جلسه پنجم
(تهران حسینیه صاحبالزمان(عج))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- باارزشترین مکان
- زمین، میراث خدا
- هدف آفرینش زمین در قرآن
- دامداری، یک راه آبادکردن زمین
- اولین انسانها
- اهمیت مرتعها
- فواید مختلف دامها
- اهمیت تولیدکردن
- کشاورزی، راه دیگر آبادکردن زمین
- ثواب کشاورزی و باغداری
- صنعت و تجارت، سومین و چهارمین راه آبادکردن زمین
- لزوم رفع مشکلات تولید
- حفظ میراث خدا
- میراث خدا در زمان امامزمان(عج)
- جایگاه زمین در روایات
- روضه امام حسین(ع)
«بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
باارزشترین مکان
محل زندگی ما (دنیا) در این جهانِ ظاهر، نسبت به هر محلی پرارزشترین است. گاهی از جای زندگی ما به «دنیا» و گاهی به «زمین» تعبیر شده.
شما عزیزان، برادران و خواهران، بهخصوص جوانان بزرگوار، دررابطهبا ارزش محل و مکان زندگی ما نکات مهم و باارزشی را در جلسات قبل از قرآن و روایات اهلبیت(علیهمالسلام) شنیدید. دو نکته هم، یکی از قرآن و یکی از روایت امشب عرض میکنم.
زمین، میراث خدا
قرآن مجید در چند آیه از زمین تعبیر به «میراث پروردگار» کرده؛ یعنی سرمایهای که منسوب به وجود مبارک حضرت حق است و این میراث «میراثبَر» دارد؛ اینطور نیست که فقط جنبۀ میراثی داشته باشد و یک سرمایۀ میراثی محض باشد، بلکه میراثبر دارد.
میراثبران زمین چه کسانی هستند؟ این خیلی نکتۀ مهمی است. از باطن آیه استفاده میشود که بعضی از قدرنشناسان و بعضی از آنهایی که در این عالم خلقت به موقعیت خودشان جاهل و بیخبر هستند، بهخاطر قدرنشناسی، بیخبر بودن و جهل به خود (که نهایتاً قرآن در مورد زندگیشان میفرماید: «كَالْأَنْعامِ»[1] مانند چهارپایان است)، غاصب هستند؛ یعنی لیاقت و شایستگی این میراث را ندارند، ولی از گوشهوکنار این میراث استفاده میکنند و فردای قیامت بهخاطر غاصببودنشان محاکمه میشوند. غصب هم به این معناست که پروردگار عالم، زمین و دنیا را به هر مقداری که در اختیار کسی قرار میدهد، اهداف بسیار پاکی دارد. این اهداف در قرآن آمده که یکیدوتایش را برایتان میگویم.
هدف آفرینش زمین در قرآن
«هُوَ اَلَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاٰئِفَ فِي اَلْأَرْضِ»،[2] ببینید کلمۀ «ارض» در آیه آمده؛ من زمین را در اختیار شما قرار دادم. برای چه قرار دادم؟ «وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا»[3] برای اینکه تمام شما انسانها به آبادکردن این زمین بپردازید. «وَ لاٰ تُفْسِدُوا فِي اَلْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاٰحِهٰا»[4] من این زمین را در اختیار شما نگذاشتم که هر فساد و گناهی که دلتان خواست، روی آن انجام بدهید. خدا نهی و اعلام نارضایتی میکند: این دنیا و زمین برای من است، وجببهوجب، گوشهبهگوشه، شهربهشهر و کشوربهکشورش را من در اختیار شما گذاشتم و زمین را سالم به شما دادم، چرا اینقدر آلوده میکنید؟ چه بهرهای از این آلودهکردن محل زندگیتان میبرید؟ غیر از ناامنی، اضطراب، فشار روحی و روانی، احساس تنگی، دلسردی، ناامیدی و پوچگرایی. من زمین را برای اینها قرار نداده بودم، ولی شما با زمین و محل زندگیتان معاملهای کردید که حالا داستان به اینجا رسیده.
دامداری، یک راه آبادکردن زمین
یک هدف من از اینکه زمین را در اختیارتان گذاشتم، برای آبادکردنش است. من این بخش را از دولت درخواست میکنم (اگر این سخنرانی پخش شود و دستاندرکاران وقت شنیدن آن را داشته باشند)، واقعاً دقت کنند که آبادی به چیست.
رسول خدا(ص) میفرمایند: من (خودم بهتنهایی) اگر بنا باشد زمین را آباد کنم و خودم تصمیم بگیرم، با چهار برنامه آبادش میکنم (ردهبندی هم برای خود پیغمبر(ص) است): اول، دامداری. بخشی از زمین را خدا خودش میکارد، بارانش را هم خودش نازل میکند و مَرتَع میشود.
اولین انسانها
من نمیدانم چند سال است که انسان در کرۀ زمین است، ولی میخواهم آخرین خبری که گاهی از این مجلات علمی میگیرم، برایتان بگویم (آخرین خبر برای من این بوده، حالا ممکن است بعداز مطالعۀ من، مطلب داخل آن مجلهای که خواندم فرق کرده باشد)؛ این مجلات علمی خیلی چیزهای خوبی مینویسند.
خدا وعده داده که خیلی از چیزهای گذشته را نگه دارد، جنازۀ فرعون یکیاش است؛ فرعونِ زمان موسی که در قرآن مجید هست. همه که غرق شدند، پروردگار خطاب به جنازۀ فرعون کرد: «فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ»[5] من به آب میگویم بدنت را بیرون بیندازد و این بدن را برای عبرت نگه میدارم. آنهایی که از قِبْطِیان زنده ماندند، کنار نیل آمدند، جنازه را برداشتند و بردند، براساس رسم گذشتهشان مومیایی کردند و تا الان هم در موزۀ «الأهرام» نگه داشتهاند (البته اگر آمریکاییها یا اروپاییها ندزدیده باشند؛ چون آنها در دزدی قویترین دست را دارند). خدا بعضی از جمجمهها را هم نگه میدارد و اجازه نمیدهد خاک شود.
بعضی از مجلات نوشتهاند: دانشمندان جدیداً جمجمههایی پیدا کردهاند (من میگویم خدا اینها را نگه داشته بود) و با آزمایش دقیق در آزمایشگاه توانستهاند عمر این جمجمهها را براساس قوانین علمی بهدست بیاورند؛ نهایتاً اعلام کردهاند که صاحبان این جمجمهها پانزدهمیلیون سال قبل مردهاند.
اهمیت مرتعها
ظاهراً ما موجودات جدیدی نیستیم؛ از زمان خود آدم(ع) که بشر سر این سفره نشسته تا الان، مرتع بوده، حیوانات را میبرند، میچرانند و دومرتبه پروردگار عالم این مرتعها را پر میکرد. در روایت است: دولت، حکومت یا وزارتی اگر جلوی مراتع را بگیرد و نگذارد دامداران دامها را بچرانند، قیامت از رحمت خدا محروم خواهند بود. مراتع محل رزق گاو، گوسفند، شتر و بزهاست.
اگر زمان طاغوت قانونی گذاشتند که جلوی مراتع را بگیرند، علتش این بوده که اروپا و آمریکا راضی نبودند ما خودمان گوشت تولید کنیم؛ میخواستند تولید گوشت نابود شود. نفتی که از ما میبردند، از ده تومان هشت تومانش را میخوردند و دو تومانش را به ما میدادند، یک بخش از آن دو تومان را هم گوشت به ما میدادند، گوشتهای صددرصد با ذبح حرام. اگر قانون و فلسفهای برای جلوگیری از مراتع هست، برای فروش گوشت یهود و نصارا به این مملکت بوده. حالا هر کدامتان میتوانید حساب کنید، دام چه منفعتی برای کشور دارد.
فواید مختلف دامها
در همین مملکت ما تا شصت سال پیش، مردم ایران جوراب، دستکش، شالگردن، لباس زمستانی، خیمههای بیابان و چادرهای عشایر را از پشم، کرک و موی دامها تأمین میکردند. آن زمان من بچه بودم و ایران چهارده میلیون جمعیت داشت، زمستان همه دستکش، جوراب گرمکن، شال، کلاه، ژاکت و شال کمر داشتند و تمام آنها را هم از دامها تأمین میکردند. الان ما گرفتار لباسهایی هستیم که با طبیعت خلقتمان نمیسازد و مولّد انواع امراض است. مثلاً میگویند: مواظب باشید بچهها زیاد روی موکت و فرش ماشینی راه نروند یا لباس و جورابهای پلاستیکی نپوشند، چون بیماری میگیرند.
اگر بشود جامعه را به سفرۀ طبیعت برگرداند، بیمارستانها و مطبها خلوت میشود، ولی نمیدانم امکان برگرداندن هست که ملت هفتاد میلیون نفره در خانههایشان اهل تولید باشند! ما بچه بودیم، خانم و دختر خانه لباس زمستانی اهل خانه را تأمین میکردند؛ اما الان نفت و موادی که از خارج باید بیاید، لباس ما را تأمین میکند.
این یک منفعت دام بوده؛ با روده، معده، کلیه، جگر، شش، استخوان، شاخ، بدن، پوست و پشم دام، چه مرحلۀ عظیمی از نیاز مردم تأمین میشد! تا به شیر دام برسیم که خانمها میدوشیدند. اطراف تهران و بیشتر مردم شهرهای ایران، داخل خانههایشان جاهای تمیز و خوبی برای دام داشتند، صبح و غروب میرفتند شیر میدوشیدند، بعد این شیر را تبدیل میکردند به پنیر، ماست، دوغ، کره، روغن، سرشیر، خامه و فراوردههای دیگر. مردم خوراک را مستقیم از خدا میگرفتند، نه از کارخانهها با مواد افزودنی و گاهی سرطانزا؛ مثل غذاهایی که خیلیها الان عادت دارند. پدران و مادران ما اصلاً به خواب هم اسم سوسیس و کالباس را نشنیدند، اما الان نسل بیچارهشان میخورند. گاهی هم تلویزیون اعلام میکند: «نخورید، سرطان میآورد، چربی خون را به هم میزند و چهکار میکند»؛ اما تنها حرفزدن کافی نیست، باید تولید نکنید و نگذارید تولید شود. رفاه زیادی هم ما را تنبل میکند.
اهمیت تولیدکردن
امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «ملت مصرفکننده ملعون و ملت تولیدکننده مرحوم است». تمام انبیا(علیهمالسلام) هم تولیدکننده بودند و خود امیرالمؤمنین(ع) جزء تولیدکنندگان درجهیک جهان بودند.
در روایت دیدم که امام باقر(ع) میفرمایند: روزی جدم امیرالمؤمنین(ع) باری روی شتر داشتند (از آن بارهای قدیمی که جوانهای امروز نمیدانند، ما آن وقت که بچه بودیم، میگفتند «جُوال» که دو طرف شتر را بار سنگین میکردند)، درش هم بسته بود و امیرالمؤمنین(ع) داشتند شتر را میرانند. کسی به جدم رسید و گفت: بارتان چیست؟ (نگاه امیرالمؤمنین(ع) را ببینید) حضرت فرمودند: اگر خدا بخواهد، صدهزار درخت خرما است. امیرالمؤمنین(ع) هرچه هستۀ خرما داخل خانه بود و در راهها میدیدند، برمیداشتند. امام باقر(ع) میفرمایند: هر صدهزار تا را بردند و کاشتند. آب هم بود و یکدانهاش هم هدر نرفت.[6]
بعداز چند سال این صدهزار تا همهاش خوشه کرد. به قنبر فرمودند: برو قلم و کاغذ بردار و بیاور (حالا کاغذ هرچه بوده). قنبر آورد. امیرالمؤمنین(ع) روی خاک چُمباتْمه[7] زدند و نوشتند: این باغِ ملکیِ علیبنابیطالب با صدهزار درخت خرما وقف مسلمانان نیازمندان است. تولیت آن با حسن و حسین است؛ اما به حسن و حسینم اجازۀ خوردن یکدانه خرمایش را نمیدهم، مگر اینکه خودشان هم مثل فقرا نیازمند شوند. این تولید است.
اما زمینهای کشاورزی را پول میدهند، تغییر کاربری میدهند و جدیداً ویلاسازیهای عظیمی همهجا شروع شده؛ یعنی اگر اینطور پیش برویم، به خواست خدا برای گندم، جو و حبوبات باید دوباره گردن کج کنیم و بگوییم نفتمان را ببرید و غذا بدهید که بخوریم و نمیریم. زمینهایمان کجا رفت؟ برای چه امسال نیازمند هفت میلیون تن گندم هستیم؟ ما که تا چند سال قبل یازده تن گندم کاشتیم، این هفت میلیون تن کجا رفت؟ در تمام شهرهای بزرگ کشاورزها یا به ماشینها CD و گل میفروشند یا کارگری و عملگی میکنند. گوسفندها، گاوها، دامها و مراتع چه شد؟ این کار اولی که پیغمبر(ص) میفرمایند اگر بنا به انتخاب باشد، انتخاب میکنم.
کشاورزی، راه دیگر آبادکردن زمین
دومین راه آبادکردن زمین کشاورزی است. یک گوشت، پنیر، سرشیر، روغن و کشکی باید باشد که بخوریم و بتوانیم بیل دست بگیریم، روی تراکتور سوار شویم و پشت گاوآهن بنشینیم. چهچیزی تولید کنیم؟ خداوند متعال در قرآن میگوید: بستر خاک را بهگونهای قرار دادهام که همه چیز میتوانید تولید کنید.[8]
تلویزیون بوتۀ گوجهفرنگیای را در ژاپن نشان داد (اشتباه نکنید، در ماهواره ندیدم و به خدا ماهواره ندارم؛ ماهوارۀ من شما هستید. من ایمان، اخلاق و بزرگواری را در شما تماشا میکنم. تلویزیون خودمان نشان داد). نژاد این گوجهفرنگی را اصلاح کرده بودند و یک بوته را نشان داد که شانزده هزار گوجهفرنگی داد.
البته در کشاورزی باید برای تمام مناطق ایران دفترچه صادر شود که یک سال پیاز و گوجهفرنگی گران نشود و یکمرتبه کل زمینها را سال دیگر پیاز و گوجهفرنگی بکارند و کیلویی دو تومان شود که هیچکس نخرد و دور بریزند؛ باید نظامبندی شود که هر سال در مناطق کشاورزی چه کاشته شود. مناطق کشاورزی را باید از صنعتهای آلوده در امان نگه بدارند؛ صنعت آلوده کنار زمینهای کشاورزی محصول را آلوده میکند.
بارانوبرفمان کجاست؟ وقتی ما از کشاورزی کنار میآییم، خدا میگوید دیگر برفوباران برای چه میخواهید؟ اندازۀ آبخوردنتان را به شما میدهم. ما وقتی میگوییم نمیخواهیم، خدا برای چه بارانوبرف بدهد؟ خدا پدر خارج را بیامرزد که گندم، جو، علوفه و دانۀ مرغ از آنها میخریم؛ برای چه خودمان روی زمین کار کنیم؟ واقعاً خدا پدر خارجیها را بیامرزد که هنوز با ما در فروش مواد غذایی قهر نکردهاند.
خدا بیشتر پدرِ یارانه را بیامرزد که بخش عمدهای از کارگران روی زمین کشاورزی را بیکار کرد. میگوید: من خرجی ندارم؛ شبها با شش تا بچهام در یک اتاق زیر یک لامپ مینشینیم. بعداز اینکه خوابمان گرفت، داخل دو تا اتاق تقسیم میشویم و میخوابیم. یخچال و تلویزیون هم داریم، برای این کشاورز و آن کشاورز بروم حمالی کنم که چه؟ بسیاری از مناطق کشاورزی حرص کارگر میزنند، کارگر نمیآید. ما روشهایمان نادرست است. این پول یارانه را به کشاورزیهای وسیع میدادیم که ده سال دیگر گدای گندم بیرون، سبزیخوردن و پنیر بلغارستان نشویم و گردن کج نکنیم که هلند به ما کره بدهد.
ثواب کشاورزی و باغداری
عجب روایاتی دربارۀ کشاورزی داریم! پیغمبر(ص) میفرمایند: کسی که باغی را اصلاح میکند، دانهای را میکارد و چند هکتار گندم، جو، نخود، لوبیا و عدس میکارد، از اولی که درختها سبز میشوند و دانههای نباتی سر از زمین در میآورند، تا وقتی که میوهها چیده و پاییز میشود و دیگر چیزی داخل باغ و روی زمین نمیماند، به تعداد گنجشک، کلاغ، کبوتر و حشراتی که داخل این باغ و زمین آمدند، دانه خوردند یا گوشۀ برگی را خوردند، خدا ثواب صدقۀ در راهش را در نامۀ عمل کشاورز مینویسد. پیغمبر(ص) به باغدارها میفرمایند: اگر نهالی را آمادۀ کاشت کردی، بیل هم دستت است، چاله را آماده کردی، سطل آب هم کنارت است، میخواهی نهال را بلند کنی و بکاری، آمدند به تو گفتند: نیم ساعت دیگر قیامت شده و دنیا تمام میشود، حق نداری نهال را بگذاری و خانهات بروی؛ در قیامت مسئول خواهی بود. نهال را بکار، نیم ساعت بعد هم قیامت شود؛ نیم ساعت به آبادی زمین ضرر نزن، دادگاهیات میکنند.
صنعت و تجارت، سومین و چهارمین راه آبادکردن زمین
اما شغل سوم صنعت است. صنعت با چند رشتۀ علمی (معدنشناس، معدنیاب، معدنکوب و معدنساز) سروکار دارد و چقدر تولیدِ کار میکند!
پیامبر(ص) میفرمایند: آخرین شغلی را که انتخاب میکنم، تجارت و خریدوفروش است که یک مغازه بگیرم و گوشهای بنشینم، محصول دامدار، کشاورز و صنعتکار را داخل مغازه بچینم و بفروشم. اما اگر رهایم کنند، اول دامداری، بعد کشاورزی، سوم صنعت و در آخر تجارت میکنم. این هدف خدا از آبادکردن زمین است.
لزوم رفع مشکلات تولید
خیلی کشاورزها و دامدارها ممکن است این مطالب را از صداوسیما بشنوند. برادران کشاورز، برادران دامدار، برادران صنعتکار، مشکلات را تحمل کنید. مدیران دولتی، راه را برای دامدار، کشاورز و صنعتکار باز کنید. خدا و انبیا(علیهمالسلام) این شغلها را دوست دارند. سنگ جلوی پایشان نیندازید و مانع ایجاد نکنید؛ برای یک کار صنعتی، دامداری و کشاورزی مردم را به سی تا اداره حواله ندهید و چهارصد تا امضا نخواهید! اینها را با دوسه تا امضا حل کنید که بروند مملکت را آباد کنند. هر سه طایفه میآیند، اینقدر این اداره و آن اداره، این امضا و آن تبصره و ماده برایشان میشود که خسته میشوند. آنکه پول زیاد دارد، بیرون میرود و میگوید: اینجا نمیشود کار کرد. آن هم که کشاورزی دارد، میگوید: من که دیگر اعصابم خرد شد، ولش کن. کاربری زمین را تغییر میدهم، دویست متر دویست متر میفروشم که ویلا کنند و من هم به نوایی برسم. شما اگر مردم را معطل و این اداره و آن اداره کنید، دنبال صد تا امضا بفرستید، جلوی میز بعضیها بفرستید که از تلخی نمیشود نگاهشان کرد، همۀ این کارها میماند.
ببینید همۀ ما چه مسئولیت عظیمی برای آبادی زمین داریم! خدا به زمین نظر و هدف دارد.جای ما جای بسیار باارزشی است! علت اینکه این جای باارزش را به ما داده، چون خودمان باارزش هستیم. آدمی که بفهمد ارزش دارد، بیکاروبیعار نمیگردد و خودش را هزینۀ شهوات حرام نمیکند؛ اگر علم، کار و خیر باشد، دنبال علم، کار و خیر میرود و درست زندگی میکند.
حفظ میراث خدا
زمین میراث پروردگار است. اگر کسی بههرشکلی در آبادی زمین نکوشد، هدف خدا را تحقق نداده، «میراثبَر» نمیشود و غاصب است. «أَنَّ اَلْأَرْضَ يَرِثُهٰا عِبٰادِيَ اَلصّٰالِحُونَ»[9] شما اگر زمین را آباد نکنید و خانۀ پاک، عبادت، خدمت به خلق، دامداری، کشاورزی، صنعت و تجارت قرار ندهید، خودتان به مشکل، زحمت و نیاز بر میخورید؛ من این میراث را میگیرم و به بندگان شایستهام میدهم.
میراث خدا در زمان امامزمان(عج)
زمان امام عصر(عج) آبادی به جایی میرسد که یک مرد و زن در کرۀ زمین بیخانه نمیمانند؛ نه خانۀ شصتهفتادمتری. امام عصر(عج) وقتی میآیند، تمام این خانههای بیستسیچهلپنجاه طبقه را میگویند جمع کنید؛ اینها جلوی نور و هوای مردم را گرفته. زمین هم آباد میشود، هرکسی مطابق شأن خود و زن و بچهاش خانۀ وسیعِ حیاطدارِ زیبا با کشتوکار پیدا میکند. اینقدر مردم روزگارشان خوب کار میکنند که گاهی کاسب، کشاورز، دامدار به دیگری التماس میکند شیر، پنیر، کره، گوجهفرنگی، سیبزمینی و ابزار زندگی اضافه دارم و پول هم نمیخواهم، بردار و برو. همۀ زمین اینگونه میشود.
جایگاه زمین در روایات
ارزش جایی را که زندگی میکنیم، از روایت هم بگویم. امیرالمؤمنین(ع) خسته از کار برمیگشتند، دیدند واقعاً خوابشان گرفته. داخل کوچهای روی خاک خوابیدند. چرا علی(ع) روی خاک میخوابند؟ چون کبر ندارند، خودبزرگبین نیستند و فروتن، خاکسار و متواضع هستند. میگویند: زمین ملک خداست، من بندۀ خدا هستم، خاک هم مایۀ وجود و بدنم است و خوابم میآید، میخوابم.
خواب بودند. پیغمبر(ص) آمدند و رد شدند. میدانید چطوری بیدارشان کردند؟ به ایشان فرمودند: «يَا أَبَا تُرَابٍ».[10] «تراب» یعنی خاک و «ابا» یعنی پدر؛ یعنی ای پدر زمین که وقتی با زمین برخورد میکنی، انگار پدر با بچهاش برخورد میکند، دائم با کاشتن درخت و دانه، با راهانداختن آب و ساختن باغ، این زمین را مثل فرزندت در آغوشِ پدرانه میگیری. کلمۀ خاک را لقب امیرالمؤمنین(ع) قرار دادند.
حیفم میآید اینجا چهار خط شعر برایتان نخوانم. امیرالمؤمنین(ع) روی خاک خواب است و قرآن هم میگوید: عیسی را «رَفَعَهُ اللَّهُ»[11] بالا بردم و میگویند: عیسی در مقام چهارم است که نمیدانیم کجاست. عیسی به این بلندی و علی به خاک؟ ببینید چقدر این شاعر زیبا استفاده کرده! علی که مقام والاتری دارد، چطور مسیح بر فلک و علی بر خاک باشد؟
مسیح بر فلک و شاه اولیا به تراب
دلم ز آتش این غصه گشته بود کباب
سؤال کردم از این ماجرا، ز پیرِ خرد
چو غنچه لب به تکلّم گشود و داد جواب:
به حکمِ عقل، به میزانِ عدل سنجیدند
مقام و مرتبۀ این دو گوهر نایاب
نشست کفّه میزان مرتضی به زمین
به آسمان چهارم مسیح شد پرتاب
روضه امام حسین(ع)
84 زن و بچه در کربلا بودند، شما زن و بچههای خودمان را حساب کنید. بیرون میروید، از شما میپرسند: خانه برمیگردی؟ میگویی: بله، همان وقت هر روز میآیم. مثلاً چهار بعدازظهر شد، بچهها به مادر میگویند: پدر چرا نیامد؟ آن یکی میگوید: پدر کجاست؟ تلفن کن. ساعت پنج میشود، اضطراب بیشتر میشود.
امامزمان(عج) میفرمایند: این 84 زن و بچه در خیمهها نشسته بودند، امام حسین(ع) فرموده بودند: بیرون نیایید. از همدیگر میپرسیدند: بابا برمیگردد؟ نمیدانیم. برادر برمیگردد؟ نمیدانیم. عمو برمیگردد؟ نمیدانیم. چون امام حسین(ع) برای بعضی برادر، برای بعضی پدر، برای بعضی عمو و برای بعضی از بچهها دایی بود. همه میپرسیدند که یکمرتبه صدای شیهۀ ذوالجناح را شنیدند، اما دیدند این بار صدای ذوالجناح تفاوت کرده، ذوالجناح دارد پا به زمین میکوبد. اولین کسی که از خیمهها بیرون دوید، سکینه بود. دید یال اسب غرق خون و زین اسب واژگون است. با نالۀ سکینه 84 زن و بچه بیرون ریختند.
حدود ساعت پنج امروز این مسائل را دقیق رفتم داخل کتابهایم پیدا کردم و بادقت یادداشت کردم. حضرت(عج) میفرمایند: وقتی زنها و بچهها قیافۀ ذوالجناح را دیدند، نقابها را کنار زدند، موهایشان را زیر چادر پریشان کردند، با دست به سر و سینه میزدند، با پایبرهنه بهطرف میدان کربلا دویدند، دیدند «وَ شِمْرٌ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ».[12]
[1]. انعام: ۱۷۹.
[2]. فاطر: ۳9.
[3]. هود: ۶۱.
[4]. اعراف: ۵۶.
[5]. یونس: ۹۲.
[6]. الکافی، ج۵، ص۷۵، ح۶.
[7]. چمباتمه: شکل و حالتی از نشستن که دو کف پا را بر زمین بگذارند و زانوها را در بغل بگیرند؛ فرهنگ فارسی عمید.
[8]. زمر: 21: «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَكَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ».
[9]. انبیاء: ۱۰۵.
[10]. عللالشرایع، ج۱، ص۱۵۶، ح۱.
[11]. نساء: ۱۵۸.
[12]. بحارالأنوار، ج۹۸، ص۲۴۱.