الهی ، ذلیل و مسکینم ، افتاده و مسکینم ، افتاده و مستکینم ، ورشکسته و غمینم ، در خجلتم ، در غفلتم ، منفعلم ، مستجیرم ، اسیرم ، اشک ریزم ، لذت بندگی نچشیده ام ، یک بار به اخلاص به عبادت نایستاده ام ، در بارگاه رحمت خاصت نیاسوده ام ، جز شرمساری به کویت نیاورده ام .
به اندیشه فرو میروم ، در پریشانی غوطه می خورم ، به تاسف می نشینم، به دامن اشک ندامت دارم ، جز احسانت نجویم ، غیر گل لطفت نبویم ، جز از رحمتت دم نزنم ، کدام وصف و نعمتت را قلم زنم ، شکر کدام نعمتت را رقم زنم ، سخنی جز از تو نگویم ، جز راه تو نپویم ، با چه زبان مدح تو گویم ، با کدام دیده جمالت بینم ، با کدام گوش آوایت شنوم ، با کدام جسم و جان بخدمتت خیزم ، از درگاه خوبان مطرودم ، ای نور وجودم ، ای صیقل روحم ، ای علت بودم ، ای ذکرت سرودم ، ای همه بود و نبودم .
بر گرفته از کتاب مونس جان استاد حسین انصاریان