قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

داستان جنيد بغدادى و مسكين‏

 

جنيد مى گويد: وارد مسجدى شدم، فردى را ديدم كه به مردم مى گفت: اگر امكان حل مشكل من براى شما فراهم است مشكلم را حل كنيد. در دلم گذشت كه اين بدبخت مفت خور و سربار مردم چهارچوب بدنش سالم است چرا از پى كارى نمى رود؟

فرداى آن روز كنار دجله آمدم، ديدم آن مرد سائل خرده سبزى هايى كه مردم بالاتر از آن محل به آب مى دهند از آب مى گيرد و مى خورد. تا چشمش به من افتاد گفت: ديروز بدون دليل و علت در باطنت از من غيبت كردى و مرا هدف سوء ظن قرار دادى، به خاطر اين كه باطنت را آلوده نمودى و خود را از رحمت خدا محروم كردى توبه كن، من گرچه چهارچوب بدنم سالم است ولى او خواسته كه در چهارچوب تنگ مادى گرفتار باشم و اين مطلب ربطى به تو ندارد كه نسبت به آن قضاوت بى جا كنى من در عين تنگدستى و تهيدستى از پروردگارم راضى و خشنودم و كم ترين گله و شكايتى از او ندارم!

آرى، در ميان تهيدستان كسانى هستند كه آنچه بر دل انسان مى گذرد مى خوانند، سپس آدمى را به حضرت حق و توبه از گناه راهنمايى مى كنند.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه