جلسه اول؛ سهشنبه (27-4-1402)
(تهران امامزاده صالح)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- پایهریزی جهان بر مبنای عشق و محبت
- معنا و معمار عذاب در قرآن
- بانی اصلی دوزخ
- خلق هفت طبقه دوزخ برای دو گروه از مردم
- انسان و بهشت ابدی
- محبت، مهر و احسان در دنیا
- محبت طبیعت به آدمیان
- خلق جهان براساس محبت، عشق و مهرورزی
- فراگیری محبت از همۀ موجودات
- محبت پیامبر(ص) به جوان یهودی
- سفارش محبت به حیوانات
- فلسفۀ وجوب حجاب
- تفکر در نعمتهای خدادادی
- پذیرش توبه گنهکاران
- محافظت بدن در برابر فشار هوا
- قرآن، چراغ هدایت و راه بهشت
- نیکیکردن به همه موجودات
- فراگیری عشق و محبت از مجالس روضه
- داستان احسان پنهانی
- نهی پروردگار از فحشا و منکر
- کلام آخر؛ روضۀ امام حسین(ع)
«بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
پایهریزی جهان بر مبنای عشق و محبت
برای اهل دل، دانش استوار، اهل فکر و کسانی که در حد ظرفیت خودشان به حقیقت و نقطهای رسیدهاند که در قلب مبارکشان هیچ شکوتردیدی نسبت به واقعیات نیست، مسلّم است که بنای جهان، موجودات، انسان و بهویژه قرآن مجید، در محبت و عشق پایهریزی شده است. خود حضرت حق محبت بینهایت و عشق بیحدومرز است. کار، فعل، خلقت و آنچه این وجود مقدس آفریده، براساس همین محبت و عشق است.
معنا و معمار عذاب در قرآن
خشم، غضب، تندی و طرد در پیشگاه مقدس او وجود ندارد. اگر قرآن مجید نسبت به بعضی از گروهها فرموده است «غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِم»،[1] این بهمعنای خشم و غضبی نیست که ما میشناسیم و در فکرمان است. «غضب» یعنی «عذاب» و معمار عذاب هم بدکاران و مجرمان هستند، نه پروردگار.
هرچه از ازل بوده، خیر، خوبی و محبت بوده و تا انسان آفریده نشده بود، دوزخی وجود نداشت. مصالح دوزخ، باطنها و ظاهرهای آلوده است. در بسیاری از آیات قرآن وقتی سخن از دوزخ میشود، به انسان میگوید: «بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ».[2] مربوط به این است که از اول ورودتان به زندگی تا لحظۀ مرگتان، کارهایتان ظالمانه، باطل و خلاف بوده و در باطنِ عمل بد و جرم و خلاف، آتش است؛ به عبارت دیگر، بدیها، گناهان، سیئات، جرمها و جنایتها خودِ آتش است که بعد از بههمخوردن نظام عالم و پدیدآمدن قیامت آشکار میشود و ظهور میکند.
بانی اصلی دوزخ
در سورۀ نساء میخوانید: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا»[3] این واقعاً چه کار به خدا دارد؟! اصلاً در عمل و کار خدا دوزخسازی نیست! شما هیچ دلیلی نمیتوانید پیدا کنید (نه در قرآن، نه در روایات و نه در گفتار اندیشمندان) که یک کار خدا هم آتشافروزی است. آتش شر است و میسوزاند، اما خدا خیر محض است و شر ندارد. صریح آیه این است: «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا»؛[4] مثلاً چهارتا بچه یتیم مانده و مادر، دایی، عمو یا شوهر مادرشان، با سندسازی تمام اموال صغیر و یتیم را به نام خودشان میکنند. خوردن هم نه بهمعنای اینکه میلیونها یا میلیاردها تومان مال یتیم را لقمه کنند و بخورند. «يَأْكُلُونَ» یعنی «تصرف»؛ یعنی مغازه، پاساژ، خانه و باغ را از یتیم تصرف میکنند. خداوند میفرماید: همان وقتی که تصرف میکنند، آتش به درونشان میریزند؛ ولی چون در دنیا هستند، سوزش و شعلهای حس نمیکنند.
کسانی که مال یتیم و مردم را خوردهاند و رشوهخواران، اختلاسچیان، ستمکاران، زناکاران، رباخواران و بقیه گنهکاران، زمانی که پردۀ دنیا کنار برود و قیامت آشکار شود، خودشان را در آتش میبینند؛ آتشی که ساخت خودشان است، نه خدا. خدا محبت، مهر و عشق بینهایت است و این عشقش اصلاً جای خالی ندارد که بیمهری کند. «محبت» حدود و جا ندارد که پروردگار عالم بانی دوزخ بشود. طبق آیات و روایات، بانی دوزخ خود مردم هستند.
خلق هفت طبقه دوزخ برای دو گروه از مردم
در دعای کمیل هم از قول علم اولین و آخرین و اقیانوس دانش و بینش که طبق گفتههای نهجالبلاغه، به همۀ حقایق عالم (گذشته، آینده، اسرار و رازها) آگاه بوده، میخوانیم: «فَبِالْيَقِينِ أَقْطَعُ لَوْ لَا مَا حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ جَاحِدِيكَ وَ قَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلَادِ مُعَانِدِيكَ لَجَعَلْتَ النَّارَ كُلَّهَا بَرْداً وَ سَلَاما»[5] اگر دو گروه در این دنیا نبودند (یکی دشمنانت که عالمانه با تو دشمن هستند و یکی منکران که بیدلیل میگویند عالَم خدا ندارد)، هفت طبقه دوزخ هم بهشت بود. این هفت طبقه را انسان از بهشت جدا کرده است.
یک بار دیگر جمله حضرت را عنایت کنید: «فَبِالْيَقِينِ أَقْطَعُ لَوْ لَا مَا حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذِيبِ جَاحِدِيكَ وَ قَضَيْتَ بِهِ مِنْ إِخْلَادِ مُعَانِدِيكَ لَجَعَلْتَ النَّارَ كُلَّهَا بَرْداً وَ سَلَاما». ماه رمضان دعای جوشن کبیر میخوانید. در این دعا هزار اسم و صفت از خدا بیان شده که بین آنها اصلاً اسمی از دوزخ، جهنم، آتش و عذاب نمیبینید.
انسان و بهشت ابدی
خیلیها در دنیا خیلی بیعقلی میکنند و برای خودشان آتش و جهنم میسازند. درحالیکه همۀ انسانها این قدرت را دارند که معمار بهشت باشند. این «جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها»،[6] هم ساخت انسان است و هم امام صادق(ع) میگویند: خلود آن بهوسیلۀ خود انسان است. حضرت میگویند: اینکه انسان در بهشت ابدی میشود، کار خود انسان است. مردم خودشان، خودشان را ابدی میکنند. هیچ جای قرآن ندارد که من در بهشت عمر ابدی به بندگانم میدهم؛ فقط میگوید: «خالِدينَ فيها أَبَدا»؛ این «أَبَدا» به خود انسان برمیگردد.
محبت، مهر و احسان در دنیا
بروم سراغ چهار مسئله؛ مباحث را تقسیم کردهام که یادتان بماند. جهان و کل موجوداتش براساس محبت، مهر، احسان و فضل به وجود آمده است و کل موجودات (حتی جمادات) براساس رحمت حق، روزیخور پروردگار هستند، عمرشان را ادامه میدهند و سودرسانی میکنند. اگر خورشید روزی چند میلیارد تن انرژی هزینه میکند، معلوم است که علت این هزینهکردن، محبت و رحمت است؛ حتی اگر خودش بداند یا نداند.
زینالعابدین(ع) میفرمایند: پروردگار عالم تمام موجودات را «فِي سَبِيلِ مَحَبَّتِهِ»[7] هدایت کرده است. خورشید را خلق کرده و به او مأموریت داده تا روزی چند میلیارد تُن انرژی در منظومه شمسی هزینه کند. هزینهکردن دلیل بر محبت و هزینهنکردن دلیل بر بخل است. بخل نجاست باطنی و آلودگی است، اما جود، کرم و سخاوت برای پاکی باطن است.
محبت طبیعت به آدمیان
ماه مرتب به اهل زمین محبت میکند. یکی از محبتهای ماه، ایجاد جزرومد است. تمام باغهایی که در ساحل دریاهاست، با مد آب میخورند و با جزر صبر میکنند تا هفته دیگر دوباره آب بخورند. دریا را دائم بالا نمیآورد که در باغها بریزد. در حالت مد، همۀ نخلستانها و باغستانها را آب میدهد و در حالت جزر هم مثل یک باغبان آبدادن را متوقف میکند؛ البته کارهای دیگر هم دارد. منفعت خورشید فقط پخش نور نیست. عمر خورشید (اینطور که دانشمندان نوشتهاند) شش میلیارد سال و عمر زمین چهارمیلیاردوپانصدمیلیون سال است. در این مدت، خورشید زمین را در نقطهای در فضا نگه داشته و پرت نمیشود که پیدا نشود و بهگونهای هم نیست که جذب خورشید و همهچیزش نابود شود. زمین را در 150میلیون کیلومتری نگه داشته و بهاندازهای به آن حرارت میدهد که موجودات نسوزند. از حرارتدادن هم بخل نمیورزد که اگر بخل کند، کل موجودات زمین (حتی اقیانوسها و دریاها) منجمد میشوند.
خلق جهان براساس محبت، عشق و مهرورزی
اگر دقت کنید، میبینید که کل مسائل و موجودات جهان (بهوجودآمدن، روزیخوردن، منفعتدادن و هزینهکردن آن) براساس محبت، عشق و مهرورزی است. ای کاش این هشت میلیارد جمعیت، از این موجودات جهان درس محبت میگرفتند! جهان نمیکُشد؛ بلکه عامل حیات، زندهبودن، رفع تشنگی و گرسنگی، پرورش و رشددادن است. معنای تمامشدن عمر، کُشتن نیست. قرآن مجید میگوید: هر موجودی در این عالم یک مدت معلوم دارد و بعد از آن باید به حال دیگر منتقل بشود. اگر این انتقال نبود، اگر از زمان آدم(ع) تا الان، ده تا کره زمین هم به این زمین میچسباندند، باز جای دفنکردن مُرده پیدا نمیشد. این انتقال (عمرها طولانی نشود و جا برای بعدیها باز شود) هم رحمت خداست.
فراگیری محبت از همۀ موجودات
از همه موجودات میشود درس محبت گرفت؛ حتی از یک مورچه، زنبور و درخت. باغهای شمال و بم که مرکبات میدهند و زمینهای زراعتی که هر سال گندم، جو، نخود، لوبیا، عدس و ماش میدهند، دارند به بشر محبت میکنند. اینها براساس محبت به غیرِ از خود، دارند تأمین رزق میکنند. اگر محبت نداشتند، میگفتند به ما چه ربطی دارد! اگر به کسی بگویند به کسی که دوستش نداری کمک کن، میگوید: به من چه! محبت که نباشد، ظلم، سختگیری، مشقت و بیدادگری میآید؛ اما اگر محبت باشد، خانوادهها (مرد، زن، بچه، خواهر و برادر) همه با هم هستند. اگر همه درس محبت بگیرند، کینه معنا ندارد که زن و شوهر بخواهند با هم یا با بچهها یا خواهر و برادرها یا عمه و خالههایشان بجنگند. این جنگها دلیل بر زمختی، سختی و بیمحبتی است.
محبت پیامبر(ص) به جوان یهودی
من نمیخواهم داستان کامل را برای شما بگویم، اما جوانی یهودی بود که علاقه به دین یهودیت و خاخامها داشت و شناختی از پیغمبر(ص) نداشت و با ایشان مخالف بود. گاهی راه پیغمبر(ص) از کوچۀ این یهودی میگذشت و این هم از داخل پنجره یک مشت خاکستر، آشغال یا زباله روی سر پیغمبر(ص) میریخت. حضرت نیز سر، صورت، یقه و پیراهنشان را پاک میکردند. دوسه بار حضرت از آنجا عبور کردند و دیدند از او خبری نیست. در مسجد پرسیدند: «کسی که با ریختن خاکستر روی سرم مرا یاد میکرد، کجاست؟» گفتند: مریض است. فرمودند: «میخواهم به عیادت او بروم». این محبت است.
امروزیها این محبت را دارند؟! من با این لباس ده بار از یک جا رد بشوم، خاکستر و آشغال روی سرم بریزند و هیچ چیزی نگویم، بعد ببینم چند روز خبری نیست، بپرسم: خاکسترریز کجاست؟ مریض است و باید به عیادت مریض رفت. عیادت در اسلام ویژۀ مؤمن، شیعه و سنی نیست. شما اگر همسایهات یهودی بود و مریض شد، به عیادت او برو. ائمۀ ما دستور دادهاند به عیادت و تشییع جنازۀ مخالفین بروید. اگر آنها مشکلی دارند و به سختی برخوردهاند، حل بکنید.
سفارش محبت به حیوانات
چقدر سفارش شده به حیوانات محبت کنید. سفارش شده بر شتر، قاطر و الاغ بیش از حد توانشان بار نکنید یا شتری را که بار روی آن است، روی پا نگه ندارید و بخوابانید؛ چون به پا و زانویش فشار میآید. شب نوزدهم، امیرالمؤمنین(ع) مرغابیهای حیاط را به امکلثوم(س) سفارش کرد. این دین، خدا و جهان است.
فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بیخاکِ عشق آبی ندارد
غلام عشق شو، کاندیشه این است
همه صاحبدلان را پیشه این است
جهان عشق است و دیگر زرقسازی
همه بازی است الا عشقبازی
یعنی غیر از عشق، همهچیز زرقسازی است. حقیقت فقط همین است: «همه بازی است الا عشقبازی».
فلسفۀ وجوب حجاب
ممکن است خانم یا دخترخانمی بپرسد: خدا برای چه گفته حجاب واجب است؟ خدا براساس محبتش به انسان گفته است که چشمچرانها (نسبت به این مو، رو و لباس) چشمچرانی نکنند و با قیافه، هیکل و لباس تو، در فکرشان با تو زنا نکنند و هیجانی نشوند، دست به بدن و صورت تو بزنند و بهناحق قربانصدقهات بروند. اگر میگویم حجاب، برای این است که تو را از آزار نامردمان حفظ بکنم. دوستت دارم و نمیخواهم آنها مزاحم تو بشوند. حجاب هم عشق است.
جهان عشق است و دیگر زرقسازی
همه بازی است الا عشقبازی
تفکر در نعمتهای خدادادی
و اما انسان. شما امشب در خانه، ده دقیقه در سراپای وجودتان فکر کنید، ببینید چه عضوی در ظاهر و چه حالی در باطن شما میوۀ محبت و عشق خدا را ندارد. برای چه خداوند به ما چشم، دست، روده، معده، نای، مری، زبان، حلق، دندان و لب داده؟ چرا نُه ماه نطفه را در رحم مادر تغذیه کرده و به دنیا آورده؟ برای چه درون سینۀ مادر دو ظرف غذا و آب قرار داده (بخشی از شیر کار آب و بخشی کار غذا را میکند)؟ این دو ظرف غذا در سینه مادر آویزان است؛ شیر هم آبکی است، ولی نمیریزد! برای چه شیر را در سینه مادر حفظ میکند تا از سوراخهای سینه بیرون نریزد؟ چون بندهاش را دوست دارد.
چرا به انسان دندان داده؟ چون بدن او بعد از دوسالگی به شیر نیاز ندارد و نعمتهای عمومی خدا را نیاز دارد؛ هم به او دندان داده و هم نان. هر آنکس که دندان دهد، نان دهد. دندان داده و برای جویدن این دندان سیب، پرتقال، نارنگی، خربزه، هندوانه، تخمه، پسته، فندق، بادام و انواع حبوبات را قرار داده است؛ چون بندهاش را دوست دارد.
پذیرش توبه گنهکاران
حتی بَدان را هم که روزی میخورند، دوست دارد؟ بله. آنها را هم دوست دارد؛ اگر دوست نداشت که راه توبه را رویشان باز نمیکرد. حر را دوست داشت که راه توبه را بر او باز کرد.
حر تا روز هشتم محرم، امام و یاران و اهلبیتش را در این بیابان دست یک مشت درنده (سیهزار گرگ) داد. پس از آن حر پشیمان شد و توبه کرد و خدا هم توبه او را قبول کرد. خدا حر را دوست داشت که راه توبه را بر او باز کرد و اگر دوست نداشت، همان روز دوم محرم میگفت برو گمشو! اگر گنهکار را دوست نداشت، راه توبه را روی او باز نمیکرد. اصلاً جهان پُر از دوستی و محبت است.
محافظت بدن در برابر فشار هوا
شما ببینید چقدر فشار هوا رویتان است! دور کرۀ زمین صد کیلومتر اکسیژن و اَزُت است. در فیزیک دبیرستان خواندهاید که اینها جرم و وزن اتمی دارند. صد کیلومتر اکسیژن و ازت روی ما فشار میآورد، اما چرا پوست ما پاره و قلبمان تکهتکه نمیشود؟ چرا جمجمه ما نمیترکد؟ از درون بدن هم فشار خون روی ما هست؟ سیزده درجه از داخل و میلیونها تن از بیرون فشار روی ما هست؛ ولی ما خیلی راحت زندگی میکنیم .این محبتی که در حق ماست، برای کیست؟
کل وجود ما (پایه، بتنآرمه و بنیانش) و عناصر آن محبت است؛ ناخن، پوست موی سر، مژه و ابروی ما محبت است. چون دوست داشت ما را اینگونه بیافریند، محبتش را در خلقت ما خرج کرده است. جهان و انسان، هر دو اقیانوس محبت هستند.
قرآن، چراغ هدایت و راه بهشت
و اما قرآن. «هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ»؛[8] «هذا» یعنی این قرآن. قرآن دلایل آشکار و روشنی برای کل مردم جهان است که راحت و آسان به هر حقیقتی راه پیدا کنند، بپذیرند و براساس آن عمل کنند. «بَصائِرُ لِلنَّاسِ وَ هُدىً»[9] قرآنی که من برای شما فرستادم، چراغ هدایت است و راه بهشت، حق، صدق، صداقت و درستی را نشان میدهد. «وَ رَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ»[10] قرآن من سراسر مهر و محبت و عشق برای آنهایی است که باور کنند؛ یعنی سهچهار آیه بخوانند (و نه فقط بخوانند، بلکه بفهمند)، میبینند که قرآن محبت و عشق است.
قرآن چه میگوید؟ من از ششهزاروششصدوشصت و چند آیه، یک آیه را برای شما بخوانم. آیه نود سورۀ نحل: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ»؛ «يَأْمُرُ»، یعنی من از شما بندگان و مهمانانم در کره زمین (مردمی که در یک مملکت زندگی میکنید و یک ملت هستید) میخواهم. چه میخواهی؟ «يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ» اینکه در هیچ ناحیهای از زندگیتان افراط و تفریط نکنید و میانهرو باشید؛ نه اهل یمین باشید و نه اهل شمال. «اَلْيَمِينُ وَ اَلشِّمَالُ مَضَلَّةٌ»[11] افراط و تفریط گمراهی است. عدالت داشته باشید، به حق خودتان قانع باشید و حق دیگران را هم حفظ کنید و به آن دستبرد نزنید. «وَ الْاحْسَانِ» و اهل نیکوکاری باشید. اصلاً وجودتان نیکی باشد. ما درباره پروردگار نمیخوانیم «يَا قَدِيمَ اَلْإِحْسَانِ»؟![12] از ازل اهل احسان و نیکیکردن به همه بودی. الان بدکارههای دنیا صبحانه و ناهار و شام را از سفرۀ چه کسی میخورند؟ از سفرۀ پروردگار میخورند. پس خدا به همه نیکی میکند. به هیچکس بدی نکنید؛ نه به پدر، نه مادر، نه مردم، نه همسایه، نه همکلاسی، نه همراه، نه رفیق. بدی کار آنهایی است که وجودشان را به شر تبدیل کردهاند. شر آتش است.
نیکیکردن به همه موجودات
«يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ» قید ندارد و شامل همه میشود. به همۀ زندهها، مردهها، کوچکها، بزرگان، زنان و مردان نیکی کنید. گفتار زینالعابدین(ع) در سحر ماه رمضان را ببینید؛ گریه میکرد و میگفت: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِحَيِّنَا وَ مَيِّتِنَا، شَاهِدِنَا وَ غَائِبِنَا، ذَكَرِنَا وَ أُنْثَانَا، صَغِيرِنَا وَ كَبِيرِنَا، حُرِّنَا وَ مَمْلُوكِنَا».[13] سحر میخواست دعا بکند، اما درباره خودش هیچ چیزی نمیگوید؛ فقط به همه (مرده، زنده، زن، مرد، کوچک، بزرگ، گرفتار و آزاد) دعا میکند. این زیباترین اخلاق است.
فراگیری عشق و محبت از مجالس روضه
ما برای چه محرم و صفر این همه در جلسات ابیعبدالله(ع) وقت هزینه میکنیم؟ برای اینکه از ابیعبدالله(ع) درس محبت و عشق بگیریم. روز عاشورا جلوی آب را بسته بودند. وقتی آب نبود، غذا هم نمیتوانستند بپزند. عاشورای ابیعبدالله(ع) با اوایل مهر ایران یکی بود. هوا نزدیک 48 درجه بود. عدهای هم بدنهایشان قطعهقطعهشده روی خاک افتاده. خودشان از خیمه بیرون میروند و میآیند. یک بار بیرون آمدند، دیدند پیرمردی (حضرت را نمیشناخت) رد میشود. امام(ع) فرمودند: «کجا؟» گفت: دنبال کمک میگردم. وضعم بد است. حضرت فرمودند: «صبر کن». حضرت رفتند و از خیمه اندازۀ یک چادرشب رختخواب جنس آوردند، گره زدند و فرمودند: «اگر میخواهی روی کولت بگذاری، من بلند میکنم تا روی کولت بگذاری». جنگ است، ولی میبینید جای احسان، مهر و محبت است.
برادران و خواهرانم، بیایید از امشب کاری کنیم که کسی ما را تلخ نبیند؛ همیشه شیرین باشیم! میشود؟ بله. حتماً میشود؛ چرا نمیشود؟ مگر قرآن نمیگوید «رُحَماءُ بَيْنَهُم»؟[14]
داستان احسان پنهانی
«يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَىٰ»[15] به قوموخویشهایتان عطا کنید. «عطا» یعنی با حفظ آبرو و احترام، مشکلشان را حل کنید. شخصی در تهران، هوا که تاریک میشد، بیخبر جنس یا پاکت پول را برای آنهایی که میشناخت مشکل دارند، میگذاشت دم درشان، زنگ میزد و فرار میکرد. در را باز میکردند و میدیدند دو گونی برنج، دو کیلو گوشت، پنج کیلو نخود و لوبیا و پنجهزار تومان پول است. تا روز مرگش نخواست کسی بفهمد. به اقوامش هم کمک میکرد و آنها هم تا وقتی مُرد، نفهمیدند. این سه تا کار.
نهی پروردگار از فحشا و منکر
این محبت قرآن به ماست. قرآن معلمی است که با کمال عشق به ما درس عدل، احسان و رسیدگی به اقوام را یاد میدهد. «وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ»[16] منِ خدا که شما را آفریدم، از طریق قرآنم از شما میخواهم به گناهان کبیره، زشتیها و تجاوز به حقوق مردم نزدیک نشوید. این کلام و دستور محبت است.
کلام آخر؛ روضۀ امام حسین(ع)
عالَمآرا خودنمایی میکند
یا حسین است و خدایی میکند
مقتدای اولین و آخرین
از حسینش مقتدایی میکند
روی حق و بوی حق و خوی حق
کی ز خونِ حق جدایی میکند
این حسین(ع) است کز پی تعظیم او
عرش قامت را دوتایی میکند
این حسین(ع) است کز برایش جبرئیل
وحی را نغمهسرایی میکند
این حسین(ع) است کز غبار خاک او
حور جنت توتیایی میکند
این حسین(ع) است کانچه دارد از خدا
در ره عشقش فدایی میکند
کشتی ایمان ز طوفان ایمن است
تا حسینش ناخدایی میکند
امسلمه(س) میگوید: پیغمبر(ص) در اتاق من بود. حسین(ع) در اتاق را باز کرد. چهارپنجساله بود. بغلشان گرفتند و او را بوسیدند. مثل مادر داغدیده شروع به گریه کردند. گفتم: یا رسولالله(ص)، چرا گریه میکنید؟ فرمودند: امسلمه(س)، جگرگوشۀ مرا در سرزمینی به نام کربلا میکشند با لب تشنه. دیدم پیغمبر(ص) دست دراز کردند و یک مشت خاک به من دادند و فرمودند: «امسلمه(س)، این خاک را پنهان کن. روزی که دیدی خون تازه از این خاک بیرون میآید، بدان که حسین من را کشتهاند.
امسلمه(س) میگوید: من از همهچیز بیخبر بودم. بعدازظهر در اتاقم خواب بودم، خواب دیدم در اتاق باز شد و پیغمبر(ص) با سروپای برهنه، لباس و صورت خاکآلود داخل آمدند. گفتم: یا رسولالله،این چه وضعی است؟ فرمودند: امسلمه(س)، حسینم را کشتند. بیدار شدم و به سراغ خاک رفتم، دیدم خون تازه از میان خاک میجوشد.
[1]. سورۀ فتح: آیهٔ 6.
[2]. سورۀ نحل: آیهٔ 32.
[3]. سورۀ نساء: آیهٔ 10.
[4]. سورۀ نساء: آیهٔ 10.
[5]. مصباح كفعمی، ص559.
[6] . سورۀ آلعمران: آیهٔ 15.
[7]. صحیفۀ سجادیه، ج۱، ص۲۸.
[8]. سورۀ جاثيه: آیهٔ 20.
[9]. سورۀ جاثيه: آیهٔ 20.
[10]. سورۀ جاثيه: آیهٔ 20.
[11]. بحارالأنوار، ج35، ص366.
[12]. بلدالامين، ج1، ص205.
[13]. مصباحالمتهجد و سلاحالمتعبد، ج2، ص587.
[14]. سورۀ فتح: آیهٔ 29.
[15]. سورۀ نحل: آیهٔ 90.
[16]. سورۀ نحل: آیهٔ 90.