جلسه هفتم؛ دوشنبه (2-5-1402)
(تهران امامزاده صالح)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- پیشینه بحث سعادت و شقاوت بین دانشمندان
- سفارش خداوند به پیامبران اولوالعزم
- اسلام، دین تمام پیامبران الهی
- دیدار با سران مکتبهای گوناگون جهان
- اسلام، تنها دین کامل
- بیان سعادت و شقاوت از زمان حضرت آدم
- کمک امام صادق(ع) به مرد مسیحی
- توصیه قرآن، احسان و نیکی به همه
- سخن زیبای امام حسین(ع) در روز عاشورا
- خیرخواهی برای دیگران
- احسان و نیکی امام حسین(ع) به دشمن
- توصیه امام حسین(ع) به حضرت زینب(س)
- سعادت از دیدگاه اسلام
- شقاوت از دیدگاه اسلام
- آخرین وصیت پیامبر(ص) به امام علی(ع)
- کلام آخر؛ روضه علی اصغر(ع)
«بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
پیشینه بحث سعادت و شقاوت بین دانشمندان
بحث خوشبختی و سعادت، تیرهبختی و شقاوت، یک بحث پُربار بسیار قدیمی است و بین دانشمندان جهان (مخصوصاً دانشمندان آسیا و یونان که یک کشور اروپایی است)، از قرنها قبل از میلاد مسیح مطرح بوده. نظریات گوناگونی هم اظهار شده است که با چه برنامههای روحی و بدنی (عملی)، انسان همای سعادت را به دست میآورد و چه برنامههایی سبب تیرهبختی، ناکامی و بدبختی انسان و ازدسترفتن ارزشهای وجودیاش میشود. این تاریخ گفتوگو دربارۀ سعادت و شقاوت بین دانشمندان است که به نظر میرسد شروع این بحث گسترده، شش قرن پیش از میلاد مسیح بوده.
سفارش خداوند به پیامبران اولوالعزم
اما در دین خدا که از زمان آدم تا بعثت پیغمبر(ص) یک دین بوده: «لَا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ»؛[1] یا در آیه صریح دیگری که قرائت میکنم، دقت بفرمایید و ببینید محور آیه کلمه «دین» است و نام پنج پیغمبر اولوالعزم (تنها در همین یک آیه) در آن نام برده شده: «وَشَرَعَ لَکمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَینَا إِلَیک وَمَا وَصَّینَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَىٰ وَعِیسَىٰ».[2] خداوند پیغمبر اکرم(ص) را خطاب قرار میدهد (اسم نمیبرد) و میگوید: «وشَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ».[3]
همه سفارشم به این پنج پیغمبر اولوالعزم که انبیای دیگر زیر چتر نبوتشان بودهاند، این بود: من دینی را برای شما نظام دادهام که اگر به آن عمل بشود (چه در ظاهر زندگی و چه در باطن مردم)، سعادتمندشدن مردم یقینی است و به شما پیامبران اولوالعزم هم به ترتیب زمان سفارش کردهام که این دین را حفظ، تبلیغ و نگهداری کنید.
اسلام، دین تمام پیامبران الهی
در این آیه پنج پیغمبر اولوالعزم نام برده شدهاند و دو بار هم لغت «دین» آمده است. آیه میگوید: از زمان آدم تا زمان پیغمبر(ص)، خدا یک دین داشته است. دینهایی که با اسمهای مختلف در قدیم بوده، بعداً آمده و الان هست، اینها دین نیست، بلکه یک قوانین مادی زمینی ناقص یا باطل است. اگر باطل است (خیلیهایش باطل است)، عقل به ما اجازه نمیدهد خود را هزینه باطل کنیم؛ چون در نظام هستی، همیشه «دانی» فدای «عالی» شده است؛ یعنی مقام پایینتر فدای مقام بالاتر شده است. پروردگار عالم در هیچ روزگاری امر پایین و کمارزش را بر امر بالا و ارزشدار مقدّم قرار نداده و ارزشها را فدای پستیها نکرده است.
در طبیعت زندگی ما هم همین است؛ حیوانات (گوسفند، شتر، گاو، ماهی) و پرندگان حلالگوشت فدای ما میشوند. هیچوقت انسانی را فدای کبوتر یا گوسفند و فلزی مثل نقره را فدای طلا نمیکنند. همیشه در پیشگاه پروردگار پایینها و دانیها بودهاند که فدای عالیها میشدهاند. در زندگی ما هم طبیعتاً همین است.
دیدار با سران مکتبهای گوناگون جهان
من در 27 کشور با رؤسای مکتبهای گوناگون (از یک ساعت تا چهار ساعت) بحث کردهام ( فیلم و نوشتههایش هست). کل سفرهایی که خدا به من توفیق داده با رؤسای واتیکان، مقامات عالی مسیحی و کاردینالها، کشیشها، سران مکتبهای مادی (اسمهایشان فراوان است و همه هم به ایسم ختم میشود. بیش از دویست مکتب ایسمدار در این عالم وجود دارد) و یک بار هم در تهران با مهمترین و پرچهرهترین رئیس کمونیستهای کشور، دو ساعت بحث کردهام. اینها جوابهای عجیبی به من دادهاند؛ مثلاً رئیس کمونیستها که خیلی معروف است و اگر اسمش را ببرم میشناسید، نهایتاً به من گفت: من هفتاد سال در ایران با آگاهبودن به شش زبان، کمونیست (تودهای) را در سطح گسترده (از دانشگاه تا پایین) تبلیغ کردهام. گفتم: حالا نتیجه علم، تبلیغ و گستردن مکتب ماتریالیسم را در یک کلمه برای من میگویی و اجازه هم میدهی از قول تو روی منبرها نقل کنم؟ گفت: من هفتاد سال هزینه یک مکتب صددرصد باطل شدم و هزاران نفر را گمراه کردم.
با سران واتیکان، کاردینالها، کشیشها و علمای یهودی، زرتشتی و علمای مکتب حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی، در خارج و در مکه هم بحث کردهام. به جان ابیعبداللهالحسین(ع)، یک دانه از این مکتبها حرف منطقی به دردخور عقلی قابلقبول نداشتند. ولی برابر بحثهای قرآن و روایات اهلبیت(علیهمالسلام) کشیش، تودهای، ماتریالیستی و مذاهب اربعه شیعه شدند. در کشور ارمنستان، گرجستان و اوکراین با اساتید دانشگاه با حوصله کامل بحث کردهام. به من گفتند که هرچه دارید، حق است و ما این سرمایه شما را نداریم.
با مهمترین رهبر مسیحیان اوکراین سه ساعت بحث کردم، بعد گفتم: حالا چه جوابی به من میدهید؟ تنها جوابی که به من داد، این بود که ما مسیحیها باید با شما مسلمانها رفیق باشیم! من بحث علمی کردم، اما او جوابی نداشت.
اسلام، تنها دین کامل
از زمان آدم(ع)، خدا اسلام را ارائه کرده و پنج پیغمبر اولوالعزم هم دینشان اسلام بوده است. قرآن به یهودیها میگوید: «ما کانَ إِبْراهیمُ یهُودِیا وَ لا نَصْرانِیا»[4] ابراهیم را به خودتان نبندید؛ ابراهیم یهودی و مسیحی نبوده. تمام انبیا مسلمان واقعی و پیرو یک اسلام بودهاند که خدا نازل کرده است.
برادران و خواهرانم، خدا هم به تمام خصوصیتها و ویژگیهای ظاهر و باطن ما آگاه است و براساس این آگاهی، دین را به ما ارائه کرده. ولی کدام مذهب، انسانشناسی کامل دارد؟ آنها که علم خدا را ندارند، برای بشر صدها رشته دین درست کردهاند که این دینها یا باطل است یا ناقص. اگر باطل است، عقل اجازه نمیدهد ما خود را هزینه باطل کنیم و اگر ناقص است، دین خدا که کامل است: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دیناً»،[5] پس خودم را هزینه یک مکتب کامل کنم. اینکه خیلی عقلی، فطری، علمی، برابر با حکمت، منطقی و یک حقیقت غیرقابل انکار است؛ کاری هم ندارد.
من همیشه به سران مذاهب میگفتم ده برنامه دینیتان را روی میز بگذارید، من هم براساس همین که شما میگذارید، ده برنامه دینی روی میز میگذارم. شما ببینید کدام کامل، برنده و حق است، همان را قبول کنید. البته خیلی از باانصافهایشان قبول کردهاند.
بیان سعادت و شقاوت از زمان حضرت آدم
اسلام هم سعادت، شقاوت و تیرهبختی را از زمان آدم مطرح کرده است. دین آدم (اسلام) بهاندازه نیاز جمعیت آن روز زمین (یک زن و شوهر و چند دختر و پسر بیشتر نبودند)، قانون ارائه کرده است. قانون اسلام را در اسلامِ آدم برایتان بگویم. شنوندگان در هر کجای دنیا هستید (این سخنرانی در همه جای دنیا پخش میشود)، ببینید یکی از قانونهای اسلام در زمان آدم چه بوده؛ چقدر زیباست. خدا به آدم میفرماید: آدم، آنچه خوبی، خیر و منفعت برای خودت میخواهی، برای دیگران هم بخواه. دیگران هر کسی میخواهد باشد؛ خدا تعیین نمیکند.
کمک امام صادق(ع) به مرد مسیحی
هوای مدینه بالای پنجاه درجه بود. امام صادق(ع) از مکه برمیگشتند. کسی بیرون از شهر، روی خاک افتاده بود. لب میزد و در حال مرگ بود. امام سواره بودند و به شخصی که کنار مرکب امام پیاده بود، فرمودند: این دارد از تشنگی میمیرد، سریع آب در دهانش بریز. گفت: یابنرسولالله، من او را میشناسم. اهل مدینه و مسیحی است. امام رنگشان پرید و فرمودند: من به دینش چه کار دارم! مگر وقتی تو تشنه هستی، آب را برای خودت دوست نداری؟ برای دیگران هم دوست داشته باش؛ به دین او چه کار داری. سریع به او آب داد. مسیحی نفس کشید و بلند شد.
توصیه قرآن، احسان و نیکی به همه
به آدم میگوید: آنچه برای خودت از خیر، خوبی و منفعت میخواهی، برای همه بخواه. یک آیه خیلی کوتاه از سورۀ بقره بخوانم که خیلی حفظکردن آن راحت است: «أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُحْسِنینَ»[6] نیکی و خوبی کنید. به چه کسی؟ آیه نمیگوید. اگر خدا میخواست، آیه را مقید میکرد و میگفت: «احسنوا بمسلمین و بالشیعه»؛ اما هیچکس را نگفته است. «أَحْسِنُوا» به همه نیکی کنید. خدا نیکوکاران را دوست دارد. این دین خداست. آنچه برای خودت خوب میپسندی، برای دیگران هم بپسند؛ دیگران هر کسی میخواهند باشند.
سخن زیبای امام حسین(ع) در روز عاشورا
از این اسلامِ خدا چه برایتان بگویم؟ همه این 71 نفر شهید شده بودند و کسی نمانده بود؛ حتی علیاصغر. امام تشنه و گرسنه، روی زین اسب دشمن را نصیحت کرد. دلش میسوخت که سیهزار نفر دارند به جهنم میروند. چرا به جهنم میروید؟ حضرت مطلبی گفتند که آدم را دیوانه میکند؛ فرمودند: از صبح تا حالا 71 نفر من را کشتهاید. حاضرم از همه آن خونها بگذرم، ولی شما دست از جنگ و کشتن من بردارید! من از شما نمیترسم، اما اگر خون من به زمین برسد، درِ توبه روی همه شما بسته میشود. به جهنم نروید. اینقدر زیبا حرف میزد که عمرسعد دید احتمال دارد تأثیر کلام امام لشکر را بههم بریزد. به یکی گفت: کارش را تمام کن؛ چون هم گرسنه، هم تشنه، هم گرم، هم زخمی و هم 72 داغ دیده است و قدرت برخورد با تو را ندارد.
خیرخواهی برای دیگران
هرچه را برای خودت خوب میخواهی، برای دیگران هم خوب بخواه. شاید بعضیها فکر کنند دین یعنی نماز و روزه. نماز و روزه به این باعظمتی، مسائل مالی واجب، رعایت حق پدر و مادر و زن و بچه و مردم و محبت به همگان جزئی از دین هستند. باید راه دین را برای مردم باز گذاشت؛ نباید مانع شد، مردم را عصبانی کرد و به مردم فشار آورد. در این دهه عاشورا یک مقدار به خانمهای بیحجاب و بدحجاب که شما نمیپسندید، فشار نیاورید تا اینها بتوانند در این مجالس شرکت کنند. اگر یک کلمه از خدا به گوششان بخورد، برمیگردند. آنها خوب هستند، خوبتر میشوند. با فشار نمیشود کسی را دیندار کرد.
احسان و نیکی امام حسین(ع) به دشمن
آماده حمله به ابیعبدالله(ع) شد. هم سیراب بود، هم ناهار خوبی خورده بود و هم خیلی قدرتمند بود. به عمرسعد گفت: من با حمله اول، حسینابنعلی را میکشم. وقتی که این مرد شجاع از لشکر جدا شد، امام به نظر مبارکشان آمد که خیز برداشته تا حضرت را بکشد، امام جنبه دفاع گرفتند. او حمله کرد و قبل از اینکه در حملهاش موفق بشود، امام با شمشیر به او حمله کردند و پایش از ران قطع شد. وقتی پای قطعشدهاش روی زمین افتاد، امام شمشیر دوم را نزدند. پای دیگرش را از رکاب خالی کرد و آرام روی زمین آمد. امام سریع پیاده شدند (جوانها گوش میدهید با چه کسی سروکار دارید؟ حسینابنعلی(علیهماالسلام) کیست؟ انبیا و ائمه چه کسانی هستند؟ عالمان واجد شرایط، نه آنهایی که این لباس را پوشیدهاند، چه کسانی هستند؟). یک پای دشمن قطع شده و خونریزی و ناله میکند. بالای سرش آمدند و با یک دنیا محبت فرمودند: تو را به خیمههای خودم ببرم و زخمت را ببندم.
من چه دارم میگویم؟ شما چه دارید میشنوید؟ جداشدن از این دین خوب است؟ فاصلهگرفتن از ابیعبدالله(ع) خوب است؟ خانمها و دخترخانمهای بزرگوار، در حجاب، عفت و عصمت از مادر ابیعبدالله(ع) و خواهرش زینب(س) فاصلهگرفتن خوب است؟ کجایش خوب است؟ به چه دلیل خوب است؟
توصیه امام حسین(ع) به حضرت زینب(س)
برای آخرین بار که میخواستند به میدان بروند و دیگر برنگشتند، به خواهرشان فرمودند: خواهر، بعد از کشتهشدن من، دشمن به خیمهها حمله میکند، خیمهها را آتش میزند و شما در این بیابان پراکنده میشوید. قبل از اینکه اینها حمله کنند، گردنبند، دستبند و انگشتر این 84 زن و بچه را دربیاور و همه را در یک بغچه بریز. وقتی حمله کردند، خودت بغچه را باز کن و اینها را بپاش؛ اینها پولکی هستند. تا آنها مشغول جمعکردن میشوند، به بچهها بگو فرار کنند که کسی قدوبالا و روی ناموس من را نبیند.
حسینجان، اگر پای خودت را قطع میکردند، دوست داشتی درمانت کنند؟ یقیناً دوست داشت. خدا میگوید: آنچه برای خودت دوست داری، برای دشمنت هم دوست داشته باش. ببین اگر او میخواهد، به خیمهها ببر و زخمش را ببند. گفت: یا اباعبدالله(ع)، من را نبر. من برای فلان قبیله هستم. جلوتر برو و به قبیلهام بگو بیایند من را ببرند.
سعادت از دیدگاه اسلام
در دین خدا سعادت در چیست؟ دو کلمه سعادت را تأمین میکند: «أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُول».[7] در همهچیز زندگیتان از خدا اطاعت کنید. چیزهایی را که حرام است، انجام ندهید و چیزهایی را که حلال است، به خودتان سخت نگیرید. در حلال و زندگی مادی به خودتان سخت نگیرید و مقدسبازی درنیاورید. «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ»[8] چه کسی حلالها را بر شما حرام کرده؟ چه کسی آرایش زندگی را بر شما حرام کرده؟ سخت نگیر؛ نه به خودت و نه به زن و بچهات. اگر اضافه آوردی، سختی دیگران را هم درمان کن. میلیاردها تومان پول را برای چه معطل کردهای؟ بعد از مردنت هم که هیچچیزی نمیتوانی در قبر ببری! میتوانی به زن و بچهات وصیت بکنی که موقع دفن دههزار دلار کنار من بگذارید؟! نمیتوانی چیزی ببری.
اضافه از احسان خدا را به خودت حبس و بخل نکن. دوست نداری سختی بکشی؟ خیلیها در تهران هستند که دوست ندارند سختی بکشند. نمیتوانند گوشت کیلویی پانصد تومان، میوه کیلویی 100-120 تومان، مرغ کیلویی صد تومان و بالاتر و برنج کیلویی 140 تومان بخرند. اضافه پولها را با خدا معامله کن. قرآن میگوید: اول در قوموخویشهای خودت ببین چه کسی سخت زندگی میکند؛ سهچهار سال است دخترش را عقد کرده و نتوانسته جهیزیه آماده کند. میلیاردها پول را برای چه میخواهی؟ برای جهیزیه، حل مشکل و تعمیر خانه هزینه کن. معطلکردن این ثروتها برای چیست؟
شما میتوانید در کل کره زمین آدرس یک درخت بخیل را به من بدهید که بگوید من پرتقال، نارنگی، سیب و گلابی نمیدهم، هزینه نمیکنم و اصلاً نمیگذارم شکوفهام میوه شود؟! شما میتوانید بتهای پیدا کنید که بگوید یک خیار، خربزه، هندوانه، گرمک، بادمجان و کدو نمیدهم؟ میلیاردها سال هرچه درخت و گیاه روی زمین است، دارند خودشان را هزینه میکنند و هیچچیزی هم نمیگیرند. چقدر حیوان حلالگوشت خودش را برای ما هزینه میکند؟ خدا در قرآن میگوید: من کل این حلالگوشتها را «ذلول» آفریدهام؛ یعنی رام شما هستند و بهسمت جنگلها و صحراها فرار نمیکنند که شما برای یک گوسفند، ده روز با جیپ بگردی و با گلوله شکارش کنی. همه رام شما هستند؛ چرا بعضی از شماها رام خدا، اخلاق، محبت و دین نیستید که سعادت دنیا و آخرتتان را تأمین کند؟
شقاوت از دیدگاه اسلام
شقاوت یعنی چه؟ یعنی بیدینی؛ چون در بیدینی تمام حرامها را حلال کردهاند؛ مشروب و زنا را حلال کردهاند. این لغت خیلی بد است، من اصلاً نمیخواهم به زبان جاری کنم. شخصیت دخترخانمها خیلی بالاتر از این حرفهاست که بگویم، چه کار کنم؟ این جمله در کشور رایج است: دختربازی! شما ببینید چقدر شخصیت دختر را خرد کردهاند که جوان میگوید دارم میروم دختربازی! چه کار میخواهد بکند؟ میخواهد از بدن این شخصیت آفریدهشدۀ خدا لذتهای نامشروع ببرد و خیلی که آن دختر خودش را نگه دارد، دختر بماند! بعضیها که خیانت را بالاتر میبرند و آنها را از شخصیت میاندازند.
اما در بیدینی میگوید همه اینها حلال است؛ کشتن مردم حلال است. امریکا چهارپنج سال در عراق بود. طبق آمار، بالای یک میلیون مرد و زن، کوچک و بزرگ و زن حامله را کشتند و روی جنازههایشان نشستند (فیلمهایشان هست)، سیگار کشیدند و خندیدند؛ چون در بیدینی کشتن همه حلال است.
امریکا در کشور افغانستان به مدت بیست سال بالای یک میلیون انسان بیگناه را کشت. در دهاتها، عروسیها را بمباران و همه غیر نظامیان را قطعهقطعه میکرد. دویست و چند مسافر معمولی که به دبی میرفتند، آمریکا در خلیج فارس با موشک زد و همه زنها، مردها و بچههای شیرخواره را تکهتکه روی آب ریخت.
آخرین وصیت پیامبر(ص) به امام علی(ع)
اما درباره دین؛ پیغمبر(ص) نزدیک درگذشتشان بود (یک ساعت مانده بود از دنیا بروند)، به امیرالمؤمنین(ع) گفتند: کنار بستر من بنشین. علیجان، بعد از مردن من به این امت سفارش کن که مال مردم را به صاحبانش برگردانید؛ گرچه آن مال بهاندازه نخ ته سوزن خیاطی باشد که خانمها با آن (دوسه سانتیمتر نخ) نمیتوانند چیزی بدوزند. آن نخ ملکیت دارد، مالیت ندارد. اگر آن ذره نخ را در بازار تجریش بیاورند و به کاسبها بگویند چند میخری، میگوید: بابا حوصله داری؟ دیوانه شدهای! این نخ به چه درد میخورد؟ ولی پیغمبر(ص) میگویند: اگر بهاندازه این نخ مال مردم در زندگیتان هست و نمیخواهید پس بدهید، حتماً پس بدهید؛ چون قیامت برای همین نخ برای شما دادگاه برپا میشود. آدم با چه میتواند سعادتمند بشود؟ اسلام خدا. چه علتی دارد آدم بدبخت و تیرهبخت بشود؟ روگردانی از اسلام؛ دو کلمه است.
کلام آخر؛ روضه علی اصغر(ع)
شعرای عالِم (مثل سعدی)، عارف (عرفای شیعه، مثل حافظ) و حکیم ما (مثل سنایی) در طول تاریخ آیات، روایات و حوادثی را بسیار زیبا شعر کردهاند. در این دوره صدساله اخیر، عدهای عالم که حکیم و عارف بودهاند، از حادثه کربلا زبانحالهایی را به نظم درآوردهاند که نمرهشان صد است؛ خیلی عالی کار کردهاند! یکی از این شعرا میگوید: بچه ششماهه از گرما و تشنگی نمیتوانست سرش را روی گردنش نگه دارد. وقتی حضرت بچه را بغل گرفتند، سر بچه روی شانهٔ ابیعبدالله(ع) افتاد.
ابیعبدالله(ع) پیش از اینکه به میدان بروند، شروع کردند با بچه شیرینزبانیکردن. آن عبارات عربی را به زیباترین شعر درآوردهاند.
ای یگانه کودک یکتاپرست
وی به طفلی مست صهبای الست
گرچه شیر مادرت خشکیده است
شیر رحمت از لبت جوشیده است
دارند اصغر را دلداری میدهند. خانمهایی که در جلسه بچه شیرخواره بغلتان است، بچه را روی زمین بگذارید. روی بچه را بهطرف آسمان کنید، بگذارید گریه کند و با دیدن گریه بچهتان برای بچه رباب گریه کنید.
غم مخور ای بهترین همراز من
غم مخور ای آخرین سرباز من
غم مخور ای کودک خاموش من
قتلگاهت میشود آغوش من
غم مخور ای کودک دُردیکشم
من خودم تیر از گلویت میکشم
در حرم زاری مکن از بهر آب
چون خجالت میکشم من از رباب
میبرم تا آنکه سیرابت کنم
با خدنگ حرمله خوابت کنم
مخفی از چشم زنان دلپریش
میکنم قبر تو را با دست خویش
صورتت را میگذارم روی خاک
تا ز خاک آید ندای عشق پاک
بیل و کلنگ لازم نبود، رمل بود و خاک نرم. نشستند، بچه به خونآغشته را کنارشان گذاشتند. قبر کوچکی کَندند. شهید که غسل و کفن ندارد. بچه خونآلود را در خاک خواباندند. میخواستند لحد بچینند که صدای رباب را شنیدند.
مچین خشت لحد تا من بیایم
تماشای رخ اصغر نمایم
[1] . سورۀ بقره: آیهٔ 285.
[2] . سورۀ شوری: آیهٔ 13.
[3] . سورۀ شوری: آیهٔ 13.
[4] . سورۀ آلعمران: آیهٔ 67.
[5] . سورۀ مائده: آیهٔ 3.
[6] . سورۀ بقره: آیهٔ 195.
[7] . سورۀ نساء: آیهٔ 59.
[8] . سورۀ اعراف: آیهٔ 32.