جلسه چهارم پنجشنبه (2-5-1399)
(قم مسجد اعظم)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- گسترۀ رحمت الهی
- -همۀ موجودات در سیطرۀ رحمت تکوینیۀ خداوند
- -شرایط رسیدن به رحمت تشریعیۀ خداوند
- -محرومان از رحمت تشریعیه خداوند
- نزدیکی رحمت خداوند به محسنین
- -نگاه محسنین به نعمتهای الهی
- -زندگی مردمی انبیا و بهرهمندی از نعمتهای الهی
- -نعمتها بهعنوان ابزار زندگی
- -ارزش عبادت به ادب و خلوص در آن
- روایتی زیبا از رحمت واسعۀ پروردگار
- -شجاعت موسی(ع) در بارگاه فرعون
- -صبر خداوند در عذاب مجرمان
- -درخواست موسی(ع) از خداوند
- -پاسخ خداوند به درخواست موسی(ع)
- علت رفتار گلایهآمیز بندگان در مواجهه با مشکل
- -مشکلی که با صبر حل شد
- جلوۀ رحمت پروردگار در دنیا و آخرت
- کلام آخر؛ «هٰذا حُسَيْنُ مَجْزُور الرّأس مِنَ الْقَفا»
- -دعای پایانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سیدالانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
گسترۀ رحمت الهی
در رابطهٔ با وجود مبارک حضرت جوادالائمه(ع) مسائلی باقی ماند؛ اما به مناسبت شب جمعه که در روایاتمان آمده است ارزشی همانند لیلةالقدر دارد، بحثی دربارهٔ رحمت پروردگار مهربان عالم عرض میکنم. همهٔ ما میدانیم که رحمت وجود مقدس حق، نهایت ندارد و محدود نیست؛ چنانکه در قرآن مجید فرموده است: «وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کلَّ شَیءٍ»(سورهٔ أعراف، آیهٔ 156). یکی از آیات عجیب قرآن است که خدا میفرماید: مهربانی و رحمت من نسبت به «کُلَّ شَیءٍ» فراگیر است؛ یعنی جایی و کسی نیست که در دایرهٔ مهربانی من نباشد.
-همۀ موجودات در سیطرۀ رحمت تکوینیۀ خداوند
البته از زمان حضرت آدم(ع) تا الآن، فقط دو طایفه با اختیار خودشان، خودشان را از رحمت تشریعیهٔ حق خارج کردهاند. این دو طایفه قدرت بیرون کردن خودشان را از رحمت تکوینیه ندارند؛ چون تمام سلولهای بدنشان و تمام نعمتهای خارج از بدن، مانند نور، هوا، گیاهان، حلالگوشتها، مواد غذایی و دریاها در سیطرهٔ رحمت الهی است که به آنها هم میرسد. خداوند دراینزمینه کاری ندارد که این مشرک، کافر، مؤمن، فرعون یا مسلمان است و همه در رحمت تکوینیهٔ حق سر سفرهٔ رحمت هستند.
-شرایط رسیدن به رحمت تشریعیۀ خداوند
اما رحمت تشریعیهٔ حق با شرط شامل حال انسان میشود که اگر شرایط بهوسیلهٔ انسان پدید و عملی نشود، انسان از رحمت تشریعیه محروم میشود. شرایط رسیدن به این رحمت هم ایمان، عمل صالح، اخلاق حسنه، توبهٔ واقعی و محبت کردن به پدر و مادر، زن و بچه و مردم است. اگر انسان اینها را تحقق بدهد، طبق آیات قرآن مجید، یقیناً مشمول رحمت پروردگار مهربان عالم خواهد بود و خواهد شد.
-محرومان از رحمت تشریعیه خداوند
البته عدهای که کم هم نیستند و بنا به فرمودهٔ قرآن، اکثر را تشکیل میدهند، با اختیار و انتخاب خودشان، رحمت خدا را نخواستهاند و نمیخواهند. اینها با اختیار خودشان بیدین، ستمکار، مجرم حرفهای و مال مردمخوار شدند، درحالیکه زمینهٔ دیندار شدنشان فراهم است. اینان توبه هم نکردند و به عمل صالح هم رو نیاوردند، همانا اینها از رحمت پروردگار محروم هستند.
نزدیکی رحمت خداوند به محسنین
این آیه اگر در یادتان بماند، در زندگی مؤثر است: «إِنَّ رَحْمَتَ اَللّٰهِ قَرِیبٌ مِنَ اَلْمُحْسِنِینَ»(سورهٔ أعراف، آیهٔ 56)؛ نه «مِنَ الْمُنٰافِقین»، نه «مِنَ الْمُشْرِکین»، نه «مِنَ الْکٰافِرین» و نه «مِنَ الظّالِمین». «إنّ» یعنی یقیناً، حتماً، شک نکنید؛ این حروفی که در قرآن مجید بهکار گرفته شده، مثل «إنّ»، «أنّ»، «ثُمّ»، «فا»، «الف و لام»، همه در مورد خودشان بجاست و حتی در ترجمه کردن قرآن هم نباید آنها را جا انداخت؛ چون همین «إنّ»، «أنّ»، «ثمّ»، «الف و لام» در قرآن مجید از کلامالله است و نباید کنار گذاشت، دست بیوضو بر این حروف هم حرام است. «إنَّ رَحْمَتَ اللّٰهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنین» یعنی شک نکنید و یقین بدانید که رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.
-نگاه محسنین به نعمتهای الهی
قلب یکنفر قلب نیک و محسنی است که در فرمایشات پیغمبر اسلام(ص) هم آمده است: «الْإِحْسَانُ أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ»؛ یعنی خوبی و نیکی به این است که خدا را عبادت کن و بندهٔ نفس خودت، قلدرانِ زورگو، مال، شهوات و صندلی نباش. هرچه به تو دادهاند، بهعنوان ابزار زندگی به آن نگاه کن و نه بهعنوان معبود که همهٔ وجودت را پول، صندلی و شهوات هزینه کند، آخر کار هم شرمسار و دست خالی بمانی. خواستههای خدا را عمل کن، کاسبیات را هم داشته باش و پول هم دربیاور، زندگی و معاشرت هم داشته باش و بهفرمودهٔ موسیبنجعفر(ع)، بگو و بخند حلال هم داشته باش. حضرت میفرمایند: یک بخش از زندگیات را برای شادی، نشاط، خوشگذرانی و خوش بودن بگذار؛ ولی در غیر حرام باشد.
-زندگی مردمی انبیا و بهرهمندی از نعمتهای الهی
دین اسلام نمیخواهد مردم افسرده و کسل باشند و بهعنوان دین، نعمتهای خدا را کنار بزنند. انبیای خدا ازدواج کردند، البته غیر از حضرت مسیح(ع) که ما علتش را نمیدانیم؛ انبیای خدا بچهدار شدند و کسب مشروع داشتند. در قرآن مجید است که اینها کشاورز، دامدار، صنعتکار، سدساز، معمار ساختمانسازی یا خیاط بودند. همهٔ اینها در قرآن مجید آمده است؛ سلیمان(ع) بیتالمقدس را معماری کرد، ابراهیم(ع) کعبه را معماری کرد و دامدار هم بود، حضرت داوود(ع) صنعتکار بود، طب عیسیبنمریم(ع) هم تا جایی قوی بود که مُرده را زنده میکرد. اینطور نبود که پیامبران الهی خودشان را از نعمتهای پروردگار محروم کرده باشند! اگر هر آدم خوبی که به او اطمینان داشتند، برایشان هدیه میآورد، هدیه را هم قبول میکردند. زندگی دنیاییشان معمولی و عادی بود. انبیا بین مردم بودند و مردم را دوست داشتند، با مردم رفیق بودند و به مهمانی میرفتند. شما مهمانیهایی را که از پیغمبر(ص) دعوت شده، در روایاتمان ببینید؛ مخصوصاً آستینپارهها، لباسکهنهها و پابرهنهها. وقتی اینها پیغمبر(ص) عظیمالشأن اسلام را دعوت میکردند و با یک دنیا محبت میگفتند که آقا ناهار یا شام به خانهٔ ما میآیی؟ به خیمهٔ ما در صحرا میآیی؟ میفرمودند: بله میآیم!
-نعمتها بهعنوان ابزار زندگی
نعمتها را باید بهعنوان ابزار زندگی بهکار گرفت و نه بهعنوان معبود که ما را از خدا باز بدارد و جدا کند. محسنین یعنی آنهایی که اهل دین، عمل صالح و اخلاق بودند، رحمت خدا نیز به آنها نزدیک بود. یک احسان هم بهفرمودهٔ رسول خدا(ص)، عبادت است: «الْإِحْسَانُ أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ» طوری خدا را عبادت کنید که گویا او را با چشم سرتان میبینید. اگر با چشم سر میدیدید، چطوری در مقابلش عبادت میکردید؟ معلوم است؛ با یک دنیا ادب، وقار، عاطفه، مواظبت و دقت؛ یعنی اگر او را میدیدم، عبادتم را از روی عشق، همت و اخلاص انجام میدادم.
-ارزش عبادت به ادب و خلوص در آن
بعد پیغمبر(ص) میفرمایند: «فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ» حالا که او را نمیبینی، چون چشم کوچک است و گنجایش جا دادن وجود بینهایت را ندارد، او تو را میبیند؛ حالا که تو را میبیند، در عبادتت ادب داشته باش و نمازی باوقار، با محبت، عاشقانه، با توجه و مخلصانه بخوان. در نمازت چند دفعه به بانک، خانه، پیش رفیقت یا مسافرت به شهرها نرو و برگرد و پیش پروردگار حاضر باش. نماز اینطوری بازی غایبانه است و بازی غایبانه از ارزش نماز کم میکند؛ نه اینکه حالا خدا محبت نکند! خدا همین نماز ما را با اینهمه رفتوآمدِ در نمازمان قبول میکند، اما قیمت سنگینی نمیدهد. درحالیکه اگر عبادت من با تأنی، با وقار، با کرامت و با احترام باشد، سلام نماز را نگفتم، همانوقت پاداش عظیمی را برای من رقم میزند.
مقدمه را خلاصه کنم؛ یک رحمت پروردگار تکوینی است و شرط رسیدن به این رحمت هم فقط بودن است. همین که هستم و مرا آفریده، سر سفرهاش قرار داده است. بد یا خوب هستم، فرعون و نمرود یا عبد صالح و مؤمن آلفرعون باشم، سر سفرهاش هستم.
روایتی زیبا از رحمت واسعۀ پروردگار
زمانی روایتی را دیدم که یک عالم بزرگ، تبعیدشدهٔ به سبزوار به حکم ناصرالدین شاه قاجار در کتابش نوشته بود. عالمی در تهران بوده که ظلم را برنمیتافت و سکوت هم نمیکرد. مأمورین دولت هرچه به او گفتند که حرفهایت توهین به اعلیحضرت، حکومت و قدرتمندان است، میگفت: من حرف خدا را میزنم، شما دُم درازتان را جمع کنید که پای حرف من روی دُم شما نیاید!
در قرآن داریم: «لاٰ یخٰافُونَ لَوْمَةَ لاٰئِمٍ»(سورهٔ مائده، آیهٔ 54) رفیقهای خدا از سرزنش سرزنشکنندگان نمیترسند، حرف او را میزنند و دین او را هم تبلیغ میکنند. این عالم هم تبعید شد، اما وقتش را در آنجا تلف نکرد و سه چهارتا کتاب نوشت. من این روایت را در کتاب «انسان» او دیدم. اسمهای جالبی روی کتابهایش گذاشته است؛ کتاب «حیوان» که چهارصد پانصد صفحه است، کتاب «انسان» هم چهارصد پانصد صفحه است. در آنجا وقتی گوشهای از رحمت تکوینی پروردگار را توضیح میدهد، این روایت را نقل میکند:
-شجاعت موسی(ع) در بارگاه فرعون
موسیبنعمران 25سال صبحبهصبح به بارگاه فرعون میآمد، او را امربهمعروف و نهیازمنکر میکرد و حلال و حرام را میگفت، از قدرت فرعون هم هیچ نمیترسید. بعد از 25 سال، موسی(ع) خیلی بامحبت به پروردگار مهربان عالم گفت: خدایا! نمیشود شرّ فرعون را کم و نابودش کنی؛ چون وقت غرق شدن فرعون بهعنوان جریمهٔ جرمهایش در علم خدا نرسیده بود.
-صبر خداوند در عذاب مجرمان
این را بدانید که خدا در عذاب کردن مجرمان عجله ندارد؛ چون مجرم توان فرار کردن از قدرت خدا را ندارد، لذا خدا هم عجله ندارد. هیچ ظالمی نتوانسته از حکومت خدا فرار کند و پروردگار هر ظالمی را عذاب دنیایی کرد، بعد هم در آخرت به عذاب میکشد؛ ولی عجله ندارد! البته ما مقداری عجله داریم که نباید داشته باشیم و باید تسلیم خدا در عذاب مجرمان باشیم، بعد هم خودمان مجرم نشویم.
-درخواست موسی(ع) از خداوند
خطاب رسید: موسی! حالا که از من درخواست میکنی فرعون را نابود کنم، طرحش را خودت بده و بگو من چطوری او را نابود کنم. موسی(ع) و پروردگار عاشق و معشوق هستند، با هم حرف میزنند و بگو بشنو دارند. شما در سورهٔ طه نگاه کنید که موسیبنعمران(ع) چگونه یک سؤال خدا را جواب داده است. پروردگار پرسید که در دستت چیست؟ موسی(ع) چند جواب به پروردگار داد؛ او لذت میبرد که کلامالله بشنود و با پروردگار عالم هم سخن باشد: «کلَّمَ اَللّٰهُ مُوسیٰ تَکلِیماً»(سورهٔ نساء، آیهٔ 164). البته پروردگار عالم با ما هم در حد ظرفیت خودمان همین گفتوشنود را دارد. شما در نماز واجب رو به قبله میایستید و میگویید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» تا «وَلَا الضَّالِّينَ»؛ اینجا با خدا حرف میزنید که زیباترین حرف است. سورهٔ حمد گفتار عبد با محبوب و مولایش است.
-پاسخ خداوند به درخواست موسی(ع)
خدا به موسی(ع) میگوید: بهنظر تو فرعون را چگونه نابود کنم؟ موسی(ع) گفت: خدایا! این خیلی آسان است. دو کار در حقش بکن: یکی اینکه جلوی آب را بگیر که آب به او نرسد، یکی هم جلوی نان را بگیر که نان به او نرسد. پروردگار عالم فرمود: موسی! تا زمانی که در علم من گذشته که مخلوق من زنده بماند، نه آبش و نه نانش را قطع میکنم. من دشمن را اینطوری نابود نمیکنم و تا زمانی که عمر دارد و من رقم زدهام چند سال باشد، هم نانش و هم آبش را میدهم.
علت رفتار گلایهآمیز بندگان در مواجهه با مشکل
این رحمت تکوینی خداوند است که همهٔ ما هم سر این سفره نشستهایم و متنعم به نعمت او هستیم. بعضیهایمان مقداری کمظرفیت هستیم و وقتی تلخی یا مشکلی پیش میآید، دادمان درمیآید و نفس ما نسبت به پروردگار نفس گلایهآمیز میشود؛ حتی اگر به زبان هم نیاوریم، در دل خودمان میگذرانیم: تو مرا میبینی، تو من را میشناسی و مشکل مرا میدانی، چرا اینطوری با من رفتار میکنی؟! این برای عجول بودن و کمظرفیت بودن ماست.
-مشکلی که با صبر حل شد
من مشکلی داشتم و اوایل شروع آن، مشکل سختی بود. پیش خودم گفتم: من که توفیق رفتن به مکه و مدینه و مشهد را دارم(آنوقت راه کربلا باز نبود)، در جلسات ماه رمضان دعای کمیل میخوانم، دعای عرفه و دعای ابوحمزهٔ ثمالی و نماز میخوانم، خدا اینهمه کلید به من داده و من این مشکل را حل میکنم! خدا میفرماید: «وَ اِسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 45) از نماز و استقامت و حوصله برای حل مشکل خودتان کمک بخواهید. حالا اگر مشکل با نماز، دعای عرفه، احیاهای ماه رمضان، عاشورا و صفر و گریه حل نشد، گاهی با دو رکعت نماز قبل از نماز صبح هم که ساعتِ بسیار مهمی و عبادت هم در آن ساعت بسیار مهم است، نشد؛ با خودم گفتم که به سراغ اولیای خدایی بروم که میشناختم و به قول تهرانیها، سیم آنها وصل بود. به آنها گفتم: من مشکلی دارم، برایم دعا کنید؛ آنها هم که اهل گریه، نماز شب و اهل حال بودند، دعا کردند و باز هم حل نشد!
من هم حوصله میکردم و میگفتم: پروردگار عالم این رقم را از روی مصلحت، عشق، محبت و لطفش برای من زده و من باید قبول کنم، حوصله کنم و چیزی نگویم. چقدر طول کشید که این مشکل حل شد؟ چهارده سال طول کشید و خدا خیلی به من کمک کرد که از کوره در نروم و نگویم چرا؟! مگر نگفتی «اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکمْ» دعا کنید، من دعای شما را مستجاب میکنم، پس کجاست؟ این حرفها را نزدم و مشکل من بعد از چهارده سال به زیباترین صورت حل شد. من نشستم و این مشکل را تحلیل کردم که اگر در سیزده سال، ده سال یا همان سال اول حل میشد، کاملاً به ضرر من بود و این برایم یقین شد؛ ولی بعد از چهارده سال، اینقدر زیبا حل شد که نمیتوانستم شکر آن را بهجا بیاورم. رحمت واسعهاش اقتضا کرد که این گره چهارده سال بسته باشد؛ چون به سود من نبود و رحمتش بعد از چهارده سال اقتضا کرد که گره را باز کند، باز کرد و این صددرصد به سود من است.
در حل مشکلات عجله نکنید؛ مشکلات این مملکت و شما مردم حل شده و نشانههای ذلیل شدن دشمنانتان آشکار میشود؛ «فَإِنَّ مَعَ اَلْعُسْرِ یسْراً × إِنَّ مَعَ اَلْعُسْرِ یسْراً»(سورهٔ شرح، آیات 5-6) یعنی پروردگار بعد از این مشکلات برایتان راحتی میآورد.
جلوۀ رحمت پروردگار در دنیا و آخرت
اینهایی که تا الآن گفتم، آیه بود؛ برای اینکه فهم آن برای ما راحت باشد. حالا یک روایت هم راجعبه رحمت پروردگار بگویم؛ پیغمبر(ص) میفرمایند: خداوند صد رشته رحمت دارد که یک رشتهاش را در دنیا پخش کرده است. تمام حیوانات مادهٔ جنگلی، صحرایی، هوایی و دریایی با این یک رشته به بچههایشان محبت میکنند و از این رشته به همهٔ مردان و زنان نصیب داده که مرد و زن(زن و شوهر) حاضر هستند همهجور رنجی بچشند تا این بچه را به ثمر برسانند. این جلوهٔ رحمت حق است. 99تای آن را هم برای قیامت قرار داده است و وقتی در روز قیامت از این 99تا پرده برمیدارد، ببینید چیست که امام ششم میفرمایند: ابلیس هم به طمع میافتد، امیدوار میشود و میگوید که مرا هم با این رحمت میآمرزد و گناهانم را میبخشد. البته او بخشیده نمیشود، چون جنایتش کم نیست. خداوند این 99 رشتهٔ رحمتش را بین شما مردم مؤمن، مؤمنان از زمان آدم(ع) تا الآن و از الآن تا قیامت پخش میکند.
با این رحمت واسعه، حیف نیست که ما بهخاطر یکی دوتا مشکل از خدا دست برداریم؟! حیف نیست که گلایهمند و دلآزرده بشویم؟! حال ما با پروردگار، باید حال عشق و محبت باشد. من نمیدانم کسی در بین جامعهٔ شیعه ما اینطوری هست که مرحوم وحدت در شعری میگوید:
از درد منالید که مردان ره دوست ××××××××××× با درد بسازند و نخواهند دوا را
باباطاهر هم میگوید:
یکی درد و یکی درمان پسندد ×××××××× یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران ×××××××××× پسندم آنچه را جانان پسندد
اگر اینطوری بشویم، از اولیای الهی میشویم.
کلام آخر؛ «هٰذا حُسَيْنُ مَجْزُور الرّأس مِنَ الْقَفا»
عالم آرا خودنمایی میکند ××××××××× یا حسین است و خدایی میکند
رحمت بیمنتهای لایزال ××××××××× دعوی بیانتهایی میکند
مقتدای اولین و آخرین ×××××××× از حسینش مقتدایی میکند
بوی حق و روی حق و خوی حق ××××××× کِی ز خون حق جدایی میکند
این حسین است کهاز پیِ تعظیم او ××××××××× عرش قامت را دوتایی میکند
این حسین است کهاز برایش جبرئیل ××××××××× وحی را نغمهسرایی میکند
این حسین است کهآنچه دارد از خدا ××××××××× در ره عشقش فدایی میکند
کشتی ایمان ز طوفان ایمن است ××××××× تا حسینش ناخدایی میکند
بهنظر بچهها آمد که اگر عمهٔ ما چیزی گم کرده، باید در خیمهها بهدنبالش بگردد، چرا در بیابان جستوجو میکند؟ اینقدر باکرامت بودند که میدانستند عمه کار بیهوده نمیکند و از او نپرسیدند؛ اما اگر از او میپرسیدند که عمه در این بیابان و میان این خاکها بهدنبال چه چیزی میگردی؟ خانم جواب میداد:
گلی گم کردهام، میجویم آن را ×××××××× به هر گل میرسم، میبویم آن را
اگر بینم گلم در خاک و در خون ×××××××× به آب دیدگان میشویم او را
بچهها دیدند که عمه وارد گودالی شد، با یک دنیا ادب نشست، شمشیرشکستهها و نیزهشکستهها را کنار میزند؛ اگر امام باقر(ع) نفرموده بودند، من هم نمیگفتم! امام باقرِ(ع) چهار ساله بالای سر بدن بودند، دیدند که عمه چوب و سنگ را کنار میزند، یکمرتبه زیر بدن قطعهقطعهای دست برد و بدن را روی دامن گذاشت، اول رو به پروردگار کرد و گفت: «اللَّهُمَّ تَقبَّل مِنَّا هَذَا القتیل» خدایا! این سر بریده را از ما قبول کن؛ بعد رو به پیغمبر(ص) کرد و فرمود: «وامحمداه، صَلّیٰ عَلَیْکَ یٰا رَسُولاللّه! مَلیکُ السَّماء، هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاء»؛ جملهٔ سومش دلی را نگذاشته که نسوزانده باشد! به پیغمبر(ص) گفت «وَ هٰذا حُسَيْنُ مَجْزُور الرّأس مِنَ الْقَفا، مَسْلوب الْعِمامَة وَ الرّداء» ببین بهجای اینکه سرش را از طریق گلو جدا کنند، سر او را در گودال برگرداندند.
-دعای پایانی
خدایا! به گریههای زینب کبری(ع) در کنار بدن قطعهقطعه، ما را با تعطیل شدن عاشورا جریمه نکن.
خدایا! حسین(ع) را از ما نگیر.
خدایا! مرگ ما را در حال گریهٔ بر ابیعبدالله(ع) قرار بده.
خدایا امام زمان(عج) را در این شب جمعه، دعاگوی ما، زن و بچهها و نسل ما قرار بده.
خدایا! کار ما بهطور کامل به دست تو حل میشود، مشکلات ما بهطور کامل با نظر رحمت تو حل میشود؛ به حقیقت امیرالمؤمنین(ع) و صدیقهٔ کبری(س)، فرجش را نزدیک کن.
خدایا! آمریکا، اسرائیل و انگلیس را داری ذلیل میکنی، ذلیلتر کن و زمینگیرشان نما، مسلمانها را از شر این گرگهای خطرناکِ بیرحم نجات بده.
قم/ صحن مسجد اعظم/ ذیالحجه/ تابستان1399ه.ش./ سخنرانی چهارم