لطفا منتظر باشید

جلسه سوم سخنرانی دوشنبه(9-4-1399)

(قم حرم حضرت فاطمه معصومه(س))
ذی القعده1441 ه.ق - تیر1399 ه.ش
12.7 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

حضرت معصومه(س) و تربیت در دامن اولیای خدا

در جلسهٔ گذشته شنیدید که در زیارت حضرت معصومه(س)، جملهٔ «ولی‌ الله» سه‌بار ذکر شد: «السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللهِ»، «السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللهِ» و «السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّهَ وَلِیِّ اللهِ». جمع «وَلِیِّ اللهِ» که سه‌بار در زیارت آمده است، «اولیاء الله» می‌شود، این «اولیاء الله» که حضرت معصومه(س) در دامن تربیت و در سایهٔ فیوضات آنها زندگی کرد، از نورانیت آنها بهرهٔ کامل برد و حقایق الهی، ملکوتی و عرشی را از آنها کسب کرد، چه ویژگی‌ها، صفات و خصوصیاتی دارند.

 

-قرآن و روایات، دو منبع قدرتمند شناخت اولیای خدا

ما ویژگی‌های اولیای خدا را خیلی روشن و واضح در دو منبع می‌بینیم: یکی در قرآن مجید، به‌ویژه در سورهٔ مبارکه یونس است، یکی هم در منابع اصیل، ریشه‌دار و معتبر روایی، مانند جلد دوم عربی کتاب شریف «اصول کافی». چون ترجمه‌های مختلفی از این کتاب شده، من الآن نمی‌دانم که روایات مربوط به اولیای خدا در ترجمه‌های متعدد، در چه جلدی و کدام قسمتی است؛ اما سورهٔ مبارکهٔ یونس، این است: «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ × الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ × لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۚ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ»(سورهٔ یونس، آیات 62-64).

 

اهمیت تدبر در آیات قرآن

-فهم قرآن، بهار دل‌ها

می‌دانید که تدبر در قرآن و به‌دنبال فهم قرآن رفتن، واجب است. ما در خود قرآن، امر به تدبر در قرآن داریم و در روایات اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هم امر داریم که قرآن را بفهمیم. امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه با فعل امر می‌فرمایند: «تَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ اَلْقُلُوبِ» اندیشه و فهم‌ خودتان را در آیات قرآن کریم به‌کار بگیرید که همانا فهم قرآن، بهار دلهاست؛ یعنی فهم قرآن، دلِ مرده را زنده می‌کند، یا دلی را که می‌رانده‌اند، زنده می‌کند.

 

-زنده کردن دل با موعظه و پند قرآن

امیرالمؤمنین(ع) در نامه‌ای به حضرت مجتبی(ع) می‌نویسند؛ اگرچه در این نامه با حضرت مجتبی(ع) سخن فرموده‌اند، منظورشان همهٔ امت است: «یٰا بُنَیّ! أَحْیِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ» حسن جان! دلت را به‌وسیله موعظه و پند زنده کن. شما در همین سورهٔ یونس می‌خوانید که پروردگار دربارهٔ قرآن می‌فرماید: «قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ»(سورهٔ یونس، آیهٔ 57) کل قرآن مجید موعظه است که از سوی پروردگارتان برای شما آمده است. قرآن قلب مرده را به چه صورت زنده می‌کند؟ با فکر کردن، تدبر و فهم آیاتش.

 

مسئولیت انسان در برابر قرآن و روایات اهل‌بیت

-حقیقت معنایی مسئول

حالا کلمه‌به‌کلمهٔ این سه آیه را با همدیگر دقت می‌کنیم؛ هم من و هم شما، با لطف و عنایت خدا و با نظر دختر موسی‌بن‌جعفر(ع) دقت می‌کنیم که دقت در آیات، سرمایه‌های بسیاری نصیب انسان می‌کند. یقین بدانید که ما در برابر قرآن کریم و روایات اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، مسئول شرعی، اخلاقی، عقلی و وجدانی هستیم. خود قرآن مجید می‌فرماید که شما مسئول هستید. مسئول یعنی کسی که در پیشگاه پروردگار از او پرسش می‌شود و خود خداوند در روز قیامت از او می‌پرسد.

 

-سؤالات ارزشمند خداوند در روز قیامت

البته خدا نمی‌پرسد که چقدر نان و میوه خوردی، چقدر آب و شربت نوشیدی؛ کریم و آقاتر از این است که از سفره‌ای که پنجاه شصت سال برای ما در صبحانه، ناهار و شام گسترده، سؤال بکند و بگوید: چه خورده‌ای و چرا خورده‌ای! ائمهٔ ما می‌فرمایند: خداوند مهربان و کریم چنین سؤالی نخواهد کرد. آنهایی هم که کرم دارند و در دنیا به مردم انفاق می‌کنند، عطا می‌کنند و مردم را مهمان می‌کنند، از سفره‌شان و اینکه مهمان چه خورده یا به او چه عطا شده است، سؤال نمی‌کنند؛ یعنی آقایی و بزرگواریِ کریم ابا و امتناع دارد که از طرفش سؤال شکمی بکند!

سؤالاتی که در قیامت می‌شود، سؤالات خیلی باارزشی است؛ سؤال از توحید، نبوت، ولایت اهل‌بیت، دربارهٔ تکالیف، عقل، گوش، چشم و قلب. اینها سؤالات باارزشی است!

 

-مورد سؤال قرار گرفتن سه‌دسته انسان در روز قیامت

از چه کسانی سؤال می‌کنند؟ از آنهایی که دراین‌زمینه‌ها یا کم داشته‌اند یا کم گذاشته‌اند یا اصلاً در دنیا به‌دنبال این مسائل الهی نرفته‌اند؛ ولی از آنهایی که سلمان‌وار، ابوذروار، مقدادوار، حبیب مظاهروار، عبدالله‌بن‌یعفوروار، یونس‌بن‌عبدالرحمن‌وار به‌دنبال توحید بوده‌اند تا یافته‌اند، به‌دنبال نبوت بوده‌اند تا معرفت پیدا کرده‌اند، به‌دنبال ولایت بوده‌اند تا حقیقت ولایت را دریافت کرده‌اند، به‌دنبال تکالیف بوده‌اند تا عمل کرده‌اند، سؤال نمی‌کنند.

 

سفارش رسول خدا(ص) به حسابرسی و ارزیابی خود

-حسابرسی خود قبل از برپایی روز قیامت

چقدر این روایت زیباست! پیغمبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «حاسِبوا أنْفُسَكُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا» خودتان به حساب خودتان در دنیا برسید، پیش از آن که در قیامت به حساب شما برسند. اگر انسان یک‌بار به حساب خودش، عدلش، قلبش، تکالیفش، اعتقاداتش، افکارش و اندیشه‌هایش برسد، روز قیامت در امان کامل است و دوبار حسابرسی نمی‌شود. آنجا دادگاه و سؤال ندارد و وقتی از قبر بیرون می‌آید، با بهشت فاصلهٔ زمانی ندارد.

 

-سرعت حسابرسی مؤمنین در روز قیامت

مرد عربی از رسول خدا(ص) پرسید: یا رسول‌الله! این مردم مؤمن که به تکالیف و واجبات عمل کرده‌اند و به مسائل مالی عمل داشته‌اند، در روز قیامت چقدر معطل می‌شوند؟ از زمان حضرت آدم(ع) تا برپا شدن قیامت، میلیاردها آدم مؤمن زندگی کرده و وارد قیامت شده است، اینها را چقدر معطل می‌کنند؟ یعنی این میلیاردها نفر باید پشت گردن بایستند تا دانه‌دانه به حساب و پرونده‌شان برسند؟! وقتی به نفر آخر برسد، چندهزار سال طول می‌کشد تا به بهشت برود.

پیغمبر اکرم(ص) در پاسخ فرمودند: وقتی ابرها برق می‌زند تا روشن و خاموش شود(رعد و برقی که در قرآن است؛ رعد صدای ابر و برق هم جهش نور ابر است)، چقدر طول می‌کشد؟ زمان حساب بندگان مؤمن الهی کمتر از برق زدن آن ابر است. شما دیده‌اید که وقتی برق می‌زند، یک چشم‌به‌هم زدن می‌زند و خاموش می‌شود. تعجب کرد که مگر می‌شود زمان حسابرسی میلیاردها نفر به‌اندازهٔ برق یک ابر باشد! پیغمبر(ص) تعجبش را برطرف کردند و فرمودند: چقدر موجود زنده داریم؟ مرد گفت: نمی‌دانم! به او فرمودند: پروردگار هر روز حساب روزی دادن به این میلیاردها موجود زنده -پرندگان، چرندگان، خزندگان، موجودات دریاها، اهلی‌ها، وحشی‌ها و انسان‌ها- را چطور انجام می‌دهد؟ خدا نه کسی را یادش می‌رود، نه کسی را از قلم می‌اندازد و نه لازم است که زمان طولانی بنشیند و رزق موجودات زنده را حساب کند.

 

-ورود یاران ابی‌عبدالله(ع) بدون حسابرسی به بهشت

خدا اینجا چطور در حسابرسی این‌قدر سریع است؟ «إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِساب»(سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 199) در قیامت هم برای مردم مؤمن، هم «سَرِیعُ ‌الْحِساب» و هم «بِغَیْرِ حِساب» است؛ یعنی حساب بسیاری از مؤمنان به‌سرعت انجام می‌گیرد و بسیاری از مردم مؤمن هم اصلاً پرونده و حسابی ندارند. این روایت را نَه در یک کتاب و نَه دوتا، بلکه من شاید در هشت‌نُه تا کتاب دیده‌ام؛کتاب‌ها نقل کرده‌اند که وقتی امیرالمؤمنین(ع) در مسیر جنگ صفین به سرزمین کربلا رسیدند، دستور دادند که در این سرزمین پیاده بشوید. تمام ارتش پیاده شدند و شب را ماندند، صبح هم با امیرالمؤمنین(ع) نماز جماعت خواندند. حالا من شبِ امیرالمؤمنین(ع) را بلد نیستم که بگویم چگونه می‌گذشت! شب امیرالمؤمنین(ع)، شب باکمیّت نبوده، شب باکیفیت بوده است؛ یعنی هر یک ساعت شب امیرالمؤمنین(ع)، مطابق عمر همهٔ انسان‌ها خیر و برکت داشته است. حالا آن شب در کربلا چه‌کار کرده‌اند، ننوشته‌اند؛ ولی وقتی نماز جماعت تمام شد و «ألسّلامُ عَلَیْکم وَ رَحْمَةُ اللّه وَ بَرَکاتُه» را گفتند، دستشان را به‌طرف زمین بردند، مُشتی خاک از کنار جانمازشان برداشتند و بو کردند، بعد فرمودند: «واهاً أيّتها التُّرْبَة! یَخْرُجونَ مِنك یَومَ الْقیامَةِ أقوامٌ يَدْخُلُونَ الْجَنة بِغَيْر حِساب» ای خاک! تو چه خاکی هستی، چه خاکی می‌باشی که فردای قیامت، اقوامی از تو وارد محشر می‌شوند و بدون حساب به بهشت می‌روند. شهدای کربلا اصلاً پرونده ندارند و خودشان به بهترین صورت، حساب خودشان را در دنیا رسیده‌اند.

 

-ارزیابی موقعیت خود، پیش از ارزیابیِ روز قیامت

به حساب خودتان برسید، قبل از اینکه دیگری(خدا) در قیامت به حسابتان برسد، «و زِنُواها قبلَ اَنْ تُوزَنُوا» و خودتان را ارزیابی کنید؛ «زِنُوا» یعنی خودتان را ارزیابی و معیارگیری کنید که در چه وضع و موقعیتی هستید، پیش از آنکه دیگری شما را ارزیابی کند.

 

قسم خداوند به پرسش از مسئولیت انسان‌ها

جا ندارد که ما انکار مسئولیت کنیم! کافران، مشرکان، منافقان، مؤمنین، انبیا و ائمه مسئول هستند. شما در قرآن دربارهٔ کل انبیا می‌خوانید: «وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ»(سورهٔ اعراف، آیهٔ 6) من در قیامت از 124هزار پیغمبر می‌پرسم(پرسش بدون معطلی) و به آنها می‌گویم که آیا تکلیف رسالت خود‌تان را ادا کردید؟ آنها هم در یک لحظه می‌گویند: تو دانا هستی بر اینکه ادا کردیم، خدا می‌فرماید: بفرمایید، شما معطلی ندارید!

دربارهٔ همهٔ انسان‌ها می‌فرماید: «فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ»(سورهٔ حجر، آیهٔ 92) خیلی عجیب است که پروردگار در کنار مسئولیت به خودش قسم خورده است و می‌گوید: حبیب من، به پروردگارت قسم! حتماً و حتماً(این دو حتم در آیهٔ شریفه است؛ یکی در «لام» کلمهٔ «لَنَسْأل» و یکی هم در نون تأکید ثقیله است) من از اولین انسان تا آخرین انسان پرسش می‌کنم. پرسش من چیست؟ «عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ»(سورهٔ حجر، آیهٔ 93) از آنچه که از اول تکلیف تا لحظهٔ مرگ انجام داده‌اند، می‌پرسم. «كَانُوا يَعْمَلُونَ» ماضی استمراری است و معنی‌اش این است: آنچه از اول تکلیف انجام داده‌اند تا لحظه‌ای که ملک‌الموت جانشان را گرفته است.

همهٔ ما مسئول هستیم! «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا»(سورهٔ إسراء، آیهٔ 36)، من از همهٔ برادران و خواهران تقاضا می‌کنم که این مسئلهٔ مسئولیت همیشه در یادتان باشد و یاد من هم باشد! ما در هر حرکتی، هر گوش دادنی، هر نگاه کردنی، هر راه رفتنی و هر معاشرتی، همچنین در ازدواج و امور دیگر زندگی مسئول هستیم و ما را مورد بازپرسی قرار می‌دهند.

 

پرسش از چهار مسئلهٔ مهم در روز قیامت

من در اینجا روایت بسیار باارزشی را برایتان بخوانم؛ من این روایت را شاید 24-25 سال پیش از جلد بیست‌وهفتم «بحارالأنوار» در یادداشت‌هایم نوشته‌ام. مرحوم مجلسی این روایت را از کتاب‌های معتبر گذشتگانمان نقل کرده است: روزی پیغمبر(ص) بین مردم بود، فرمودند: «لايَزُولُ قَدَمُ عَبْدٍ يَوْمَ القِيامَةِ بَيْنِ يَدَیِ اللّهِ عز و جل حَتّی يَسْئَلَهُ عَنْ أَرْبَعَ خِصال» روز قیامت، یک نفر نمی‌تواند در پیشگاه خدا تکان بخورد و جابه‌جا بشود! همه در پیشگاه حق ایستاده‌اند، اجازهٔ تکان خوردن و حرف زدن هم ندارند؛ چنان‌که در سورهٔ هود آمده است: در قیامت، احدی اجازهٔ حرف زدن ندارد تا خودم بگویم حرف بزن. حالا رسول خدا می‌فرمایند که در روز قیامت نمی‌گذارند مردم تکان بخورند تا چهار مسئله را از آنها بازپرسی کنند:

 

الف) هزینهٔ عمر در چه راهی؟

«عَن عُمُرِهِ فيما أفناهُ» عمری که به تو داده شد، کجا هزینه کردی؟ به بیکاری، بی‌عاری، معطلی، خوشگذرانی، خواب و خوراک؟ عمرت را کجا نابود کردی؟ این هشتاد سال را کجا تمام کردی؟

ب) هزینهٔ بدن در چه‌کاری و کجا؟

«عَنْ جَسَدِهِ فِيمَا أَبْلَاهُ» بدنت را کجا و چگونه کهنه کردی؟ تو جوانِ قویِ برومندی بودی، یواش‌یواش پیر شدی و دیگر نه زانو، نه نور چشم و نه اعصاب برای تو مانده بود. این بدن را کجا و در چه کاری کهنه کردی؟

ج) نحوهٔ کسب درآمد و هزینهٔ آن در چه راهی؟

«وَ مٰالُکَ مِنْ أیْنَ اکْتَسَبْتَه و أیْنَ وَضَعْته» از کجا پول درآوردی؟ راه پول درآوردن تو چه بوده است؟ و این پولی که درآوردی، کجا خرج کردی؟

د) عشق و محبت به اهل‌بیت(علیهم‌السلام)

«وعَن حُبِّنا أهلَ البَيتِ» دربارهٔ عشق و محبت به ما اهل‌بیت از مردم سؤال می‌کنند.

-نشانهٔ عشق به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در وجود انسان

«فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ وَما عَلامَةُ حُبِّكُمْ يا رَسُولَ اللّهِ» یک‌نفر که در جلسه نشسته بود، گفت: نشانهٔ عشق به شما در وجود انسان چیست؟ آدم چطوری بفهمد عاشق شماست و محبت درست به شما دارد؟ «فَقالَ مَحَبَّةُ هذا وَوَضَعَ يَدَهُ عَلى‏ رَأْسِ عَلِى بْنِ أَبى‏طالِبٍ»‏ عشق به این، علامت حب به کل ما اهل‌بیت است؛ اگر عاشق این یک نفر باشی، پس عاشق همهٔ ما هستی. حضرت دستشان را روی سر امیرالمؤمنین(ع) گذاشتند و گفتند: نشانهٔ عشق به همهٔ ما، عشق به این یک نفر است؛ اگر علی را دوست داری، با علی رابطه داری و پیرو علی هستی، پیرو من، زهرا، حسن و حسین تا امام زمان هستی. علی ملاک است. این مسئولیت است! حالا ما مقابل قرآن چقدر مسئول هستیم؟ برادران و خواهران! در برابر کلمه‌به‌کلمهٔ قرآن مسئول هستیم. فرصت تمام شد، دقت و تدبر و اندیشه در کلمات سه آیهٔ مربوط به اولیای خدا که رشددهندهٔ حضرت معصومه بودند، برای جلسهٔ بعد باشد.

 

کلام آخر؛ عمه بیا! گمشده پیدا شده

یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری ×××××××××××× می‌کند زین دو یکی در دل جانان اثری

خرم آن روز که‌از این منزل ویران بروم ×××××××××× به هوای سر کویَت بزنم بال و پری

آنچه خود داشتم، اندر سرِ سودای تو رفت ××××××××××× حالیا بر سرِ راهت منم و چشم تَری

آن‌قدر حلقه زدم بر درِ درگاه خدا ×××××××××× تا به روی دلم از غیب گشودند دری

شما وقتی در شهر قم از دنیا رفتید، مرد و زن این شهر به حرکت آمدند؛ اما یک دختر سه‌ساله از خانوادهٔ شما در خرابهٔ شام از فشار فراق پدر و فشار آزار ستمگران از دنیا رفت، چندتا گریه‌کن در آن شب داشت؟! فقط زنان و بچه‌های حرم پیغمبر(ص) بودند. هر کاری کردند که بچه آن شب بخوابد، نخوابید! زین‌العابدین(ع) بغلش می‌گرفت، می‌گفت: پدرم را می‌خواهم؛ خواهرش سکینه بغلش گرفت، می‌گفت: پدرم را می‌خواهم؛ رباب بغلش گرفت، می‌گفت: پدرم را می‌خواهم؛ زینب کبری(س) بغلش گرفت، می‌گفت: پدرم را می‌خواهم. آن‌قدر اشک ریخت و سوخت تا به زیارت سر بریدهٔ ابی‌عبدالله(ع) نائل شد. دختر سر بریده را بغل گرفت و گفت:

 

عمه بیا! گمشده پیدا شده ×××××××××× کُنج خرابه شب یلدا شده

پدر، فدای سر نورانی‌ات ×××××××××× سنگ جفا شکسته پیشانی‌ات

بس که دویدم عقب قافله ×××××××× پای من از ره شده پر آبله

بابا سه‌تا پرسش مرا جواب بده:

«مَنِ الّذی خَضّب شِیْبَک» چه کسی محاسنت را به خون آغشته کرده است؟

«مَنِ الّذی قَطع وَریِدَک» بابا، چه کسی سر نازنینت را از بدنت جدا کرده است؟

«مَنِ الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي» بابا، در این سه‌سالگی که وقت یتیم‌شدن من نبود، چه کسی مرا یتیم کرد؟

 

قم/ حرم حضرت معصومه (س)/ دههٔ کرامت/ تابستان 1399 ه‍.ش./ سخنرانی سوم

برچسب ها :