جلسه ششم؛ چهارشنبه (30-9-1401)
(تهران حسینیه آیت الله بروجردی)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید«بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمد لله رب العالمین، الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا أبی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین»
معیار سنجش اعمال انسان
در روایت نورانی، اخلاقی و عرشی امیرالمؤمنین(ع) برای مؤمن واقعی هفت خصلت بیان شده است. امام صادق(ع) میفرماید این مطالبی که ما برای شما میگوییم، «معیار و میزان» است، به عبارت فارسی «شاقول» است؛ وقتی مطالب، مسائل و روایات ما را میشنوید، خودتان را با این شاقول الهی بسنجید و میزانگیری کنید؛ اگر مسائل بیانشدۀ ما در شما هست، خدا را حمد کنید و از عمق قلبتان به پیشگاه پروردگار عرضه بدارید: «الحمد لله رب العالمین» که من دارای این سرمایههای معنویام. اگر در شما نیست، بکوشید که در خودتان به وجود بیاورید. حیف است که در امر معنا عمرتان را بیکار بگذارید و در ورود به عالم دیگر تهیدست وارد بشوید؛ این نه منطقی و نه عاقلانه است. قدیم هم شعری در این جلسات میخواندند که من بچه بودم، میشنیدم:
چرا عاقل کند کاری
که باز آرد پشیمانی
شدت پشیمانی از گذشته
جناب صدرالمتألهین[1] پانصد سال قبل زندگی میکرد، او اندیشمند کمنظیری بود و تا الآن هم نمونهاش در شیعه نیامده است. کتاب فوقالعادهای به نام «اسرارالآیات» دارد. تمام این کتاب بررسی آیات قرآن مجید دربارۀ انسان است. ایشان در آن کتاب میفرماید: سوزندگیِ حسرت، اندوه و پشیمانی در عالم بعد، از آتش دوزخ بیشتر است و این حرف را ثابت میکند. حرفهای ایشان در همین کتاب «اسرارالآیات» باید در حوزۀ علمیه شیعه درس داده شود. من میترسم وارد آن مسائل بشوم، واقعاً خستهتان کند. میگوید: آتش دوزخ بدن، گوشت، پوست و استخوان را میسوزاند؛ ولی آتش پشیمانی، حسرت و اندوه ذات و عمق قلب را میسوزاند و سوزندگیاش از آتش ظاهر دوزخ بیشتر است.
منظور از پاکیزگی کسب و کار مؤمن
بنا به فرمودۀ امام ششم که حرفهای ما (چه آنها را میشنوید و چه در کتابها میخوانید) شاقول است، خودتان را با این حرفها میزانگیری کنید و بسنجید؛ چون عمق این حرفها حرف خداست، علم ائمه جلوۀ «علمالله» است.
امیرالمؤمنین(ع) در خصلت اول مؤمن میفرماید: «الْمُؤْمِنُ مَنْ طَابَ مَكْسَبُهُ»[2] معیشت، درآمد، کسبوکار مؤمن پاکیزه است. پاکیزه یعنی چه؟ یعنی گوشت، میوه و بقیه اجناس را که به خانه میآورد، خوب میشوید و ضدعفونی میکند؟! قطعاً این منظور امیرالمؤمنین(ع) نیست؛ چون رسم همۀ مردم دنیاست وقتی که میوه یا گوشت میخرند، میشویند، نمک میزنند یا ضدعفونی میکنند. نگاه امیرالمؤمنین(ع) این است که معیشت، درآمد، کسب، پوشاک، خوراک، خانه و اثاث خانۀ مؤمن حلال است. این متن سخن امیرالمؤمنین(ع) بود.
مؤمن واقعی حالا درآمدش کم، زیاد یا متوسط باشد، اسیر حرام نمیشود. مؤمن طبق آیات قرآن، گرفتار امتحانات الهی، مضیقه و گرانی اجناس مثل حالا میشود. من از گذشته خیلی خبر ندارم؛ اما طبق کتابهایی که خواندهام و خبری که تا صد سال پیش (حدود اواخر مظفر قاجار) دارم، مردم هیچ روزگاری بهاندازۀ این روزگار دچار گرانی نبودهاند.
سختشدن معیشت مردم در زمان فعلی
پیرمرد ۹۵سالهای برای من نقل کرد که کارش هم پینهدوزی بود. دیده بودید پینهدوزها را که گیوه و کفش وصله میکردند! ایشان میگفت: من با همین پینهدوزی زحمت کشیدم، سهتومان پسانداز کردم (سه تا یک تومانی ایرانی) و با این سهتومان بالای چهار ماه به زیارت امیرالمؤمنین، ابیعبدالله و موسیبنجعفر(علیهمالسلام) رفتم. آخرهایش دیدم پولم خیلی کم میشود، نه میتوانم دیگر بمانم و نه میتوانم برگردم. در بازار نجف یک بزازی بود، خیلی آدم بزرگواری بود. به او گفتم: آقا! به من اجازه میدهی کنار مغازهات بنشینم و پینهدوزی بکنم؟! من تا حالا پول مفت و گدایی نخوردهام. گفت: بنشین! در بازار بزرگ نجف مدتی پینهدوزی کردم تا پول برگشتن به ایران را (سه تومان) تأمین کردم.
صد سال نگذشته، الآن یک مسافر میخواهد به زیارت امیرالمؤمنین برود (من که کاروانی نرفتم، خودم رفتم)، میگویند از سی تا نزدیک دهمیلیون تومان (دولتیاش) برای یک هفته میگیرند. حالا آنکسی که ندارد، نمیرود؛ ولی آنکه در ایران زندگی میکند، مثلاً میخواهد مثل امشب که یک شب بنیانگذاریشدۀ زرتشتیهای قبل از اسلام است، عیبی هم ندارد و حرام نیست، ملت دور هم میخورند، میگویند و میخندند. خیلیها برای چنین شبی که دختر، پسر و نوه میخواهند بیایند، میخواهند یک کیلو برنج (برنج خوب مثلاً 120-140 تومان)، یک کیلو گوشت (دویستوخردهای تومان)، دو تا مرغ (نزدیک صدوخردهای تومان) بخرند، قند، چای و شکر، انار و پرتقال و پستۀ کیلو پانصد تومانش را نمیدانم! اصلاً بیشتر این مردم معجزهوار زندگی میکنند. هرچه هم ما روی این منبرها گفتیم و میگوییم، مثل اینکه یا مسئله لاینحل است، یا (شاید این نباشد مثل میزنم)، نمیخواهند حل بکنند یا قابلحل است، نمیتوانند حل بکنند.
اینکه گفتم امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: معیشت، درآمد، کسب، خوراک و لباس مؤمن از حلال است و این حلال یا زیاد یا متوسط یا کم است (زمان ما خیلیها گیر کمش افتادهاند)، ولی مؤمن در هر سه مرحله حلالخور است. بالأخره یکطوری دروتخته را با هم جور میکند؛ حالا برنج، گوشت و میوۀ گران نمیخرد، محرومیت و سختی میکشد. امثال من هم که هیچکاری دستشان نیست، کاری هم نمیتوانند بکنند، الا یک کمکی مثلاً به سی خانواده آن هم با آبروگذاشتن پیش مردم و پولگرفتن؛ اما حلّ مشکل سی خانواده در تهران دوازدهمیلیوننفری به کجا میخورد؟! حل مشکل چند خانواده در تبریز، اصفهان و یا شیراز دردی را در سطح جامعه دوا نمیکند.
وجود تمامی مباحثِ دیگر کتب الهی در قرآن
حالا برویم سراغ قرآن در مورد مال حلال؛ یکی از مهمترین آیات قرآن دربارۀ مال حلال، هم برای خوردن، پوشیدن، مسکن، مرکب و در کل برای زندگیکردن و معیشت وارد شده (خیلی آیۀ عجیب و فوقالعادهای است!)، در سورۀ مبارکۀ «مؤمنون» است. شما این آیه را زیاد خواندید، یادتان نیست. پروردگار در همین آیه که یک خط هم نمیشود، میفرماید: به 124هزار پیغمبر خطاب کردم، یعنی از آدم تا پیغمبر(ص). حالا قبل از پیغمبر(ص) که قرآن نازل نشده، خدا حرفهای گذشتهاش به انبیا را در قرآن آورده. حضرت سیدالشهدا(ع) به نقل «فخر رازی» که عالم سنّی متعصبِ پا توی کفش برای سنّیبودنش در جلد اول تفسیرش (تفسیرش در یک چاپ چهل جلد است) این را نقل میکند که امام حسین(ع) فرمود: خداوند دانش، احکام و مسائل ۱۱۳ کتاب نازلشده را به قرآن منتقل کرده.[3] هرکه قرآن نزد اوست، ۱۱۴ کتاب، تمام اهداف انبیا و حلال و حرام و اخلاقیات و عقاید نزدش است. از این آیه معلوم میشود خدا در کتابهای گذشته (به فرمودۀ ابیعبدالله) به همۀ 124هزار پیغمبر دستور واجب داده.
یکی از شروط قبولی عبادت
من حتی اگر یک بار آیه را بخوانم، حفظ میشوید و در ذهن مبارکتان میماند. «يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ»[4] به همه گفته: «كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ»[5] اول حلال بخورید، بعد «وَاعْمَلُوا صَالِحًا»[6] عبادت حق و خدمت به خلق. با پول حرام عبادت تحقق و نور پیدا نمیکند و بهطرف پیشگاه قبولی حضرت حق پر نمیکشد. در خیلی از موارد فقهی اصلاً با پول حرام (غصب، ربا، رشوه، دزدی، اختلاس، پول زور) عبادت صددرصد باطل است، ولو اینکه آدم مطابق رساله انجام بدهد. حالا کسی مال حرام را بهدست آورده و خیلی هم خوش است، عشقش میکشد که به مکه برود، میگوید: خانۀ خدا را زیارت کنیم. باید پول گوسفند و احرام بدهد؛ این دو حولهای که از مال حرام میخرد، این فقه خداست، چهکارش باید کرد! حالا کسی قبول نکند یا این حرفها را دوست نداشته باشد، خدا را که از رأیش نمیشود برگرداند. وقتی در مسجد شجره یا جحفه لباسهایش را درمیآورد و این دو حوله را میپوشد، تلبیه میگوید: «لَبَّيْكَ اَللَّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لاَ شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ إِنَّ اَلْحَمْدَ وَ اَلنِّعْمَةَ لَكَ وَ اَلْمُلْكَ»؛ حضرت میفرماید که اولاً خدا جواب میدهد: «لاَ لَبَّيْكَ وَ لاَ سَعْدَيْكَ» بیخود آمدی! من جوابت را نمیدهم.[7]
این یک طرف داستان است که پروردگار به مُحرمی که از حرام پوشیده، خطاب میکند: «لاَ لَبَّيْكَ وَ لاَ سَعْدَيْكَ» چه لبیکی! چه سعدیکی! طرف دومش این است که با گفتن «لَبَّيْكَ لاَ شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ»، با اینکه احرامش حرام است، مُحرم میشود؛ یعنی آن ۲۴ برنامه به او حرام است. حالا حج خود را انجام میدهد، حج باطل است، ولی از محرمبودن درنمیآید و وقتی به شهرش برمیگردد، همسرش به او حرام است و تا سال دیگر باید صبر کند، دو حوله، یک جفت کفش و پول یک گوسفند حلال پیدا کند و دوباره مکه برود، لبیک بگوید و اعمال را انجام بدهد.
اهمیت بیان احکام در مساجد
قدیم خیلی خوب بود، پیرمردها یادشان است! کسی که وارد به احکام بود، بین نماز مغرب و عشا سه مسئله میگفت یا قبل از منبر منبریها یک متخصص مسئلهگو ده دقیقه یا یک ربع برای مردم مسئله میگفت؛ اما الآن ورافتاده و مسئلهگویی و مسئلهگوی متخصص کم شده است. واقعاً مسجدها به فکر مسئله برای مردم نیستند. «يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا»[8] اول خوردن و تأمین و مصرفکردن حلال، بعد واجبات الهی.
تأثیر محرمات بر نسل انسان
حالا کنار آیه هم یک روایت عجیبغریب برایتان بخوانم. این روایت سه کلمه است، یعنی نصف خط هم نیست. من اولها فکر میکردم این روایت را فقط اهلسنت از پیغمبر نقل کردهاند، امروز که روایات مال و کسب حلال و حرام را بررسی میکردم، دیدم شیعه هم این روایت را در مهمترین کتابهایش نقل کرده.
اول سخنی از دانشمندان آلمان بگویم که برایتان معلوم شود پیغمبر(ص) چه معجزهکنندهای بوده، چه دید و نگاهی داشته. من خودم این را شنیدم، کسی برایم نگفت. برای دانشمندان آلمان ثابت شده! اروپاییها مشروب را بیشتر از آب میخورند؛ انواع کارخانههای مشروبسازی و مشروبهای گران، متوسط و ارزان دارند و همه هم در خیابانها و قطارها میخورند و مست میکنند و عربده میکشند. دانشمندان آلمان خیلی دقیق بررسی و ثابت کردند: کسانی که گرفتار خوردن مشروباند (قرآن حرام کرده، اما آنها حلال میدانند)، آثار این مشروب الکلی تا هفت نسل آنها میدَود و اثر میگذارد. این خیلی عجیب است!
پیغمبر اکرم(ص) ۱۵۰۰ سال قبل همین حرف را در مدینه فرمود، اما عدد معین نکرد. فقط فرمود: «اَلْحَرَامُ يَبِينُ فِي اَلذُّرِّيَّةِ»[9] حرام خودش را در نسل حرامخور نشان میدهد. آلمانیها میگویند هفت نسل، پیغمبر عدد معلوم نکرده.
دلیل خباثت بنیعباس
من یک موردش را بگویم؛ رئیس رباخورهای مکه که اصلاً زندگیاش از رباخوری بود، پول هم زیاد داشت و ربا هم زیاد میگرفت، به کسی هم رحم نمیکرد، عباس عموی پیغمبر بود. تا وقتی که ۲۲ سال و چند ماه از رسالت رسول خدا گذشته بود، ربا خورد؛ یعنی سیزده سال در مکه یک بار هم به پیغمبر گوش نداد، ده سالی که پیغمبر(ص) در مدینه بودند، ربا را ترک نکرد تا اینکه در حجةالوداع که دیگر دو ماه به درگذشت پیغمبر(ص) مانده بود، ایشان در مسجدالحرام با صدای بلند اعلام کرد: ربای عمویم عباس را باطل اعلام کردم؛ هرکه به او ربا بدهکار است، ندهد و فقط اصل پول را بدهد. حرام در نسل آشکار میشود؛ نسل حلالخورِ پیغمبر فاطمۀ زهرا، امیرالمؤمنین، یازده امام، قمربنیهاشم و زینب کبری(علیهمالسلام) و دیگران است و نسل حرامخور عباس، بنیعباس هستند که ششصد سال بر جان، مال، آبرو و دین مردم و امت مسلط بودند.
جنایات بنیعباس در تاریخ
«الحرام یبین فی الذریّه» بنیامیه که اجدادشان حرامخور بودند، اما بالاترین جنایتشان کربلا بود؛ ولی بنیعباس، نتیجۀ رباخوری جدّشان ششصد سال جنایتهای عجیبغریب بود! گاهی در یک شب سر شصت نفر را که بدون هیچ جرمی در زندان بودند، میبریدند. منصور دوانیقی دستور داد بچههای زهرا(س) را دستگیر کنند و به بنّاهای دربار و حکومت گفت: اینها را آنجایی بگذارید که میخواهید دیوار بچینید، زندهزنده دورشان دیوار بچینید تا بالا بیاید. در واقع دیوار قبر بنیفاطمه و بنیزهرا میشد. این نتیجۀ حرام است.
سرباز بیاسلحه
یک جملۀ دیگر هم بگویم؛ روایات خیلی مهمی را یادداشت کردم که خدا لطف کند، فرداشب قسمتی از آن را میخوانم. تمام که نمیشود، نزدیک دو صفحۀ کامل روایت از مهمترین کتابها مثل کتاب شریف «کافی» یادداشت کردم.
وجود مبارک زینالعابدین(ع) در آخرین احوالپرسی که امام بالا سر و کنار بسترش آمده بود، معروف است که میگویند از بابا سؤال کرد: من صبح تا حالا که در این بستر افتادهام، دوستان، برادرها و پسرعموهایم به عیادت من نیامدهاند! بابا قاسم کجاست؟ امام فرمود: «قد قتل». برادرم علیاکبر؟ فرمود: «قد قتل». عمویم قمربنیهاشم و سه برادرش که آنها هم عموهای من هستند، کجایند؟ فرمود: «قَد قُتل». امام حسین(ع) نگذاشت بیشتر ادامه بدهد که به علیاصغر برسد، فرمود: پسرم! غیر من و تو مردی در این خیمهها باقی نمانده. چه کردند![10]
حالا قمربنیهاشم، علیاکبر، قاسم و اصحاب جنگیدند و در جنگ کشته شدند، این بچۀ ششماهه چهکار کرد؟! او هم جنگید؟! دست ششماهه توان اسلحه گرفتن ندارد، در آغوش بابا به ایشان گفت:
نيست دست از بهر دفع دشمنت
دست آن دارم كه گيرم دامنت
گر ندارم گردنی شمشیرجو
تیر عشقت سپر سازم گلو
زینالعابدین(ع) به ابیعبدالله(ع) گفت: چه شد کار به اینجا رسید؟ چرا همه را کشتند؟ امام فرمود: «مُلِئَتْ بُطُونُهم مِنَ الحَرَامِ».[11] حرامخوری اینها را امامکش کرد. این شدت حرام است.
دعای پایانی
خدایا! ما را از هر حرامی حفظ کن.
خدایا! قدرت کنارهگیری از هرگناهی را در ما زیاد کن.
خدایا! تمام گذشتگان ما را بیامرز.
خدایا! ما و نسلمان را مؤمنی که خودت میخواهی و پیغمبر(ص) و ائمه(علیهمالسلام) میخواهند، قرار بده.
[1]. صدرالدین محمدبنابراهیم شیرازی (درگذشت ۱۰۵۰ق) مشهور به ملاصدرا، فیلسوف، عارف و بنیانگذار مکتب فلسفی «حکمت متعالیه» بهعنوان سومین مکتب مهم فلسفی در جهان اسلام است. وی به «صدرالحکما» و «صدرالمتألهین» نیز معروف است. تحصیلات مقدماتی را در کنار پدرش که از اشراف بود، به پایان رساند و پس از فوت پدر به اصفهان رفت؛ اصفهان در آن دوران پایتخت صفویان بود و از جهت علوم نقلی و عقلی رونق داشت. وی علوم عقلی را نزد «سید محمدباقر میرداماد» (متوفی ۱۰۴۱ق) و علوم نقلی را از «شیخ بهاءالدین عاملی» (متوفی ۱۰۳۰ق) فراگرفت و از این دو اجازه دریافت کرد.
[2]. خصال، ج۲، ص۳۵۲.
[3]. تفسیر کبیر، ج۱، ص۱۶۰: «عَنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى مِائَةً وَأَرْبَعَةَ كُتُبٍ مِنَ السَّمَاءِ فَأَوْدَعَ عُلُومَ الْمِائَةِ فِي الْأَرْبَعَةِ، وَهِيَ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ وَالزَّبُورُ وَالْفَرْقَانُ، ثُمَّ أَوْدَعَ عُلُومَ هَذِهِ الْأَرْبَعَةِ فِي الْفُرْقَانِ، ثُمَّ أَوْدَعَ عُلُومَ الْفُرْقَانِ فِي الْمُفَصَّلِ، ثُمَّ أَوْدَعَ عُلُومَ الْمُفَصَّلِ فِي الْفَاتِحَةِ فَمَنْ عَلِمَ تَفْسِيرَ الْفَاتِحَةِ كَانَ كَمَنْ عَلِمَ تَفْسِيرَ جَمِيعِ كُتُبِ اللَّهِ الْمُنَزَّلَةِ، وَمَنْ قَرَأَهَا فَكَأَنَّمَا قَرَأَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَالزَّبُورَ وَالْفُرْقَانَ». در این روایت آورده شده که علم ۱۰۴ کتاب در قرآن است.
[4]. سورۀ مؤمنون: آیۀ ۵۱.
[5]. همان.
[6]. همان.
[7]. وسائلالشیعه، ج۱۷، ص۸۹: «أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا اِكْتَسَبَ اَلرَّجُلُ مَالاً مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ ثُمَّ حَجَّ فَلَبَّى نُودِيَ لاَ لَبَّيْكَ وَ لاَ سَعْدَيْكَ وَ إِنْ كَانَ مِنْ حِلِّهِ فَلَبَّى نُودِيَ لَبَّيْكَ وَ سَعْدَيْكَ».
[8]. سورۀ مؤمنون: آیهٔ ۵۱.
[9]. محجةالبیضاء، ج2، ص206: «كَسْبُ اَلْحَرَامِ يَبِينُ فِي اَلذُّرِّيَّةِ».
[10]. ریاضالقدس، ج2، ص132.
[11]. این متن در منبعی یافت نشد؛ در تاریخ آمده است که امام خطاب به لشکریان عمربنسعد فرمود: «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُم مِنَ الحَرَامِ». ر.ک: عوالمالعلوم، ج۴۵، ص۸.