روز اول سخنرانی استاد به همراه مداحی سید مهدی میرداماد
(تهران حسینیه هدایت)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید«بسم الله الرحمن الرحیم؛ الحمد لله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الأنبیاء و المرسلین حبیب إلهنا طبیب نفوسنا ابی القاسم محمد صلی الله علیه و علی اهلبیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
مقدمۀ بحث
راهرفتگان و سالکان الی الله فرمودهاند: محبت کیمیاست که این کیمیا مس وجود انسان را طلا میکند. همچنین میفرمایند: کل عالم هستی براساس محبت به وجود آمده است؛ دوست داشت و عاشق بود، به وجود آورد. این محبت که محبت حقیقی است، آتشی در دل شعلهور میکند، شعلهور نمیشود.
عشق مبدأ هستی
مبدأ این محبت و عشق، جمال و جلال، شئون وجود مقدس و جلوههای اوست. وقتی چشم دل از آن جمال و جلال، آن شئون و جلوهها و بهتعبیر روایات، از آن وجهالله میبیند، در دل شعلهور و فروزان میشود، بر کرسی دل بهعنوان حاکم و فرمانروا مینشیند و به عقل، روح، اعضا و جوارح، گوش و چشم فرمان میدهد.
خداوند در حدیث قدسی میفرماید: «كُنْتُ سَمْعَهُ اَلَّذِي يَسْمَعُ بِهِ»[1] من گوش عاشقان هستم که گوششان میشنود، «وَ بَصَرَهُ اَلَّذِي يُبْصِرُ بِهِ» من چشم عاشقان هستم که میبیند یا گریه میکند. من چشم عاشق هستم که میتواند با دیدن جمال، جلال، جلوهها و حقایق اشک بریزد. در سورهٔ مائده میگوید: «أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ اَلدَّمْعِ مِمّٰا عَرَفُوا مِنَ اَلْحَقِّ»[2] اگر اشک جاری میشود، از آن ناحیه جاری میشود و کاری به خود چشم ندارد.
عشق از معشوق اول سر زند
تا به عاشق جلوهٔ دیگر کند[3]
یعنی اگر معشوق فهمیده نشود، عشقی به وجود نمیآید. اگر جمال، جلال و جلوهها دیده نشود، عشقی حاصل نمیشود. اگر وجهالله با چشم دل دیده نشود، عشق حاصل نمیشود. امام باقر(ع)، امام صادق(ع) و حضرت هادی(ع) میفرمایند: «نَحنُ وَجهُ اللّه»[4] وجه ذات مستجمع جمیع صفات کمال، ما هستیم. وقتی که انسان با مطالعه و شنیدن، «وجهالله» را بشناسد و با چشم دل ببیند، عشق جلوه میکند و این عشق است که حاکم و فرمانروا و همه کاری در دستش است. ما باید بهدنبال این عشق و تحصیل این محبت برویم.
فواید عشق به اهلبیت(ع)
اکنون برای اینکه بدانید همهکاره عشق است، این روایت بسیار ناب ملکوتی، عرشی و نورانی را که کتابهای مختلف نقل کردهاند، از جلد بیستوهفتم بحارالأنوار برایتان نقل میکنم. بحارالأنوار نیز از کتابهای قرن سوم، چهارم و پنجم نقل میکند. پیغمبری که عالم ملک و ملکوت است، پروردگار علمِ جن و انس و فرشتگان را به او هدیه کرد و براساس روایاتمان، گذشته و آیندهٔ جهان کف دست اوست، میفرماید: «حُبُّ أَهْلِ بَيْتِي يَنْفَعُ مَنْ أَحَبَّهُمْ فِي سَبْعَةِ مَوَاطِنَ مَهُولَةٍ»[5] عشق به اهلبیت من، به هر کسی که عاشقشان باشد، در هفت جای بسیار هولناک، ترسناک و وحشتناک منفعت میدهد. آن عشق منفعت میدهد، فرمانروا و همهکاره است. این متن روایت است که میگوید محبت در هفت جای بسیار هولناک و خطرناک به عاشق سود میدهد. محبت سود میدهد.
جایگاه اول؛ مرگ
موطن اول، «عِنْدَ اَلْمَوْتِ»؛ مرگ وحشتناک است، از لغتش همه میترسند. وقتی طبیب به یک بیمار خبر میدهد فلان مرض را گرفتهای، از ترس و وحشت بههم میریزد. همه نمیخواهند بمیرند، اما میمیرند. مرگ چهرۀ هولناک و وحشتناکی برای مردم دارد. شخصی به امام صادق(ع) عرض میکند: ما چطور میمیریم؟ مرگ برای ما هم (یعنی برای ما عاشقان) وحشتناک و ترسناک است؟ حضرت میفرماید: هنگام مرگ تمثلی برای شما پیدا میشود که در آن عالم تمثل با چشمتان پیغمبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، امام مجتبی(ع) و ابیعبدالله(ع) را میبینید. ملکالموت به شما میگوید: نگران نباش! من که برای بردنت بالای سرت آمدهام، مانند پدری مهربان برای تو هستم.
وقتی ملکالموت میگوید بالای سرت را ببین که چه کسانی ایستادهاند و او میبیند، خوشترین لحظهاش این است که به ملکالموت بگوید اگر بناست پیش اینها بروم، جان مرا زودتر بگیر. این محبت است.
محبت فرمانرواست، یعنی همهکاره این عشق است. معشوق این عشق چه کسانی هستند؟ اهلبیت. «أَهْلُ بَيْتِي كَسَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ»[6] مرگ برای عاشق ما هولناک نیست، ترس وحشت ندارد. امیرالمؤمنین(ع) به حارث همدانی فرمود: حارث! هر شیعهای که در شرق و غرب عالم بخواهد بمیرد، تا من را نبیند، نمیمیرد.
ای که گفتی فمن یمت یرنی
جان فدای کلام دلجویت
کاش روزی هزار مرتبه من
مُردمی تا بدیدمی رویت
این عشق است. معشوق میگوید میخواهی عاشق من بمانی، شرایطی دارد؛ بالاترین شرطش پاکی است. از این فسادها، گناهان، جرمها، فسق و فجورها پاک بمان و خودت را نگه دار. چقدر ضعیف و بدبخت و کوچک هستی!
جایگاه دوم؛ برزخ
جای دومی که این عشق به داد میرسد و فرمانرواییاش را ظهور میدهد و مشکل را حل میکند، «فِي اَلْقَبْرِ» یعنی برزخ است، نه این قبر زمین. آنجا این عشق فرمانرواییاش را به کار میاندازد، چرا؟ چون تنها وارد برزخ میشویم، تنهایی ترس و اضطراب دارد، همه من را گذاشتهاند و رفتهاند، نمیتوانستند هم بمانند، هیچکس نمانده است.
وقتی مرحوم آیتاللهالعظمی حاج شیخ مرتضی آشتیانی را بیرون در ورودی حرم حضرت رضا(ع) دفن کردند، شب اول قبرش (شب اول برزخش)، یکی از خانوادهاش از بسکه با ایشان پیوند روحی و قلبی داشت و انگار جدا نشده بود، میگوید او را در مکاشفۀ آن شب دیدم. عرض کردم: در بهترین مکان دفنت کردهاند و چهارقدمی قبر امام هشتم هستی، چه بر تو گذشت؟ گفت: همه رفتند، یکمرتبه دیدم دو فرشته برای سؤالاتشان در عالم برزخ کنارم هستند. هنوز شروع نکرده بودند، دیدم پیغمبر(ص) تا امام عصر(عج) بالای سرم ایستادهاند، به دو فرشته گفتند: او تازه از دنیا رفته و خسته است. هر سؤالی دارید، از ما بکنید، ما جواب میدهیم.
جایگاه سوم؛ محشر
سومین جایی که عشق فرمانروایی میکند، «عِنْدَ اَلْقِيَامِ مِنَ اَلْأَجْدَاثِ» زمانی است که خدا امر میکند قبرهایتان شکافته شود و بدنها به شما برگردد؛ چون میخواهید وارد محشر شوید. میلیاردها جمعیت در محشر است، جایگاه ما کجاست؟
امام صادق(ع) به ابراهیم مخارقی فرمود: «تَكُونُوا مَعَنا» با ما هستید، وقتی از قبر بیرون آمدید، نگران محشر نباشید که کجا شما را سوق دهند و با فرمان بگویند کجا بایست. خداوند در سورۀ رعد میفرماید: وقتی شما مؤمنین از قبر بیرون میآیید، «وَ اَلْمَلاٰئِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بٰابٍ»[7] فرشتگان رحمت از روبهرو، دست راست، پشتسر و بالای سر هجوم میآورند و دست به سینه میگذارند و میگویند: «سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ بِمٰا صَبَرْتُمْ»[8] شما بودید که در راه اهلبیت ایستادگی کردید و تا آخر عمر پای ابیعبدالله(ع) ایستادید؟ «سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ بِمٰا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى اَلدّٰارِ».[9]
جایگاه چهارم؛ پروندهها
چهارمین جایی که این عشق فرمانروایی میکند، راجعبه پروندههاست. پروندهها را دست مردم میدهند و خطاب میکنند (این یک خطاب با محبت نیست، خطاب حکومتی است): «اِقْرَأْ كِتٰابَكَ كَفىٰ بِنَفْسِكَ اَلْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً»[10] پروندهات را بخوان، بس باشد که خودت به این پرونده خراب و کثیف نمره بدهی. این خطاب برای دیگران است، اما برای ما چیست؟
چهارمین جایی که عشق به فریاد میرسد، «عِنْدَ تَطَايُرِ اَلصُّحُفِ» وقتی است که پروندهها را پخش میکنند. عشق میگوید پرونده این شخص را به دست راستش بدهید. «وَ أَصْحٰابُ اَلْيَمِينِ مٰا أَصْحٰابُ اَلْيَمِينِ (27) فِي سِدْرٍ مَخْضُودٍ (28) وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ (29) وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ (30) وَ مٰاءٍ مَسْكُوبٍ (31) وَ فٰاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ (32) لاٰ مَقْطُوعَةٍ وَ لاٰ مَمْنُوعَةٍ».[11]
پیغمبر(ص) میگوید: پروندۀ شما یک تیتر دارد. عنوان «صحیفةالمؤمن» تیتر پرونده مؤمن (یعنی شیعه) است. ما دلیل داریم برای همۀ این حرفهایمان، کاری هم به حرفهای مخالفین نداریم که هیچ دلیلی ندارند، فقط یاوه میگویند. فقط شیعه اهل نجات و موردمحبت خداست. خدا فقط از شیعه رضایت دارد. تیتر پروندۀ شما این است: «صحیفة المؤمن حب علیبنابیطالب(ع)».
جایگاه پنجم؛ حسابرسی اعمال
جایگاه پنجمی که این عشق پادرمیانی میکند، «عِنْدَ اَلْحِسَابِ» وقت رسیدگی به پرونده است. آنجا به شما میگویند که رسیدگی به حساب شما بسیار آسان است. برای شما مته لای خشخاش نمیگذارند. یکپارچه خوبیهای دنیایتان را میبینند و میگویند: مهر بزنید. یکپارچه گناهانتان را میبینند و میگویند: ببخشید.
جایگاه ششم؛ وقت میزان
جایگاه ششم، «و عِنْدَ اَلْمِيزَانِ» وقتی است که میخواهند پروندهتان را بِکِشند. به این آیۀ جالب دقت بفرمایید: «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوٰازِينُهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ»؛[12] «ثَقُلَتْ مَوٰازِينُهُ» یعنی کسی که وزن پروندهاش سنگین است. الله اکبر!
«إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ... كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي»[13] ما که اهل قرآن و اهلبیت هستیم، فکر بکنید وزن پروندۀ ما چقدر خواهد بود؟ قرآن و اهلبیت چقدر وزن دارند؟
کسی که در حد خودش با حلال و حرام قرآن زندگی میکند، یعنی قرآن با اوست، عمل به قرآن و اقتدای به اهلبیت در پروندهاش است. «فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوٰازِينُهُ فَأُولٰئِكَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ» روز قیامت تا بهشت و رضای خدا، هیچ مانعی سر راهش نخواهد بود. «فلاح» یعنی برداشتن موانع؛ این سنگینی پروندۀ شیعه است.
جایگاه هفتم؛ صراط
هفتمین جایگاه هم «وَ عِنْدَ اَلصِّرَاطِ» است. این عشق فرمانروایی پرقدرتش، وقتِ گذشتن از صراط نشان داده میشود. اینجا خدا و پیغمبر(ص) میفرمایند: علی(ع) اول جاده ایستاده است تا تمام جهانیان از جاده رد شوند. هر کسی را علی(ع) اجازه رفتن به بهشت داد، میتواند برود. این قدرت محبت است.
اول سر و کار ما با علی(ع) است. دوم یکی از طلبهای ابیعبدالله(ع) از پروردگار (خوب دقت کنید، مطالبه دارد) آمرزش گناهان گریهکنندگان است. ایشان به پیغمبر(ص) و پدر و مادرش میگوید برای گریهکنندگانم دعا کنید. پیغمبر(ص) به زهرا(س) گفت: دست تمام وابستگان به حسینت را خودم میگیرم و میبرم. این قدرت محبت است.
عشق تو میکشاندم شهر به شهر، کو به کو
مهر تو میدواندم پهنه به پهنه، سو به سو
محبت «نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ»[14] خدا این آتش را در دلهای ما برافروخت. امید هم به شما بدهم، پیغمبر(ص) فرمود: این آتش حسینِ من در دلها سرد نمیشود.
روضه
روز اول محرم است، شب جمعه است، قاتی همۀ انبیا و ائمه و ارواح اولیا بشویم.
«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِاللَّهِ» امام هشتم از روز اول محرم تا روز عاشورا روضه داشت. شیعهها میآمدند؛ یکی از آنهایی که امروز برای روضه آمد، ابنشبیب بود. جلو آمد، امام هشتم داشت گریه میکرد، (نه اینجور گریه)، امام هشتم فرمود: کربلا پای چشم ما را زخم کرد. «یا ابْنَشَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ...»[15] اگر تا آخر عمرت خواستی برای چیزی یا برای داغی، مصیبتی، پدری، مادری، برادری و فرزندی گریه کنی، «فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ» گریهات را بهطرف ابیعبدالله(ع) جهت بده.
[1]. إرشادالقلوب، ج1، ص91 (حدیث قدسی).
[2]. سورهٔ مائده، آیهٔ 83.
[3]. شعر ناصرالدین شاه دربارهٔ امام حسین(ع).
[4]. بحارالأنوار، ج4، ص6؛ الكافی، ج۱، ص۱۴۵، ح۷.
[5]. بحارالأنوار، ج27، ص162.
[6]. کنزالعمال، ح34151؛ وسائلالشیعه، ج27، ص34.
[7]. سورهٔ رعد، آیهٔ 24.
[8]. سورهٔ رعد، آیهٔ 24.
[9]. سورهٔ رعد، آیهٔ 24.
[10]. سورهٔ إسراء، آیهٔ 14.
[11]. سورهٔ واقعه، آیات 27 - 33.
[12]. سورهٔ أعراف، آیهٔ 8.
[13]. إرشادالقلوب، ج1، ص131.
[14]. سورهٔ همزه، آیهٔ 6.
[15]. وسائلالشیعه، ج13، ص503.