لطفا منتظر باشید

روز دوم پنجشنبه (26-1-1400)

(تهران حسینیه هدایت)
رمضان1442 ه.ق - فروردین1400 ه.ش
11.23 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله ربّ العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».

 

طلوع علم و حکمت الهی از قرآن

قرآن مجید وحی است؛ یعنی کلام‌الله، طلوع علم و حکمت الهی است. هیچ‌گونه شک و تردیدی در آیات این کتاب وجود ندارد. هر کس در آیات قرآن شک کند، دلش بیمار است و شک از خودش هیچ ارتباطی با قرآن مجید ندارد. قرآن مجید ساختمانی الهی است که مصالح ساختمانی‌اش 28 حرف است. این 28 حرف در اختیار همهٔ مردم دنیا و همهٔ مردم تاریخ بوده است. قرآن می‌فرماید: اگر در این کتاب شک دارید که وحی خداست، مانند همهٔ این کتاب را بیاورید. مصالح آن در اختیارتان است؛ این 28 حرف را با همدیگر ترکیب کنید و مانند قرآن بیاورید. اگر در این قرآن شک دارید که وحی است، ده سوره مانند آن بیاورید. اگر شک دارید که وحی است، «فَأتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 23) یک سوره مانند قرآن بیاورید؛ یک سورهٔ عصر، یک سورهٔ توحید یا یک سورهٔ کوثر. 

در این 1500 سال، هیچ عالم و آگاهی، هیچ معاند و مخالفی، نتوانسته است دعوت خدا را اجابت کند. همین بس که انسان یقین کند قرآن وحی است؛ مِن اللّه، علم‌الله، رحمت‌الله و نورالله است. وقتی قلب به این پایه رسید، همهٔ قرآن مجید را باور می‌کند، تسلیم می‌شود و تمکین می‌کند. 

 

چهار عبادت موجودات عالم

پروردگار عالم یک خبر در قرآن از کل موجودات جهان می‌دهد؛ همین جهانی که برپاست. چه کسی خبر می‌دهد؟ خالق موجودات و آگاه به تک‌تک آنها از کوچک‌ترین تا بزرگ‌ترین موجود. خبر این است که تمام موجودات جهان، بدون استثنا چهار عبادت دارند: 

 

الف) تسبیح پروردگار

یک عبادتشان تسبیح است که در قرآن می‌فرماید: «يُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ»(سورهٔ جمعه، آیهٔ 1). حتی از رسول خدا(ص) نقل شده است: لباس تن شما یا لقمه‌ای که برمی‌دارید، تسبیح‌گوی خداوند است. 

 

ب) ستایش‌گوی خداوند

عبادت دیگر موجودات، حمد است؛ یعنی ستایش‌گوی خداوند هستند. آن‌کسی که اهل تسبیح و حمد است، حتماً شعور دارد به اینکه او مملوک و مالکش ربّ است. شعور دارد که تسبیح و حمد می‌گوید. اگر شعور نداشت، تسبیح و حمد نمی‌گفت. حضرت سیدالشهدا(ع) روایتی دارند که صدای حدود پنجاه پرنده، حیوان و خزنده را ترجمه کرده‌اند. در کتاب نوشته‌اند! شما وقتی ترجمهٔ این صداها را ببینید، همه حمد و تسبیح است. معلوم می‌شود شعور دارند به اینکه مملوک، حقیر، تهی‌دست و ندار هستند؛ همچنین معلوم می‌شود که مالک دارند و مالکشان غنی است. اینها تسبیح می‌گویند و حمد می‌کنند که فقر، نداری‌ و کوچکی‌شان را جبران کنند. 

 

ج) آگاهی به نماز

عبادت دیگرشان نماز است؛ مهم این است که قرآن مجید می‌فرماید: این موجودات به نمازشان آگاه هستند و می‌دانند که چه‌کار می‌کنند. در واقع، اینها دانای به نمازشان هستند. 

 

د) سجده

عبادت دیگرشان هم سجده است. 

 

موجودات عالم، موجوداتی باشعور و اهل عبادت

-قدرت ذاتی انسان در فهم و علم

خداوند در قرآن می‌فرماید: «كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ»(سورهٔ نور، آیهٔ 41) ما موجود نفهم در موجودات خلقت نداریم. اگر می‌بینیم که کلمهٔ جهل در قرآن یا روایات در حق انسان به‌کار گرفته شده، بدین‌معناست که این انسان توانایی دانا و عالم‌شدن را دارد، اما به‌دنبال علم و دانایی نرفته است. انسان ذاتاً قدرت بر علم و دانایی دارد. در قرآن می‌خوانیم: «وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»(سورهٔ نحل، آیهٔ 78) وقتی از مادر به‌دنیا آمدید، هیچ‌چیزی نمی‌دانستید. گوش، چشم و دل برایتان قرار دادم تا بفهمید؛ وقتی فهمیدید، از پروردگارتان سپاسگزاری کنید. سپاس شما هم به این است که تسبیح و حمد کنید، نماز بخوانید و دیگر عبادات را به‌جا بیاورید.

 

-جریان عبادت در موجودات

این وضع همهٔ موجودات است؛ مسبّح، حامد، اهل نماز و اهل سجده هستند. البته در آیه‌ای از سورهٔ إسراء می‌گوید: شما عبادت، تسبیح و حمد آنها را درک نمی‌کنید. شما درک نمی‌کنید، دلیل بر این نمی‌شود که آنها اهل تسبیح نباشند. جالب این است که کل موجودات تا وقتی هستند، عبادت آنها جریان دارد و ذره‌ای از ذرات عالم از عبادت‌الله نمی‌بُرّد! 

 

-بیگانگی موجودات با مخالفان و معاندان

این حقیقت را از قرآن دانستیم، این را هم باید بدانیم که اگر ما اهل عبادت نباشیم، در کنار کل موجودات عالم هستی بیگانه هستیم و و موجودات از بیگانه رضایت ندارند. وقتی روایات اهل‌بیت را می‌خوانیم، می‌بینیم که می‌فرمایند: بعضی روی زمین حرکت می‌کنند، زمین لعنتشان می‌کند؛ چون زمین موجود زنده و باشعوری است. شعور دارد که خدا در قرآن می‌فرماید: «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا»(سورهٔ زلزال، آیهٔ 4) قیامت روزی است که زمین تمام جریانات پیش خودش را بیان می‌کند. معلوم می‌شود زمین شعور دارد که جریانات را می‌فهمد و در خودش حفظ می‌کند. مگر ما از خاک آفریده نشده‌ایم؟! هرچه در ما هست، در این خاک هست؛ شعور، آگاهی، دانایی، حفظ کردن، دیدن و شنیدن است، در این جهان هم هست؛ یعنی جهان نیز چشم، گوش، بینایی، عقل و شعور دارد. وقتی می‌بیند که یک نفر، چه مرد و چه زن، اهل عبادت و خدا نیست و به پروردگار روی نمی‌آورد، او را بیگانه می‌بیند و خوشش نمی‌آید. موجوداتی که لباس این عالم را آماده کرده‌اند، می‌گویند: لباسی که از این عالم پوشیده‌ای، حلالت نباشد؛ آنچه خورده‌ای، حلالت نباشد؛ اینکه روی منِ زمین راه می‌روی، خدا لعنتت کند. 

 

-توبه، لطف و محبت خداوند به بندگان

البته خدا یک محبتی به بندگانش کرده که این است: همهٔ درهای دشمنی موجودات، لعنت موجودات و این را که موجودات از آدم بیگانه خوششان نمی‌آید، می‌توان با توبه بست. وقتی آدم آشنای خدا بشود، آشنای کل موجودات می‌شود و در حد خودشان، می‌تواند لیاقت تصرف پیدا کند.

 

حکایتی شنیدنی از مرد ظاهربین و ابوسعید 

شخصی است به نام ابراهیم می‌گوید: از شهر خودم برای دیدن عارف بزرگ، ابوسعید، به نیشابور سفر کردم، وارد بر او شدم، وضو گرفتم و آمادهٔ نماز مغرب شدم. او بلند شد و نماز مغرب را شروع کرد. من هم اقتدا کردم. در حال نماز به دلم گذشت حمد و سوره‌ای که او می‌خواند و رکوع و سجودش اصلاً دل‌چسب نیست و به آدم حال نمی‌دهد. من سفرم را با زحمتی که کشیده‌ام، ضایع کرده‌ام!

امیرالمؤمنین(ع) جمله‌ای در «نهج‌البلاغه» دارند و می‌فرمایند: «اِنَّ اَوْلِياءَ اللّهِ هُمُ الَّذينَ نَظَرُوا اِلی باطِنِ الدُّنْيا اِذا نَظَرَ النّاسُ اِلی ظاهِرِها» مردم ظاهربین هستند و اولیای الهی باطن‌بین هستند. تو به نماز اقتدا کردی، اما پیکر نماز را دیدی و چون خودت لیاقت نداشتی، از آن نماز حال نکردی و برای تو خشک بود. بعد از سلام نماز، زمان کوتاهی گذشت و گفت: بیرون بروم و تجدید وضو کنم. بیرون آمد، اما ناگهان با ترس به اتاق پرید، ناله زد و گفت: من رفتم وضو بگیرم، بیرون شیر درنده‌ای بود که خیز برداشت به من حمله کند! ابوسعید گفت: بلند شو تا با هم بیرون برویم. با هم بیرون رفتند. ابوسعید به شیر گفت: مگر نگفته بودم که به مهمانان ما کار نداشته باش، برای آنها خیز برندار و حمله نکن! شیر رفت و اینها به داخل آمدند. ابوسعید به او گفت: تو آدم ظاهربینی هستی و فقط یک حمد و سوره و رکوع و سجود دیدی؛ اما در نمازم سفر باطنی داشتم. شما که ظاهربین هستید، شیر به شما حمله می‌کند. ما مسافر باطن هستیم و شیر از ما حساب می‌برد! 

 

راهکار فرار از شیطان در کلام پیغمبر(ص)

آدم در عبادت، با خدا و کل موجودات آشنا می‌شود؛ ولی با دشمن باید چه کرد؟ دشمن درنده‌ای که خیز برداشته تا همه چیز ما ضربه بزند؛ عبادات، معنویات، حال ما، تسبیح‌، حمد، رکوع و سجودمان. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: شخصی از پیغمبر(ص) پرسید که چه‌کار کنیم شیطان از ما فرار کند و دور شود، به ما حمله نکند و برای ما خیز برندارد؟ من شنیدم که پیغمبر(ص) به این سؤال‌کننده فرمودند: 

 

-روزه گرفتن

«اَلصَّوْمُ یُسَوِّدُ وَجْهَهُ» روزه بگیر، آن‌هم در ماه رمضان. روزهٔ تو او را روسیاه، ضعیف، ناتوان و غمگین می‌کند. آنگاه خدا از تو خوشحال می‌شود. وقتی روزه گرفتی، دشمن از دست تو بدحال می‌شود. این روزه گرفتن هم هماهنگی در عبادت با همهٔ موجودات جهان هستی است. 

 

-صدقه در راه خداوند

«وَ الصَّدَقَةُ تَـکْسِرُ ظَهْرَهُ» وقتی در جیبت دست می‌کنی و برای خدا هزینه می‌کنی، یعنی به مستحق، ضعیف، ناتوان، مقروض، بدهکار و کار خیر کمک می‌رسانی، کمرش می‌شکند. کمرشکسته نسبت به تو زمین‌خورده است و به‌سراغ تو نمی‌آید. سیاه‌شدهٔ بدبخت به‌سراغ تو نمی‌آید. 

 

-عاشق خدا بودن و عشق‌ورزی در راه خدا

«وَ الْحُبُّ فِى اللّه‏ِ وَ الْمُوازَرَةُ عَلَى الْعَمَلِ الصّالِحِ يَقْطَعانِ دابِرَهُ» اینکه عاشق خدا بشود، برای خدا عاشق باشد و در راه خدا عشق‌ورزی کنی، ریشه‌اش را قطع می‌کند. در حقیقت، کاری با عاشق ندارد و با بیگانه کار دارد. روز اولی هم که با خداوند درگیر شد، به خداوند گفت: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ × إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ»(سورهٔ ص، آیات 82-83) زور من به همه نمی‌رسد. الآن شما دو روز روزه گرفته‌اید، زورش به شما نرسید که نگیرید. شما نماز می‌خوانید، زورش به شما نرسیده که شما را بی‌نماز کند؛ معلوم می‌شود در برابر شما بسیار ناتوان است. عشق‌ورزی در راه خدا و مواظبت بر عمل صالح، ریشه‌اش را قطع می‌کند. 

 

-طلب استغفار و آمرزش از خداوند

«وَ الاِسْتِغْفارُ يَقْطَعُ وَ تينَهُ» اینکه در روز و شب ماه رمضان، دست گدایی به‌سوی خدا برداری و بگویی: خدایا! من مستحق مغفرت و آمرزش تو هستم. همین که در پیشگاه خدا ناله‌ات درآمد و گفتی من مغفرت می‌خواهم، رگش را قطع می‌کنی و دیگر قدرت ندارد که کاری به کار تو داشته باشد. این عبادت موجودات، این عبادت ما؛ آشناشدن ما با کل با عبادت و این ضعیف‌شدن شیاطین در برابر عمل صالح ما، عشق‌ورزی ما برای خدا و در راه خدا.

 

کلام آخر؛ آیم به قتلگاه که پیدا کنم تو را

«أللّهم اِنّی اَسئَلکَ سُؤالَ خاضِعٍ مُتذلِّلٍ خاشعٍ اَن تُسامِحَنی و تَرحَمَنی و تَجعَلَنی بِقِسمِکَ راضِیاً قانِعاً و فی جَمیعِ الأَحوالِ مُتَواضِعاً؛ اللّهُمَّ وَأَسأَلُكَ سُؤالَ مَنِ اِشْتَدَّتْ فاقَتُهُ، وَأَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدائِدِ حاجَتَهُ، وَعَظُمَ فِيما عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ؛ اللَّهُمَّ عَظُمَ سُلْطَانُكَ وَ عَلاَ مَكَانُكَ وَ خَفِيَ مَكْرُكَ وَ ظَهَرَ أَمْرُكَ وَ غَلَبَ قَهْرُكَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُكَ وَ لاَ يُمْكِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُكُومَتِكَ». الآن فرار کنم، به کجا فرار کنم؟ وقتی درِ قبرم را می‌بندند، فرار کنم؟ به کجا فرار کنم! «أللَّهُمَّ لاَ أَجِدُ لِذُنُوبِي غَافِراً وَ لاَ لِقَبَائِحِي سَاتِراً وَ لاَ لِشَيْ ءٍ مِنْ عَمَلِيَ الْقَبِيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ». 

آیم به قتلگاه که پیدا کنم تو را ××××××× امشب وداعِ هجرتِ فردا کنم تو را

جویم تو را قدم‌به‌قدم بین کشتگان ×××××××× با شوق و اضطراب تمنا کنم تو را 

در حیرتم که از چه بجویم نشان تو ××××××× نی سر، نه پیرهن، ز چه پیدا کنم تو را

 

تهران/ حسینیهٔ هدایت/ ماه مبارک رمضان/ بهار 1400ه‍.ش./ سخنرانی دوم

برچسب ها :