اين «الاعلم فالاعلم» مرا به ياد داستان شيرينى انداخت؛ روزگارى در اسلام، مرحوم آيت الله العظمى حاج ميرزا كلباسى مرجع تقليد بود. روزى اين مرجع بزرگوار به حمام رفته بود، در آن زمان در خانه ها حمام كم بود. حمام ها خزينه داشتند. مرحوم كلباسى ظاهراً اول وقت، نماز صبحش را خواند و بعد وارد حمام مى شود و وقتى مى خواست از حمام بيرون بيايد، مى بيند كه كس ديگرى نيز در خزينه حمام هست، مرحوم كلباسى پايين پله ها ايستاده و خزانه نيز تاريك بود. فقط سايه اى مى ديد كه مكرر زير آب مى رود و مى گويد نشد، دوباره زير آب مى رود و بيرون مى آيد و مى گويد نشد. مرحوم كلباسى او را صدا كرد، آمد، ديد مرحوم كلباسى است و فهميده است كه او در غسل كردن دچار وسواس است.
دين اسلام گفته است يك بار زير آب برو بعد بيرون بيا، تمام است. آن بار اول از دين است، بار دوم ديگر از دين نيست. مرحوم كلباسى به او گفت: مقلّد چه كسى هستى؟ ديد اگر بگويد مقلّد حضرتعالى، ايشان مى گويد من در رساله ام نوشته ام كه براى غسل، يك بار زير آب برو و بيرون بيا، نه پنجاه بار. لذا گفت: حضرت آيت الله شيطان. گفت: چرا از من تقليد نمى كنى؟ گفت: مراعات «الاعلم فالاعلم» را مى كنم يعنى بعد از شما، ما بايد در احتياط هاى خود به شيطان مراجعه كنيم.
منبع : پایگاه عرفان