جلسه پنجم چهار شنبه (1-11-1399)
(قم حسینیه حضرت ابوالفضل (ع))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- انواع لذتهای انسان در زندگی
- الف) لذات مربوط به امور مادی
- ب) لذتهای معنوی
- لذات معنوی صدیقۀ کبری(س)
- الف) لذت عبادت
- ب) لذت تماشای پیغمبر(ص)
- ج) لذت زندگی در کنار امیرالمؤمنین(ع)
- دورنمایی از قوانین بهداشتی دین اسلام
- -اهمیت مسواک زدن
- -استفاده از وسایل بهداشتی شخصی
- -استحمام با آب تمیز و زلال
- -قرنطینۀ بیمار، یادگار اسلام
- -بهداشت منزل و وسایل آن
- بالاترین لذت صدیقۀ کبری(س) در زندگی
- -حرارتی از ابیعبدالله(ع) در قلب مؤمنین
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
انواع لذتهای انسان در زندگی
الف) لذات مربوط به امور مادی
خداوند بهسبب رحمت، لطف، رحمانیت و رحیمیتش، دو نوع لذت برای انسان قرار داده است. یک لذت در ارتباط انسان با امور مادی عالم، مثل لباس، خوراک، سفر، ازدواج و از این قبیل حاصل میشود. البته قرآن و روایات راهنماییهای سعادتبخشی دراینزمینه به انسان میدهند که هیچکدام از این راهنماییها به سود پروردگار نیست؛ چون پروردگار عالم نیازی به سود ندارد. در قرآن میخوانیم: «وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»(سورهٔ فاطر، آیهٔ 15).
-کل جهان هستی بهشکل پدیده
در معارف الهی ما آمده است: «كَانَ اللَهُ وَ لَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَيْءٌ» یک روزی خدا بود و هیچچیزی نبود؛ نه آسمانی، نه زمینی، نه دریایی، نه صحرایی، نه کهکشانی، نه ستارگانی و نه منظومههایی. ما نمیتوانیم آن روزگار را درک کنیم؛ روزگاری که چیزی در این جهان هستی نبود. خیلی از دانشمندان هم از قدیم، شاید از سههزار سال قبل از میلاد مسیح(ع)، دلیل آوردند که کل جهانْ پدیده است؛ یعنی قبلاً نبوده است و بعد هم این نظام نخواهد بود. جهان نه ازلی است و نه این نظام به این شکل، ابدی است.
-نظر حکمای اسلامی در خصوص پدیدآمدن جهان
این برای از سههزار سال قبل از میلاد مسیح(ع) بود تا نوبت به دانشمندان و حکمای اسلامی رسید. اینها بحث را کامل و جامع کردند و نگذاشتند جایی برای ایراد و اشکال بماند. بعد از حکمای الهیِ اسلامی، نوبت به دانشمندان جهانشناس در اروپا (قبل از آمریکا) و مقداری هم در شرق (باز هم قبل از آمریکا) رسید. اینها بنا به گفتههای خودشان، روی «دینانیسم» عالم کار کردند (این لغت برای آنهاست) و دربارهٔ پدیدآمدن جهان خیلی حرف زدند که یکی این است: جهان دارای حرارت است و روزی این حرارت بهطور کامل سرد میشود. موجودی که حرارتش سرد میشود، معلوم میشود که نبوده و بهوجود آمده است. عدهای که باانصاف هستند و مقداری انصاف فطری و عقلی دارند، میگویند جهان نبوده و بهوجود آوردهاند. باز به قول خودشان (ما خیلی نمیتوانیم وارد این حرفها بشویم)، قاعدهٔ ترمودینامیک کاملاً نشان میدهد که جهان پدید آمده و نبوده است، یک روزی هم کل این نظام از بین میرود و دیگر این شکل نمیماند.
-لطف و رحمت خداوند در عطای لذات مادی
من واقعاً از شما عزیزانم، مخصوصاً جوانترها درخواست میکنم که جزء آخر قرآن را بخوانید؛ بیشتر سورههای این جزء در مکه نازل شده و در منطقهای بوده که شهریتی نداشته است. اینها دور مسجدالحرام از پایین تا بالای کوهها خانه ساخته بودند و زندگی میکردند. من کوچکبودن شهر مکه را سال پنجاه بهیادم دارم. وقتی مردم میخواستند به قبرستان ابیطالب(ع) بروند (الآن وسط شهر است)، کاروانها اتوبوس میگرفتند و آنها را چند کیلومتر از مکه بیرون میبردند تا سر قبر ابوطالب(ع)، عبدالمطلب(ع) و حضرت خدیجه(س) بروند. مکه هنوز هم لولهکشی آب و گاز ندارد. ساختمانها یک ظاهر زیبایی دارد که مردم از باطنش خبر ندارند و نمیدانند این شهر بدون لولهکشی آب و گاز است؛ آنهم با این ثروت عظیمی که وهابیها دارند و تقریباً نود درصدشان دزد ثروتهای عربستان هستند. آن ده درصدی که نمیدزدند، قدرت ندارند و نمیتوانند.
-خدمات دین اسلام به بهداشت مردم مکه و مدینه
این شهر در همان سالی که من حج بودم، پانزده روز در مدینه و پانزده روز در مکه بودیم. بعد از پانزده روز که اعمال حج را انجام دادیم و تمام شد و از منا با آن لباسهای چرک و بدن عرقریخته در گرمای پنجاه درجه آمدیم، چندنفر شدیم و بیرون مکه رفتیم. کارخانهٔ یخی در آنجا بود که نفری پنج ریال دادیم، در حوض آن کارخانه رفتیم و خودمان را شستیم. شهر مکه حمام هم نداشت! پیغمبر(ص) در ابتدا چه خدمتی به بهداشت و نظافت این مردم نمکنشناسِ حراملقمه کرد!
-قوانین الهی دربارۀ لذات بدنی
شما الآن قوانین بهداشت جهانی را نگاه نکنید که چقدر فکرهایشان را روی هم ریختهاند تا بهداشت جهانی و قوانینش را بهدست آوردهاند. شما قوانین بهداشت اسلام را نگاه کنید؛ من یکوقت این قوانین را در تلویزیون شمرده بودم. آنجا گفتم: خدا کاری با این پوست کرده که اگر پوست روی زبان را بکَنَند، کار تمام است. این پوست زبان تمام مزهها را در جای خودش درک میکند؛ مزهٔ سرکه، شکر، نبات، شیرینی، عسل و غذاهای ترکیبی، مثل چلوکباب و چلوخورشت را حس میکند. اینها کار زبان است.
یک لذتی هم شامه میبرد؛ بوی گل، عطر و گلاب. همین امشب که اینجا نشستهاید، فکر کنید خدا یکی از اینها را از ما بگیرد. بهبیان دیگر، امشب به زبان بگوید که دیگر نمیخواهم این بندهام لذت خوراکیها را بچشد. آن زمان، شما هرچه خوراکی در دهانتان بگذارید، استفراغ میکنید؛ چون خیلی بیمزه میشود. همچنین بگوید که نمیخواهم بینی بندهام بوهای خوب را بچشد، نمیخواهم گوشش بشنود و چشمش ببیند.
یک نوع لذت، لذت بدنی است که منابع این لذت بیرون از بدن هست. من قدرت شامه را برای نمونهٔ منابعش گفتم. حالا خدا دراینزمینه قوانینی دارد و میگوید: من به تو چشم دادم، از هر چیز حلال و منظرهٔ پاک که دلت میخواهد، لذت ببر؛ اما به نامحرم برای لذتبردن نگاه نکن. آن زن یا دختر برای تو نیست، بلکه ناموس مردم است که یا شوهر دارد یا در عقد است یا اینکه الآن دختر خانه است. چرا با چشمت به ناموس امت حمله خطرناک میکنی؟ او حجاب خود را کامل رعایت نکرده، روی خود را درست نگرفته، یکخرده از موی او بیرون است یا اصلاً چادر سر نمیکند. او گناه خودش را میکند، تو چرا با چشمت وارد گناه میشوی؟! خدا در قرآن میفرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ»(سورهٔ نور، آیهٔ 30) و در آیهٔ بعدی نیز میفرماید: «وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»(سورهٔ نور، آیهٔ 31). تو چرا صدای زنهای داخلی و خارجی و نوارهای گذشتهٔ حرام را گوش میدهی؛ مگر من گوش را برای این صداها به تو دادهام؟ تو چرا با زبانت حرام میخوری؟ تو چرا با پوست بدن و شهوتت در آغوش زنا قرار میگیری؟ مگر من اینها را برای این کارها دادهام؟
این قوانین الهی است؛ اگر میخواهی لذت ببری، من جلوی لذت تو را نمیگیرم و موارد لذت پاک هم برایت گذاشتهام. البته در این لذتگرایی، افراط و تفریط نکن؛ نه زیادهروی کن و نه از خودت کم بگذار. از غذایی خوشت میآید، یک چلوکباب بخور؛ پنجتا چلوکباب نخور! این معده قدرت تحمل پنج غذا را ندارد. بهآرامی با آن رفتار کن و افراط نکن. از ساعت شش بعدازظهر تا دوازده شب، ولو حلال، خودت را معطل در جلسات نکن. گوش یک حدی برای شنیدن دارد و لطمه میبیند. طاقت شش ساعت کنار بلندگو، آنهم با پیچ آخر را ندارد. لذتهای دیگر هم همینطور هستند. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: بالاترین لذت، لذت ازدواج است؛ این لذت را خرج زنا نکنید. خدا برای لذت انسان همهچیز گذاشته که تا وقتی در دنیاست، از تمام پنج حس لذت ببرد. این رحمتالله، لطف و احسان پروردگار است. این عنایت، رحمانیت و نظر لطف او به بندگانش است.
ب) لذتهای معنوی
-آثار لذات معنوی، آثاری ماندگار و ابدی
خدا لذت دیگری هم برای بندگانش تدارک دیده است. آثار لذت دوم تا ابد ماندگار است و آثار لذت اول تا وقتی زنده هستیم، با ماست. روزی که بمیریم، در اتاق افتاده باشیم، چشم ما باز است، اما نمیبینیم؛ گوش ما هم باز است، اما نمیشنویم؛ حس لامسهمان هم داریم، اما هرچه بچههایمان به ما دست میکشند، نمیفهمیم؛ حس گویایی هم داریم، اما نمیتوانیم حرف بزنیم. در حقیقت، با یک اشارهٔ ملکالموت تمام اعضای لذتبَر ما خاموش میشوند و از کار میافتند. اگر این لذتها برای این پنج عضو از حرام باشد، آنوقت امام جواد(ع) میفرمایند: اول مردن تو با بدبختی، بیچارگی، رنج و حسرت شروع میشود؛ دیگر نمیتوانی برگردی و جبران کنی. خودت را غرق این لذت نکن، اشتباه است! جاده را یکطرفه نرو و فقط بهدنبال لذت بدنی و جسمی نباش، بلکه بهسراغ لذت دوم هم برو! تو نیروی لذتخواهی دومی هم در وجودت هست که آن باطن قلب و حقیقت روحت است.
-لذتهای معنوی در قلب و روح انسان
خدا لذتهای معنوی فراوانی برای این قلب و روح گرسنه قرار داده است. با این سفرهٔ معنوی، لذت او را هم ارضا کن، از آن کم نگذار و تعطیل هم نکن؛ عقل و قلب و روحت فردای قیامت طلبکارت میشوند، نمیتوانی هم کاری بکنی. این لذتهای معنوی میگویند: خدایا! این بندهات شصت سال ما را گرسنه گذاشت و به ما میدان لذت بردن نداد. لذت عقل، علم و فکر است؛ لذت قلب، خداشناسی، امامشناسی، پیغمبرشناسی و ولیشناسی است. این لذت را دریغ نکن و بخل نکن! نگذار که عقل و قلب و روح فردای قیامت در صف شاکیان تو قرار بگیرند. خدا به این شکایتها فوری رسیدگی میکند و کاری هم نمیتوان کرد.
لذات معنوی صدیقۀ کبری(س)
این مقدمهٔ مطلب بود؛ اما وجود مقدس صدیقهٔ کبری(س) این هجده سال عمرشان را از سه لذت معنوی بینظیر برخوردار بودند؛ اما لذت بهاصطلاح مادیشان، بنا به اختیار خودشان خیلی کم، اندک، زاهدانه و قناعتکنندهای بود. لذتهای معنویشان سه لذت بود:
الف) لذت عبادت
عاشق عبادت بودند؛ ما با این سن هنوز هم این عشق را پیدا نکردهایم! نمیدانم چرا؟! کجای کارمان گیر است که تا وقت نماز میرسد، اول وقت که نمیخوانیم، آخر وقت که میخواهیم بخوانیم، نماز زورکی است، نه نماز عبادتی؛ مخصوصاً نماز صبح! اگر اهل نماز صبح باشیم، وقتی بیدار میشویم، مدام در دلمان میگوییم: اگر خدا این نماز صبح را نمیگذاشت، خیلی خدای خوبی بود. ما از نماز لذت نمیبریم؛ اما صدیقهٔ کبری(س) با تمام قلب، عقل و روح از عبادت لذت میبرد.
ب) لذت تماشای پیغمبر(ص)
لذت دوم هم این بود که هجده سال چشمش به جمال خورشید بیمثال پدرش میافتاد و از تماشای پیغمبر(ص) لذت عالَم را میبرد؛ از تماشای شیوه، روش و منش پیغمبر(ص) در زندگی لذت میبرد.
ج) لذت زندگی در کنار امیرالمؤمنین(ع)
لذت سوم هم زندگی در کنار ولیاللهالاعظم، آیتاللهالعظمی بود.
دورنمایی از قوانین بهداشتی دین اسلام
بهداشت لباس، بدن، منزل، شهر، غذافروشیها و آشغالهایی که در خانه جمع میشود، پنجهزار قانون دارد. این بهداشت اسلام است که شما میتوانید بخشی از آن را در جلد اول و دوم کتاب باعظمت «وسائلالشیعه» ببینید. این کتاب بیست جلد است و این دو جلد بالای 1200 صفحه است؛ یعنی دوهزار چهارصد صفحه، فقط قانون بهداشت است که دورنمایی از این قوانین بهداشتی را برایتان میگویم تا بدانید پیغمبر(ص) چه خدمتی به بشریت کردند.
-اهمیت مسواک زدن
یکی از قوانین بهداشتی این است: «لَولا أن أشُقَّ عَلى اُمَّتي لَأَمَرتُهُم بِالسِّواكِ» اگر برای امتم کار دشوار، سخت و سنگینی نبود، مسواک کردن دهان و دندان را مثل نماز و روزه بر آنها واجب میکردم. شما الآن که در قرن پانزده شمسی بهسر میبرید، میبینید دندانسازیها چقدر شلوغ و گران است! اگر مادرها و پدرها بچهها را از اول به بهداشت دندان و دهان تشویق بکنند، خودشان هم بهداشت دندان و دهان را رعایت کنند، زیر چرخ بیمارستانهای دندانپزشکی و مطبهای خصوصی نمیروند. چند شب پیش مشکل کوچکی برای یکی از دندانهایم پیدا شده بود، پیش دکتری رفتم که خیلی هم از او تعریف میکنند؛ او میگفت: من کمتر دندانی دیدم که از نظر استحکام، قدرت، تمیزی و پاکی مثل دندان شما باشد. این دندانها چند سالشان است؟ گفتم: دندانهای شیری را حساب کن که افتاده، این دندانها نزدیک 68-69 ساله است. گفت: با این دندانها چهکار کردهای؟ گفتم: پیش پیغمبر(ص) گردن کج کردهام، حرفش را گوش داده و مواظبت کردهام. کار دیگری نکردهام. این یک قانون بهداشت اسلام است.
-استفاده از وسایل بهداشتی شخصی
قانون دیگری که حضرت میفرمایند، این است که در حوله، شانه و کلاه احدی شرکت نکنید؛ فقط بدنتان را با حولهٔ شخصی خودتان پاک کنید. من تحقیق علمیای دراینزمینه داشتم و دیدم گاهی حولههای بدن دیگران میلیاردها موجود زنده ذرهبینی دارد که اگر ما به بدنمان بزنیم و مصونیت نداشته باشیم، دهجور بیماری میگیریم. حضرت میفرمایند که حوله، شانه و کلاهتان تکنفره باشد؛ این خیلی عجیب است!
-استحمام با آب تمیز و زلال
همچنین در روایاتمان هست که حضرت میفرمایند: وقتی به حمام میروید (آنوقتها حمام دوش نبود و خزینه بود)، در صورتی به خزینه برو که وقتی دقت میکنی، آب آن قابلخوردن باشد. حضرت نمیگویند بخور! بعضی از قدیمیها اشتباهی داشتند که دم خزانه کمی آب کف دستشان میریختند و یکخرده میچشیدند. حضرت نگفتهاند که آب خزانه را بخور، بلکه گفتهاند در خزانهای برو که آب آن قابلخوردن باشد؛ یعنی اگر یکخرده رنگ آب خزانه عوض شده یا اگر چهارتا خاکشیر در آب لول میزند یا اگر مزهٔ آب عوض شده است، خودت را با آن آب نشور! اینگونه خودت را مریض میکنی.
-قرنطینۀ بیمار، یادگار اسلام
پیغمبر(ص) از بعضی بیماریها اسم بردهاند که خیلی عجیب است! حضرت میگویند: با اینهایی که فعلاً بیمارند و هنوز خوب نشدهاند، در ظرف آب و ظرف غذا شرکت نکن؛ حالا مادرت، پدرت یا بچهات باشد. آنوقت پیغمبر(ص) میدانستند که میکروب بیماری را انتقال میدهد. قرنطینهای که اینقدر طبلش را میکوبند، یادگار اسلام است. اسلام میگوید با بعضی از بیماران تماس نداشته باشید، ولی کارهایشان را انجام بدهید و ظرف غذا و حولهشان را در اتاقشان بگذارید. این قرنطینه یادگار اسلام است، اما برخی خجالت میکشند بگویند که اینها برای اسلام است یا شرمشان میشود که کارهای اصلی را به اصلِ کاریها نسبت بدهند.
-بهداشت منزل و وسایل آن
باز در روایت داریم:فرش را در مسیر مردم نتکانید، آشغالهایتان را شب تا صبح در خانه نگه ندارید و بیرون بگذارید. آنوقتها ظرفها گِلی و لعابی یا از مواد اولیهٔ زمین ساخته شده بود، حضرت میفرمایند: از ظرف تَرَکدار آب نخورید؛ چون لای این تَرَکها مرکز زندگی شیاطین است. منظور از شیاطین، موجودات هیکل بزرگ و رستمی نیستند که بگویید اینها چطوری در این درزها جا میگیرند؟ کلمهٔ شیطان بهمعنای موجود ضرردار است. «شیطان» لغت عام و «ابلیس» لغت خاص است. پیغمبر(ص) چطور میخواستند به چهارتا پابرهنهٔ مکهایِ بیسواد بگویند از ظرف شکسته و درزدار آب نخور؛ چون آنجا مرکز رشد میکروب است! اگر این حرفها را میزدند که بدتر میشد و میگفتند: ما میگفتیم او دیوانه است، این هم دلیلش. لذا همهٔ حرفهایی که آنها هضم نمیکردند، به کنایه بیان کردهاند.
بالاترین لذت صدیقۀ کبری(س) در زندگی
این داستان بهداشت داستان خیلی مفصّل و طولانیای است، همینجا تمام کنم و به اول بحث برگردم. خدا بر اثر مهر، محبت، لطف و احسانش، دو نوع لذت برای انسان قرار داده است.
بخشی از این لذت را با چشمش احساس میکند؛ دیدن گلها، شبهای آسمان، آب جاری، رودخانه، بهار، شکوفهها، هزاران گل رنگارنگ و پرندگانی مثل بلبل، قناری، طاووس و کبوتر. چشم در این موارد لذت میبرد.
لذتهایی هم قرار داده که برای گوش است؛ صدای بلبل، صدای آنهایی که صدای زیبا دارند و شعر ناب، الهی، ملکوتی و تربیتی را با صدای خوب میخوانند. به قول مستمعها، میگویند حال آمدیم؛ میخواهند بگویند از این صدا لذت بردیم، میگویند حال آمدیم. لذت گوش به صدای خوش و لذت چشم به دیدن مناظر زیباست؛ اگر این صدای خوش و منظرههای زیبا نبود، نه چشم لذت داشت و نه گوش.
لذت پوست به لمس است؛ پدر یا مادر وقتی بچهاش را بغل میگیرد، دست به صورت بچه میکشد و با پوست لبش بچه را میبوسد، لذت میبرد. اگر در بوسیدن لذت نبود، مردم و مادران بچههایشان را نمیبوسیدند. این لذت پوست یک مسئلهٔ خارجی و بیرونی دارد که وقتی با پوست تماس میگیرد، انسان لذت میبرد.
لذت زبان به چشایی است؛ یعنی «قائدُ الغُرِّ المُحَجَّلينَ، وَصیّ النَّبی، عِلْمُ اللّه، عِیْنُ اللّه، یَدُ اللّه، اُذُنُ اللّه» نه سال در کنار این همسر، لذتی بهاندازهٔ هستی نصیب زهرا(س) شد. در این لذت سوم که با همسرش بود، این لذت اضافه شد، آنهم چه اضافهای! وقتی حضرت مجتبی(ع) بهدنیا آمد، همین شیر دادن به امام مجتبی(ع) و اینکه امام مجتبی(ع) را بهعنوان امانت خدا در آغوشش بزرگ میکرد، این بالاترین لذت بود که میدانست امام معصوم تربیت میکند.
-حرارتی از ابیعبدالله(ع) در قلب مؤمنین
اما وقتی بچهٔ دوم بهدنیا آمد، لذتش به غم و غصه و اندوه مبدل شد. از بودن ابیعبدالله(ع) شدیداً خوشحال بود، اما خوشحالیاش با گریه، غصه و اندوه توأم بود. همین که بچه بهدنیا آمد و با لباس سفید پوشاندند، پیغمبر(ص) از بیرون وارد شدند. زهرا(س) در بستر خوابیده و بچه هم کنارش است. حضرت نگاهی به صورت حسین(ع) انداختند؛ حالا نمیخواهند جلوی مادر گریه کنند. زائوست و نباید زائو را ناراحت کرد! رسول خدا(ص) دست بردند و بچه را بلند کردند، نگاهی به بچه کردند، زهرا(س) دید که پیغمبر به پهنای صورت اشک ریخت. به پدر گفت: بچهٔ من عیبی دارد؟ دست و پا، چشم، گوش و جسمش مشکلی دارد؟ حضرت فرمودند: نه عزیزم؛ هیچ عیبی ندارد و کامل است. زهرا(س) گفت: آخر سابقه نداشته که پدربزرگ نوهاش بهدنیا بیاید و اینجور اشک بریزد! فرمودند: دخترم، الآن جبرئیل بر من نازل شد و گفت که این بچهٔ تو را در بیابانی به نام کربلا بین دو نهر آب شهید میکنند. زهرا(س) گفت: بابا، این بچه چه فایدهای برای خانوادهٔ ما دارد که میخواهند او را بکُشند و قطعهقطعه کنند؟ حضرت فرمودند: فاطمه جان، تمام اهداف انبیا، توحید، قیامت و ایمان با این بچهات زنده میماند. زهرا(س) گفت: من به شهادتش راضی هستم. زهرا(س) هم گریه کرد، بعد از پدرش پرسید: شما در روز کشتهشدنش هستی؟ حضرت فرمودند: نه من هستم، نه تو، نه پدرش و نه حسن. آنگاه زهرا(س) گفت: بچهٔ من در کشتهشدن گریهکن و عزادار ندارد؟! حضرت فرمودند: دخترم، قرن به قرن مردان و زنانی میآیند که زنها مثل جوانمُرده و مردها مثل آدم داغدیده برای حسینت گریه میکنند. دخترم، «إنّ لِقَتلِ الحُسينِ حَرارَةً في قُلوبِ المُؤمِنينَ لاتَبرُدُ اَبَداً» حرارتی از حسین تو در قلب مردم مؤمن است که این حرارت سرد نمیشود. اینها هرچه گریه میکنند، خسته نمیشوند! وقتی پدر و مادرشان میمیرد، یکخرده گریه میکنند و تمام میشود؛ اما گریهٔ بر حسین تو تمام نمیشود.