جلسه چهارم سخنرانی سه شنبه (10-4-1399)
(قم حرم حضرت فاطمه معصومه(س))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- ثمرۀ اتصال معنوی به اولیای الهی
- -اولیای الهی، منبعی از نور، ایمان، اخلاق و ارزشها
- -آخرین مقام انسان
- -قرآن، تجلیگاه پروردگار
- -معرفت، راه اتصال به اولیای الهی
- شرحی بر کلمۀ «وَلیّ اللّه» در زیارت حضرت معصومه(س)
- -معروفیت ناشناخته با اضافه شدن به یک معرفه
- -پیامد اضافه شدن به ولیالله برای حضرت معصومه(س)
- -گیرندگی کامل حضرت معصومه(س) در مسائل الهی
- -شفاعت حضرت معصومه(س) در روز قیامت
- کلام آخر؛ وداع سخت زینب(س) با برادر
- -دعای پایانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
ثمرۀ اتصال معنوی به اولیای الهی
ما در زیارت حضرت معصومه(س)، جملهٔ ولیالله را سهبار میخوانیم. در بین زنان اهلبیت(علیهمالسلام)، آنهایی که زیارت دارند، ما این سبک را نمیبینیم. حتماً خواستهاند به ما درس بدهند که بدانیم اتصال معنوی به اولیای خدا، سبب رسیدن فیوضات الهیه به ما میشود. شما ببینید وقتی چند متر کابل و سیم به کارخانهٔ تولید برق وصل میشود، چه آثاری را از خودش نشان میدهد؛ لامپهای زیادی را روشن میکند و تاریکی را فراری میدهد. همچنین سبب میشود که یخچالها مواد غذایی را از فاسد شدن نگه دارند و کولرها، پنکهها و تهویهمطبوعها، هوای خنک یا هوای گرم به خانهها برسانند. این کار یک کابل و سیم است.
-اولیای الهی، منبعی از نور، ایمان، اخلاق و ارزشها
اولیای الهی منابع نور، ایمان، اخلاق و ارزشها هستند. بدون شک، اگر دل و روح ما اتصال محبتی و عاشقانه به آنها پیدا کند، نور، اخلاق و ارزشهای آنها را در وجود ما طلوع میدهد؛ البته در حد سعهٔ وجودیمان. یکی متصل میشود و وجودش در حدی است که سلمان، عمار یا ابوذر میشود. اینها تفاوت گستردگیِ وجود با همدیگر دارند، ولی آنچه دارند، از همان اتصال محبتی، عاشقانه و باور واقعی بهدست آوردهاند؛ وگرنه سلمان قبل از اتصال به ولیاللهالاعظم، یعنی رسول خدا(ص)، یک زرتشتی بود و چیزی نبود، ارزشی نداشت. حتی مدتی قبل از اتصال به ولیاللهالاعظم هم نصرانی و مسیحی بود؛ ولی بعد از اینکه بهخاطر جستوجوگری، علاقه و محبت خودش، پیغمبر اکرم(ص) یا همان ولیاللهالاعظم را پیدا کرد و به او اتصال برقرار کرد، بهنظر میرسد یک سال نگذشت که پیغمبر(ص) روی منبر فرمودند: «سَلْمانُ مِنّا أَهْلَ الْبَيْتِ». این قرب مقام سلمان است. یک زرتشتی ایرانی و یک مسیحی بعد از زرتشتی، آنچنان ظرف ارزشها میشود که «مِنّا أَهْلَ الْبَيْتِ» میشود.
-آخرین مقام انسان
این دیگر آخرین مقام انسان است و این که سعدی میفرماید: «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند»، همین است. پیغمبر(ص) میفرمودند: «مَنْ رآنی فَقَد رَأَی الحَقَّ» هر کس من را ببیند، خدا را دیده است. خدا با چشم سر دیده نمیشود، چون ظرفیت چشم ما خیلی محدود است و پروردگار وجود بینهایت است، هیچوقت بینهایت در این دو ظرف محدود چشم جای نمیگیرد.
-قرآن، تجلیگاه پروردگار
در نهجالبلاغه مسئلهٔ خیلی مهمی است و امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: اگر میخواهید خدا را ببینید، قرآن را ببینید؛ قرآن تجلیگاه پروردگار است. البته باید این را فهمید و لفظی و کلامی فایدهای ندارد که آدم حرفش را بزند و بگوید: هر کسی قرآن را ببیند، خدا را دیده است. در حقیقت، ما باید به جایی برسیم که این مسئله را لمس بکنیم. پروردگار میفرماید: اگر کسی بخواهد قرآن را به همان حقیقتی که هست، لمس کند، حتماً میتواند. راهش چیست؟ «لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»(سورهٔ واقعه، آیهٔ 79) فقط کسانی که طهارت نوعی دارند، میتوانند به قرآن برسند. طهارت عقل که فکر بد نداشته باشد؛ نه در حق خودشان، نه در حق عالم، نه در حق مردم، نه در حق پروردگار. وقتی این طهارتها -طهارت فکر، طهارت دل، طهارت روح و طهارت عمل- پدید بشود، انسان به قرآن میرسد و حقایق و واقعیات قرآن را لمس میکند. این مطلب در خود قرآن مجید هم آمده است.
-معرفت، راه اتصال به اولیای الهی
اولیای الهی منابع همهٔ ارزشها هستند و شما باید اتصال قلبی، محبتی و عاشقانه به آنها پیدا کنید که امام صادق(ع) میفرمایند: راه این اتصال هم معرفت است؛ یعنی وقتی اولیای الهی را بشناسی، قهراً عاشق آنها میشوی و دیگر لازم نیست بدوی، زحمت بکشی، یا این و آن را ببینی؛ انسان فقط از طریق مطالعهٔ حالات، خُلقیات، اعمال و ارزشهای اولیای خدا معرفت پیدا میکند و معرفت پایه محبت میشود. محبت که آمد، اتصال میآید و وقتی اتصال بیاید، من مانند کابل و سیم، از این منابعِ انرژیِ عرشی کسب نور، اخلاق و ارزش میکنم.
شرحی بر کلمۀ «وَلیّ اللّه» در زیارت حضرت معصومه(س)
-معروفیت ناشناخته با اضافه شدن به یک معرفه
این برای ما باید خیلی مهم باشد که ما سهبار در زیارت حضرت معصومه(س) از ولیاللّههای الهی اسم میبریم: «یٰا بِنْتَ وَلیّ اللّه»، «یٰا اُخت وَلیّ اللّه»، «یٰا عَمة وَلیّ اللّه». برادران روحانی میدانند که «أخت»، «بنت» و «عمة»، هر سه به «وَلیّ اللّه» اضافه شده است. ما در باب مضاف و مضافٌالیه میخوانیم که مضاف از مضافالیه، چیز بهدست میآید؛ یعنی اگر یک نکره، یک ناشناخته، یک انسان ناشناخته(هیچکس او را نمیشناسد) به مَعرفه اضافه بشود، این ناشناخته هم مثل همان مَعرفه معروف میشود.
وقتی ما میگوییم «غلامٌ علیٍّ»، کلمهٔ غلام «الف» و «لام» ندارد و نکره است، اگر «علی» را نگوییم و فقط «غلام» بگوییم، بعد به مستمع بگوییم که آیا میدانی این غلام کیست؟ میگوید: نه، میلیونها غلام در عالم وجود داشته، من چه میدانم این غلامی که میگویی، کیست و برای من ناشناخته است. نکره یعنی ناشناخته؛ حالا اگر همین غلام را به یک شناخته اضافه بشود، خود این غلام هم شناخته میشود. وقتی میگویم که میدانی این غلام کیست؟ میگوید: نه! اما وقتی میگویم: غلامِ علی، میگوید: قنبر را میگویی؟! «غلام» با اضافه شدن به «علی» شناخته میشود و مستمع سریع میگوید: غلامِ علی، یعنی قنبر.
یا وقتی میگویم که غلام، میگوید: نمیدانم کیست! اما زمانی که میگویم: «غلام علی بن الحسین»، یکمرتبه آنکه وارد است، میگوید: «جون» را میگویی که با چهرهٔ سیاهش در کربلا شهید شد، ابیعبدالله(ع) همان کاری را با این غلام سیاه کردند که با علیاکبر(ع) کردند. اینقدر ارزش پیدا کرده بود که وقتی امام پیاده شدند، کنار بدن غلام نشستند و صورتش را روی صورت غلام گذاشتند. معرفه از این بالاتر! شناختهشده از این بالاتر!
-پیامد اضافه شدن به ولیالله برای حضرت معصومه(س)
حالا باید شبهای زیادی بنشینیم(عدد ندارد) تا بفهمیم دختر موسیبنجعفر(ع) که بهصورت «بنت»، «أخت» و «عمة» در زیارتش لفظاً به «وَلیّ اللّه» اضافه شده است، ولی در عمل، عین و بیرون -البته نه بهصورت لفظ، بلکه خودش- به ولیالله اتصال دارد؛ یعنی بنت موسیبنجعفر(ع)، خواهر امام هشتم(ع) و عمهٔ حضرت جوادالائمه(ع)؛ حالا باید فکر و دقت کرد که اضافهٔ معنوی این دختر جوان(سن زیادی هم نداشته و جوان از دنیا رفته است)، اضافه شدن است یا به زبان سادهتر، متصل شدن این دختر به موسیبنجعفر(ع)، این خواهر به حضرت رضا(ع) و این عمه به حضرت جواد(ع)، چهچیزی برای حضرت معصومه(س) بهبار آورد؟
-گیرندگی کامل حضرت معصومه(س) در مسائل الهی
گیرندگی حضرت معصومه(س) کامل بود و ما در زیارتش هم کامل بودنش را میخوانیم و میبینیم. این گیرندگی خیلی کامل بوده که ما در زیارتنامهاش میخوانیم. من آنوقت که طلبه بودم، هر روز بالای سر حضرت میآمدم و وقتی به اینجای زیارت میرسیدم، نمیتوانستم خودم را از گریه نگه دارم، گریه میکردم و میخواندم. این مسئله در سالهای طلبگی من ادامه داشت؛ یعنی دو تا برنامه قبل از درس داشتم: صبح زود به حرم میآمدم و اول مناجات تائبین را میخواندم که مناجات عجیبی است! آدم وقتی این مناجات را با توجه به خدا و به خودش میخواند، تمام وجودِ آدم را برق میگیرد و اصلاً نمیشود که آدم در خواندن این مناجات، مثل مادر جوانمرده گریه نکند! اول این مناجات را میخواندم و یکخرده دلم را با اشک چشم پاک میکردم.
غسل در اشک زنم که اهل طریقت گویند ×××××××× پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز
-شفاعت حضرت معصومه(س) در روز قیامت
بعد از خواندن مناجات تائبین و بعد، زیارت ایشان را میخواندم. مسائل ملکوتی عجیبی در آخر زیارت حضرت معصومه(س) دارد که یکی این است: «یٰا فاطمةُ اشفعی لی فی الْجَنَّةِ» اگر من در قیامت گیر کردم، به مانع برخوردم و به این نتیجه رسیدم که مرا راه در بهشت نمیدهند و آبروی بهدردخوری ندارم، شما بهسراغ من بیا و با آبرویی که داری، از من پیش خدا میانجیگری کن، واسطه بشو و به پروردگار بگو: این شخص شیعهٔ پدران من، زائر من و گریهکن بوده و حالا گیر افتاده است. خداوند متعال خواستهٔ حضرت معصومه(س) را برنمیگرداند. این مطلبی که من میگویم، با یقین خودم میگویم و به دیگران کاری ندارم که به این مسئله یقین دارند یا نمیتوانند یقین داشته باشند؛ اما من بعد از هفتاد سال عمر، دیگر بلد هستم که شک برای کجاست و یقین برای کجاست. من یقین دارم که اگر حضرت معصومه(س) یکبار دستش را به پیشگاه خدا قیامت دراز کرده و شفاعت کند، خدا دست او را برنمیگرداند و راه بهشت برای شفاعتشدهٔ حضرت معصومه(س) باز میشود.
«یٰا بِنْتَ وَلیّ اللّه» ای دختر موسیبنجعفر! از این ولیالله که پدرت بوده است، چه ارزشهایی را بهدست آوردهای؟ از برادرت امام هشتم(ع) چه ارزشهایی را بهدست آوردهای؟ از پسر برادرت، حضرت جوادالائمه(ع) چه ارزشهایی را بهدست آوردهای؟ اکنون نیستی تا برای ما بیان کنی و فهم ما هم اینقدر بالا نیست که این سه بخش زیارت تو را صددرصد بفهمیم! فقط همین را میدانیم که «یٰا بِنْتَ وَلیّ اللّه»، «یٰا اُخت وَلیّ اللّه»، «یٰا عَمة وَلیّ اللّه»، این حضرت معصومه(س) بود.
خوشا آنانکه اللّه یارشان بی ××××××××× بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دائم با تو باشند ×××××××××× بهشت جاودان بازارشان بی
کلام آخر؛ وداع سخت زینب(س) با برادر
دختر موسیبنجعفر! زینب کبری(س) عمهٔ جد شما زینالعابدین(ع) بود و به همین نسبت، عمهٔ شما هم میشود. شما وقتی در بستر بیماری بودید، چقدر زیارتکننده داشتید و همهجور وسیلهای برایتان فراهم بود؛ اما عمهتان وقتی کنار خیمه بود و دید که امید و محبوبش، ابیعبدالله(ع) بهطرف میدان میرود، میدانست ابیعبدالله(ع) دیگر برنمیگردد. آمد با برادر خداحافظی کرد، اما خداحافظی که در دنیا نمونه نداشت! زینب کبری(س) مثل ابر بهار اشک میریخت و ابیعبدالله(ع) دلداری میدادند. یک مقدار که آرام شد، امام حسین(ع) سوار بر مرکب شدند و آرام آرام حرکت کردند، چند قدم که رفتند، نیمخیز از روی زین اسب بلند شدند و پشت سرشان را نگاه کردند، دیدند خواهر نیست! با خودشان گفتند: نباید خواهرم به این زودی به خیمه رسیده باشد. حضرت برگشتند و دیدند که زینب(س) روی خاک افتاده و غش کرده است. پیاده شدند، سر خواهر را از روی زمین بلند کردند و روی دامن گذاشتند. شما در دورهٔ عمرتان، هم دیده بودید و هم میدانید هر کسی غش میکرد، میگفتند: آب بیاور و به صورتش بپاش! حسین(ع) آب نداشت، ولی آبی به صورت خواهر پاشید که این آب در دنیا تک بود و نمونهٔ آن نبود. مقداری صورتش را بهطرف صورت زینب(س) آوردند و شروع به گریه کردند، اشک چشم ابیعبدالله(ع) روی صورت زینب(س) بود، چشمش را باز کرد و صدا زد: حسین من! یعنی میگویی تو را بکشند و من آرام باشم...
-دعای پایانی
خدایا! ما از ماه رمضان و رجب و شعبان محروم شدیم، جریمه شدیم و چوب خوردیم؛ به حقیقت زینب کبری(س)، محرّم و صفر را از ما نگیر.
خدایا! محراب و منبر و مسجد و حرم را از ما نگیر.
خدایا! گناهان ما را بیامرز.
خدایا! شهدا، شهدای حرم و کل گذشتگان شیعه را بیامرز.
قم/ حرم حضرت معصومه(س)/ دههٔ کرامت/ تابستان1399ه.ش./ سخنرانی چهارم