لطفا منتظر باشید

جلسه سوم جمعه (27-1-1400)

(تهران حسینیه همدانی‌ها)
رمضان1442 ه.ق - فروردین1400 ه.ش
20.51 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله ربّ العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

عطای ارزش‌ها در پرتو رحمت و فضل خداوند 

سلسله ارزش‌های فوق‌العاده‌ای از سوی پروردگار برای انسان مقرر شده است که اگر عمق و آثار این ارزش‌ها با چشم عقل و دل دیده شود، نشان می‌دهد که سبب عطاکردن این ارزش‌ها، محبت شدید پروردگار یا به‌عبارت قرآن، رحمت و فضل خداوند (فضل به‌معنای احسان به انسان) است. خداوند در یکی از آیات قرآن می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ»(سورهٔ غافر، آیهٔ 61) فضل خداوند برای همهٔ مردم است. همچنین در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 64) اگر احسان و رحمت من بر شما نبود، شما دچار خسران می‌شدید. در واقع، نهایتاً تهی‌دست کامل می‌ماندید و همهٔ سرمایه‌های وجودی‌تان بر باد می‌رفت. عقل شما دیگر برای من کار نمی‌کرد، بلکه یک عقل مادی می‌شد که نسبت به من ارتباطی پیدا نمی‌کردید و ارتباطتان ارتباط با زمینیان می‌شد. بدنتان برای یک لحظه در عبادت هزینهٔ من نمی‌شد و هزینهٔ دیگران می‌شد؛ آن‌هم هزینه‌ای که ضرر می‌کردید. 

 

حقایق نهفته در صراط مستقیم

اما مهرورزی، رحمت و احسان من، سبب شد که سلسله ارزش‌هایی را برای شما قرار بدهم. در اولین شب جلسه عرض کردم که یکی از آن ارزش‌ها، صراط مستقیم است. برای اینکه بدانید صراط مستقیم چیست، تقریباً همین امشب (اگر یادتان بماند) سحر به آیات 152، 153 و 154 سورهٔ مبارکهٔ انعام مراجعه کنید؛ نه مسئلهٔ اخلاقی، تربیتی، مالی، انسانی و اجتماعی در این چند آیه بیان شده است. آخرین مطلبی که می‌گوید، این است: «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا»(سورهٔ انعام، آیهٔ 153) صراط مستقیم من، این واقعیات است: 

 

الف) توحید و دوری از شرک

«أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا»(سورهٔ انعام، آیهٔ 151) داشتن توحید و دور بودن از شرک است؛ یعنی کسی کنار من در عبادت و اطاعت قرار نگیرد. ما در همین محله بچه‌مدرسه‌ای بودیم، بچه‌ها جمله‌ای به همدیگر می‌گفتند که خدا را می‌خواهی یا خرما؟ چیزی را شریک من قرار ندهید؛ نه در دلت و نه در صحنهٔ زندگی‌ات. «قُلِ اللَّهُ» فقط بگو خدا؛ فقط یقین داشته باش که کلید همهٔ کارها به‌ دست اوست و هیچ‌کس در این عالم کاره‌ای نیست. امام باقر(ع) مریض شده بودند، از مال شخصی خودشان به فردی پول دادند و گفتند: به مکه برو و در عرفات برای من دعا کن؛ چون همهٔ کارها به دست خداست. امام باقر(ع) می‌خواهند ذره‌ای به اعتقاد توحیدی‌شان ضربه نخورد و بگویند من خودم امام هستم، قدرت دارم و به بدنم خطاب می‌کنم که بیماری بیرون برود؛ به خدا می‌گویم که او بگوید بیماری بیرون برود. یکی توحید است، یعنی یگانه‌دانستن خدا در شایسته‌بودنِ پرستش و اطاعت. 

 

ب) احسان به والدین

«بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» این مطلب دوم برای همهٔ ما باید خیلی عجیب باشد! اول خودش، توحیدش و این را مطرح می‌کند که غیر از او را عبادت نکنید، بعد می‌گوید: اهل نیکی به پدر و مادرتان با زبان، نگاه، کار و جیبتان باشید. هیچ‌وقت به من نگویید که خدایا! پدرم دین ندارد، مادرم کافر است، دوتایی مشرک هستند. من با آگاهی به اینکه شما بندگانم پدر و مادر مشرک هم دارید، فرمان واجب من این است: «وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً»(سورهٔ لقمان، آیهٔ 15) با پدر و مادرتان به سبْکی پسندیده رفتار کنید که دلشان خوش باشد. اگر قدرت و امکان دارید، پدر و مادر پیر و ازپا‌افتاده‌تان را به خانهٔ سالمندان نبرید که هر شب گریه کنند و دلشان بسوزد. شما هم وقت نکنید که به دیدنشان بروید. خانهٔ سالمندان یادگار غرب است، یادگار اسلام نیست. اگر امکان دارید، یکی‌ دوتا پرستار برایشان بگیرید و هر روز هم پیش آنها بروید. به آنها محبت کنید و کرامت داشته باشید، ولو اینکه دین نداشته باشند. این دستور پروردگار در متن قرآن است که می‌فرماید: «بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً». 

 

ج) ممنوعیت سقط جنین

«وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ»(سورهٔ انعام، آیهٔ 151) بچه‌کش نباشید! خداوند سقط جنین را در این آیه ممنوع کرده است و می‌گوید او هم یک بندهٔ من است، «نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ» روزیِ او سر سفرهٔ من است، نه سر سفرهٔ شما. چه‌بسا بچه‌ای را که کُشتی، تکه‌تکه کردی و از رحم درآوردی، در آینده مرجع تقلید، مخترع یا نویسندهٔ بی‌نظیری می‌شد یا آدمی می‌شد که مملکتی را از مشکلات نجات می‌داد. تو می‌خواهی در قیامت چه جوابی به من بدهی؟! عقل، قلب و بدن بچه‌هایتان را نکشید. 

 

د) حرمت آدم‌کشی

«وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ» آدم‌کش هم نباشید! کسی که نباید کشته بشود، اسلحه به روی او نکشید و بی‌جانش نکنید. در قرآن می‌خوانیم: «مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ»(سورهٔ مائده، آیهٔ 32) اگر کسی را بدون علت شرعی بکُشید، «فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا» گناهش مساوی با کشتن تمام انسان‌هایی است که از اول تا قیامت خلق می‌کنم. این درست است که دو نفر با هم دعوایشان بشود، قمه و چاقو بکشند، بعد هر کدام زودتر شد، طرف مقابل را بکشند! مگر جان به این ارزانی است؟! جان انسان قیمت خیلی بالایی پیش خدا دارد! این دیه‌ای که می‌گیرند (پانصد ششصد میلیون تومان که در ماه حرام هم بیشتر می‌شود) برای بدن و یک‌مشت استخوان و گوشت است؛ برای روح و عقل نیست. اگر می‌خواستند دیهٔ آنها را هم بگیرند، قاتل باید هرچه در این عالم بود، به خانوادهٔ مقتول می‌داد.

 

ه‍) نخوردن مال یتیم

«وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ»(سورهٔ انعام، آیهٔ 152) مال یتیم را نخورید!

 

و) توجه به حق مالی مردم 

«وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ» به ترازو و کِیل خیانت نکنید! وقتی دویست تومان به تو می‌دهد، به‌اندازهٔ دویست تومان به او جنس بده. اگر پانصد تومان به تو می‌دهد، پیمانه را به‌اندازهٔ پانصد تومان پر کن و به او بده. در اقتصادِ ناس خیانت نکنید! آنچه حق مردم است، به آنها بدهید؛ حالا یا بقال سر کوچه یا لبنیات یا عطار یا دولت. این آیه شامل حال دولت هم هست! حق مالی مردم را به آنها بدهید. من این حق را برای بندگانم قرار داده‌ام! 

 

ز) وفای به عهد

«وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا» آدم‌های وفاداری هم باشید و وقتی قول مثبت شرعی یا قانونی می‌دهید، به قولتان وفا کنید. اگر نمی‌توانید به قول خود وفا کنید، قول ندهید؛ به مردم نگویید که این صندلی را به من بدهید، من این ده کار را برایتان می‌کنم. خودت می‌دانی که نمی‌توانی! پیغمبر(ص) می‌فرمایند: اگر صندلی را با قول‌هایی که دادی، از مردم بگیری، درحالی‌که می‌دانستی توانایی انجامش را نداری، خائن به خدا، پیغمبر(ص) و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستی. در قرآن هم می‌فرماید: «لاَ تَخُونُواْ»(سورهٔ انفال، آیهٔ 27) به حق مردم، مال مردم، ملک مردم، زمین مردم، اخلاق مردم و رفتار مردم خیانت نکنید. من اگر کاری خلاف اسلام و دین در این لباس بکنم که میلیون‌ها نفر را نسبت به دین بدبین بکنم و آنها دین را رها بکنند؛ می‌دانید این چه گناه عظیمی است! قرآن می‌گوید: گمراه‌کردن یک نفر مساوی با گمراه‌کردن کل انسان‌هاست. 

 

راهزنان راه انسانیت

همهٔ ما باید مواظب باشیم! امام صادق(ع) سفارش شدیدی به ما شیعه‌ها دارند که در این سفارش می‌فرمایند: «كُونُوا لَنا زَيْناً وَ لا تَكُونُوا عَلَيْنا شَيْناً» سبب آبروی ما باشید! کاری نکنید که مردم شما را انگشت‌نما بکنند و بگویند او شیعه بود و به من دروغ گفت، او شیعه بود و به من ظلم کرد، او شیعه بود و مال مرا برد، او شیعه بود و حق مرا برد؛ پس من از حالا به بعد، نه شیعه‌بودن و نه جعفر صادق را می‌خواهم. این کار را نکنید، گناه سنگینی است! 

خیلی‌ از مردم فکر می‌کنند که گناه کبیره فقط زنا یا ربا یا غصب یا شرک است؛ ولی از این گناهان خبر ندارند. اینها گناهان خیلی سنگینی است! آنهایی که سبب بی‌دینی مردم می‌شوند، امام صادق(ع) دربارهٔ آنها می‌فرمایند: «قُطّاعُ طَريقِ عِبادي المُريدينَ» اینها دزدان راه بندگان من هستند. دین و اعتقاد مردم را دزدیده‌اند و باعث شده‌اند که مردم بر ضد ائمه، مرجعیت و اسلام حرف بزنند. امام از قول خدا نقل می‌کنند که خدا می‌گوید اینها دزدان راه انسانیت هستند. آن‌که مال مردم را دزدید و نتوانست پس بدهد، در قیامت به صاحب مال می‌گویم او را ببخش تا من هم تو را ببخشم؛ اما اینها را نمی‌بخشم که دین و راه بندگانم را دزدیدند. 

بعد از اینکه این مسائل را می‌شمارد، در آخرین آیهٔ (سومین آیه) این بخش می‌فرماید: «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا» به این مطالبی که برایتان نظام داده‌ام، عمل کنید؛ همانا این راه راست من است. «فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ» در این راه حرکت کنید و به‌طرف جاده‌های دیگر نروید. «فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ» جاده‌های دیگر، شما را قطعه‌قطعه‌ می‌کند، از من می‌برّد، از انبیا قطع می‌کند‌، نسبت به ائمه بیگانه‌ و نسبت به قرآن بی‌میل‌ می‌کند، خوبی‌ها در شما تعطیل می‌شود و بدی‌ها در وجودتان مثل آتش دوزخ شعله می‌کشد.

 

شیاطین، درصدد غارت دین، عقل و ارزش‌های مردم

به اول حرف برگردم؛ خداوند ارزش‌هایی را از باب احسان، محبت و رحمتش برای ما قرار داده است. در قرآن می‌گوید که دشمن هم در کنار این ارزش‌ها دارید. این دشمن هم ساخت من نیست، به‌عهدهٔ من نگذارید و نگویید خدایا نمی‌شد اینها را خلق نکنی! من اینها را از اول به‌صورت دشمن خلق نکرده‌ام. خدا اسم تمام این دشمنان و دزدان را در قرآن، «شیطان» گذاشته است. شیطان اسم عام است؛ یعنی هر کسی که دزد عقل، دین و ارزش‌های مردم است، شیطان است. حالا ما چند شیطان داریم؟ کرهٔ زمین پر از شیطان است. در کشور خودمان چند شیطان داریم؟ هرچه دلتان بخواهد، اصلاً شماره ندارد! کسی که درصدد غارت دین مردم است، او در عام مردم، شیطان است؛ کسی که درصدد بردن دین یک فرد است، شیطان است؛ کسی که درصدد غارت‌کردن ارزش‌ها با وسوسه است، این شیطان است.

 

-اعتراف شیطان در قیامت به وعده‌های دروغین

من قبل از اینکه خدمت شما بزرگواران بیایم، فکر می‌کنم آیهٔ بیست‌ودوم سورهٔ ابراهیم(ع) را چهاربار خواندم تا هیچ‌چیزی را روی منبر فروگذار نکنم و امشب برایتان بگویم. شیاطین ارزش‌ها را می‌بَرَند، بعد هم وقتی با انسان‌های ارزش ازدست‌داده‌ روبه‌رو می‌شوند، از سر خودشان باز می‌کنند و می‌گویند به من چه! بی‌دین‌شدن و به غارت رفتن ارزش‌های تو هیچ ربطی به من ندارد. آیهٔ خیلی عجیبی است! خدا می‌فرماید: «وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ»(سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 22) منظور از شیطان، یک نفر نیست؛ یعنی از زمان آدم(ع) تا قیامت، هر کسی که ارزش‌ها را غارت کرد، صراط مستقیم را گرفت و صراط کفر، شرک و نفاق را به جای آن باز کرد، او شیطان است. وقتی حساب خلایق تمام و به تمام پرونده‌ها رسیدگی شد، شیطان به غارت‌شده‌هایش می‌گوید: «إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ» هرچه خدا در دنیا به شما وعده داد، وعده‌اش درست و راست بود؛ اگر از قیامت، برزخ، بهشت و جهنم گفت، تمامش راست بود؛ اما من هرچه به شما وعده دادم، وعده‌ام دروغ و خلاف بود. گفتم اگر این‌گونه بشوی، چه زندگی‌ای پیدا می‌کنی؛ اگر این راه را بروی، چه دنیایی پیدا می‌کنی؛ اگر این جاده را طی کنی، چه قدرتی پیدا می‌کنی. همهٔ وعده‌هایم دروغ، پوچ و پوک بود.

 

-کار شیطان در دنیا، دعوت بندگان به گناه

«وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي» کار من در دنیا، فقط دعوت‌کردن شما بود و گفتم بیایید؛ به خانم‌ها گفتم بی‌حجاب بشوید با شیطانی مثل رضاخان؛ به فلان صراف گفتم اگر در کار ربا بروی، ثروتت ده برابر می‌شود؛ به فلان کاسب گفتم اگر آب در شیر بریزی و در جنس تقلب کنی، سر سال میلیون‌ها تومان بیش از مال حلال گیر تو می‌آید. من فقط دعوت کردم، شما هم دعوت مرا اجابت کردید. من هیچ قدرتی نداشتم که شما را به زور وارد گمراهی و مخالفت با دین و انبیا بکنم. من اصلاً قدرت چنین نداشتم، فقط دعوت کردم و شما هم دعوتم را گوش دادید.

«فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ» امروز حق ندارید که مرا در این محشر سرزنش کنید؛ بلکه خودتان را سرزنش کنید که چرا به حرف من گوش دادید و حرف خدا، انبیا و ائمه را گوش ندادید. مرا سرزنش نکنید، به من چه! من یک دعوت از شما کردم، شما هم قدرت داشتید دعوتم را قبول نکنید؛ من گفتم زنا کن، می‌گفتی نمی‌کنم؛ گفتم ربا بخور، می‌گفتی نمی‌خورم؛ گفتم به کربلا برو و این 72 نفر را بکش، می‌گفتی نمی‌روم؛ گفتم حجابت را (15 آیه یا کمتر در قرآن دارد) بردار و با بدن تحریک‌کنندهٔ شهوات حرام در کوچه، بازار، پارک، اداره و اتوبوس برو، می‌خواستی بگویی این کار را نمی‌کنم. به من چه که بخواهی گردن من بگذاری! 

 

-عذاب دردناک برای متجاوزین از حقایق الهی

عزیزانم، شنوندگان صداوسیما! این متن قرآن است که هر شیطانی در قیامت به آن‌که به دستش با جواب‌دادن گمراه شد، می‌گوید به من هیچ ربطی ندارد. بعد می‌گوید: من همهٔ سرمایه‌های شما را دعوت کردم که به غارت بدهید و شما دعوت مرا قبول کردید؛ «مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ» با اینکه پای من همه‌چیز خود را به باد دادید، من امروز قدرت این را ندارم که به فریاد شما برسم و مانع رفتن یکی از شما به دوزخ بشوم. شما هم نمی‌توانید مرا نجات بدهید، چون من هم باید با شما به جهنم بیایم؛ نه من می‌توانم به شما کمک بکنم و نه شما می‌توانید به من کمک بکنید. «إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» اینهایی که متجاوز از توحید و نبوت و امامت شده‌اند، امروز عذاب دردناکی دارند.

 

گفت‌وگوی عجیب عیسی‌بن‌مریم(ع) با یک مُرده 

اکنون روایت خیلی جالبی که حالت داستانی دارد، از کتاب باعظمت «معانی‌الاخبار» شیخ صدوق برایتان بگویم. این کتاب از کتاب‌های خیلی مهم اوست. صدوق سیصد جلد کتاب دارد که معانی‌الاخبار یکی از کتاب‌های اوست. صدوق پیچیدگی‌ها، مشکلات و مبهمات روایات اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را در این کتاب با توانمندی برطرف و معنا کرده است. من این کتاب را با لطف خدا ترجمه کرده‌ام و اکنون در حال آماده کردن برای چاپ هستند. کتاب خیلی فوق‌العاده‌ای است و روایت در این کتاب است. 

عیسی‌بن‌مریم(ع) با دوستانش از کنار شهری عبور کردند که کل شهر مُرده بودند. عیسی(ع) به یارانش فرمود: چون یک نفر زنده نمانده است، معلوم می‌شود با عذاب الهی نابود شده‌اند. اگر پای عذاب در میان نبود، گروهی زنده می‌ماندند و مرده‌ها را دفن می‌کردند. این که همهٔ جنازه‌ها روی زمین است، معلوم می‌شود که اینها دچار عذاب شده‌اند. خدا نیاورد که عذابی بیاید و مردم مثل برگ درخت به زمین بریزند. دوستانش گفتند: عیسی، چرا این‌جوری شده است؟ به عیسی(ع) خطاب شد: یکی از آنها را صدا بزن. 

در قرآن است که عیسی(ع) این قدرت را از طرف خدا داشت و می‌توانست مرده را زنده کند. یکی از این مرده‌ها را صدا کرد، مرده بلند شد و سلام کرد. عیسی(ع) به او فرمود: داستان شما چه بوده که یکی از شما زنده نمانده‌اید و همه مرده‌اید؟! 

 

-عشق زیاد به پول

آن مرد گفت: این مردم دو عیب بزرگ داشتند که باعث عذاب شد. یکی اینکه همهٔ آنها عاشق و کشته‌مردهٔ پول و اسکناس بودند. عیسی(ع) گفت: چه نوع عشقی داشتند؟ به مسیح گفت: عشقی مثل عشق مادر به بچه‌اش. این نوع عشق به پول، یقیناً آدم را بخیل می‌کند. میلیاردها تومان دارد و بهترین وقت خرج آن هم، همین ماه رمضان است که در کار خیر هزینه کند؛ اما هزینه نمی‌کند و دلش هم برای مردم نمی‌سوزد. کنار این بخل شدید، حرص هم ایجاد می‌‌شود که مدام اضافه کنند.

 

-بنده و مطیع طاغوت

عیب دومشان هم این بود که اینها برده، بنده و مطیع طاغوت، یعنی شیطان بودند. عیسی(ع) گفت: اینها چطوری از طاغوت اطاعت می‌کردند؟ مرد گفت: شیطان هیچ دستوری به اینها نمی‌داد، مگر اینکه با جان و دل قبول می‌کردند. همهٔ مردم صبح تا غروب به سلامت بودند، اما شب عذاب آمد و یک نفر را زنده نگذاشت. عیسی(ع) گفت: تو در چه حالی هستی؟ گفت: من در این مردم زندگی می‌کردم، ولی هم‌اخلاق و هم‌رفتار اینها نبودم. الآن هم به تار مویی لب جهنم بسته هستم، معلوم نیست کارم چه بشود؛ این مو پاره شود و بیفتم یا پروردگار مرا نجات بدهد. آن مَرد اینها را گفت و بعد هم مُرد.

 

-خیر کثیر در نظر عیسی‌بن‌مریم(ع)

عیسی(ع) به دوستان و یارانش گفت: اگر آدم در زباله زندگی کند و کل غذایش نان خشک باشد و این‌گونه نشود، دارای خیر کثیر شده است. عشق به دنیایی که آدم را بخیل و حریص کند و از ثواب‌های عظیم خدا جدا کند، چیست! گوش‌دادن به شیاطین جز ضرر و خسارت چیزی برای انسان ندارد.

 

کلام آخر؛ لطف و رحمت الهی در ماه رمضان

ما نمی‌توانیم شکرکنیم که اجازه داده‌ای در ماه رمضان زنده باشیم، در مجالس ذکرت شرکت کنیم و به زبان بی‌ادب و پرگناهمان اجازه داده‌ای که با تو حرف بزنیم. چه لطف و محبتی است! برای چه کسی تعریف کنیم که تو با ما چقدر محبت داری؟!

«إلهی! لا تُؤدِّبنِی بِعُقُوبَتِكْ وَلا تَمْكُرْ بِی فِی حِیلَتِكْ. مِن إیْنٍ لِیَ الخِیرُ وَلا یُوجَدُ إلا مِنْ عِندِكْ. وَ مِنْ إیْنٍ لِیَ النَجاهُ یا رَبّی وَلا تَستَطاعُ إلا بِكْ . لَا الَّذِی أحسَنَ استَغْنی عَنْ عُونِكَ وَ رَحمَتِكْ» آن‌که همهٔ عمرش کار خوب کرده است، از یاری و رحمت تو بی‌نیاز نیست و باز هم نیازمند یاری و رحمت توست. 

«وَ لَا الَّذِی أسآءَ وَاجتَرَأ عَلَیْكَ وَ لَمْ یُرضِكَ خَرَجَ عَنْ قُدرَتِكْ» آن‌که همهٔ عمر بد کرده و به تو جرئت و جسارت داشته، نمی‌تواند از قدرت تو بیرون برود، از عذاب تو فرار کند و از دادگاه‌های قیامت تو بگریزد. حضرت وقتی در سحر ماه رمضان به اینجای دعا می‌رسیدند، تا زمانی که نفسشان یاری می‌کرد، ناله می‌زدند: «یَا رَبّ، یَا رَبّ، یَا رَبّ... ».

 

-دعای پایانی

«اَللّهُمَّ ارْزُقنِى حَلاَوَةَ ذِکرِکَ، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ عِبٰادَتِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ خِدمَتِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ مَرضٰاتِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ رَحْمَتِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ مَغْفِرَتِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ عَفْوِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ إحْسٰانِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ فَضْلِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ کَرَمِک، اَللّهُمَّ ارزُقنِى حَلاَوَةَ مَحَبَتِک».

خدایا! مرگ ما را در نماز قرار بده؛ مرگ ما را در کمیل قرار بده؛ مرگ ما در عرفه قرار بده؛ مرگ ما را در عاشورا قرار بده. 

ای خدا! به حق اولیا و انبیائت، مرگ ما را در حال گریهٔ بر ابی‌عبدالله(ع) قرار بده. 

خدایا! لحظهٔ مرگ، پروندهٔ ما را به‌عنوان یک شیعهٔ قابل‌قبول به امضای امیرالمؤمنین(ع) برسان؛ لحظهٔ مرگ، این صورت‌های ناقابل ما را روی قدم‌های حسینت قرار بده. 

خدایا! این بیماری را از همهٔ دنیا، مخصوصاً از شیعیانی که بیشترشان بندهٔ تو هستند؛ اهل روزه و نماز و انفاق هستند، به تو امید دارند و به تو دلگرم هستند؛ این بیماری را از همهٔ آنها بردار. 

 

خدایا! به حقیقت ابی‌عبدالله(ع)، خبر خوش تمام‌شدن این بیماری را به همین زودی به مردم عنایت فرما. 

خدایا! اگر ماه رمضان بگذرد، ما باید کجا برویم که دعا و گدایی کنیم؟ اگر جواب ما را در این ماه رمضان ندهی، چه موقع می‌خواهی جواب بدهی؟ 

خدایا! همهٔ گذشتگان ما را غریق رحمت فرما.

خدایا! فرج امام زمان(عج) و ولیّ‌عصر را برای حل مشکلات جهان نصیب ما بگردان؛ وجود مقدس او را دعاگوی ما قرار بده. 

 

تهران/ حسینیهٔ همدانی‌ها/ ماه مبارک رمضان/ بهار 1400ه‍.ش./ سخنرانی سوم 

برچسب ها :