معنای توبه
توبه یعنی پاک شدن از گناهان باطن و گناهان ظاهر، یعنی اگر گناه باطنی هست، در بیا از این گناه، اگر گناهان ظاهری هست، کنار بکش از این گناهان ظاهری. این توبه عبادت عجیبی است و در زندگی آثار فوقالعادهای هم دارد.
آثار توبه
من آثار فوقالعاده توبه را در بعضی از گنهکاران حرفهای که توبه کردند، دیدم و حس کردم. بودند افرادی تشویقشان میکردند، دیگران میآوردند پای منبر، بعد میآمدند با من صحبت میکردند که ما اینطور بودیم، اینطور بودیم، اینطور بودیم، حالا راهش چیست؟ من هم راهی که قرآن هدایت کرده، در اختیارشان میگذاشتم. بعد از مدتی میآمدند و میگفتند: خیلی زندگیمان تغییر کرده، خیلی آرامش پیدا کردیم، خیلی خوب شده وضعمان.
درست هم هست، شما این آیه را در سوره مبارکه نوح ببینید؛ در درددلی که حضرت نوح با پروردگار عالم داشت: «فَقُلْتُ» خدایا! من به این جامعه گفتم «اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ»(نوح، 10﴾ بروید دنبال مغفرت پروردگارتان. لازمه دنبال مغفرت رفتن هم توبه است. من باید توبه کنم، بعد بگویم گناهان من را بیامرز. خدایا! من به همه مردم گفتم: «تُوبُوا إِلَی اَللّٰهِ» ﴿التحریم، 8﴾ أیُّها المؤمنون جمیعاً. یک توبه، توبه فردی است. یک توبه، توبه خانوادگی است. فرد گناهکار است، میآید توبه میکند. یک خانواده جمعاً گنهکار هستند، میآیند توبه میکنند. یک ملت گنهکار است، میآیند توبه میکنند.
میگوید به ملت گفتم: «فَقُلْتُ اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ إِنَّهُ کٰانَ غَفّٰاراً»﴿نوح، 10﴾ آن وقت، منِ پیغمبرِ اولوالعزم در کنار این توبه اجتماعی، ضمانت دادم به مردم، انبیا راست میگویند، صدّیق و صادق هستند. ضمانت دادم به مردم که اگر دنبال غفران خدا بروید، «یرْسِلِ اَلسَّمٰاءَ عَلَیکمْ مِدْرٰاراً»﴿نوح، 11﴾. «یرْسِلِ» فعل مضارع است؛ یعنی در دنبال هم، پیوسته آسمان بر شما باران مفید میبارد. دوتا باران داریم ما: یک باران، همین است که دیدید دو سهتا استان را چهکار کرده؛ یک باران هم داریم که نرمنرم، قطرهقطره، آرام، به موقع، مفید و پربار. اسم این باران را قرآن گذاشته «مدرار». توبه کنید همه. خدایا! به ملت گفتم: باران مفید، بهجا و به وقت میبارد. «وَ یمْدِدْکمْ بِأَمْوٰالٍ وَ بَنِینَ»﴿نوح، 12﴾ اقتصاد شما را کامل میکند و کمکتان میکند. پول، ثروت، فرزندانتان را هم کمک شما قرار میدهد. گفتم به ملت: «وَ یجْعَلْ لَکمْ أَنْهٰاراً»﴿نوح، 12﴾ تمام جویها و رودخانههایتان را پر از آب میکند. این سود توبه واقعی است.
یاری خداوند در توبه بندگان
یکی از یاریها و کمکهای پروردگار به گنهکار، ایجاد زمینه برای توبهاش است. گنهکار در غفلت و خواب و خوشی است؛ میخورد، میبرد و حواسش هم به هیچ چیز نیست. پروردگار مهربان عالم زمینهسازی میکند که توبه کند و این خیلی پیش آمده است.
-توبه حرّ
یکی از این نوع تائبان، حرّ بن یزید است. اما توبهاش هم خیلی گران تمام شد؛ یعنی او از زن و بچه و مقام و حقوق و جایزه یکپارچه گذشت و توبه کرد و توبهاش هم منتهی به شهادتش شد. این یاری خدا علت هم داشت. برای اینکه روز دوم محرم، وقتی ابیعبدالله(ع) را پیاده کرد، صحبت شد، ظهر شد. امام فرمود: برو با این لشکرت نماز بخوان، من هم با یارانم نماز میخوانم، بعد از نماز با هم گفتوگویمان را ادامه میدهیم. خیلی مؤدبانه گفت: یابنرسولالله! با بودن شما، من امام جماعت شوم؟ یعنی من نماز شما را رها کنم؟ من با شما نماز میخوانم. این ادب، یک کلیدی بود که در یاریِ خدا را به رویش باز کرد. این آدم با این ادبش حیف بود برود جهنم. بین دو نماز صحبت ادامه پیدا کرد، یکخرده تلخ صحبت کرد، امام به او فرمود: مادرت به عزایت گریه کند. چون یکخرده تلخ صحبت کرد. سرش را انداخت پایین، بعد سرش را بلند کرد و گفت: هر کس دیگری اسم مادر من را برده بود، جوابش با این شمشیر بود؛ اما مادر تو...! دو خط از صدیقه کبری(س) تعریف کرده که اصلاً آدم حظّ میکند. دوتا ادب یاریاش کردند، یاری خدا را جذب کردند و شد حرّبنیزید ریاحی و از اولیای خدا در یک ساعت.
-یاری خدا برای ترک گناه
یک مورد دیگر هم بگویم، حیف است نگویم برایتان. علیبنعیسی یکی از وزرای قویّ حکومتی بود. آدم بااخلاق، نرم و دستودلبازی بود. ایشان گفت: در این منطقه من، هرچه سیّد محتاج، افتاده و نیازمند است، صورتش را برای من بیاورید. صورت گرفتند، مثلاً گفتند این پنجاه شصتتا خیلی وضع زندگیشان بد است. گفت: اول ماه رمضان به تمام این خانوادهها مخارج سالشان را یکجا بدهید؛ لباس، کفش، کلاه، زمستانی یا تابستانی است، آرد، پول، یکجا بدهید. اینها محترم هستند، اولاد پیغمبر هستند، هر روز بلند نشوند و بیایند در حکومت بگویند سهمی که برای ما گذاشتید، بدهید؛ یکبار به آنها بدهید.
میگوید: در اینهایی که به من صورت دادند، یکیشان پیرمرد بود. من یک روز زمستان از داخل کوچه میرفتم، این پیرمرد را در یک گناه دیدم، هیچچیز نگفتم، آمدم و گفتم: نزدیک ماه رمضان است؛ اول ماه رمضان، سهم او را که پنجهزار درهم بود، قطع میکنم. گفت: سادات آمدند، سهمشان را گرفتند و بردند. پیرمرد آمد، گفتم: آقا! برو، دیگر هم نیا. من پول برای گناه کردن نمیدهم، برو ببینم. او هم اشک در چشمش جمع شد و رفت. در همین ماه رمضان، یک شب خواب دیدم، رسول خدا(ص) نشستهاند، عدهای هم در محضر مبارکشان هستند.
آمدم و سلام کردم، رسول خدا(ص) روی خود را برگرداند. گفتم: آقا! این مزدم است؟ من اینطور به اولاد تو هر سال کمک سالانه میکنم، حالا باید رویت را از من برگردانی؟ فرمود: برای چه به آن سیّد پیرمرد توهین کردی، بیرونش کردی، تلخی کردی؟ گفتم: آقا! او را دیدم، اهل گناه است و گفتم: این پول را برای هزینه گناه ندهم. پیغمبر(ص) فرمود: این پول را به او برای خاطر خودش میدادی یا برای خاطر من؟ گفتم: آقا! برای خاطر شما. فرمود: میخواستی به خاطر من، از گناهش چشم بپوشی و به او میدادی. این همه قرآن میگوید عفو، گذشت، چشمپوشی، به رخ نکشیدن، پس برای چه وقتی است؟ گفت: بیدار شدم، فرستادم دنبالش، پیرمرد آمد، گفتم: دو برابر پول سال را به او بدهید. به جای پنجهزار درهم، دههزار درهم بدهید. دوتا کیسه آوردند و به او دادند، گفتم: آقا! در سال، اگر یکوقت نیاز دیگری پیدا کردید، مشکلی پیدا کردید، به من مراجعه کنید. گفت: رفت داخل حیاط و برگشت، گفت: چرا با من این کار را کردی؟ تو که من را بیرون کردی و به من گفتی دیگر نیا، چرا دنبال من فرستادی؟! حالا چرا دو برابر دادی؟ گفتم: اینطور رقم زده شده بود. گفت: علیبنعیسی! به والله نمیروم تا نگویی چه شد؟ دیدم قسم میخورد، خوابم را گفتم. نشست و گریه کرد، بعد بلند شد و گفت: علیبنعیسی! با خدا تعهد کردم که تا لحظه آخر عمرم دیگر مرتکب گناه نشوم. این یاری خداست.