روز ششم شنبه (7-11-1396)
(تهران مسجد رسول اکرم (ص))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- ماندگاری اثر خوبی و بدی در عالم هستی
- شعور، خصیصهای برای کل موجودات عالم
- محرمیت، لازمهٔ شنیدن صداها
- نظام عالم، حافظ اسرار آدمی تا روز محشر
- انسان، صاحب کتاب ابرار یا فجار
- گیرندگان و شاهدان پروندههای انسان
- -خود انسان و زمین
- -فرشتگان کرام کاتبین
- -خدا، پیغمبر(ص) و ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام)
- حقیقت معنایی مؤمنون در آیه
- امام، مقدّم بر همه در هر زمان
- بازگشت دنیایی و آخرتی اعمال انسان
- خاموشی آتش جهنم، بازگشت آخرتی نماز
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
ماندگاری اثر خوبی و بدی در عالم هستی
وقتی انسان در آیات قرآن و روایات اهلبیت(علیهمالسلام) بهخوبی دقت و بررسی کند و بیندیشد، این حقیقت را درمییابد که دو اثر در همهٔ عبادات واجبی که خداوند مهربان از باب لطف، رحمت و احسانش به بندگانش عطا کرده، هست: یکی آثار دنیایی و یکی هم آثار آخرتی است. تقریباً به آثار دنیایی و آخرتی عبادات اشاره شده است و پروردگار، پیغمبر و ائمه، مردم را دراینزمینه محروم نگذاشتهاند؛ فقط دستور نیامده است که انجام بدهید و دیگر مطلبی دربارهٔ انجام آن گفته نشده باشد. آیات و روایات دراینزمینه کم نیست. زمانی روایتی را دیدم که روایت خیلی مهمی بود و کتابی هم که نقل کرده، شاید تاریخ تألیفش برای ده قرن قبل بود. وجود مبارک مرحوم مجلسی این روایت را از همان کتاب قدیمی نقل کرده که چهارصدسال پیش در اختیارش بوده است. وقتی یکی از اصحاب خوب امام صادق(ع) از مکه برمیگردد و به زیارت امام ششم میآید، امام صادق(ع) میفرمایند: خدا و مرا از خودت خوشحال کردی، درِ مرگ را هم به روی قوموخویشت باز کردی. این زائر میگوید: من اصلاً هیچ صحبتی با حضرت نکرده بودم! وقتی نشستم، اما خود امام صحبت را شروع کردند؛ بعد به من فرمودند: آن قوموخویشت تو را به ناحق اذیت میکرد و رنج میداد. آدمهای اذیتکن، بالاخره یا حسود هستند یا طبعشان طبع ظلم است و آدمهای خبیثی هستند؛ چون اگر آدم این اوصاف را نداشته باشد، اذیت نمیکند. آدمی که حسود نیست، طبع ظالمانه ندارد، باطنش آلوده و خبیث نیست، مزاحم هیچکس نمیشود؛ نهتنها مزاحم همکیش خود نیست، بلکه مزاحم انسانها هم نیست. اذیتهایی که آدم اوّل به زن و بچه، بعد به قوموخویشها و بعد هم به مردم میکند، در این عالم جواب دارد. پروردگار سیستم نظام خلقت را بهگونهای سرپا کرده است که هم اثر بدیها و هم خوبیها به آدم برمیگردد.
شعور، خصیصهای برای کل موجودات عالم
کتابی را در اوایل طلبگیام خریدم که هفتصد الی هشتصد صفحه بود. خارجیها این کتاب را نوشته بودند که «تاریخ علوم» نام داشت. کتاب خیلی خوب و باارزشی است که دربارهٔ رشتههای مختلف علوم ظاهری، یعنی همین علوم پخششده در دنیاست. نام افراد زیادی از علما را ذکر کرده که پایهگذار بودند و بعضی از مسائل مهم علمیشان را هم نقل کرده بود. به یاد دارم که وقتی این کتاب را بهدقت میخواندم، به دانشمندی رسیدم که دانش این دانشمند به آفرینش مربوط بود. بحث خداشناسی در مطالبش نبود، بلکه به قول معروف، مکانیسم عالم را در آن مقالهٔ علمی بیان کرده بود؛ ازجمله نیز این مطلب بود. این مطلب هم در همان وقت برای من تازگی نداشت؛ چون ما ریشهٔ این مطلب را هم در قرآن و هم در روایاتمان داریم. حرف زیبایی که زده، این بود:
من در کتابخانهام پشت میز نشستم و نیت کردم که کار علمی انجام بدهم. کتابی را از قفسهٔ کتابخانهام درمیآورم، فعلاً روی میز میگذارم و هنوز شروع به خواندن نمیکنم. تنها کاری که کردهام، دستم را حرکت دادهام، انگشتهایم کتاب را گرفته و روی میز آورده است. تمام جهان از این کار من خبردار میشوند! بعد مثال جالبی زده و نوشته بود که ما کنار استخر خیلی بزرگ پنجاهمتر در هشتادمتری میرویم. این استخر خیلی بزرگی است که عرض استخر پنجاهمتر و طولش هشتادمتر! آب خیلی آرام است و یکذره موج ندارد؛ چون هوا هم باد ندارد و تکان نمیخورد. آب صاف و آرام است. من ریگ کوچکی را بهاندازهٔ یک نخود برمیدارم و در استخر میاندازم. بلافاصله تمام آب استخر از اینکه یک ریگ کوچک در آن افتاده خبر میشود. چطوری؟ وقتی این ریگ کوچک وسط این استخر میافتد که پنجاهمتر عرض آن و هشتادمتر طول آن است، دایرهٔ کوچکی بهاندازهٔ خودش در آب ایجاد میکند؛ یعنی آب تکان میخورد و آن دایره همینطور بزرگتر و بزرگتر و بزرگتر میشود تا محیط این دایره به دیوار عرض و طول استخر بخورد. بنابراین، هیچ جای آب از افتادن این ریگ بیاطلاع نیست، چون عکسالعمل نشان میدهد. حالا او نتوانسته بود که بیشتر از این جلو برود؛ وی میگوید: آگاهی آب، همین ایجاد دایرههای پشتسر هم است؛ اما عجیب این است که قرآن مجید میگوید: کل موجودات عالم شعور دارد.
محرمیت، لازمهٔ شنیدن صداها
یکی از همسران پیغمبر(ص) به حضرت گفت: دوسهروز یکبار لباس عوض میکنید، آیا لازم است؟ مثلاً هوای مدینه که خوب است و بهظاهر خیلی چرک در لباسهایتان دیده نمیشود، چطور دوسهروز یکبار عوض میکنید؟ خودشان هم لباسهایشان را میشستند؛ چون در دورهٔ عمرشان از کسی درخواست کاری نکردند. یکوقت خود خانمها میدیدند که حضرت لباسشان را عوض کرده، اما کار داشته و بیرون رفته است، آنهم برای ثواب میشستند. حضرت فرمودند: باید این کار را بکنم؛ چون هر کسی در این دنیا هر لباسی بر تن اوست، لباسش تسبیح خدا را میگوید و تسبیحگو باید تمیز و پاکیزه باشد. معلوم میشود که پیراهن و زیرپیراهنی ما شعور دارد به اینکه عالَم خدایی دارد و خدا بیعیب و نقص است. «سُبْحٰانَ اللّه» یعنی ای پروردگاری که عیب و نقصی در تو نیست و کمال مطلق هستی، لباس تن من، هم میداند که عالَم خدایی دارد، هم میداند این خدا بیعیب و نقص است و هم به بیعیب و نقص بودن خدا اقرار دارد. لباس من «سُبْحٰانَ اللّه» میگوید، اما گوش من باز نیست و نمیشنوم. اگر همین الآن یک لحظه گوش ما را باز بکنند، میبینیم تمام موجودات عالم نطق دارند و به ما میگویند:
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم ××××××××× با شما نامحرمان ما خاموشیم
تو هم مَحرم بشو تا صدای ما را بشنوی؛ من رفیقی داشتم که صدا میشنید و میگفت، من میدیدم که حرف او کاملاً با آیات قرآن و روایات مطابق است.
نظام عالم، حافظ اسرار آدمی تا روز محشر
مرحوم آخوند ملامحمد کاشانی یکی از بزرگترین علمای شیعه در صدسال پیش است که مرحوم حاجآقارحیم ارباب از شاگردان ناب اوست. من دوبار مخصوصاً از قم به اصفهان رفتم تا ایشان را زیارت کنم. در آنوقت نودساله بود و خود ایشان برای من بیواسطه گفت: آخوند کاشانی وقتی برای نمازشب بلند میشد و ذکر میگفت، تمام درختان مدرسهٔ صدر، آجرها و درها همان ذکر را با او هماهنگی میکردند. وقتی نظام عالَم از کار من خبردار بشود، این خبر را چهکار میکند؟ قرآن مجید میگوید: این خبر را حفظ میکند و نگه میدارد. برای چه این خبر را نگه میدارد؟ برای اینکه جلوی روی خودم در قیامت، از خبرهایی پرده بردارد که از من گرفته و حفظ کرده است. در قرآن میخوانیم: «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا»(سورهٔ زلزال، آیهٔ 4) خدا به زمین اجازه میدهد که این آقا و خانم، البته نه آقا و خانم مؤمن، چون خدا همینطور که آبروی مرد و زن مؤمن را در دنیا حفظ میکند، در قیامت هم حفظ میکند؛ ولی آنکه آدم بیشخصیت، بیآبرو و لاابالیای در دنیا بوده، هر گناهی را مرتکب میشده و از هیچکس خجالت هم نمیکشیده، خودش یادش رفته پنجاهشصتسالی که در دنیا بوده، چهکار کرده است، ولی قرآن میگوید: به زمین میگویم اخباری که از این مرد و زن گرفتهای و نگه داشتهای، حالا برملا و آشکار کن. در آیهٔ 21 سورهٔ مبارکهٔ فصلت است: «وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنَا» به پوست بدنش میگویم هر خبری از صاحب خودت داری، بگو؛ به دست و پایش میگویم هر خبری از صاحبت داری، بیرون بریز. عجیب این است که اخبار ما را میگیرند و نگه میدارند، با بههمخوردن ساختمان آفرینش، اخبار ما گم نمیشود و همه را در قیامت در معرض دید خودمان قرار میدهند: «فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَه × وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ»﴿سورهٔ زلزال، آیات 7-8﴾.
انسان، صاحب کتاب ابرار یا فجار
زائری به مکه رفته و کاری هم کرده که به هیچکس نگفته است، بعد از یکی دوماه از مکه برگشته و به زیارت امام صادق(ع) آمده است؛ اما حرف خود را شروع نکرده بود که امام صادق(ع) فرمودند: خدا از تو راضی شده، من هم راضی هستم و تو به مرگ پسرعمویت شتاب دادی. امام از کجا میدانند؟ امام در خانهاش بوده و من هم در مکه بودهام! اتفاقاً امام در گیرندگی اخبار بعد از خدا و پیغمبر(ص)، از همهٔ موجودات عالَم قویتر است؛ لذا ما پروندهای پیش خودمان داریم که اسم آن، «کتابَالأبرار» یا «کتابالفُجّار» است. ما یا آدم خوبی هستیم و کتاب ابرار داریم (ابرار جمع «برّ»، یعنی آدم نیکوکار)؛ یا اینکه پروندهٔ ما پروندهٔ فجاری است (فجر، فجور یعنی گناه). چنانکه در قرآن آمده است: «کلاّٰ إِنَّ کتٰابَ اَلْأَبْرٰارِ لَفِی عِلِّیینَ»(سورهٔ مطففین، آیهٔ 18)؛ «کلاّٰ إِنَّ کتٰابَ اَلفُجّٰارِ لَفِی سِجِّینٍ»(سورهٔ مطففین، آیهٔ 7).
گیرندگان و شاهدان پروندههای انسان
-خود انسان و زمین
یک پروندهٔ کامل پیش خودمان و یک پروندهٔ کامل ما هم پیش جناب زمین است که روی آن زندگی میکنیم. آیه این است: «یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبٰارَهٰا»(سورهٔ زلزال، آیهٔ 4).
-فرشتگان کرام کاتبین
یک پروندهٔ کامل ما هم پیش فرشتگان است: «وَ إِنَّ عَلَیکمْ لَحٰافِظِینَ × کرٰاماً کٰاتِبِینَ × یعْلَمُونَ مٰا تَفْعَلُونَ»(سورهٔ انفطار، آیات 10-12) همهٔ اخبار شما پیش فرشتهٔ کرام کاتبین است.
-خدا، پیغمبر(ص) و ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام)
یک پروندهٔ دقیقی هم داریم که نزد پیغمبر اسلام(ص) و ائمهٔ طاهرین(علیهمالسلام) است. شیعه مدرک هم دارد: «فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»(سورهٔ توبه، آیهٔ 105). ما طلبهها به این «سین» در «سَیَرَی اللّه»، «سین» سوف میگوییم که میخواهد آینده را بگوید؛ اما «سین» در این آیه را «سین» سوف نمیگوییم، چون غلط است بگوییم که این «سین» و فعل مضارعش معنی آینده میدهد. این کاملاً اشتباه است! وقتی میگوییم خدا، پیغمبر و مؤمنون اعمال را میبینند، این «سین» «سین تحقیق» است؛ یعنی یقیناً میشود و فعل «یَرَی» هم فعل حال میشود. معنی ندارد که خدا عمل ما را بعداً ببیند. همین الآن که مرتکب میشوم، خدا میبیند و غایب از او نیستم که این «سین» را «سین» سوف معنی بکنم یا فعلش را فعل مضارع بدانم. همین الآن خدا میبیند؛ چنانکه در قرآن میخوانیم: «وَ إِنْ کلٌّ لَمّٰا جَمِیعٌ لَدَینٰا مُحْضَرُونَ»(سورهٔ یس، آیهٔ 32) همهچیز پیش او حاضر است. خدا نه گذشته، نه حال و نه آینده دارد. ما انسانها دچار سه زمان هستیم؛ چون ما در اتاقی بهنام دنیا نشستهایم که پنجرهاش باز است، وقتی قطاری از شتر میآید، اوّلی را میبینیم که الآن هست، ولی دومی را نمیبینیم. وقتی اولی رد میشود، اولی را دیگر نمیبینیم و دومی را میبینیم، ولی سومی را نمیبینیم. اینقدر باید کنار پنجره بنشینیم تا این ده شتر رد بشوند و ما این دهتا را ببینیم؛ اما آنکه بیرون از خانه است، هر ده شتر را میبیند. پروردگار عالم، نه پنجره دارد و نه زمان. همین الآن کل گذشته، آینده و کل فعلی در پیش او حاضر است و زمان ندارد.
حقیقت معنایی مؤمنون در آیه
طبق آیه، یکی پیغمبر است و یکی هم مؤمنون هستند. منظور از مؤمنون که عمل را میبینند، ما نیستیم؛ ولی یکی در خیابان ماشین پارک میکند و همهٔ ما هم مؤمن هستیم، او را میبینیم؟ نه نمیبینیم؛ چون دیوار بین ما و آنکه ماشین را پارک میکند، فاصله است و اگر داخل بیاید، در حال حرکت و نشستن باشد، او را میبینیم. ما یقیناً مؤمنون در آیه نیستیم، پس کیست؟ آنکه زمانی که در دنیا، برزخ و قیامت است، پروندهٔ ما بهطور کامل پیش اوست. قاضیای است که خدا پروندهٔ ما را تکمیل کرده و یک پروندهاش را پیش خودمان گذاشته، یک پروندهاش را پیش کرام کاتبین، یک پروندهاش را پیش زمین، یک پروندهاش هم نزد خودش است، یک پرونده هم پیش پیغمبر(ص) و یک پرونده هم پیش امام معصوم است.
حالا اگر بنا باشد که در قیامت از روی کارهای ما پرده بردارند، با این چند پرونده (آنهم پیش آنها)، آیا ما میتوانیم منکر کارهای بد خودمان بشویم و بگوییم ما این کار را انجام ندادهایم؟! خدا به زمین میگوید: پروندهاش را رو کنید، میگوید من این کار را انجام ندادهام؛ خدا به کرام کاتبین میگوید: پروندهاش را رو کن، باز هم دروغ میگوید و پررویی میکند. در قرآن هست که در قیامت منکر میشوند و میگویند این کار ما نیست! به کرام کاتبین و امام میگویم پروندهاش را رو کن. وقتی همه را منکر بشود، «وَ كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيَّ مِنْ وَرَائِهِمْ» بالای دست همهٔ اینها کل پرونده پیش خودم است، به من هم میگویی دروغ است؟!
این اعتقاد شیعه براساس قرآن است؛ حالا هر کسی هرچه میخواهد بگوید، مگر هر کسی هرچه گفت، حتی عالِم هم باشد، حرف او ارزش دارد؟ شیعه به دو منبع قرآن و روایات اهلبیت(علیهمالسلام) متکی است، هر دو را هم قبول دارد و به هر دو هم اعتقاد دارد. علوم جدید هم بسیاری از معتقدات شیعه را که از قرآن و روایات گرفته شده است، تأیید میکند؛ یکی همان حرف دانشمندی است که در اول منبر گفتم؛ من در اتاق میآیم و کتابی را برمیدارم، روی میزم میگذارم و همهٔ عالَم خبر میشود که حرفش درست هم هست. پرونده پیش امام است؛ چنانکه در قرآن میفرماید: «كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ»(سورهٔ یس، آیهٔ 12). ائمه تأویل امام مبین هستند که در «اصول کافی» است.
امام، مقدّم بر همه در هر زمان
امام صادق(ع) میفرمایند: کسی به امیرالمؤمنین(ع) گفت: «أَنِّی أُحِبُّکَ» علی جان، من خیلی عاشقت هستم. امیرالمؤمنین(ع) چند لحظه سرشان را پایین انداختند و جوابی به این آدم ندادند که گفته بود من عاشقت هستم، بعد سرشان را بلند کردند و فرمودند: «کَذِبْتَ» دروغ گفتی! آن مرد گفت: از کجا میدانی که من دروغ گفتهام، مگر تو در قلب من هستی؟ محبت امری قلبی است، مگر تو در دل من هستی؟ فرمودند: اصلاً نیازی ندارد من در قلب تو باشم که بگویم راست یا دروغ میگویی؛ همین که گفتی من تو را دوست دارم، من ارواح تمام مردان و زنانی که مرا در این عالم از زمان آدم(ع) تا روز قیامت دوست دارند، نگاه کردم و تو در آنها نبودی؛ پس دروغ میگویی! اگر امام اینجوری نباشد، امام نیست و مثل خود ماست. ما الآن هرچه هم بنشینیم و نگاه بکنیم، یک روح هم نمیبینیم؛ اگر امیرالمؤمنین(ع) هم نمیدیدند، مثل خود ما بودند و دیگر معنی نداشت که امام باشند. امام یعنی آنکه در همهٔ امور، فوق ما و مقدّم بر ماست.
بازگشت دنیایی و آخرتی اعمال انسان
امام صادق(ع) هم به این زائر فرمودند: پسرعمویت تو را به ناحق خیلی اذیت میکند. تجربهٔ تاریخ ثابت کرده که ظلم عمر را کوتاه میکند. بدن صدام خیلی سالم و قوی بود. مهمترین دکترهایی که در دنیا فکر میکنید، به بغداد میآمدند و معاینهاش میکردند، گرانترین دواهای دنیا را هم کنار او میگذاشتند؛ اما 54-55 ساله بود که خدا شرّ او را کَند و به جهنم برد. میتوانست صدسال بماند، ولی ظلم عمر را کوتاه میکند؛ قطع رحم هم عمر را کوتاه میکند. همه را برای ما گفتهاند.
امام فرمودند: این پسرعمویت که خیلی بهناحق به تو ظلم میکند (همه در قوموخویشهایمان آدمهای خبیث، ناپاک، متکبر و عوضی داریم. آنها میدانند ما تقصیری نداریم و آدم مسجدی و امام حسینی هستیم؛ اما چون خبیث هستند، ما را اذیت میکنند، غیبت ما را میکنند، به ما تهمت میزنند و مشکل برایمان میسازند. آنها میدانند ما تقصیری نداریم، اما او خبیث است و خبیث براساس خباثتش حرکت میکند، پاک هم براساس پاکیاش). وقتی تو دیدی واجبالحج هستی، پول رفتن به مکه و برگشتنت را داری، خرجیِ زن و بچهات هم داری و اضافه هم داری؛ چون این قوموخویش تو یکخرده مشکل مالی دارد، یک کیسه را پر از پول کردی و به شخصی گفتی که یواشکی ببرد و به پسرعمویت بدهد. تو با این پولی که به او دادی، خدا را از خودت راضی کردهای.
پول به آدم بد را میگویم، نه اینکه به مسجد بیایم و پیرمرد قدخمیدهای را ببینم که آثار سجده به پیشانیاش است، یواشکی با او دست بدهم و صورتش را ببوسم که هیچکس نفهمد، بعد بگویم مشکلی نداری؟ اشک او بریزد و بگوید: سهچهار ماه است که پول برق، گاز و آبم عقب مانده است و میخواهند قطع کنند. میگویم: هیچ مشکلی نیست! قبضهایت کلاً چقدر میشود؟ میگوید: پانصد تومان؛ میگویم: این یکمیلیون را بگیر که برای قبضهای سهچهار ماه دیگر هم داشته باشی. حضرت رسول(ص) دربارهٔ این کارت میفرمایند: این یکمیلیون را مستقیم در دست خدا گذاشتهای؛ اما روایات ما ندارد که به آدم بد و قوموخویش بد کمک نکن. خیلی دین عجیبی است! تو یک کیسهٔ پر از پول درست کردی و گفتی یواشکی به قوموخویشت بدهند؛ تو مورد رضایت خدا قرار گرفتهای، مورد رضای ما هم قرار گرفتهای و مرگ این قوموخویشت هم بهخاطر ظلمهایی که به تو و زن و بچهٔ تو کرده، جلو افتاد. من این را از باب نمونه برایتان گفتم.
خاموشی آتش جهنم، بازگشت آخرتی نماز
نظام عالَم خلقت نظامی است که کسی هیچ کار خوب و بدی در این دنیا انجام نمیدهد، مگر اینکه هم بازگشت نتیجهٔ دنیایی و هم بازگشت نتیجهٔ آخرتی دارد. یکی از این کارها که بازگشت دنیایی و آخرتیاش خیلی سنگین است، نماز است. بازگشت دنیایی یکخرده توضیح دارد که انشاءالله در جلسهٔ بعد باید بگویم، اما یک بازگشت آخرتی نماز این است: من گناهی را مرتکب شدهام که این گناه در قیامت طبق قرآن، آتش است. اصلاً کل گناهان آتش است و صریحاً در قرآن (سورهٔ نساء) هم هست؛ کسی که مال حرام میخورد، آتش میخورد و چون در دنیاست، نه در این چلوکبابش آتش میبیند، نه در لباسش که از حرام خریده، آتش میبیند و نه در این زمینی آتش میبیند که از حرام خریده است؛ ولی وقتی پرده در قیامت کنار برود و ظاهر بشود، آن لقمهٔ حرام بهصورت آتش از شکم بیرون میزند و قیافهٔ آن لباس حرام بهصورت یک لباس آهنی آتشین در جهنم ظاهر میشود. حال چهکار کنیم؟ این حرفهای خدا در قرآن است.
ما احتمالاً گناهانی در گذشتهٔ عمرمان کرده باشیم که آن گناهان، آتش است. آتش قیامت هم الآن هست که هیچچیزی آن را خاموشش نمیکند، مگر مسائلی که خدا خاموشکردن آتش را در ذات آن مسائل قرار داده است. این روایت خیلی عالی است که باعث خوشحالی ما هم هست و ما هم همین امروز این کار را کردهایم. رسول خدا(ص) میفرمایند: «اِنَّ لِـلـّهِ مَلِکاً یُنادِی عِنـْدَ کـُلَّ صَلاةٍ» خدا فرشتهای دارد که وقتی زمان نماز صبح، نماز ظهر، نماز مغرب و عشا شد، فریاد میزند و به کل مردم میگوید: «یا بَنِی آدَمَ قُومُوا إلی نِیرانِکـُمُ» برای خاموشکردن آتشی بلند شوید که خودتان روشن کردهاید. با چهچیزی این آتش را خاموش کنیم؟ این آتش با نماز خاموش میشود. نماز عجب قدرتی دارد که میتواند آتش جهنمی را که خود ما برای خودمان ساختهایم، خاموش کند. نماز خیلی قدرت دارد که آتش جهنم را خاموش میکند! چهچیز دیگری میتواند آتش جهنم را خاموش کند؟! این نتیجهٔ آخرتیِ عبادت است.
تهران/ مسجد حضرت رسول/ دههٔ اول جمادیالاوّل/ زمستان1396ه.ش./ سخنرانی ششم