لطفا منتظر باشید

جلسه پنجم سخنرانی چهار شنبه (11-4-1399)

(قم حرم حضرت فاطمه معصومه(س))
ذی القعده1441 ه.ق - تیر1399 ه.ش
12.79 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

قلم و زبان، قاصر از بیان آثار وجودی حضرت معصومه(س)

همهٔ ما در زیارت حضرت معصومه(س)، جملهٔ «وَلیّ ‌اللّه» را سه‌بار می‌خوانیم: «السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللهِ»، «السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللهِ»، «السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّهَ وَلِیِّ اللهِ». این سه ولی‌الله روی همدیگر از نظر جمع عربی، «اولیاء الله» می‌شود. وجود الهی حضرت معصومه(س) از این سه خورشید عرشی و ملکوتی، کسب فیوضات کرده و با کسب فیوضات، به این مقامات و درجات بسیار بالا و والا رسیده است که زیارت ایشان، تنها گوشه‌ای از آن درجات را به ما نشان می‌دهد، نه همهٔ آن. اگر ما بخواهیم آثار وجود ایشان و برکات آن حضرت را از زمانی که در اینجا دفن شده‌اند تا الآن بررسی کنیم، توان و قدرتش را نداریم، بیان و قلم آن را نداریم. من گوشه‌ای از آن را برایتان می‌گویم و شما از همین گوشه، به بقیهٔ مسائل این پانزده قرن توجه کنید. 

 

معرفت آیت‌الله بروجردی به مقام حضرت معصومه(س) 

مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی بخشی از عمرشان را در اصفهان و بخشی از عمرشان را در نجف بودند. بعد از برگشتن از نجف، سی سال در بروجرد بودند و آنجا درس داشتند؛ اما بروجرد حوزهٔ علمیهٔ گسترده‌ای نبود. یک بخش از کارشان، درس و یک بخش از کارشان رسیدگی به امور مردم بود، دو وعده در مهم‌ترین مسجد بروجرد با جمعیت زیاد نماز می‌خواندند و در ماه مبارک رمضان و دههٔ عاشورا به منبر می‌رفتند. با آن‌همه عظمتی که داشتند، هم در ماه رمضان و هم دههٔ عاشورا، پایان هر منبر روضه می‌خواندند و خودشان هم به‌شدت گریه می‌کردند. من گریه‌های ایشان را در همین قم دیده بودم. آن‌وقت نوجوان سیزده‌چهارده ساله‌ای بودم. ایشان تحمل شنیدن مصائب حضرت سیدالشهدا(ع) را نداشتند. 

 

-ورود آیت‌الله بروجردی به قم و رونق حوزهٔ علمیه

مرحوم بروجردی یک بیماری پیدا کردند که ایشان را از بروجرد به تهران، بیمارستان فیروزآبادی آوردند. امام که آن‌وقت حدود سی سال داشتند، با تعدادی از علما به دیدن آیت‌الله بروجردی می‌روند و به ایشان عرض می‌کنند که شما وقتی از بیمارستان بیرون آمدید، به بروجرد نروید و به قم بیایید. ایشان هم می‌فرماید که من با قرآن استخاره می‌کنم. وقتی با قرآن استخاره می‌کنند(آیهٔ استخاره را هم زندگی‌نامه‌شان نوشته‌اند)، تصمیم قطعی می‌گیرند که به قم بیایند و دیگر به بروجرد برنمی‌گردند. از برکات حضرت معصومه(س)، حوزهٔ علمیه‌ای که هفتصد طلبه داشت، با ورود آیت‌الله‌العظمی بروجردی هفت‌هزار طلبه پیدا می‌کند. از این هفت‌هزار نفر، تعدادی مراجع تقلید بعد از ایشان می‌شوند، تعدادی نویسندگان قویِ چیره‌دستی می‌شوند که با مقالاتشان توانستند جوانان کشور را زیر نظر ایشان جذب اسلام کنند، تعدادی مدرّس طلبه‌پرور و تعدادی هم مبلّغ و منبریِ ورزیدهٔ دینی شدند. اقامت ایشان در قم شانزده سال طول کشید و برکات وجود ایشان از قم به کشورهای مختلف آسیا، اروپا و آمریکا پخش شد. شما اینها را باید در جلدهای ضخیم نوشته‌شده در زندگی ایشان ببینید. 

 

اگر حضرت معصومه(س) اینجا دفن نبود، شخصی مثل آیت‌الله‌العظمی بروجردی علتی برای آمدن به قم نداشتند. شما این را یقین بدانید که ایشان بعد از آن استخاره، به احترام دختر موسی‌بن‌جعفر(ع) به اینجا آمدند و مقیم شدند. داستانی هم از احترام ایشان به حضرت معصومه(س) برایتان بگویم که خیلی مهم است. این داستان، معرفت آیت‌الله‌العظمی بروجردی را به حضرت معصومه(س) نشان می‌دهد؛ یعنی ایشان شأن، مقام و موقعیت حضرت معصومه را در پیشگاه خدا می‌دانست. 

 

دوری از گناه در پرتو شناخت خداوند، پیامبر(ص) و اولیای الهی

کسی که از ایشان شناخت داشته باشد، حداقل به احترام ایشان، از عبادت در این شهر کم نمی‌گذارد و به گناه اضافه نمی‌کند. اگر آدم حضور این «بِنْتَ وَلِیِّ اللهِ»، «أُخْتَ وَلِیِّ اللهِ» و «عَمَّهَ وَلِیِّ اللهِ» را درک کند، نه از عبادتش کم و نه به معصیت خود اضافه می‌کند. در عبادت به‌سوی رشد حرکت می‌کند و در معصیت نیز اجتناب برای او حاصل می‌شود؛ یعنی وقتی در خانه‌اش هم نشسته است، می‌داند که شعاع وجود ایشان ناظر بر انسان است و خجالت می‌کشد که معصیت کند، گران‌فروشی کند، ربا بخورد، رشوه بگیرد یا مردمی که به ادارات مراجعه می‌کنند، معطل و اذیت کند و کارشان را انجام ندهد. 

وقتی من خدا، پیغمبر(ص)، ائمه(علیهم‌السلام) و ارواح طیبه‌ای مثل حضرت معصومه(س) را از خودم غایب بدانم، اصلاً حال عبادت نخواهم داشت و شوق به گناه هم در من خیلی زیاد خواهد شد؛ یعنی من وقتی بیگانه می‌شوم که آشنایی مثل خدا، پیغمبر(ص) و ائمه(علیهم‌السلام) نداشته باشم. شما در قرآن دقت کنید و این آیه را ببینید: «فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»(سورهٔ توبه، آیهٔ 105). آیهٔ تکان‌دهنده‌ای است! برادران اهل علم می‌دانند که حرف «سین» بر سر فعل مضارع «یَرَی» در آیهٔ شریفه است و این «سین» برای خود فعل نیست. 

 

-ظاهر و باطن هستی، نزد خداوند

این حرف «سین» به‌خاطر معنایی به فعل مضارع چسبانده شده است و «سَيَرَى اللَّهُ» معنی زمانی هم ندارد؛ چون اصلاً زمان دربارهٔ پروردگار عالم معنی ندارد! خدا می‌فرماید: «وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ»(سورهٔ یس، آیهٔ 32) ظاهر و باطن هستی، الآن، گذشته‌ و آینده‌اش، یک ‌جا پیش من است؛ یعنی خدا گذشته، حال و آینده ندارد. ما می‌گوییم که قیامت بعداً برپا می‌شود؛ اما در علم خدا، الآن قیامت برپاست، بهشتی‌ها در بهشت و جهنمی‌ها هم در جهنم هستند و گذشته، الآن و آینده هم حاضر و موجود است، لازم نیست که زمان رد بشود تا خدا مسئله‌ای را در حرکت زمان ببیند. این «سین» تحقیق است، نه زمان؛ یعنی یقین بدانید که پروردگار، پیغمبر(ص) و مؤمنون که ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) هستند(حالا دلیلش را می‌گویم که چرا ائمه طاهرین هستند)، عمل شما الآن پیش آنها دیده می‌شود. 

 

-انسان در معرض دید خداوند، پیامبر(ص) و اولیای الهی

الآن چند میلیارد مؤمن در جهان بوده و هست و در آینده خواهد بود؟ ما الآن در حرم حضرت معصومه(س) نشسته‌ایم و عمل یک نفر را که از چشم ما غایب است، نمی‌بینیم. ما الآن خودمان را با این عمل خوبمان می‌بینی که در حرم نشسته‌ایم و به مسائل الهی گوش می‌دهیم. هیچ‌کس از اعمال پنهان یا آینده و گذشتهٔ ما خبر ندارد؛ ولی پروردگار، پیغمبر(ص) و مؤمنون که مانند پیغمبر و خدا می‌بینند، یعنی همان ائمه(علیهم‌السلام)، اینها آگاه هستند. من اگر این‌گونه آیات در زندگی‌ام طلوع داشته باشد و یقین داشته باشم که خدا مرا می‌بیند، پیغمبر عظیم‌الشأن اسلام و ائمه(علیهم‌السلام) نیز اِشراف دیدنی به من دارند؛ آیا می‌توانم گناه بکنم، آن‌هم گناه کبیره؟! آیا می‌توانم ظلم به مردم بکنم؟ آیا می‌توانم جنس مورد نیاز مردم را انبار بکنم تا ده برابر شود و ده برابر فشار به طبقات پایین جامعه بیاید؟ اگر بدانم که خدا، پیغمبر(ص)، ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام) و روح اولیای الهی، مانند حضرت معصومه(س) به من مشرِف است، این کار را نمی‌کنم. آیا ما جلوی بچهٔ‌ خودمان، رفیق یا همسرمان گناه می‌کنیم؟ نه خجالت می‌کشیم! یعنی پروردگار عالم، پیغمبر(ص) و ائمه(علیهم‌السلام) در بینندگی، از بچه‌ها و همسران و رفیق‌های ما کمتر هستند؟! ما در معرض دید پروردگار، پیغمبر(ص)، ائمه(علیهم‌السلام) و اولیای الهی هستیم.

 

حکایتی شنیدنی از معرفت آیت‌الله بروجردی به شأن حضرت معصومه(س) 

آیت‌الله‌العظمی بروجردی این معرفت را هم به خدا، هم به پیغمبر(ص)، هم به ائمه(علیهم‌السلام) و هم به حضرت معصومه(س) داشتند. من این جریان را یادم است، البته عکس‌العمل آیت‌الله‌العظمی بروجردی را به‌یاد ندارم. من آن‌وقت بچه‌مدرسه‌ای بودم، بعداً فهمیدم و در زندگی‌نامه‌شان خواندم. 

 

-درخواست پادشاه عربستان برای دیدار با آیت‌الله بروجردی

پادشاه عربستان به‌نام سعود‌بن‌عبدالعزیز به ایران می‌آید و به حاکمان آن زمان ایران می‌گوید که من علاقه دارم به قم بروم و رهبر مذهبی شما را ببینم. پادشاه عربستان شنیده بود که آیت‌الله‌العظمی بروجردی، رهبر مذهبی شیعه است و دربار به او گفتند: ما به ایشان خبر می‌دهیم، بعداً زمینهٔ رفتن شما به قم را فراهم می‌کنیم. خوب دقت کنید؛ عظمت حضرت معصومه(س) را می‌گویم، داستان نمی‌گویم!

 

-بی‌ادبی به حضرت معصومه(س)، علت نپذیرفتن شاه عربستان

از طرف دربار به محضر آیت‌الله‌العظمی بروجردی می‌آیند و می‌گویند: پادشاه عربستان می‌خواهد به زیارت شما بیاید، ایشان می‌فرماید: من علاقه‌ای به ملاقات با شاهان ندارم، از طرف من از ایشان عذرخواهی بکنید و بگویید که ایشان نیاید. وقتی نمایندگان دولت آن زمان می‌روند، یکی دوتا از علما می‌گویند: آقا او را راه می‌دادی تا بین ما و عربستان که بعد از کشتن ابوطالب یزدی خیلی شکرآب شده است، رابطهٔ حسنه‌ای برقرار می‌شد و حاجی‌های ایران راحت‌تر به آنجا می‌رفتند. با ملاقاتی که از شما می‌شد و سفارش می‌شوید، مراعات بیشتری از حجاج ایرانی می‌کردند. ایشان فرمود: من هیچ‌کدام اینها را نمی‌خواهم! اینها(وهابی‌ها) زیارت قبور را حرام می‌دانند و اگر پادشاه عربستان به قم بیاید، برای زیارت حضرت معصومه(س) نمی‌رود. این بی‌احترامی بهٔ عمه من است و نباید بیاید! این حضرت معصومه(س) است. آیت‌الله‌العظمی بروجردی این معرفت را به حضرت معصومه(س) داشتند که اگر شاه مملکتی به زیارت نرود، بی‌ادبی به دختر موسی‌بن‌جعفر(ع) است و او را راه نداد.

 

ارزش والای حضرت معصومه(س) در کلام حضرت رضا(ع)

«یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللهِ»، «یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللهِ»، «یَا عَمَّهَ وَلِیِّ اللهِ»؛ به خدا این خیلی مهم است! حضرت معصومه(س) دختر ولی‌الله بوده، ولی اتصال فکری، روحی، اخلاقی و عملی شدید به ولی‌الله داشته است و از طریق این اتصال، کسب ارزش می‌کرد. این‌قدر ارزش او بالا رفت که امام هشتم به سعد‌بن‌سعد فرمودند: «مَنْ زارَها فَلَهُ الْجَنَّةُ» کسی که خواهر مرا در شهر قم زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌شود.

 

منظور امام، شما شیعیان است، نه هر کسی؛ اگر شما مردان و زنان اهل ایمان، شما رعایت‌کنندگان حلال و حرام خدا، ایشان را زیارت کنید و روز قیامت در پرونده‌تان کم داشته باشید، همهٔ کمبود ما را زیارت ایشان جبران می‌کند. وقتی امام می‌گویند بهشت واجب می‌شود، یعنی دیگر موانع رفتن بهشت از سر راه شما برداشته می‌شود و با زیارت حضرت معصومه(س)، راه شما به بهشت آسان و راحت می‌شود، مشکلی در قیامت نخواهید داشت. گذشتهٔ از صدیقهٔ کبری، حضرت خدیجه و زینب(علیهم‌السلام)، چه زنی را در اهل‌بیت یا تاریخ بشر سراغ دارید که امام معصوم چنین حرفی دربارهٔ او زده باشد؟! شما جایی شنیده‌اید یا در کتابی دیده‌اید که هر کس به حضرت مریم، مادر مسیح(ع) سلام بدهد، «وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» بهشت بر او واجب شود؟ یا کسی به مادر موسی‌بن‌عمران(ع)، مادر حضرت نوح(ع) یا حوا(ع) سلام بدهد، «وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ بهشت بر او واجب شود؟ این چه مقام و عظمتی است!

 

پرورش حضرت معصومه(س) در دامن اولیای الهی

این اولیای الهی که نورشان به‌صورت عام در حضرت معصومه(س) تجلی داشته است، خودشان چه ویژگی‌هایی داشته‌اند؟! من سه آیه از قرآن برایتان بخوانم که قبلاً هم خوانده‌ام و به شما هم وعده داده‌ام کلمه به کلمه‌اش را برایتان توضیح بدهم و تحلیل کنم؛ اما این مقدمات منبر به من فرصت نداد! فردا شب، هم شب جمعه و هم شب ولادت وجود مبارک امام هشتم است، بحث دربارهٔ حضرت رضا(ع) منحصر است، ان‌شاءالله از شب یکشنبه، شخصیت حضرت معصومه(س) را در دو سه شب باقی‌مانده برایتان شرح می‌دهم.

اول یک روایت درست، صحیح، ریشه‌دار برای شما بخوانم؛ امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «نَحْنُ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ» ما اولیای الهی هستیم. این در کتاب‌های معتبر ما و روایات آمده است. این اولیاءالله که حضرت معصومه(س)، خواهرشان، دخترشان و عمه‌شان بوده، چه ویژگی‌هایی دارند؟! 

به‌راستی چه آیاتی است! آدم را زنده می‌کند، دلِ آدم را پر از نور می‌کند و قلب آدم را با قرآن حرکت می‌دهد. آیات خیلی شادی است و هشت بهشت در این آیات موج می‌زند! البته باید از خدا بخواهیم چشمی به ما بدهد که این امواج را ببیند؛ ولی به حق خود قرآن، هشت بهشت موج می‌زند! 

 

«أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»(سورهٔ یونس، آیهٔ 62). 

«الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ»(سورهٔ یونس، آیهٔ 63) که فعل ماضی «آمَنُوا» با فعل استمراری «وَكَانُوا يَتَّقُونَ» آمده است. ان‌شاءالله اینها را بعداً به لطف خدا، از نظر ادبی توضیح می‌دهم؛ چون درک اینها ما را به مفهوم آیات بیشتر نزدیک می‌کند. 

«لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۚ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»(سورهٔ یونس، آیهٔ 64). 

این اولیای خدا هستند که حضرت معصومه(س) در دامن اینها پرورش پیدا کرده است.

خوشا آنان‌که بر این صحنهٔ خاک ×××××××××× چو خورشیدی درخشیدند و رفتند

خوشا آنان‌که بذر آدمیت ×××××××××× در این ویرانه پاشیدند و رفتند

خوشا آنان‌که در میزان وجدان ××××××× حساب خویش سنجیدند و رفتند

خوشا آنان‌که پا در وادی حق ××××××× نهادند و نلغزیدند و رفتند

خوشا آنان‌که بار دوستی را ××××××× کشیدند و نرنجیدند و رفتند

 

کلام آخر؛ پیکر قطعه‌قطعهٔ برادر و آفتاب سوزان کربلا 

دختر موسی‌بن‌جعفر! شما وقت ازدنیارفتن‌ در اتاق بودید، در هوای گرم نبودید، آفتاب بر بدن پاک شما نمی‌تابید و آرامش داشتید؛ ولی عمه‌تان حضرت زینب(س)، وقتی در بستر بیماری بود و حس کرد که از دنیا رفتنش نزدیک است، فرمودند: بستر من را به حیاط خانه ببرید و مقابل آفتاب بگذارید. گفتند: خانم، هوا گرم و آفتاب داغ است! حضرت فرمودند: من در کربلا خودم بدن قطعه‌قطعهٔ ابی‌عبدالله(ع) را روی خاک و در برابر آفتاب سوزان دیدم، می‌خواهم مثل برادرم زیر حرارت آفتاب جان بدهم. 

 

یک کلمه دیگر هم بگویم که خیلی دلتان بسوزد و خیلی گریه کنید! حضرت معصومه(س) شما را می‌بینند و دعایتان می‌کنند. امام صادق(ع) می‌فرمایند: وقتی برای حسین ما گریه می‌کنید، روح مادرم زهرا(س) بالای سرتان شاهد شماست و به شما دعا می‌کند. وقتی زینب(س) کنار بدن برادر آمد که روبه‌روی آفتاب بود، صدا زد: حسین من! روزی من در اتاق مادرم زهرا(س) خوابیده بودم و آفتاب به من می‌تابید، تو در اتاق آمدی، بالای سر من ایستادی و سایه روی من انداختی تا آفتاب مرا رنج ندهد. برادرم! حالا چیزی ندارم که بر بدنت سایه بیندازم. حسین من! می‌خواهم صورتت را ببوسم، اما سرت را بالای نیزه زده‌اند؛ می‌خواهم بدنت را ببوسم، اما جای درستی ندارد! من این دل داغ‌دیده‌ام را چگونه آرام کنم؟ امام صادق(ع) می‌فرمایند: دو دستش را دو طرف بدن گذاشت، خم شد و لب‌هایش را روی گلوی بریده گذاشت...

 

قم/ حرم حضرت معصومه(س)/ دههٔ کرامت/ تابستان1399ه‍.ش./ سخنرانی پنجم 

برچسب ها :