قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مقام ابن ابى عُمَير

مولى محمد بن على اردبيلى مؤلف « جامع الرواة » مى گويد : اين مرد بزرگ و راوى عظيم القدر اصلاً از اهالى بغداد و در همان شهر سكونت داشت ، از ائمه طاهرين عليهم السلام سه نفر آنان را زيارت و افتخار شاگردى و نصرت و يارى آنان را داشت و فرهنگ الهى آن بزرگواران را با كمال جديّت به ديگران تعليم مى داد . از وجود مبارك حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر امام هفتم عليه السلام با دو گوش خودش احاديثى را شنيده بود و از آن بزرگوار معارف عالى الهيه را شنيده و تعليم گرفته بود .
او به خدمت عالم آل محمّد ، راضى به قضاى الهى ، چهره پاك امامت ، شمس فضاى ولايت ، اسوه عبادت ، بحر معرفت ، عالم باللّه و انسان آگاه ، سرّ اسرار ، جامع انوار ، درياى ذخّار ، شجره طيّبه حضرت رضا عليه السلام رسيده بود . او با اختر برج كرامت و سرچشمه فضيلت و كوه حلم و علم حضرت جوادالائمه ملاقات داشت و از آن جناب نقل روايت كرده است : كتب رجالى در نشان دادن شخصيت پر ارزش ابن ابى عمير و تقواى آن چهره پاك و با بركت نوشته اند : او انسانى است كه قدر و شأنش بسيار بزرگ و منزلت و موقعيتش نزد شيعه و سنى فوق العاده عظيم است . او مردى است از هر جهت ثقه و مورد اطمينان كه تمام علما و دانشمندان و فقها و مفسران و خطبا و نويسندگان كتب حديث به وى اعتماد دارند و نزد خاصه و عامّه از مطمئن ترين و موثق ترين انسان هاست .
جاحظ اديب بزرگ عرب درباره آن بزرگوار مى گويد : نسبت به حضرت حق از فرمانبردارترين فرمانبرداران و در عبادت و بندگى از قوى ترين بندگان و در پاكدامنى و ورع از بهترين آنان است . مطلب بسيار عجيبى در كتب رجالى درباره آن بزرگ مرد الهى نقل مى كنند كه انسان از تعجب و حيرت بهت زده مى شود و به اين عظمت و بزرگى اللّه اكبر مى گويد و به فرموده رسول خدا صلى الله عليه و آله كه : مؤمن از ملك مقرب بالاتر است .
با تمام وجود اقرار مى كند و آن اين است كه : آن جناب در تمام امور حيات اعم از جهات اعتقادى و عملى و اخلاقى و عرفى و اقتصادى و فردى و اجتماعى ، انسانى تك و موجودى بى نظير در ميان مردم زمانش بود و احدى نبود مگر اين جلالت قدر و عظمت شأن او را مى ستود و وى را در جميع جهات انسانى عنصرى كم نظير و منبعى الهى و محورى خدايى و والا مى دانست .
رجال زمان ائمه درباره اين عارف سترگ گفته اند : محمد بن ابى عمير اين اسوه حسنات از يونس بن عبدالرحمن كه خود محدّثى جليل القدر است از هر جهت شايسته تر و صالح تر و از آن جناب در امور دينى فقيه تر و در دانش و بينش افضل بود .
حسودان بى دين و متكبران بى انصاف و دنياپرستان بى شخصيت و آنان كه خالى از مردانگى بودند نزد هارون از وى سعايت كردند .
او را در عين مصادره تمام اموال به زندان بردند و از وى خواستند ياران و دوستداران ائمه عليهم السلام و شيعيان فعال و مجاهدان بزرگ را به دولت ظالم بنى عباس معرفى كند و براى اقرار او از هر جهت بر وى سخت گرفتند . در زندان از ضرب و شتم و آزار او فروگذار نكردند ، به وى گرسنگى و تشنگى سخت دادند ، ولى تقواى بالاى وى و عقل مستقيم او و جهاد جانانه اش با هواى نفس وى را از افشاى اسرار حفظ كرد ، تا او را به حياط زندان بردند و از پا به وسيله طناب بين دو درخت آويختند و صد ضربه تازيانه سخت به او زدند تا جايى كه مى گويد : نزديك بود در امتحان رفوزه شوم ، نداى محمد بن يونس را شنيدم : دادگاه قيامتت را به ياد آور ، بر آن ضربت ها صبر كردم و از دادن اطلاعات به دولت هارون خوددارى نمودم و بر اين تقوا و استقامت ، خدا را شكر كردم


منبع : برگرفته از کتاب حکایتهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه