معروف است كه هارون الرشيد از مصر بدش مى آمد، زيرا آن را مولد فراعنه مى دانست (گويى خودشر خودش فرعون نبود!). اين بود كه در زمان حكومتش گفت: دوست دارم فرد احمقى را به من معرفى كنيد تا او را به استاندارى مصر بفرستم!
درباريان كسى را براى اين منظور پيدا كردند و هارون حكم حكمرانى او را بر مصر صادر كرد.
وقتى اين شخص وارد مصر شد، مدتى بود كه باران نيامده بود و كشت پنبه، كه تجارت شش هزار ساله مصر است و بهترين پنبه دنيا در آن توليد مى شود، با مشكل جدى رو به رو شده بود.
نمايندگان پنبه كاران كه از اين وضع ملول شده بودند، با اشك چشم و دل زار نزد استاندار جديد آمدند و شرح ماجرا گفتند و از او خواستند كه فكرى به حالشان بكند.
او زمانى به تفكر در حل مساله پرداخت و سرانجام گفت: اين كه مشكل مهمى نيست. برويد از اين به بعد به جاى پنبه پشم بكاريد!
منبع : پایگاه عرفان