لطفا منتظر باشید

جلسه یازدهم جمعه (10-5-1399)

(قم مسجد اعظم)
ذی الحجه1441 ه.ق - مرداد1399 ه.ش
15.14 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

مقدمۀ بحث

مطالب مهمی از کتاب خدا، قرآن مجید و روایات اهل‌بیت(علیهم‌السلام) برای دعا آماده کرده بودم که دوسه جلسه از این بحث معنوی، نورانی و ملکوتی باقی مانده است. دعا یکی از طرق اتصال انسان به رحمت واسعهٔ پروردگار است و چنانچه خداوند متعال توفیقش را رفیق راه کند، دوسه جلسهٔ اخیر هم مطالبی را دربارهٔ دعا می‌شنوید. سعی می‌شود که پنج شب هم تا شب باعظمت غدیر، دربارهٔ شخصیت بی‌نظیر و آسمانی امیرالمؤمنین(ع)، مطالبی را هم از قرآن و هم از روایات عرض کنم. 

به‌مناسبت روز عید قربان که در رابطهٔ مستقیم با پدر انبیا، قهرمان توحید و بت‌شکن، وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) است، سه آیه از سورهٔ مبارکهٔ بقره قرائت می‌کنم که هر سه آیه جنبهٔ دعا دارد. دعاهایی که در این سه آیه آمده، چقدر عظیم، باارزش و فوق‌العاده است که بعد از گذشت چندهزار سال از این دعاکنندهٔ بی‌نظیر، پروردگار عالم دعاهایش را در سورهٔ بقره، سورهٔ ابراهیم و یکی دو سورهٔ دیگر نقل کرده است. 

 

دعای سودمند از نظر قرآن کریم

البته بخشی از این دعاها برای ما درس است که چه‌چیزی در دعاهای خودتان از پروردگار مهربان عالم بخواهیم. این خیلی مهم است! به ما یاد می‌دهد آن چیزی را از پروردگار عالم بخواهید که به صلاح دین و دنیای شماست و ثمرهٔ آخرتی دارد. قرآن مجید دعاهایی را از بعضی از مردم نقل می‌کند که دعای ناقص و ابتر، دعایی که دنباله ندارد، به سود انسان نیست و زلف این دعا فقط به امور مادی دنیا گره خورده است. «وَمِنَ النَّاسِ» یعنی بعضی از مردم؛ حرف «مِن» در آیهٔ شریفه، «مِن» تبعیضیه است و می‌گوید بعضی از مردم، نه همهٔ مردم. دعای بعضی از مردم فقط همین است: «رَبَّنٰا آتِنٰا فِی اَلدُّنْیٰا حَسَنَةً»(سورهٔ بقره، آیهٔ 201) گویی تمام دایرهٔ حیات، همین دنیای چند روزه است و انسان دنیای دیگری غیر از این دنیا ندارد. اینها آدم‌هایی هستند که فکرشان باز نیست، محدود است و کم‌ظرفیت هستند. 

 

-قدرت و خزائن بی‌نهایت الهی

اینها به درِ خانهٔ کریم می‌روند و از این «رَبّنٰا» گفتن‌ آنها معلوم است که سر و کاری با پروردگار عالم دارند؛ ولی هیچ توجهی به کرم، آقایی، احسان و لطف حضرت حق ندارند؛ توجه ندارند که «وَ لِلّٰهِ خَزٰائِنُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ»(سورهٔ منافقون، آیهٔ 7)؛ توجه ندارند که «لا تَنْقُصُ خَزآئِنُهُ» خدا قدرت بی‌نهایت است، تمام خزینه‌های آسمان‌ها و زمین از اوست و اگر از این خزانه‌ها در هر لحظه و هر چشم‌به‌هم‌زدن برای همهٔ موجودات عالم خرج کند، کم نمی‌آورد و وزن و مقدارش کم نمی‌شود. 

 

هدیۀ پروردگار به بندگان تائب

-چشم‌پوشی از خطاهای گذشتۀ تائبین

من روایت عجیبی دیدم، این روایت را برایتان بگویم که خیلی قابل‌دقت است. این روایت است، قصه نیست! یک‌نفر به مسجد آمد و نمازش را به وجود مبارک رسول الهی که معدن همهٔ ارزش‌ها بود، اقتدا کرد. این آدم قبل از مسلمان شدن، مشرک و بت‌پرست و آدم بدعملی بوده است؛ اما حالا مسلمان خوبی شده، نسبت به گذشته‌اش دغدغه داشت و ناراحت بود که این روزگار شرک و گناهان من در فردای قیامت چه خواهد شد؟! اگر این آدم اسلام را درست شناخته بود؛ البته اولِ کار بود و همه به اسلام در حد خودشان احاطه نداشتند. می‌دانست، اگر توجه داشت که فرموده‌اند: «الإسلامُ یَجُبُّ ما قَبْلَه» تو قبل از مسلمان شدن، بت‌پرست، کافر، مشرک، بدکار و آلودهٔ به گناهان کبیره بوده‌ای؛ اما حالا که صاف پاک و با نیت درست مسلمان می‌شوی، هدیهٔ پروردگار به تو برای مسلمان شدنت این است که تمام گذشتهٔ تو را پاک و چشم‌پوشی می‌کند. مگر هر مشرک، بت‌پرست و کافری که در مکه مسلمان شد، پیغمبر(ص) به او گفتند حالا که هفتادسال داری، مِنهای پانزده سال، تمام نمازها و روزه‌های بقیهٔ عمرت را قضا کن، زکات‌هایی را بده که نداده‌ای و حرف‌های دیگری دراین‌زمینه. اسلام اصلاً چنین پیشنهادی به احدی نداد‍! 

 

-اقرار مسلمانی دقایقی پیش از مرگ

من الآن روایاتش را در ذهنم دارم؛ گاهی وقتی مسلمان می‌شدند، یک ساعت بعد می‌مردند یا شهید می‌شدند و پیغمبر(ص) می‌فرمودند: چقدر راحت به بهشت رفت. خانم نودساله‌ای که مسیحی هم بود، بر اثر حادثهٔ شیرینی که در کتاب‌های مهم ‌ما هست(حالا داستانش مقداری طولانی است)، مسلمان شد و وقتی پسرش که اسم او هم ابراهیم بود، شهادتین را تلقین کرد(گواهی دادن به وحدانیت حضرت حق، اقرار به رسالت پیغمبر اسلام)، مشتاقانه شهادتین را گفت و اعتراف کرد؛ یعنی در این مسلمان شدنش، صادق و راست‌گو بود. این خانم شهادتین را گفت و مُرد؛ پسرش خدمت امام ششم آمد و گفت: آقا! من را فرستادید که مادرم را مسلمان کنم، چون خودش پیشنهاد کرده بود، من مسلمانش کردم؛ ولی شهادتین را گفت و مُرد. حضرت فرمودند: مادرت متدین و مسلمان بااعتقاد ازدنیا رفته و اهل بهشت است، به زنان خانواده‌های مؤمنین بگو بیایند، دوستان مسلمانت هم جنازه‌اش را بیاورند، خانم‌ها غسلش بدهند و دفنش کنند. 

 

-دعای نادرست شخص تازه‌مسلمان

این بندهٔ خدا از این جهت اسلام بی‌خبر بود، ولی آدم پاکی شده بود. وقتی پیغمبر اکرم(ص) در قنوت نمازشان دعا می‌خواندند، چون لازم نیست که انسان در قنوتش تابع امام جماعت باشد و هرچه امام در قنوت خواند، او هم بخواند. انسان آزاد است دعاهایی را بخواند که وارد شده است. این مرد هم در قنوتش به پروردگار عالم التماس کرد: خدایا! این روزگار شرک و بت‌پرستی و گناهان مرا در آخرت به من نگیر و از من چشم بپوش؛ هر جریمه‌ای می‌خواهی نسبت به من داشته باشی، در همین دنیا مرا جریمه کن. با نیت خالصی التماس می‌کرد و شرایط دعا هم مستجاب بود. نماز تمام شد و به خانه آمد، در بستر بیماری افتاد و درد شدیدی هم به او حاکم شد. چون حال نداشت، درد داشت و توان بدنی‌اش کم شده بود، فردا شب نتوانست به مسجد بیاید. پیغمبر اکرم(ص) احوالش را پرسیدند، صحابه گفتند: آقا می‌گویند که در بستر افتاده و مریضی‌اش هم خیلی سخت است. 

 

-اهمیت مثبت‌گویی و مثبت‌خواهی در دعا

رسول خدا(ص) به خانه‌اش آمدند، کنار بسترش نشستند و فرمودند: دیشب که حالت خوب بود، چه شد؟! گفت: من در قنوت نمازم، خالصانه و ملتمسانه از پروردگار درخواست کردم که روزگار شرک و گناهان من را قبل از اسلام به قیامت نینداز و حساب مرا همین‌جا در دنیا پاک کن. به خانه آمدم و این‌گونه شدم که می‌بینید. در روایت دارد که رسول خدا(ص) ناراحت شدند، به او ایراد گرفتند و فرمودند: تو در قنوت نماز به درِ خانهٔ کریم رفته‌ای و التماس کرده‌ای که مرا چوب بزن، به من ضربه بزن و مرا ناراحت کن؟! خیلی بد دعا کرده‌ای! همین الآن روش دعایت را برگردان و بگو که پروردگار عالم به تو شفا بدهد. مرد گفت: چگونه دعا کنم؟ رسول خدا(ص) این دعا را یادش دادند که در قرآن هم هست: «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً» خدایا! هرجور خوبی که در دنیا وآخرت هست، به من عطا کن. این‌طوری دعا کن؛ وقتی به درِ خانهٔ کریم می‌روی، مثبت‌گو و مثبت‌خواه باش. این سه آیهٔ سورهٔ بقره هم همین را به ما یاد می‌دهد؛ یعنی وقتی به پیشگاه کریم می‌روی، اولاً مثبت بخواه و ثانیاً آنچه می‌خواهی، بزرگ باشد و کوچک از خدا نخواه.

 

نحوۀ دعا در پیشگاه کریم

من زمانی که در قم طلبه بودم(البته الآن هم قم هستم و خوشحالم که در کنار این حرم عرشیِ ملکوتی هستم)، شاید پنجاه سال پیش، از یکی از بزرگان اساتید آن زمان حوزه شنیدم که فرمود: یک‌نفر(حالا طلبه یا غیرطلبه بوده) به حرم حضرت معصومه(س) می‌آید، زیارت می‌خواند و بعد دعا می‌کند، با حالت گریه و التماس به حضرت معصومه(ع) عرض می‌کند: زندگی‌ام به‌خاطر مستأجر بودن در شهر قم سخت است، عنایتی بفرمایید و برای من خانه‌ای بخواهید. حالا یادم نیست و اصلش این است که یک‌بار یا دو بار دیگر آمده است. 

 

-محبت اهل‌بیت نسبت به شیعه

شیعه خیلی موردمحبت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) قسم خورده‌اند؛ اگر برادران روحانی و اساتید بزرگوار بخواهند که این روایت را ببینند، در اوایل جلد دوم مجموعهٔ «ورّام» است. ازجمله، امام باقر(ع) بنا به نقل امام صادق(ع)، یعنی امام ششم راوی روایت است، آن‌هم در حرم پیغمبر(ص)! حضرت می‌فرمایند: پدرم من هم کنارش بودم در حرم پیغمبر(ص) به یک گروه شیعه رسید، «أناسٌ مِنْ أصْحابِهِ فَوَقَفَ عَلَيْهِمْ» کنار این چند نفر درنگ کردند. درحالی‌که خیلی‌ها در حرم بودند و امام از کنار همه رد شدند، یعنی ارزشش را نداشتند که امام باقر(ع) بایستند؛ چون از آن‌طرفی‌ها، یعنی تربیت‌شدگان مکتب بنی‌امیه و طاغوت‌ها بودند که در حرم نماز می‌خواندند و زیارت می‌خواندند، فکر می‌کردند که بندهٔ خدا هستند. 

 

-بی‌ارزش بودن عبادت بدون ولایت اهل‌بیت

اهل دل برای ما ثابت کرده‌اند که عبادت بدون ولایت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بی‌ارزش است. ولایت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هم معنای زیبایی دارد که ان‌شاءالله این معنا را در شب‌های مربوط به امیرالمؤمنین(ع) برایتان نقل می‌کنم؛ یک معنای زنده و سازنده که اگر پای هر منبری بودید و سخنران محترم گفت ما باید دارای ولایت باشیم، بدانید این ولایت یعنی چه! ولایت حقیقت مرکبه است، نه حقیقت بسیطه؛ ولایت فقط قلبی نیست و بخش بسیار عظیم آن بعد از قلب، عملی است که آن را با توفیق خداوند مهربان می‌گویم.

 

-قسم اهل‌بیت برای علاقۀ به شیعه

امام صادق(ع) در مجموعهٔ ورّام می‌فرمایند که پدرم به این چند شیعه گفتند: «وَ اَللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ رِيحَكُمْ وَ أَرْوَاحَكُمْ» خیلی عجیب است! شما ببینید مرد و زن شما چقدر آدم‌های باارزشی هستید که با قسم جلالهٔ «والله» می‌فرمایند: ما شما را دوست داریم، روح‌ شما را هم دوست داریم، بوی شما را هم دوست داریم. اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به ما توجه دارند؛ من وقتی طلبه بودم، بین هفته حرم خیلی خلوت بود و می‌شد کنار ضریح بنشینی، زیارت و دعا بخوانی. من خیلی چیزها از ایشان خواستم و تمام آن هم مستجاب شده است. خیلی چیزها از حضرت رضا(ع) خواستم و در زندگی‌ام مستجاب شده است. به شیعه خیلی علاقه دارند! 

 

-خیر دنیا و آخرت، بهترین خواسته از اهل‌بیت

این مردی که خانه می‌خواست، یک شب دختر موسی‌بن‌جعفر(ع) را با همان پوشش الهی در عالم رؤیا دید. حضرت معصومه(س) به‌صورت گلایه فرمودند: وقتی پیش ما می‌آیید، چرا چیزهای کوچک از ما می‌خواهید؟! «به من خانه بده»، شد دعا؟! اگر خانه یا درست شدن وضع مالی می‌خواهی، به قبرستان شیخان، سر قبر میرزای شیرازی یا میرزای قمی برو، او هم از آبروداران پیش خداست، به او بگو که به خدا بگوید: به تو خانه بدهد؛ وقتی پیش ما اهل‌بیت می‌آیید، کل خیر دنیا و آخرت را از ما بخواهید. دست‌ ما باز است، چرا چیز کم می‌خواهید؟! 

 

حکایتی شنیدنی از خان ظالم و مرد شیعه

حضرت رسول به او فرمودند که این دعای قرآنی را بخوان: «رَبَّنٰا آتِنٰا فِی اَلدُّنْیٰا حَسَنَةً وَ فِی اَلْآخِرَةِ حَسَنَةً». همان‌جا جلوی پیغمبر(ص) خواند و دردش قطع شد. پیغمبر(ص) به ما یاد داده‌اند که وقتی به در خانهٔ کریم می‌روی، خوب و مثبت بخواه.

این داستان را در یکی دو کتاب مهم دیده‌ام و یادداشت هم کرده‌ام؛ فکر می‌کنم اولین‌بار در «وقایع‌الایام» مرحوم خیابانی تبریزی دیدم که از علمای بزرگ است. خانی در منطقهٔ کوفه بود که یک شیعه را خیلی اذیت کرد، شیعه هم به نجف آمد و در حرم امیرالمؤمنین(ع) گریه و زاری کرد که من مظلوم واقع شده‌ام و درد دارم، این خان غیرشیعه مرا آزار داده است، انتقام مرا از او بگیر. در کتاب دارد که از بس گریه و التماس کرد، چُرتش گرفت(نه خواب) و امیرالمؤمنین(ع) را در همان حالت چُرت زیارت کرد. حضرت فرمودند: از این خان گذشت کن و انتقام او را از من نخواه! نخواه که من چوبش بزنم و زندگی‌اش را از هم بپاشم! مرد گفت: چرا علی جان؟ این خان مرا خیلی اذیت کرده است! حضرت فرمودند: روزی این خان سوار اسب بود، وقتی خواست از نخلستان‌های نزدیک نجف رد بشود، همین که چشمش به حرم من افتاد، سلام و تعظیم و احترامی از بالای اسب به من کرد. او یک حق ادب به من پیدا کرده است و دوست ندارم که او را بزنم. چرتش پاره شد و برگشت، خان به او گفت: این‌همه به من گفتی که به علی‌بن‌ابی‌طالب شکایت می‌کنم تا تو را بزند! مرد گفت: رفتم، ولی چنین داستانی پیش آمد. خان پیاده شد و سجده کرد، بعد به این مرد گفت: بیا با هم به نجف برویم تا من در حرم امیرالمؤمنین(ع) صورت روی ضریحش بگذارم، گریه و عذرخواهی بکنم و شیعه بشوم. مثبت‌خواهی اخلاق خیلی خوبی است.

 

گسترۀ دعای ابراهیم(ع) تا قیامت

چون مقدمه‌اش یک‌خرده طول کشید، من سه‌ آیه را فقط قرائت می‌کنم و با لطف الهی، فردا شب برایتان توضیح می‌دهم. آیات را برای نورانی‌تر شدن مجلس می‌خوانم. مجلس که خانهٔ خدا(مسجد) است و نورانی هست، نفس مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی در آجر آجر این مسجد اثر گذاشته و اثرش هم باقی است؛ ولی برای نورانی‌تر شدن مجلس می‌خوانم: «وَ إِذْ یرْفَعُ إِبْرٰاهِیمُ اَلْقَوٰاعِدَ مِنَ اَلْبَیتِ وَ إِسْمٰاعِیلُ رَبَّنٰا تَقَبَّلْ مِنّٰا إِنَّک أَنْتَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 127)؛ «رَبَّنٰا وَ اِجْعَلْنٰا مُسْلِمَینِ لَک وَ مِنْ ذُرِّیتِنٰا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَک وَ أَرِنٰا مَنٰاسِکنٰا وَ تُبْ عَلَینٰا إِنَّک أَنْتَ اَلتَّوّٰابُ اَلرَّحِیمُ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 128)؛ ببینید دعا چقدر گسترده است! ابراهیم(ع) زمان دعا را تا قیامت کشانده داده است؛ چون با کریم حرف می‌زند و از او کم نمی‌آید. «رَبَّنٰا وَ اِبْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیٰاتِک وَ یعَلِّمُهُمُ اَلْکتٰابَ وَ اَلْحِکمَةَ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 129) به‌به، چه دعایی! این دعا را برای چندهزار سال بعد از خودش برای مردم کرد. این آیه با چهارتا آیهٔ دیگر در قرآن، فقط این تفاوت هست که «یزَکیهِمْ» را در آخر فرموده است: «وَ یزَکیهِمْ إِنَّک أَنْتَ اَلْعَزِیزُ اَلْحَکیمُ». خدا می‌داند که این سه آیه، چه اقیانوسی از معنویت، درس، دعا و حقایق است! کلمه‌به‌کلمهٔ این سه آیه، قابل توضیح و تفسیر است. برای برادران اهل علم هم می‌گویم، آنها این باور را دارند که توضیح این سه‌ آیه، یک ماهِ ماه رمضان کار می‌برد.

 

کلام آخر؛ عنایت بهترین برکات در روز عید

روز عید بود، من دیگر مصیبت نمی‌خوانم؛ ان‌شاءالله فردا شب. 

خدایا! به حقیقتت قسم، آنچه ابراهیم و اسماعیل، دو پیغمبر تو(یکی اولوالعزم و یکی غیراولوالعزم) درخواست کردند و به حق زینب کبری(س)، آنچه دیروز وجود مبارک محبوب و معشوق ما، ابی‌عبدالله‌الحسین(ع) در سرزمین عرفات از تو درخواست کرد، در حق ما، زن و بچه‌های ما، نسل ما و تمام شیعیان جهان، چه مرده‌ و زنده‌، چه کوچک‌ و بزرگ، چه مرد و زن‌ ما مستجاب بگردان. 

خدایا! روز عید است، بهترین برکاتت و از رحمت خاصه‌ات، همهٔ گذشتگان ما از علما و غیرعلما، به‌ویژه مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی را بهره‌مند بفرما.

 

قم/ صحن مسجد اعظم/ دههٔ اول ذی‌الحجه/ تابستان1399ه‍.ش./ سخنرانی یازدهم

برچسب ها :