قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

از خاك تا افلاك

ابن بطوطه در سفرنامه خود مى نويسد : در طول سفر خود گذرم به شهر ساوه افتاد ، گروهى را ديدم كه از نظر قيافه و اطوار بر ساير مردم برترى دارند ، سؤال كردم : اينان كيانند ؟ گفتند : مريدان و شاگردان شيخ جمال ، پرسيدم شيخ جمال كيست ؟ گفتند : مدرسى بود عالم و شخصيتى بود با كمال ، در عين داشتن زيبايى باطن از جمال ظاهر هم برخوردار بود ، به همين خاطر به او مى گفتند شيخ جمال .
از منزل تا مدرسه اى كه درس مى داد مقدارى راه بود و او هر روز آن راه را طى مى كرد ، زنى شوهردار او را ديد و عاشق او شد ، اندكى حوصله كرد تا شوهرش به سفر رود ، مى دانست كه شيخ جمال با قدرت و قوت ايمانى كه دارد به دام نمى افتد ، نقشه اى خائنانه طرح كرد ، پير زنى را ديد ، پولى در اختيار او گذاشت به او گفت : درب خانه من بايست ، چون شيخ به اينجا رسيد به او بگو : جوانى دارم مدت هاست به سفر رفته ، نامه اى از او براى من رسيده اين نامه را براى من بخوان ولى سعى كن او را به دهليز خانه بياورى ، نقشه عملى شد ، شيخ وارد دهليز شد درب خانه را زن جوان قفل كرد و به شيخ گفت :
اگر در برابر من مقاومت كنى به بام رفته و اهل محل را خبر مى كنم كه در نبود شوهر من ، اين مرد به من قصد خيانت دارد !
شيخ وقار خويش را حفظ كرد و با زن به اطاق رفت ، چون او را به خود دلگرم نمود ، محل قضاى حاجت را از وى پرسيد ، زن محل قضاى حاجت را نشان داد ، شيخ به آنجا رفت و با قلم تراش خود موى سر و صورت و ابروان خود را از بيخ و بن تراشيد ، شكل كريهى پيدا كرد ، از محل قضاى حاجت بيرون آمد ، زن با ديدن او سخت متنفر شد ، قفل درب را گشود و وى را از خانه بيرون كرد داستان ورع و پاكدامنى او در ميان مردم پيچيد ، گروهى براى اتصال به رشته هدايت به او گرويدند و هم اكنون در اين شهر به شاگردان و مريدان شيخ جمال مشهورند .
آرى ، مردان خدا ، محبوب خود را همه جا حاضر و ناظر مى بينند و آخرت ابدى و نعمت مقيم و سرمدى را با لذت چند لحظه اى دنيا معامله نمى كنند ، كمال لذت آنان در اطاعت و اجتناب از محرمات است و راز و نيازشان با معشوق حقيقى عالم.


منبع : برگرفته از کتاب حکایت عبرت آموز استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه