در قرآن كريم در سوره مباركه يوسف آيات 88 تا 90 مى خوانيم:
برادران به امر پدر بزرگوار خود حضرت يعقوب به مصر آمده و بر حاكم وارد شدند و گفتند: اى عزيز مصر! ما با همه اهل بيت خود به فقر و قحطى و بيچارگى مبتلا شده ايم و با متاعى ناچيز و بى مقدار به حضور تو آمده ايم، محبت فرما و به قدر احسانت به ما بيفزا و از ما به صدقه دستگيرى كن كه خدا صدقه بخشان را نيكو پاداش مى دهد.
در اين حال كه يوسف نيازمندى و دلشكستگى برادران را ديد رحمش آمد و پرده از روى كار برداشت و گفت: شما برادران يوسف در دوران جهل و نادانى فهميديد كه با يوسف چه كرديد؟
آنان گفتند: آيا تو همان يوسف هستى؟ پاسخ داد: آرى، من همان يوسفم و اين برادر من است، خداوند به رحمت بى حساب خود بر ما منت نهاد كه البته هر كس در برابر حوادث تقوا و صبر پيشه كند، چنين كسى پيش خدا نيكوست و خدا اجر نيكوكاران را ضايع نمى كند.
آرى، انبيا به همه انسان ها درس خويشتن دارى و خوددارى از گناه و صبر و استقامت مى دهند. كه هر كس در برابر حوادث خود را از آلوده شدن به گناه و سازش با دشمن و تن دادن به ظلم حفظ كند و براى خدا صبر و پايدارى نمايد عاقبتش همانند انبيا به خير و خوشى و سلامت و سعادت خواهد رسيد.
چون يوسف شناخته شد، برادران از كرده قديم خود سخت به وحشت افتادند ولى ناگهان يوسف عزيز به آنان خطاب كرد:
[لا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ ] .
گفت: امروز هيچ ملامت و سرزنشى بر شما نيست، خدا شما را مى آمرزد و او مهربان ترين مهربانان است.
اين است درسى كه انبيا به انسان مى دهند، درس گذشت و عفو، درس اغماض و چشم پوشى از هم كيشان و هم نوعان اشتباه كار و خطاكردار، تا زندگى با يك ديگر ظرف محبت و صفا و صميمت و وفا باشد.
منبع : پایگاه عرفان