قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

گنهكار اميدوار

روايت است :در ايام « مالك بن دينار » مردى بود كه تمام عمر خود را در خرابات به سر برده و روى به خير نياورد و انديشه نيكى بر او نگذشت . نيكان روزگار از او حذر كردند ، تا وقتى كه فرشته مرگ دست مطالبه به دامن عمرش دراز كرد . او چون دريافت وقت مرگ فرا رسيده نظر در جرايد اعمال خود كرد ، نقطه اميدى در آن نديد . به جويبار عمر نگريست شاخى كه دست اميد بر آن توان زد نيافت ، آهى از عمق جان كشيد و به سوى ربّ الارباب روى كرد و گفت :« يا مَنْ لَهُ الدُّنْيا وَالآخِرَةُ ارْحَمْ مَنْ لَيْسَ لَهُ الدُّنْيا وَالآخِرَةُ » .اين را گفت و جان داد .اهل شهر به مرگ او شادى كردند و بر جنازه او به شادى گذشتند ، او را به بيرون شهر برده به مزبله انداختند و خاك و خاشاك بر جنازه اش ريختند .مالك بن دينار را در خواب گفتند : فلانى درگذشته و به مزبله اش افكنده اند ، برخيز او را از آنجا بردار غسل بده و در مقبره نيكان دفن كن . گفت : پروردگارا ! او در ميان خلق به بدكارى معروف بود ؛ مگر چه چيز به درگاه كبرياى تو آورده كه سزاى چنين كرامتى شده است ؟جواب آمد : چون به حالت جان دادن رسيد كه نامه عمل خود را نظر كرد و چون همه را خطا ديد ، مُفلسانه به درگاه ما ناليد و عاجزانه به بارگاه ما نظر كرد ، چون دست بر دامن فضل ما زد ، بر دردمندى او رحم كرديم و چنان او را بخشيدم كه انگار گناهى نداشته بود ، از عذاب نجاتش داديم و به نعمت هاى پايدارش رسانديم ، كدام درد زده به درگاه ما ناليد كه او را شفا نداديم ؟ و كدام غمگين از ما خلاصى طلبيد كه خلعت شادكامى بر او نپوشانديم؟!

بر گرفته از كتاب داستانهاي عبرت آموز استاد حسين انصاريان

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه