قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حكايات دیگری ذوالقرنين‏

 

حضرت ذوالقرنين عبورش به مردمى افتاد كه هر كس مردگان خود را جلوى خانه اش دفن كرده است، سبب اين كار را پرسيد؛ گفتند: براى آن است كه هر صبح و شام نظرمان بر قبور اشخاصى كه مثل ما بوده اند و با آن ها زندگى كرده بوديم بيفتد تا از مرگ غفلت نكنيم و به فكر عاقبت كار خويش باشيم؛ زيرا مى دانيم كه يك روزى ما هم مانند آنان مقيم برزخ خواهيم شد!!

از طرفى ديد منازل آنان درب ندارد، پرسيد اين چه وضع است؟ جواب دادند:

براى آن كه بين ما دزد و خائن نيست، خداوند به هر كس هر چه عطا كرده به همان قانع است و هرگز دست به طرف مال كسى دراز نمى كند و ما را حاكم و پادشاه نيست؛ زيرا همه ما موظف به رفع نزاعيم و از طرفى نزاعى بين ما رخ نمى دهد، بلكه آن قدر با هم مهربانيم كه وقتى زندگى ما را نظر مى كنى انگار همه با هم يكى هستيم و آن چنان بر هواى نفس غالبيم كه نفعى را به غير حق به طرف خود نمى كشيم و بين ما دروغ وجود ندارد؛ زيرا دروغ مقدمه جلب نفع از براى خود و ضرر به ديگرى است و ما نفع غير را به منفعت خود ترجيح مى دهيم و ما پدران خود را نيز اين چنين يافتيم.

ذوالقرنين گفت: چگونه است كه همه شما را خرسند و خندان مى بينيم و مثل اين كه غم و اندوهى در بين شما وجود ندارد، گفتند: براى اين است كه هر چه پيش آيد از خدا مى دانيم و او هم هر چه صلاح ماست براى ما مقرّر مى دارد و هر كس را هر چه صلاح اوست پيش آيد بايد خندان و خرسند باشد نه غمناك و اندوهگين .


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه