لطفا منتظر باشید

جلسه اول؛ شنبه (8-5-1401)

(تهران حسینیه هدایت)
محرم1444 ه.ق - مرداد1401 ه.ش
23.14 مگا بایت
دانلود

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابو القاسم محمد صلی الله علیک و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».

 

دو شاقول برای شناخت دین واقعی و الهی

معیار، شاقول و میزانِ نشان‌دادن دین خدا، دین صحیح، دین همهٔ انبیا و دین ائمهٔ طاهرین(علیهم‌السلام)، قرآن مجید و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است. اگر این دو معیار به‌کار گرفته نشود و انسان اگر خواهان سعادت باشد، نمی‌تواند سعادتمند بشود؛ چون با به‌کارنگرفتن این دو شاقول، اسلام به‌معنای واقعی به‌دست نمی‌آید. یک کار این دو شاقول، این است: ما را از خطرات سنگین وسوسه‌ها و شیطنت‌ها، همچنین امواج ضلالت و گمراهی که هجومش در روزگار ما شدید و دریاوار است، حفظ می‌کند. در واقع، من در صورت خواستن اسلام واقعی، یعنی اسلام خدا «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلاَمُ»،[1] ضرورتاً باید این اسلام را از قرآن مجید و اهل‌بیت بگیرم. 

 

مودت اهل‌بیت، پاداش رسالت رسول خدا(ص)

دربارهٔ اهل‌بیت که اولین آنها رسول خدا(ص) و آخرینشان امام عصر(عج) است، قرآن مجید می‌فرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[2] پیغمبر(ص) شاقول نیک برای شماست. در سورهٔ دیگری هم می‌فرماید؛ مسئله‌ای که از هیچ پیغمبری خواسته نشد. بعضی از انبیا اهل‌بیت قابل‌توجهی داشتند؛ مثل ابراهیم(ع) که از خانوادهٔ او در قرآن با عنوان اهل‌بیت یاد شده است. در قرآن دارد که سلام و برکات خدا بر شما اهل‌بیتم. این آیه دربارهٔ ابراهیم(ع) است؛ پروردگار این مسئله را حتی از او هم نخواست! از موسی‌بن‌عمران(ع) و حضرت نوح(ع) هم نخواست؛ فقط از رسول خدا(ص) خواست. پروردگار گفت: به مردم بگو که من در برابر رسالتم و زحمات 23ساله‌ام هیچ‌چیزی از شما نمی‌خواهم. پاداش و اجر و سپاسی از شما نمی‌خواهم؛ چون هیچ‌چیز در این عالم، هم‌وزن رسالت تو برای پاداش نیست. اگر امت تمام جهان هستی را هم مالک بشوند و ملکیّتش را به شما واگذار بکنند، این پاداش رسالت تو نیست. پاداش رسالت تو یک حقیقت است: «قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی»[3] تمام بزرگان دین، حتی بزرگان غیرشیعه می‌گویند که «الْقُرْبَی» در این آیه، اهل‌بیت هستند؛ چون دیگران آن‌قدر مایه نبودند که مزد رسالت پیغمبر(ص) باشند؛ نه زنان پیغمبر(ص)، نه عموهای پیغمبر(ص)، نه پسرعموهای پیغمبر(ص)، نه دایی‌های پیغمبر(ص)، نه پسردایی‌های پیغمبر(ص) و نه عمه‌هایشان، هیچ‌کدام آن مایه را نداشتند که مزد رسالت پیغمبر باشند. 

 

تفاوت معنایی لغت «مودت» با «محبت»

خدا کسانی را پاداش رسالت قرار داد که هم‌وزن خود پیغمبر(ص) و قرآن بودند. این می‌توانست پاداش باشد: «لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی»، نه «إِلاَّ الْمَحبة فِی الْقُرْبَی». در آیه دقیق بشویم! بزرگ‌ترین دانشمندان عرب در کتاب‌هایشان و دانشمندان غیرشیعه در تفاسیرشان که خیلی هستند! اگر من از آنها با تفاسیرشان اسم ببرم، آن تفاسیر در اختیار شما نیست که ببینید. اینها نوشته‌اند: «مودت» با «محبت» فرق می‌کند؛ محبت یک امر قلبی به‌تنهایی است. درحالی‌که مودت مرکب است، بسیط نیست و به قلب اختصاص ندارد. مودت یعنی محبت همراه با اقتدا. این مودت است. 

 

ضلالت و گمراهی، سرانجام انحراف از دو شاقول الهی

از متن قرآن معلوم می‌شود که شاقول تشخیص دین واقعی پروردگار، اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستند. همچنین از آیهٔ «إِنَّ هٰذَا الْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ وَ یبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً کَبِیراً»[4] هم معلوم می‌شود که هدایت قرآن شاقول است. 

اگر این دو شاقول به‌کار گرفته نشود، جامعهٔ اسلامی دچار هزار نوع جاده می‌شود که مارک دین روی آن خورده است. در کنار دین اسلام، هزاران جادۀ ساخته‌شدهٔ اهل زمین است که هیچ ارتباطی به وحی، خدا، پیغمبر(ص) و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ندارد. تمام این جاده‌های ساخته‌شده، ضلالت و گمراهی است؛ ولی مُهر و اسلام روی آن است. این جاده‌ها همه انحراف است و بی‌دینی به نام دین، انحراف به نام هدایت، کژراهه به نام صراط مستقیم. بنابراین سفارش قرآن به شما و همهٔ ما این است: «وَ أَنَّ هٰذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ»[5] این دین، یعنی دین خدا که با شاقول قرآن و اهل‌بیت شناخته می‌شود، راه راست من است؛ پس در این راه حرکت کنید. «وَ لاَ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ»[6] از این‌همه جاده‌های انحرافی پیروی نکنید که شخصیت، انسانیت دنیا و آخرت شما را قطعه‌قطعه و نابود می‌کند.

پس در زمان ما، این‌همه ماهواره و تلفن‌های همراه که به کل مراکز شیطنت و وسوسه اتصال دارد، اگر دین واقعی خدا را برای سعادت خودم، زن و بچه‌ام و جامعه‌ام می‌خواهم، تشخیص واقعی‌ دین خدا، «قرآن و اهل‌بیت» است. هرچه غیر از قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است، یقین کنید که گمراهی است. 

 

گریه، جزئی از دین خدا

حالا به‌سراغ قرآن و بعد هم به‌سراغ اهل‌بیت می‌رویم تا به‌دست بیاوریم و ببینیم که نگاه این دو شاقول، یعنی قرآن و اهل‌بیت، به گریه‌کردن چیست؟! به قرآن و اهل‌بیت مراجعه می‌کنیم که ببینیم اصلاً گریه موضوعیت دارد یا نه! امروز این بحث را برایتان باز کردم که با کمک قرآن و روایات، به تمام لاطائلات، وسوسه‌ها و افکار پوسیدهٔ شیطانی جواب داده شود. شما اگر می‌خواهید گریه کنید و یا گریه می‌کنید، با این مسئله در قرآن و روایات، با یقین صددرصد گریه کنید و بدانید که این گریه عبادت‌الله است؛ چون در صریح قرآن مطرح است و در روایات نیز بی‌کنایه و با کلمهٔ «بکاء» مطرح است. 

اگر کسی در خانواده‌تان، دوستان شما، تلفن‌ها و ماهواره‌ها برای خاطر گریه به شما حمله کرد که گریه چیست؟! دین دین گریه نیست! بله. دین دین گریه نیست، بلکه گریه یک جزء دین است؛ نه اینکه دین دین گریه است، جزئی از دین خدا گریه است. دین وحی است! لذا شما اگر در جمعیت‌های غیرشیعه بروید که با اسلام‌های ساخت زمین زندگی می‌کنند، گریه و حال و معنویت نمی‌بینید. ادبیات ما هم براساس همین آیات و روایات، به گریه معرکه کار کرده است. این راست است:

گریه بر هر درد بی‌درمان دواست

چشم گریان چشمهٔ فیض خداست[7]

در مسیر بحث گریه کنید؛ اما صدایتان مزاحم شنیدن مردم و رده‌بندی مطلب من نشود تا رشته از ذهن من فرار نکند؛ چون خیلی دقیق است! از این تذکرم عذر می‌خواهم و شرمنده هستم. در ذکر مصیبت بنا به دستور امام صادق(ع)، حضرت رضا(ع) و موسی‌بن‌جعفر(ع)، با هرچه فریاد گریه کنید؛ چراکه گریهٔ با فریاد و ناله و داد جزء دین است.

«گریه بر هر درد بی‌درمان دواست» و درد بی‌درمان ما این است که رحمت خدا و شفاعت اهل‌بیت نصیب ما نشود؛ ولی درمان این درد بی‌درمان گریه است. در آثار اسلامی می‌گوید که گریه (حالا آنها را می‌خوانم) رحمت و مغفرت و شفاعت است. در واقع، این گریهٔ شما طبق قرآن و روایات، به رحمت و مغفرت و شفاعت تبدیل می‌شود. جهان هم جهان تغییر و تحول است؛ شما یک دانهٔ ریز سیاه را دو ماه قبل از آمدن بهار به خاک بده؛ ولی بعد دو ماه برو، می‌بینی دانه‌ای با رنگ سبز درآمده است. یک مقدار دیگر صبر کن تا شاخه‌های جدید بزند، دانه به گل رز، گل یاس و گل‌های مختلف تبدیل می‌شود. این تغییر و تبدیل در متن عالم خلقت است و هیچ تعجبی ندارد. گریهٔ دینی هم یک دانهٔ پرقیمت است که در قیامت به رحمت، مغفرت و شفاعت تبدیل می‌شود. مدرکش هم در روایات کتاب «کامل‌الزیارات» است که از سالم‌ترین و درست‌ترین کتاب‌های شیعه است. این کتاب برای اوایل قرن چهارم است؛ یعنی ائمه 250 سال بین مردم بوده‌اند و بعد از 250 سال این کتاب نوشته شده است. این کتاب خیلی نزدیک به عصر غیبت صغری است و صاحبش هم که در درست‌بودن، معتمد و موثق‌بودن حرف اول را می‌زند.

گریه بر هر درد بی‌درمان دواست

چشم گریان چشمهٔ فیض خداست

تا نگرید ابر، کِی رویَد چمن

تا نگرید طفل، کِی نوشَد لبن

«تا نگرید ابر، کِی رویَد چمن» ملت ایران چرا این‌قدر از این باران دوسه‌روزه خوشحال هستند؟ حالا باران است و وقتی زیاد می‌شود، یک گوشه را خراب می‌کند، اما صد گوشه را آباد می‌کند؛ چاه‌ها و قنات‌ها را پرآب و تحول ایجاد می‌کند.

«تا نگرید طفل، کِی نوشَد لبن» مادر خواب است. آن‌وقت که دختر خانه است، نمی‌شد بیدارش کرد و بلند نمی‌شد؛ اما الآن که خدا اولین بچه را به او داده است، با این‌که خسته است و زحمت خانه و بچه را کشیده، در خواب سنگین است، تا این بچهٔ یکی‌دو‌ماهه با آن گلوی نازک و صدای ضعیفش گریه‌اش درمی‌آید، از خواب می‌پرد و ده جور «فدایت شوم» به آن بچه می‌گوید.

اصلاً دلّال شیرخوردن بچه، گریه‌اش است. دلّال رحمت و مغفرت و شفاعت هم گریهٔ شماست. اگر گریه نباشد، از این مسائل هم خبری نیست.

تا نگرید طفلک حلوافروش

بحر رحمت درنمی‌آید به جوش

این هم داستان کوتاهی دارد. پدر خانواده مُرد و مقدار پولی که برای این مادر و بچه‌ها ماند، خیلی کم بود. مادر پول را داد و آرد، روغن و شکر خرید. یک قابلمهٔ بزرگ حلوا پخت و به بچهٔ ده‌دوازده‌ساله‌اش گفت: سر چهارراه برو و این حلواها را بفروش؛ مثلاً حلوافروشی کنیم و خرج ما را دربیاوریم. بچه از صبح آمد تا ساعت یک بعدازظهر نشست. رهگذرها رد شدند و کسی نگاهش نکرد. ناگهان شروع به گریه کرد. کاسبی می‌خواست رد بشود، دلش سوخت. گریه دل را می‌سوزاند؛ با سوختن دل گریه می‌آید و با گریه‌کردن هم دل می‌سوزاند. دو تا کار می‌کند. کاسب گفت: بچه جان، چه شده؟ گفت: من یتیم هستم و مادرم این حلوا را داده که بفروشم و زندگی‌مان را اداره کنیم. کاسب گفت: هیچ ناراحت نباش! کل حلوا را می‌خرم و این هم پول حلوا. گریه نکن!

تا نگرید طفلک حلوافروش

بحر رحمت درنمی‌آید به جوش

 

گریهٔ مسیحیان با شناخت حقایق الهی

گریه جزء دین است. خدایا! عقب نمانم؛ عقب‌ماندگی خیلی درد دارد و سخت است. راه را اشتباه نروم و دین را اشتباه نفهمم. وسوسه‌گران دینم را به من ندهند، بلکه قرآن و اهل‌بیت دینم را به من بدهند. خدایا! عقب نمانم؛ عقب‌ماندن سخت است. پنج‌شش تا مسیحی آیات قرآن را نخواندند، فقط شنیدند و دیدند عجب مایه‌ای است! عجب معارف بلندی دارد! عجب حقیقت و واقعیتی است! قرآن را پذیرفتند، بعد هم نزد پیغمبر(ص) آمدند و مؤمن شدند، نه مسلمان! گوش عجب برکتی دارد، البته اگر آدم قدرش را بداند. حالا خدا از این چند مسیحیِ مؤمن‌شده در سورهٔ مبارکهٔ مائده تعریف می‌کند: «وَ إِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ»[8] وقتی قرآن نازل‌شدهٔ بر پیغمبر را شنیدند، «تَرَی أَعْینَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ»[9] حبیب من، آنها را که می‌آیند، می‌بینی چشم‌های همهٔ آنها مثل دو تا چشمهٔ آب اشک می‌ریزد. «مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ» چون حقیقت را شناخته‌اند و در شناخت حقیقت هم، آدم شدید گریه‌اش می‌ریزد. 

پیغمبر(ص) و ائمه(علیهم‌السلام) وقتی در اتاق خانهٔ خودشان قرآن می‌خواندند، رهگذران از صدای گریهٔ آنها می‌ایستادند. وقتی زین‌العابدین(ع) قرآن می‌خواندند، سقاهایی که آب به خانه‌ها می‌دادند، پشت پنجرهٔ اتاق می‌ایستادند و قطره‌قطره آب هم از مَشک‌ها می‌رفت، دوباره باید می‌رفتند و آب می‌آوردند؛ ولی می‌ایستادند و این گریه را گوش می‌دادند و گریه می‌کردند.

به خادمهٔ منزل حجت‌الاسلام شَفتی[10] (در زمان او به مراجع بزرگ، آیت‌الله نمی‌گفتند و نهایتاً می‌گفتند حجت‌‌الاسلام) که در خانهٔ ایشان کار می‌کرد، چند نفر در اصفهان گفتند که ایشان را برای ما تعریف کن. گفت: روزها در کمال عقل، وقار، ادب و سنگینی است؛ اما شب‌ها از نصفه شب که می‌گذرد، دیوانه می‌شود و در حیاط می‌آید، خودش را خاک‌مال می‌کند و ناله می‌کند، به صورتش می‌زند و مدام می‌گوید: خدایا! مثل تویی مرا ناامید می‌کند؟

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: نفهم‌های جامعه که وضع شما و گریه‌تان را می‌بینند، تنها داوری که نسبت به شما می‌کنند، می‌گویند اینها بیمار هستند و آدم‌های سالمی نیستند. واقعاً راست می‌گویند؛ عاشق که سالم نیست! 

«یقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ»[11] مدام (نه یک بار و نه دو بار) با من خدا حرف می‌زنند و می‌گویند: خدایا! ما قبولت کردیم، قرآن و پیغمبرت را هم قبول کردیم. ما را جزء کسانی بنویس که شاهد نبوت، دین و قرآن هستند. حبیب من، اینها هرگاه دور هم می‌نشینند، در مقابل مسخرهٔ دیگران و مسخرهٔ مسیحیان هم‌دینشان می‌گویند: «وَ مَا لَنَا لاَ نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ مَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ»[12] چه شده که ما مؤمن به خدا نشویم و به چه دلیل به‌سراغ خدا نرویم؟ چه شده که ما به این قرآنی که خدا برای ما فرستاده، مؤمن نشویم؟ «نَطْمَعُ أَنْ یدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِینَ»[13] چرا به پروردگار امید نداشته باشیم که ما را در دنیا و آخرت جزء بندگان صالحش قرار بدهد؟ 

چقدر این امید خوب است! خدا به همهٔ ما امید داده و ما چقدر به خودش و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) امید داریم! ما چقدر به ابی‌عبدالله(ع) امید داریم! 

«فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا»[14] خدا به‌خاطر عقایدی که اینها داشتند («أَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا» در اینجا یعنی اعتقادات)، «جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا»[15] برای این چند مسیحی که مؤمن شدند، پاداشی قرار داد. «وَ ذٰلِکَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِینَ»[16] کسی که من، قرآنم، پیغمبرم و عمل صالح را قبول کرده، محسن است. این یک آیه دربارهٔ گریه بود. 

 

امضای پروردگار در قرآن دربارهٔ گریه

گریهٔ مثبت جزء دین است و در قرآن هم مطرح است. قرآن دربارهٔ شب‌زنده‌داران هم می‌گوید: «إِذَا تُتْلَی عَلَیهِمْ آیاتُ الرَّحْمٰنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیاً»[17] این‌ها وقتی آیات مرا می‌شنوند، آیات خیلی معنی دارد و گریه‌کنان به سجده می‌افتند. این امضای پروردگار دربارهٔ گریه است. در آیهٔ دیگر هم می‌فرماید: «وَ یخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ یبْکُونَ»[18] به روی زمین به سجده می‌افتند و گریه می‌کنند. گریهٔ آنها هم تا آخر عمرشان است و یک دفعه نیست! «وَ یزِیدُهُمْ خُشُوعاً»[19] فروتنی آنها نسبت به من، قرآن من، پیغمبر من و احکام من اضافه می‌شود.

 

گریۀ برای خدا، بهترین سرمایۀ آخرت

این گریه در قرآن بود و اما روایات؛ یکی دو تا روایت می‌خوانم و بقیهٔ بحثش برای جلسهٔ بعد می‌ماند. 

پیغمبر(ص) می‌فرمایند: «يَا عَلِيُّ أُوصِيكَ فِي نَفْسِكَ بِخِصَالٍ فَاحْفَظْهَا»[20] علی جان! تو را به چند برنامه واقعاً وصیت می‌کنم. این وصیت و چند برنامه را حفظ کن و از دست نده. قبل از این‌که حضرت بگویند چیست، پیغمبر(ص) دستشان را بلند کردند و فرمودند (ببینید گریه چقدر سرمایه است): «اَللَّهُمَّ أَعِنْهُ» خدایا! در این خصلت‌ها علی را یاری کن. چهارمین خصلتی که حضرت فرمودند، «كَثْرَةُ اَلْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَةِ اَللَّهِ» گریه برای خداست. خدایا! به علی یاری بده که گریه کند. بعد پیغمبر(ص) مطلب عجیبی دارند و به امیرالمؤمنین(ع) می‌گویند: «يُبْنَى لَكَ بِكُلِّ دَمْعَةٍ أَلْفُ بَيْتٍ فِي اَلْجَنَّةِ» علی جان! هر قطره اشکی که از چشمت بریزد، خدا خودش هزار خانه در بهشت برایت بنا می‌کند. 

 

کلام آخر؛ روزگار خوش گریه‌‌کنانِ ابی‌عبدالله(ع) 

امروز چه خبر است؟! امروز روز اول است. این هم باز من ثابت می‌کنم؛ منتظر باشید. این‌قدر مسئله گسترده است که با یک روز یا ده روز نمی‌شود بیان کرد؛ ولی ثابت می‌کنم که گریهٔ بر ابی‌عبدالله(ع) هم‌وزن گریهٔ برای خداست. حسین جان! چه لذتی می‌بریم. مردم دنیا! امروز خوش‌تر از ما در این عالم نیست و حیف که شما از این خوشی محروم هستید. «عَن المُنتخب رُويَ عَنِ الصّادق(ع): أنَّه إذَا کَانَ هلّ هِلال عاشُوراء إشْتَد حُزنه وَ عَظُمَ بُکاؤه عَلَي مَصائِب جَدّه الْحُسین‌(ع)»[21] وقتی می‌خواست دههٔ عاشورا شروع بشود، غصهٔ امام صادق(ع) شدید می‌شد و گریه‌شان فوق‌العاده زیاد می‌شد. حضرت نه فقط بر ابی‌عبد‌الله(ع) گریه می‌کردند، بلکه بر هرچه مصیبت به ابی‌عبدالله(ع) رسیده بود، گریه می‌کردند؛ برای شش‌ماهه‌اش، برادرش و اهل‌بیتش گریه می‌کردند. 

«وَ النّاس یَأتُون عَلَیْهِ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ وَ مَکان وَ یَعزّونَه بِالْحُسین(ع) وَ یَنوحُونَ عَلَي مصٰابِ الْحُسین(ع)» و مردم از مدینه و بیرون مدینه در روز اول محرم به خانهٔ او می‌ریختند و تسلیت می‌گفتند. این خیلی جالب است که هم با امام صادق(ع) گریه می‌کردند و هم صدا در صدا می‌انداختند. ائمه(علیهم‌‌السلام) این صدا در صدا انداختن را دوست داشتند. 

«فَإذٰا فَرغُوا مِنَ الْبُکاء یَقُول لَهُم» سپس امام صادق(ع) به اینها می‌گفتند: «إعْمَلوا أنَّ الْحُسین(ع) حیّ عِند ربّه یَرزُق مِنْ حَیْث یَشٰاء» یقین کنید که حسین ما پیش پروردگار زنده است و خدا از هر جانب به او روزی می‌دهد. این روزی نمی‌دانم چیست! 

آن‌وقت این حسین ما که پیش خدا زنده است، «وَ هُوَ دَائِماً يَنظُرُ إلى مَوضِعِ مُعَسكَرِهِ وَ مصرَعَه ومَن حَلَّهُ مِنَ الشُّهَداءِ مَعَهُ» بدون تعطیلی هم به لشکرگاهش در کربلا نگاه می‌کند، هم به جایی که از اسب افتاد، نگاه می‌کند و هم به شهیدانش نگاه می‌کند. این برای آنهاست؛ اما خوش‌به‌حال شما! چه روزگار خوشی برای ماست! «ويَنظُرُ إلى زُوّارِهِ وَ البٰاکِینَ عَلَیه وَ الْمُقیمِینَ الْعَزاء عَلَیه» به زیارت‌کنندگانش، گریه‌کنندگانش و کسانی که این جلسات را برایش برپا کرده‌اند، نگاه می‌کند. 

«وهُوَ أعرَفُ بِحالِهِم وبِأَسمائِهِم وأسماءِ آبائِهِم وبِدَرَجاتِهِم ومَنزِلَتِهِم فِي الْجَنَّة» هیچ‌کس هم مثل حسین ما گریه‌کنانش را نمی‌شناسد! اسم دانه‌دانهٔ آنها، اسم پدران همهٔ آنها و خانه‌های همهٔ گریه‌کنان در بهشت را می‌داند. 

«وإنَّهُ لَيَرى مَن يَبكيهِ فَيَستَغفِرُ لَهُ وَیَسْأل جَدّه وَ أبٰاهُ و أمّهُ وَ أخٰاهُ أنْ یَسْتَغفَروا لِلْبٰاکِین عَلي مُصٰابِه وَالمُقیمِین عَزائه» وقتی به گریه‌کنانش نگاه می‌کند، اول خودش به خدا می‌گوید این گریه‌کنان را بیامرز. بعد رو به پیغمبر(ص)، مادرش فاطمه(س)، پدرش امیرالمؤمنین(ع) و برادرش امام حسن(ع) می‌کند و می‌گوید که برای این گریه‌کنان و عزاداران از خدا طلب مغفرت کنید. 

امام حسین(ع) می‌فرمایند:‌ «ويَقولُ: لَو يَعلَمُ زائِري وَالْبَاکِینَ عَلَى مَاله مِنَ الْأَجْرُ عِنْدَ اللّهِ تَعالی لَكانَ فَرَحُهُ أكثَرَ مِن جَزَعِهِ»[22] اگر خدا پرده را از جلوی چشم گریه‌کنان من کنار بزند و مقامات خودشان را ببینند، به‌شدت خوشحال می‌شوند؛ ولی خداوند نشان نمی‌دهد تا این گریه تمام نشود و بماند. 

باز این حرف ابی‌عبدالله(ع) است: «فإنّه مَا يَقُوم مِنْ مَجْلسه إلّا وَمَا عَلَيْه ذنبٌ وَصَارَ كَيَوم ولدَتْه أمُّه»[23] گریه‌کن من از جایش بلند نمی‌شود، مگر این‌که در پاکی، پرونده‌اش مثل روزی می‌شود که از مادرش به‌دنیا آمده است. 

یا اباعبدالله! ما امروز همانی را به شما می‌گوییم که پدرتان علی(ع) گفتند. هر وقت علی(ع) در خانه بودند یا از خانه بیرون می‌رفتند و برمی‌گشتند، اول جلوی همه بغلشان را باز می‌کردند و می‌گفتند: حسین جان، بیا! حسین(ع) را به سینه می‌گرفتند و می‌گفتند: «بِأَبی وَ أْمي یٰا أبٰا عَبْدِ اللّٰه» حسین جان! پدر و مادرم فدایت بشوند. حسین جان! بعد از کشته‌شدن تو، تمام حیوانات به‌طرف کربلا گردن می‌کشند و زارزار گریه می‌کنند.

 


[1]. سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ 19.
[2]. سورهٔ احزاب، آیهٔ 21.
[3]. سورهٔ شوری، آیهٔ 23.
[4]. سورهٔ إسراء، آیهٔ 9.
[5]. سورهٔ انعام، آیهٔ 153.
[6]. همان.
[7]. شعر از مولانا.
[8]. سورهٔ مائده، آیهٔ 83.
[9]. همان.
[10]. حجت‌الاسلام شفتی از عظمای علمای شیعه است.
[11]. سورهٔ مائده، آیهٔ 83.
[12]. سورهٔ مائده، آیهٔ 84.
[13]. همان.
[14]. سورهٔ مائده، آیهٔ 85.
[15]. همان.
[16]. همان.
[17]. سورهٔ مریم، آیهٔ 58.
[18]. سورهٔ إسراء، آیهٔ 109.
[19]. همان.
[20]. الکافی، ج8، 79؛ بحارالأنوار، ج74، ص68.
[21]. اسرارالشهادات، فاضل دربندی، ج1، ص98.
[22]. همان.
[23]. همان.

برچسب ها :