شب چهارم / چهارشنبه (23-4-1400)
(قم مسجد اعظم)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- تأکید رسول خدا(ص) بر دو مسئلۀ حیاتی
- الف) تأکید بر خلافت امیرالمؤمنین(ع) پس از خودشان
- ب) رستگاری امیرالمؤمنین(ع) و پیروانش در قیامت
- حکایتی شنیدنی از شیعهشدن عالم سنّی
- درماندگی مفتی اعظم اهلسنت در جواب
- -حرامخوری، مانع اتصال انسان با حق
- -نظر فخر رازی دربارۀ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم»
- گریۀ بر ابیعبدالله(ع)، از ضروریات مذهب
- ارزش سخنگفتن از فضایل امیرالمؤمنین(ع)
- کلام آخر؛ غربت امیرالمؤمنین(ع) بعد از شهادت زهرا(س)
- -دعای پایانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
تأکید رسول خدا(ص) بر دو مسئلۀ حیاتی
در طول 23 سال بعثت و رسالت طبق روایات شیعه و سنی، وجود مبارک رسول اسلام(ص) بر دو مسئلهٔ واقعاً حیاتی تأکید داشتند و بر هیچ مسئلهٔ دیگری در این 23 سال، مانند این دو مسئله تکرار و تأکید نداشتند.
الف) تأکید بر خلافت امیرالمؤمنین(ع) پس از خودشان
یکی در رابطهٔ با خلافت امیرالمؤمنین(ع) با لفظ «خلیفه» بود: «اَنْتَ خَلِیفَتِی، یَعْنِی فِی کُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِی»[1] پس از من، جانشین دیگری بین تو و من نخواهد بود و هر کس ادعای جانشینی کند، خلاف خدا و من است. من خودم در همین زمینه، حدود 85 روایت با سند در کتب اهلسنت دیدهام که البته جملات دیگری هم در آن روایات هست؛ مثل «وارث من هستی»، «وصیّ من هستی»، «اداکنندهٔ دین من هستی». با این حال، عمدهٔ مطلب این است که با جملهٔ «اَنْتَ خَلِیفَتِی، یَعْنِی فِی کُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ بَعْدِی» در کتب اهلسنت آمده است. در کتب خود ما هم که مطلب در این زمینه دریاوار است.
چرا رسول خدا(ص) این اعلام را کردند؟ برای اینکه وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع)، جامع همهٔ ارزشها و کمالات و فاقد همهٔ عیوب و نواقص بودند. به این تعریف، تعریف منطقی میگویند؛ جامع افراد، مانع اغیار. وجودش منبع همهٔ ارزشها و کمالات بود و یک عیب و نقص در او وجود نداشت. این یک مطلب که رسول خدا(ص) 23 سال تکرار کردند!
البته رسول خدا(ص) با تکرار این مطلب، تکلیف امت را برای بعد از خودشان روشن کردند که منحرف و گمراه نشوند و دستبهدامن مأموم بهعنوان امام نزنند. اگرچه بعد از وجود مقدسشان، کبر، حسد، هوای نفس و حب جاه، اول مدینه را و بعد، مناطق دیگر را و تا الآن، بدنهٔ مهمی از دنیای اسلام را به ضلالت، انحراف و گمراهی کشید. من این را از پیش خودم نمیگویم که شما بفرمایید یکمیلیارد و چندصدمیلیون مسلمان گمراه هستند؟ ساعاتی قبل از درگذشت پیغمبر(ص)، ایشان این مطلب را اعلام کردند و بعد به خانه آمدند و جان دادند؛ همه هم نوشتهاند. بخش عمدهای از کتاب «عبقاتالأنوار» نوشتهٔ میرحامدحسین هندی که اصالتاً نیشابوری بوده، در رابطهٔ با همین حدیث ثقلین است.
در حدیث ثقلین آمده است: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا مِنْ بَعْدی»؛ مدینه و بعد هم، دنیای بعد از مدینه، متمسک به اهلبیت(علیهمالسلام) نشدند. خودشان حکومتها و مدرسههایی ساختند، آخوندهای درباری تربیت کردند، مردم را در دین به آنها ارجاع دادند و مردم نیز متمسک به عالمان مفتخور حرامخور درباری شدند. «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا مِنْ بَعْدی» یعنی پیغمبر اکرم(ص) تلویحاً میگویند که بعد از مرگ من، گمراه میشوید و به ضلالت میافتید؛ همینگونه نیز شد و به ضلالت افتادند.
رسول خدا(ص) در این 23 سال، تکلیف مردم را بعد از خودشان روشن کردند و گفتند که جانشین من، ولیّ بعد از من و اولای به جان و مال شما بعد از من، امیرالمؤمنین(ع) است.
ب) رستگاری امیرالمؤمنین(ع) و پیروانش در قیامت
اما مطلب دوم، در رابطهٔ با تأمین خیر دنیا و آخرت، سعادت امروز و فردا، تربیت، رشد، کمال و جلب رضایت خداست و حضرت در 23 سال رسالتشان بهطور مرتب اعلام کردند و فرمودند: «یَا عَلی! أنْتَ وَ شِيعَتُكَ هُمُ اَلْفَائِزُونَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ»[2] تو و پیروانت رستگار هستند. به بیان دیگر، بعد از من، هر کسی که غیر از تو سر کار بیاید و پیروان آنها رستگار نیستند. حضرت این مطلب را هم 23 سال تکرار و تأکید کردند.
حکایتی شنیدنی از شیعهشدن عالم سنّی
یک داستان خیلی جالبِ شیرینِ عمیقِ ریشهدار، ولی کوتاه برایتان بگویم؛ این داستان غوغاست! روزی یک عالم بزرگ اهلسنت در شهر مراغه که نزدیک به عراق بود (تقریباً اکثر مردم غرب ایران و عراق سنینشین هستند)، خدمت خواجه نصیرالدین طوسی آمد و به خواجه عرض کرد: فرقههای مختلفی مثل حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی، صوفی، قدریه، اشعریه، معتضله و... در دین آمده و 73 دین اختراع شده است. یک فرقه از این 73 فرقه باید اهل نجات باشند و همه اهل نجات نیستند؟ خواجه گفت: درست است؛ یک فرقه اهل نجات هستند. گفت: کدام فرقه است؟
شما ببینید عالمِ دانای باسوادِ دانشمند، چقدر ظریف، محکم، استوار و قوی جواب میدهد! خواجه به او گفت: شما این روایت را در کتابهایتان نقل کردهاید که پیغمبر(ص) فرمودهاند: بعد از مرگ من، امت به 73 فرقه تقسیم میشوند؟ عالم سنی گفت: بله، نقل کردهایم. خواجه گفت: اتفاقاً ما هم این روایت را از قول رسول خدا(ص) در کتابهایمان نقل کردهایم؛ هم شیعه دارد و هم سنی. بعد خواجه گفت: شما هم این روایت را در کتابهایتان دارید که پیغمبر(ص) فرمودهاند: «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ، مَنْ دَخَلَهَا نَجَی وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ»؟[3] سنی گفت: بله داریم. خواجه هم گفت: ما هم داریم. حالا معلوم شد که کدامیک از این 73 فرقه اهل نجات هستند؟ این عالم بهتزده شد و از جلسه شیعه بلند شد؛ چون راه دیگری نداشت! خواجه دست و پای عقلش را بست که بههیچعنوان نتواند به این طرف و آن طرف برود.
درماندگی مفتی اعظم اهلسنت در جواب
من برای سخنرانی در آنکارا و استانبول به ترکیه دعوت داشتم. استانبول شهر قدیمی و معروفی است. اغلب مساجد و کتابخانههای معظم ترکیه در شهر استانبول است و سیصد چهارصد سال هم مقر حکومت سلسلهٔ عثمانیها بود. در آنجا به کاردار ایران گفتم: من علاقه دارم که با مفتی اعظم اهلسنت ملاقات کنم. برای برادران کتوشلواری یکخرده سادهتر بگویم؛ مفتی اعظم، یعنی مرجع تقلید کل هفتادمیلیون جمعیت ترکیه. کاردار گفت: به شما خبر میدهم.
کاردار پیگیری کرد، بعد خبر داد که ایشان فردا ساعت ده وقت ملاقات داده است. ملاقات در سالن کتابخانه بود. من وقتی میخواستم روی صندلی بنشینم، پشت سرم را نگاه کردم و دیدم چهل جلد «تفسیر کبیر» فخر رازی، از دانشمندان قوی و عالم اهلسنت آنجاست. فخر رازی اعجوبهای بوده که الحمدلله با ما شیعیان هم تا دلتان بخواهد، مخالف بود!
-حرامخوری، مانع اتصال انسان با حق
حرامخوری اصلاً نمیگذارد آدم با حق تماس بگیرد یا وقتی آدم حق را فهمید، بپذیرد. اینقدر که اسلام روی حلال و حرام دقت کرده، روی طهارت و نجاست دقت نکرده است. شما میتوانید برای نماز واجبتان با یک استکان آب وضو بگیرید یا غسل خودتان را با یک کاسهٔ معمولی آب انجام بدهید. اگر فرصت بود، من همین امشب روی منبر با یک استکان آب وضو میگرفتم، ته استکان هم آب اضافه میآمد. من برای خیلی از نمازهایم با دوسوم استکان معمولی آب وضو گرفتهام. دقتی که اسلام روی حلال و حرام دارد، روی هیچچیز دیگری ندارد. پیغمبر(ص) میفرمایند: درهمی از حرام اگر در خانهای باشد، حالا خود درهم یا جزء دیوار خانه، فرش خانه، لباس خانه و زمین خانه، تا وقتی این درهم حرام در این خانه وجود دارد، پروردگار نظر رحمت به آن خانه نخواهد کرد.
مال مردم محترم است! مستطیع مکه به خیال خودش به امام صادق(ع) گفت: من آمدهام که خداحافظی کنم، میخواهم به حج واجب بروم. حضرت فرمودند: حسابهای مالیات با همه پاک است؟ گفت: پاک است، الّا اینکه شخصی از گروه مُرجعه (یک گروه منحرفی در مدینه بود) طلبی از من دارد. او خیلی آدم بد، ناپاک و زشتی است و من نمیخواهم به او بدهم. امام صادق(ع) فرمودند: اگر طلب او را بدهی، خرج رفتوآمد مکه را داری؟ گفت: نه، ندارم. فرمودند: مکه به تو واجب نیست و حرام است؛ اول دِین مردم را بده! اگر او بیدین و مرجعه است، به تو چه ربطی دارد؟!
عدهای جنازهای را کنار مسجد پیغمبر(ص) آوردند، خانوادهاش به حضرت گفتند: ای رحمتللعالمین! بر مردهٔ ما نماز بخوان. پیغمبر(ص) علنی فرمودند: من بر جنازهٔ او نماز نمیخوانم؛ دو درهم به کسی بدهکار بوده که از عمد نداده است.
الآن خوردن مال مردم از آبخوردن هم راحتتر شده است! در دولت و ملت، میلیونی و گاهی میلیاردی، در دولتهای قبل و حالا و بعد هم همینطور خواهد بود. وقتی تقوا نباشد، همین است! سیمیلیارد، چهلمیلیارد یا صدمیلیارد دزدی در روز روشن، نه شب تاریک؛ باز هم گلی به جمال دزدهای قدیم که شب میآمدند، همهچیز را هم نمیبردند. دزدهای قدیم آفتابهدزد بودند، اما الآن مملکتدزد، بازاردزد و ملتدزد هستند. برادران مسجدی و پای منبر! در حلال و حرام خدا دقت کنید؛ آدم وقت مردن، برزخ و قیامت گیر میکند. اگر دلتان میخواهد، در این زمینه آیات و روایات را حتماً بخوانید. خدا نفرموده است اگر کسی ترک نماز کند، آتش روی کلهاش میریزد؛ ولی در قرآن علنی فرموده است که حرامخور در شکمش آتش میریزد.
فخر رازی حق را خیلی خوب میدانست، ولی قبول نمیکرد. حالا کاری به وضع فخر ندارم. من وقتی چشمم به تفسیرش افتاد، خیلی خوشحال شدم و به مرجع تقلید این شصتهفتاد میلیون ترکیهای گفتم: آقا امکان دارد که یک سؤال از من داشته باشید؟ گفت: شما مهمان ما هستی؛ همدیگر را میبینیم، پذیرایی میشویم و خداحافظی میکنیم. سؤال برای چه؟ گفتم: من دوست دارم که شما از من یک سؤال کنید. گفت: چه بپرسم؟ گفتم: چند میلیارد اهلسنت در جهان است؟ گفت: نزدیک دومیلیارد. گفتم: ما شیعیان هم نزدیک چهارصد پانصدمیلیون نفر هستیم. شما از من بپرسید که شما با این تعداد کم، چرا از امت اسلام جدا هستید و آیین دیگری دارید؟ گفت: چرا جدا هستید و آیین دیگری دارید؟
-نظر فخر رازی دربارۀ «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم»
من جلد اول تفسیر فخر رازی را بیرون آوردم. فخر رازی در بحث «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم» انصافاً بسیار عالمانه بحث کرده و گفته که آیا «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم» جزء حمد است؟ آیا واجب است در نماز بخوانیم یا خواندنش واجب نیست؟ حضرت رضا(ع) میفرمایند: در مکه و مدینه، مردم «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم» را در نماز نمیخوانند و وقتی پیشنماز بلند میشود، از اول میگوید «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» و یواشکی «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم» را میدزدد. همچنین میگوید: اگر ثابت شود که «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم» جزء سوره است، در نمازها باید بلند بخوانیم یا آهسته؟
وی در مورد چهار مذهب بحث میکند که حرف و دلیل مذاهب شافعی، حنفی، مالکی و حنبلی این است، بعد میگوید: من هیچکدام از فتوای این چهار مذهب را قبول ندارم و در تمام نمازهایم،«بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم» را به این عنوان میخوانم که جزء سوره است، بلند هم میخوانم. بارکالله که با همهٔ عوضیبازیات، اینجا انصاف داری! میگوید: دلیل من این است که برای من ثابت شده علیبنابیطالب «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم» را میخوانده، جزء سوره میدانسته و بلند هم میخوانده است. بعد این جمله را نوشته است: «وَمَنِ اتَّخَذَ عَلِیًّا إِمَامًا لِدِینِهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى فِی دِینِهِ وَنَفْسِه»[4] هر کس در این دنیا علیبنابیطالب را امام خودش انتخاب کند، در دین و دنیایش به محکمترین آویزه چنگ زده است.
این صفحه را جلوی مرجع تقلید اهلسنت باز کردم و گفتم: ما به این دلیل شیعه هستیم. بزرگترین عالم شما علنی به ما میگوید که هر کس علی(ع) را امام دین و دنیایش انتخاب کند، «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى». او در جواب به من گفت: خواهش میکنم چایتان را میل کنید که وقت ما الآن تمام میشود. حقیقتاً چه بگوید؟
گریۀ بر ابیعبدالله(ع)، از ضروریات مذهب
دین شما حق است، چون دینتان دین امیرالمؤمنین(ع) است. نماز شما درست است، چون نمازتان نماز امیرالمؤمنین(ع) است. وضوی شما درست است، چون وضوی امیرالمؤمنین(ع) است. گریههای طول سال و دههٔ عاشورای شما بر ابیعبدالله(ع) درست است، چون امیرالمؤمنین(ع) از گریهکنهای ناب برای ابیعبدالله(ع) بودند و هر وقت نگاهشان به ابیعبدالله(ع) میافتاد، میفرمودند: پدر و مادرم فدای تو که میبینم بعد از شهادتت، وحشیهای بیابان روبهروی قبرت گردن میکشند و گریه میکنند.
گریهٔ ما دنبالهٔ گریهٔ امیرالمؤمنین(ع) است! شنیده شده که بعضیها گفتهاند گریه و عزاداری بر ابیعبدالله(ع)، نه جزء فروع دین و نه جزء اصول دین است. از شما خیلی تعجب است! شما یک طلبهٔ معمولی هستی که یکخرده معروف شدهای. شما مقابل آیتاللهالعظمی سید محمدهادی میلانی، بچه هم حساب نمیشوی! ایشان کتباً فتوا داده که عزاداری و گریهٔ بر ابیعبدالله(ع) از ضروریات مذهب است. فروع یعنی چه؟! خیلی بالاتر از فروع دین و از ضروریات مذهب است؛ یعنی کسی که گریه و عزاداری بر ابیعبدالله(ع) را قبول ندارد، شیعه نیست؛ حتی سنی هم نیست!
حضرت 23 سال تأکید و تکرار کردند و فرمودند: «یَا عَلی! أنْتَ وَ شِيعَتُكَ هُمُ اَلْفَائِزُونَ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ» شما برادران اهل علم که من خیلی برایتان احترام قائلم (من عاشق طلبه و روحانی هستم)، میدانید که ضمیر منفصل «هُم» در «أنْتَ وَ شِيعَتُكَ هُمُ اَلْفَائِزُونَ» دلیل بر انحصار است؛ یعنی علی جان، در قیامت نجات فقط برای آنهایی است که به تو اقتدا کرده و از تو پیروی کردهاند.
ارزش سخنگفتن از فضایل امیرالمؤمنین(ع)
فردا شب چون شب جمعه است، معمولاً بحث من مقداری بهطرف رحمت پروردگار جهت پیدا میکند؛ یا شب شنبه یا شب بعد از آن، به قول خارجیها، یک بیوگرافی و به قول خودمان، یک شناسنامهٔ باطنی، اخلاقی و عملی در چهارپنج مسئله از وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) برایتان میگویم؛ اگر بخواهیم از ایشان پیروی کنیم، چگونه پیروی کنیم و چگونه شیعه شویم.
شبی در محفلی ذکر علی بود ××××××× شنیدم عاشقی مستانه میگفت
سنی و شیعه نوشتهاند که من این را هم خودم دیدم؛ در هر جلسهای، سخن گفتن از امیرالمؤمنین(ع) عبادت است. پیغمبر(ص) فرمودهاند: «ذِکرُ عَلی عِبادَةٌ»[5] ذکر یعنی حرفزدن و گفتن.
شبی در محفلی ذکر علی بود ××××××××× شنیدم عارفی فرزانه میگفت
اگر دوزخ به زیر پوست داری ×××××× نسوزی گر علی را دوست داری
کلام آخر؛ غربت امیرالمؤمنین(ع) بعد از شهادت زهرا(س)
مردم و حکومت مدینه! امیرالمؤمنین(ع) چه گناهی داشت که آتش درِ خانهاش بردید؟! چه جرمی داشت که همسرش را بین در و دیوار قرار دادید؟! چهکار کرده بود که بچهٔ ششماههاش را سقط کردید؟ چه کار کردید که باید تمام مرد و زن و بچهٔ مدینه به تشییع جنازهٔ زهرا(س) میآمدند؛ اما به شوهرش میگوید: علی جان! مرا شب دفن کن. من راضی نیستم آنهایی که به ما اینهمه ظلم کردهاند، در مراسم من شرکت کنند.
حضرت بدن را دفن کردند و تنها کنار قبر نشستند. در فرمایشات امام صادق(ع) آمده است: مدتی که کنار قبر نشستند، صدا زدند: فاطمهٔ من! میخواهم کنار قبرت بمانم، طاقت ندارم؛ میخواهم به خانه برگردم، جواب این چهار بچهٔ بیمادرت را چه بدهم؟ امام صادق(ع) میفرمایند: نه کنار قبر مادرم ماند و نه به خانه برگشت؛ خودش را روی قبر پیغمبر(ص) انداخت و گفت: یا رسولالله! بلند شو و ببین که من غریب شدهام.
-دعای پایانی
الهی! دنیا و آخرت ما و نسل ما را با امیرالمؤمنین(ع) قرار بده.
خدایا! اخلاق و رفتار و حجاب زنان ما را فاطمی قرار بده.
خدایا! نزدیک محرم است، توفیق کامل عزاداری بر ابیعبدالله(ع) را به ما مرحمت کن.
خدایا! به عزت فاطمهٔ زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع)، گریهٔ بر ابیعبدالله(ع) را از ما نگیر.
خدایا! تمام گذشتگان ما و بانی باعظمت این مسجد، آیتاللهالعظمی بروجردی را غریق رحمت خاصت قرار بده.
خدایا! کل مراجع گذشته را مورد لطف و محبت قرار بده؛ فعلیها را در پناهت حفظ فرما.
خدایا! به حق زینب کبری(س)، فرج وجود مقدس ولیّات امام زمان(عج) را نزدیک فرما؛ ما را از یاران آن حضرت قرار بده.
[1]. نسائی، خصائص امیرمؤمنان علیبنابیطالب(ع)، ج1، ص50؛ شیبانی، السنة، ج2، ص565.
[2]. فضلبنشاذان، الروضة فی فضائل امیرالمؤمنین، ص75.
[3]. شیخ طوسی، الأمالی، ص۶۳۳؛ دیلمی، ارشادالقلوب، ج۲، ص۳۰۶؛ شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج۲، ص۲۷؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۷۳.
[4]. تفسیر کبیر، ج1، ص207.
[5]. ابنمغازلی، علىبنمحمد، مناقب الإمام على بن أبى طالب(ع)، ص۱۹۶؛ ابنعساکر، علىبنحسن، تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۵۶.