لطفا منتظر باشید

سخنراني اول

(تهران مسجد امیر)
محرم1435 ه.ق - آبان1392 ه.ش

عناوین این سخنرانی

با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید

«بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین»

 

امام حسین(ع)، جامع همه ارزش‌ها

طبق روایات، دعاها و زیارت‌ها (اغلب آن‌ها از معصومین(علیهم‌السلام) رسیده و منبع عظیم آن‌ها را تشکیل داده)، وجود مبارک حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین(ع) جامع همۀ ارزش‌ها و کمالات بوده‌اند و در این زمینه کمبود و نقصی نداشته‌اند. ایشان جزء همان گروهی هستند که خداوند متعال در سورۀ مبارکۀ واقعه از آن‌ها تعبیر به «سابقون» می‌کند؛[1] یعنی جمعیتی که در همۀ کمالات و ارزش‌ها پیش‌قدم بر دیگران بوده‌اند و بر همه از اولین و آخرین سبقت داشته‌ و پیشرو بوده‌اند.

 

وارثان عالم

برای اینکه این معنا کامل روشن شود، باید متوسل به دو آیۀ قرآن (در سورۀ مبارکۀ حدید و ابراهیم) شد که وقتی در زیارت وارث می‌خوانیم «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ»،[2] یعنی چه؟ با توجه به اینکه بین حضرت حسین(ع) و ابراهیم(ع) چندهزار سال فاصله بوده، در اینجا مسئلۀ ارث مادی در کار نبوده است. امام(ع) چگونه از ابراهیم(ع) ارث برده‌اند؟ این چگونگی خیلی مهم است!

البته همۀ ما هم در حد ظرفیت وجود خودمان می‌توانیم «ارث‌بَر» پاکان عالم باشیم. پاکان عالم گروهی هستند که خدا از آن‌ها تعبیر به «وارثان» کرده است و در دنیا از پاکان عالم و در آخرت از خدا ارث می‌برند. پروردگار در قرآن می‌فرماید: «نُورِثُ»[3] من ارث‌دهنده هستم؛ چه‌چیزی را ارث می‌دهد؟ در مسئلۀ ارثی که خدا عطا می‌کند، کلمۀ «جنة» (نه جنات) یا کلمۀ «فردوس» در قرآن آمده: «أُولٰئِكَ هُمُ اَلْوٰارِثُونَ ﴿10﴾ اَلَّذِينَ يَرِثُونَ اَلْفِرْدَوْسَ ﴿11﴾»[4] اینان وارثان و کسانی هستند که فردوس را به ارث می‌برند. «تِلْكَ اَلْجَنَّةُ اَلَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبٰادِنٰا»[5] این جنت است که آن را به بندگانم که شایستگی نشان داده‌اند، ارث می‌دهم. پس این‌ها دو نوع ارث می‌برند: یکی وارث ارزش‌های وجودی پاکان و یکی هم وارث بهشت هستند. 

 

زندگی، شبیه باران

اما آیه‌ای که در سورۀ حدید است؛ زندگی دنیا برای هر انسانی محدود به حدود معینی است و دائمی و همیشگی نیست. معروف است که پیغمبر(ص) فرمودند: اکثر (نه کل) امت من عمرشان بین شصت و هفتاد است. پروردگار عالم این زندگی محدود، چندساله و مدت اندک را تشبیه به باران می‌کند. کار این باران چیست؟ کارش این است که بر زمین نازل و سبب شود که از زمین روییدنی سر دربیاورد. «وَ أَنْزَلَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ مٰاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ اَلثَّمَرٰاتِ رِزْقاً لَكُمْ»،[6] در اغلب آیات در کنار کلمۀ «ماء» حرف «باء» به کار گرفته شده؛ یعنی به‌وسیلۀ باران. این باران وقتی که می‌بارد، دو نوع روییدنی را می‌رویاند: یک روییدنی، روییدنی بسیار بااستقامت، قوی، پابرجا و پرمنفعت است، مثل درختان کهن‌سالی که می‌دانید؛ تنه و ریشۀ قوی، شاخ‌وبرگ فراوان و میوۀ بسیار مفید و زیاد هرساله. این‌ها محصول باران است و کشاورز هم از این نوع درختان ناامید نیست؛ گاهی هم چهارپنج نسل این درختان را به ارث می‌برند.

در داخل ایران درختانی داریم (من دوتایش را دیده‌ام) که عمر این درختان بالای هزار سال است. پیرمردی که خانه‌اش نزدیک آنجا بود، در مورد یکی از درخت‌ها از گذشتگانش نقل می‌کرد: این درخت برای قبل از ولادت پیغمبر(ص) است؛ اما زنده است و تنه و ریشۀ قوی دارد. درختی که بالای 1500 سال عمرش است، چند بار طوفان، سرما، برف‌وباران و زلزله دیده، ولی سر جایش است؛ یعنی وجود، وجودی است که دفع خطر می‌کند، سرسبز هم هست و همیشه هم سایه و تکیه‌گاه دارد. در عالم معنویت از این درخت که با باران رحیمیت پروردگار رشد می‌کند، تعبیر به «شجرۀ طیبه» شده؛ آیۀ شریفه‌اش در سورۀ مبارکۀ ابراهیم است[7] که بعداز آیۀ حدید قرائت می‌کنم.

یک نوع روییدنی هم هست که قیافه‌اش زیبا، سرسبز و بهجت‌انگیز است، دلبری می‌کند و فضا را زیبایی می‌دهد، بااینکه همان باران را دیده، دوسه ماه بیشتر روی زمین نیست. قرآن مجید می‌فرماید: در این دوسه ماه (زمان بسیار اندک) سه دوره بر او می‌گذرد: سرسبزی، خشک‌شدن و خاشاک‌شدن.

گروهی هستند که وجود و همۀ امورشان از سرزمین مادیت می‌روید؛ یعنی بستر رویششان فقط عناصر مادی است. به قول قرآن مجید، در بستری خودشان را بااختیار رشد می‌دهند که از شکم و غریزۀ جنسی لذت می‌برند و کار دیگری را قبول نمی‌کنند، «اَلَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأْكُلُونَ كَمٰا تَأْكُلُ اَلْأَنْعٰامُ».[8]

در زندگی دنیای این افراد دو محور در رشدشان دیده می‌شود: محور شکم (خوراک) و محور لذت‌بردن از غریزۀ جنسی. می‌رویند، ولی در این روییدن فقط به دو منبع وصل هستند؛ هر دو منبع برای ادامۀ زندگی و تولید نسل لازم است، اما این‌ها از این دو منبع استفادۀ درستی نمی‌کنند.

 

شش مرحلۀ زندگی دنیا

حالا عین آیه را ببینید: «اِعْلَمُوا أَنَّمَا اَلْحَيٰاةُ اَلدُّنْيٰا»[9] یقین و قطعی بدانید زندگی ظاهر دنیا که تکیه بر هیچ اصل معنوی و اساسی و عرشی و الهی ندارد، شش دوره دارد.

«لَعِبٌ» یک دوره و بخشی‌اش بازیگری است؛ یعنی انجام امور، کارها و اعمالی که سود دائم و منفعت همیشگی ندارد. برقی است که می‌زند و خاموش می‌شود، جرقه‌ای است که می‌زند و از بین می‌رود، حبابی است که با رنگ‌های زیبا روی آب تشکیل می‌شود؛ ولی حباب چون مایه، اصالت و پشتوانه ندارد، زود می‌ترکد و از بین می‌رود.

بخشی از این زندگی هم «وَ لَهْوٌ» است؛ سرگرمی، بازی‌های گوناگون، ورزش، دویدن، داخل باغ رفتن، دور هم نشستن و... ؛ برای اینکه وقتی بگذرد که حوصلۀ آدم سر نرود و در رنج، غصه و بسته‌بودن نباشد. البته می‌دانید روزگار ما انواع سرگرمی‌ها را از قمار در اوجش تا سرگرمی‌های دیگر برای مردم ساخته؛ سرگرمی‌هایی که گاهی میلیون‌ها تومان پول باید بدهند، بلیت بگیرند و چند روزی در مراکز مخصوص سرگرم شوند. 

«وَ زِينَةٌ» بخشی از زندگی هم رسیدن به زیبایی خود است؛ لباس، حالت مو، چهره، خانه و مرکب به‌گونه‌ای باشد که زیبا جلوه کند. هنوز هیچ‌چیز مفید داخل دنیا درنیامده؛ از بازیگری، سرگرمی و پرداختن دائمی به زیبایی خود چیزی درنمی‌آید.

«وَ تَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ» بخش بعد فخرفروشی به یکدیگر در ثروت، علم، صندلی، مقام، ریاست و... است. این تفاخر امر خیالی است؛ چون آنچه در فخرکردن حقیقی است (فخر به مردم هم نیست، بلکه افتخاری برای خود انسان است)، تقواست. «إِنّٰا خَلَقْنٰاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثىٰ وَ جَعَلْنٰاكُمْ شُعُوباً وَ قَبٰائِلَ لِتَعٰارَفُوا»[10] این‌ها همه (زن و مرد بودن، قبیله و قوم‌وخویش داشتن) اموری عادی است؛ آنچه مایۀ افتخار است، «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اَللّٰهِ أَتْقٰاكُمْ».[11] این افتخار هم برای خودتان باشد، نه اینکه با تقوایتان بخواهید به کسی بنازید، بلکه در باطن خودتان به‌ این نعمت معنوی پروردگار بنازید که شما را انتخاب کرده و این روحیۀ تقوا و اجتناب از گناه را به شما مرحمت کرده است.

اما افتخارات ظاهری پوچ، پوک، بی‌تکیه‌گاه و لذت خیالی است؛ انسان مقابل کسی که ثروتش اندک است، بگوید: آقا، من میلیاردها تومان ثروت دارم؛ نمی‌دانی چه وضع، ماشین، خانه یا کارخانه‌ای دارم!

بخش پنجم، «تَكٰاثُرٌ فِي اَلْأَمْوٰالِ وَ اَلْأَوْلاٰدِ»[12] مدتی دنبال بچه‌دارشدن و بزرگ‌کردن بچه هستید و چون بچه‌ها تکیه به هیچ اصل دینی هم ندارند، به‌جای آدمیزاد و انسان مار در آستین خود پرورش می‌دهند؛ همان که حضرت نوح(ع) فرمود: «لاٰ يَلِدُوا إِلاّٰ فٰاجِراً كَفّٰاراً»[13] خدایا، بچه از این‌ها به دنیا می‌آید، ولی در کنار این پدر و مادرها بچه‌های بسیار ناسپاس، بی‌دین و خلاف‌کار به وجود می‌آید؛ یعنی بچه‌هایی که هم خود بچه‌ها (به‌خاطر بی‌دین بودن) و هم پدر و مادرشان (به‌خاطر بی‌دین بارآوردن) ضرر می‌کنند. از این ضررها در جامعه زیاد دیده می‌شود؛ بچه‌های بی‌دین و بی‌ریشه گرفتار انواع معاصی و اعتیادها می‌شوند و پدران و مادران بی‌خبر، بی‌توجه و غافل هم گرفتار رنج سخت می‌شوند.

بخش دیگر هم وقت‌گذاشتن برای اندوختن ثروت است.

 

نتیجه زندگی دنیا

چنین زندگی‌ای «كَمَثَلِ غَيْثٍ»[14] شبیه باران است. «أَعْجَبَ اَلْكُفّٰارَ نَبٰاتُهُ»[15] اواخر اسفند و اوایل فروردین، باران به زمین باریده، روییدنی درآورده و کشاورزان را شگفت‌زده می‌کند. کنار زمین چقدر می‌ایستند، به‌به و آفرین به فضا می‌گویند، شاد می‌شوند و از این منطقه، گل‌ها و مَرغْزارها[16] تعریف می‌کنند؛ این شگفتی چه مقدار طول می‌کشد؟ نهایتاً تا آخر تیرماه. بعداز آن چه می‌شود؟ این زمینی که مخمل سبز و پر از لاله‌های قرمز واژگون زیبا، سنبل، لاله و غنچه است، چه مقدار مگر می‌ماند؟ دیگر تا آخرهای مرداد.

«ثُمَّ يَهِيجُ»[17] شروع به خشک‌شدن می‌کند، سبزی می‌رود، رنگ‌ها می‌رود، یواش‌یواش تنه، شاخه و برگ‌ها پژمرده می‌شود و رو به بی‌حرکتی می‌رود. «فَتَرٰاهُ مُصْفَرًّا»[18] همه را زرد می‌بینی؛ وقتی خشک می‌شود، دیگر فعالیتی ندارد و رو به زردی می‌رود. «ثُمَّ يَكُونُ حُطٰاماً»[19] سپس خاشاک می‌شود؛ یعنی دیگر به درد هیچ‌چیز نمی‌خورد و روی زمین ریخته می‌شود. اگر گاو، گوسفند، روباه و شغالی رد شود و خیلی گرسنه‌اش باشد، دهان به این خاشاک بزند. می‌گوید زندگی مردمی که فقط آن شش دوره (بازیگری، سرگرمی، خوشگلی، به خود رسیدن، به همدیگر افتخارکردن و دنبال اولاد و ثروتمند شدن) را دارند، مانند این گیاه می‌ماند؛ خودشان اوایل کار (تا چهل‌پنجاه‌شصت سال) که جوان هستند، می‌بینند عجب زندگی خوشگل و زیباست! ولی از شصت به بالا، زندگی برایش پژمرده می‌شود. با خودش ناله می‌کند: وای چه زود تمام شد! وای رفتنی هستیم! وای باید همۀ این‌ها را رها کنیم و داخل قبر بهشت‌زهرا(س) بخوابیم! چه شد! کم‌کم بدن رو به ضعف می‌رود، موهای سر می‌ریزد، خوشگلی از بین می‌رود، اعصاب خرد می‌شود، زانوها درد می‌گیرد، بازوها بی‌رمق می‌شود، کمر جابه‌جا می‌شود، معده دیگر هر غذایی را نمی‌تواند بخورد و آخرین مرحله «يَكُونُ حُطٰاماً» در دل قبر خاشاک می‌شود. تا اینجا در دنیا بود.

عذاب آخرت

اما این انسان خشک، زرد و خاشاک‌شده‌ای که همۀ آن شش بخش (لعب، لهو، زینت، تفاخر، تکاثر فی الأموال و تکاثر فی الاولاد) را از دست داد و مثل زمستان زمین شد، «وَ فِي اَلآخِرَةِ عَذٰابٌ شَدِيدٌ».[20] این یک نوع گیاه یا انسان که در رحم مادر روییدند و داخل زمین کاشته شدند؛ مثل جابه‌جاکردن نهال و گیاهان. در رحم مادر سر از حیات درآوردند، در دنیا کاشته شدند، پنجاه‌شصت سال عمر کردند و بعد هم زرد، خشک و خاشاکِ میان قبر شدند، «وَ فِي اَلآخِرَةِ عَذٰابٌ شَدِيدٌ».

 

زندگی مانند درخت پاک 

اما گروه دیگر از زندگی مادی برخوردار هستند، ولی زندگی مادی‌ای که تکیه بر اصول الهی (حلال و حرام خدا، فرهنگ انبیا(علیهم‌السلام)، کتب آسمانی و عقل) دارد. این گروه با باران معنوی پروردگار که انبیا(علیهم‌السلام) و آیات خدا هستند، در همین زمین نشو و نما و رشد می‌کنند؛ «كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ»[21] مانند درخت پاک. کدام درخت پاک؟ «أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِي اَلسَّمٰاءِ»[22] درخت پاکی که ریشه ثابت است و دائم کار می‌کند، اما تنه و شاخ‌وبرگ خودش را در فضا کشیده. «تُؤْتِي أُكُلَهٰا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهٰا»[23] در هر روزگاری، زمانی و وقتی این شجرۀ طیبه میوه دارد و دیگر کاری به بهار، تابستان، پاییز و زمستان ندارد.

 

شجرۀ طبیه بودن امام حسین(ع)

شجرۀ وجود ابی‌عبدالله(ع) ریشۀ ثابت است و تنه و شاخ‌وبرگشان عالم را گرفته و دائم میوه می‌دهند؛ درس غیرت، حکمت، ارزش، حَمِیّت،[24] اخلاق، صفا، صدق، کرامت و شرف می‌دهند. درخت ماندگاری که تنه و شاخ‌وبرگش تمام فضای هستی را پرکرده. «وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ»[25] من این‌ها را برای مردم مثل می‌زنم، برای اینکه بیدار شوند و حقیقت را بفهمند؛ بفهمند اگر گیاهی با ریشۀ ضعیف در این دنیا باشند، آن رنگ سبز، گل و شادابی ماندگار نیست و دوسه ماه است؛ اما حسین(ع) و حسینیان ماندگار هستند.

 

علت شجرۀ طبیه شدن امام حسین(ع)

امام(ع) چگونه تبدیل به شجرۀ طیبه شدند؟ چه بارانی برای این زمین پرمنفعت، قوی و سودمندتر از باران رحمت پروردگار (انبیای خدا(علیهم‌السلام) و آیات کتاب الهی) است؟ امام(ع) وجود خودشان را کنار این باران در این دنیا کاشتند، از این باران مرتب بهره گرفتند و همۀ ارزش‌های درون باران (وجود انبیای الهی(علیهم‌السلام)) از ایشان طلوع کردند؛ به‌این‌خاطر امام صادق(ع) ایشان را وارث پنج پیغمبر اولوالعزم، یک پیغمبر غیر اولوالعزم(علیهم‌السلام) و ولی‌الله‌الاعظم وجود مبارک امیرالمؤمنین(ع) می‌دانند. «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ» هرچه خوبی داشت، به ارث بردند. «يَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِي اللَّهِ» از ۹۵۰ سال زندگی تبلیغی نوح(ع)، ارزش‌های میوۀ وجود او را به ارث بردید. «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ» طبق آیات قرآن، خدا می‌داند چه ارزش‌هایی در وجود ابراهیم(ع) قرار داشت! همه را ابی‌عبدالله(ع) به ارث بردند؛ یعنی کسی که عقل، قلب، نفس، روح، باطنِ باطن (سِرُّ‌السرّ) و جوارحش را از باران نبوت و ولایت («السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عَلِيٍّ وَصِيِّ رَسُولِ اللَّهِ»[26]) سیراب کند و آن گنجایش را داشته باشد، ابی‌عبدالله الحسین(ع) می‌شود. این علت است برای عظیم، حسین‌شدن و تبدیل‌شدن به شجرۀ طیبه‌ای که «أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِي اَلسَّمٰاءِ (۲۴) تُؤْتِي أُكُلَهٰا كُلَّ حِينٍ».[27]

 

اسوه‌بودن امام حسین(ع)

جمله‌ای هم از خود حضرت(ع) در مورد کلمۀ «اسوه» (سرمشق) نقل کنم که دو بار این جمله در قرآن دربارۀ ابراهیم(ع) و پیغمبر اسلام(ص) به کار گرفته شده. پروردگار می‌فرماید: در ابراهیم(ع) برای شما سرمشق است؛[28] یعنی تمام ارزش‌های وجودی ابراهیم(ع) برای شما سرمشق است. مشق زندگی را از روی او سرمشق بنویسید تا شما هم در حد گنجایش خودتان تبدیل به یک ابراهیم(ع) شوید. یک بار هم دربارۀ پیغمبر(ص) این لغت در سورۀ احزاب آمده: «لَقَدْ كٰانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اَللّٰه أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ».[29]

نمی‌دانم چند بار حضرت حسین(ع) این مطلب را فرمودند. این مطلب هم خطاب به جمعیت‌هاست و به یک نفر نیست؛ چون در کلام حضرت معلوم است که خطاب به جمعیت‌هاست. از مکه تا کربلا ظاهراً به تمام جمعیت‌هایی که برخوردند، فرمودند: «فَلَكُمْ بِي أُسْوَةٌ»[30] برای شما در وجود من سرمشق است؛ اصلاً خود من برای شما سرمشق هستم.

سرسلسلۀ مردم آزاد حسین است

آن‌کس‌ که در این ره سر و جان داد، حسین است

درسی به بشر داد به دستور الهی

درسش عملی بود، نه کتبی، نه شفاهی

اعلامیه از قتلگَه کرب‌وبلا داد

با زینب و سجاد سوی شام فرستاد

این جمله ز خون بود در آن نشریه مسطور 

باید بشر از غیر اسارت شود آزاد

 

روضه امام حسین(ع)

لحظه‌ای که امام حسین(ع) به دنیا آمد، پیغمبر(ص) سریع خانۀ دخترشان آمدند و ظاهراً به ام‌ایمن فرمودند: قنداقه را پیش من بیاور. مادر نگاه می‌کنند، پیامبر(ص) وقتی کودک تازه به‌دنیاآمده را بغل گرفتند، از پهنای صورت اشک ریختند! مادر نمی‌توانند این جریانات را ببینند. سؤال کردند: بابا، چشمتان که به این کودک افتاد، چرا اشکتان جاری شد؟ فرمودند: دخترم، الان امین وحی بر من نازل شد و زمینی را به من نشان داد، این زمین در منطقۀ بین‌النهرین، در منطقه عراق است. روزی بر این جگرگوشۀ شما خواهد آمد که در آن زمین او را محاصره می‌کنند، با لب تشنه او را ذبح و سر از بدنش جدا می‌کنند.

اللهم اغفر لنا و لوالدینا و لوالِدَی والدینا و لمن وجب له حقٌ علینا، اللهم اجعل عاقبة أمرنا خیراً، اللهم ایّد و انصر و احفظ إمام زماننا، اللهم أهلک اعدائنا.

 


[1]. واقعه: ۱۰.
[2]. کامل‌الزیارات، ص۲۰۶.
[3]. مریم: ۶۳.
[4]. مؤمنون: ۱۰ و ۱۱.
[5]. مریم: ۶۳.
[6]. بقره: ۲۲.
[7]. ابراهیم: ۲۴.
[8]. محمد: ۱۲.
[9]. حدید: ۲۰.
[10]. حجرات: ۱۳.
[11]. همان.
[12]. حدید: ۲۰.
[13]. نوح: ۲۷.
[14]. حدید: ۲۰.
[15]. همان.
[16]. مرغزار: سبزه‌زار.
[17]. همان.
[18]. همان.
[19]. همان.
[20]. همان.
[21]. ابراهیم: ۲۴.
[22]. همان.
[23]. ابراهیم: ۲۵.
[24]. حمیت: آزادگی؛ غیرت.
[25]. همان.
[26]. کامل‌الزیارات، ص۲۰۶.
[27]. ابراهیم: ۲۴ و ۲۵.
[28]. ممتحنه: ۴.
[29]. احزاب: ۲۱.
[30]. بحارالأنوار، ج۴۴، ص۳۸۲.

برچسب ها :