جلسه نهم سه شنبه (7-5-1399)
(قم مسجد اعظم)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- ضمانت اجابت دعا از سوی خداوند
- -نامشخص بودن زمان اجابت دعا
- -اجابت فوری دعای پیامبر(ص) در جنگ بدر
- رضایت مؤمنین از تصمیمگیری خداوند برای آنها
- -تصمیمات خداوند، براساس حکمت و مصلحت بنده
- -اظهار خشنودی ابیعبدالله(ع) از خداوند در گودال
- -زیارت امینالله، دعایی بینظیر از حضرت سجاد(ع)
- دعا، سرمایهٔ عظیم شیعه
- -حکایتی شنیدنی از اثر دعای کمیل در کشور اندونزی
- -دعای عرفه، معجزهٔ ابیعبدالله(ع)
- دعاهای پیامبران و اولیای الهی در قرآن
- -حسنهٔ دنیا و آخرت برای انسان
- -بالاترین لذت انسان در روز قیامت
- -نمازهای عاشقانهٔ آیتالله بروجردی
- کلام آخر؛ آخرین وداع سکینه با پدر
- -دعای پایانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
ضمانت اجابت دعا از سوی خداوند
-نامشخص بودن زمان اجابت دعا
دعا که این ایام وقت مناسبی برای این عمل الهی است، محبوب پروردگار، همهٔ انبیای الهی، ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) و اولیای الهی است. دعا یعنی یک تهیدست، گدا و نیازمند دل و زبانش را با نیت پاک بهکار بگیرد و آنچه خیر دنیا و آخرتش است، از حضرت ارحمالراحمین درخواست کند که پروردگار عالم هم ضامن اجابت دعا شده است: «وَ اَمَرْتَهُمْ بِدُعاَّئِكَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الاْجابَةَ». از یک طرف، خودت به گدایان، محتاجان و نیازمندان به دعا فرمان دادهای و از طرف دیگر هم، خودت اجابت دعا را ضمانت کردهای. البته به ما نفرمودهاند که وقتی با رعایت شرایط دعا میکنید، چه وقتی مستجاب میشود و زمان قرار داده نشده؛ ولی استجابت دعا از سوی پروردگار حتمی است.
-اجابت فوری دعای پیامبر(ص) در جنگ بدر
دعا گاهی هم فوری است، استجابت کنار دعا و در همان زمان دعاست. ارزیابان ارتش در جنگ بدر به پیغمبر اکرم(ص) خبر دادند که نیروی دشمن سه برابر ماست، آشپزخانهٔ دشمن آباد است و حدود صد اسب به میدان آورده که غیر از شتر و مَرکب دیگر است. همچنین آنجایی که لشکرگاه ماست، رمل است و جنگ مشکل است. از نظر ظاهر، پیروزی مؤمنان در بدر ممکن نبود و شکست آنها قطعی بود؛ پیغمبر اکرم(ص) شبانه دعا کردند؛ چون دیدند که این مشکل فعلاً با دعا حل میشود. به خداوند عرض کردند: خدایا! اگر اراده فرمودهای که ما 313 نفر کشته شویم، ما تسلیم ارادهٔ تو هستیم.
رضایت مؤمنین از تصمیمگیری خداوند برای آنها
واقعاً خوشبهحال آنهایی که تسلیم حق هستند و میگویند ما در این دنیا مهمان هستیم و دنیا سفرهخانهٔ پروردگار است. ما مؤمن هم هستیم و هر تصمیمی برای ما بگیرد، ما راضی هستیم. همین است که امام باقر(ع) میفرمایند: من با پدرم حضرت زینالعابدین(ع)، آنوقتی که قبر امیرالمؤمنین پنهان(ع) بود، از مدینه به نجف آمدیم و پدرم کنار قبر امیرالمؤمنین(ع)، این زیارت کمنظیر یا بینظیر «امینالله» را خواندند. بیشتر این زیارت، دعا و گدایی است، یکبار سلام دارد و بقیهاش دعا و درخواست است. یک درخواست پدرم در این دعا این بود: «اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ» خدایا! وجود من را نسبت به تصمیمگیریهایت در حق من راضی قرار بده. چه تصمیمی در حق من داری؟ من راضی باشم، از کوره در نروم، عصبانی نشوم و بیربط حرف نزنم. «مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ» آرامش داشته باشم به آن رقمی که برای من زدهای، «رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ» خشنود باشم به تصمیمی که برای من گرفتهای.
-تصمیمات خداوند، براساس حکمت و مصلحت بنده
اگر انسان چنین حالی داشته باشد، خیلی آرام، راحت، بیدردسر و بیدغدغه زندگی میکند؛ بعد هم، تصمیمات پروردگار برای بندهاش حکیمانه و براساس مصلحت عبد است. خداوند اشتباه تصمیم نمیگیرد و خلاف نقشه نمیکشد، تمامش رحمت، لطف و محبت است. پروردگار تصمیمی برای حضرت سیدالشهدا(ع) گرفت، پیغمبر(ص) این تصمیم را اعلام کردند، امیرالمؤمنین(ع) اعلام کردند و امام مجتبی(ع) از این تصمیم سخن گفتند، روز عاشورا هم تصمیم حضرت ربالعالمین برای ابیعبدالله(ع) و یارانش عملی شد. ایشان در برابر این تصمیم چه عکسالعملی نشان دادند؟!
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ×××××××× ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما
-اظهار خشنودی ابیعبدالله(ع) از خداوند در گودال
حضرت چند جمله در گودال، با بدن قطعهقطعه، درحالیکه صورت خونآلودشان را روی خاک گذاشتند، اظهار کردند که این چند جمله ابدی و ماندگار شده است: «إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ» من نسبت به تصمیم تو در حق خودم شاد و خوشحال هستم. مثل اینکه امام صادق(ع) یا حضرت باقر(ع) میفرمایند، یادم نیست؛ در بحارالأنوار، جلد 45 که مربوط به حضرت است، آمده که حتی لحظات آخر، وقتی میخواستند آن نفس آخر را بکشند، درحالیکه خنجر شمر برای بریدن گلو حرکت شدید داشت، ابیعبدالله(ع) لبخند میزدند؛ یعنی من کمال رضایت را از محبوبم دارم و از خدا شاد و خوشحال هستم.
-زیارت امینالله، دعایی بینظیر از حضرت سجاد(ع)
البته اگر برادرانم، خواهرانم و سروران اهل علمم، زیارت امینالله را که کم هم هست و کل آن، یک صفحه میشود، از حفظ کنند و بتوانند بعد از هر نماز واجبی بخوانند که دعا مستجاب است، این زیارت که زینالعابدین(ع) به سبک دعا انشا کردهاند، اثر قلبی، روحی، فکری، اخلاقی و عملی دارد؛ ولی جملاتش دقت میخواهد و اینکه آدم به این زیارت دل بدهد؛ یعنی این زیارت را عاشقانه بخواند، درخواستهایش هم از پروردگار عالم بهشدت جدی باشد و زبانش روی الفاظ حرکت نکند. این فایدهای ندارد، دل باید این حقایق را بدرقه کند.
دعا، سرمایهٔ عظیم شیعه
دعا محبوب حق، همهٔ انبیا، ائمه و اولیای خداست و یقین بدانید که هیچ مدرسه، مکتب، مذهب و دینی، حتی این هفتهشتتا مکتب معروف اهلسنت(شافعی، مالکی، حنبلی، حنفی، اباضیهای کشور عمان، زیدیها و اسماعیلیها در هند)، مطلقاً این سرمایهٔ عظیم دعایی شیعه را ندارد. من ملاقاتهای طولانیای با سران خیلی از مذاهب داشتهام، آنها یک نمونهٔ دعای کمیل و دعاهای دیگرمان را ندارند؛ این دعاهایی که بهخاطر طلوعش از قلب ملکوتی ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) اثرگذار است.
-حکایتی شنیدنی از اثر دعای کمیل در کشور اندونزی
یکی از سران قوم برای من نقل کرد، نه اینکه از کسی شنیده باشم. داستان خیلی عجیبی است! ایشان میگفت: من برای خرید اسلحه یا هلیکوپتر به اندونزی رفته بودم(الآن دقیق یادم نیست، مثل اینکه برای خرید هلیکوپتر گفت)، مأموری را همراه من کرده بودند تا در آن چند روزه، هم از من پذیرایی کند و هم مرا به این طرف و آن طرف ببرد. با یک حرص و هیجانی قسم خورد و گفت: روز سهشنبه ده صبح از یکی از خیابانهای بسیار آباد پایتخت اندونزی با ماشین رد میشدیم، مقداری شیشهٔ ماشین پایین بود و من هم جلو نشسته بودم، خود آن مأمور هم رانندگی را بهعهده داشت، من دیدم که از یک سوپرمارکت دویستسیصد متری بزرگ و پر جنس، صدای دعای کمیل از بلندگوی کوچکی بهآرامی میآید. من چون جلسات ماه رمضان شما را آمده بودم و با دعای کمیل آشنا بودم، دیدم شما دعای کمیل میخوانی، با خودم گفتم: ایشان چطور به اندونزی آمده و ما خبر نشدهایم، بعد هم دعای کمیل برای شب جمعه است و امروز صبح سهشنبه است، برای چه دعای کمیل پخش میشود؟ به این مأمور حکومت اندونزی گفتم: میشود جلوی این سوپری بایستی؟ گفت: بله میایستم.
او هم مترجم من بود، داخل فروشگاه و سوپرمارکتی آمدیم که همهچیز داشت؛ به آقایی که دعا را پخش میکرد، گفتم: خوانندهٔ این دعا اهل اندونزی است؟ گفت: من خوانندهٔ این دعا را نمیشناسم و اصلاً نمیدانم کیست! این هم اتفاقی و از باب رحمت پروردگار، این نوار به دست من رسید و من هم یک کلمه عربی بلد نبودم. این نوار را برداشتم و پیش یکی از استادان دانشگاه اندونزی بردم که عربی درس میداد، به او گفتم: این نوار را گوش بده، بعد به من بگو چیست؟! استاد گفت: دو سه روز دیگر بیا.
دعا را گوش داد، بعد به من گفت: خوانندهٔ دعا کیست؟ گفتم: نمیدانم! گفت: ما اهلسنت چنین متنی را ابداً نداریم و یک خط آن هم در کتابهای ما نیست! من تحقیق میکنم که این دعا برای چه کسی است و یکی دو روز دیگر جوابت را میدهم. یکی دو روز دیگر رفتم، گفت: این دعا برای علیبنابیطالب(ع) است. به او گفتم: میشود این دعا را به زبان مالیایی(اندونزیها با این زبان حرف میزنند) برای من ترجمه کنی؟! گفت: بله ترجمه میکنم.
بعد از چند روز رفتم و ترجمه را گرفتم. من هم ترجمه و خود دعا را دادم روی چهارپنج صفحهٔ کاغذ گلاسهٔ برقی گران نوشتند و چاپ کردم. چندهزارتا کنار دستم بود که فعلاً تمام شده، ولی این نمونهاش است. این دعا را هم روزها روشن میکنم، هر کس میآید و صدا را میشنود، به من میگوید که این دعا برای چه کسی است؟! ما تا حالا نشنیدهایم و به ما نرسیده است! به او میگویم: دعای کمیلِ داماد پیغمبر(ص)، شوهر صدیقهٔ کبری(س) و پدر حسن و حسین(علیهماالسلام) است. آن فرد هم میگوید که یکدانهاش را به من میدهی تا کپی کنم و برگردانم؟ من هم میگویم: کپی نمیخواهد! یک نوار و این چند صفحه از دعا را هم که نوشته و ترجمه کردهام، به او میدهم. این مرد صاحب سوپر میگفت که تا الآن بالای دههزار نفر با این دعا شیعه شدهاند.
-دعای عرفه، معجزهٔ ابیعبدالله(ع)
این اثر دعاهای اهلبیت(علیهمالسلام) است. خدا دو روز دیگر به همهٔ شما توفیق میدهد و دعای عرفه را میخوانید؛ این دعا، مخصوصاً مقدمهاش معجزهٔ ابیعبدالله(ع) است که امام آفرینش درون بدن را در مقدمهاش تشریح کردهاند. قبل از اینکه مسئلهٔ دانشگاهها، تشریح جسدها و طب به این صورت پدید بیاید، امام بخش عمدهای از درون انسان را با اسم بردن از دانهدانهاش بیان کردهاند، بعد هم به پروردگار میگوید: اگر عمر روزگار را به حسینبنعلی بدهی، یعنی از زمانی که خلقت را شروع کردهای تا وقتی که بههم بریزی و قیامت بشود، منِ حسین بخواهم که شکر نعمت یک بند انگشتم را بهجا بیاورم، ممکن نیست! این چه تعلیمات عجیبی است که به ما داده شده است؟!
دعاهای پیامبران و اولیای الهی در قرآن
-حسنهٔ دنیا و آخرت برای انسان
پروردگار دعاهای حدود بیست پیغمبر و اولیائش را در قرآن نقل کرده است. یک دعای عاشقانش که در سورهٔ بقره آمده، این دعاست: «رَبَّنٰا آتِنٰا فِی اَلدُّنْیٰا حَسَنَةً»(سورهٔ بقره، آیهٔ 201) چون ما در دنیا خیلی به حقایق نیازمند هستیم، «وَ فِی اَلْآخِرَةِ حَسَنَةً». یکی به امام صادق(ع) گفت: معنی این دعا چیست؟ حضرت فرمودند: حسنهٔ دنیا اخلاق پاک است؛ یعنی حسود، ریاکار، متکبر، خودخواه، بدزبان و بدکار نباشی. این یک حسنهٔ دنیاست و یک حسنهٔ دنیا هم معاش خوب است؛ یعنی یک زندگی پاک، درست و حسابی که به شرار خلق محتاج نباشی و درآمدی داشته باشی که زندگیات را اداره کنی. حسنهٔ آخرت هم بهشت و رضایت پروردگار است.
-بالاترین لذت انسان در روز قیامت
من فکر کنم در «اسرارالآیات» صدرالمتألهین شیرازی دیدم؛ این کتاب را خواندهام و در صفحاتش دقت کردهام. ملاصدرا حرفهای خیلی جالبی در این کتاب «اسرارالآیات» دارد. ایشان میگوید: قلبی که رضایت پروردگار را در روز قیامت حس کند، لذتش از تمام نعمتهای بهشتی که بدن از آن برخوردار میشود، بیشتر است. این خیلی حرف است! این دعای اولیای الهی است: «رَبَّنٰا آتِنٰا فِی اَلدُّنْیٰا حَسَنَةً وَ فِی اَلْآخِرَةِ حَسَنَةً». این دعا را تکرار کنیم، البته نه فقط در قنوت، بلکه در سجده و رکوع؛ مخصوصاً اگر رکوع و سجده را طولانی کنیم.
-نمازهای عاشقانهٔ آیتالله بروجردی
همینجایی که جای منبر است، چهار پنج ماه سجادهٔ نماز آیتاللهالعظمی بروجردی را اینجا میانداختند؛ چون شبستانها گرم بود، آن زمان هم کولر گازی و آبی نبود و همین پنکهها بود. ایشان اینجا نماز میخواندند و حیاط هم پر بود. من جوان دوازدهسیزده ساله بودم و وقتی به ایشان اقتدا میکردم، در رکوع و سجود ایشان خسته میشدم؛ چون ایشان در 88 سالگی، ذکر رکوع و سجودش هفت بار بود و دعای قنوتش هم طولانی بود. اگر ایشان نمیتوانست به مسجد بیاید، عذری داشت و نمازش را در خانه میخواند، خادمش(من او را هم دیده بودم) میگفت: اگر نمازش را در خانه میخواند، چه نماز مغرب و عشا و چه نماز ظهر و عصر(آدم دیگر خیلی نمیتواند نماز ظهر و عصر را باور کند، ولی باید باور کرد)، داخل اتاق میرفت و در را از پشت میبست. بعد ما میفهمیدیم که وقتی چِفت در را بلند کرد، یعنی میتوانیم داخل برویم. من یک پیراهن از بقچهٔ لباسشان به دستم بود که داخل بروم و پیراهنشان را بعد از نماز عوض کنند؛ چون از بس در نماز اشک ریخته بود، این پیراهن خیس بود. اینطوری از خدا گدایی میکرد! اینکه حالا من زبانم را روی کلمات دعای کمیل یا دعای عرفه بدهم و هیچ تکانی نخورم، هیچ حالی برایم پیدا نشود و هیچ نوری برایم نیاید که او به دعای من گوش میدهد و قبولم میکند؛ این دیگر دعا نشد، بلکه بازی کردن با کلمات عربی است.
من و یاد خدا، دگر همه هیچ ××××××××××× بندگی و فنا، دگر همه هیچ
شمع بیگانه پرتویی ندهد ××××××××× من و آن آشنا، دگر همه هیچ
صمدم بس بود، دگر همه پوچ ×××××××× صحبت با خدا، دگر همه هیچ
بادهٔ مصطفای حق چو رسد ×××××××× از کف مرتضی، دگر همه هیچ
به مناجاتش ار شبی گذرد ××××××× بس بود آن مرا، دگر همه هیچ
گوشهٔ خلوتی و یک دو سه کَس ××××××××××× مُلک فقر و فنا، دگر همه هیچ
کلام آخر؛ آخرین وداع سکینه با پدر
آمادهٔ میدان رفتن است، اما حس میکند که ذوالجناح حرکت نمیکند! از روی زین خم شدند که ببینند مانع چیست، دیدند دختر سیزدهسالهشان دو دست اسب را بغل گرفته و نمیگذارد ذو الجناح برود. پیاده شدند و عزیزشان را روی دامن نشاندند، دختر با یک دنیا عاطفه رو به ابیعبدالله(ع) کرد و گفت: بابا! از صبح تا حالا که به میدان میرفتی، برمیگشتی؛ اینبار هم که میروی، برمیگردی؟ امام فرمودند: نه عزیزدلم، دیگر از این سفر برنمیگردم. دختر گفت: بابا حالا که میخواهی بروی و برنگردی، میشود من یک درخواست از تو داشته باشم؟! بابا قبل از اینکه به میدان بروی، خودت بیا و ما را به مدینه برگردان؛ ما نمیخواهیم همسفر شمر، خولی و سنان باشیم! امام یک جمله فرمودند: «لَوْ تُرِكَ الْقَطَا لَنَام» کنایه از این است که همهٔ راهها را به روی من بستهاند و دیگر نمیتوانم خودم شما را برگردانم.
سکینه جان، تو از من یک درخواست کردی و نشد که من جواب بدهم؛ حالا من از تو یک درخواست دارم. دختر بلند شد و دست در گردن بابا انداخت، صورت ابیعبدالله(ع) را روی سینهاش گذاشت و گفت: بابا، شما خواستهات را بگو! امام فرمودند: عزیزدلم، خواستهٔ من این است که اینقدر مقابل چشم من اشک نریز؛ این اشکهای تو قلب مرا آتش میزند. جملهٔ خود ابیعبدالله این است: «لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَهً مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی» دخترم! دلم را آتش نزن با این اشک ریختنت آتش نزن؛ تا من زندهام، طاقت دیدن گریههای تو را ندارم.
نمیدانم دختر ساکت شد یا نه، ولی خیلی طول نکشید که دید عمه در گودال یک بدن قطعهقطعه را روی دامن گذاشته و بهشدت گریه میکند. دختر به کنار عمه آمد و گفت: «عَمَّتِي! هَذَا نَعشُ مَن» عمه جان، این بدن کدامیک از این 72 شهید است که اینقدر حالت را منقلب کرده است؟ زینب(س) فرمودند: این بدن بابایت حسین است.
-دعای پایانی
خدایا! به گریههای زینب کبری(س) و این دختر عزیز ابیعبدالله(ع)، محرّم و صفر را از ما نگیر؛ ما به مقداری که باید جریمه شویم، جریمه شدهایم و به تو قول میدهیم که دیگر اینقدر بهدنبال گناه نرویم.
خدایا! گریهٔ بر حسین را از ما نگیر.
خدایا! قیامت ما را قیامت ابیعبدالله(ع) قرار بده.
خدایا! امام زمان(عج) را دعاگوی ما، زن و بچهها و نسل ما قرار بده.
خدایا! با فرجش مشکلات این مردم عالم را حل کن و شر این گرگهای دنیا را از سر مردم قطع کن.
خدایا! ثوابی از این مجلس به روح همهٔ فقها، مراجع، واعظها و مداحهای گذشته، مخصوصاً آیتاللهالعظمی بروجردی و حضرت امام نثار بفرما.
خدایا! گناهان گذشتهٔ ما را تا این لحظه ببخش.
قم/ صحن مسجد اعظم/ دههٔ اول ذیالحجه/ تابستان1399ه.ش./ سخنرانی نهم