روز دوازدهم یکشنبه (5-2-1400)
(تهران حسینیه هدایت)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- توبه، بازگشت بهسوی خداوند
- دشمنترین دشمنان در نظر رسول خدا(ص)
- الف) شکم
- ب) غریزۀ جنسی
- اصلاح عمل، بعد از توبه و بازگشت
- -ضمانت بهشت برای توبهکنندگان حقیقی
- -توبه، شفاعتکنندهای نجاتبخش
- علم امام به اهمیت پرداخت دِین و پاکیِ مال
- -سفارش عجیب ابیعبدالله(ع) به یاران در روز عاشورا
- -حکایتی شنیدنی از کرامت ابیعبدالله(ع)
- هوای نفس، دزدترین دزدان
- -نفس مطمئنه، حاصل بیداری در کنار هوای نفس
- کلام آخر؛ ای وارث سریر امامت، ز جای خیز
- -دعای پایانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
توبه، بازگشت بهسوی خداوند
از مقامات والایی که برای انسان قرار داده شده، مقام توبه است. براساس صریح قرآن، «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 222) کسی که به این مقام برسد، محبوب خدا میشود. توبه لغتی عربی است که در زبان ما بهمعنای بازگشت است. بازگشت از چهچیزی؟ روایت بسیار مهمی از رسول خدا(ص) و جملهٔ باارزشی از حکمای الهیمسلک برایتان میگویم تا معلوم شود توبهای که در قرآن بر ما واجب شده، بازگشت از چهچیزی است! توبه در قرآن با فعل امر آمده است و پروردگار میفرماید: «تُوبُوا إِلَي اللَّهِ»(سورهٔ تحریم، آیهٔ 8) امر در این آیه امر واجب است؛ چون هیچ قرینهای ندارد که دلالت بر مستحب داشته باشد. «تُوبُوا إِلَي اللَّهِ» یعنی بهسوی خدا برگردید؛ از چهچیزی برگردیم؟ با روایت پیغمبر(ص) و آن سخن حکیمان الهی، برای ما روشن میشود که از چهچیزی بهسوی خدا برگردیم.
دشمنترین دشمنان در نظر رسول خدا(ص)
رسول خدا(ص) میفرمایند: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» دشمنترین دشمنانت، آن غریزهای است که بین دو پهلویت است. بین دو پهلوی هر انسانی، یک شکم و یک عضو جنسی است. اگر کسی به دین خدا و حلال و حرام خدا مقیّد نباشد یا به فرمودهٔ پیغمبر(ص)، اگر کسی پایبند حق نباشد، این دشمن انسان را بهدنبال خودش میبَرد و آرام هم نمیشود. کار دائمی اوست که صاحبش را بهدنبال خودش بکشد. امیرالمؤمنین(ع) در «نهجالبلاغه» میفرمایند: وقتی آرام میشود که آدمی را تحویل آتش جهنم بدهد. آنجا دیگر میدان حرکتی ندارد و نمیتواند آدم را بکِشد. مقصد نهایی شکم و شهوت آزاد، دوزخ است. این دو عضو در دنیا هم دوزخ دارند، ولی چون پردهٔ دنیا روی ما کشیده است، ما دوزخ را نمیبینیم و از آتشی که دَرجا ایجاد میکنند، احساس سوزش نمیکنیم.
الف) شکم
این آیه در سورهٔ نساء است که خداوند میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً»(سورهٔ نساء، آیهٔ 10) ای کاش همهٔ مردم مثل شما به آیات قرآن یقین داشتند؛ ولی اینطور که قرآن میفرماید، بیشتر مردم در طول زمان یقین نداشتهاند. این یک گناه شکم است که اگر رها باشد، مهار آدم را میگیرد و در آن رهایی میبرد تا به آتش قیامت بسپارد؛ در عین اینکه اینجا هم آتش ذخیره میکنند. این صریح آیه است؛ خدا باطن را میبیند، ما نمیبینیم. «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً» آنهایی که مال یتیم را به ناحق و بدون اجازهٔ دین میخورند، با خوردن مال یتیم در حق خودشان چهکار میکنند! «إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً» آتش در شکم میریزند و این آتشها ذخیره میشود، وقتی پردهٔ دنیا در قیامت کنار برود، شعله میکشد.
-آتش دوزخ، نتیجۀ عمل انسان
شما تا حالا آیه یا روایتی شنیدهاید که دوزخیان از دوزخیشدن خودشان شکایت کنند؟ هر کس که به دوزخ میرود، حس میکند که این آتش ساخت خودش است. به پروردگار چه بگوید؟! این آتش عمل خودش است؛ عمل انسان که از انسان جدا نمیشود. عمل صورت دیگری از وجود انسان است و برای همین هیچکس شکایت نمیکند، فقط مینالد و به پروردگار میگوید: «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ»(سورهٔ فاطر، آیهٔ 37) خدایا! ما را از جهنم بیرون بیاور و به دنیا برگردان تا غیراز آنچه در دورهٔ عمرمان به خطا و گناه انجام دادیم، یک عمر دیگر کار خوب انجام بدهیم.
خدا خودش به آنها جواب میدهد و میفرماید: «أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَجَاءَكُمُ النَّذِيرُ» من یک بار به شما عمر ندادم؟ بیداری و هدایت هم ندادم؟ پیغمبر و امام و کتاب هم نفرستادم؟ «فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ نَصِيرٍ» تا ابد این عذاب را بچشید؛ بیرونآمدنی نیستید. در آیهٔ دیگری هم میفرماید: «وَ ما هُمْ بِخارِجينَ مِنَ النَّارِ»(سورهٔ بقره، آیهٔ 167) مسئلهٔ خیلی دقیقی است! اگر بخواهم آتش را از تو بگیرم، خودت را باید از خودت بگیرم و پوچ و عدم بشوی. این دوزخ صورتی از خودت است و من خودت را از خودت نمیگیرم. دوزخ عمل خودت است و عمل هم بنا نبوده که نابود شود. تو مهلتهایی در دنیا داشتی که«تُوبُوا إِلَي اللَّهِ» به من برگردی. اگر نیت و عملی میکردی و به پیشگاه من برمیگشتی، من هم همهٔ آتشهای ساختهشدهات را با مغفرت و رحمتم خاموش میکردم. این قدرت من بود؛ ولی تو برنگشتی، پررویی و جسارت کردی و سینهسپر کردی.
این شکم وقتی رها باشد، من هم رها باشم و به قیود الهی مقیّد نباشم، شکم یک قاطر چموش است. شکم از ما جدا نیست و ما نمیتوانیم 24 ساعت از شکم جدا باشیم. ما میتوانیم 10-12 ساعت بهعنوان روزه جدا باشیم، ولی همیشه نمیتوانیم جدا باشیم. اگر شکم رها باشد، قاطر چموش است؛ ما هم که سوار بر این قاطر چموش هستیم، امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: از چموشی نمیافتد تا شما را به جهنم تحویل بدهد. این دشمنترین دشمنانت است.
-دشمنی بیشتر و بیقیدوشرط با محبت بیشتر
خیلی از دشمنان هستند که آدم با رفیقشدن، محبتکردن، پول دادن و درست کردن کارشان، رفیق و دوست آدم میشوند؛ ولی هرچه آدم به این دشمن (شکم) بدهد، دشمنتر میشود و مدام میگوید بیشتر و بیقیدوشرط بده. ربا به او میدهد، میگوید غصب هم بده؛ غصب به او میدهد، میگوید دزدی هم بده؛ دزدی به او میدهد، میگوید اختلاس هم بده. دشمنی نیست که با آدم آشتی کند! محبت آدم او را دشمنتر میکند و قدرت بیشتری به او میدهد.
ب) غریزۀ جنسی
دشمن دیگری که بین دو پهلوی ماست، همین غریزهٔ جنسی است. پروردگار عالم این غریزه را برای تولید نسل به انسان داده است تا آدم بچهدار شود، بچهاش یک پیغمبر، امام، مرجع تقلید، شیخالرئیس، صدرالمتألهین، عالم ربانی یا تاجر بزرگوار باکرامت، هنرمند اسلامی و دینی یا خدمتگزار مردم بشود. اصلاً غریزه بهخاطر این است.
هدف غریزه خیلی عالی است؛ اما اگر این غریزه حالت قاطر چموش را داشته باشد، آدم را سوار میکند و بهطرف زنا یا کارهای دیگر میبرد. از چموشی هم نمیافتد. وقتی پیر هم بشود و غریزه نتواند کارآمد باشد، آدم را به گناه دیگری وصل میکند که برایش لذت داشته باشد. بعد هم وقتی تحویل جهنم داد، از چموشی میافتد. حالا آدم مدام در جهنم به شکم و غریزه بگوید چه بلایی بود که به سر من آوردید، آنها هم جواب میدهند: میخواستی حرف خدا و انبیا را گوش بدهی تا این بلا سرت نیاید؛ به ما چه! عجیب است که در قیامت، همهٔ آنهایی که آدم تصور میکند باعث دوزخیشدن او هستند، طبق قرآن مجید، میگویند به ما چه؛ میخواستی به حرف خدا گوش بدهی.
اصلاح عمل، بعد از توبه و بازگشت
توبه، یعنی از این شکم حرامخور به من بازگرد و وقتی بازگشتی، حلالخور بشو. کلمهٔ زیبایی هم در آیات مربوط به توبه آمده است که من آیهاش را با لطف خدا میخوانم. این کلمه، کلمهٔ «اصلاح» است که در آیات توبه آمده و میفرماید: وقتی از حرامخوری برگشتی و توبه کردی، حالا وارد اصلاح کار بشو و ببین پولها، زمینها و حق چه کسانی را بردهای یا حق کدام یتیم را بردهای؛ فروتنی کن و همه را به آنها پس بده تا توبه میوه پیدا کند و میوهاش هم مغفرت و رحمت است.
اگر من به حلال برگردم، ولی حرامها را برنگردانم، این برگشت واقعی نمیشود. همین دو سه روز قبل، من روایتی را دیدم که روایت خیلی جالبی بود. شخصی خدمت حضرت صادق(ع) میآید و میگوید: من کارمند بنیامیه بودم؛ کارمند باقدرتی هم بودم. حالا به فکر توبه افتادهام، باید چهکار کنم؟ این مهم است! حضرت فرمودند: قول میدهی به پیشنهادی که برای توبه کردن به تو بدهم، عمل کنی؟ امام میدانند که خیلی از افراد ضعف باطن دارند و به حرف خدا و پیغمبر گوش نمیدهند؛ برای همین میگویند قول میدهی که اگر تو را به توبه راهنمایی کنم، راهنماییام را قبول بکنی؟ مرد گفت: بله قول میدهم. اینجا معلوم میشد که میخواهد واقعاً توبه کند.
-ضمانت بهشت برای توبهکنندگان حقیقی
امام این جمله را فرمودند (تقریباً مضمون جمله این بود): «أُخرُج مِمّا أنتَ فِیهِ» از چهارچوب این زندگیای که در آن هستی، بیرون بیا؛ هرچه با پول کارمندیِ بنیامیه خریدهای (خانه، گاراژ، مغازه، لباس و اثاث منزل)، از چهارچوب آن بیرون بیا. مرد گفت: چهکار کنم؟ فرمودند: اگر صاحبان اموالی را که بردهای، میشناسی، همه را پس بده. وقتی قدرت داشتی، به تو مراجعه میکردند و میگفتند این مشکل ما را حل کن، میگفتی بیست میلیون بده تا حل کنم. درحالیکه مسئله پولی نبود! تو کارمند بودی و باید حل میکردی. قاضی بودی، به تو گفتند که صدمیلیون به تو میدهیم، این حکم را به نفع ما امضا کن؛ حکم نباید به نفع او امضا میشد! خدا در قرآن میفرماید: «اوَ إِذا حَکَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»(سورهٔ نساء، آیهٔ 58). اگر توبه میخواهی بکنی، هرچه پول رشوه در سی سال قضاوتت گرفتهای که حرام قطعی بوده، همه را به صاحبانش پس بده؛ اما اگر دین نداشته باشی، با این شرایط توبه نمیکنی. حال اگر صاحبان آن مرده باشند، پولها را تا دینار آخر به ورثههایشان بده.
وقتی حضرت فرمودند هرچه پول در زمان قدرتت در بنیامیه گرفتهای، حتی حقوقی که از آنها گرفتهای، همه را برگردان. آنهایی هم که نمیشناسی، به جای آنها رد مظالم بده؛ مرد گفت: اگر این کار را بکنم، چه میشود؟ حضرت فرمودند: «أَضْمَنْ لَك بِالْجَنَّةَ» منِ امام صادق(ع) بهشت را برایت ضمانت میکنم. توبه این است!
-توبه، شفاعتکنندهای نجاتبخش
شکم و غریزه آدم را بهصورت قاطر چموش بهطرف دوزخ میبرد؛ اما توبه آدم را بهطرف غفور، رحیم، کریم، عزیز، رحمان، لطیف و عَفُو میبرد. قدرت توبه خیلی بالاست! امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «لَا شَفيعَ أنجَحُ مِنَ التَّوبَةِ» هیچ شفاعتکنندهای نجاتبخشتر از توبه نیست.
علم امام به اهمیت پرداخت دِین و پاکیِ مال
-سفارش عجیب ابیعبدالله(ع) به یاران در روز عاشورا
خیلی عجیب است که قبل از شروع جنگ در روز عاشورا ، حضرت به 72 نفر فرمودند: شما مال مردمخور نیستید، اما اگر پول کسی پیش شماست، یعنی از کسی قرض کردهاید و هنوز فرصت برای پرداخت آن نداشتهاید؛ الآن همهٔ ما تا بعدازظهر کشته میشویم، وصیت کنید که دِین شما را بدهند. شهادت دِین را از پرونده پاک نمیکند. خدا مال مردم را محترم دانسته و نباید به ناحق و بهخاطر یک معده بهسراغ مال مردم رفت. گروهی از افراد که بهسراغ مال مردم میروند، در نهایت دیوانگی هستند که برای یک کیسهٔ معده، میلیاردها تومان مال ملت، دولت، بیتالمال و مردم مظلوم را میخورند. «میخورند» یعنی مِلک خودشان میکنند. میلیاردها تومان را نمیتوانند در شکم بریزند، منظور خدا از «لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ»، این است که مال مردم را به نام خودتان و قاتی اموال خودتان نکنید.
-حکایتی شنیدنی از کرامت ابیعبدالله(ع)
وجود مبارک ابیعبدالله(ع) سنگینیِ دِین و عاقبت دِین مانده را که کسی داشته و نداده، میدانستند! ایشان میدانستند که قیامت برای چنین فردی چقدر خطرناک است. روزی حضرت شنیدند که اسامةبنزید مریض است، به دیدنش آمدند. اسامه مخالف با ابیعبدالله(ع) و با آن طرفیها همراه بود؛ اما حسین(ع) کاری به این مسائل ندارند که فلانی در مدینه مخالف او و با آنهاست. این شخص مریض شده، حضرت به دیدنش آمدند. وقتی حضرت از درِ اتاق وارد شدند، اسامه در بستر زارزار گریه کرد. امام هنوز ننشسته بودند، فرمودند: چرا گریه میکنی؟ گفت: این بیماری که من دارم، نشان میدهد که من نزدیک مرگ هستم و ششهزار درهم بدهکار هستم.
امام کشاورزی مفصّلی در مدینه داشتند و کارگزار کشاورزیشان هم قمربنیهاشم(ع) بود. وقتی محصول کشاورزی را میفروختند، بهاندازهٔ مخارج قناعتی خانهٔ خودشان برمیداشتند و بقیه را به عباد خدا میدادند. حضرت به این کاری نداشتند که این آدمِ گرفتار در مدینه، یهودی یا مسیحی یا سنی یا شیعه است؛ مخالف است و مرا دوست ندارد یا اینکه مرا دوست دارد. چقدر خوب است که آدم اخلاق ابیعبدالله(ع) را داشته باشد، دست کرمش برای همه باز باشد و لطفش به همه برسد؛ نه اینکه بگوید او یک روز جواب سلام مرا سرد داد، کاری برایش نمیکنم؛ او یک روز پشتسر من در جایی حرف زده و به آبروی من تلنگر زده، حالا گیر افتاده، به جهنم که گیر افتاده است! امام این اخلاق را نداشتند؛ ائمه، انبیا و اولیای خدا هم این اخلاق را نداشتند.
هنوز امام ننشسته بودند، گفتند: گریه نکن، من الآن میروم و بدهیات را میدهم. بعد به تو خبر میدهم که راحت باشی. حضرت تشریف بردند و ششهزار درهم را به آدرسهایی بردند که داده بود، پول را پرداخت کردند و برگشتند، سپس به او فرمودند: دیگر نگران نباش! اصلاً ائمه و انبیا برای این آمدهاند که ما نگران نباشیم. ما بیخودی خودمان را نگران میکنیم و برای خودمان مشکل درست میکنیم.
هوای نفس، دزدترین دزدان
این کلام رسول خدا(ص) بود که فرمودند: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» نفس یعنی هوای نفس، خواستههای نفس؛ اکنون کلام حکیمانه. حکیمی گفت: «أسرَقُ السّرِاقُ نَفْسَكَ» دزدترین دزدان در این عالم، هوای نفس توست. او کمین کرده است تا ارزشهای تو را غارت کند، قیمت تو را بشکند، نگذارد خدا را عبادت کنی و به مردم خدمت کنی. این دزد پیش خودت و در کشور وجودت هست.
-نفس مطمئنه، حاصل بیداری در کنار هوای نفس
بعد میگوید: کنار این دزد بیدار باش که هرچه بیدار بمانی و او نتواند با چشم بازِ تو دزدی بکند، ضعیف و ضعیفتر میشود. وقتی هیچچیزی گیر او نیامد، بعد از مدتی راحت میشوی. این دزد خاموش شده است و دیگر کاری از دستش برنمیآید. از آن حالت دزدی درمیآید و نفس مطمئنه میشود. آرامش عجیبی پیدا میکند و فکر دزدی ارزشهایت هم نخواهد کرد. تو اگر به آن دشمنترین دشمنانت (شکم و غریزهٔ جنسیات)، هرچه میخواهد، گوش ندهی و راه را به این دزد هم ببندی، چه میشود؟ خدا در سورهٔ نازعات میفرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى × فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى»(سورهٔ نازعات، آیات 40-41). شخصی حافظ نفسش بود و به خواستههای نامشروعش گوش نمیداد، خیلی عجیب است! اینجور آدمها اینقدر ارزش دارند که پیغمبر(ص) به اصحابشان فرمودند: به او بگویید که برای شما دعا کند، دعایش مستجاب است. این آدم حافظ خودش است.
کلام آخر؛ ای وارث سریر امامت، ز جای خیز
«صَلَّی اللّهُ عَلَيْكَ مِصباحُ الْهُدی، صَلَّی اللّهُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ، صَلَّی اللّهُ عَلَيْكَ یَا بَابَ الْنِجٰاةِ الْأمة، صَلَّی اللّهُ عَلَیْکَ یا رَحْمَة اللهِ الْواسِعَة».
زینب چو دید پیکر آن شه روی خاک ×××××××××× از دل کشید ناله به درد سوزناک
کهای خفته خوش به بسترِ خون، دیده باز کن ×××××××× احوال ما ببین و سپس خواب ناز کن
ای وارث سریر امامت، ز جای خیز ××××××××××× بر کشتگان بیکفن خود نماز کن
طفلان خود به ورطهٔ بحر بلا نگر ××××××× دستی به دستگیریِ ایشان دراز کن
بلند شو و ببین، بچهها را با کعبِ نی، تازیانه و سیلی میزنند.
سیرم ز زندگانی دنیا، یکی مرا ×××××××× لب بر گلو رسان و ز جان بینیاز کن
یا دست ما بگیر و از این دشت پرهراس ××××××××× بار دیگر روانه بهسوی حجاز کن
حسین من! من با تو، قمربنیهاشم و اکبر از مدینه آمدم، حالا نمیخواهم همسفرم شمر و خولی و سنان باشد.
-دعای پایانی
خدایا! به ابیعبدالله(ع) سوگند، این بیماری را از کرهٔ زمین بردار؛ این بیماری را از شیعه بردار؛ دل شیعه را با قطعشدن این بیماری خوش کن؛ بیمارانشان را سالم به خانهها برگردان.
خدایا! مشکل جهان بدون آمدن ولیّ تو حل نمیشود؛ به صدیقهٔ کبری(س) قسم، فرج او را رقم بزن.
خدایا! تمام گذشتگان ما را غرق رحمت فرما.
خدایا! گریهٔ بر ابیعبدالله(ع) را از ما نگیر.
خدایا! نماز و روزه و سایر عبادات را از ما نگیر.
تهران/ حسینیهٔ هدایت/ ماه مبارک رمضان/ بهار 1400ه.ش./ سخنرانی دوازدهم