الهی ، بدون لطفت همه در کام مرگند ، همه در کام مرگند ، همه ازاحسانت شرمنده اند عارفان از شراب عشقت مستند ، بی اراده تو همه بی پا و دستند .
الهی ، صبح هستی از افق اراده ات پدیدار شد ، جهان خفته در زمستان از نسیم بهارت بیدار شد ، قلب مشتاقانت مرکز اسرار شد .
الهی ، سینه عارفان از رحمتت منبع انوار شد ، دل عاشق برای نشان دادن جمالت آینه دار شد .
الهی ، ندانم عاقبت کارم بکجا خواهد کشید ، مرا فرست بشارت و نوید
الهی ، این شرمند از تو جز خیر ندید ، گوشم آوای رحمت شنید کامم شراب محبت چشید ، مغفرت گناهم را به نابودی کشید .
برگرفته از کتاب مونس جان