قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صدق و راستى موجب توبه مى شود

گروهى راهزن در بيابان دنبال مسافر مى گشتند تا او را غارت كنند ، ناگهان مسافرى ديدند ، به جانب او تاختند و گفتند : هرچه دارى به ما بده ، گفت : تمام دارايى من هشتاد دينار است كه چهل دينار آن را بدهكارم ، با بقيه آن هم بايد تأمين معيشت كنم تا به وطن برسم .رييس راهزنان گفت : رهايش كنيد ، پيداست آدم بدبختى است و پول جز آنچه كه مى گويد ندارد .راهزنان در كمين مردم نشستند ، مسافر به محل مورد نظر رفت و بدهى خود را پرداخت و برگشت ، دوباره در ميان راه دچار راهزنان شد ، گفتند : هرچه دارى بده وگرنه تو را مى كشيم ، گفت : مرا هشتاد دينار بود ، چهل دينار بابت بدهى پرداختم ، بقيه اش براى مخارج زندگى مانده ، به دستور رييس راهزنان او را گشتند ، در جستجوى لباس و بار او جز چهل دينار نديدند !رييس راهزنان گفت : حقيقتش را براى من بگو ، چگونه در برخورد با اين همه خطر جز سخن به حقيقت نگفتى و از راستگويى امتناع ننمودى ؟گفت : در كودكى به مادرم وعده دادم در تمام عمرم سخن جز به راستى نگويم و دامن به دروغ آلوده نسازم !راهزنان قاه قاه خنديدند ولى رييس دزدان آه سردى كشيد و گفت : عجبا ! تو به مادرت قول دادى دروغ نگويى و اينگونه پاى بند قولت هستى ، ولى من پاى بند قول خدا نباشم كه از ما قول گرفته گناه نكنيم ، آنگاه فرياد زد : خدايا ! از اين به بعد به قولم عمل مى كنم ; توبه ، توبه !

برگرفته از کتاب داستانهای عبرت آموز استاد حسین انصاریان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه