جلسه اول؛ جمعه (25-9-1401)
(تهران حسینیه آیت الله بروجردی)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید«بسم الله الرحمن الرحیم؛ الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
بهترین موجودات هستی
کسانی که با زحمات انبیا، امامان و شایستگی و لیاقت خودشان مؤمن کامل شدهاند، یعنی از اعتقادات حقه، اخلاق حسنه و اعمال صالحه در حدّ ظرفیتشان کم نداشتهاند، اهل گناهان کبیره نبودهاند، اصرار بر گناهان صغیره نداشتهاند و از کبر، حسد، حرص، ریا و بخل پاک بودهاند، قرآن مجید صریحاً آنها را بهترین موجود جهان معرفی کرده است؛ یعنی اینها شخصیتهاییاند که بالاتر از آنها در مخلوقات الهی وجود ندارد. روایات هم بهدنبال قرآن مجید همینطور اینها را یک شخصیت استثنایی و منبع ارزش میدانند.
یک آیه برایتان قرائت میکنم و در همین زمینه یک روایت هم از رسول خدا(ص) عرض میکنم.
راه الهیشدن زندگی دنیایی
آیه در سورۀ مبارکهٔ «بیّنه»، جزء آخر قرآن و از آیات نازلشده در مکه است. البته آیۀ بعدی تکمیلکنندۀ این آیه است و سوره به آن ختم میشود و این دو آیه یک حقیقت را بیان میکنند.
«إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا»[1] آنهایی که کلاس ایمان را گذراندهاند و مؤمن شدهاند، «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»[2] اعمال قلب، نفس و اعضا و جوارحشان، اعمال شایسته، مثبت، الهی، ملکوتی و عرشی است. البته با این بیان بهنظر مبارکتان نرسد که ما این جاده را نمیتوانیم طی بکنیم؛ این جاده در حدّ توان، طاقت و ظرفیت قابل طیکردن است. البته در ترازوی عالم معنا سلمان، ابوذر، مقداد و عمار یک وزن ندارند و وزن معنویشان با همدیگر تفاوت دارد؛ اما از آنهایی هستند که سورۀ «بیّنه» بیان میکند. بعضی از اصحاب ائمه مثل محمدبنمسلم، زرارةبناعین، ابنابیعمیر و مخصوصاً صفوانبنیحیی (اگر بشود و خدا لطف کند، یک شب با مدرک قوی شخصیت او را برایتان میگویم) با همدیگر از نظر وزن معنوی فرق دارند، ولی از مصادیق یقینی این آیات هستند.
علت تفاوت در درجات بهشت
یقیناً امروز هم از این مؤمنها هستند؛ من در این پنجاه سال که در شهرهای مختلف ایران به منبر رفتهام، آنها را دیده و شناختهام و الآن هم وجود دارند؛ ولی به قول قرآن مجید، «وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ»[3] کم و اندک هستند؛ برای اینکه اینگونه مؤمنشدن مقداری زحمت دارد، کار میبرد و خیلیها هم حوصلهشان نمیکشد که در مقام ایمان، عمل و اخلاق بالا بیایند. اینها به قول قرآن مجید، بهطور یقین همهشان اهل نجاتاند و شکی ندارد؛ اما مثل آنها نیستند. بهخاطر این تفاوتهاست که بهشت هشت درجه است، و الا اگر همه وزنشان به همین صورتی بود که آیۀ شریفه میفرماید، خدا یک بهشت داشت و همه هم آنجا بودند؛ اما در قرآن یا روایات از بهشت که سخن به میان آمده، هشت درجه بیان شده است. تفاوت مؤمنین سبب شده که تفاوت درجات پیدا بشود؛ پس جای نگرانی ندارد.
طرق تطهیر انسان از گناه
ما مؤمن هستیم، اما مؤمنبودن ما در وزن سلمان نیست؛ ما مؤمن هستیم، اما گاهی به فرمودۀ امیرالمؤمنین(ع) لغزش پیدا میکنیم. ما مؤمن هستیم، گاهی غفلت پیدا میکنیم؛ اما این لغزش کم و غفلت ساعتی، روزی و شبی سبب دوزخیشدن نمیشود.
روایتی را در کتاب توحید صدوق دیدم که خیلی کتاب مهمی است. من چند کتاب ردهبالای صدوق را ترجمه کردهام که سهچهار ماه دیگر درمیآید، کتاب توحیدش را نرسیدم ترجمه کنم. بسیار کتاب فوقالعادهای است! کتاب را که باز میکنید، اولین یا دومین روایت (خیلی وقت پیش دیدم، مفصل است) پروردگار به خودش سوگند یاد کرده و فرموده: به عزت و جلالم، یک مؤمن را به دوزخ نمیبرم.[4] بالأخره مؤمن مثل ما که لغزش و گناه داریم، یا در دنیا پاکمان میکند (البته حمام خدا هم برای پاککردن ما حمام خیلی لذتبخشی نیست؛ حمام پر مضیقهای است)، یا با بیماری، حادثه و ترس، یا کم و گمشدن پول (این را هم دارد در روایت) گناهانمان را میآمرزد.
دین نابخشودنی
البته این مسئله را باید توجه داشت که خدا همۀ گناهان بین انسان و خودش را بهآسانی میبخشد، فقط دِیْن را کار ندارد؛ یعنی من اگر به کسی بهناحق بدهکار باشم.
یک وقت تاجر، مغازهدار و یا کارخانهدارم، جنسی خریدهام و قرارداد هم امضا کردهام که ششماه دیگر پولش را بدهم، واقعاً دینم را میدهم، این را نمیگویند دینی که خدا کاری به آن ندارد؛ اما کسی مدیون است و کمی لجبازی میکند و میگوید دارم، ولی نمیدهم؛ برو هر کاری که میخواهی بکن. این واقعاً اخلاق زشتی است و یک مقدار بوی درّندگی میدهد؛ یعنی دندان تیز فروکردن به بدن طلبکار است. چرا دندان تیز فروکردن به بدن طلبکار است؟ چون طلبکار رنج میکشد و ناراحت میشود. گاهی پای همین منبرها که خدمت مردم رسیدم، از بدهکارانشان بهشدت گلایهمند بودند و گاهی خودشان و یا زن و بچهشان اینقدر تحت فشار بودند که گریه کردند. این دندان فروکردن در گوشت مردم و درندگی است که خوب نیست. مالی که من بدهکارم و نمیدهم، مالکش نمیشوم؛ یعنی اگر آن مال را خرج زندگیام کنم، واقعاً حرام است!
معرفی کتاب «وسائلالشیعه»
دِین را جدا بکنید! من نمیدانم بار بدهکاری در پیشگاه خدا واقعاً چقدر سنگین است که روایتی به این عظمت در کتاب «وسائلالشیعه»[5] در مورد آن آمده که کتاب کمی نیست! این کتاب برای پانصد سال پیش است؛ کسی که این کتاب را زنده و وارد حوزههای علمیه کرد و قبل از او این کار نشده بود، «مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی» بود. زمان خودشان بیست جلد هفتصدصفحهای شد. یک انتشارات بهنام «آلالبیت» همین چند سال پیش این کتاب را چاپ مجدد کرد و خدمتی هم کرد؛ چون آن کتاب بیستجلدی کم گیر میآمد، چاپ «آلالبیت» حدود سی جلد شده. «مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردی» به این بیستجلدی (که برای مؤلف پانصد سال پیشش بود) قانع نشد و نظرش این بود که روایات این بیست جلد تقطیع دارد و حیف است. «تقطیع» یک اصطلاح علمی است؛ یعنی صاحب کتاب روایتی را نقل کرده که به درد آن باب میخورده، ولی قبل و بعد از آن جمله را هم نیاورده. ایشان حدود سی سال برای کاملکردن این کتاب زحمت کشید. من همین بیست روز قبل که قم بودم، از نوۀ بزرگوارشان پرسیدم که کار آقای بروجردی در این کتاب به کجا رسیده؟ فرمود: نزدیک پنجاه جلد ششصدهفتصد صفحه شده.
این روایت دِین در این کتاب است که همۀ بزرگان دین ما، آنهایی که اهل تألیف بودند، نقل و قبول کردند. روایتی نقل میشود که متخصصین میگویند ضعیف است و به آن عمل نمیکنیم؛ اما روایاتی نقل شده که قوی است و نمیشود آن را کنار گذاشت.
اهمیت ادای دین
امام باقر(ع) میفرماید: اولین قطرۀ خونی که از شهید بیرون میآید (گلوله، توپ، شمشیر و یا نیزه خورده)، خداوند تمام گناهان کبیره و صغیرهاش را با آن قطرۀ خون میشوید و پاک میکند، «إلا الدّین»[6] ولی خون به آن پرقدرتی نمیتواند دِین شهید را پاک کند. حالا یا شهید وصیت کرده من اینقدر بدهکارم یا پدر، مادر و برادرش میدانند، واجب شرعی است آنها بپردازند.
ما که مؤمن هستیم، یعنی خداباور و قیامتباوریم، واجبات را در حدی عمل میکنیم و از محرمات در حدی کنارهگیری میکنیم، اگر این گناهان (غیر دِین) در پروندۀ مؤمن بماند، مرگ، برزخ و قیامتش را دچار سختی میکند؛ ولی ائمهٔ ما میگویند که شما تا از دنیا نرفتهاید، خدا گناهانتان را با بلا، بیماری، درد و یا کم و گمشدن پول میبخشد. اگر گناهی باقی بماند که این دردها نتواند حلّش کند، خدا با مرگ سخت یا به قول مردم، با جانکندن حلّش میکند. گاهی میگویند چقدر جانکندن سختی بود، دارند گناهانش را پاک میکنند، شما نگران نباش! اگر هم جانکندن سخت پاکش نکرد، در برزخ، در حدی (نه خیلی زیاد) جریمه میشود و گناهانش پاک میشود که قیامت بیحساب وارد محشر شود و معطل نشود.
وجود مؤمنین در تمامی امتها
این هشت بهشت بهخاطر تفاوت مردم مؤمن با همدیگر است. خانمها در ایمان، عمل و اخلاق با همدیگر تفاوت دارند، ما مردها هم با همدیگر تفاوت داریم. حالا عدهای بهشت درجۀ اول، عدهای درجۀ دو و عدهای در عالیترین درجۀ بهشت هستند که خدا از آنجا تعبیر به فردوس کرده: «الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»[7].
زمان همۀ انبیا مثلاً زمان موسیبنعمران، مسیح، نوح، ابراهیم و انبیای دیگر(علیهمالسلام) تعدادی مؤمن بودند که خدا در قرآن از آنها تعریف کرده است. اینها همه با هم تفاوت داشتند، ولی در اینها مؤمن کامل و جامع هم وجود داشت که به فرمودۀ امیرالمؤمنین(ع)، آلودگیشان بسیار کم، ولی ایمان، اخلاق و عمل بسیار عالی بود. اینها بالاترین موجودات هستیاند!
معنای کلمهٔ «خیر» در آیه
حالا دو آیه را بخوانم و معنی کنم: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا»[8] ایمان را به اوج رساندند. «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»[9] این ایمان باطنیشان در ظاهر تبدیل به عمل صالح شد؛ چون عمل صالح همان ایمان باطن است. ایمان دو چهره و رویه دارد: چهرۀ باطنی و ظاهری. نمازی که میخوانیم و کارهای واجبی که انجام میدهیم، همان ایمان باطنیمان است. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ »[10] اینان از تمام موجودات جنبندۀ عالم بهترند.
برادران و خواهرانم! کلمۀ «خیر»، در عربی «أفعلالتفضیل» ندارد. «افعلالتفضیل» یعنی چه؟ خیلی از کلمات در فارسی «افعلالتفضیل» دارد؛ یعنی کلمهای که معنیاش این است، معنی بالاتر هم دارد؛ مثلاً میگوییم «خوب»، افعلالتفضیلش «خوبتر» است یا «بد» افعلالتفضیلش «بدتر» است؛ اما بعضی از لغتهای عربی «افعلالتفضیل» ندارد، یکی از آنها کلمۀ «خیر» است. «خیر» اخیر ندارد، اما افعلالتفضیل لغت «حُسن»، أحسن، لغت «عالم»، أعلم و لغت «خوف»، أخوف است. خوف یعنی ترس، أخوف یعنی ترس خیلی زیاد. این لغت «خیر» در هرکجای قرآن افعلالتفضیل ندارد. از کجا بفهمیم که این کلمۀ «خیر» در فلان آیه افعلالتفضیل است؟ این را باید دست متخصصین بسپاریم؛ آنها از شکل، کیفیت، چینش و موضوع آیه میفهمند که این «خیر» افعلالتفضیل است.
یکی از آنها در همین آیهٔ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» است. «بریه» یعنی موجودات زنده؛ اینها در عالم از همۀ موجودات زنده بالاترند. شاید در میان شما هم چنین مؤمنی باشد! ما که چشم باطنبین نداریم. چشممان مثل چشم بقیۀ موجودات زنده ظاهربین است؛ ولی باطنبینان عالم بهترینها را هم درک میکنند.
نمونهای از مؤمن واقعی
عربی به مسجد آمد و شاید کمتر از ده دقیقه با پیغمبر اکرم(ص) حرف زد و رفت. اولین بار هم بود این عرب به مسجد میآمد. وقتی عرب بیابانی بیرون رفت، پیغمبر(ص) فرمود: هرکه میخواهد یک نفر از اهل بهشت را ببیند، او را ببیند. او جزو خوبترهاست. آنوقت کسی از کنار پیغمبر(ص) بلند شد که همهٔ شما او را میشناسید و من اسمش را نمیبرم، در بعضی از مجالس ایران رسم است میگویند دومی. بلند شد و دواندوان آمد در کوچه بهدنبال این عرب، گفت: من را دعا کن! گفت: چرا دعایت کنم؟ گفت: چون پیغمبر(ص) فرموده هرکه میخواهد یک نفر از اهل بهشت واقعی را ببیند، این شخص را ببیند. گفت: من دعایت نمیکنم. عجب عرب عاقلی بود! چقدر زرنگ بود! گفت: چرا دعا نمیکنی؟ دعا که خرجی ندارد. گفت: برای اینکه اصل دعا را که پیغمبر(ص) است، رها کردهای و آمدهای دنبال منِ پابرهنۀ بیابانی. بدبخت! چشمدارها میفهمیدند و میدیدند. اینها بالاترین موجود زندۀ عالماند.
مقام مؤمنین در قیامت
آیۀ بعد را عنایت کنید، خیلی آیۀ فوقالعادهای است! من در قرآن که همهٔ آیات آن را سیر کردهام (شاید صد بار از اول تا آخر قرآن را با دقت خواندهام! چهارپنج بار هم ترجمه کردهام تا یک ترجمۀ درستوحسابی بهنظر محققین از آب درآمد)، آیهای از نظر بار معنوی دربارهٔ مردم مؤمن مثل این آیه ندیدهام. «جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ»[11] پاداش اینها، آن هم نزد پروردگارشان در مقام عندیت است. جدی میگویم بالای منبر پیغمبر! من اصلاً معنی معنوی «عندیت» را متوجه نمیشوم.
قرآن یک «معیّت» دارد: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ»؛[12] یک «عندیت» که از خانم فرعون پروردگار نقل میکند: «رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ»[13] خدایا! خانهای در بهشت نزد خودت به من عنایت کن. من این را درک نمیکنم، این مقام عندیت است.
«جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ»، نمیگوید «عندالله»؛ خیلی لطیف است! «جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا»[14] خدایا! خود کلمۀ «خالدین» که فرمودهای، معنی ابدیت دارد، چرا دوباره کلمۀ «أبداً» را آوردهای؟ چون آنقدر اینها باارزش هستند که خلودشان در بهشت را با ابدیتم همراه کردهام.
حالا بهشت که سر جای خودش، این دو کلمۀ بعد را عنایت کنید: «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ»[15] خدا کمال رضایت را از اینها دارد، احساسکردن این هم مشکل است. اینها هم کمال رضایت را از خدا دارند؛ این یک رضایت طرفینی است؛ اما این «جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا» برای کسانی است که «خَشِيَ رَبَّهُ»[16] قلبشان از خاکساری نسبتبه پروردگار لبریز است.
از کعبه بالاتر
اما روایت پیغمبر(ص)؛ این روایت را «مرحوم ملامهدی نراقی» عالم کمنظیر در «جامعالسعادات» نقل کرده: پیغمبر(ص) طواف میکرد که دید عربی حلقهٔ در کعبه را گرفته و میگوید: خدایا! به حق این کعبه مشکل من را حل کن. پیغمبر(ص) در حال طواف دستش را روی شانۀ این دعاکننده گذاشت و فرمود: چرا خدا را به قسم بالاتر قسم نمیدهی؟! گفت: مگر از کعبه بالاتر هم هست؟ فرمود: بله از کعبه بالاتر هم قسم هست؛ اگر مؤمن هستی، خدا را به خودت قسم بده تا دعایت مستجاب شود.[17] این ارزش مؤمن است.
حالا این مؤمنانی که خدا در این دو آیه و پیغمبر(ص) در روایتش فرموده، از چه ویژگیهایی برخوردارند؟ خدا لطف و عنایت کند، در این ایام فاطمیه فرداشب از قول اقیانوس علم خدا، امیرالمؤمنین(ع) ویژگیهای اینها را در هفت بخش برایتان میگویم.
روضه
چقدر گریه بر ابیعبدالله(ع) ارزش دارد که امام زمان قسم میخورد! این «والله» در حرف امام نیست، اما یک «لام» ابتدای جملهٔ امام هست که اسم آن «لام قسم» یا «جواب قسم» است، این «لام» میگوید که در پنهان «والله» وجود دارد. حسین جان! «والله» روز و شب برایت گریه میکنم. اگر روزی اشک چشمم تمام بشود، «بَدَلَ الدُموعِ دماً»[18] باز هم ساکت نمیشوم و خون گریه میکنم. گریه میکنم بر آن وقتی که ۸۴ زن و بچه با دیدن ذوالجناح که یالش غرق خون و زینش واژگون بود (امام در اینجا سه جمله دارد)، زیر چادر عصمت موهایشان را پریشان کردند، با کف دست به صورت لطمه زدند و همهشان با پای برهنه بهطرف میدان دویدند، اما جدّ بزرگوارم وقتی رسیدند، «و الشِمرُ جالِسٌ عَلَی صَدرِکَ»![19]
اللهم! اغفر لنا و لوالدینا و لوالدی والدینا و لمن وجب له حق علینا.
[1]. سورهٔ بینه: آیهٔ ۷: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ».
[2]. همان.
[3]. سورهٔ سبأ: آیهٔ ۱۳: «يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ».
[4]. توحید (صدوق)، ص۱۹: «حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضياللهعنه، قال: حدثنا محمد ابن الحسن الصفار، قال: حدثنا محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، عن علي بن أسباط، عن علي بن أبي حمزة، عن أبي بصيرة، عن أبي عبد الله عليهالسلام، في قول الله عزوجل: (هو أهل التقوى وأهل المغفرة) قال: قال الله تبارك وتعالى: أنا أهل أن اتقى ولا يشرك بي عبدي شيئا، وأنا أهل أن لم يشرك بي عبدي شيئا أن أدخله الجنة، وقال عليهالسلام: إن الله تبارك وتعالى أقسم بعزته وجلاله أن لا يعذب أهل توحيده بالنار أبداً».
[5]. «تَفْصیلُ وَسائلِ الشیعَة إلی تَحْصیلِ مَسائلِ الشَّریعَة» معروف به وسائلالشیعه اثر شیخ حر عاملی (درگذشت ۱۱۰۴ق) و شامل ۳۶هزار روایت با سند آن در موضوعات متعدد فقهی شیعه و در بابهای جداگانه است. این احادیث از منابع روایی شیعه، مانند کتب اربعه گردآوری شده است که با موضوع مقدمهٔ عبادات شروع و با کتاب دیات پایان میپذیرد.
[6]. وسائلالشیعه (ط – آلالبیت)، ج۱۸، ص۳۲۶: «محمد بن علي بن الحسين بإسناده عن أبان، عن بشار، عن أبي جعفر عليهالسلام قال: أول قطرة من دم الشهيد كفارة لذنوبه إلا الدين، فان كفارته قضاؤه».
[7]. سورهٔ مؤمنون: آیهٔ ۱۱.
[8]. سورهٔ بینه: آیهٔ ۷.
[9]. همان.
[10]. همان
[11]. سورهٔ بینه: آیهٔ ۸: «جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ».
[12]. سورهٔ نحل: آیهٔ ۱۲۸.
[13]. سورهٔ تحریم: آیهٔ ۱۱: «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ».
[14]. سورهٔ بینه: آیهٔ ۸.
[15]. همان.
[16]. همان.
[17]. جامعالسعادات، ح۲، ص۱۱۶.
[18]. بحارالأنوار (ط ـ احیاء التراث)، ج۹۸، ص۳۲۰: «فلأندبنك صباحا ومساء، ولأبكين لك بدل الدموع دما».
[19]. بحارالأنوار (ط ـ احیاء التراث)، ج۹۸، ص۳۲۲.