قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

داستان عجيب جُرَيح‏

 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در روايتى به دورنمايى از وضع جريح اشاره مى نمايد كه:

مادرش وى را صدا زد و او در نماز بود و از جواب مادر سرباز زد، دوباره صدا زد و او پاسخ نداد و به همين خاطر دچار زن بدكاره اى شد و آن جريمه پاسخ ندادن به مادر بود.

فقهاى عظام عقيده دارند اگر انسان به نماز مستحبى ايستاد و در آن هنگام مادر او را صدا زد لازم است پاسخ مادر را بدهد.

از امام باقر عليه السلام به سند معتبر روايت شده كه:

جريح عابدى بود در جامعه بنى اسرائيل، در صومعه اش مشغول عبادت بود، مادرش به نزد وى آمد و او را طلبيد، او جواب نداد، مادر دوباره وى را خواست او پاسخ نداد، بار سوم او را صدا زد و او از جواب خوددارى كرد، مادر فرياد زد: از خداوند مى خواهم تو را از ياريش محروم كند!

چون روز ديگر شد زن زناكارى به كنار صومعه او آمد و در آنجا وضع حمل كرد و گفت:

اين بچه از جريح است، مردم گفتند: آه! كسى كه ما را از زنا منع مى كرد خود آلوده به زنا شد، امر شد وى را به دار زنند، در اين وقت مادر آمد در حالى كه طپانچه به صورت خود مى زد، جريح گفت: اى مادر! آرام باش كه من از اثر نفرين تو به اين بلا مبتلا شدم، مردم به او گفتند كه از كجا بدانيم راست مى گويى؟ گفت: طفل را بياوريد؟ چون آوردند از خدا خواست طفل را به زبان بياورد، آن كودك به قدرت الهى به سخن آمد و خود را از جريح نفى كرد، چون از جريح ردّ افترا شد نجات پيدا كرد و سوگند خورد كه از خدمت به مادر لحظه اى درنگ نكند


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه