فارسی
يكشنبه 02 دى 1403 - الاحد 19 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
حکایات عبرت آموز
ارسال پرسش جدید

اخلاق الهى‏

اخلاق الهى‏
    ابراهيم بن عباس مى‏گويد: هرگز حضرت امام رضا عليه السلام را نديدم كه با سخنش به كسى جفا كند و هرگز نديدم كه سخن كسى را پيش از آنكه به پايان آورد قطع نمايد و احدى را از نياز و حاجتى كه قدرت بر ادايش داشت ردّ نساخت و هرگز پايش را در برابر همنشينى دراز ...

سخط الهى‏

 سخط الهى‏
  ابو هاشم قرشى مى‏گويد: زنى از يمن به منطقه ما آمد و بر ديار ما وارد شد. او را سريّه مى‏گفتند، به وقت شب از او ناله و زارى مى‏شنيدم، به خدمتكار خانه گفتم: در احوال اين زن دقت كن ببين چه مى‏كند؟ او را ديد چشم از آسمان برنمى‏دارد و همانگونه كه به سوى ...

داستان رهائى و نجات از بركت بسم‏الله‏

داستان رهائى و نجات از بركت بسم‏الله‏
  آورده‏اند كه بشر حافى در بدايت جوانى، رندى بود پرده حيا از پيش برداشته، و به شوخ چشمى و بى‏باكى رايت فاسقى و ناپاكى برافراشته، پيوسته مسكن او در خرابات و مصاحب خراباتيان بودى و اسباب فساد مهيا ساختى، هر شام در پرده ظلام جان معصيت به كام رسانيدى، ...

اى شيعه آل محمد تقوا !

  اى شيعه آل محمد تقوا !
راوى مى‏گويد :  نزد حضرت صادق آمدم اطاق از حاضران پر بود ، از اهل خراسان و شام و ديگر شهرها ، من براى نشستن جايى نيافتم ، امام صادق عليه‏السلام كه تكيه داده بود روى پا نشست و فرمود : اى شيعه آل محمد ! راستش اين است كه از ما نيست كسى كه هنگام خشم خوددار ...

حق مهمان بر مهماندار

حق مهمان بر مهماندار
ارباب تاریخ نوشته اند : سیصد اسیر از محلى نزد معن بن زائده که از سرداران بزرگ بود آوردند . معن به کشتن همه آنان فرمان داد . جوانى در میان اسیران که هنوز به سنّ بلوغ نرسیده بود گفت : اى امیر ! تو را به خدا سوگند مى دهم ما را مکش تا هریک آبى بیاشامیم . معن ...

از خاك تا افلاك‏

 از خاك تا افلاك‏
  ابن بطوطه در سفرنامه خود مى‏نويسد: در طول سفر خود گذرم به شهر ساوه افتاد، گروهى را ديدم كه از نظر قيافه و اطوار بر ساير مردم برترى دارند، سؤال كردم: اينان كيانند؟ گفتند: مريدان و شاگردان شيخ جمال، پرسيدم شيخ جمال كيست؟ گفتند: مدرسى بود عالم و ...

قلّت عمل در برابر كثرت ثواب‏

 قلّت عمل در برابر كثرت ثواب‏
  مى‏گويند: گروهى به عيادت مريضى رفتند، در ميان آنان جوان لاغر اندامى بود، مريض به او گفت: اين لاغرى تو از چيست؟ پاسخ داد: علّتش امراض و اسقام است. گفت: تو را به خدا قسم حقيقت حالت را به من بگو. جوان گفت: شيرينى دنيا را چشيدم تلخ بود، زر و زيورش نزدم ...

حكايات ذوالقرنين‏

حكايات ذوالقرنين‏
  ذوالقرنين كه نامش در قرآن مجيد آمده با لشگر فراوانى از بيابانى عبور مى‏كرد، پيرمردى را ديد مشغول نماز است و به عظمت ذوالقرنين توجهى نكرد، ذوالقرنين از بزرگى روح او در تعجّب شد، پس از تمام شدن نمازش به او گفت: چگونه با ديدن خدم و حشم بزرگى دستگاه ...

قضاوت امام على عليه السلام‏

قضاوت امام على عليه السلام‏
در كتاب «الكافى» و «التهذيب» آمده است: مردى بر اميرالمؤمنين عليه السلام وارد شد و چند روزى در ميهمانى آن حضرت بزيست، پس آن گاه براى محاكمه‏اى كه آن را با اميرالمؤمنين عليه السلام در ميان بنهاده بود در معيّت طرف دعوى به محضر قضا ...

در راه خدمت به خلق‏

 در راه خدمت به خلق‏
  يكى از بزرگان داستان مهمى برايم نقل كرد از اوايل جنگ جهانى اوّل در تهران كه در آن درس و عبرت و پند براى همگان است. مردى بود متقى، با فضيلت، بزرگوار و آراسته به تربيت الهى و داراى روح ملكوتى كه در بازار تهران داراى يك مغازه بود. درآمد مالى خود را دو ...

داستان قارون و ثروتش

داستان قارون و ثروتش
«قارون بهره عظيمى از ثروت داشت، خزينه‏ها و صندوق‏ها و انبارهايش انباشته از مال و جنس بود كه قرآن مى‏فرمايد: إنَّ مفاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ اولِى الْقُوَّةِ» حمل كليدهايش بر گروهى نيرومند گران و دشوار مى‏آمد. قارون در ميان قوم خود ...

تا نفس به گلو برسد آنها را می آمرزم

تا نفس به گلو برسد آنها  را می آمرزم
امام باقر (علیه السلام) فرمودند : آدم به حضرت حق عرضه داشت : شیطان را بر من سلطه دادى ، و او را چنین قدرتى است که همچون خون در باطن من گردش نماید ، در برابر این برنامه براى من چیزى قرار بده .به او خطاب شد : این حقیقت را براى تو قرار مى دهم که اگر از ذرّیه ات ...

درخواست از امام حسین(ع) که مبادا از گناه شمر بگذرد

درخواست از امام حسین(ع) که مبادا از گناه شمر بگذرد
ملّا آقاى دربندى واعظ متبحر و مشهوری بود كه به خاطر علاقه و عشق وافر به حضرت سيّدالشهدا(ع) زبانزد خاصّ و عام بود. او آنقدر شیفتة عزاداری بر سیدالشهدا(ع) بود که در خواندن مصائب كربلا يا شنيدن آن از كثرت گريه و ناله، به حالت غش و بى‏هوشى ...

داستان فضيل عيّاض و داود طايى‏

داستان فضيل عيّاض و داود طايى‏
  فضيل عياض كه خود داستانى عجيبى دارد به در خانه داود طايى آمد، صداى ناله جانسوز او را از درون خانه شنيد، فضيل فرياد زد: اى داود! اگر حديث رسول خدا را كه فرمود: لايَدْخُلُ النّارَ مَنْ بَكى مِنْ خَشْيَةِ اللّهِ. داخل آتش نمى‏شود كسى كه از ترس خدا ...

جابر بن عبداللَّه انصارى‏

جابر بن عبداللَّه انصارى‏
  آن جناب صحابى جليل القدر و از اصحاب بدر است، در مدح و ثنايش روايات زيادى وارد شده و هم اوست كه سلام رسول خدا صلى الله عليه و آله را به امام باقر عليه السلام رساند و آن جناب اوّل كسى است كه در روز اربعين به زيارت حضرت سيدالشهدا موفق شد و هم آن بزرگوار ...

تدارك خدا

 تدارك خدا
 محدث خبير ، صدوق بزرگوار در « من لا يحضره الفقيه » از طريق صحيح از كتاب حسن بن محجوب از كتاب محمّد بن قيس روايت كرده‏اند كه محمّد بن قيس مى‏گويد : شنيدم از ابوجعفر محمّد بن على الباقر عليهماالسلام كه در مكه اين حديث را براى مردم مى‏فرمود : پيامبر ...

از تأخير در اجابت نترسيد

 از تأخير در اجابت نترسيد
احمد بن محمد بن ابى‏نصر مى‏گويد : به حضرت رضا عليه‏السلام عرض كردم : قربانت ، من چند سال است ، از خداوند حاجتى خواسته‏ام ، از تأخير اجابتش در دلم شبهه و نگرانى آمده ، فرمود : اى احمد ! مبادا شيطان بر دلت راهى باز كند ، تا تو را به ميدان نااميدى ببرد ، ...

حکایتی از ضايع كردن نماز

حکایتی از ضايع كردن نماز

 

زراره مى‏گويد: از حضرت باقر عليه السلام شنيدم كه فرمود: مردى وارد مسجد شد و در نماز خود آن چنان كه لازم بود سجود را رعايت نكرد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: مانند كلاغ نوك به زمين زد، اگر با اين وضع بميرد به دين محمّد نمرده است‏

حكايت فروش نخلستان و انفاق آن‏

حكايت فروش نخلستان و انفاق آن‏
در روايات آمده است كه روزى اميرالمؤمنين، عليه السلام، پس از سه روز توقف در صحرا و اشتغال به كار كشاورزى به خانه بازگشتند و در منزل را زدند. وقتى فاطمه زهرا، عليها السلام، در را باز كرد، حضرت با ديدن چهره همسرشان از سبب پريدگى رنگشان جويا شدند. فاطمه ...

تعبیر خواب ابن سیرین

تعبیر خواب ابن سیرین
ابن سيرين مى‏گويد: در بازار به شغل بزازى اشتغال داشتم، زنى زيبا براى خريد به مغازه‏ام آمد، در حالى كه نمى‏دانستم به خاطر جوانى و زيباييم عاشق من است، مقدارى پارچه از من خريد و در ميان بغچه پيچيد، ناگهان گفت: اى مرد بزاز! فراموش كرده‏ام پول همراه ...
پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^