لطفا منتظر باشید

جلسه پنجم جمعه (12-6-1400)

(قم جلسه مجازی)
محرم1443 ه.ق - شهریور1400 ه.ش
14.06 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمدلله رب العالمین صلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

دو راهِ الهام هشت خصلت الهی

کلام در روایت بسیار مهم و پرفایده‌ای است که کتاب‌های مهم شیعه از وجود مبارک رسول خدا(ص) روایت کرده‌اند. این روایت حاوی هشت اصل از عالی‌ترین و با ارزش‌ترین اصول اخلاقی است که فهرست هشت بخش را در یک جلسه عرض کردم و در جلسات آینده نیز به‌تدریج هر هشت بخش را با خواست خدا به‌طور مفصّل توضیح خواهم داد. 

 

اگر فرد، خانواده و جامعه، این هشت اصل اخلاقی را به‌کار بگیرند و اجرا کنند، یقیناً درهای سعادت دنیا و آخرت را به روی خودشان باز کرده، به معدن ارزش‌ها تبدیل شده و هشت در بهشت را هم به روی خود گشوده‌اند. رسول خدا(ص) در مقدمهٔ روایت می‌فرمایند: «إذا أحَبَّ اللهُ تَعالى عَبداً، ألهَمَهُ العَمَلَ بثَمانِ خِصالٍ»[1] وقتی خدا انسانی را دوست داشته باشد، هشت خصلت را به او الهام می‌کند. البته الهام این هشت خصلت به‌ واسطه است: یا به ‌واسطهٔ کتاب‌های معارف الهی به دست انسان می‌رسد یا به‌وسیلهٔ زبان عالمان واجد شرایط. 

 

دریافت روزی معنوی، نیازمند شرایط و شایستگی‌ها

مسئلهٔ مهم در اینجا این است که آیا انسان بدون علت، سبب و شرطی، محبوب خدا می‌شود تا این هشت خصلت به طریقی که عرض کردم، به او الهام بشود؟ یقیناً بدون علت و سببی، انسان در عالم تشریع، محبوب خدا نمی‌شود. در عالم تکوین، انسان هر کسی می‌خواهد باشد، روزی‌خور خدا می‌شود؛ اما روزی‌خورِ معنویت نمی‌شود، مگر اینکه شایستگی، استحقاق، آمادگی و استعداد نشان بدهد. پروردگار هم درصورتی‌که انسان شایستگی نشان بدهد، در عطاکردن روزی معنوی بخیل نیست، چنان‌که بخیل در عطا‌کردن روزی مادی هم نیست. شرط تحصیل روزی مادی، زنده‌بودن و حیات است و نمی‌تواند هیچ شرط دیگری داشته باشد. 

 

ادیم زمین سفرهٔ عام اوست ×××××××× بر این خوان یغما، چه دشمن چه دوست 

این به جنبهٔ رحمانیت پروردگار مربوط است؛ اما در جنبهٔ رحیمیت، برای گرفتن رزق معنوی، شایستگی و شرایط لازم است. شرط محبوب‌شدن، یک سلسله واقعیات است که در قرآن مجید و روایات اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ذکر شده است و اگر این شرایط و حقایق در انسان طلوع بکند، محبوب پروردگار می‌شود و راهش برای گرفتن این هشت خصلت از کتاب‌ها و از زبان عالمان واجد شرایط باز می‌شود. 

 

حقیقت معنایی «الهام» در روایت

الهام در روایت «ألهَمَهُ العَمَلَ بثَمانِ خِصالٍ»، به این معنا نیست که این هشت خصلت اخلاقی در مغز یا قلب او نقش می‌بندد؛ بلکه این الهام به واسطه است: یا انسان توفیق دیدن کتاب‌ها را پیدا می‌کند و به این هشت خصلت می‌رسد یا توفیق هم‌نشینی با عالم ربانی را پیدا می‌کند و خدا به او عنایت می‌کند که این هشت خصلت را به او انتقال یابد. این خصلت‌ها، واقعیات و حقایق که انسان را محبوب خدا می‌کند، اگر در هر کسی ایجاد بشود، در حقیقت، خدا کلید خوشبختی و سعادت، نجات، رحمت، مغفرت، و شفاعت اولیا را به دستش داده است. چه‌بسا که خودش هم اگر خیلی والا باشد، جزء شفاعت‌کنندگان در قیامت قرار بگیرد. 

 

سه پیشنهاد پیامبر رحمت به اسرای جنگی

من روایت بسیار مهمی را در اینجا برایتان بخوانم که کلید نجات‌بودن خوبی‌ها برایتان بیشتر ملموس بشود و یقین کنید که خوبی‌ها کلید سعادت و رسیدن به رحمت‌الله، مغفرت‌الله، رضوان‌الله و جنت‌الله است. 

جنگی بین سپاه اسلام به سرپرستی پیغمبر اکرم(ص) با کفار شد. به نقل وجود مبارک حضرت صادق(ع)، جنگ به پیروزی ارتش اسلام انجامید و عده‌ای اسیر شدند. پیغمبر اکرم(ص) بنای کُشتن اسیران را نداشتند. پیغمبر(ص) رحمت‌للعالمین است، چنان‌که قرآن می‌فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ».[2] حضرت خوش نداشتند اسیران را بکُشند، برای همین سه پیشنهاد به اسیران می‌کردند. اگر هر کدام از این سه پیشنهاد توسط اسیری عملی می‌شد، او آزاد می‌شد. 

 

پیغمبر اکرم(ص) در مرحلهٔ اول، اسلام را به او ارائه می‌دادند؛ اسلامی که قرآن است و زبان پیغمبر(ص) و اهل‌بیت(علیهم‌السلام). ایشان می‌گفتند این اسلام است که عامل خیر دنیا و آخرتت است. جناب اسیر! اسلام دنیا و آخرتت را آباد می‌کند و از بند شیاطین، اسارت هوای نفس، اسارتِ دست طاغوت‌ها و زورگویان نجاتت می‌دهد. تو آمده‌ای با ما بجنگی که فدای چه کسی بشوی؟ نهایتاً فدای طاغوت زمانت، شیطان و هوای نفس می‌شوی که اسلام نمی‌خواهد تو این‌گونه بشوی. اگر مسلمان بشوی، آزاد هستی. 

رسول خدا(ص) برای علم و دانش بسیار ارزش قائل بودند، لذا به اسیر می‌فرمودند: باسواد هستی؟ اگر جواب می‌داد باسواد هستم، حضرت می‌فرمودند: حال که نمی‌خواهی مسلمان بشوی، ده نفر از مسلمانان بی‌سواد ما را سواددار کن، خواندن و نوشتن یادشان بده و دنیای دیگری را به روی اینها باز کن. وقتی این ده نفر باسواد شدند، شما آزاد هستی. 

 

اگر نمی‌خواهی مسلمان بشوی و ده نفر از بی‌سوادان ما را سواددار کنی، غرامت بپرداز؛ چون شما جنگ را به ما تحمیل کرده‌اید و ما هیچ‌وقت با دشمنان، ابتدای به جنگ نمی‌کنیم. اگر با ما نجنگیده بودید، ما مثل قبل از جنگ، کاری با شما نداشتیم. شما جنگ را به ما تحمیل کردید و هزینه روی دست ما گذاشتید. حالا هم باید غرامت، عِوَض و فِدیه بپردازید. پول آزادی‌ات را بده! 

اسیر هر کدام را که قبول می‌کرد، آزاد می‌شد؛ اما گاهی اسیران لجباز و متعصبِ در کفر و بی‌دینی، هیچ‌کدام از این سه مسئله را قبول نمی‌کردند؛ نه مسلمان بشوند، نه ده نفر را باسواد بکنند و نه غرامت و فدیه بپردازند. اینجا زمینهٔ نابودی خودشان را با دست خودشان فراهم می‌کردند و حکم به قتل آنها داده می‌شد. در این جنگ، هفت‌هشت نفر از اسرا تعصب ابلیسی به خرج دادند و هیچ‌کدام از این پیشنهادها را نپذیرفتند. برای همین، حکم قتل صادر شد که زنده برنگردند و دوباره فتنه کنند، هزینه روی دست مردم بگذارند، مسلمان‌ها را بکشند یا مجروح کنند. این نمی‌شد پیغمبر(ص) قاتل و خائن را آزاد بکند که دو مرتبه توطئه بکند. کافر، مشرک و منافق، یک سرطان خطرناک است که اگر هیچ مسئله‌ای از مسائل اسلام را قبول نکرد، باید از بین برود. این غدهٔ سرطانی باید جراحی بشود.

 

نجات از مرگ با پنج خصلت اخلاقی

این چند اسیر را ردیف کردند که به ترتیب بکشند. وقتی به اسیر جوانی رسیدند، پیغمبر(ص) فرمودند او را رها کنید. چند اسیر دیگر کشته شدند و فقط این اسیر جوان ماند. به پیغمبر(ص) عرض کرد: چرا مرا نکشتی؟ من هم که جزء محکومین بودم! 

برادران و خواهران! دقت می‌فرمایید که باب نجات، راه نجات، راه سعادت و راه کرامت چیست؟ پیغمبر(ص) فرمودند: جبرئیل به من خبر داد که این جوان کشته نشود، زیرا پنج خصلت مهم اخلاقی در این جوان است که خدا این پنج خصلت را دوست دارد. این نکتهٔ مهمی است! حالا این پنج گوهر در یک ظرف آلوده است، خدا می‌گوید ظرف را نشکنید. وجود این جوان یک ظرف آلوده به کفر و شرک، بود؛ اما پنج گوهر ناب در این ظرف بود که خداوند می‌فرماید بگذارید این ظرف بماند و این گوهرها سودش را به مردم و خانواده‌ها بدهد. حالا خودش بد است، بد باشد؛ ولی این پنج گوهر و خصلت برای خودش، خانواده‌اش و جامعه‌اش مفید است. پس حیف است که ظرف شکسته شود و با شکسته‌شدن ظرف، پنج گوهر هم به نابودی کشیده شود. جبرئیل به من خبر داد که پنج خصلت ناب اخلاقی در ظرف وجود توست. پنج گوهر در این معدن است. این ظرف و معدن را نشکنید و تخریب نکنید. جوان گفت: یا رسول‌الله! این پنج خصلت چیست؟ پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: 

 

الف) غیرت بر خانواده و ناموس

«اَلْغَيْرَةُ اَلشَّدِيدَةُ عَلَى حَرَمِكَ»[3] جبرئیل به من گفت که تو نسبت به ناموست غیورانه و مردانه می‌ایستی که ناموست در معرض نگاه و شهوات حرام دیگران قرار نگیرد. از این جملهٔ جبرئیل معلوم می‌شود که خواهر، مادر و (اگر دختر داشته) دختر این جوان دارای حجاب اخلاقی و انسانی بوده‌اند؛ یعنی به‌گونه‌ای نبود که در بیرون‌رفتن یا مهمانی‌هایشان، وجودشان، موی و روی آنها، بدن و لباس‌هایشان عامل تحریک شهوات حرام مردان بشوند. غیورانه برای حفظ ناموسش ایستاده بود که ناموسش از خطر زیان و خسارت که به‌وسیلهٔ دیگران به جنس زن می‌خورد، محفوظ و سالم بمانند. این یک خصلتش که خدا دوست دارد. خدا غیرتِ مردان را که سبب حفظ ناموسشان از دستبردهای شیاطین و خطرات می‌شود، دوست دارد. پس ما هم تلاش کنیم که دراین‌زمینه محبوب خدا بشویم. 

 

ب) گشاده‌دستی و کرامت

«وَ اَلسَّخَاءُ» دومین خصلت این جوان، سخا، گشاده‌دستی، کرامت و کرم است. وقتی پولی دارد، دوست ندارد تنهایی بخورد و سَخی است. تنها خوردن از او برنمی‌آید. در روایت آمده است: «لَعَنَ رَسُولُ اَللَّهِ اَلآكِلَ زَادَهُ وَحْدَهُ»[4] خدا تنهاخور را لعنت می‌کند که به فکر هیچ‌کس نیست. به فکر تهی‌دست، فقیر، نیازمند، مشکل‌دار، بدهکار، یتیم و ازکارافتاده نیست. مطلب خیلی مهمی است! خدا تک‌خور را لعنت کند، اما این آدم سخی است و دست‌به‌جیب دارد. دلش می‌خواهد همه را در پول و ثروتش شریک کند و از اضافهٔ مالش به دیگران هم بپردازد. پیغمبر(ص) می‌فرمایند: سَخا از نعمت‌های بهشت است که بخشی از نعمت‌های بهشت، انعکاس سخاوت انسان است.

 

ج) حُسن خُلق

«وَ حُسْنُ اَلْخُلُقِ» خصلت سوم که خدا دوست دارد و در این جوان هست، حُسن خلق است. او جوان خیلی خوش‌اخلاق، مهربان، دل‌رحیم، دلسوز، خیرخواه، فروتن و متواضعی است. شاعر می‌گوید:

افتادگی آموز، اگر طالب فیضی ×××××××××‌ هرگز نخورد آب زمینی که بلند است، 

در افتادگی، فروتنی و داشتن خصلت‌های انسانی و ملکوتی است که آب رحمت خدا در سرزمین وجود انسان جاری می‌شود. این جوان خوش‌اخلاقی است، فروتنی و محبت دارد و می‌جوشد. «اَلْمؤمِنُ اَلُوفُ وَ مَألُوف»[5] خشمگین، تلخ، زمخت و سنگ‌دل نیست. خدا این حُسن خلق او را دوست دارد و به این خاطر، من از اعدامت گذشتم. 

 

د) صدق لسان و راست‌گویی

«وَ صِدْقُ اَللِّسَانِ» چهارمین خصلت تو که جبرئیل به من گفت، صدق لسان است. این جوان به‌شدت از دروغ، فریب، کلاهبرداری و حیله‌گری با زبانش، سالم و پاک است. زبان خوب و راست‌گویی دارد. زبانش زبان صدق و صداقت است و خداوند متعال این صفت را دوست دارد. 

 

ه‍) شجاعت

«وَ اَلشَّجَاعَةُ» آدم نترسی است. آدم ترسو آدم خوبی نیست! ترسوها معمولاً از جنگ، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، انفاق مالشان از ترس تهی‌دستی و نیز کار خیر فرار می‌کنند که مبادا به خودشان سخت بگذرد. این ترس منفی، صفت بسیار بدی است. البته ما ترس مثبت هم داریم: یکی، واهمه و ترس از عظمت و جلال الهی که وقتی آدم به خدا معرفت پیدا بکند، آن عظمت آدم را به هراس می‌اندازد. دیگری، ترس از عذاب فردای قیامت که مانع انسان از افتادن در آلودگی می‌شود. خدا در قرآن می‌فرماید: «وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ × فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ»[6] اگر آدم از مقام و عظمت خدا یا ایستادن در پیشگاه خدا و در دادگاه‌های قیامت بترسد و خواسته‌های نامعقول و نامشروعش را به‌خاطر این ترس تعطیل کند، «فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأوَىٰ».

 

رهایی از مشکلات با حرکت به‌سوی پروردگار

جبرئیل به من گفت که این پنج خصلت نیکو در تو هست و مستحق اعدام نیستی. ظرف پاک نبود؛ اما مظروف، یعنی آنچه در این ظرف بود، پاک و نورانی، عرشی و ملکوتی بود. امام صادق(ع) می‌فرمایند: وقتی پیغمبر(ص) به او فرمودند آزاد هستی، گفت من نمی‌روم. درست است که مرا آزاد کرده‌ای، اما من نمی‌روم. من اصلاً دلم نمی‌خواهد از پیش تو بروم و به دیار کفر و شرک برگردم. خدای به این خوبی، جبرئیل به این خوبی، پیغمبر به این خوبی، کجا بروم؟ چرا دوباره پیش آلوده‌ها برگردم؟ مرا مسلمان کن!

این درس است که مردان، زنان و جوانان! به‌طرف آلودگان و گنهکاران حرفه‌ای نروید. اگر بنای رفتن دارید، به‌سوی خدا، انبیا، ائمه، صفات عالی اخلاقی و نیکی‌های باطنی بروید که شما را از مشکلات دنیا، مرگ، برزخ و قیامت نجات بدهد. 

 

عندیت، مقامی والا برای بندگان محبوب

جوان گفت مرا مسلمان کن، پیغمبر اکرم(ص) هم اسلام را به او عرضه کردند و مسلمان شد. سپس حضرت فرمودند: اکنون اگر می‌خواهی بروی، برو! گفت: باز هم نمی‌روم. حضرت فرمودند: چرا؟ گفت: یا رسول‌الله! یک دعا در حق من کنید. فرمودند: چه می‌خواهی که من برایت دعا کنم؟ گفت: از پروردگار عالم بخواهید که در جنگ بعد، اگر اتفاق افتاد، شهادت را روزی من کند؛ یعنی یک حیات ابد پر از نعمت را روزی من کند. قرآن دراین‌باره می‌فرماید: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»[7] خیال نکنید آنهایی که برای خدا شهید شده‌اند، از اموات هستند، خاموش شده‌اند و کارشان با مرگشان تمام شده است. در حقیقت، اینان از زندگان هستند و «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ». این عندیت مقام بسیار بالایی است که درکش برای ما مشکل است. قرآن نمی‌گوید «عِنْدَ اللّه»، بلکه می‌گوید نزد مالک، همه‌کاره، روزی‌دهنده و پرورش‌دهنده‌شان، به آنها روزی عطا می‌شود.

 

شرایط استجابت دعا

جوان گفت دعا کن که خدا شهادت را نصیب من کند؛ یعنی خدا یک حیات جاوید، ابدی، پُرنعمت، پُرخوشی و پُرلذت را به من عطا کند. پیغمبر هم مستجاب‌الدعوة است؛ چون هم شرایط دعا را رعایت می‌کند و هم شرایط دعاکننده در او کامل است. گاهی می‌گویند خدا در قرآن فرموده است: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[8] دعا کنید، من مستجاب می‌کنم؛ ولی هرچه دعا می‌کنیم، خدا مستجاب نمی‌کند! 

 

برادران و خواهران! مستجاب‌شدن دعا شرایطی دارد که یک شرط آن، ترک خوردن حرام است. آن‌کسی که لقمهٔ سفره‌اش را از رشوه، اختلاس، غصب، دزدی، تقلب در جنس و حرام آماده می‌کند، منتظر مستجاب‌شدن دعایش نباشد. دل‌های زیادی به‌وسیله این شخص سوزانده شده است، دعایش برای چه مستجاب بشود؟ دعای پاکان مستجاب می‌شود؛ اما دعای حرام‌خور، مجرم، خائن، ظالم و ستمکار مستجاب نمی‌شود. بنابراین اگر دعا می‌کند، توقع مستجاب‌شدن نداشته باشد؛ چون گیر و مشکل در وجود خودش است. ممکن است دعایش دعای خوبی باشد، ممکن است یک ساعت دعای کمیل بخواند، دو ساعت دعای عرفه یا دعای ابوحمزهٔ ثمالی بخواند، گریه هم بکند و مستجاب نشود. هر نوع دعایی در دعاهای ائمه هست و اگر دعایی مستجاب نشود، بداند مشکل از طرف خودش است، نه از طرف دعایش. 

 

البته گاهی هم مشکل از طرف خودش نیست و مشکل در دعاست که مستجاب نشده است؛ این که شخصی بگوید خدایا ثروت دنیا را به من یک نفر بده، این دعا مستجاب نمی‌شود. هشت میلیارد نفر در ثروت دنیا سهم دارند و معنی ندارد که همه‌اش به یک نفر داده بشود؛ یا دعا کند که خدایا صوت داوود(ع)، جمال یوسف(ع) و شجاعت امیرالمؤمنین(ع) را به من بده. ما باید به‌اندازهٔ ظرفیت‌ و گسترهٔ وجودی‌مان از خدا بخواهیم. خدا به هر شکلی که ما را آفریده، نیکو آفریده است: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ».[9] مقدار مالی که به ما داده، حق ما بوده است و شاید اگر بیشتر می‌داد، ما در موج فساد و تباهی می‌افتادیم. 

 

دعا هم باید شرایطش باشد و هم دعاگو؛ اگر هر دو باشد، دعا مستجاب می‌شود. پیغمبر(ص) نیز هر دو را داشتند؛ شرایط هم در دعای ایشان جمع بود و هم در خود پیغمبر(ص) که دعاکننده بود. شرایط جمع بود و حضرت دعا کردند. این جوان در جنگ بدر، شربت شیرین و بی‌نظیر شهادت را در رکاب پیغمبر(ص) نوشید و به حیات جاودانِ پرنعمتِ ابدیِ همیشگی رسید.

 

دعای پایانی

«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ».

«اللّهمَّ اْغْفِر لَنا وَ لِوالِدَینا و لِوالِدَی والِدَینا و لِمَن وَجَب لَهُ حَقٌ عَلَینا؛ اللّهمَّ لا تُسَلِّطْ عَلَيْنَا مَنْ لا يَرْحَمُنَا؛ اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً؛ اَللّهُمَّ اشْفِ مَرضٰانٰا؛ اللّهمَّ اَیّد وَانْصُر اِمامِ زَمانِنا».

 


 
[1]. المواعظ‌العددیه، ص336.
[2]. سورهٔ انبیاء، آیهٔ 107.
[3]. مشکاة‌الأنوار، ج1، ص503؛ وسائل‌الشیعه، ج14، ص109؛ امالی شیخ صدوق، ص272.
[4]. خصال، ج2، ص93؛ وسائل‌الشیعة، ج24، ص416.
[5]. این روایت در «بحارالأنوار، ج67، ص309» به این صورت آمده است: «المؤمنُ إلْفٌ مألوفٌ».
[6]. سورهٔ نازعات، آیات 40-41.
[7]. سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 169.
[8]. سورهٔ غافر، آیهٔ 60.
[9]. سورهٔ سجده، آیهٔ 7.

برچسب ها :