حضرت یونس علیهالسلام سالها در میان قوم خود به دعوت و تبلیغ مشغول بود ولی هر چه کوشش کرد ارشادهایش در دل آنها مؤثّر نیفتاد نسبت به قوم خود خشمگین شد و آن محل را ترک کرد و به سوی دریا رفت؛ قرآن کریم میفرماید:
«وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیهِ»[1].
و صاحب ماهی [حضرت یونس] را [یاد کن] زمانی که خشمناک [از میان قومش] رفت و گمان کرد که ما [زندگی را] بر او تنگ نخواهیم گرفت.
او گمان میکرد تمام رسالت خویش را در میان قوم نافرمانش انجام داده است و حتّی ترک اولایی در این زمینه نکرده و اکنون که آنها را به حال خود رها کرده و بیرون میرود چیزی بر او نیست، در حالی که اولی این بود که بیش از این در میان آنها ماند و صبر و استقامت به خرج دهد و سختیها را پذیرا شود شاید آنها بیدار میشدند و به سوی خدا میآمدند.
بالاخره آنها را ترک گفته به سوی دریا رفت و در آنجا به همراه عدّهای که آماده سفر بودند سوار کشتی شد، در بین راه دریا طوفانی شد، چیزی نمانده بود که همه اهل کشتی غرق شوند مقداری از وسایل کشتی را به دریا انداختند فایدهای نکرد گفتند: یک نفر را به قید قرعه باید به دریا بیاندازیم البتّه این که چرا یک نفر را به دریا انداختند در قرآن مطلبی بیان نشده است امّا از کتب تاریخ و قصص استفاده میشود که گویا آنها عقیده داشتند که یک بنده فراری در بین آنها است که دریا متلاطم شده است، بعضی هم معتقدند که اهل کشتی قائل به ارباب انواع بودهاند و طوفان دریا را ناشی از خشم ربّ النّوع دریا میپنداشتند و تصمیم گرفتند برای تسکین خشم او یک قربانی به دریا بیاندازند عدّهای هم گفتهاند که: وقتی کشتی به راه افتاد ناگهانیک ماهی بزرگ (نهنگ) در مقابل کشتی آشکار شد و راه آنان را بست و از آنها طعمه خواست. به هر حال سبب هر چه باشد در تبیین معارف قرآنی نقش ندارد و به همین خاطر هم در قرآن بیان نشده است. خلاصه تصمیم گرفتند با قید قرعه یک نفر را به دریا بیاندازند و چون چند مرتبه قرعه زدند و قرعه به نام یونس علیهالسلام درآمد او را به دریا افکندند و ماهی او را در کام خود فرو برد[2].
قرص خورشید در سیاهی شد
یونس اندر دهان ماهی شد
اما خداوند با قدرت خود او را زنده نگه داشت. وقتی که در تاریکیها (در دل ماهی، در قعر دریای تاریک، در شب تار) قرار گرفت با خدا مناجات کرد و گفت: خدایا! هیچ معبودی جز تو نیست و همه این ظلمات را تو که نور آسمانها و زمین هستی میتوانی روشن کنی من به خود ستم کردم[3] و از قوم خویش گریختم (گرچه بر من واجب نبود بمانم، ولی سزاوارتر این بود که مقام خود را ترک نکنم)، امّا حکم حکم تو است.
به هر حال آنچه از حضرت یونس علیهالسلام سر زد همانطور که در بحث عصمت انبیای الهی گذشت ترک اولایی بیش نبود و سزاوار بود در برابر سرکشی قوم خود بیشتر مقاومت کند و یا در نفرین بر آنها شتاب نکند.
این احتمال هم وجود دارد همین که او تصوّر کرد خداوند بر او تنگ نخواهد گرفت[4] نیز خود ترک اولی بود، چرا که کسانی که در سطح بالایی از ایمان قرار دارند باید همیشه در میان خوف و رجا باشند.
بنابر این عذرخواهی او و مناجات او در دل تاریکیها به خاطر ترک اولی بود نه گناه و معصیت، چرا که خداوند او را در قرآن کریم به عنوان یکی از پیامبران بزرگی که خداوند او را بر جهانیان برتری بخشیده یاد میکند[5].
در بعضی از روایات از امام رضا علیهالسلام نقل شده که فرمودند:
«یونس علیهالسلام هنگامی که در آن خلوتگاه شکم ماهی قرار گرفت خود را یکپارچه به عبادت معطوف داشت و از غیر خداوند به کلّی روی برتافت خود را از ظالمان شمرد که چرا چنین عبادتی را قبلاً در پیشگاه خدا انجام نمیداد و گفت:
«إنّی کنْتُ مِنَ الظالِمینَ بِتَرْکی مِثْلَ هذهِ العبادةِ الّتِی فَرَغْتَنِی لَها فی بَطْنِ الحُوتِ».
خدایا من از ظالمان بودم (به خود ظلم کردم) به سبب ترک مثل چنین عبادتی که شرایطش را در شکم ماهی برایم فراهم کردی»[6].
برای اطلاع بیشتر در مورد حضرت یونس علیهالسلام به تفاسیر مربوطه ذیل آیات 163 سوره نساء، 86 از سوره انعام، 98 ازسوره یونس، 139 و 142 از سوره صافّات، 48 از سوره قلم و 87 از سوره مبارکه انبیاء مراجعه نمایید.
[1] انبیاء 21 : 87 .
[2] « فَالْتَقَمَاهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ » « پس آن ماهی بزرگ او را بلعید ، در حالی که سزاوار سرزنش بود » صافات 37 : 142 .
[3] « وَذَا النُّونِ إذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَن لَن نَّقْدِرَ عَلَیهِ فَنَادَی فِی الظُّلُمَاتِ أَن لاَّ إِلهَ إِلاَّ أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ » « و صاحب ماهی [ حضرت یونس ] را [ یاد کن ] زمانی که خشمناک [ از میان قومش ]رفت و گمان کرد که ما [زندگی را] بر او تنگ نخواهیم گرفت ، پس در تاریکیها [ ی شب ، زیر آب ، و دل ماهی ] ندا داد که معبودی جز تو نیست تو از هر عیب و نقصی منزّهی ، همانا من از ستمکارانم » انبیاء 21 : 87 .
[4] همان .
[5] « وَإِسْمَاعِیلَ وَالْیسَعَ وَیونُسَ وَلُوطاً وَکلاًّ فَضَّلْنَا عَلَی الْعَالَمِینَ » « و اسماعیل و یسَع و یونس و لوط را [ هدایت کردیم ] ، و همه را بر جهانیان برتری دادیم » انعام 6 : 86 .
[6] بحار الانوار : 14/387 ، باب 26 قصص یونس علیهالسلام ؛ عیون اخبار الرضا : 2/179 ، باب 14 ، حدیث 1 .