها را در آن منع فرمود، و براى آن، وقت آشكارى قرار داد كه خداى بزرگ و ارجمند اجازه نمىدهد كه پيش انداخته شود، و نمىپذيرد كه از آن وقت به تأخير افتد، سپس يكى از شبهايش را بر شبهاى هزار ماه برترى داد، و آن را شب قدر ناميد. در آن شب فرشتگان و روح، به فرمان پروردگارشان با قضاى تغيير ناپذير بر آن كس از بندگان كه خدا بخواهد، براى هر امرى از رزق و اجل و امور ديگر فرود مىآيند، و آن شب سلامتى است كه بركتش تا سپيده دم دائم است.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست. و ما را به شناسائى فضل اين ماه، و بزرگ داشتن حرمت آن، و خوددارى از آنچه در آن منع كردهاى ملهم ساز، و به روزه داشتن آن بوسيله نگه داشتن اعضاء از گناهانت، و بكار بردن آنها - در آن ماه - به آنچه ترا خشنود سازد، يارى ده. تا با گوشهاى خود سخن لغوى ننيوشيم، و با چشمهامان به طرف لهوى نشتابيم، و دستهامان را به حرامى نگشائيم، و گامهامان را در امر ممنوعى پيش نگذاريم. و تا شكمهامان غير آنچه حلال ساختهاى در خود جاى ندهد، و زبانهامان جز به آنچه تو حديث كردهاى گويا نشود، و جز در كارى كه به ثواب تو نزديك سازد زحمت نكشيم، و جز آنچه از عقاب تو نگاه دارد فرا نگيريم، آنگاه همه آن اعمال ما را از رياكاران، و سمعه سمعهپيشگان بپيراى، بطورى كه احدى غير از ترا در آن شريك نگردانيم و جز تو، در آن، مرادى نداشته باشيم.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را در اين ماه بر اوقات نمازهاى پنجگانه - با آن حدودش كه تحديدى كردهاى و واجباتش كه مقرر داشتهاى و شروطش كه تعيين نمودهاى و اوقاتش كه معين فرمودهاى - واقف ساز، و ما را در نماز با كسانى برابر نما كه به مراتب شايسته آن بالغ، و اركانش را حافظند، و آن را در اوقات خود همانطور كه پيغمبرت (صلواتك عليه و اله) در ركوع و سجود و همه فضيلتهايش تشريع فرموده، با كاملترين طهارت و بليغترين خشوعى بجا آورندهاند. و ما را در اين ماه موفق دار كه بوسيله بر و احسان، به خويشان خود بپيونديم، و با انعام و بخشش به همسايگان خود رسيدگى نمائيم، و اموالمان را از مظالم و حقوق بپيرائيم، و با بيرون كردن زكات، آن را پاك گردانيم، و با آنكه از ما دورى كرده باز گرديم، و در باره آنكه بر ما ستم كرده انصاف دهيم، و با آنكه بما دشمنى كرده آشتى كنيم. مگر آن كس كه براى تو با او دشمنى شده باشد، زيرا كه او دشمنى است كه ما با او دوستى نمىكنيم، و حزبى است كه با او صاف نمىشويم. و ما را توفيق ده بر اينكه، در اين ماه بتو تقرب جوئيم، بوسيله اعمال شايستهاى كه ما را به آن از گناهان پاك گردانى و از تجديد عيوب در اين ماه باز گردانى. تا هيچيك از فرشتگانت جز مرتبهاى نازلتر از ابواب طاعت و انواع تقربى كه ما بجا آوردهايم به پيشگاهت تقديم نكند.
خدايا از تو مىخواهيم بحق اين ماه و بحق هر فرشته مقرب يا پيغمبر مرسل يا بنده صالح برگزيدهات كه از آغاز تا انجام اين ماه در عبادتت كوشيده، كه بر محمد و آلش رحمت فرستى، و ما را در اين ماه به كرامتى كه به دوستانت وعده دادهاى سزاوار ساز و آنچه را كه براى اهل كوشش در طاعتت قرار دادهاى براى ما مقرر فرماى، و ما را به رحمت خود، در سلك كسانى در آور كه استحقاق بلندترين پايه رفيع دارند.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست و ما را از انحراف در توحيد و كوتاهى در تمجيدت، و شك در دينت، و كورى از راهت، و سرسرى شمردن حرمتت، و فريب خوردن از دشمنت: شيطان رجيم، دور ساز.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و چون در هر شب از شبهاى اين ماهمان ترا بندگانى هستند كه عفو تو ايشان را آزاد مىسازد يا گذشت تو ايشان را مىبخشد، پس ما را از آن بندگان قرار ده، و ما را از بهترين اهل و ياران اين ماه بگردان.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و همراه كاسته شدن ماه اين ماه گناهان ما را بكاه، و با رسيدن سلخش جامههاى وبال ما را بركن، تا ماه رمضان در حالى از ما بگذرد كه ما را از خطاها پاكيزه ساخته باشى و از گناهان پيراسته باشى.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و اگر از استقامت بگرديم مستقيممان ساز، و اگر دشمن تو: شيطان ما را احاطه كند پس از چنگ او خلاصمان كن.
خدايا اين ماه را به عبادت ما آكنده ساز، و اوقاتش را به طاعتمان بياراى، و در روزش ما را به روزه داشتن، و در شبش به نماز و تضرع بسوى تو و فروتنى براى تو، و خوارى در برابر تو، يارى ده، تا روزش بر ما به غفلتى، و شبش به تقصيرى گواهى ندهد.
خدايا ما را در همه ماهها و روزها، تا زمانى كه زنده بدارى، اين چنين قرار ده، و از آن بندگان صالح خود گردان، كه بهشت را جاودانه به ميراث مىبرند، و از كسانى كه آنچه را ببخشند در حالى مىبخشند كه دلهاشان از فكر بازگشت بسوى پروردگارشان هراسان است، و از كسانى كه در كارهاى خير شتاب مىكنند و ايشان در اين مرحله بر ديگران سبقت گيرندهاند.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، در هر وقتى و در هر زمانى و بر هر حالى، به شماره رحمتى كه فرستادهاى بر هر كس كه رحمت فرستادهاى، و چندين برابر همه آن رحمتها به اضعافى كه جز تو كسى آن را احصاء نتواند كرد. زيرا كه تو هر چه را كه بخواهى بجا آورندهاى.
دعاي چهل و پنجم
خدايا اى كسى كه در برابر احسان به خلق مزد نمىخواهى، و اى كسى كه از بخشش پشيمان نمىشوى، و اى كسى كه مزد بنده خود را افزون از عمل مىبخشى و برابر نمىدهى، نعمتت بىسابقه استحقاق، و عفوت به آئين تفضل، و عقوبتت عدل، و قضايت خير است اگر عطا كنى عطايت را به منت آلوده نمىسازى، و اگر منع كنى منعت از روى ستم نيست. هر كه ترا شكر گزارد جزاى شكر مىدهى، و حال آنكه تو خود او را به شكر ملهم ساختهاى و هر كه سپاس ترا بجا آورد پاداش مىبخشى در صورتى كه تو خود سپاس به او آموختهاى، پرده مىپوشى بر آنكه اگر مىخواستى او را رسوا مىساختى، و بخشش مىكنى بر كسى كه اگر مىخواستى از او دريغ مىداشتى، در حالى كه آن دو از جانب تو سزاوار رسوائى و منعند. ولى تو كارهاى خود را بر پايه تفضل بنا نهادهاى، و قدرتت را بر آئين گذشت روان ساختهاى، و آنكه را عصيان تو كرده به حلم تلقى نمودهاى، و آنكه را در باره خود قصد ستم كرده مهلت دادهاى. تو ايشان را به مداراى خود مهلت مىدهى تا مگر باز گردند، و در مؤاخذه ايشان شتاب نمىكنى تا مگر توبه كنند تا كسى از ايشان كه بر خلاف رضاى تو مستوجب هلاك شده به مهلكه در نيفتد، و كسى از ايشان كه به سوء استفاده از نعمت تو سزاوار بدبختى شده بدبخت نگردد مگر بعد از آنكه راه هر بهانه بر او بسته شود و حجت از هر حجت بر او تمام گردد.
و اين اتمام حجت پر تو كرمى از آفتاب عفو تو است - اى خداى كريم - و ميوه منفعتى از بوستان شفقت تو است - اى خداى حليم - توئى كه براى بندگانت درى بسوى عفو خود گشودهاى، و آن را توبه ناميدهاى و بر آن در راهنمائى از وحى خود قرار دادهاى تا آن را گم نكنند، پس تو خود كه منزه و جاويد است نامت، فرمودهاى «بسوى خدا توبهاى خالص و پيراسته از نفاق كنيد. تا مگر پروردگارتان گناهانتان را محو كند، و شما را به بهشتى كه نهرها از زير درختان آن روان است در آورد.».
در آن روز كه خدا پيغمبر خود را و آنان را كه به او ايمان آوردهاند خوار نمىگذارد، و در حالى كه نورشان پيش رويشان و از سمت راستشان روان است مىگويند: اى پروردگار ما، نور ما را براى ما كامل ساز و ما را بيامرز، زيرا كه تو بر هر چيز توانائى پس بعد از گشودن در، و به پا داشتن راهنما، عذر آن كس كه از ورود به آن منزل غفلت ورزد چه خواهد بود؟! «گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست؟» .
و توئى كه در معامله، بر عطاى خود به بندگان، افزودهاى؛ تا در تجارتهاشان، با تو سود برند، و در كوچ كردن بسوى تو كامياب گردند، و از تو بهرهاى افزون يابند و به همين سبب تو خود كه مبارك نام و بلند مقامى - فرمودهاى: «هر كه كار نيكى بجا آورد پس مزدش ده برابر آن است و هر كه كار بدى را مرتكب شود پس جز بمانند كارش كيفر داده نمىشود» و نيز فرمودهاى: «مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند؛ مانند دانهاى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه صد دانه باشد، و خدا اين شمار را براى هر كه بخواهد مضاعف مىسازد» و نيز فرمودهاى: «كيست آنكه به خدا قرض الحسنهاى دهد تا خدا آن را برايش چندين برابر سازد؟» و همچنين نظائر اين وعدهها از افزايشهاى حسنات كه در قرآن نازل فرمودهاى. و توئى كه بوسيله تشويقت كه متضمن بهره بندگان است آنان را به امورى هدايت فرمودهاى كه اگر آن را از ايشان مىپوشيدى چشمهاشان آن را درك نمىكرد، و گوشهاشان آن را فرا نمىگرفت، و دست انديشه ايشان به آن نمىرسيد از اين رو فرمودهاى: «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم، و مرا سپاس بگزاريد و كفران مكنيد» و نيز فرمودهاى: «هر آينه اگر شكر كنيد شما را فزونى دهم، و اگر كفران كنيد همانا كه عذاب من سخت است.» و نيز فرمودهاى: «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم، آنانكه از خواندن من كبر مىورزند زود است كه به خوارى به دوزخ در آيند.».
پس دعاى خود را عبادت و تركش راتكبر ناميدهاى، و بر ترك دعا به دخول دوزخ با خوارى تهديد فرمودهاى. و به اين سبب بندگان ترا به نعمتت ياد كردند، و به فضيلت شكر گزاردند، و بر حسب فرمانت ترا خواندند، و براى افزودن احسانت در راه تو صدقه دادند، و تنها راه نجاتشان از خشم تو و دست يافتنشان بر رضاى تو در آن بود. و اگر مخلوقى مخلوق ديگر را بمانند آنكه تو بندگانت را به خود راهنمائى كردهاى، بسوى خود راهنمائى مىكرد مورد ستايش مىبود. پس ترا سپاس تا آنجا كه راهى در سپاس تو يافت شود، و تا آنجا كه براى سپاس لفظى كه در ستايش تو بكار رود و معنائى كه به سپاس منصرف گردد باقى باشد. اى كسى كه احسان و فضل را بر بندگانت انعام فرمودهاى، و ايشان را به نعمت و عطا فرا گرفتهاى، چه آشكار است در زندگى ما نعمت تو! و چه سرشار است بر ما احسان انعام تو! و چه بسيار ما را به نيكى و احسان خود اختصاص دادهاى ما را به دين برگزيده و آئين پسنديده و راه آسان خود رهبرى فرمودهاى، و به تقرب نزد خويش، و رسيدن به كرامت خويش بينا ساختهاى.
خدايا و تو ماه رمضان را از جمله آن وظائف ممتاز و فرائض مخصوص قرار دادهاى: همان ماه رمضان كه آن را از همه ماهها اختصاص بخشيدهاى، و از همه زمانها و روزگارها برگزيدهاى، و بر همه اوقات سال برترى دادهاى، به سبب قرآن و نورى كه در آن فرو فرستادهاى و به سبب آنكه ايمان را در آن ماه مضاعف ساختهاى، و روزه را در آن ماه واجب كردهاى، و بپا خاستن براى عبادت را در آن ترغيب فرمودهاى، و شب قدر را در آن تجليل نمودهاى: آن شب قدر را كه خود از هزار ماه بهتر است. ما را به سبب آن بر ساير امتها تفضيل دادهاى، و به فضيلت آن بجاى اهل ملتها برگزيدهاى از اين رو روزش را - بفرمان تو - روزه داشتيم. و شبش را - بيارى تو - به عبادت برخاستيم. در حالى كه بوسيله صيام و قيامش خود را در معرض آن رحمتى كه ما را بر آن عرضه كردهاى در آورديم، و آن را وسيله ثواب تو قرار داديم. و تو به عطاى خواستهها قادرى و به آنچه از فضل و احسانت مسئلت شود بخشندهاى و به هر كس كه آهنگ قرب تو كند نزديكى. و اين ماه در ميان ما ستوده زيست، و با ما پسنديده مصاحبت كرد و بهترين سودهاى جهانيان را بهره ما ساخت، و آنگاه به هنگام پايان يافتن وقت و سرآمدن مدت و كامل شدن شمارهاش از ما جدا شد، پس ما آن را مانند كسى وداع مىكنيم كه فراقش بر ما دشوار آمده و روى بر تافتنش ما را به وحشت افكنده، و او را بر ذمه ما پيمانى نگاه داشتنى، و حرمتى رعايت كردنى، و حق گزاردنى لازم شده. از اين رو همگى مىگوئيم: سلام بر تو اى بزرگترين ماه خدا، و اى عيد دوستان خدا - سلام بر تو - اى گرامىترين مصاحب از ميان اوقات، و اى بهترين ماه در ايام و ساعات. سلام بر تو. اى ماهى كه بر آمدن كامها در آن آسان و اعمال نيك در آن منتشر و فراوان است.
سلام بر تو اى همنشينى كه چون پديد آيد احترامش بزرگ، و چون ناپديد شود فقدانش دردناك است. و اى مايه اميدى كه فراقش رنج افزا است. سلام بر تو اى همدمى كه چون رو آورد مايه انس شد، و شادى انگيخت، و چون سپرى شد، وحشت افزود، و متألم ساخت. سلام بر تو اى همسايهاى كه دلها در جوار آن رقت گرفت، و گناهان در آن كم شد.
سلام بر تو اى يارى دهندهاى كه ما را در مبارزه شيطان يارى داد، و اى رفيقى كه راههاى احسان را هموار ساخت.
سلام بر تو، چه بسيارند آزاد شدگان خدا در دوران تو، و چه نيكبخت است به سبب تو كسى كه احترامت را منظور داشته است. سلام بر تو كه چه زداينده بودى گناهان را! و چه پوشنده بودى انواع عيبها را!
سلام بر تو، چه طولانى بودى بر گناهكاران! و چه با هيبت بودى در دلهاى مؤمنان. سلام بر تو اى ماهى كه روزها با تو سر همسرى ندارند، سلام بر تو كه از هر جهت موجب سلامتى. سلام بر تو، كه همنشينيت مكروه، و معاشرتت نكوهيده نيست. سلام بر تو، همچنانكه با ارمغان بركات بر ما وارد شدى، و آلودگى گناهان را از ما فرو شستى. سلام بر تو، كه وداع با تو از روى خستگى، و ترك روزهات از سر ملالت نيست. سلام بر تو، كه پيش از آمدن در آرزوى تو بوديم، و پيش از رفتن از انديشه فراقت محزونيم.
سلام بر تو، چه بسا بديها كه به يمن تو از جانب ما گشته، و چه خوبيها كه به بركت تو بر ما روان شده!
سلام بر تو، و بر شب قدرى كه از هزار ماه بهتر است. سلام بر تو، ديروز چه سخت به تو دل بسته بوديم، و فردا چه بسيار بتو مشتاق خواهيم بود!
سلام بر تو، و بر فضيلتت كه از آن محروم شديم، و بركات گذشتهات كه از ما ربوده شد .
خدايا، ما اهل اين ماهيم كه ما را به آن تشريف بخشيدى، و ما را براى حقشناسى آن توفيق دادى. در آن زمان كه بدبختان قيمت وقتش را نشناختند. و به علت بدبختى خود از فضل آن محروم ماندند. و توئى سرپرست ما در شناختن فضيلتش، كه ما را براى آن برگزيدى، و وظائفش كه ما را به آن رهبرى كردى. و ما - با اعتراف به تقصير - به توفيق تو صيام و قيامش را عهدهدار شديم. و اندكى از بسيار را بجا آورديم .
خدايا، پس از سر اعتراف به بدكردارى و به آيين اقرار بر سهل انگارى حمد تو مىگوئيم و پشتيمانى قطعى دلها، و عذر صادقانه زبانهامان را بتو اختصاص مىدهيم پس ما را بر تقصيرى كه بما اصابت كرده، اجرى عطا كن كه به نيروى آن خيرى را كه دلخواه ما است دريابيم و اندوختههائى را كه مورد علاقه شديد ما است به عوض بستانيم. و عذر ما را در تقصير از پرداخت حق خود بپذير، و آينده عمر ما را به ماه رمضان ديگر برسان. و چون ما را به ماه رساندى بر انجام عبادتى كه زيبنده تو باشد يارى ده، و بر قيام به طاعتى كه لايق موجب تدارك حق تو در آن دو ماه كه از ماههاى زمان است، بدست ما جارى كن.
خدايا، هر معصيت صغيره يا كبيرهاى كه در اين ماه پيرامون آن گشتهايم، يا گناهى كه به آن آلوده شدهايم، يا خطائى كه مرتكب گشتهايم: از روى عمد يا فراموشى، به ستم كردن بر خود يا به هتك حرمت ديگرى، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از آن در پرده ستارى خود بپوشان، و به عفوت از ما در گذر، و ما را در آن ماه نصب العين شماتت كنندگان مساز. و زبان طعنه زنندگان را بر ما مگشاى، و ما را به مهربانى بىپايان و فضل كاستى ناپذيرت به كارى بگمار كه سبب فرو نهادن و پوشاندن آن چيز شود كه در آن ماه بر ما نمىپسندى .
خدايا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و مصيبت رفتن ماه ما را جبران كن، و روز عيد و روزه گشودنمان را بر ما مبارك ساز و آن را از بهترين روزهائى قرار ده كه بر ما گذشته است: جالبترين روزها براى عفو، و پاك كنندهترين روزها براى گناه و گناهان پنهان و آشكار ما را بيامرز.
خدايا، با بيرون رفتن اين ماه، ما را از گناهانمان بيرون آور، و همراه خارج شدنش ما را از بديهامان خارج ساز. و ما را از خوشبختترين اهل اين ماه بوسيله اين ماه، و از پرنصيبترين ايشان در اين ماه و از بهرهمندترين ايشان در اين ماه قرار ده .
خدايا، هر كس كه اين ماه را چنانكه شايسته رعايت است رعايت كرده، و حرمتش را چنانكه شرط نگهدارى است نگاه داشته، و به حدودش چنانكه شايسته قيام است بپاخاسته، و از گناهان خود، چنانكه حق پرهيزكارى است، پرهيز كرده، يا بوسيله تقربى بتو نزديكى جسته: كه تو را از خود راضى، و رحمتت را به او معطوف ساخته، پس مانند آنچه به او بخشيدهاى از توانگرى خود بما ببخش، و چندين برابر آن را از فضل خود بما عطا كن. زيرا كه فضل تو كاستى نمىگيرد، و خزانههايت نقصان نمىپذيرد، بلكه افزون مىشود، و كانهاى احسان تو، فانى نمىشود، و همانا كه بخشش گوارا، بخشش تو است.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مانند ثوابهاى آن كس را براى ما بنويس كه تا روز رستاخيز در آن ماه روزه داشته، يا در عبادت تو كوشيده است .
خدايا، در اين روز كه آن را براى مؤمنان عيد و شادى، و براى اهل ملت خود روز اجتماع و تعاون قرار دادى، پيش تو توبه مىكنيم: از هر گناهى كه مرتكب شدهايم، يا هر كار بدى كه از پيش فرستادهايم، يا انديشه بدى كه در دل داشتهايم: توبه كسى كه خيال بازگشت به گناه در دل ندارد، و پس از توبه به خطا باز نمىگردد: توبه خالصى كه از شك و ريب پيراسته باشد. پس آن را از ما بپذير، و از ما خشنود شو، و ما را بر آن ثابت بدار .
خدايا،ترس از عذاب وعيد، و شوق به ثواب موعود را روزى ما ساز، تا لذت آنچه را كه از تو مسألت مىكنيم و شدت اندوه آنچه را كه از آن بتو پناه مىبريم در يابيم. و ما را نزد خود از توبه كنندگانى قرار ده كه محبتت را بر ايشان لازم ساختهاى، و بازگشتشان را به طاعت خود، پذيرفتهاى. اى عادلترين عادلان.
خدايا، بر محمد پيغمبر ما و آل او رحمت فرست، همچنانكه بر فرشتگان مقرب خود رحمت فرستادى. و بر او و آلش رحمت فرست، همچنانكه بر پيغمبران مرسلت رحمت فرستادى و بر او و آلش رحمت فرست، همچنانكه بر بندگان صالحت رحمت فرستادى، و بهتر از آن اى پروردگار جهانيان: چنان رحمتى كه بركتش بما برسد، و نفعش بما عايد شود و به موجب آن دعايمان مستجاب گردد، زيرا كه تو كريمتر كسى هستى كه بر او توكل كنند و بخشندهتر كسى هستى كه از فضلش مسئلت نمايند. و تو بر هر چيز قدرت بىنهايت دارى.
دعاي چهل و ششم
كه چون از نماز باز مىگشت رو به قبله مىايستاد و مىگفت:
اى كسى كه رحم مىكنى بر آنكه بندگان به او رحم نمىكنند. و اى كسى كه مىپذيرى كسى را كه كشورها او را نمىپذيرند. و اى كسى كه اصرار كنندگان درگاه خود را نااميد نمىسازى. و اى كسى كه دست رد بر سينه واثقان به محبت و پر توقعان در مسئلت نمىگذارى. و اى كسى كه هديه بىمقدار را بر مىگزينى، و در برابر اندك عملى كه برايت انجام دهند جزا مىبخشى. و اى كسى كه عمل كوچك را مىپذيرى و مزد بزرگ مىدهى. و اى كسى كه هر كس بتو نزديك شود به او نزديك مىشوى. و اى كسى كه هر كه از تو روى بگرداند او را بسوى خود مىخوانى. و اى كسى كه نعمت خود را تغيير نمىدهى و به انتقام شتاب نمىكنى، و اى كسى كه نهال كار نيك را به بار مىآورى تا آن را بيفزائى، و از كار بد در مىگذرى تا آن را ناپديد سازى. كاروان آرزوها پيش از آنكه به منتهاى كرم تو رسند با حاجتهاى روا شده باز آمدند، و جامهاى طلب به فيض جود تو لبريز شدند، و اوصاف به كنه نعت تو نرسيده از هم گسيختند، زيرا عاليترين بارگاه علو بر فراز هر عالى و جليلترين دستگاه مجد، فوق هر جلالى مخصوص تو است. هر بزرگى در برابر بزرگى تو كوچك، و هر شريفى در جنب شرف تو خوار است. آنانكه بسوى غير تو كوچ كردند، نااميد شدند، و كسانى كه جز ترا طلبيدند زيان بردند، و آنانكه به درگاه غير تو فرود آمدند تباه شدند، و نعمت خواهان از غير فضل تو دچار قحطى گشتند. در خانه احسان تو بر روى خواهندگان باز، و عطايت براى سائلان رايگان، و فرياد رسيت به داد خواهان نزديك است. اميدواران از تو نااميد نمىشوند، و طالبان از عطايت محروم نمىمانند، و آمرزش خواهان به عقوبتت بدبخت نمىگردند. خوان روزيت براى گنهكاران نهاده، و حلمت براى آنانكه با تو دشمنى كردند آماده است. عادتت احسان در باره بدرفتاران، و طريقتت شفقت بر تجاوز كاران است. چندانكه مداراى تو ايشان را از بازگشت غافل ساخته، و مهلت دادنت آنان را از باز ايستادن، باز داشته. در صورتى كه تو از آن جهت با ايشان مدارا كردهاى كه به فرمان تو باز گردند. و از آن رو مهلتشان دادهاى كه بر دوام ملك خود واثق بودهاى. پس هر كه شايسته نيكبختى بوده كارش را به نيكبختى فرجام دادهاى، و هر كه را سزاوار بدبختى بوده خوار و دچار بدبختيش ساختهاى. همگى در چنبر فرمان توأند، و مآل كارشان وابسته امر تو است، طول مدت سركشى ايشان تسلطت را فرو نكاسته و از تأخير باز خواست ايشان برهانت باطل نشده. حجتت قائم و سلطنتت ثابت و بىزوال است. پس عذاب پاينده آن را است كه از تو رخ بر تافته، و نااميدى خوار كننده كسى را است كه از تو نااميد شده، و بدترين بدبختيها براى كسى است كه به حلم تو مغرور گشته. چه بسيار شكنجههاى گوناگون كه خواهد چشيد! و چقدر سرگشتگيش در عقاب تو طول خواهد كشيد! و چه دير هنگام گشايش گرفتاريش خواهد رسيد! و چه نااميديئى كه از زود رهيدن خواهد ديد! همه اين امور از روى عدل در قضاى تو است كه در آن جور نمىكنى، و از سر انصاف در حكم تو است كه ستم در آن روا نمىدارى. زيرا تو حجتهايت را متواتر ساختهاى، و بيان دليلهايت را از دير باز ادامه دادهاى، و پيش از حدوث حادثه تهديد خود را اعلام فرمودهاى، و در ترغيب و تشويق آئين لطف بكار بردهاى، و براى تفهيم حقائق مثلها زدهاى، و با آنكه بر شتاب قادر بودى مهلت را طولانى ساختهاى، و زمان مؤاخذه را به تأخير افكندهاى، در حالى كه بر پيشدستى نيرو داشتى مكث و درنگ كردهاى. مداراى تو نه از روى عجز، و مهلت دادنت نه از باب ضعف، و خودداريت نه از جهت غفلت و تعويق افكندن مؤاخذهات نه از روى مدارا، بلكه براى آن است كه حجتت رساتر و كرمت كاملتر، و احسانت وافىتر، و نعمتت تمامتر باشد. همه اين امور از تواتر حجتها و بيان دليلها و امثال اينها سنتى ازلى است كه جارى بوده است در حالى كه تو از ازل بودهاى، و نظامى ابدى است كه جارى خواهد ماند در حالى كه تو تا ابد خواهى بود و حجت تو اجل از آن است كه همگى صفاتش به وصف در آيد، و شرف و عزتت بالاتر از آن است كه كنه آن در حدى بگنجد، و نعمتت بيشتر از آن است كه همه آن بشمار آيد، و احسانت فزونتر از آن است كه حتى بر كمترين آن شرط سپاس به پيشگاه تو گزارده شود. و اكنون خاموشى مرا از ادامه و تكرار سپاس تو ناتوان ساخته، و خوددارى از تمجيدت زبانم را از كار انداخته است. و آخرين حد توانائيم - اى معبود من - آن است كه از سر عجز نه از بىرغبتى به درماندگى اقرار كنم. پس اينك منم كه براى حاجت خود آهنگ درگاه تو مىكنم. و پذيرائى و كمك از تو مىخواهم پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و راز مرا بشنو و دعايم را مستجاب كن، و روز مرا با نااميدى به پايان مبر، و در مسئلتم دست رد بر سينهام مگذار، و رفتنم را از نزد خود و بازگشتنم را بسوى خود با احترام توأم ساز. زيرا تو در هر چه اراده كنى دچار سختى نمىشوى، و از برآوردن خواهشها فرو نمىمانى، و تو بر هر چيز قدرت بىپايان دارى، و هيچ كس را تاب و توانائى نيست، جز به نيروى خداى بلند مرتبه عظيم.
دعاي چهل و هفتم
سپاس خدائى را كه پروردگار جهانيان است .
خدايا سپاس ترا اى پديد آورنده آسمانها و زمين اى صاحب بزرگى و اعزاز اى پروردگار پروردگاران، و اى معبود هر معبود و اى آفريننده هر مخلوق و اى وارث هر چيز. توئى آن خدائى كه چيزى به او نمىماند، و علم چيزى از او پوشيده نمىماند، و او به هر چيز محيط و همه چيز را نگهدار است. توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه يكتاى بىهمتاى فرد بىمانندى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه كريم به منتهاى كرم و عظيم در نهايت عظمت و بزرگ در كمال بزرگى هستى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه بلند مرتبه و در منتهاى بلندى مقام و شديد الانتقامى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه بخشنده و مهربان و دانا و بر حقيقت اشياء واقفى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه شنوا و بينا و قديم و آگاه بر اسرارى و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه كريمى، و در كرم از همه افزونى، و دائم و جاويدى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه پيش از هر چيز آغازى و پس از هر شمار انجامى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه در اوج بلندى خود نزديك، و در نزديكى خود بلندى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه صاحب جمال و بزرگى و كبريا و ستايشى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه همه چيز را بدون اصل و مايهاى، پديد آوردهاى و صورتها را بدون انگاره نقش بستهاى، و ساختهها را بدون اقتباس ساختهاى. توئى ك هر چيز را به مقياس حكمت اندازه گرفتهاى، و هر چيز را براى انجام وظيفهاى روبراه كردهاى، و «ما سوا» را سامان بخشيدهاى .
توئى كه در آفرينشت شريكى ترا كمك نداده، و در فرمانروائيت وزيرى برايت وزارت نكرده، و ناظر و نظيرى براى تو نبوده. توئى كه اراده كردهاى، پس ارادهات لازم گشته، و داورى كردهاى، پس داوريت بر آئين عدل بوده، و حكم كردهاى پس حكمت بر اساس انصاف بنياد شده. توئى كه مكانى ترا فرا نمىگيرد، و در برابر سلطنتت سلطانى بپا نخاسته و برهان و بيانى ترا عاجز نساخته است. توئى كه همه چيز را يكايك بشمار آوردهاى، و براى هر چيز مدتى قرار دادهاى، و هر چيز را به مقياس حكمت اندازه گرفتهاى. توئى كه پرواز شاهباز وهم به اوج ذاتت نرسيده، و دست فهم از دامن كيفيتت كوتاه مانده، و مكانى ندارى كه به چشم ما درك شود. توئى كه پايان ندارى، تا محدود گردى و به چيزى مانند نشدهاى تا به قياس تمثيل به ادراك در آئى، و فرزندى نياوردهاى تا زائيده شده باشى. و توئى كه ضدى با تو نيست تا با تو منازعه كند و همتائى برايت نيست تا بر تو پيروز شود، و كسى در گوهر با تو شريك نيست تا با تو برابرى كند توئى كه آغاز كردهاى و اختراع نمودهاى، و از نو پديد آوردهاى، و نقش تازه بكار بستهاى، و ساختمان هر چه را ساختهاى محكم نهادهاى. منزهى تو! چه بزرگ است شأن تو! و چه بلند است در همه جا منزلت تو! و چه آشكار ساخته است حق را فرقان تو! منزهى تو! اى صاحب لطفى كه چه بسيار است لطفت! و اى مهربانى كه چه بسيار است مهربانيت! و اى حكيمى كه چه بسيار است شناسائيت! منزهى تو! اى پادشاهى كه چه عزيز و نيرومند است سلطنتت! و اى صاحب جودى كه چه عظيم است توانگريت! و اى بلند پايهاى كه چه بلند است پايگاه رفعتت! تو صاحب جمال و بزرگى و كبرياء و ستايشى: منزهى تو! دست خود را به خيرات گشودهاى، و هدايت از جانب تو شناخته شده است پس هر كه ترا براى دين يا دنيا طلب كند ترا خواهد يافت. منزهى تو! هر كه در عالم علمت گذشته در پيشگاهت خضوع كرده، و هر چه زير عرش تو است در برابر عظمتت به زانوى خشوع در آمده و همگى آفريدگانت براى تو رشته تسليم به گردن نهادهاند. منزهى تو! با هيچ يك از حواس برونى و درونى احساس نمىگردى، و با دست سودن و تماس جسم درك نمىشوى،. كسى را نيروى حيله گرى با تو، و دور ساختن تو، و نزاع با تو، و غلبه بر تو، و جدال با تو، و فريب دادن تو، و مكر كردن با تو نيست. منزهى تو! راه تو كوبيده و هموار است، و كار و گفتار تو حق و صواب است، و زنده جاويد و مرجع حاجتها توئى. منزهى تو! گفتارت حكمت، و فرمانت لازم، و ارادهات جازم است. منزهى تو! مشيتت را رد كنندهاى و، كلماتت را تغيير دهندهاى نيست. منزهى تو! اى صاحب آيات درخشان، و اى نقشبند دستگاه آسمان، و اى آفريننده روان انسان. سپاس ترا سپاسى كه به دوام تو دائم ماند. و سپاس ترا، سپاسى كه به نعمت تو جاويد بپايد. و سپاس ترا، سپاسى كه با كردار و احسانت برابر باشد، و سپاس ترا سپاسى كه بر خشنوديت بيفزايد. و سپاس و شكر ترا، سپاسى كه با سپاس هر سپاسگزارى توأم باشد، و شكرى كه شكر هر شاكرى از آن فرو ماند: سپاسى كه سزاوار غير تو نباشد، و وسيله تقرب به غير تو نشود: سپاسى كه موجب دوام سپاس اول گردد، و بوسيله آن دوام سپاس آخر درخواست شود سپاسى كه بر گردش زمانها مضاعف گردد، و به افزايشهاى پياپى فزونى گيرد: سپاسى كه حساب داران از شمردنش فرو مانند، و از آنچه نويسندگان در نامهات نوشتهاند افزون شود: سپاسى كه با عرش بزرگت هم سنگى كند، و با كرسى بلند پايهات برابرى نمايد: سپاسى كه ثوابش از جانب تو كامل شود، و مزدش همه مزدها را فرا گيرد: سپاسى كه برونش با درون و درونش با صدق نيت موافق باشد: سپاسى كه هيچ آفريده بمانند آن ترا سپاس نكرده باشد، و جز تو هيچ كس فضل آن را نشناسد: سپاسى كه هر كس در انجامش كوشش كند از جانب تو يارى شود و هر كه كمانش را بكشد از نيروى تو تأييد گردد: سپاسى كه هر چه سپاس آفريدهاى جمع كند، و هر چه را بعد از اين بيافرينى در رشته انتظام كشد: سپاسى كه هيچ سپاس از آن به سخن تو نزديكتر و هيچ كس از آن كس كه اين گونه سپاس گويد سپاسگزارتر نباشد. سپاسى كه به كرمت به سبب فراوانيش موجب افزونى نعمتها شود، و تو خود به آئين تفضل آن را پياپى با افزونى پيوسته سازى. سپاسى كه زيبنده ذات كريم تو باشد، و با عز جلالت برابرى كند.
پروردگارا، بر محمد و آل محمد - كه برگزيده و پسنديده و گرامى و مقرب است - بهترين رحمتهاى خود را بفرست و او را به كاملترين بركاتت بركت ده، و با كام بخشترين مهربانيت در بارهاش مهربانى كن.
پروردگارا بر محمد و آلش رحمت فرست، چنان رحمت پاكيزهاى كه پاكيزهتر از آن رحمتى نباشد. و رحمت فرست بر او، رحمت فزايندهاى كه فزايندهتر از آن رحمتى صورت نبندد. و رحمت فرست بر او رحمت خشنودئى كه رحمتى برتر از آن صورت نبندد .
پروردگارا، بر محمد و آلش رحمت فرست. رحمتى كه او را خشنود سازد، و از خشنوديش افزون گردد و رحمت فرست بر او رحمتى كه ترا خشنود سازد، و بر خشنوديت از او فزونى گيرد. و رحمت فرست بر او رحمتى كه جز آن را بر او نپسندى، و غير او را سزاوار آن رحمت ندانى .
پروردگارا، بر محمد و آلش رحمت فرست، رحمتى كه صلوات فرشتگان و پيغمبران و رسولان و پيروان ترا به رشته انتظام آورد، و بر صلوات بندگانت از جن و انس و پذيرندگان دعوتت مشتمل باشد، و صلوات هر كه را از انواع خلق خود كه آفريدهاى و پديد آوردهاى مجتمع سازد.
پروردگارا، رحمت فرست بر او و آلش، چنان رحمتى كه بر هر رحمت ديرينه و تازهاى محيط باشد. و رحمت فرست برا او و آلش، چنان رحمتى كه نزد تو و نزد غير تو پسنديده باشد، و همراه آن رحمتهائى بيافرينى كه هنگام آفريدن آنها رحمتهاى نخستين را دو چندان سازى، و بر گردش روزگار در جريان افزايش گذارى، تا غير تو كسى آن را نتواند شمرد.
پروردگارا، رحمت فرست بر پاكيزهتران از اهل بيت او كه ايشان را براى - قيام به امر خود برگزيدهاى، و خزانه داران علم، و نگهداران دين، و جانشينان خويش در زمين، و حجتهاى خويش بر بندگان خود قرار دادهاى، و ايشان را به خواست خود از پليدى و آلودگى يكباره پاك كردهاى، و وسيله توسل به خود و راه بهشت خود ساختهاى .
پروردگارا، رحمت فرست بر محمد و آلش، چنان رحمتى كه بوسيله آن بخشش و كرامت را در باره ايشان بزرگ گردانى، و همه چيز را از عطايا و تبرعات خود را در باره ايشان كامل سازى، و بهره ايشان را از عوائد و فوائد خود سرشار كنى.
پروردگارا، رحمت فرست بر او و بر ايشان، رحمتى كه آغازش را حدى، و مدتش را فرجامى، و آخرش را پايانى نباشد.
پروردگارا، بر ايشان رحمت فرست، به وزن عرش خود، و آنچه زير عرش است، و به گنجايش آسمانهايت، و آنچه بالاى آنها است، و به شمار زمينهايت، و آنچه در زير آنها و ميان آنها است. چنان رحمتى كه ايشان را بوسيله آن به كمال قرب خود رسانى و براى تو و ايشان مايه خشنودى شود، و جاودانه به نظائر آن رحمتها پيوسته باشد.
خدايا تو در هر زمان دين خود را بوسيله پيشوائى تأييد فرمودهاى كه او را براى بندگانت به عنوان علم و در كشورهايت بجاى نورافكن بر پا داشتهاى: پس از آنكه پيمان او را به پيمان خود در پيوسته، و او را وسيله خشنودى خود ساختهاى و طاعتش را واجب كردهاى. و از نافرمانيش بيم دادهاى، و به اطاعت فرمانهايش و به باز ايستادن در برابر نهيش و سبقت نجستن بر او و واپس نماندن از او فرمان راندهاى پس او نگهدار پناهندگان، و ملجأ مؤمنان، و دستاويز متمسكان، و جمال جهانيان است.
خدايا پس ولى خود را به شكر آنچه بر او انعام فرمودهاى. ملهم ساز. و ما را همچنان به شكر نعمت وجود او ملهم فرماى، و او را از جانب خود سلطنتى يارى دهنده عطا فرماى، و درهاى كاميابى و پيروزى را به آسانى بر او بگشاى، و او را به نيرومندترين تكيه گاه خود مدد ده، و پشت گرم ساز. و بازويش را نيرو بخش، و به چشم عنايت منظورش دار، و به نگهداريت حمايتش كن، و به فرشتگانت ياريش ده، و او را به پيروزترين سپاهت امداد فرماى، و كتاب و حدود خود و شريعتها و سنتهاى پيغمبرت را (كه رحمتهايت بر او و آل او باد) بوسيله او بپا دار، و آنچه را از نشانههاى دينت كه ستمكاران ميراندهاند بوسيله او زنده ساز. و زنگ جور ظالمان را به مدد او از شريعتت بزداى، و سختى ناهموارى را بوسيله او از راه خود برطرف كن، و منحرفين از صراط خود را بوسيله او از ميان بردار، و آنان را كه قصد كج ساختن راه راست تو دارند هلاك نماى، و دل ولى خود را در باره دوستانت نرم كن، و دستش را بر دشمنانت گشوده ساز، و مهربانى و رحمت و عطوفت و شفقتش را بما ارزانى دار، و چنان كن كه ما از شنوندگان و مطيعان او شويم، و در راه رضايش پوينده و در نصرت او و دفاع از او يارى كننده باشيم .
و به اين وسيله بسوى تو و پيغمبرت كه رحمتهايت اى بار خداى بر او و آلش باد تقرب جوئيم .
خدايا و رحمت فرست بر دوستان ايشان كه معترف به مقام، و تابع راه روشن، و پيرو آثار، و چنگ زننده به دستاويز، و متمسك به دوستى، و مقتدى به امامت، و گردن نهنده فرمان، و كوشنده در طاعت، و منتظر ايام دولت، و چشم دوخته بر ايشانند: رحمتهاى با بركت و پاكيزه و فزايندهاى كه بامدادان و شامگاهان در رسند. و درود فرست بر ايشان و بر جانهاشان، و كارشان را بر اساس تقوى فراهم ساز و احوالشان را به صلاح آور، و توبه ايشان را بپذير زيرا كه توئى توبهپذير مهربان، و بهترين آمرزندگان. و ما را به رحمت خود در دار السلام بهشت با ايشان قرار ده. اى مهربانترين مهربانان .
خدايا اين روز عرفه روزى است كه آن را تشريف بخشيدهاى، و گرامى داشتهاى، و عظمت دادهاى: رحمتت را در آن گستردهاى، و عفوت را در آن انعام فرمودهاى، و عطايت را در آن فراوان كردهاى، و بوسيله آن بر بندگانت تفضل فرمودهاى .
خدايا و من آن بنده توئم كه پيش از آفريدنش و پس از خلقتش بر او انعام كردهاى، پس او را از كسانى قرار دادهاى كه به دين خود رهبرى نمودهاى و بر انجام حق خود توفيق دادهاى و او را با رشته ولايت و دين خود نگاه داشتهاى، و در حزب خود وارد كردهاى، و به دوستارى دوستانت و دشمنى دشمنانت ارشاد فرمودهاى. با اين همه او را فرمان دادهاى پس فرمان نبرده، و منع كردهاى پس باز نايستاده، و از نافرمانى خود نهى كردهاى، پس از طريق امر تو، به نهيت شتافته: نه از روى عناد با تو، و نه از جهت گردن كشى بر تو. بلكه هواى نفسش او را به آنچه تو از آنش رانده و ترساندهاى فرا خوانده و دشمن تو و دشمن او وى را بر آن يارى كرده، تا در حال معرفت به تهديد و اميدوارى به عفو و وثوق به گذشت تو بر آن كار اقدام كرده، در صورتى كه او - با وجود آن همه انعامى كه در بارهاش فرمودهاى - سزاوارترين بندگان تو بود كه به آن كار اقدام نكند. و اينك منم در پيشگاهت كه خوار و ذليل و خاضع و خاشع و ترسان، و به گناه عظيمى كه بر دوش كشيدهام و به خطاهاى بزرگى كه مرتكب شدهام معترفم، و از عفو تو پناه خواه، و به رحمت تو ملتجيم. و يقين دارم كه امان دهندهاى مرا از تو امان نمىدهد، و باز دارندهاى مرا از تو باز نمىدارد. پس در برابر اين اعتراف و عقيده ستر و پوششى را كه بر گناهكار مىپوشى بر من بپوش، و عفوى را كه به تسليم شونده خود مىبخشى بمن ببخش، و آمرزشى را كه چون به شخص اميدوار عطإ؛ههّّ كنى در نظرت بزرگ نمىنمايد. بر من انعام نماى. و در اين روز مرا بهرهاى قرار ده كه بوسيله آن به نصيبى از خشنودى تو برسم. و مرا از چيزى كه بندگان كوشا در عبادتت به ارمغان مىآورند تهيدست بر مگردان. و من اگر چه اعمال شايستهاى را كه ايشان پيش فرستادهاند، نفرستادهام، ولى توحيد ترا نفى اضداد و امثال و اشباه از ترا پيش فرستادهام، و از آن درها كه تو خود فرمان دادهاى تا از آن بسوى تو آيند آمدهام، و به آنچه كسى جز با تقرب به آن به قرب تو نرسد تقرب جستهام. آنگاه بازگشت بسوى تو، و خوارى و زارى در پيشگاه تو، و نيكبينى نسبت بتو، و اعتماد به رحمت تو را بدرقه آن كردهام. و اميد بتو را، كه كم وقتى اميدوار از آن نااميد مىشود، ضميمه آن ساختهام، و مانند مسئلت شخص حقير خوار نيازمند فقير ترسنده امان خواهنده از تو مسئلت كردهام. و به اين احوال مسئلتم از روى ترس و زارى و پناه خواهى و ملجأ طلبى است نه از روى گردن كشى كبر آميز متكبران، و نه از روى بلند پروازى و نه از روى جرأت و خاطر جمعى طاعت كاران، و نه از روى ترفع به اعتماد شفاعت شفيعان. و من گذشته از اين اعتراف، كمترين كمتران، و خوارترين خوارتران، و مانند ذرهاى يا كمتر از آنم پس اى كسى كه در مؤاخذه بدكاران شتاب نكردهاى، و اسراف كاران را نمىرانى، و اى كسى كه به آئين انعام از لغزندگان در مىگذرى و از راه تفضل خطاكاران را مهلت مىدهى. منم آن بدكار معترف خطاكار لغزنده. منم كه از روى تجرى در برابر تو قدم فرا نهادهام. منم كه از بندگان تو پرده پوشى كرده، و با تو آشكارا به مخالفت برخاستهام. منم كه از بندگان تو ترسيده و از تو ايمن شدهام. منم كه از هيبت تو نهراسيده و از خشم تو نترسيدهام. من آن جنايتكار در باره خويشم، من آنم كه در گرو بلاى خويشتنم. من آن كم آزرمم. من آن گرفتارى رنج طولانيم. ترا قسم مىدهم بحق آنكه او را از خلق خود برگزيدهاى، و او را براى خود پسنديدهاى بحق آنكه او را از آفريدگانت اختيار كردهاى، و براى انجام كار خود گزيده خويش ساختهاى، بحق آنكه طاعتش را به طاعت خود پيوستهاى، و نافرمانيش را مانند نافرمانى خود كردهاى، بحق آنكه دوستيش را به دوستى خود مقرون و دشمنيش را به دشمنى خود منضم ساختهاى، مرا در اين روز چنان جامه عفوى بپوشان كه بر كسى مىپوشانى، كه با حال بيزارى از گناه نزد تو زارى كند و در حال توبه به طلب آمرزشت پناه آورد و مرا به آنگونه كه اهل طاعت و قرب و منزلت خود را سرپرستى مىكنى سرپرستى كن، و مرا اختصاص ده به آنچه اختصاص مىدهى كسى را ه به عهده تو وفا كرد، و جانش را در راه به رنج انداخت، و براى خشنوديت خسته كرد. و مرا به كوتاهى در حق تو، و تجاوز از حد خويش در محرمات تو، و گذاشتن از مرز احكامت مؤاخذه مفرماى. و بوسيله مهلت دادن بمن خام و غافلگيرم مساز؛ مانند عافلگير كردن كسى كه خير خود از من باز گرفت و چنان پنداشت كه بهره من تنها بدست او است، و حتى ترا هم در انعام بر من شريك و سهيم نشناخت و مرا از خواب بىخبران، و خواب آلودگى اسرافكاران، و چرت زدن مخذولان بيدار ساز، و دلم را به راهى ببر كه طاعتكاران را به آن گماشتهاى و كوشش كنندگان در عبادتت را در آن مسخر ساختهاى، و مسامحه كاران را بوسيله آن رهانيدهاى، و مرا پناه ده از آنچه موجب دوريم از تو شود، و ميان من و بهرهام از تو حائل گردد، و از مقصود خويشم باز دارد. و پوئيدن راه خيرات را بسوى خود، و سبقت جستن به آنها را از آنجا كه خود فرمودهاى، و منازعه در انجام و اعمال خير را، بر آن گونه كه تو خواستهاى، برايم آسان كن، و در زمره سهلانگاران به تهديد و وعيد خود، تباهم مساز. و در جمله كسانى كه در معرض دشمنيت در آمدهاند هلاكم مكن، و مرا در عداد منحرفين از را خود در هم مشكن، و از گردابهاى فتنه رهائى ده، و از گلوگاه بلاها خلاص كن، و از غافلگير شدن در امان دار، و ميان من و دشمنى كه گمراهى كند، و آرزوئى كه هلاكم سازد، و عيبى كه مرا فرا گيرد حائل شو، بر آن گونه كه از كسانى رو مىگردانى كه پس از خشم از ايشان خشنود نمىشوى؛ از من رو مگردان. و از اميدوارى به عطاى خود نااميدم مكن، كه يأس از رحمت بر من غالب شود. و چندان هم نعمت مبخش كه طاقت آن را نداشته باشم، و از فزونى محبتى كه بر من تحميل مىكنى گرانبار گردم، و از پا در آيم و مرا از دست فرو مگذار مثل فرو گذاشتن كسى كه خيرى در او نباشد و تو با او كارى نداشته باشى و بازگشتى برايش نباشد. و مرا به دور ميفكن مانند دور انداختن كسى كه از چشم رعايت تو افتاده باشد. و از جانب تو رسوائى او را فرا گرفته باشد بلكه از در افتادن افتادگان و وحشت گمرهان و لغزش فريب خوردگان و از ورطه هلاك شدگان دستگيريم كن، و از گرفتارئى كه طبقات غلامان و كنيزانت را به آن دچار كردهاى سلامت بخش و به درجات كسى برسان كه با او عنايت دارى، و بر او انعام فرمودهاى، و از خشنود شدهاى، و او را ستوده زنده داشتهاى و نيكبخت مىراندهاى. و خوددارى از موجبات بطلان حسنات و بركات را طوق گردنم ساز، و دلم را به جامه امتناع از زشتيهاى سيئات، و رسوائيهاى گناهان بزرگ بپوشان، و مرا به چيزى كه جز به مدد تو آن را در نمىيايم مشغول مساز، و از كارى كه غير آن ترا از من خشنود نمىسازد بازم دار، و محبت دنياى پست را از دلم بركن، كه از توجه به سعادتهاى ابديئى كه نزد تو است باز مىدارد، و از طلبيدن وسيله بسوى تو منع مىكند، و از تقرب بتو غافل مىسازد، و تنها بسر بردن با راز و نياز را در شب و روز در نظرم بياراى، و مرا عصمتى بخش كه به ترس تو نزديكم كند، و از ارتكاب محرماتت جدايم سازد، و از اسيرى گناهان بزرگم برهاند و مرا از لوث نافرمانى بزداى و آلودگى به خطاها را از من ببر و پيراهن عافيت خود را بر من بپوشان، و رداى سلامت را در برم كن، و به خلعت نعمتهاى كامل و رساى خود مزينم ساز، و نعمتها و عطاياى خود را بر من پياپى فرما و به توفيق و ارشاد خود تأييدم نما، و به نيت شايسته و سخن پسنديده و كار نيك ياريم ده، و بجاى قوت و قدرت خودت به قوت و قدرت خودم وا مگذار، و در آن روز كه براى لقاى خويشم بر انگيزى شرمندهام مكن، و در برابر دوستانت روسوايم مساز، و ياد خود را از خاطرم مبر، و شكرت را از من سلب مكن. بلكه آن را، در حالات سهو و در مواقع غفلت جاهلان به نعمتهايت، با من ملازم ساز، و مرا ملهم كن كه بر آنچه بمن عطا فرمودهاى ثنا گويم، و بر آنچه بسويم فرستادهاى اعتراف كنم، و توجهم را بسوى خود فوق توجه متوجهان، و ستايشم را در بارهات فوق ستايش ستايشگران قرار ده و مرا در هنگام احتياجم فرو مگذار و بوسيله اعمالى كه بسويت فرستادهام هلاك منما، و به آنچه معاندينت را با آن تلقى مىكنى استقبال مكن. زيرا كه من منقاد توئم، و مىدانم كه حجت ترا است، و توئى شايستهتر به تفضل، و خو كردهتر به احسان و اهل تقوى و شايسته آمرزشى و تو به بخشيدن سزاوارتر از عقاب كردنى، و به پرده پوشى از پرده درى نزديكترى. پس مرا به زندگانى پاكيزهاى زنده بدار كه به دلخواهم انتظام پذيرد، و مرا به آنچه دوست دارم منتهى شود از رهگذرى كه ناپسند تو را در آن بجا نياورم، و آنچه را كه تو از آن نهى كردهاى مرتكب نشوم و بميران نحوه مردن كسى كه نورش در پيش رويش و از سمت راستش روان گردد، و مرا در پيشگاه خود خوار و در نزد آفريدگانت عزيز گردان، و چون با تو خلوت كنم خاشعم ساز، و در ميان بندگانت سرفرازم گردان، و از كسى كه از من بىنياز است بىنيازم كن، و بر فقر وفاقهام نسبت به خودت بيفزاى، و از شادى دشمنان و حلول بلا و ذلت و رنج پناهم ده،: و در باره گناهانى كه از من دانستهاى مرا مانند كسى بپوشان كه اگر حلمش نمىبود انتقام مىكشيد، و اگر مدارايش نمىبود بر گناه مؤاخذه مىكرد و چون در باره قومى فتنهاى يا بدييى بخواهى پس مرا از جهت پناه جستن بتو از آن نجات ده، و چون مرا در دنياى خود در موقف رسوائى بپا نداشتى پس همچنين در آخرتت در چنان موقفى بپا مدار، و اوائل نعمتهايت را در باره من با اواخر آن، و فوائد ديرينه خود را با تازههاى آن توأم ساز، و چندان مهلتم مده كه در اثر آن قسوت قلب پيدا كنم، و به مصيبتى كوبنده دچار مكن كه در اثر آن رونق و بهجتم برود. حقارتى بر من وارد مساز كه قدر و منزلتم بر اثر آن كوچك و پست شود، و مرا گرفتار عيبى مكن كه به علت آن مقامم مجهول ماند، و مرا چنان مترسان كه در اثر آن نااميد شوم، و آن گونه بيم مده كه در برابر آن هراسان گردم. ترسم را به بيم از تهديد خود منحصر ساز، و پرهيزم را از امهال و انذاز خود، و حال خوف و خشوعم را هنگام تلاوت آيات خود قرار ده، و شبم را آباد ساز به بيدار ساختنم براى عبادت تو و خلوت گزيدن به شب زنده دارى براى تو، و تجرد به انس با تو و گشودن بار حاجت بر در خانه تو، و سؤال مكرر از تو براى رهائى دادن از آتش و زنهار دادن از عذاب اهل جهنمت و مرا تا هنگام مرگ در طغيانم سرگردان، و در گرداب نادانيم بىخبر مگذار، و مايه پند پندپذيران و وسيله عبرت عبرتگيران قرار مده، و براى ناظرين موجب گمراهى مساز، و در زمره گرفتاران مكر خود مگذار. و هنگام انعام ديگرى را بجاى من مگزين، و نامم را از دفتر نيكبختان تغيير مده، و جسمم را در اثر بلاى دنيا و عذاب آخرت دستخوش تغير مساز و مرا مضحكه خلق و مسخره خويش منماى. و جز پيرو رضاى خود مگردان، و جز به انتقام گرفتن از دشمنان براى خود به زحمت مينداز، و از لذت عفو و شيرينى رحمتت و روح و ريحان و بهشت نعيمت كامياب گردان، و طعم دل پرداختن براى آنچه تو دوست دارى، و كوشش در كارى را كه موجب تقرب نزد تو است بمن بچشان، و تحفهاى از تحفه هايت را بسويم بفرست و تجارتم را در سفر زندگى سودمند و بازگشتم را از اين سفر بىضرر گردان و مرا از مقام عظمت خود بترسان، و به لقاى خود مشتاق ساز، وبه توبهاى خالص موفق دار كه گناهان خرد و كلان و آشكار و نهان را با آن باقى نگذارى، و كينه مؤمنان را از دلم بر كن، و قلبم را بر فروتنان مهربان كن، و با من چنان باش كه با صالحان هستى، و به زيور پرهيزكارانم بياراى، و براى من ذكر خيرى در آيندگان و آوازه روز افزونى در پسينيان قرار ده، و به روز رستاخيز، در عرصه مهاجرين اولينم در آور، و وسعت نعمتت را بر من تمام كن، و كرامتهايش را نزد من پياپى ساز و هر دو دستم را از عطاياى خود بياگن و نفائس مواهبت را بسوى من سوق ده و در بوستانهاى بهشت كه براى گزيدگانت آراستهاى با پاكيزهترين دوستانت همسايهام ساز. و در مقاماتى كه براى دوستانت فراهم شده خلعت عطاياى بزرگتر را بر من بپوشان، و براى من در كنف خود جاى آسايشى قرار ده كه با آرامش در آن بيارامم، و منزلى كه در آن مسكن گزينم، و ديده را با آن روشن سازم و عقوبت مرا با گناهان بزرگم مسنج، و در آن روز كه اسرار آشكار شود هلاكم مساز. و هر شك و شبههاى را از دلم بزداى، و از هر رحمتى برايم راهى بحق بگشاى، و بهرههاى مواهبم را از عطاى خود سرشار كن، و نصيبهاى احسان را از انعام خود بر من فراوان ساز، و دلم را به آنچه نزد تو است مطمئن كن، و همتم را يكسره بكار خود مبذول دار. و مرا به كارى بگمار كه خاصان خود را بر آن مىگمارى و هنگام غفلت خردها از تشخيص ارزشها طاعتت را در دلم بياميز و توانگرى و پاكدامنى و آسايش و بىنيازى از خلق و تندرستى و وسعت زندگى و آرامش دل و عافيت را برايم فراهم ساز، و كارهاى نيكم را بوسيله معصيتى از معاصى تو كه در آن بياميزد، و لذت خلوتهايم را به نعمت و محنتى از جانب تو كه براى امتحان من به آن راه يابد، تباه مساز، و آبرويم را از رو زدن به كسى از جهانيان نگاه دار و از طلبيدن آنچه نزد اهل فسق و فجور است بازم دار و پشتيبان ستمكارانم مكن و در محو كتاب تو دست و دستيار ايشانم مساز، و از آنجا كه خود نمىدانم، چنانم نگهبانى كن كه با آن از همه شرور محفوظم دارى، درهاى توبه و رحمت و مهربانى و روزى وسيعت را بر من بگشاى، زيرا كه من از رو آورندگان بتوئم و انعامت را در بارهام كامل ساز. زيرا كه تو بهترين نعمت دهندگانى. و بازمانده عمر مرا براى طلب خوشنودى خودت در حج و عمره قرار داده، اى پروردگار جهانيان. و خداى رحمت فرستد بر محمد و آل او كه پاكيزگان و پاكانند. و جاودانه سلام بر او و بر ايشان باد.
دعاي چهل و هشتم
خدايا اين، روزى مبارك و با ميمنت است و مسلمين در اطراف زمين تو در اين روز مجتمعند: مسئلت كننده و خواهنده و اميدوار و ترسنده ايشان، همه در يكجا براى نماز حاضر مىشوند، و ناظر در حوائج ايشان توئى. پس ترا به جود و كرمت و آسانى مسئلتم پيش تو - سؤال مىكنم كه بر محمد و آلش رحمت فرستى. و اى بار خداى، اى پروردگار ما - به عنوان آنكه پادشاهى و ستايش ترا است، و جز تو معبودى نيست و تو بردبار و بزرگوار و مهربان و نعمت بخش و صاحب جلال و اكرام و پديد آورنده آسمانها و زمينى از تو مىخواهم كه بهره و نصيب مرا سرشار سازى: از هر نيكى يا عافيت يا بركت يا هدايت يا توفيق طاعت يا خيرى كه بر محمد و آلش انعام مىكنى، و بوسيله آن بسوى خود هدايتشان مىنمائى. يا درجهاى كه پيش خود براى ايشان بلند مىسازى، يا بوسيله آن بهرهاى از دنيا و آخرت به ايشان همى بخشى.
خدايا به عنوان آنكه پادشاهى و ستايش ترا است كه معبودى جز تو نيست، از تو مسئلت مىكنم كه رحمت فرستى بر محمد: بنده و فرستاده و دوست و برگزيدهات، و مختار از آفريدگانت، و بر آل محمد كه نيكوكاران، و پاكان و خير خواهانند چنان رحمتى كه كسى جز تو شمردن آن را نتواند، و از تو مسئلت مىكنم كه ما را در دعاى شايسته هر يك از بندگان مؤمنت كه در اين روز ترا بخواند شريك سازى.
اى پروردگار جهانيان، و اينكه ما و ايشان را بيامرزى زيرا تو به هر چيز قدرت بىپايان دارى.
خدايا حاجتم را بسوى تو آوردهام، و بار فقر و فاقه و مسكنتم را در اين روز بر در خانه تو فرو نهادهام، و من به آمرزش و رحمت تو مطمئنترم تا به عمل خود، و آمرزش و رحمت تو وسيعتر از گناهان من است. پس رحمت فرست بر محمد و آلش، و بر آوردن هر حاجتى را كه دارم. به قدرتت بر آن، و آسان بودنش بر تو، و به سبب احتياج من بتو و بىنيازى تو از من - تو خود بر عهده گير. زيرا كه من هرگز به خيرى نرسيدهام، مگر از جانب تو. و هرگز كسى بدييى را از من برنگردانده است مگر تو. و در كار آخرت و دنياى خود به كسى اميد ندارم غير از تو.
خدايا هر كس براى كوچ كردن بسوى مخلوقى - به اميد صله و عطاياى او و طلب بخشش و جايزه او - آماده و مهيا و معد و مستعد شود، پس مهيا شدن و ساز و برگ ساختن و آماده كردن و آماده شدن من، امروز، به اميد عفو و صله تو و طلب بخشش و جايزه تو است .
خدايا پس بر محمد و آل محمد رحمت فرست. و در اين روز آن اميد مرا مبدل به نااميدى مكن، اى كسى كه خواهش خواهندهاى او را از عطا باز نمىدارد. و بخشيدن عطائى از توانگريش نمىكاهد. زيرا كه من از جهت اطمينانم به كردار شايستهاى كه از خود پيش فرستاده باشم بسوى تو نيامدهام، مگر به اميد شفاعت محمد و اهل بيت او، كه صلوات و سلامت بر او و بر ايشان باد. من اكنون بسوى تو آمدهام در حالى كه به گناه و بدى در باره خود اقرار دارم. بسوى تو آمدهام در حالى كه همان عفو بزرگ را چشم همى دارم كه بوسيله آن از خطا كاران در گذشتهاى، از اين روى طول توقفشان بر گناه بزرگ، ترا از آن باز نداشته كه دو باره رحمت و آمرزش را به ايشان عطا كنى. پس، اى كسى كه رحمتت پهناور و عفوت عظيم است. اى عظيم! اى عظيم! اى كريم! اى كريم! بر محمد و آل محمد رحمت فرست، و به رحمت خود بر من تفضل فرماى و به فضل خود بر من شفقت كن، و به آمرزشت بر من گشايش بخش.
خدايا اين مقام [ خلافت و القاء خطبه و اقامه نماز عيد ] مخصوص خلفاى تو و برگزيدگان تو، و اين پايگاههاى مخصوص امناء تو - در درجه رفيعى كه ايشان را بدان اختصاص دادهاى - از طرف غاصبين دستخوش سلب و نهب گشته است، و تقدير كننده آن تويى. فرمان تو مغلوب نمىگردد، و از تدبير قطعيت هر طور بخواهى و هر زمان كه بخواهى تجاوز نمىشود. و به سبب امرى كه تو آن را بهتر مىدانى چنين تقدير فرمودهاى، و تو در آفرينش و اراده خود متهم نيستى، و كار اين سلب و نهب تا آنجا گسترش يافته كه برگزيدگان و خلفاى تو مغلوب و مقهور و مسلوب الحق شدهاند، در حالتى كه حكم ترا تبديل يافته و كتاب ترا دور افتاده و واجباتت را از طريقههاى تو، تحريف شده و سنتهاى پيغمبرت را متروك مىبينند.
خدايا دشمنان ايشان را از اولين و آخرين و هر كه را به اعمال ايشان خشنود شده و شيعيان و پيروانشان را بدست عذاب بسپار، و از رحمت خود محروم بدار.
خدايا بر محمد و آل او رحمت فرست - زيرا كه توئى ستوده بزرگوار - از آنگونه رحمتها و بركتها و درودها كه به برگزيدگانت: ابراهيم و آل ابراهيم فرستادهاى، و در گشايش آسايش و نصرت و تمكين و تأييد ايشان تعجيل فرماى .
خدايا مرا از اهل توحيد و ايمان به خود و تصديق به پيغمبر خود و امامانى كه طاعتشان را واجب ساختهاى قرار ده از آنگونه امامان كه برنامه توحيد و ايمان و تصديق بوسيله و به دستهاى ايشان اجرإ؛ييّّ مىشود، دعايم را مستجاب كن، اى پروردگار جهانيان .
خدايا خشم ترا جز حلمت و شدت غضبت را جز عفوت باز نمىگرداند، و غير از رحمتت از عقابت زنهار نمىدهد، و مرا جز تضرع بتو و در برابر تو نجات نمىبخشد. پس بر محمد و آل محمد رحمت فرست، و ما را اى معبود من، از جانب خود با آن قدرت كه بوسيله آن مردگان بندگان را زنده مىسازى، و سرزمينهاى مرده را زندگى مىبخشى، گشايشى ببخش. و مرا - اى معبود من - از اندوه هلاك مساز تا دعايم را مستجاب كنى، و اجابت دعايم را بر من اعلام كنى. و تا پايان زندگيم طعم عافيت را بمن بچشان، و دشمن را بر من شاد منماى، و او را بر گردنم - اى خداى من - سوار مكن، و بر من مسلط مساز، اى معبود من اگر تو مرا بلند گردانى پس كيست كه پستم كند؟ و اگر تو مرا پست كنى پس كيست كه مرا بلند گرداند و اگر تو مرا گرامى دارى، پس كيست كه خوارم كند؟ و اگر تو مرا خوار دارى، پس كيست كه گراميم دارد؟ و اگر تو مرا عذاب كنى پس كيست كه بر من رحم آورد؟ و اگر تو مرا تسليم هلاك كنى، پس كيست كه در باره بندهات اعتراض نمايد؟ يا ترا از كارش سؤال كند؟ و من دانستهام كه در حكم تو ستمى و در عقوبتت شتابى نيست و جز اين نيست كه آن كس شتاب مىكند كه از فوت شدن فرصت بترسد، و جز اين نيست كه نيازمند به ستم كسى است كه ناتوان باشد و تو - اى معبود من - از آن صفات بسيار برترى .
خدايا، رحمت فرست بر محمد و آل محمد، و مرا آماج بلا و نشانه عقوبت مساز، و مرا مهلت ده، و اندوهم را بزداى، و از لغزشم در گذر، و به بلائى دنبال بلائى مبتلايم مكن، زيرا تو ناتوانى و بيچارگى و زارى مرا در پيشگاه خود مىبينى.
خدايا، در اين روز از خشم تو به تو پناه مىبرم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا پناه ده، و در اين روز از خشم تو از تو زينهار مىطلبم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا زينها بخش و من ايمنى از عذابت را از تو هدايت همى جويم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا رهبرى كن، و از تو يارى مىخواهم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا يارى فرماى، و از تو رحمت مىطلبم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و بر من رحمت آور، و از تو بىنيازى مىجويم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا بىنياز كن، و از تو طلب روزى مىكنم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا روزى ببخش و از تو كمك مىطلبم. پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا اعانت كن، و براى گناهان پيشينم از تو آمرزش مىخواهم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا بيامرز، و از تو طلب نگهدارى مىكنم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا نگهدار. زيرا كه اگر مشيت تو تعلق گيرد من هرگز به كارى كه تو آن را از من ناپسند دارى باز نخواهم گشت. اى پروردگار من، اى پروردگار من، اى مهربان! اى بخشنده نعمتها، اى صاحب جلال و اكرام، بر محمد و آلش رحمت فرست، و همه آنچه را كه از تو مسئلت كردهام، و از تو طلبيدهام و براى آن روى دل بسوى تو آوردهام، برايم به اجابت برسان و آن را بخواه، و مقدر كن، و به مقتضاى آن فرمان بران، و آن را بگذران و در آنچه بر من حكم مىكنى خير مرا قرار ده، و مرا در آن بركت بخش و بوسيله آن در بارهام تفضل فرماى، و مرا به آنچه كه از آن عطا مىكنى نيكبخت بساز، و از فضل خود و از خيرات پهناورى كه نزد تو است بر من بيفزاى، زيرا تو - توانگر و كريمى، و آن را به خير و نعمت آن جهان پيوسته ساز، اى مهربانترين مهربانان.
سپس: هر چه مىخواهى بخواه و هزار بار بر محمد و آلش صلوات فرست، كه حضرت سجاد عليهالسلام چنين مىكرد.
دعاي چهل و نهم
اى معبود من - هدايتم كردى، پس راه صلاح را بگذاشتم، و در پى خواهش دل رفتم، و پند دادى، پس سنگيندل شدم و پند ترا ننيوشيدم، و عطاى جميل بخشيدى، پس نافرمانى كردم سپس آنچه را كه از آنم برگردانده بودى شناختم - چون تو آن را بمن شناساندى - پس آمرزش طلبيدم، تا از نافرمانيم در گذشتى، پس به گناه باز گشتم و باز در پرده غفارى و ستاريم بپوشيدى. پس ستايش ترا - اى معبود من - من خويش را در واديهاى هلاك در افكندهام، و در درههاى تلف وارد شدهام، و در آن واديها و درهها به مظاهر قهرت بر خوردهام، و با فرود آمدن در آن با عقوبت هايت مواجه شدهام، و وسيلهام بسوى تو توحيد است، و دستاويز آن است كه چيزى را با تو شريك نساختهام، و با تو معبودى نگرفتهام، و اكنون جان خويش را بسويت گريزاندهام و گريزگاه شخص بدكار و پناهگاه فرد تبه روزگارى كه بهرهاش را از كف داده، و بست نشين گشته آستان تو است، پس چه بسا دشمنى كه شمشير عداوتش را بر من برهنه ساخت، و دم تيغش را براى من تيز كرد، و سرنيزهاش را به قصد جان من تند ساخت، و زهرهاى جانكاهش را براى كام من در آب ريخت، و مرا آماج تيرهاى بر كمان نهادهاش قرار داد، و چشم مراقبتش از من نخفت، و در دل آورد كه گزندى بمن رساند، و تلخابه مرارت خود را به كامم افشاند، پس تو - اى معبود من - ناتوانيم را از تحمل رنجهاى گران، و عجز مرا از انتقام كشيدن از آنكه در جنگ خود آهنگ من كرده بود، و تنهائيم را در برابر بسيارى عده كسى كه با من دشمنى نموده بود، و در حين غفلت من در كمين گرفتار كردن من نشسته بود، در نظر گرفتى تا به ياريم آغاز كردى، و پشتم را به نيرويت محكم ساختى. آنگاه حدت او را شكستى، و پس از آنكه در حمايت گروهى انبوه بود، او را تنها ساختى، و مرا بر او پيروز گرداندى، و تيرى را كه به قصد من بر كمان نهاده بود، بسوى خودش باز گرداندى، و بدون آنكه خشمش را شفا دهد و كينهاش را فرو نشاند، او را باز گرداندى تا به ناچار سر انگشتان خود را به دندان بگزيد، و در آن حال كه سپاهيانش و كمينهايش با او خلف كردند روى از مصاف برتافت و چه بسا ستمكارى كه با مكرهاى خود در باره من ستم كرد، و دامهاى شكارش را بر سر راه من بگسترد، و جستجوى جاسوسى خود را بر من بگماشت، و همچون درندهاى كه به انتظار شكارش كمين كند در كمين من بنشست، در حالى كه خوشروئى چاپلوسى را برايم اظهار همى كرد، و با شدت كينه بر من همى نگريست، پس چون تو - اى معبود من - كه منزه و بلند بارگاهى، فساد باطن و زشتى انديشهاش را ديدى. او را با مغز در آن گودال كه براى شكار كنده بود نگونسار كردى و در پرتگاه حفرهاش در افكندى، تا پس از سركشيش در بند دامى كه ديدن مرا در آن برآورد مىكرد، به ذلت در افتاد، و حقا كه اگر رحمت تو نمىبود، نزديك بود كه آنچه به او وارد شد بر من وارد شود. و چه بسا حسودى كه به سبب من غصه گلوگيرش شد، و شدت خشمش در گلويش پيچيد، و با نيش زبانش مرا آزرد، و به تهمت عيوبى كه در وجود خود داشت بر من طعنه زد، و آبروى مرا آماج تيرهاى كينه خود ساخت، و صفاتى را به گردن من نهاد كه پيوسته در وجودش بود و به نيرنگ خود سينهام را به خشم بيانباشت، و با مكر خود آهنگ من كرد. پس من ترا ندا دادم - اى معبود من - در حالى كه از تو فريادرسى مىخواستم، و به سرعت اجابتت اطمينان داشتم، و مىدانستم كه هر كس در سايه حمايت تو جا گرفت ستمزده نمىشود، و هر كس به پناهگاه انتقام تو ملتجى شد نمىهراسد. پس تو مرا به قدرت خود از شدت او محفوظ داشتى. و چه بسا ابرهاى مكروهى كه آن را از افق زندگى من بر طرف كردى! و چه بسا ابرهاى نعمت كه بر من باراندى! و چه جويهاى رحمت كه در كشتزار زندگيم روان ساختى! و چه جامههاى عافيت كه بر من پوشيدى! و چه چشمهاى حوادث كه بسوى من متوجه بود و تو آنها را كور ساختى! و چه پردههاى غم كه تو آنها را از دل من برداشتى! و چه بسا حسن ظنى كه آن را به تحقيق پيوستى! و فقرى كه آن را تدارك نمودى! و در افتادنى كه مرا از آن برداشتى! و مسكنتى كه يكباره آن را به انعام و تفضل از جانب خود مبدل كردى، همگى آن عطايا و مواهب از جانب تو ارمغان انعام و احسان بود، و در همگى اين موارد از جانب من سرسختى در نافرمانى تو همى افزود! نه بدكردارى من تو را از اتمام احسانت بازداشت، و نه آن همه احسان و تفضل مرا از ارتكاب موجبات خشم تو منع كرد! تو در كرده خود مسئول نيستى و به جلال تو قسم كه چون از تو مسئلت شده عطا كردهاى، و در آن حال كه مورد مسئلت واقع نشدهاى، خود به بخشش آغاز نمودهاى، و چون فضل تو طلبيده شد، نعمت اندك نبخشيدهاى. تو ابا كردهاى - اى مولاى من - مگر از احسان و اكرام و تفضل و انعام. و من ابا كردهام، مگر از در افكندن خود در محرماتت و تعدى از حدودت و غفلت از تهديدت. پس ستايش ترا است - اى خداى من - كه مقتدرى هستى كه مغلوب نمىشوى، و مهلت دهندهاى هستى كه شتاب نمىكنى، اين مقام كه من اكنون در آن بپا خاستهام، مقام كسى است كه به فراوانى نعمتها اعتراف نموده و آن را به تقصير مقابله كرده، و در باره خود به تضييع احكام و سنن تو و تباه كردن عمر خويش گواهى داده.
خدايا، پس بوسيله مقام رفيع محمد صلى الله عليه و آله و ولايت كريمه علوى بتو تقرب مىجويم، و به واسطه آن دو بسويت رو مىآورم، كه مرا از شر آنچه از آن بتو پناه برده مىشود پناه دهى، زيرا كه اين كار ترا در برابر قدرتت دچار سختى نمىسازد. و تو بر هر چيز قدرت بىپايان دارى. پس از رحمت و دوام توفيق خود بهرهاى بمن ببخش كه آن را نردبان بر آمدن به سطح خشنودى تو سازم، و بوسيله آن از عقوبتت ايمن شوم. اى مهربانترين مهربانان.
دعاي پنجاهم
خدايا، تو مرا كامل و بىعيب آفريدى، و در خردى پروردى، و از رنج بردن در طلب روزى بىنياز كردى.
خدايا، من در كتابى كه فرو فرستادهاى و بندگان را به آن بشارت دادهاى، يافتهام كه گفتهاى: «اى بندگان من كه در باره خود اسراف كردهايد، از رحمت خدا نااميد مشويد، زيرا خدا همه گناهان را مىآمرزد» و پيش از اين از من اعمالى سر زده كه تو دانستهاى، و از من به آن داناترى. پس واى به رسوائى من از آنچه نامه تو بر من شمرده است! پس اگر نبود مواردى از عفو عالمگيرت كه به آن اميدوارم، خود را از دست مىدادم. و اگر كسى را ياراى فرار از پروردگارش مىبود، هر آينه من به گريختن از تو سزاوارتر بودم. و تو هيچ رازى در زمين و در آسمان از نظرت پوشيده نيست، و آن را در روز رستاخيز حاضر مىسازى، و از هر جزا دهنده و محاسبى بىنيازى.
خدايا، همانا كه تو جوينده منى اگر بگريزم، و دريابنده منى اگر فرار كنم. پس اينك منم در پيشگاهت، فروتن و خوار و روى بر خاك نهاده: اگر عذابم كنى پس من سزاوار آنم، و آن از طرف تو اى پروردگار من عدل است. و اگر از من در گذرى پس از دير باز عفوت مرا فرا گرفته است و تو جامه عافيتت را بر من پوشانيدهاى. پس از تو مسئلت مىكنم - خدايا - به نامهاى اندوختهات، و به آن جمالت كه پردههاى جلال آن را پوشيده است كه در حال آسايش و رنج رحمت آورى بر اين جان بىتاب، و اين مشت استخوان سست بىطاقتى كه تاب حرارت آفتاب ندارد، پس چگونه تاب حرارت آفتاب ندارد، پس چگونه تاب حرارت دوزخ تو مىآورد و آنكه طاقت بانك رعد ترا نمىآرد، پس چگونه شنيدن غريو خشم ترا مىتواند. پس رحم كن بر من - اى خداى من - زيرا كه من فردى حقيرم، و قدر من اندك است، و عذابم چيزى نيست كه به وزن ذرهاى در پادشاهى تو بيفزايد و اگر عذاب من در پادشاهى تو مىافزود، هر آينه نيروى صبر بر آن را از تو مىخواستم، و دوست داشتم كه آن فزونى ترا باشد. ولى پادشاهى تو.
خدايا، بزرگتر، و سلطنت با دوامتر، از آن است كه طاعت اطاعت كنندگان در آن بيفزايد، يا نافرمانى گنهكاران از آن بكاهد، پس بر من رحم كن، اى مهربانترين مهربانان، و از من در گذر، اى صاحب جلال و اكرام، و توبهام را بپذير زيرا كه توئى آن توبه پذير مهربان.
دعاي پنجاه و يکم
اى معبود من ترا مىستايم و تو شايان ستايشى، در برابر احسان كاملت نسبت بمن، و فراوانى نعمتهايت بر من، و بسيارى عطايت در باره من، و بر رحمتى كه مرا به آن برترى دادهاى، و نعمتى كه بر من سرشار ساختهاى. زيرا چندان در بارهام احسان كردهاى كه شكر من از آن قاصر است. و اگر احسان تو نسبت بمن و سرشارى نعمتهايت بر من نمىبود، به احراز بهره خود و به اصلاح نفس خود نمىرسيدم. ولى تو در بارهام احسان آغاز كردى، و از رنج كوشش در كفايت امورم بىنيازم ساختى، و مشقت بلا را از من برگرداندى، و قضاى خوفناك را از من باز داشتى - اى معبود من - پس چه بسا بلاى مشقت بارى كه آن را از من برگرداندى! و چه بسا نعمت سرشارى، كه چشمم را به آن روشن ساختى و چه بسا احسان بزرگى كه از آن تو نزد من است!
توئى كه هنگام بيچارگى دعايم را اجابت كردى. و هنگام در افتادن به گناه از لغزشم در گذشتى، و حقم را از ستمكاران باز ستاندى. اى معبود من - من آنگاه كه از تو مسئلت كردم ترا بخيل نديدم. و چون آهنگ تو كردم ترا گرفته نيافتم. بلكه ترا نسبت به دعايم شنونده و در باره خواهشهايم عطا كننده يافتم: نعمتهايت را در هر حال از حالاتم و در هر زمان از زمانهايم بر خود سرشار يافتم، از اين رو تو نزد من ستودهاى، و احسانت پيش من مشكور است. جان و زبان و عقل من ترا همى سايند: چنان ستايش كه به پايگاه كمال و به كنه شكر رسد، چنان ستايش كه در حد خشنودى تو از من فراز آيد. پس در آن وقت كه تعدد راهها مرا خسته سازد، و اى در گذرنده از لغزش من، كه اگر عيب پوشى تو در باره من نمىبود هر آينه از رسوا شدگان مىبودم، و اى دستگير من از سر يارى، كه اگر ياريت نسبت به من نمىبود هر آينه از مغلوبان مىبودم. و اى كسى كه پادشان در پيشگاهش يوغ مذلت را به گردنهاشان نهادهاند، و از اين رو از حملههايش ترسانند. و اى سزاوار پرهيزگارى. و اى كسى كه نامهاى نيكو مخصوص او است. از تو مسئلت مىكنم كه از من در گذرى و مرا بيامرزى زيرا من بىگناه نيستم كه در برابر مؤاخذه تو حجت آورم، و نيرومند نيستم كه غلبه كنم و گريز گاهى ندارم كه بگريزم، و از تو مىخواهم كه از لغزشهايم در گذرى، و پوزش و بيزارى مىجويم از آن گناهانم كه مرا گرفتار ساخته، و بر من احاطه كرده، چندانكه نابودم ساخته.
از شر آن گناهان - اى پروردگار من - به حال توبه بسوى تو گريختهام، پس توبهام را بپذير و به حال پناه جستن، پس پناهم ده، و به حال زينهار خواستن، پس خوارم مگذار، و به حال سؤال، پس محرومم مگردان، و به حال دست به دامن شدن، پس به دشمن تسليمم مكن، و به حال خواهش، پس نااميدم باز مگردان.ترا خواندم - اى پروردگار من - در حالى كه مسكين و زار و ترسنده و هراسان و نگران و فقير و بيچاره آستان توئم. بتو شكايت مىكنم - اى معبود من - از ناتوانى خود در شتاب كردن بسوى آنچه به دوستانت وعده دادى، و در دورى گزيدن از آنچه دشمنانت را از آن بيم دادهاى، شكايت مىكنم از بسيارى عمهايم، و از وسوسه نفسم - اى معبود من - تو مرا به نيت بدم رسوا نكردى، و به گناهم هلاك نساختى. ترا مىخوانم، پس مرا اجابت مىكنى، اگر چه چون تو مرا مىخوانى در اجابتت كند باشم و هر حاجتى كه دارم از تو مىخواهم، و هر كجا باشم راز خود را پيش تو مىسپارم. پس جز ترا نمىخوانم و به غير تو اميد ندارم. لبيك لبيك: تو مىشنوى شكايت كسى را كه شكايت نزد تو آورد، و رو مىآورى به كسى كه بر تو توكل كند، و مىرهانى هر كه را به پناه لطف تو در آيد و بلا را بر طرف مىكنى از هر كه بتو پناه مىآورد.
- اى معبود من - پس مرا به علت ناسپاسيم از خير جهان و اين جهان محروم مكن، و آن گناهانم را كه مىدانى بيامرز. اگر عذاب فرمائى پس به علت آن است كه من آن ستمكار سهل انگار اهمال پيشه گناهكار كوتاهى كننده فرو گذارنده به غفلت گزارنده بهره خويشم. و اگر بيامرزى، پس به سبب آن است كه تو مهربانترين مهربانانى.
دعاي پنجاه و دوّم
اى خدائى كه چيزى در آسمان و زمين بر تو پوشيده نمىماند، و چگونه بر تو پوشيده بماند - اى معبود من - آنچه تو خود آن را آفريدهاى؟ و چگونه نشناسى آنچه را كه تو خود ساختهاى، يا چگونه از نظر تو غائب شود آنچه تو آن را به عنايت خود روبراه مىسازى؟ يا چگونه مىتواند از تو بگريزد كسى كه جز به روزى تو حيات ندارد؟ يا چگونه از تو نجات يابد آنكه در غير ملك تو راهى نمىيابد، منزهى تو! ترسندهترين خلق تو، در پيشگاه جلالت داناترين آنها نسبت به تو است، و خاضعترين ايشان در مقام عظمت تو عاملترين ايشان به طاعت تو است، و خوارترين ايشان در نظر تو كسى است كه تو او را روزى مىدهى و او غير ترا عبادت مىكند. منزهى تو، هر كه بتو شرك آورد و پيغمبرانت را تكذيب كند از پادشاهى تو نمىكاهد و هر كه حكم ترا نپسندد نمىتواند فرمانت را رد كند، و هر كه قدرتت را انكار كند، خود را از غلبه قدرت تو باز نمىدارد و هر كه غير ترا بندگى كند از دست مؤاخذه تو بدر نمىرود و هر كه لقاى ترا مكروه دارد در دنيا جاويد زيست نمىكند. منزهى تو، چه عظيم است شأن تو! و چه قاهر است پادشاهى تو! و چه سخت است نيروى تو! و چه نافذ است فرمان تو! منزهى تو، همه آفريدگانت را به مرگ محكوم كردهاى: چه آن كس كه ترا به توحيد بستايد، و چه آن كس كه ترا انكار كند، و ايشان همگى چشنده مرگند، و يكسره بسوى تو باز گردندهاند، پس تو از هر نقص و عيب منزهى و از همگان برترى. نيست معبودى جز تو كه تنهائى و شريكى ندارى. بتو ايمان آوردم و پيغمبرانت را تصديق كردم، و كتابت را پذيرفتم، و بهر معبودى جز تو كافر شدم، و از هر كه غير ترا پرستيد بيزار گشتم.
خدايا من صبح و شام مىكنم در حالى كه عمل خود را اندك مىشمارم، و به گناه خود معترفم، و به خطاهاى خود مقرم. من به سبب اسرافم در باره خويش خوارم. عملم دستخوش هلاكم ساخته، و هواى نفسم مرا بميرانده، و شهواتم محرومم كرده، پس از تو مسئلت مىكنم - اى مولاى من - مانند سؤال كسى كه نفس او به علت درازى آرزويش غافل است، و بدنش به سبب تنپروريش بىخبر و بىحركت و دلش به علت فزونى نعمتهايش گرفتار است، و انديشهاش نسبت به فرجام كارش كم است، مانند سؤال كسى كه آرزو بر او چيره شده و هواى نفس گرفتارش ساخته، و دنيا بر او دست يافته، و مرگ بر او سايه انداخته است. مانند سؤال كسى كه گناهان خود را بسيار شمرده، و به خطاى خود اعتراف كرده: مانند سؤال كسى كه پروردگارى جز تو و دوستى غير از تو ندارد، و رهانندهاى براى او از تو، و پناهگاهى براى او از تو جز بسوى تو نيست - اى معبود من - ترا مسئلت مىكنم بحق واجب و لازمت، بر همه آفريدگانت و به آن نام بزرگت كه پيغمبرت را فرمان دادى تا ترا به آن نام تسبيح كند و بزرگى ذات بزرگوار تو كه كهنه نمىشود و ديگرگون نمىگردد، و تغيير حال نمىدهد، و فنا نمىپذيرد، كه رحمت فرستى بر محمد و آل محمد، و مرا به عبادت خود از هر چيزى بىنياز كنى، و با ترس خود دل مرا از دنيا سرد سازى، و به رحمت خود با ارمغانهاى فراوان كرامت خود باز گردانى، زيرا كه من بسوى تو مىگريزم، و از تو مىترسم و از تو فرياد رسى مىخواهم. و بتو اميدوارم و ترا مىخوانم و بسوى تو پناه مىآورم. و بتو اطمينان دارم، و از تو مدد مىطلبم، و بتو مىگروم، و بر تو توكل مىكنم، و بر جود و كرم تو اعتماد مىورزم.
دعاي پنجاه و سوّم
اى پروردگار من، گناهانم مرا خاموش ساخته، و رشته گفتارم را بگسيخته است، زيرا حجتى برايم نمانده است، و از اين رو به بليه خود اسير، و به كردار خود در گرو، و در خطاى خود سرگشته، و از مقصد خود سرگردان و در راه درماندهام هم اكنون نفس خويش را در موقف ذليلان گناهكار داشتهام: در موقف بدبختانى كه بر تو جرى شدهاند، و وعده ترا سرسرى شمردهاند.
منزهى تو! به چه جرأت بر تو دليرى كردم؟! و به كدام فريب خود را به مهلكه افكندم؟! مولاى من، رحمت آور بر زمين خوردنم با صفحه صورتم، و بر لغزيدن گامم و ببخش به حلم خود بر نادانيم، و به احسان خود بر بدكرداريم. زيرا منم كه به گناه خود مقر، و به خطاى خود معترفم، و اين دست و سر من است كه براى قصاص از نفس خويش آن را به زارى تسليم كردهام. بر پيرى و به آخر رسيدن عمر و نزديك شدن مرگ و ناتوانى و مسكينى و بيچارگيم رحمت آور. اى مولاى من، و چون نشان من از دنيا منقطع شود، و يادم از ميان آفريدگان محو گردد، و همچون كسى كه يكباره از ياد برود، از فراموش شدگان گردم، بر من رحمت آور اى مولاى من و هنگام ديگرگون شدن صورت و حالم، آنگاه كه بدنم بپوسد، و اعضايم از هم بپاشد، و پيوندهايم بگسلد، بر من رحمت آور. اى واى از بىخبرى من از آنچه در بارهام اراده شده. مولاى من، و هنگام زنده كردن و برانگيختنم بر من رحمت آور، و در آن روز توقفم را با دوستانت، و به راه افتادنم را از موقف حشر به دار جزاء در سلك يارانت، و مسكنم را در جوارت قرار ده، اى پروردگار جهانيان.
دعاي پنجاه و چهارم
اى زداينده اندوه، و اى زايل كننده غم، اى بخشنده در دنيا و آخرت، و مهربان در هر دو سراى، بر محمد و آل محمد رحمت فرست، و اندوه مرا بر طرف كن، و غمم را بزداى. اى يگانه، اى يكتا، اى بىنياز، اى كسى كه نزاده و زائيده نشده، و هيچ همتائى نداشته، مرا نگاه دار و پاك ساز، و گرفتاريم را بر طرف كن .
و آية الكرسى و معوذتين و قل هو الله احد را بخوان و بگو:
خدايا من از تو مسئلت مىكنم، همچون سؤال كسى كه احتياجش سخت، و نيرويش سست، و گناهانش انبوه شده همچون سؤال كسى كه براى حاجت خود فرياد رسى، و براى ناتوانيش نيرو دهندهاى، و براى گناهش آمرزندهاى جز تو نمىيابد. اى صاحب جلال و اكرام. توفيق عملى را از تو مىخواهم كه بوسيله آن هر كه آن را بجا آورد او را دوست دارى.
و يقينى را كه هر كس در جريان قضاى تو به آن متيقن شود او را بدان وسيله سود دهى.
خدايا، رحمت فرست بر محمد و آل محمد و دلم را بسوى راستى فرا كش، و حاجتم را از دنيا بگسل و رغبتم را از سر شوق به لقايت در آنچه نزد تو است. قرار ده، و صدق توكل بر خويش را بر من ارزانى دار. ترا از خير سرنوشت گذشته مسئلت مىكنم، و از شر آن بتو پناه مىبرم. ترس عبادتكاران ترا. و عبادت خاشعان در پيشگاه ترا، و يقين توكل كنندگان بر ترا، و توكل مؤمنان بتو را، از تو مسئلت دارم.
خدايا رغبت مرا در مسئلتم مانند رغبت دوستانم در مسئلتهاشان، و ترسم را مانند ترس اوليائت قرار ده، و مرا در خشنودى خود چنان بكار دار كه با وجود آن چيزى از دين تو را به علت ترس از آفريدهاى ترك نكنم.
خدايا اين حاجت من است، پس رغبتم را در آن عظيم ساز، و عذر مرا در آن، آشكار گردان. و حجتم را در آن بر زبانم گذار و بدنم را در آن عافيت بخش.
خدايا هر كه صبح كند در حالى كه به غير از تو اعتماد و اميدى داشته باشد، پس من صبح كردم. در حالى كه اعتماد و اميدم در همه كارها توئى. پس به نيك فرجامترين آنها برايم حكم كن، و مرا به رحمت خود از فتنههاى گمراه كننده نجات بخش. اى مهربانترين مهابانان.
و خداى رحمت فرستد بر سيد ما محمد پيغمبر خدا كه برگزيده است، و بر آل او كه پاكانند.