جلسه پنجم چهار شنبه (1-11-1399)
(قم منزل استاد)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- مقدمۀ بحث
- خطر سنگین بدعت در دین
- -نفرین رسول خدا(ص) در سکوت بر بدعت
- حرکت در مسیر قرآن با معلم قرآن
- -غارتزدۀ حقیقی در نظر امیرالمؤمنین(ع)
- -امیرالمؤمنین(ع)، عینیت صراط مستقیم
- -صدیقۀ کبری(س)، همکفو امیرالمؤمنین(ع)
- شخصیت توحیدی صدیقۀ کبری(س) در نماز
- -اذان و اقامه
- -سورۀ حمد
- -تشهد نماز
- -سلام نماز
- سلوک در صراط مستقیم الهی با ائمۀ طاهرین
- -دینسازی عجیب سفارت انگلیس در هند
- کلام آخر؛ «لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ»
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
مقدمۀ بحث
مسئلهٔ بسیار مهم، باعظمت و کاربردی صراط مستقیم کراراً در قرآن مجید مطرح است. شما این مطلب را تقریباً در سی جزء قرآن میبینید. برای اینکه پای صراط مستقیم را در مشاعر اهل آن محکم و ثابت کند و به آن قرار بدهد، خواندنش را در شبانهروز ده بار واجب کرده است. البته چون در یک سورهٔ قرآن، یعنی سورهٔ مبارکهٔ حمد است، غیر از اینکه خواندنش واجب است، تدبر در آنهم واجب است. تدبر در کتب لغت هم آمده است؛ یعنی عمقشناسی، حقیقتشناسی، بهدستآوردن مفهوم واقعی و نیز بهدستآوردن مصداق حقیقی.
خطر سنگین بدعت در دین
خواندن و بهدستآوردن مفهوم، دوسوم جاده است و آدم به آن حقیقتی نمیرسد که مورد نظر حق است. اگر عدد کم یا زیاد شود، چیزی گیر آدم نمیآید! وقتی خدا میگوید: نماز صبح دو رکعت است، اگر کسی یک رکعت بخواند، یک قدم به گنج مانده است؛ همچنین اگر کسی سه رکعت بخواند، یک قدم از گنج رد شده است. چقدر از طرف پیغمبر(ص) و ائمه(علیهمالسلام) سفارش شده است که مَندرآوردی کار نکنید. اسم عربی آن بدعت است؛ یعنی چیزی که در قرآن و آثار اهلبیت(علیهمالسلام) نیست. شما چیزی از پیش خودتان بهعنوان اینکه کاری حق و درست است، اختراع نکنید. حتی به خود پیغمبر(ص) و علمای دین هم اعلام کردهاند که جلوی این مَندرآوردیها را بگیرید. در کتاب «اصول کافی» است: «إذا ظَهَرتِ البِدعُ فعلَى العالِمِ أن يُظهِرَ عِلمَهُ» اگر مندرآوردی در امت من رخ نشان داد، این خطر سنگینی است؛ چون دینِ شخص را از چهارچوب دین خدا بیرون میآورد.
-نفرین رسول خدا(ص) در سکوت بر بدعت
عالم باید علمش را برای مبارزه با مندرآوردیها آشکار کند؛ اگر عالمی مندرآوردیها را در خانوادهٔ خودش، مردم بخش، شهر و مملکتش ببیند و با اسلحهٔ دانش و علم و داناییاش جلو نیاید و سکوت کند، «فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ». وقتی پیغمبر هم یکی را لعنت کند، دیگر نمیتواند از گیر عذاب خدا دربیاید.
وقتی خدا میگوید: طواف در عمرهٔ تمتع و حج تمتع، هرکدام هفت بار واجب است، حالا اگر کسی خوشش آمد و هشت بار طواف کردع از گنج رد شده است و اگر آن یک طواف اضافه را هم در نیتش با همان طواف مخلوط کند، اصل طواف باطل میشود؛ همچنین اگر شش بار انجام بدهد، همینطور است.
وضو گرفتن هم طبق عُرف مُتشرعه یا عرف شرع، یک بار مستحب است و یک بار هم واجب. برای اینکه مقدمهٔ نماز واجب باشد، بار دوم مستحب است، اما بار سوم ممنوع است و شرعی نیست؛ یعنی با این «جایز نیست» نهیب میزند که از گنج رد میشوی.
حرکت در مسیر قرآن با معلم قرآن
حالا من بگویم که با «حَسْبُنَا كِتَابُ الله» تا یک میلیارد سال هم به گنج نمیرسم؛ چون کتاب خدا «يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ» دارد و تو اگر بخواهی به «حَسْبُنَا كِتَابُ الله» قناعت بکنی، به هیچ گنجی نمیرسی. وقتی پروردگار میفرماید «يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ»، یعنی حرکت در مسیر قرآن با معلم قرآن میسّر است که پیغمبر(ص) و بعد از ایشان هم، اهلبیت(علیهمالسلام) هستند. پیغمبر(ص) اهلبیت را با قرآن یک وزن دانسته و اعلام کردهاند که هرگز اهلبیت من با قرآن فاصله نمیگیرند و جدا نمیشوند. اینها یک حقیقت هستند. با معلم قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام)، هم میتوانی به مفهوم و هم به مصداق برسی که سه قدم کامل بشود و گنج بهدست بیاوری.
-غارتزدۀ حقیقی در نظر امیرالمؤمنین(ع)
ده بار واجب است که ما «إهْدِنَا الصّراطَ الْمُستقیم» را قرائت کنیم؛ اینهمه تکرار در یک عمر برای چه؟! حالا آنکه تا 75 سال زنده میماند، باید شصت سال، روزی ده بار، یعنی در سال در ده ضرب کنید و ببینید چند بار میشود؟ 3600 بار در یک سال تکرار و تدبر، یعنی عمق مسئله را با معلم درآوردن و مصداق را یافتن، شما را به گنج میرساند. اگر اینگونه نباشد، تهیدست و فقیر میمانید. امیرالمؤمنین(ع) یک جمله دارند که میفرمایند: شما مردم میگویید غارتزده، یعنی آنکسی که در مغازه، باغ یا خانهاش آمدهاند و مالش را بردهاند؛ ولی من غارتزده به چنین آدمی نمیگویم! غارت به این نمیگویند، بلکه «و الحَريبَ مَن حُرِبَ دِينُهُ» غارتزده کسی است که دینش را غارت کردهاند؛ هم با اسلحهٔ «حَسْبُنَا كِتَابُ الله» دینش غارت شده، هم با ماهوارهها که جانشین همان «حَسْبُنَا كِتَابُ الله» هستند و هم با این فرهنگهای مندرآوردی. حداقل دویست فرهنگ مندرآوردی در این کرهٔ زمین است که همه به «ایسم» هم ختم میشود. دین کسی را هم که با این فرهنگها بردهاند، امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند او غارتزده است.
-امیرالمؤمنین(ع)، عینیت صراط مستقیم
این روایت را همه نوشتهاند؛ هم آشنا و هم بیگانه. بهتعبیر دیگر، هم شیعه و هم غیرشیعه نوشتهاند که شخصی به محضر مبارک رسول خدا(ص) گفت: من «صراط مستقیم» را نمیفهمم و نمیدانم «إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» چیست! همین قدر میدانم که این وحی الهی است. صراط مستقیم چیست؟ وجود مقدس رسول خدا(ص) عینیت صراط مستقیم را به او گفتند و به او حالی کردند که هر کسی این جاده را با همت، اخلاص، عشق و محبت طی کند، اینگونه میشود. دستشان را روی شانهٔ امیرالمؤمنین(ع) گذاشتند و فرمودند: «هَذَا صِراط مُسْتَقیم» اصلاً او خود صراط مستقیم است. حضرت نگفتند سالک صراط مستقیم است، بلکه فرمودند که خودش صراط مستقیم است.
من شبانهروز ده بار «إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم» میگویم، باید بفهمم که این «صراط مستقیم»، یعنی «صِراطُ الله». این معنیاش است و باید مصداقش را هم بفهمم که «هَذَا صِراط مُسْتَقیم»، حجت دیگر بر من تمام است. اگر میخواهی در این جاده سالک بشوی که توحید نهایت این جاده، مقصد و هدف آن و آن قدم آخرش است، باید همراه با علی در این جاده حرکت کنی؛ وگرنه اینقدر دزد و غارتگر، خطر و شر زیاد است که اگر پشتوانهای در سلوکت مثل امیرالمؤمنین(ع) نداشته باشی، تو را میبرند و میبلعند و بیدینت میکنند.
-صدیقۀ کبری(س)، همکفو امیرالمؤمنین(ع)
از فرمایشات پیغمبر(ص) و ائمه(علیهمالسلام) هم استفاده میشود که امیرالمؤمنین(ع) یک همکفو داشته که اگر خدا او را خلق نمیکرد، علی به چنین همسری نمیرسید؛ چون در بین زنان عرب، هموزن او نبود. اگر خدا این همکفو را نمیآفرید، نهایتاً امیرالمؤمنین(ع) فرزندانی مثل حضرت مجتبی(ع)، ابیعبدالله(ع) و زینب کبری(س) نداشتند. زنان والا، بزرگوار و باکرامت بودند که حضرت خودشان اوصاف و ویژگیهایش را بیان کردند و به عقیل گفتند من بعد از زهرای مرضیه، چنین زنی میخواهم؛ اما آن زن، زهرا(س) نبود و راهروی راه زهرا(س) بود. عقیل هم گشت و دختری بهنام فاطمه را در قبیلهٔ «بنیکلاب» پیدا کرد. خود پدرش این نام را برایش گذاشته بود و خود پدر هم در روز تولدش امالبنین را برایش برداشت. عقیل به پدر دختر گفت که من آمدهام از دخترتان خواستگاری کنم. داستانش خیلی مفصّل است و من کاملش را گفتهام که احتمالاً همان چهارم شعبان پخش شود. خیلی کامل و جامع بیان شده است.
شخصیت توحیدی صدیقۀ کبری(س) در نماز
از فرمایشات پیغمبر اکرم(ص) در مسئلهٔ کفو بودن استفاده میشود که صدیقهٔ کبری(س) صراط مستقیم الهی است. ما خیلی از امیرالمؤمنین(ع) حرف زدهایم، اما از صدیقهٔ کبری(س) خیلی کم حرف زدهایم. حقیقت صدیقهٔ کبری(س) طبق گفتار ائمهٔ ما، هم در اذان، هم در سورهٔ حمد، هم در تشهد نماز و هم در سلام نماز جریان دارد؛ یعنی اذان، حمد، تشهد و سلام آینه است. ای آینهٔ جمال یزدان که خدا را نشان میدهی! صدیقهٔ کبری(س) آیتالله و نشانهٔ پروردگار است که این نشانه را برای خلق گذاشته است تا راه را گم نکنند، با این نشانه سالک صراط مستقیم شوند و به توحید برسند؛ حتی اگر بتوانند، به توحید تام برسند. حالا توحید ما که خیلی ناقص و کممایه است!
کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود ×××××××× حاجی اِحرام دگر بند، ببین یار کجاست
این یعنی بفهمی نمازت را به کدام طرف بخوانی، وگرنه سنگ که سنگ است. این سنگ یک علامت و نشانه است که نمازت را به یک طرف بخوانی؛ اگرچه قرآن میگوید: «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَ وَجْهُ اللَّه»(سورهٔ بقره، آیهٔ 115) شما روی خود را به هر طرف بکنید، روی خداست.
بس که هست از همهسو و همه رو راه به تو ××××××××× به تو برگردد، اگر راهرویی برگردد
-اذان و اقامه
شما میتوانید شخصیت توحیدی تام صدیقهٔ کبری(س) را در اذان و اقامه ببینید؛ البته به دلالت وجود مبارک حضرت باقرالعلوم(ع) که به یکی از اصحابشان فرمودند: «أَ تَدْرِی مَا تَفْسِیرُ حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ» تو معنا و تفسیر «حَیّ عَلَی خَیْرِ الْعَمَل» را فهمیدهای و لمس کردهای؟ آیا به معنی آن رسیدهای؟ گفت: شما «حَیّ عَلَی خَیْر الْعَمَل» را برای من معنی کنید. حضرت فرمودند: «يَدْعُوك إِلَى اَلْبِرِّ». «حیّ» یعنی بدو و بشتاب، سریع بیا؛ به کجا سریع بیا؟ بهطرف بهترین عمل. بعد فرمودند: این بهترین عمل چیست، مبهم است و روشن نیست؛ فقط میگوید «خَیْرِ الْعَمَل»، اما این «خَیْرِ الْعَمَل» چیست؟ «يَدْعُوك إِلَى اَلْبِرِّ» با این اذان و اقامهای که خدا نازل کرده، تو را در این اعلام به برّ دعوت میکند. آیا میدانی و میفهمی که نیکی به چه کسی دعوت میکند؟ بالاخره طرف نیکوکاری یا باید خدا باشد یا مردم باشند؛ چنانکه در قرآن میخوانیم: «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ»(سورهٔ مائده، آیهٔ 2) یعنی مردم، «وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ»(سورهٔ حج، آیهٔ 77) یعنی برای خدا. آیا حالیات شده که وقتی خدا به نیکوکاری دعوت میکند، منظورش نیکوکاری به چه کسی است؟ گفت: نه نمیدانم. حضرت فرمودند: بر فاطمه(س) و فرزندانش نیکوکاری کن. «حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ» یعنی به صدیقهٔ کبری(س) و ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) نیکی کن؛ نیکی هم به این است که در همهچیز خود به اینها اقتدا کنی. این یعنی زهرا(س) هم مانند علی(ع) و یازده فرزندش مقتدا و صراط مستقیم است. این جریان شخصیت صدیقهٔ کبری(س) در اذان و اقامه است.
-سورۀ حمد
«صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ»(سورهٔ فاتحه، آیهٔ 7)؛ سوره حمد توضیح هم نداده که «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» چه کسانی هستند! پروردگار معنی «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» را در قرآن بیان کرده است و میفرماید: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً»(سورهٔ نساء، آیهٔ 69) اینها «أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» هستند.
«الصِّدِّيقِينَ»: یک لقب حضرت زهرا(س) که صددرصد با وضع او هماهنگ است، «صدیقه» است؛ این لقب حضرت در این آیه آمده است.
«الشُّهَداءِ»: یک معنای «شهدا»، گواهان است و صدیقهٔ کبری(س) در قیامت گواه بر امت است؛ یک معنای شهادت هم در لغت، کشته شدن در راه خداست که صدیقهٔ کبری(س) شهیده هم است.
«وَ الصَّالِحِينَ»: صدیقهٔ کبری(س) از گروه شایستگان عالم است؛ از گروهی که در رأس شایستگان عالم هستند، «سيّدةُ نِساءِ العالَمينَ مِن الأوّلِينَ و الآخِرِينَ». این هم جریان داشتن شخصیت زهرا(س) تا لحظهٔ برپاشدن قیامت در سورهٔ حمد.
-تشهد نماز
بعد از شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیغمبر(ص)، از خدا درخواست میکنیم که درود خود را شامل حال پیغمبر و اهلبیت پیغمبر کند. خدا در قرآن میفرماید: «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»(سورهٔ احزاب، آیهٔ 33)؛ «عَنْكُمُ» و «يُطَهِّرَكُمْ» هر دو ضمیر جمع مذکر است و کاری به زنان پیغمبر ندارد. اگر منظور آیه زنان پیغمبر بود، اینطور میفرمود: «يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُن الرِّجْسَ وَ يُطَهِّرَكُن تَطْهِيراً». علما در اینجا میگویند (درست هم میگویند): چون چهارتا مرد و یک زن بوده، خداوند ضمیر را از باب اغلبیت بهصورت مذکر آورده است. چهار مرد و یک خانم بوده، برای همین نمیشده که ضمیر را بهشکل مؤنث بیاورد، مذکر آورده و میگوید شما اهلبیت.
زمانی مرا در جلسهای در کشور ترکیه که حدود 150 نفر از مُستبصرین بودند (قبلاً شیعه نبودند و شیعه شده بودند)، برای سخنرانی دعوت کردند و من یک ساعت برایشان صحبت کردم. این روایت را آنجا گفتم که رسول خدا(ص) فرمودهاند: در درود فرستادن بر من جمله را قطع نکنید، نفس در آن ندهید و با «عَلَی» فاصله نگذارید. این گفتار پیغمبر(ص) است و به این صورت، بینفس، بدون قطع و بدون اینکه نفس را دو نصف کنید، اینگونه باید بگویید: «الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ». این «عَلَی» را وسطش نگذار و نگو: «وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ»؛ بین من و اهلبیتم با «عَلَی» جدا نکن. این یعنی اهلبیتِ من، من هستند و من اهلبیتم هستم.
من کیام؟ لیلی و لیلی کیست؟ من ×××××× ما یکی روحیم اندر دو بدن
-سلام نماز
شخصیت صدیقهٔ کبری(س) در سلام نماز هم جریان دارد. وقتی میگوییم «اَلسَّلامُ عَلَینا وَ عَلی عِبادِ اللَّه الصّالِحینَ»، این صالحین در آیهٔ 69 سورهٔ نساء هم بود. در «السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ» که نوشتهاند: انبیا، شهدا، اولیا، اهل ایمان و ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) در این «عَلَیْکُمْ» هستند. البته اگر نمازشان همان نمازی باشد که خدا میخواهد! وقتی میخواهم از نماز خارج شوم، باید کل اینها در نظرم تَمَثل پیدا کنند، رودررو سلام بکنم؛ نگویم «السّلامُ عَلَیْهِم» و فکر نکنم غایب از ما هستند. من باید فکر کنم که آنها حضور دارند و با خطاب بگویم: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ».
سلوک در صراط مستقیم الهی با ائمۀ طاهرین
ما در شبانهروز ده بار بهصورت واجب میگوییم: «إهْدِنَا الصّراطَ الْمُسْتَقیم»؛ این صراط مستقیم، امیرالمؤمنین(ع) و دیگر ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) هستند که سلوک در راه آنها، سلوک در صراط مستقیم الهی است. «حَسْبُنا کِتٰابَ اللّه» آدم را به گنج نمیرساند، چون این یک قدم است و اگر کسی فقط این یک قدم را بردارد و بهسراغ قدم دوم نرود، تهیدست، فقیر، ذلیل و بیچاره میماند. آنوقت سفارت انگلیس برای او دینسازی میکند و دینی به نام وهابیت میسازد که مدارکش هم هست و من این مدارک را دیدهام. وقتی گیر «حَسْبُنا کِتٰابَ اللّه» باشی، نهتنها به گنج که نمیرسی، بلکه به گمراهی میخوری و وهابی میشوی.
-دینسازی عجیب سفارت انگلیس در هند
سفارت انگلیس در هند احمد قادیانی را عَلَم میکند و دینسازی عجیبی برای سادهلوحان هند درست میکند؛ برای اینکه وقتی احمد قادیانی بهعنوان مرجع بالای دینی جا افتاد، فتوا بدهد که جنگ کردن با انگلیس حرام است. هند در آن زمان داشت آزاد میشد و انگلیس هم خیلی وحشت کرده بود، از دین مردم سوءاستفاده کرد، این هیکل شیطانی را بالا آورد و فتوای حرمت جنگ با انگلیس را داد. تمام مریدهایش از جنگ با انگلیس خودداری کردند و حتی وقتی گاندی گفت که جنسهای انگلیسی حرام است، اینها جنسهای انگلیسی را میخریدند. همان سفارت در ایران هم «باب» را عَلَم کرد.
وهابیت و قادیانی کاری به اهلبیت ندارد، بابیها هم اصلاً کاری به اهلبیت ندارند و اسمی از اهلبیت در منابع، مدارک و حرفهایشان نیست. این نتیجهٔ «حَسْبُنا کِتٰابَ اللّه» است! وهابیت و قادیانیهاخیلی قرآن میخوانند، بهائیها هم قبلاً میخواندند و بعد گفتند که بیان به جای قرآن قرار گرفته است و دیگر قرآن هم نمیخوانند. البته برای اثبات اربابانشان، آیات قرآن را در کتابهایشان تقطیع کرده و با تفسیر خلاف ذکر میکنند. فقط دین کسانی سالم است که با قرآن و اهلبیت(علیهمالسلام) در حرکت هستند و با کمک اهلبیت(علیهمالسلام)، قرآن را عمقشناسی، مفهومشناسی و مصداقشناسی میکنند.
کلام آخر؛ «لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ»
ای جلوهٔ آیههای قرآن ×××××× ای چهرهٔ دلگشای قرآن
زد بوسه به دست تو پیامبر ×××××××× زیرا که تویی لقای قرآن
ای شاخه نور بخش طوبی ××××××× ای گوهر پربهای قرآن
ولی نهایت کار تو چه شد؟
در راه علی به خانۀ وحی ××××××××× آخر تو شدی فدای قرآن
امیرالمؤمنین(ع) در مصیبتش میگویند؛ وقتی بدن را دفن کردند و دیگر از چشم حضرت (چشم ظاهر) ناپدید شد. خیلی عجیب است که ما میخوانیم و دیگران میشنوند؛ ولی لمس مسئله مقداری محال بهنظر میرسد! آنهم کسی این حرفها را بزند که صبر در برابرش شکستخورده و بیطاقت است. حضرت میفرمایند: «نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ» نفس در سینهٔ من حبس است و داغ تو مرا گلوگیر کرده است. «یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ» ای کاش، با این دم و بازدم من، وقتی میخواهم نفسم را بیرون بدهم، جانم هم بیرون بیاید.
علی جان، چه کشیدی و گرفتار چه دردی شدی که تحملش را نداشتی و آرزوی مرگ میکردی. اینقدر دردت آمده بود که خطاب به زهرا(س) میگفتی: آرزو دارم که این دم نفسم بیرون میآید، جانم هم بیرون بیاید.
و عجیبتر از جملهٔ اول، جملهٔ دوم است که میفرمایند: «لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ». کلمهٔ خیر در این شعر و مصیبتنامه به قول طلبهها، از باب «زیدٌ عدلٌ» است. این یعنی زهرا، تو خیر مطلق برای زندگی من بودی؛ ولی بعد از تو، «لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ» دیگر فاطمهٔ دیگری پیدا نمیشود. «وإنّما أبكي مَخافة أنْ تَطُول حَياتي» اگر من کنار قبرت اشک میریزم و ناله میزنم، بهخاطر این است که میترسم با این درد سنگین، عمر من طولانی شود.
قم/ منزل استاد انصاریان/ دههٔ اول جمادیالثانی/ زمستان1399ه.ش./ سخنرانی پنجم