جلسه چهارم یکشنبه ( 12-10-1400)
(تهران حسینیه همدانیها)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- نابودی سرمایههای انسان بدون فضل و رحمت الهی
- توجه به تفضلات الهی با سرمایه چشم بینا و گوش شنوا
- سبک بودن اعمال مجرمان بخاطر تباهی سرمایههای وجودی
- ریشه قرآنی دو دستگیره محکم برای امت اسلامی
- ماندگاری سرمایههای وجودی با دو دستگیره نجات
- تحمل سختیها و تعدیل شهوت برای رسیدن به بهشت
- احسان خدا به بندگان با قرار دادن دو دستگیره نجات
- دستگیره اول: قرآن کریم
- دستگیره دوم: اهل بیت(ع)
- افزودن حسنات با کسب محبت و اقتدای به اهل بیت(ع)
- یادآوری دو دستگیره سنگینِ الهی در حدیث پیامبر(ص)
- روضه حضرت علی اصغر(ع)
بسم الله الرّحمن الرّحیم
«الحمد لله رب العالمین، الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین، حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا أبی القاسم محمد صلّی الله علیک و علی أهل بیته الطّیّبین الطّاهرین المعصومین المکرّمین».
نابودی سرمایههای انسان بدون فضل و رحمت الهی
در ابتدای چند جلسه گذشته، از متن قرآن مجید ثابت شد که پروردگار متعال، دو دستگیره را از باب لطف و احسان و رحمتش برای نجات انسان در دنیا و برزخ و آخرت قرار داده است. این احسان و رحمت الهی، در قرآن هم آمده است که فرمود: «فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرينَ».[1] «خسران» یعنی بر باد رفتن همه سرمایههای وجودی. در قرآن مجید، کلمه «ضرر» هم آمده است؛ اما در بیشتر آیات، کلمه «خسران» بکار گرفته شده است و گاهی هم شدیدتر از «خسران» است و به قول طلبهها با «افعل تفضیل» میآید که به معنای نهایت و اوج خسارت است، مثل این آیه در سوره «إسرا» که میفرماید: «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ أَعْمالاً»[2]؛ ای حبیب من! به مردم بگو که من شما را به کسانی که در به باد دادن تمام سرمایههای وجودی خود هیچ چیزی کم نگذاشتند و هر چه که از عوامل نابودی سرمایههای وجودی بود را بکار گرفتند، آگاهی میدهم.
توجه به تفضلات الهی با سرمایه چشم بینا و گوش شنوا
سرمایههای وجودی انسان عبارتند از: عقل، فطرت و چشم بینا، نه این چشم معمولی. چشم بینا چشمی است که معلم انسان است، میبیند و درس میگیرد. چشم بینا یعنی:
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس[3]
چشم بینا یعنی:
برگ درختان سبز پیش خداوند هوش
هر ورقی دفتریست معرفت کردگار[4]
پس یکی از سرمایههای وجودی ما چشم بیناست. یکی دیگر از سرمایههای وجودی ما گوش شنواست، نه این گوش معمولی. روایت بسیار مهمی از امام صادق(ع) درباره گوش شنوا، در جلد اول اصول کافی نقل شده است[5] که گوش باید گوش بینا باشد، نه گوشی که قرآن میگوید صدا به آن میخورد! گوشهای زیادی داریم که فقط صدا به آنها میرسد و پروردگار در سوره «بقره» مَثل میزند و میفرماید: همه حیوانات گوش دارند، ولی وقتی صدایی به آن میرسد، معنا و مفهوم و مقصد صدا را نمیفهمند![6] منظور ما گوشی که فقط صدا را بشنود نیست؛ بلکه مراد گوشی است که بشنود و قبول کند و بپذیرد.
داستانی است که شاید شما بارها شنیده باشید و من فقط به بخش شنوایی این ماجرا اشاره میکنم؛ شخصی بود در بغداد که از این پشت بام به آن پشت بام میرفت و در دزدی هم آدم سابقهداری بود، بسیار قدرتمند بود و عده زیادی را هم در اطراف خودش جمع کرده بود. در آن شب برای دزدی نمیرفت، بلکه به سراغ خانم جوانی که قبلاً او را دیده بود و منزلش را یاد گرفته بود میرفت. در نیمههای شب که از بالای پشتبامها میرفت، سکوت عجیبی فضا را پر کرده بود، متوجه شد که از داخل یکی از خانهها صدای محزون تلاوت قرآن به گوش میرسد. بچهها در این مواقع میگویند: میخکوبش کرد! این آیه، او را میخکوب کرد، در همان مکان نشست و گوش داد. آن آیه، یکی از آیات سوره مبارکه «حدید» بود؛ ولی آن قاری، با حال و هوای عجیبی قرائت میکرد.
آن آیه شریفه این بود: «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ»[7]؛ آیا زمان آن نرسیده که دل شما به یاد خدا تکان بخورد و از این حالت مُردگی در بیاید؟ این آیه که تمام شد، آن شخص گفت: خدایا! اگر با من هستی، بله، وقت آن رسیده است. فوراً برگشت و از شهر بیرون رفت. هوا هم هنوز تاریک بود، وقتی از کنار یک کاروانسرای خرابه میگذشت، متوجه شد مدیر کاروان در حال بیدار کردن کاروانیان است و به آنها میگوید که بیدار شوید، اول فجر است، باید فوراً از اینجا عبور کنیم تا به این دزد قدرتمند و گردنکلُفت برنخوریم که همه چیز ما را خواهد بُرد. آرام آرام به طرف کاروانسرا رفت و گفت: ای رئیس کاروان! آن سگی که از او میترسید، من او را در شب گذشته افسار زدم! این همان گوش شنواست.[8]
سبک بودن اعمال مجرمان بخاطر تباهی سرمایههای وجودی
این سرمایهها در دنیا به باد میرود و کاری به برزخ و قیامت ندارد؛ لذا کسانی که همه این سرمایههای الهی را یا بخاطر پول یا مقام یا علم و شهرت و شهوت به باد دادند و تباه کردند، وقتی وارد قیامت میشوند، پروردگار درباره آنها چه میفرماید؟ خیلی دقّت کنید که این آیه، بسیار عجیب است! همه شما شنیدهاید که در روز قیامت، ترازوهای عدالت برپا میشود که این ترازوها همان قرآن و پیغمبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) هستند که فرمود: «السَّلَامُ عَلَي مِيزَانِ الْأَعْمَال»[9]؛ یعنی مردم و امت را با قرآن و پیغمبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) میسنجند، هر کس که مثلاً از دَه به بالا نمره داشته باشد اهل نجات است.
این ترازوها برای مجرمان هم وجود دارد که فرمود: «وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ»[10]؛ وقتی مجرمان را وزن میکنند، میبینند که وزنشان خیلی سبک است! این دو نفر (مؤمن و مجرم) را اینگونه وزن میکنند؛ وقتی مؤمن را وزن میکنند «ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ»[11]؛ پروندهاش سنگین است؛ یعنی با ارزش است، نه اینکه سنگین عنصری باشد؛ بلکه به لحاظ معنوی سنگین است. اما وقتی مجرم را وزن میکنند «وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ»[12]؛ پرورندهاش خیلی سبک است و حتی خوبیهای او هم سبک است؛ یعنی ارزش ندارد. گروه سوم کسانی هستند که تمام سرمایههای وجودی خودشان را تباه کردند و پروردگار در حق آنها میفرماید: «فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً»[13]؛ یعنی ترازویی که اینها را سبک و سنگین کند وجود ندارد، اعمال اینها پوچ است، پوچی را که با ترازو نمیکِشند. درون آنها پوک و بادکنکی است و قابل وزنکشی با ترازو نیست.
ریشه قرآنی دو دستگیره محکم برای امت اسلامی
بنابراین، قرآن کریم اینگونه سخن میگوید که در ابتدای بحث بیان شد خداوند متعال با لطف و رحمت و احسانش دو دستگیره گرانبها را برای ما قرار داده است. امم گذشته فقط یک دستگیره داشتند و آن هم پیغمبران(ع) بودند. اگر در قرآن مجید هم دقت کنید، امتهای گذشته فقط یک دستگیره داشتند؛ اما وقتی خدای متعال به امت پیغمبر اکرم(ص) رسید، برای آنها دو دستگیره قرار داد که هر دو هم بر طبق صریح قرآن و روایات، «بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى»[14] هستند. «عروه» یعنی دستگیره که آن را بگیرم تا سقوط نکنم و نابود نشوم! «وُثقَی» یعنی استوارترین، محکمترین و قویترین دستگیره که نمونه آن در جهان وجود ندارد و این نهایت قدرت این دستگیره است که «وُثقَی» اَفعل التفضیلِ مؤنث است و مذکر آن «أوثق» میشود که به معنی «مطمئنتر» میباشد.
ماندگاری سرمایههای وجودی با دو دستگیره نجات
پس «فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ»؛ اگر احسان من به شما بندگانم نبود، «وَ رَحْمَتُهُ»؛ و اگر رحمت و مِهر و محبت من به شما نبود که این دو دستگیره را به شما ندهم، «لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرينَ»؛ تمام سرمایههای وجودی شما به باد فنا میرفت. اما شما با این دو دستگیره، هم سرمایهدار میشوید و هم سرمایههای شما ماندگار میشود و هم این دو دستگیره، شما را در دنیا از خطراتی که همیشه بوده و فقط برای زمان ما نیست نجات میدهد؛، هرچند ابزار خطر در زمان گذشته کمتر بود، ولی این خطرات برای همیشه وجود داشته است. برخی از اسباب خطر در درون خود انسان است، مثل خواستههای نامشروع که خدای متعال از مجموع این خواستهها به «هَوَى» تعبیر کرده است[15] که انسان به پروردگار میگوید میخواهم، ولی بدون قید و شرط!
اگر انسان اسیر این خواستنها در مال و ثروت شود، به راحتی گرفتار ربا، دزدی، غصب، رشوه، اختلاس و غارت حقوق مردم میشود! «خواستن» و «میخواهم» خیلی خوب است و اگر این «خواستن» در وجود ما نبود، حتی یک لیوان آب هم نمیخوردیم. وقتی خواستیم، میخوریم؛ اگر نخواهیم که نمیخوریم. پس «خواستن»، یکی از نعمتهای پروردگار است، ولی این «خواستن» باید به حلال و حرام الهی مقید باشد. کسانی که هر پولی را از هر راهی که بدست آمده باشد میخورند، قید دین را از کلمه «میخواهم» برداشتهاند؛ اما شما که دنبال حرام نیستید، قید دین به خواستههای شما خورده است.
تحمل سختیها و تعدیل شهوت برای رسیدن به بهشت
روایتی را یک وقت بالای منبر خواندم، وقتی سخنرانی تمام شد و از بالای منبر پایین آمدم، یکی از افراد که عالِم و مدرّس بود به من گفت که این روایت کجاست؟ البته من چند بخش از روایت را خوانده بودم که اصل روایت بیش از نصف صفحه بود و لذا آدرس آن را به ایشان دادم. گفت: روایت بسیار فوق العادهای است! گفتم: آیا این روایت را در طول عمر طلبگیات ندیده بودی؟ گفت: نه!
آن روایت از وجود مبارک پیغمبر(ص) است که میفرماید: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَدَى الْحَقِّ أَسِيرٌ»[16]؛ مؤمن در کنار هر حقی، پایبند است و مقیّد زندگی میکند. اگرچه با تقیّد زندگی کردن سخت است، ولی رسول خدا(ص) میفرماید: «اَلْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ»[17]؛ خدای متعال از همان اول، بهشت را با سختیها خلق کرده است. ما باید سختیها را بگذرانیم، صبر کنیم، شکر کنیم، دندان روی جگر بگذاریم، تا با پشت سر گذاشتن همه سختیها، هنگام مرگ و قبل از اینکه «ملک الموت» جان ما را بگیرد، فرشتگانی نازل بشوند تا «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ»؛ یعنی آن زمانی که در دنیا بودی، قرآن و پیغمبر(ص) و ائمه(ع) و انبیاء(ع) همیشه تو را به بهشت بشارت میدادند، اکنون که در حال احتضار هستی، پرده را کنار میزنیم تا جای خودت را ببینی و با عشق بمیری!
اگر انسان این سختیها را تحمل نکند، به بهشت نمیرسد. اراده حضرت حق بر این تعلق گرفته که بهشت را با سختیها بپیچد:
در میان هفت دریا، تخته بندم کرده است
باز میگوید که چابک باش و دامن، تَر نکن[18]
این شعر را من در مکه برای یکی از روحانیون مشهور خواندم، گفت: خیلی عجیب است! بارها دیدهایم که یک میلیون نفر باهم وارد مسجدالحرام میشوند، بعضی از آنها زنان و دختران هستند، جوان و زیبا هستند، پروردگار متعال به این خانمها حق نداده است که صورت خود را در حال طواف بپوشانند و قرص صورت باید بیرون باشد؛ اما وقتی انسان وارد این جمعیت عظیم میشود، چند هزار زن جوان و زیباچهره را میبیند! به آنها میفرماید که اگر صورت را بپوشانید، حرام است، به مردها میگوید که اگر به آنها نگاه کنید حرام است! احکام خدا بسیار زیباست و انسان را تربیت میکند و به ما راه را نشان میدهد که برای تقویت روح و دوری از گناه، از طرفی صد هزار چهره زیبا را روبروی ما قرار میدهد و از طرف دیگر اجازه نگاه کردن را نمیدهد. مرا به قعر اقیانوس انداخته، میگوید مبادا تَر بشوی! اگر خودت را رها کنی و تَر بشوی، با تو خداحافظی کرده، تو آن طرف و ما هم این طرف!
خداوند ثروت را در کشور ما ایران در جلوی چشم همه ما گذاشته، در کشورهای دیگر هم در جلوی چشم همه گذاشته، عوامل شهوات را هم در جلوی چشم ما گذاشته است؛ اما دائماً در گوش ما میخواند که «دامن تَر نکن و هوشیار باش»!
احسان خدا به بندگان با قرار دادن دو دستگیره نجات
«فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ»؛ یعنی اگر احسان من نبود، «وَ رَحْمَتُهُ» و اگر رحمت من نبود، «لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرينَ»، کار همه شما تمام بود؛ اما من خدایی نیستم که شما را رها کنم تا وارد جهنم شوید! خدایی نیسیتم که شما را رها کنم تا سرمایههای وجودی شما به باد برود! من شما را دوست دارم، به شما احسان دارم؛ لذا برای شما دو دستگیره نجات گذاشتم، آن هم دستگیره مطمئنتر که در آیه معروف «آیة الکرسی» میفرماید: «فَقَدِ استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لاَ انْفِصَامَ لَهَا»[19]؛ این دستگیره با هیچ اسلحه و کارد و شمشیری نمیبرّد؛ یعنی شما خودت را به این دو دستگیره وصل کن، خواهی دید که نمیبرّد.
دستگیره اول: قرآن کریم
دستگیره اول، قرآن است که اگر من بخواهم به این دستگیره دست بزنم، راهش چیست؟
حلقه اتصال ما به دستگیره اول با عمل به قرآن
راهش در حد ظرفیت خودم و در حدی که تکلیف من اقتضا میکند و نه بیشتر، این است که باید به قرآن عمل کنم. این عمل، حلقه وصلکننده من به این دستگیره است. این آیه را عنایت کنید که در سوره مبارکه «اِسراء» است. قبل از آن، یادآوری این نکته لازم است که اگر انسان، قرآن را بلد باشد، به خود خدا قَسم که زندگی بسیار راحتی دارد. سختیهایی که برای انسان پیش میآید، اگر با قرآن آشنا باشد میگوید که محبوب من، فعلاً برای یک ماه، دو ماه، یک سال، ده سال اینگونه رَقم زده و وظیفه من این است که در برابر رَقم خدا راضی و دلخوش باشم. همچنین محبوب ما در کربلا به ما یاد داده که وقتی در یک طرف گودال 72 بدن قطعه قطعه و در طرف دیگر، صدای ناله 84 زن و بچه است، أبی عبدالله(ع) در باطنش میگوید که چون این رَقم را محبوبم برای من زده است، «رِضاً بِقَضائِكَ»[20]؛ من خوشم!
این شعر برای نشاط اصفهانی است که دیوان جالبی دارد:
چه دانیم نا خوش کدام است یا خوش
خوش است آنچه بر ما خدا میپسندد[21]
دستگیره اول این است: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتي هِيَ أَقْوَمُ»[22]؛ این قرآن، شما را به راهی که با قوامترین جاده در این آفرینش است هدایت میکند که راهی از این بهتر نیست. این راه کدام است؟ راهی است که در طول شبانهروز، دَه بار به صورت واجب، اسم این راه را با وضو بر زبان جاری میکنیم: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ».[23] قرآن، شما را به این راه هدایت میکند. «وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ»؛ مژده میدهد که این قرآن برای اهل ایمان: «الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ»؛ که هر عمل نیکی را انجام میدهند، «أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً»؛ این یک دستگیره است و ببینید که ما را به کجا میرساند!؟ پایان کار گرفتن این دستگیره این است: «أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً».
دستگیره دوم: اهل بیت(ع)
اما دستیگره دوم چیست؟ ای برادران و خواهران من! اگر برای این دستگیره دوم یک روایت هم نداشتیم، ـ در حالی که به اندازه یک دریا روایت داریم ـ صریح قرآن مجید، این دستیگره دوم را در سوره «شوری» به ما معرفی کرده است: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى».[24]
حلقه اتصال ما به دستگیره دوم با اقتدای به اهل بیت(ع)
«قربی» چه کسانی هستند؟ ـ من هنوز به سراغ روایت نمیروم! ـ به دلیل ادامه آیه، مراد از «قربی»، اهل بیت معصوم و مطهر پیغمبر(ص) هستند. دنباله آیه چیست؟ اولاً معنای «مودّت» در جلسات گذشته بیان شد که دانشمندان لغتشناس میگویند که «مودّت» یک امر ترکیبی است و بسیط نیست. «مودّت» یعنی محبت همراه با اقتدا. اقتدای به اهل بیت(ع) تنها راه گرفتنِ این دستگیره دوم است. پس عمل به قرآن، حلقه اتصال ما به دستگیره اول است و اقتدای به اهل بیت(ع)، حلقه دوم اتصال ما به اهل بیت(ع) است.
افزودن حسنات با کسب محبت و اقتدای به اهل بیت(ع)
دنباله آیه را ببینید که خدای متعال کم نگذاشته است. لازم به ذکر است که این آیه برای غیر شیعه، حجت کامل را تمام کرده و همه درهای عذر را بسته است. فرمود: «إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً»؛ واژه «حسنه» در این آیه شریفه، «الف و لام» ندارد که اگر «الف و لام» داشت، من این کلمه «حسنه» را با آیات دیگر قرآن برای شما معنا میکردم؛ مثلاً در یک آیه که از انفاق صحبت میکند، کلمه «حسنه» با «الف و لام» آورده شده[25] یا در آیه دیگر که درباره بحث و گفتگوی با مردم است که چگونه باید با آنها گفتگو کرد، کلمه «حُسن»، «الف و لام» ندارد.[26] آنجا که «الف و لام» ندارد؛ یعنی هر حرفی که میخواهید بزنید، خوب و خوش باشد. آنجا که «الف و لام» دارد؛ یعنی خدا میفرماید این پولی که در راه من دادی، عوض دارد.
پس در آیه محل بحث ما که میگوید: «وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً»؛ یعنی اهل بیت پیغمبر(ص) کل خوبیها هستند. «اقتراف» یعنی بدست آوردن.[27] کسی که کل خوبیها را به دست بیاورد؛ یعنی با اهل بیت(ع) آشنا شود و به آنها محبت داشته و اقتدا نماید، «يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْناً»؛ من برای این معاملهای که کرده و کل حسنه را بدست آورده، بر حسناتِ این بدست آوردنده، تا ابد اضافه میکنم.
یادآوری دو دستگیره سنگینِ الهی در حدیث پیامبر(ص)
این روایت را که در جلسات قبل برای شما نخواندم، اگر امروز برای شما بخوانم، به صورت کامل بر قلب شما مینشیند و خواهید فهمید که پیغمبر(ص) چه فرموده است. تا اینجا، دو دستگیره «قرآن» و «اهل بیت(ع)» را یادآوری کردیم. اهل بیت(ع) را از کجا فهمیدیم؟ از خود قرآن و از راه روایت. این روایت برای دو ساعت مانده به درگذشت پیغمبر(ص) است که فرمود: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ»؛ دو دستگیره سنگین و غیر قابلِ بریدن بنام: «كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي»[28] را برای شما به یادگار گذاشتم.
شخصی از امیرالمؤمنین(ع) پرسید: کلمه «عترت» در کلام پیغمبر(ع) به چه معناست؟ امیرالمؤمنین(ع) «عترت» را با اسم تا وجود مبارک امام دوازدهم(ع) شمرد و فرمود که منظور از «عترت» اینها هستند.[29] این در حالی بود که هنوز امام زینالعابدین(ع) به دنیا نیامده بود و فقط امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بودند!
در ادامه فرمود: «فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا»؛ این دو هرگز از هم جدا نمیشوند، چون یک نور هستند و نور را نمیشود از هم جدا کرد. «حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»؛ تا در کنار حوض بر من وارد شوند. در روز گذشته در کتابهای اهل سنت، سه روایت بسیار مهم را دیدم که گروهی از امت در روز قیامت، به کنار حوض میآیند، ولی پروردگار به فرشتگان میفرماید که اینها را از کنار حوض برانید و بیرون کنید! پیغمبر(ص) که خیلی با محبت است، وقتی میبیند که فرشتگان هجوم میآورند و بر سینه این افراد میکوبند و آنها را به بیرون پَرت میکنند، عرض میکند: «یَا رَبِّ اُمَّتِی»[30]؛ پروردگار میفرماید: من با امت تو معامله خوبی میکنم؛ اما الآن کل پرونده اینها را جلوی شما باز میکنم که بعد از رحلت شما، با اهل بیت(ع) تو چه کردند! اینها که امت تو نیستند!
ادامه مباحث را إنشاءالله در جلسه آینده پی میگیرم و درباره این دو دستگیره، آیات و روایات خیلی مهمی را مطرح میکنم. یک روایت را برای این جلسه یادداشت کرده بودم که در چهار کتاب از مهمترین کتب اهل سنت نقل شده که وظیفه امت را بعد از رحلت پیغمبر(ع) تبیین و تعیین کرده که روایت بسیار باحال و عجیبی است!
روضه حضرت علی اصغر(ع)
ای یگانه کودک یکتاپرست
وی به طفلی مستِ صهبای الست
گرچه شیر مادرت خشکیده است
شیر رحمت از لبت جوشیده است
غم مخور ای آخرین سرباز من
غم مخور ای بهترین همراز من
غم مخور ای کودک خاموش من
قتلگاهت میشود آغوش من
غم مخور ای کودک دُردی کِشم
من خودم تیر از گلویت میکشم
مخفی از چشم زنان دلپریش
میکَنم قبر تو را با دست خویش
صورتت را میگذارم را روی خاک
تا ز خاک آید ندای عشق پاک[31]
دل أبی عبدالله(ع) خیلی سوخت، در فرمایشات آن حضرت آمده است که به محضر پروردگار عرض میکند: تمام درونم از داغ این فرزند خردسال سوخته است! حضرت میخواست فرزندش شیرخوارش را به دور از زنان حرم و مخفیانه دفن کند، ولی وقتی بچه را در قبر خواباند و سنگ اول لحد را بلند کرد بگذارد، شنید که صدای مادر بچه به گوش میآید:
مچین خشت لحد تا من بیایم
تماشای رخ اصغر نمایم[32]
خدایا! لحظهای ما را از قرآن و اهل بیت(ع) در دنیا و برزخ و قیامت دور نفرما!
خدایا! ما را با قرآن و اهل بیت(ع) محشور بفرما!
خدایا! به حقیقت این طفل بزرگ و بزرگتر از بزرگ، شهدای اسلام، شهدای مدافع حرم، شهید بزرگ و کمنظیر اسلام حاج قاسم را غریق رحمت بفرما!
خدایا! همه کسانی که به هر شکلی به این دین و مردم و کشور خدمت میکنند از خطرات حفظ بفرما!
خدایا! امام زمان(ع) را دعاگوی ما و زن و بچههای ما و نسل ما قرار بده!
[1] . سوره بقره 2، آیه64.
[2] . سوره إسراء 18، آیه103.
[3] . غزلیات حافظ، غزل شماره 268.
[4] . دیوان اشعار سعدی، غزلیات، غزل شماره 296.
[5] . الکافی (ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص35: «... فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ أَنْ يَتَنَزَّهَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ إِلَى مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ أَنْ يُعْرِضَ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَهُ مِمَّا نَهَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ وَ الْإِصْغَاءِ إِلَى مَا أَسْخَطَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ فِي ذَلِكَ «وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ» ثُمَّ اسْتَثْنَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَوْضِعَ النِّسْيَانِ فَقَالَ «وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» وَ قَالَ «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ» وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ» وَ قَالَ «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ» وَ قَالَ «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى السَّمْعِ مِنَ الْإِيمَانِ أَنْ لَا يُصْغِيَ إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَهُ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ مِنَ الْإِيمَان ...».
[6] . سوره بقره 2، آیه171: «وَ مَثَلُ الَّذينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ إِلاَّ دُعاءً وَ نِداءً صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَعْقِلُونَ»؛ «داستان [دعوت كننده] كافران [به ايمان]، مانند كسى است كه به حيوانى [براى رهاندنش از خطر] بانگ مىزند، ولى آن حيوان جز آوا و صدا [آن هم آوا و صدايى كه مفهومش را درك نمىكند] نمىشنود. [كافران، در حقيقت] كر و لال و كورند به همين سبب [درباره حقايق] انديشه نمىكنند».
[7] . سوره حدید 57، آیه16.
[8] . وفيات الأعيان (ابن خلكان)، ج4، ص47: «أبو علي الفضيل بن عياض بن مسعود بن بشر التميمي الطالقاني الأصل، الفنديني، الزاهد المشهور أحد رجال الطريقة، كان في أول أمره شاطرا يقطع الطريق بين أبيورد و سرخس و كان سبب توبته أنه عشق جارية فبينا هو يرتقي الجدران إليها سمع تالياً يتلو: «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ»، فقال: يارب قد آن، فرجع، و آواه الليل إلى خربة فإذا فيها رفقة، فقال بعضهم: نرتحل و قال بعضهم: حتى نصبح، فإن فضيلا على الطريق يقطع علينا، فتاب الفضيل و آمنهم و كان من كبار السادات».
[9]. بحار الأنوار(ط ـ بيروت)، ج97، ص330.
[10] . سوره أعراف 7، آیه9.
[11] . سوره أعراف 7، آیه8.
[12] . سوره قارعة 101، آیه2.
[13] . سوره کهف 18، آیه105.
[14] . سوره بقره 2، آیه256؛ سوره لقمان 31، آیه22.
[15] . سوره ص 38، آیه26: «وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی».
[16] . حلية الأولياء، ج10، ص31: «عَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «يَا مُعَاذُ! إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَدَى الْحَقِّ أَسِيرٌ إِنَّ الْمُؤْمِنَ قَيَّدَهُ الْقُرْآنُ عَنْ كَثِيرٍ مِنْ شَهْوَتِهِ وَإِنْ يَهْلِكْ فِيمَا يَهْوَى ...».
[17] . این حدیث با این عبارت از امام باقر(ع) نقل شده: «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: اَلْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ»، (الکافی، ط ـ الإسلامیة، ج2، ص89)؛ اما از پیامبر(ص) به همین مضمون، اینگونه نقل شده است: «حُفَّتِ الْجَنَّةُ بِالْمَكَارِهِ وَ حُفَّتِ النَّارُ بِالشَّهَوَاتِ»، (المجازات النبوية، ص349؛ بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج67، ص78).
[18] . منسوب به سعدی.
[19] . سوره بقره 2، آیه256.
[20] . مقتل الحسين عليه السلام، المقرّم، السيد عبد الرزاق، ج1، ص283؛ عاشورا شناسى، جمعی از نویسندگان، ج1، ص268: «رِضاً بِقَضائِكَ و تَسْليماً لِامْرِكَ وَ لا مَعْبودَ سِواكَ يا غِياثَ الْمُستَغيثينَ».
[21] . دیوان اشعار نشاط اصفهانی، غزلیات، شماره119.
[22] . سوره إسراء 17، آیه9.
[23]. سوره حمد 1، آيه6.
[24] . سوره شوری 42، آیه23.
[25] . سوره بقره 2، آیه195: «وَ أَنْفِقُوا في سَبيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ».
[26] . همان، آیه83: «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً».
[27] . مجمع البحرين، ج5، ص108: «الاقْتِرَافُ: الاكتساب».
[28]. تفسير القمی، ج2، ص345؛ المسترشد في إمامة علي بن أبي طالب عليه السلام، ص559؛ دعائم الاسلام، ج1، ص28؛ كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص647.
[29]. معانی الأخبار، ص90؛ «عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنْ مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي مَنِ الْعِتْرَةُ فَقَالَ أَنَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ وَ قَائِمُهُمْ لَا يُفَارِقُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّى يَرِدُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص حَوْضَهُ».
[30]. تفسير ابن كثير (ط ـ العلمية)، ج5، ص4؛ المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية (العسقلاني، ابن حجر)، ج9، ص549: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: إِنِّي مُمْسِكٌ بِحُجَزِكُمْ عَنِ النَّارِ هَلُمَّ عَنِ النَّارِ وَ تَغْلِبُونَنِي تَقَاحَمُونَ فِيهَا تَقَاحُمَ الْفَرَاشِ وَ الْجَنَادِبِ فَأُوشِكُ أَنْ أُرْسِلَ بِحُجَزِكُمْ وَ أَنَاقِرَكُمْ عَلَى الْحَوْضِ فَتَرِدُونَ عَلَيَّ مَعًا وَ أَشْتَاتًا فَأَعْرِفُكُمْ بِسِيمَاكُمْ وَ أَسْمَائِكُمْ كَمَا يَعْرِفُ الرَّجُلُ الغيبة مِنَ الْإِبِلِ فِي إِبِلِهِ وَ يُذْهَبُ بِكُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ أُنَاشِدُ فِيكُمْ رَبَّ العاليمن فَأَقُولُ أَيْ رَبِّ قَوْمِي أَيْ رَبِّ أُمَّتِي فَيَقُولُ يَا مُحَمَّدُ إِنَّكَ لَا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَكَ إِنَّهُمْ كَانُوا يَمْشُونَ بَعْدَكَ الْقَهْقَرَى عَلَى أَعْقَابِهِمْ».
[31]. اشعار استاد سازگار در شهادت حضرت علی اصغر(ع).
[32]. اشعار مرحوم ابوطالب فتحینیا در شهادت حضرت علی اصغر(ع).