سخنراني پنجم
(تهران مسجد امیر)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- مقام والای حضرت ابراهیم(ع) در قرآن
- خدا، مالک حقیقی همه موجودات
- تفاوت ملکیت خدا و انسان
- لزوم دوری از دلبستگی به اموال
- نوع مالکیت خدا
- مالکیت خدا در سورۀ فاتحه
- ثواب خرج برای عزای امام حسین(ع)
- اهمیت مجالس عزاداری امام حسین(ع)
- لزوم کمک به مجالس عزاداری امام حسین(ع)
- معنای مالکیت و ربوبیت خدا در سوره فاتحه
- حضرت ابراهیم(ع)، انجامدهندۀ تمام تکالیف الهی
- امام حسین(ع)، وارث حضرت ابراهیم(ع)
- روضه وداع امام حسین(ع)
«بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین و المعصومین المکرمین».
مقام والای حضرت ابراهیم(ع) در قرآن
«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ».[1] پروردگار عالم در سی جزء قرآن کمالات، اوصاف و ارزشهای ویژهای را برای حضرت ابراهیم(ع) بیان میکند. اولین آیهای که در جزء اول در سورۀ مبارکۀ بقره ذکر شده، آیهای است که بهدرستی دریایی از لطایف، اشارات و معارف در آن موج میزند؛ معاملۀ پروردگار عالم با ابراهیم(ع) و عکسالعمل نشاندادن ابراهیم(ع) در این دادوستد با پروردگار است.
خدا، مالک حقیقی همه موجودات
«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ»[2] خود کلمۀ «رب» ظرفی از حقایق است؛ بسیار مختصرش این است که او مالک واقعی و ملکیت او هم همراه با مربیگری است؛ یعنی مالک و مربی است. ملکیت او هم ذاتی است؛ زیرا تمام موجودات عالم آفریدۀ او هستند و اوست که از مجموعۀ عناصر آفریدهشده موجودات را خلق میکند؛ پس حق مالکیت دارد. این مالکیت هم قابلسلب نیست که انسانی از اینکه مملوک پروردگار باشد، خوشش نیاید و بگوید خودم را از حوزۀ ملکیت او بیرون میبرم. این امکان ندارد و هیچ دری برای بیرونرفتن از حوزۀ مالکیت خدا باز نیست. «لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»،[3] «لله» در آیه مقدم بر همۀ کلمات است؛ یعنی اول «لِلَّهِ» و بعد «مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» آمده. در ادبیات عرب گفتهاند: وقتی در یک جملۀ عربی «اسم» مقدم بر «مطلب» باشد، بر انحصار دلالت میکند.
ما شبانهروز همین ترکیب را ده بار بهصورت واجب به کار میگیریم: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ».[4] «نَعْبُدُ» فعل و فاعل است؛ یعنی ما عبادت میکنیم. «نَسْتَعِينُ» یعنی ما کمک میگیریم. ما نمیگوییم «نعبد إیاک» و «نستعین إیاک»؛ زیرا اگر جمله با این ترکیب بود، یعنی هم تو و هم دیگران را عبادت میکنیم و عبادت انحصاری نبود. تو را میپرستیم، اما بت، پول، دنیا و فرعون را هم میپرستیم. اگر ترکیب آیه در سورۀ حمد «نعبد إیاک» بود، این حرف درست بود، اما «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» میگوییم. اینکه «إِيَّاكَ» را در آیه جلو انداخته، یعنی منحصراً و فقط در مقابل تو تسلیم هستیم و جای دیگر تسلیم نمیشویم.
ماسِوَیالله را مسلمان بنده نیست
پیش فرعونی سرش افکنده نیست[5]
این معنی «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» است. در این آیۀ شریفه هم که «وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» میگوید، «لِلَّهِ» جلو افتاده است. لام سر «لله» لام اختصاص است؛ یعنی مالکیت کل آسمانها و زمین فقط از خداست.
تفاوت ملکیت خدا و انسان
ما چهکاره هستیم؟ میگویم «خانهام»، «پولم»، «علمم»، «دانشم»؛ این «ام» برای ملکیت است. گفتنشان درست است، ولی اهل تحقیق میگویند: این ادعای مالکیت، مالکیت ذاتی نیست و اعتباری است. اعتباری یعنی چه؟ یعنی ممکن است سیل مِلکم را از من بگیرد یا آتشسوزی مالکیت من را به این ده عدد انبار و کارخانه باطل بکند. نهایتاً وجود مبارک ملکالموت بیاید، اشارهای به من بکند، بدنم بیحرکت بشود و کل ملکیتهای من باطل بشود. ملکیت خدا باطلشدنی نیست و ما مالک اعتباری هستیم.
لزوم دوری از دلبستگی به اموال
این دلبستگیهایی که خود من و برادران مؤمنم به ملکهایمان داریم، بد است. ما باید خانه، مرکب، خوراک، محل کسب، کارخانه و دادوستد در اختیار داشته باشیم، ولی این در اختیار داشتن ما باید برای خدا باشد، نه برای خودمان. بگویم: من از این سفره و خانهای که در اختیار من گذاشتهای، فقط در مسئلۀ خیر از آن بهرهبرداری میکنم. برای استراحت، ناهار و شام با زن و بچه، خوابیدن و عبادت میروم؛ دستم را بگیری، نیم ساعت به نماز صبح من را بیدار کنی، این صورتم را روی خاک مهر بگذاری که عادتم شود روزی که بند کفنم را باز کردند و زیر صورتم خاک ریختند، بیگانۀ با این نباشم که ناراحت بشوم؛ بگویم: (شصت سال صورتم را روی خاک گذاشتهام)، دیگر ترسی نداشته باشم.
با پولم هم همین معامله را بکنم؛ یعنی وقتی ما مالکیت خود را اعتباری بدانیم و یقین داشته باشیم، برایمان دلبستگی نمیآید. الان سر سال (اول محرم) است، مثلاً ۱۵۰ میلیون سود مانده و سی میلیون تومان به من خمس تعلق گرفته است که در طول سال با آن کاری نکردهام، اصلاً برای من سخت نیست که سی میلیون تومان را بدهم. من از زمانی که درآمد پیدا کردهام، تا به حال خمس دادهام و فکر میکنم اوّلین قبضی که دارم، بیست تا تک تومان خمس من بوده است. وقتی میخواهم خمس بپردازم، راحت هستم؛ چرا راحت هستم؟ زیرا مقداری آیات قرآن را وارد هستم و میدانم که در این اموال مالک ذاتی نیستم؛ این را ملکالموت در آخر از من میگیرد و به دیگران میدهد و دیگران هم هیچ کاری برای من نمیکنند؛ چرا خودم با این پول، بدن، زبان و گوش کاری برای خودم نکنم؟
نوع مالکیت خدا
این معنی «رب» و مالک ذاتی کل موجودات است. در عین مالکبودن، مربی هم هست. نجاری ده تُن چوب تمیز جنگلی الوارشدۀ داخلی یا خارجی را خریده، در سوله گذاشته و مالک این ده تن الوار است، ولی مالکِ مربی است؛ یعنی دانهدانه این الوارها را برمیدارد و به آنها شکل (مبل، میز، صندلی، منبر، نردبان، سایهبان و...) میدهد. این مالک، مالک مربی است؛ یعنی از آنهایی نیست که الوار را تماشا بکند، بلکه با الوار کار میکند و تربیت نجاری میکند. خدا مالکی نیست که مملوکش را رها کند، بلکه مالکی است که مربی مملوک خود است و دو نوع تربیت هم دارد: تکوینی (ساختن سازمان بدن از رحم تا وقت مرگ) و تشریعی (ارائۀ فرهنگ زندگی به نام «دین»).
مالکیت خدا در سورۀ فاتحه
حالا از فردا صبح به بعد چقدر برای شما لذتبخش است! وقتی در دو رکعت نماز صبح میگویم «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ»،[6] یعنی دارم با مالک مهربانم صحبت میکنم؛ زیرا قبلاز «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» دو بار اسم ویژۀ او، «الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را گفتهام. «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» کدام رب، مالک و مربی؟ آنکسی که یکلحظۀ قبل گفتم نسبت به من رحمان و رحیم است. خدا مالک پرورشدهنده است. وقتی «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» گفتم، دوباره «الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» را تکرار میکنم؛ یعنی این مالک مربی من را در نماز دو بار در کنار رحمانیت و رحیمیت قرار داده است. حالا هم که دارم عبادت میکنم، ترسم را میریزد؛ چگونه؟
این مطلب را در نماز دقت کنید! وقتی میگویم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (۱) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (۲) الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ (۳) مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»،[7] مرا به قیامتی میبرد که هم به من رحمان و هم رحیم است؛ دوباره هم رحمان و هم رحیم است و این عبادت مرا مفت حساب نمیکند. مالک پاداش روز جزاست؛ یعنی میگوید: بندۀ من، عبادت میکنی و گاهی با حال و گریه نماز درستی هم میخوانی، بعد «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» میگویی، نترسی! آن یومالدینی که دست من است، همین الان در نماز به تو اعلام کردهام یک بار رحمان و رحیم هستم، دوباره اعلام کردهام که رحمان و رحیم هستم. آدم با خیال راحت نمازش را میخواند.
آخر حمد هم «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ»[8] میگوید. «الْمَغْضُوبِ وَلَا الضَّالِّينَ» یعنی آدمهای بخیل؛ یعنی بندۀ من، در نماز آمدی و چهار بار هم به تو رحمان و رحیم بودنم را القا کردهام، نسبت به پول آدم آسان و مهربانی باش. ببین به تو چقدر لطف کردهام! تو هم از این پول خمس و زکاتت را بده، به قوموخویش خودت کمک کن، در کار خیر مصرف بکن و مخصوصاً به برپاکردن عزای ابیعبدالله(ع) کمک بکن.
ثواب خرج برای عزای امام حسین(ع)
نمیدانید ائمۀ ما(علیهمالسلام) چه پولی برای ابیعبدالله(ع) خرج میکردند! گوشهای از آن را بگویم. کسی که مداحی و شعر بلد بود و سواد داشت، در زمانی غیر از محرم و صفر به دیدن امام صادق(ع) آمد. امام(ع) فرمودند: ذکر مصیبتی از ابیعبدالله(ع) برای من بخوان. گفت: چشم. فرمودند: پس شروع نکن تا تمام زنان و دختران حاضر در خانه را هم بگویم پشت پرده بنشینند؛ یعنی مجوز کامل دادهاند که در این مجالس صدای ناله، گریه و فریاد زنان را مردان بشنوند تا بیشتر برای گریه تحریک بشوند؛ زیرا آنها رقّت قلب و عواطفشان از ما بیشتر است. میگوید: من خواندم. امام صادق(ع)، زنها و بچهها ناله و اشکشان بند نمیآمد. چهکار کرد! من دیگر روضهام را ختم کردم. امام(ع) به خانمها فرمودند: هرچه گردنبند، دستبند و گوشواره دارید، دربیاورید و به قسمت مردانه بدهید. همه را آوردند. خود ایشان هم پول سنگینی در بغچه گذاشتند و فرمودند: مزد این روضهخواندن تو و گریاندن من، زن و بچهام را خدا در قیامت به تو میدهد. این هدیه برای روضهات نیست؛ روضهای که خواندی، خیلی گران است! ما نداریم که بدهیم، خدا باید عطا کند. نقطهای که دشمن۱۵۰۰ سال از آن بسیار ترسیده، فقط حضرت حسین(ع) است.
اهمیت مجالس عزاداری امام حسین(ع)
تقریباً اوایل طلبگی و سکونتم در قم بود و داشتم شرح لمعه میخواندم. یک بار همدرس و هممباحث من گفت: میخواهم فلان مرجع تقلید (از دنیا رفته است) را شبی در حجرۀ مدرسه برای شام دعوت کنم؛ آن هم مراجع دورۀ گذشته که من هم باور نمیکردم. گفتم: من فکر نمیکنم. پیش آن مرجع رفت و گفت: آقا، ما دو نفر طلبهایم، دوست داریم شام حجرۀ ما (حجرههای قدیمی کهنۀ گنبد گِلی) بیایید. گفت: میآیم. در صحن نمازم را میخوانم، بعد خودم میآیم؛ نمیخواهد دنبال من بیایید. آمد. بعداً معلوم شد که در نجف پیش عموی پدر من درس بالای نجف را خوانده بود. وقتی مرا شناخت، تا آخر عمرش با او رفتوآمد داشتم و اجازۀ روایت بیستصفحهای هم برای من نوشت.
آن شب به من گفت: سفر دریایی داشتم و باید ۲۷-۲۸ شبانهروز روی آب میبودم. یکی از همسفرهای من کشیش معروف مسیحی بود. شکل و قیافۀ مرا که دید، گفت: آخوند مسلمانها هستی؟ گفتم: بله. گفت: آخوند کدام گروه؟ گفتم: شیعه. گفت: خوش به حالتان! گفتم: برای چه؟ گفت: ما هفتهای یک روز مردم را به کلیسا دعوت میکنیم (آن زمان هنوز تلفن همراه و این حرفها نبود، کارت میفرستادند)، دویست نفر مرد و زن را دعوت میکنیم، بیست نفر میآیند! آنها هم قدخمیده، ورشکسته و نزدیک مردهشوخانه؛ جوانها نمیآیند. دین ما در حال نابودی است.
بعداً که من حدود چهاردهپانزده کشور اروپایی رفتم، دیدم آنچه ایشان پنجاه سال پیش به من گفته، راست است. بعضی کشورهای اروپایی مثل انگلیس و ایتالیا را رفتهام. کلیساهایی که اگر الان بخواهد ساخته بشود، میلیاردی خرج آن است. به کلیسایی رفتم، کل طاق آن از خشتهای کوچک نقره و طلا بود. خدا میداند مهمترین کلیساهای آلمان، فرانسه و... در بهترین زمانها ۱۸-۲۲ نفر جمعیت دارد. من امسال در ایتالیا از کشیش میلان و بعد در واتیکان از وزیر پاپ پرسیدم: مسیحیت رو به پیشرفت است؟ گفت: رو به نابودی است! گفتم: مسیحیهای عالم چهکار میخواهند بکنند؟ گفت: دارند لائیک میشوند و کاری از دست ما برنمیآید. الان مسیحیت کاتولیک[9] اداره و موزه شده است؛ مردم اروپا میروند، بلیت میگیرند و کلیساها را تماشا میکنند.
آن کشیش به این مرجع گفت: شما برای جمعکردن پنجشش هزار نفر خرجی نمیکنید و کارت هم نمیفرستید، بهاینخاطر دینتان ماندگار است و جامعۀ شما لائیکبشو نیست. چهار نفر گناهکار، عوضی و بیدین از آنها درمیآید، اما بدنۀ اصلی شما تا دنیا دنیاست، ثابت است. شما خرجی نمیکنید، کارتی نمیفرستید و تلفنی نمیکنید، اما در ایام محرم و صفر پارچهای در چوب میکنید (آنوقتها روضه فقط محرم و صفر بود، فاطمیه، رجبیه و... نبود) و روی آن پارچه «یا اباعبدالله» مینویسید و مردم مثل مور و ملخ میریزند. ما در این کلیساها یک نفر را نمیتوانیم به گریه بیندازیم؛ اگر گناهان عمرشان را به رخشان بکشیم و اینها را تحریک بکنیم، اصلاً هنر گریاندن یک نفر را نداریم. درحالیکه شما وقتی با آن «یا اباعبدالله» مردم را جمع میکنید، دین را به آنها یاد میدهید، آخر سخنرانیتان با حالت تواضع و آرامآرام هم که «السلام علیک یا اباعبدالله» بگویید، چقدر راحت مردم را میگریانید! این دین با اباعبدالله شما ضمانت شده است و از بین نمیرود. مردم! تا میتوانید برای اباعبدالله(ع) خرج کنید.
لزوم کمک به مجالس عزاداری امام حسین(ع)
کسی که فکر کنم سیسالش هم نشده است، ایام خاص مثل عرفه، ماه رمضان، دعای کمیل و احیا پای منبرم میآید و کمکهای خوبی هم به جلسات ما میکند. دیروز یا پریروز از مسئول جلسۀ صبح پرسیدم: فلانکس پیدایش نیست؛ تلفن بزن که بیاید. گفت: اتفاقاً روز اول محرم تلفن زدم و گفتم روضه شروع شده است. گفت: نمیتوانم بیایم. گفتم: چرا؟ گفت: چند روز است چهلپنجاه میلیون تومانم را برداشتهام، خیلی گشتهام تا منطقۀ فقیرنشینی را پیدا کردهام که روضۀ درستوحسابی بخوانند؛ گفتهام آنجا ده شب بهترین واعظ و مداح را دعوت بکنند و شام بدهند که آنها هم از سفرۀ اباعبدالله(ع) فیض ببرند. هیچکس هم نمیداند این کار را میکنم؛ گفتهام کسی پول میدهد و شما این کار را بکنید. خودم هم گوشهای مینشینم، حال میکنم. ببینید به منطقهای رفته که با مقداری پول حسینی نگه دارد! این جوانی است که هدایت شده و خدا دستش را گرفته. میگویند مگر هرکسی لیاقت دارد پشتوانۀ کار اباعبدالله(ع) بشود؟ من میگویم بله. نگویید لیاقت ندارد، رد و طرد نکنید؛ همه لیاقت دارند، اما گاهی این لیاقت را تعطیل میکنند که حیف است! گاهی هم این لیاقت را تعطیل نمیکنند.
معنای مالکیت و ربوبیت خدا در سوره فاتحه
«رب» یعنی مالک تربیتکننده؛ آنهم چه مالکی که در عرض هفتهشت ثانیه چهار بار ربوبیت خودش را با رحمانیت و رحیمیت به ما القا میکند و ترس ما را از «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» میریزد! میگوید: تو که عبادت میکنی و من هم که رحمان و رحیم هستم، پس دغدغهای برای روز قیامتت نداشته باش. تو که «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ» هستی و بخیل در پول، طمعکار و حرامخور نیستی، پس از قیامت خودت نترس. میدانی در قیامت با چه کسی رودررو هستی؟ با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» و «الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». اصلاً نماز دنیایی از عواطف، لطایف، عنایات و فیوضات پروردگار است. من همیشه وقتی که نماز صبح و ظهر میخوانم، در دعایم به پروردگار میگویم: خدایا، تا لحظۀ آمدن ملکالموت خودت مواظب من باش که از نماز کسل نشوم. من برای تو نماز میخوانم. خدایا، من را از فیوضات نماز، رحمانیت، رحیمیت، «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»، «إِيَّاكَ نَعْبُدُ» و «إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» خودت بهرهمند کن. نماز شاهکلید زندگی است.
حضرت ابراهیم(ع)، انجامدهندۀ تمام تکالیف الهی
این خدا میگوید: من ابراهیم(ع) را با تمام تکالیف لازم درگیر کردم. به عبارت دیگر من که مالکِ مربی، رحمان رحیم، دوباره رحمان رحیم، «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» و «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» هستم، تمام تکالیف لازم برای یک انسان را به ابراهیم(ع) ارائه کرد و گفتم: این تکلیف مالی است، این تکلیف زن و بچه به عهدۀ توست، این تکلیف بدن، عقل و فطرت توست و این تکلیف تو در مقابل مردم، عبادات و آیندگان؛ با شوقوذوق قبول کرد. بعداز قبولکردن چهکار کرد؟ «فَأَتَمَّهُنَّ»[10] تمام اجزای تکالیف الهیه را بدون کمکردن ارائه کرد. به او گفتم: حالا که تمام اجزای تکالیف را ارائه کردی، لیاقت یافتی که تو را بهعنوان سرمشق برای «ناس» (تا آخرین نفری که تا روز قیامت خلق میکنم و با مردن او قیامت برپا میشود) قرار بدهم که اگر بندگانم میخواهند راه نجات را طی بکنند، به تو اقتدا بکنند.
امام حسین(ع)، وارث حضرت ابراهیم(ع)
سؤال: حالا ابراهیم(ع) کجاست؟ او که نیست! فرهنگ، دین و سرمشق او کجاست؟ میخواهم به او اقتدا بکنم، چهکار بکنم؟ وظیفه ما را برایمان روشن کردهاند؛ «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ»،[11] به حسین(ع) اقتدا کن، گویی به ابراهیم(ع) اقتدا کردهای. چرا؟ زیرا مقام «فَأَتَمَّهُنَّ» و «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» کاملاً در وجود ابیعبدالله(ع) طلوع دارد؛ به روش، منش، دین و خود ایشان اقتدا کن. اقتدای به حسین(ع) اقتدای به ابراهیم(ع)، نوح(ع)، موسی(ع)، عیسی(ع)، پیغمبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) است.
روضه وداع امام حسین(ع)
این حسین است کز برایش جبرائیل
وحی را نغمهسرایی میکند
این حسین است کز غبار خاک او
حور جنت توتیایی میکند
این حسین است کز پی تعظیم او
عرش قامت را دوتایی میکند
این حسین است کانچه دارد از خدا
در ره عشقش فدایی میکند
این معنا را زینب کبری(س) خیلی خوب درک کرده بودند! بعداز نماز ظهر عاشورا که آن هجده نفر شهید شده بودند، ابیعبدالله(ع) نزدیک خیمهها آمدند و فرمودند: با همۀ شما میخواهم خداحافظی کنم. زینب کبری (س) جلو آمدند و مثل ابر بهار گریه کردند. این را دقت کنید که زینب کبری(س) خیلی فهم بالایی داشتند! امام(ع) فرمودند: خواهرم، صبر کن؛ جدم، مادرم، پدرم و برادرم رفتند، من هم حالا باید بروم. زینب کبری(س) فرمودند: حسین جان! من همۀ آنها را در تو میبینم. من نمیتوانم قانع بشوم. جد و مادرتان رفتند، اما شما بروی، همه رفتهاند! امام حسین (ع) این است.
یا اباعبدالله(ع)، حالا ما هم شما را داریم و میدانیم که نمیتوانند شما را از ما بگیرند؛ اما اگر روزی شما را از ما بگیرند، معنایش این است که همهچیز (خدا، انبیا(علیهمالسلام)، ائمه(علیهمالسلام) و قرآن) را از ما گرفتهاند. خدایا، این نعمت را برای ما، زن و بچهها و نسل ما نگه دار که ما هم دنیا، آخرت، شما و انبیا(علیهمالسلام) را داریم؛ حسین(ع) یک نفر نیست، همه است.
الهی، اکبر از تو، اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
اگر صدبار دیگر بایدم کشت
حسین از تو، سر از تو، پیکر از تو
صبا از من برو سوی مدینه
بگو با مادرم کی بیقرینه
بیا یکدم به بالین حسینت
تسلی ده به کلثوم و سکینه[12]
بیا ببین خواهران و دخترانم همه بیتاب شدهاند! بیا همه بیقرار شدهاند!
[1]. کاملالزیارات، ص۲۰۶.
[2]. بقره: ۱۲۴.
[3]. آلعمران: ۱۸۹.
[4]. فاتحه: ۵.
[5]. شعر از اقبال لاهوری.
[6]. فاتحه: ۱.
[7]. فاتحه: 1-4.
[8]. فاتحه: ۷.
[9]. کاتولیک: فرقهاى از مسيحيان كه پاپ را پيشواى دين خود میدانند؛ لغتنامه دهخدا.
[10]. بقره: ۱۲۴.
[11]. کاملالزیارات، ص۲۰۶.
[12]. شعر از نیّر تبریزی.